سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۰ - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

569 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد صادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 2197 روز

    سلام به هم قدم های خوبم

    همه ی اتفاقات زندگی ما بواسطه افکار ما بوجود میاد، همه ی اتفاقات زندگی ما به همین دلیل میخواهم با تمرکز کردن روی زیبایی ها نه تنها عادت تمرکز بر نکات مثبت رو رو خودم تقویت کنم بلکه به سمت زیبایی های بیشتر هدایت بشم و کمک کنم جریان ترمرکز بر نکات مثبت جاری تر و خروشان تر بشه

    اولین نکته مثبت GPS سانتافه هست که فوق العاده کارا هست و دستیار صوتی هم داره و میتونه ما رو به هر جایی که بخوایم ببره

    فضای ستیت پارک و درختای فوق العادش و اینکه هر روز یک همسایه جدید داری و هر روز میتونی از این هوای عالی و این طراوت و زیبایی ها استفاده کنی و کمک بگیری ازشون که افکارت رو به سمت خوبی ها و زیبایی ها متوجه کنی تحسین بر انگیزه

    نکته مثبت بعدی درخت های فوق العاده بزرگ ستیت پارک هست، آدم در برابر این درخت ها خیلی کوچیک به نظر میرسه

    نکته مثبت بعدی صندلی سفری هست که استاد روش نشسته و نه تنها جای آب داره داره بلکه قابلیت جا به جایی آسون هم داره و سبکه

    نکته مثبت بعدی حل مسئله کانکشن RV با باورهای درست در مورد مسائل هست که در دوره شیوه حل مسائل زندگی از استاد آموختیم بزارید چند تا از اون باورها رو به اشتراک بگذارم:

    اول اینکه هیچ فرد و کسب و کاری نیست که مسئله و مشکل نداشته باشه. همه با مسائل و مشکلات برخورد کردن، درک این موضوع باعث میشه که نگیم آخه چرا باید مسئله داشته باشم؟ برای همه بوده و هست و فقط ما تنها نیستیم که مسئله تو زندگیمون داریم. باور دوم این بود که راه حل همه ی مسائل بسیار بسیار آسانه یعنی نه تنها همه ی مسائل راه حل دارن بلکه راه حل همه ی اون مسائل بسیار بسیار آسان هست. و باور سوم هم این بود که راه حل هر مسئله ای درون خودشه یعنی اصلا پیچیده و سخت نیست و در درون خود مسئله راه حلشم قرار گرفته فقط کافیه باور کنی تا ببینی راه حل رو. برای اینکه این باورها ایجاد بشه هم مثال هایی داریم: اینکه همه مسئله و مشکل دارن که از نظر من خیلی طبیعی هست حتی تو این تصاویر میبینید استاد هم با مسائل زندگی رو به رو میشه مثلا کانکشن آر وی کنده شده و خب باید این مسئله حل بشه. در مورد باور دوم که راه حل همه ی مسائل بسیار بسیار آسون هست ما خودمون توی زندگیمون چه مسائلی بوده که بقیه میگفتن حلش سخته اما ما خیلی راحت حلش کردیم؟ خود من در حوزه گیم یا کامپیوتر یا موسیقی و گیتار یا حتی در برنامه نویسی مثلا دیتابیس ام اس-اس کیو ال ماکروسافت بسیار بسیار راحت مسائل رو حل کردم. مثلا در حوزه گیم یکی از باگ های اساسی گیم سرورها رو به راحتی پیدا و حل کردم، یا در حوزه کامپیوتر خیلی ها میگفتن که توش هیچی نیست وقتت رو حروم نکن و فایده نداره و به چه درد میخوره و الان همونا میان از من سوالاتشون رو میپرسن چرا اینطوری فکر میکردن؟ چون فکر میکردن یادگیریش سخته اما باور من این بود که راه حل همه ی مسائل آسونه به همین خاطر من قادرم هر نرم افزاری رو بدون آموزش یاد بگیرم، اصلا هر چیزی تو کامپیوتر باشه من یادش میگیرم اونم خیلی زود چون خیلی اساسی باورهام قویه، یا در حوزه گیتار هم یادمه که برای کورد گرفتن و پاپ زدن اساتید میگفتن نه الن زوده و سخته و نمیدونم این حرفها و یکجورایی میخواستن قضیه رو پیچیده کنن ولی چون من به خودم اطمینان داشتم و میدونستم هر چیزی رو راحت یاد میگیرم و راه حل همه ی مسائل آسونه رفتم و خودم پاپ رو یاد گرفتم و کورد ها رو یاد گرفتم و .. در مورد باور اینکه راه حل همه ی مسائل درون خودشه هم مثال هایی مثل درمان طاعون که از خود همون باکتری مولد بیماری زا راه درمان رو پیدا کردن، یا مثل تولید برق که از نور خورشید که همیشه بوده الان داریم استفاده میکنیم اما فرصت رو ما نمیدیدیم در صورتی که بوده همیشه و همون آیه قرآنی هست که میگه بی تردید با هر سختی آسانی ایست یعنی راه حل هر مسئله با خودشه و الانم استاد همین کار رو کرد. از خود مسئله تونست راه حل رو پیدا کنه با یک سرچ ساده در اینترنت و یوتیوب. باور چهارمی هم بود که الان یادم اومد که با حل هر مسئله صدها پله توانمند تر میشیم و عزت نفسمون بارها و بارها و بارها بیشتر و بیشتر میشه مثل مسائلی که تو زندگیمون حل کردیم و گفتیم آخیش چقدر راحت بوداا.. چقدر خوب شد راحت شدیم..

