این قسمت از سفر، درباره وسایل سادهای صحبت میکنیم که در این سفر، مسائل مهمی را برایمان حل کرده است. به نحوی که سکونت در مکانهایی را در دل طبیعت بکر امکانپذیر و لذت بخش نموده است که، قبلاً ممکن نبود و جایگزینهایی را برای آب سالم آشامیدنی و برق شهری در اختیارمان گذاشته که، قبلاً وجود نداشت.
مثلاً کالاهایی که شستن شیشههای RV را ساده کرده، یا قمقمهای که هر نوع آبی را فیلتر و تبدیل به آب آشامیدنی میکند و…
توجه به این ایدههای ساده، این باور را در ذهنمان میسازد که برای خلق ثروت، نیاز به داشتن یک ایدهی پیچیده، عجیب و غریب و بزرگ نیست.
بلکه میشود از هر چیزی ثروت ساخت که مسائل آدمها را حل میکند و زندگی را برای آنها سادهتر و لذتبخش تر میکند.
زیرا ثروت فرمول سادهای دارد و نتیجهی حل مسئله است:
هرچه مسائل بزرگتری را حل کنی، ثروت بیشتری میسازی.
هرچه مسائل آدمهای بیشتری را حل کنی، ثروت بیشتری میسازی.
با هم ماجراهای این بخش از سفر را ببینیم و یادمان باشد کار ما این است که، با ساده گرفتن و تمرکز بر نکات مثبت هر لحظه، از جزئیترین لحظات زندگیتان شادیهای بزرگی خلق کنیم.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت ORIGINAL1300MB18 دقیقه
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۵102MB18 دقیقه
- دانلود با کیفیت HD270MB18 دقیقه
تجربه اولم از اعتماد به الهامات
بالاخره بعد از مدتها پا روی ترس هم گذاشتم و تصمیم گرفتم بعد چند سال دور بودن از زبان انگلیسی برم چند موسسه و رزومه خودم رو ارائه بدم برای تدریس .خوشبختانه دوتا موسسه خیلی خوب من را قبول کردند و بعد از ارائه و دمو دادن قرار شد کارم رو شروع کنم .
تقریباً ۶ الی ۹ ماه در موسسات کار کردم و کم کم کلاسهای خصوصی بیشتری دریافت کردم یک روزی یکی از دوستانم منو به آشنایانش برای کلاس زبان معرفی کرده بود که براشون تدریس انجام بدم. تماس گرفت گفت ما میخواهیم بیاییم دفترتون.
منم که دفتری نداشتم خدایا /موسسات هم که هزینه می گیرند
الهام شد همین ساختمان کنار خونمون قبلا موسسه آموزشی بوده که تدریس ریاضی میکردند با تمام ترسها ای که داشتم گفتم برم همونجا و بگم که یک اتاق را در اختیار من قرار دادن برای تدریس خصوصی
ولی آیا آنها به من اعتماد میکنند
که اصلا منو نمی شناسند چرا باید با من همکاری کنند ؟
همان جا بود که فهمیدم اینها نجواهای شیطانی هستند که دارند منو می ترسونه. با خودم گفتم تو فقط یک رسالت داری اونم اینه که بری و پیشنهاد تو بدی فارغ از نتیجه .
خلاصه اون روز رفتم و بعد از بالا پایین شدن های متوالی و پرس و جو از افراد مختلفی درآسانسورو راه پله ها فهمیدم که اون موسسه از اونجا رفته .گفتم اشکالی نداره اونجا شرکت کشاورزی بود رفتم در زدم و گفتم که آیا شما فضایی به اندازه یک اتاق دارید که در اختیار من قرار بدید ؟خوشبختانه اون موقع سر ظهر بود و وقت استراحت و رئیس آنجا کاملاً وقت داشت . وارد صحبت شدم و داستان رو تعریف کردم که من معلم زبان هستم خوشبختانه خیلی استقبال کردند و گفتند ما مدتهاست دنبال فرصتی می گردیم که بتونیم برای خودمون و پرسنل مون کلاس زبان بزاریم خلاصه من چند جلسه اونجا کلاس برگزار کردم و بعد از طرف شرکت کشاورزی به این پیشنهاد همکاری داده شد شرایط خیلی خوبی داشت دیوار به دیوار و نزدیک و چسبیده به خونمون بود دوم اینکه محیط خیلی سالم و صمیمی داشت سومین که ساعت کاریش خیلی منطبق با شرایط من. خیلی خوب آموزش می دادند این کارو تا شروع کنم خیلی با حوصله/ نمایشگاه بینالمللی قرار بود شرکت کنند دقیقاً همون تایمی که من وارد شرکتشون شده بودم باهاشون همکاری کردم و طی این مدت تسلط نسبی به کار پیدا کردم و نوروز ۱۴۰۱ تصمیم گرفتم همکاری باهاشون ادامه بدهم .
حقوق ثابت من از ماهی ۲ تومن رسید ماهی ۴ تومن و با درصدی که از فروش آن دریافت میکردند درآمد ماهیانه حدود ۱۰ میلیون شد این در حالی بوده که من قبلا در آمدم از زبان ماهی ۲ میلیون بود .
داشتم شگفتزده میشدم فوق العاده بود :ساعت کاری کمتر/ مسیر خیلی نزدیکتر و فضای کاری که با عشق ساعت ها رو اونجا میگذروندم و اصلاً متوجه گذر زمان نمیشدم همش با خودم فکر می کنم اگر آن روز به الهام قلبی که برو و تو خواست رو بده .برو به ساختمون کنار خونتون عمل نمیکردم قطعاً مسیر زندگی من الان این نبود .
هرچه بیشتر توکار پیش میرم بیشتر متوجه میشم که چقدر با روحیه ام منطبق هستش
ساعت کاری کاملاً منطبق بابرنامه من
نظم و ترتیب تو کارها
مسافرتهای فراوان که باید به پروژه های مختلف در شهرهای مختلف سر زد آخه من عاشق سفر کردن و بودن توی طبیعت هستم
ومحیط کاری سالم و صمیمی
و اینکه هرچه بیشتر سعی و تلاش خودت رو داشته باشی شما می توانید درآمد بیشتری رو کسب کنیم