این قسمت از سفر، درباره وسایل سادهای صحبت میکنیم که در این سفر، مسائل مهمی را برایمان حل کرده است. به نحوی که سکونت در مکانهایی را در دل طبیعت بکر امکانپذیر و لذت بخش نموده است که، قبلاً ممکن نبود و جایگزینهایی را برای آب سالم آشامیدنی و برق شهری در اختیارمان گذاشته که، قبلاً وجود نداشت.
مثلاً کالاهایی که شستن شیشههای RV را ساده کرده، یا قمقمهای که هر نوع آبی را فیلتر و تبدیل به آب آشامیدنی میکند و…
توجه به این ایدههای ساده، این باور را در ذهنمان میسازد که برای خلق ثروت، نیاز به داشتن یک ایدهی پیچیده، عجیب و غریب و بزرگ نیست.
بلکه میشود از هر چیزی ثروت ساخت که مسائل آدمها را حل میکند و زندگی را برای آنها سادهتر و لذتبخش تر میکند.
زیرا ثروت فرمول سادهای دارد و نتیجهی حل مسئله است:
هرچه مسائل بزرگتری را حل کنی، ثروت بیشتری میسازی.
هرچه مسائل آدمهای بیشتری را حل کنی، ثروت بیشتری میسازی.
با هم ماجراهای این بخش از سفر را ببینیم و یادمان باشد کار ما این است که، با ساده گرفتن و تمرکز بر نکات مثبت هر لحظه، از جزئیترین لحظات زندگیتان شادیهای بزرگی خلق کنیم.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت ORIGINAL1300MB18 دقیقه
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۵102MB18 دقیقه
- دانلود با کیفیت HD270MB18 دقیقه
به نام خدای مهربان
سلام
خداروشکر که فرصتی دارم که بنویسم
اینکه انیشتن میگه تجربه مهم تر از دانش است رو کم کم دارم درک میکنم که این توی هرموضوعی واقعا دارخ جواب میده
من بارها و بارها از استاد جملات و کلماتی رو شنیدم و درک هم کردم اما وقتی تجربه میکنه ادم یک چیز دیگست
من بارها شنیده بودم از افراد که توی یک حال بد روحی قرار گرفتن و بعد تونستن با استفاده از قانون چقدر حال خودشون رو خوب نگه دارن چقدر با توجه به خواسته هاشون حال خودشون رو دوباره خوب کردن و دوباره شرایطشون تغییر کرده..
من خب اینارو میدیدم اما حالا متوجه میشم که وقتی استاد میگه کار راحتی نیست یعنی چی…
چون من خودم واقعا تجربه انچنانی ندارم از اینکه حال روحی بدی داشته باشم یا چمیدونم افسردگی بگیرم و خداروشکر که اینطوری نبوده
این چندروز شاید داشتم به این حالت عجیب غریب میرسیدم و تازه درک میکردم که چیی میگنن دوستانی که از این مسائل صحبت میکنن اما خداروشکر که من سعی میکنم سریع برگردم به مسیر
و دیدم واقعا کانون توجه ماست که همینطوری که مارو میکشونه به این احساسات میتونه مارو خارج کنه از این احساس
برای همون هم اصلا سریال سفر به دور آمریکا رو شروع کردم تا کانون توجهم رو به دست بگیرم و البته این ایده هم اومد که بیام هرروز ردپا از خودم و احساسم و کارهام بزارم.
واقعا کانون توجه وقتی از دستمون در بره مارو میبره به ناکجا آباد طوری شده بود که من این چندروز اصلا میل به صبح زود بیدار شدن و انجام کار هام و هرجیزی نداشتم
و غالب کانون توجه من روی نکات منفی و محدودیت ها و.. بود
اما هرچی گذشت بهتر و بهتر شد الان حس میکنم به یک نقطه صفر رسیدم که دیگه میفتم روی بهبود
یعنی اومدم توجهم رو اگاهانه گذاشتم به روی نعنت ها، فرصت ها و توانایی هایی که دارم، همون کاری که قبل انجام میدادم و حالم خوب شد
و فایل جلسه 10 کشف قوانین که چقدر هماهنگ بود با این روز های من
من قدرت رو داده بودم به شرایط برای همین حالم بد شده بود من توی ذهنم محدودیت برای خودم درست کردم
اما از امروز به خودم گفتم ببین سینا تا میتونی بهترین کنترل توجه رو داشته باش، هر لحظه به خودت بگو چقدر خوب فلان کار رو کردی، چقدر خوبه که این توانایی رو داری، چقدر خوبه که تمرکز داری، چقدر نعمت هات خوبه،،
و همینطوری فرکانست رو ببر بالا بالا تر
و بدون امکان نداره تو یک فرکانس خوبی رو بفرستی و چیز خوبی، ایده خوبی، هدایت خوبی از طرف خدا دریافت نکنی
و خب وقتی قانون اینه من مهم نیست چه بهونه ایی داشته باشم فقط باید تمرکز بزارم روی نکات مثبت
خداروشکر که اقا اصلا میتونم بنویسم
خدایاشکرت که گوشی دارم میتونم فایل هارو دانلود کنم
خدایا شکرت کامپیوتر دارم میتونم فایل هارو ببینم وکارایی که دوست دارم رو روش انجام بدم
خدایا شکرت…
یک نکته ایی که میخواستم بگم
یک چیزی رو یادم شده بود.
من ویژن مالی خب برای این عرصه از زندگیم مشخص کردم یعنی من چیزی رو که انتخاب کردم توش رشد کنم از لحاظ مالی بود
منتهی من توی این مسیر بارها یادم شده بود اینو و تمرکزم رو پخش میکردم مثلا میخواستم از لحاظ مالس رشد کنم اما تمرکزم رو میزاشتم روی یک رابطه که مثلا کلی تمرکز منو میگرفت و از طرفی هم من نمیخواستم به صورت ریشه ایی هنوز روی باور های مربوط به روابط کار کنم برای همین هم اونجا نتیجه مدنظرم رو نمیگرفت ام هم از لحاظ مالی رشد نمیکردم
حالا من که اومدم به رابطه عاطفی ام پایان دادم تازه فهمیدم که بابااا من اصلا ویژنم مالی بود براچی اومدک همچین رابطه ایی ایجاد کردم و البته چه ترمز های زنگ زده ایی دارم توی این موضوع اما من به خودم گفتم که اقا از لحاظ مالی رشد کن بعد بشین دوره روابط و لیاقت و اموزه های مربوطه رو تهیه کن و روشون کار کن
حتی مغز امروز داتش گولم میزد که برو دوباره بهش پیام بده ویس بده و چمیدونم ازش تعریف کن و دلش رو به دست بیار و اینطوری انگار میخواست خلا درونیم رو پر کنه
حتی تا دم اینکه اینکار رو انجام بدم رفتم اما انجامش ندادم میدونی خیلی مهمه که دیگه فکرم بهش نکنم که همچین کاری رو انجام بدم
حالاطی چندروز آینده من یک چیزی دست ایشون دارم زنگ میزنم برام بیارن و بعدش هم دیگه واقعا تموم میکنم و تمرکزی روی همین ویژن مالی خودم تمرکز میکنم و فقط کار های مربوط به این زمینه رو انجام میدم و باور های مناسب این زمینه رو ایجاد میکنم
امروز به نسبت دیروز خداروشکر تونستم توی احساس پایدار بهتری بمونم و دارم تکامل احساسی و دوباره طی میکنم تا برسم به همون حالت های قبلی که داشتم و حتی خیلی خیلی بهتر
خدایا ازت سپاسگزارم
خداوند یار و نگهدار هممون باشه