    نکته مثبت بعدی جمع کردن چوب ها در یک نقطه مشخص هست که مایک برای درست کردن آتیش استفاده میکنه و اینطوری آتیش سریع تر درست میشه چون انرژی روی یک نقطه متمرکز هست

    درست کردن مرغ در سفر خیلی خوبه، هم راحته و هم خوشمزه و هم پرانرژی

    چقدر بارون رو من دوست دارم، بارون حرفه ای داره میزنه و هوا کلی تمیز میشه و درختان آب میخورن و سرسبزی دوباره خدایا شکرت به خاطر نعمت های فراوانت

    یک نکته جالب، من هیچ جای این باغ لوله ی آب برای آبیاری ندیدم و با درصد قوی میگم همه ی این ستیت پارک و جنگل توسط بارون آبیاری میشه.. چرا؟ چون باور فراوانی وجود داره و اونجا کسی نگران کمبود آب نیست و به همین دلیلم لوله کشی نمیکنن.. آب فراوان داره به همه جا میرسه و خداوند داره آبیاری میکنه .. چه کسی بهتر از خداوند میتونه آبیاری کنه این درختان رو؟ چرا ما خودمون رو میندازیم وسط تقلا کردن برای هر کاری به جای اعتماد کردن به خداوند و ساخت باورهای درست… به خودم میگم در اولین مرتبه..

    مه ای که توی ستیت پارک ایجاد شده خیلی زیباست.. چقدر هوا تمیزه و چقدر همه چیز زیباست

    تمرکز استاد :))

    موضوع ادامه دادن برای من در جریانه، من در مسیر کنترل ذهن ادامه میدم و زندگی خوبی برای خودم به صورت بنیادین میسازم .. چون خیلی ها تونستن مثل استاد عباس منش، و هیچ چیزی نیست که راه نداشته باشه راه داره..

    برند هیولای میلواکی، که چه جالب در ادامه سفرنامه باهاش چوب هم برید استاد

    سه تا موفقیت توی این قسمت داشتیم یکی موفقیت در درست شدن کار دالی و دوم موفقیت در آتیش درست کردن توسط مایک و سومین موفقیت هم درست کردن مرغ به شیوه جدید و بیشتر از اینها هست موفقیت ها، موفقیت در سفر به دور آمریکا، آمدن به ستیت پارک سموکی مانت، مهارت رانندگی با RV، مهارت هدایت RV با سانتافه ای که بهش وصله، مسیریابی، مهارت لذت بردن و دیدن نعمت ها و احساس خوب داشتن و موفقیت در ساخت چنین زندگی زیبایی و چین ذهن های زیبایی همشون تحسین انگیزه

    نکته مثبت بعدی واکی تاکی موتورولا هست که خیلی به درد بخوره انصافا

    قرار نیست در زندگیمون مسئله نباشه قراره ما بزرگ تر از مسائلمون باشیم چون ما به توانایی حل مسئله به این دنیا اومدیم

    هر مسئله که در زندگیمون بوجود میاد اومده تا ما رو رشد بده و توانایی هایی رو در ما بیدار کنه که ازش بی خبر بودیم

