سفر به دور آمریکا | قسمت ۶

بنام خدای فراوانى ها

سلام به استاد عزیزم مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام

متن ابتدائی فایل منو به فکر برد

اینکه چرا باید همیشه روی خودمون کار کنیم ؟

مگه چه فایده اى داره ؟

چرا ول کردن ذهن انقد مهمه ؟ چرا باید اعراض کنیم از ناخواسته ها ؟ چرا باید توجه کنیم به زیبای ها خواسته ها و نکات مثبت هر فرد و هر اتفاق

چون جهان اینطوری کار میکنه با فرکانس های غالب من

چون هر ورودی بدم خروجی همونه البته بعد یه مدت پدیدار میشه

به هر چى توجه کنم ، توجه اى که با احساس همراه باشه همون تو زندگیم تشدیدمیشه

حالا من مى تونم توجه کنم به چیزهای که نمی خوام و حرص بخورم و تو ذهنم بچرخونم و انقد بهش واکنش احساسى بدم و برم تو مدارش هى مدارش و بزرگ و بزرگتر کنم و از اون جنس نازیبایى نا خواسته رو بیشتر تولید کنم تو زندگیم و یا دعوت کنمش تو زندگیم

یعنى با دست خودم زهر بریزم تو بدنم سم بدم به خورد خودم با دست خودم بزنم اینده ام رو خراب کنم !!!!!

و یا می تونم

برعکس رفتار کنم اگه زرنگ باشم ، اگه البته براى خودم و زندگى اینده ام ارزش قائلم

اینکه بیام برعکس رفتار کنم ، ذهنم رو از روى ناخواسته نازیبایی بردارم حدااقل اوائل

بعد یه مدت که ذهنم رها شد از الگوى قبلیش

بیام اگاهانه تمرکزم رو بزارم حالا روی اون چیزهایی که زیباست دوست دارم و نکات مثبت و بهش حس خوب بفرستم و اینطوری بعد یه مدت بازى ذهنم رو به سمتی که من دوست دارم و برام بهتره ، نتیجه اش خواسته هامه، بر گردونم و از انرژى ذهنم این نعمت عظیم پروردگارم براى زندگى خوب و لحظات زیبا و ساخت خواسته ها و زندگیم استفاده میکنم ( در واقع واسه همین اصلا این توجه و تمرکز و انرژى ذهنى به ما انسان ها داده شده حالا بعضی ها ازش استفاده نمیکنن یا نااگاهانه استفاده برعکس میکنن )

و این رو هم باید همواره انجام بدم

چون بعد اومدن نتیجه ذهن و اصلا ادمی میره میچسبه به اون نتایج و عامل ایجاد نتایج یادش میره گول مى خوره ایمانش سست میشه

و بعد یک مدت همه چیز بر میگرده

از بچگى واسم سوال بود چرا مثلا این مغازه تازه افتتاح شده انقد صاحبش ذوق و شوق داره انقد همیشه تمیزه اونجا مشتری هست همیشه براه هست

ولی بعد یه مدت مرده میشه و ازون حالتش در میاد انگار دیگه زندگى در جریان نیست

و بعضا بعضی وقتا بسته میشد و طرف میگفت مغازم نگرفت

با خودم فکر میکردم میگفتم اگه تو همون ذوق و شوق و ایمانتو با تعهد ادامه میدادی نه با توجه به شرایط بیرون خب هر روز رشد می کرد دیگه

با اینکه روابط عاشقانه

اول قبل ازدواج دیگه نامزد میشدن لحظات خوش ، ادم نگاهشون می کرد عشق می کرد ولی بعد یه مدت فسسسسس می شدن ….. اون عشق اولیه دیگه تحلیل میرفت

و من هم با منطق به خودم میگفتم تقصیر خودشونه اون عامل اصلی که باعث میشه جذابیت بینشون باشه رو ول میکنن میرن میچسبن به حواشى در حالی که اگه اون اصل رو همیشه رعایت کنن که هیچ بهبود بدن ، خود به خود حواشى هم بوجود نمیومد

واسه دونستن این قانونه و رعایتش هست که استاد میگه زندگیم همواره رو بهبوده تو همه زمینه ها

و اینجا هم مریم جان با این ویدیوى ارزنده آموزشى نشون داد که خب طبیعیه تمیز نکنی کثیف میشه دیگه

دلیل نمیشه یکبار تمیز کردی دیگه راحت بشی تا اخر عمر

پس یکبار هم غذا بخور تا راحت شی واسه همیشه

خدا انسان رو زنده افریده در جریان افریده

واسه همینه که همیشه نیاز به اب غذا و …. داره هر روز

چون ذات جهان همینه و باید این قانون رو توی کسب و کار ، زندگى و رابطه تعمیم داد

و من همیشه استادم و مریم جان رو تحسین میکنم که همیشه این اصل رو رعایت میکنن و زندگیشون همیشه رو به بهبوده

من عاشق ادم هایی هستم که همیشه دنبال بهتر کردن هستن

زیبایی های این فایل

اون پل چوبى ، اون فضای زیبا ، پلى که به اندازه کافى پهن و تمیز هست چه ادم از روش پیاده روى کنه چه دوچرخه سوارى واقعا لذت میبره مخصوصا وقتی یه رودخونه زیبا هم کنارش باشه

اون اقا دوچرخه سوار که بچه اش رو اورده بود با کالسکه متحرک بیرون ( خدایا اینجا فرکانس رو دارم می فرستم از همین مردهای مسئولیت پذیر یک عدد خوبشو واسم کنار بزار )

آزادى مالى زمانى مکانى استاد که کار تفریح روابط عاشقانه اش و سفرهاش همه با همه

سلام خدمت استاد عزیزم مریم جانم و همه خانواده صمیمى عباسمنش

من از بچگى یعنى وقتى نوجوون وقتی به درخت ها و جنکل ها میوه ها نگاه مى کردم با خودم می گفتم خدا چقد مهربونه چه قدرتى داره ما یه دونه میکاریم عوضش این همه برداشت میکنیم اخه من بچه شمالم و وقتی به برنج کارى و برداشت برنج فکر مى کردم خدا رو احساس مى کردم ، اطرافیانم مثل من نبودن و من خیلى وقتًا فکر مى کردم یعنى نجوا میگفت ، چه ربطى به خدا داره یه چیز طبیعیه دیگه ، ژنتیک گیاه باعث میشه ولى ته دلم یه چیز دیگه میگفت

هر وقت سوار ماشین میشم یه حس سبک بالى بهم دست میده حتی وقتى استاد داشت رانندگی مى کرد و صحنه یک دفعه عوض شد به وجد اومدم ،

اینکه مریم جان تو ابتداى فایل گفتن هر لحظه و هر لحظه باید آپدیت شیم ….. چون ما انسانیم و خواه ناخواه درجریانیم پس چه بهتر رو به بهبود باشیم