سفر به دور آمریکا | قسمت ۳

بنام خداوند عشق و زیبایی

سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و همه ی شما دوستان همفرکانسی و ارزشمندم

چقدر من از این تقسیم کار استاد و خانم شایسته لذت میبرم و البته اینکه هیچکس به طرف مقابلش اصلا این نگاهو نداره که اینکار وظیفه تو هست و گاهی وظایفشون رو باهم جابجا میکنن و مثلا استاد آشپزی میکنه و خانم شایسته رانندگی میکنه و…

من و عشقمم با توجه به نکاتی که توی زندگی استاد و خانم شایسته میبینیم یسری تصمیمات میگیریم مثلا همین تقسیم کار و یا اینکه وظیفه شخص ندونیم و به چشم لطف بهش نگاه کنیم و از همدیگه تشکر کنیم و…

چقدر خوبه اینقدر به نمای محیط اطرافشون اهمیت میدن و با تزئین کردنش اون انرژی مثبت رو هم به خودشون هدیه میدن و هم به دیگران.

چقدر ارتباط برقرار کردن با این مردمی که اینقدر باخودشون درصلحن و درمدارهای بالایی قرار دارن خوبه و حس عالی داره.

چقدر خانم شایسته قشنگ توضیح داد درمورد اینکه چطور با توجه کردن و کنجکاوی کردن درمورد یک چیز به سمتش هدایت میشیم.[این جهان بااین دقت بینظیر داره فرکانس های مارو تبدیل به تجربه زندگی خودمون میکنه،پس هیچکاری مهمتر از این نیست که ما شروع کنیم به کنترل فرکانس هامون با کنترل کانون توجهمون]

میخوام یک مثال بزنم از نشونه هایی که از وقتی روی فایلای سفر بدور امریکا تمرکز گذاشتم،دارم میبینم.

دلیل اینکه درآخرین کامنتم روی فایل گفتم که توی یوتوب درمورد جت شخصی سرچ کردم این بود که یک لحظه قبلش این اومده بود توی ذهنم که چقدر باحال میشه که مثلا وقتی مهاجرت کردیم آمریکا و مثلا برای تجربه فضای آکادمیک خارج از کشور برم دانشگاه هاروارد،بتونم با جت شخصی برم و تا کلاسام تموم شد برگردم به شهری ک قراره اونجا زندگی کنم و یا قبلنم این خیلی توی ذهنم بود که شعبه های زیادی از بیزینسم رو بتونم توی ایالت ها و کشورای مختلف گسترش بدم و بتونم توی یک روز به چندتاشون سربزنم.‌ولی حقیقتشو بخوام بگم یذره ذهنم مقاومت کرد که به این زودی نمیتونی به جت شخصی برسی(حرفه مورد علاقه من برنامه نویسیه و کلی طرح و ایده دارم که بزودی بعد از دوره عزت نفس استارتشونو میزنم)

وقتی که private jet سرچ کردم،بعد دیدن 2 تاویدیو رفتم سراغ ادامه فایل های سایت.موقع خواب گفتم بزار یبار دیگه برم یوتوب و واسم یک ویدیو پیشنهاد شده بود از یک دختر برنامه نویس که آمریکایی هم بود و آفیسش داخل ایالت میشیگان بود و خودش ایالت کالیفرنیا زندگی میکرد و خودش به تنهایی با جت شخصیش رفت آفیسش کاراشو انجام داد و برگشت!!(اینم توی پرانتز اضافه کنم که از وقتی سفر بدور امریکارو از اول شروع کردم خیلی دارم هدایت میشم به کامنت بچهایی که میگن تازه از سفر فلان جا اومدن توی فایل هایی که اصلا مرتبط با سفر و سریال های سایت نیست!!)

من سال قبل که تصمیم گرفتم اولین جایی که بهش مهاجرت میکنم شمال باشه و شروع کردم به دیدن عکس و فیلم از طبیعت زیبای شمال،بعد یمدت با فردی تونستم وارد رابطه بشم که شمالیه و گیلان زندگی میکنه و بعد چندماه هم خانواده من تصمیم گرفتن که یک سفر یک هفته ای بریم شمال درصورتی که خانواده من اکثر مسافرتاشون به تهران ختم میشد.

نمیدونید که چقدر بعد دیدن این نشونها من خوشحال شدم و گفتم اون الگو دوباره داره تکرار میشه فقط با دیدن چندقسمت از سفر بدور امریکا و کامنت گذاشتن و مطمئنم قراره بزودی به چیزی که میخوام برسم و بیام داستانشو واستون تعریف کنم.

همگی شما عزیزانم در پناه الله یکتا باشید(قلب)

فعلا خداحافظظظ