    هر مسئله ای رو که حل میکنیم ظرف وجودمون رو بزرگ تر مینه و اعتماد به نفسمون رو بیشتر میکنه و ما رو آماده برداشتن قدم های بزرگ تری میکنه

    یادمه استاد تو یکی از فایل ها میگفت من قدیم ها صبح با پسرم که بلند میشدیم از خواب میشستیم پاورپوینت رویاهامون رو با هم میدیدم و با یک موزیک بود و هم زمان هم خواسته هامون رو تجسم میکردیم و هم زمان هم شادی میکردیم و احساسمون رو خوب میکردیم .. الانم دقیقا همینه ها.. صبح ها رو با موسیقی شروع میکنین و هماهنگی کانون توجه مایک و شما و مریم شایسته برام جالبه و البته خودم که دارم این تصاویر رو میبینم. خدایا شکرت به خاطر این همه شادی و روابط عالی

    دوستان خوبم امیدوارم هر روز به سمت زیبایی های بیشتر هدایت بشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      مجتبی گفته:
      مدت عضویت: 2091 روز

      سلام دوست خوبم

      دوست نازنینم محمد عزیز

      چقدر جالبه برام که به کانت های خوب و بینظری از سمت شما(و خدای شما) هدایت میشم .اصلا این تعهد دیدن سفرنامه هم هدایتی بود که خداوند از طریق کامنت شما بهم گفت.

      واقعا ممنونم ازت دوست خوبم

      باورهای فوق العاده ای نوشتید که به بطور خلاصه اینجا مینویسم که برای خودم هم مرور بشه:(چه جالب الان به قلبم رسید که باید بیشتر بنویسم)

      باور اول:

      هیچ فرد و هیچ کسب و کاری نیست که مسئله و مشکل نداشته باشه

      باور دوم:راه حل همه مسائل بسیار بسیار آسانٍ یعنی نه تنها همه مسائل راه حل دارن بلکه راه حل همه اون مسائل بسیار بسیار آسان هست.

      باور سوم:

      راه حل هر مسئله ای درون خودشه یعنی اصلا پیچیده و سخت نیست.

      باورچهارم:

      با حل هر مسئله صدها پله توانمندتر میشیم و عزت نفس مون بارها و بارها بیشتر و بیشتر میشه.

      و این جمله هم بی نظیر هستش:

      چرا ما خودمون رو میندازیم وسط تقلا کردن برای هرکاری،بجای اعتماد کردن به خداوند و ساخت باورهای درست.

      بازم ممنونم از شما محمد عزیز

      آرزوی سلامتی دارم برات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3832 روز

      به نام خداوند هدایتگر مطلق

      محمد جان چقدر این وصل بودنت ارزشمنده خدای من ..

      چیزهایی نوشتی که من نیاز داشتم در زمان و مکان مناسب مرورشون کنم

      توانایی حل مسئله ..

      اصلا وقتی باورش کنی که میتونی هرمسئله ای را حل کنی ها یک هیولا میشی که هر چه آید خوش آید .. چون میدونی حلش میکنی چون میدونی این خدا انقدر بزرگه که تو را هدایت میکنه چشمانت را قلبت را دستانت را پاهایت را .. Don’t Worry …

      این باورهایی که نوشتی و من از تو تشکر میکنم

      آره میتونم هر مسئله ای را حل کنم و فقط امیدوارم که ادامه بدم … ادامه ادامه و سعی کنم بزرگتر از اینی که هستم فکر کنم دووم بیارم و به خودم امید بدم خودم را تحسین کنم به خودم عشق بورزم و بازم فقط ادامه بدم و ادامه و ادامه و این ادامه شگفت انگیز و این ادامه دادن و بودن در مسیر درست حق مستقیم و هموار درستِ درستِ خودشه میتونه بهت بی نهایت طعم خوشبختی را بده .. باید ادامه بدم

      و ممنونم محمد جون به خاطر این کامنت ارزشمندت

      از خدا تشکر میکنم به خاطر وجود ارزشمندت به خاطر خلقت هدف دارت، از تو تشکر میکنم که یک روزی این فایل ارزشمند را نگاه کردی و حرف دلت را گوش دادی و نوشتی و نوشتی و نوشتی و از چیزهایی گفتی که بایستی میگفتی .. عاشقتم عاشقتم عاشقتم ای تحسین برانگیز.

