سفر به دور آمریکا | قسمت ۵

به نام حق

سلام

خیلی برای من جالبه بعد از شش بار دیدن سفر به دور امریکا هدایت شدم به دیدن زیبایی هایی که در همین اطراف خودم نزدیک خودم یک عمر بوده و من نمیدیدم کور بودم. انقققد که هیچ کلمه ای به جز کور بودن ندارم برای خودم

من بعد دیدن این 5 قسمت هدایت شدم به یه دشت که دورتادورش گندمه و موقع غروب اونجا بودم

اصلا ماه، آسمون ،غروب خورشید، یک عمر زیبایی رو ندیدم

یه شب ماه کامل تو آسمون مثل یه لامپ خاموش بود یه ذره که هوا گرگو میش شد انگار یکی کلید لامپو زد و روشن شد و چقدر زیبا بود یه شب نور سفید مثل لامپایی که نورشون سفیده

شب بعدش همین اتفاق و یه تفاوت که این دفعه ماه رنگش مثل لامپای زرد رنگ که نمیشه هم بگی زرد. طلایی، یه رنگ خاص، خوشکله جذاب که آدمو محو خودش میکنه

این زیبایی ها هرروز به فاصله 10 دقیقه ای از من اتفاق میوفتاد و من غافل بودم

زیباییش بینظیر بود

کوه، خورشید، غروبش، ماه خاموش که روشن شد، ابرها، آسمون باشکوه. خونه هایی که لامپاشونو روشن کردن

خیلی دقیق مصادف شده بود با 14 ،16،15ام ماه، یعنی وقتی که ماه کامل میشه و از اون ورم هرروز یه سوره از قرآنو میخونم که قسم خورده به ماه وقتی کامل میشه به شفق که اونقدر خوشکل میشه خورشید

اینا همه خیلی دقیقه که انقدر همزمانه

و من چقدر خوشحالم که خدا بهم بینایی داد که ببینم این زیبایی هارو که تحسین کنم همین زیبایی هایی که هر روز داره اتفاق میافته

و چقد حس فوق العادیه این هدایت خدا به سمت زیبایی های بیشتر

شاد باشید

درپناه حق.