      در پناه الله یکتای جهان آفرین شادتر و ثروتمندتر از همیشه باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    پوریا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2417 روز

    به نام خدای رحمت گستر بر عام و خاص

    واقعا کد رمز و شاه کلید تمام آگاهی رو استاد عباس منش تو این جمله گفتند: ادامه و یک راهی براش پیدا کن.

    ادامه بده راه داره، هیچ مشکلی نیست که راه حل نداشته باشه، حداقل الان من راهش رو بلد نیستم، انقدر ادامه میدم که پیدا کنم.

    چون من عاشقم، عاشق تغییر و پیشرفت.

    و باور به اینکه همیشه نیرویی برتر(خدا) همراه ما هست، امید و پشتوانه ای بزرگی برای ما محسوب میشه.

    اینکه باور داشته باشیم موفقیت در انتظار ماست، مسیر سفر تکاملی مون رو زیبا و زیباتر میکنه.

    سپاسگزار خدایی هستم که شما رو واسطه قرار داد تا این آگاهی ناااااااب رو بمن انتقال بده.

    دوستدار همیشگی شما

    پوریا محمدی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
  3. -
    طیبه مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3009 روز

    به نام خدای دانا

    سلام وبازم سلامی گرم مهربان و صمیمی و پر از احساس های ناب خدمت شما استاد عزیز و خانم شایسته به حق شایسته و مایک عزیز و زیبا وهمه ی دوستان الهی من در این سفر بسیار زیبا وپر از برکت خدا وند??

    وای خدای من چه بارون قشنگی بارید و من چقدر از دیدن بارون توپ ومشتی و صدای اون و هماهنگی ش با زمین و جنگل لذت بردم ٫

    انگارخداوند همه ی موسیقی های دنیا رو توی این هماهنگی صدا ،نور ،تصویر وحرکت انجام داده که من عاشق خدای زیبا و زیبا دوست و خالق زیبا یی هستم که این همه نعمت وبرکت رو واقعا مثل بارون داره بر سرمون جاری می‌کنه یه بارونی بی انتها که فقط چشم دل می‌تونه این همه عشق و زیبایی رو ببینه وتحسین کنه و تایید کنه ٫

    یه لحظه خودم رو زیر بارون میون اون درختانی بزرگ و زیبا دیدم وواقعااا احساس نابی بهم دست داد ٫خداروشکر ?

    این قسمت خیلی با سوال امروز من از خداوندم هماهنگی داشت ٫خیلی متن های که اول هر قسمت قرار داده میشه رو دوست دارم و اونها رو دیگه با دقت فراوان میخونم ٫

    خیلی زیبا گفتید خانم شایسته که سفر باعث میشه جسارت ما بیشتر بشه همزمان ظرف ما و درون ما رشد می‌کنه و بزرگتر میشه و می‌تونه به مدارهای بالاتر برای دسترسی به نعمت های بیشتر و تجربه خود انسان برای آفرینش بالاتر بره ٫

    اصلا عاشق نکاتی هستم که به زیبایی و ریز بینی دارین در همین متن های خلاصه واما پر محتوا بهش اشاره میکنید ٫

    وقتی جسارت باشه ایمان میاد و ترس محو میشه و ما پی به قدرت هامون و توانایی هامون بیشتر می‌بریم ٫

    یاد یه جمله طلایی از استاد افتادم ٫جسارت مهم تر از ذکاوته چون جسارت جرات تجربه کردم ناشناخته های رو میده که ذکاوت نادیده شون میگیره ٫

    حتما راه حل هست فقط کافیه ما ذهنمون رو بروی دریافت راه حل اون مسئله نبندیم ٫

    خیلی با جمله ادامه دادن حال میکنم ٫

    چون این جمله طلایی زندگی من بود زمانی که باید نا امید میشدم ونشدم وبازم با امید که تو دلم خدا روشن کرد حرکت کردم والبته میکنم ٫

    تو سفر جایی برای شک و و دلی نیست ٫جایی برای بعداً انجام دادن نیست ٫جایی برای انجام نمیشه و کم آوردن نیست ٫

    جایی نیست که با ترس هات نذاره رو به رو بشی حتما کاری می‌کنه باهات که بتونی واردش بشی و رشد کنی ویه پله بالا تر بری ٫

    بدجور سفر عزت نفست و رشد میده میگن فولاد آب دیده آره همینه آب دیده ت می‌کنه میسازه تورو ٫

    قدرت خدا رو بیشتر باور داری تو چهار دیوار خونه ت پنهون نمیشی که خودتو از نعمت و زیبایی جهان خدا محروم کنی دیگه بزرگ فکر می‌کنی Big Pictureرو خوب تو ذهنت درست می‌کنی ٫

    باور به خدا به فراوانی نعمت هاش بیشتر میشه ویکی وای خدای من چه جای کوچیکی بودم و من چقدر خودمو محدود به افکارکوچیک کرده بودم ٫

    میخندی به خودت و اون افکار گذشته واون من گذشته ٫

    یه جورایی پوست میندازی واز داشتن پوست تازه لذت میبری ٫

    طبیعت همیشه داره نو میشه انسان هم اکه نو نشه میکنده ومیپوسه ٫

    آهنگ درخواستی تون تو مغزم ?????

    چقدر حال میکنم استاد میخونه با عشق وانرژی ٫

    آخی مایک جونم انکار خسته آتیش روشن کردن بودی گلم یه تجربه جدید بدست آوردی تبریک ?

    خیلی تجربه خوبی بود ومن کلی درس های زیبا گرفتم ٫

    آقاااااا دل منو بردین با این همه غذای خوشمزه وراحت وسریع یه رحمی کنید به ما ?????

    همه چیز عالیه حین نقش ونگار ای قالیه ?

    سپاسگزارم براتون بهترین ها رو در این سفر زیبا آرزو دارم ٫خداوند حافظ یار ونگهدارر و همراه تان ٫دوستتون دارم خیلی عزیزید???????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
  4. -
    احسان اسکندری گفته:
    مدت عضویت: 3550 روز

    بابا من به شخصه عاشقتونم چقدر خوبین شماها؟! چقدر خدا و قرآنشو زیبا فهمیدید. چقدر باحالید شماها؟! شما سه تایید که قدر یک لشکر ۱۰۰ هزار نفری شجاعت دارید. سه تای باحال، سه تای استثنایی، سه تای فوق العاده، سه تا که زیبا زندگی کردنو تجربه میکنید. شما سه نفر درس تشکیل یک خانواده، یک کسب و کار، روابط و سلامتی و لذت بردن رو هم یاد میدید هم کاملا عمل میکنید. سه تای خیلی باحال???

    میکائیل جذاب

    سید حسین مرد خدا

    شایسته شایسته ترین ها

    عاشق لحظه هاییم که میکائیل استادو هنگام خوانندگی نگاه میکنه ? جوری نگاه میکنه انگار تو کنسرته مات و مبهوته هنر خوانندگی شده. ?

    عاشق لحظه هاییم که استاد عباس منش تا شمارو میبینه میگه من عاشقتم فکر کنم تو همین ۱۰ تا سفر بالای ۵۰ بتر استاد این جمله رو به شما گفته? اینجوری فکر کنم روزی ۱۰۰ بار داره خدارو فقط به خاطر وجود شما شکر میکنه.

    عاشق فیلم برداریهاتونم عاشق نوشته هاییم که تو صفحه هرقسمت ویدیوتون یک درس بزرگ به ما میدید قبل از اینکه فیلمو ببینیم. و صدالبته که چقدر عالی فیلم برداری و تدوینو یاد گرفتید آفرین بر شما?

    شما ۳ تا خیلی باحالید.

    مثل خانواده آقای هاشمی که از کازرون میرفتن نیشابور و به ما درس زندگی میدادن? خداروشکر درس شما خیلی جالب تر و مفید تره.

    ان شالله همیشه شاد و موفق و پیروز باشید.

    خدا شما ۳ تارو واسه ما حفظ کنه.

    من و همسرم مارال از اینکه کنار این خانواده هستیم خیلی با خودمون حال میکنیم.?

    خداروشکر

    خدارو شکر

    و خداروشکر…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
    • -
      لطیف حنضلی گفته:
      مدت عضویت: 3945 روز

      دمت گرم و دست خوش ، پیام زیبایی فرستادید واقعا” استفاده کردم ،عالی بود مخصوصا” شباهت خانواده آقای هاشمی با خانواده آقای عباسمنش???خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم انشالله شما هم توی زندگی تون نتایج دلخواهشان رو بگیرین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    امید جوان گفته:
    مدت عضویت: 3546 روز

    سلام به همه ی عباسمنشی ها

    خداروشکر من با درآمد تقریبا ماهیانه 500 هزار تومنی رسیدم به تقریبا ماهی 4 میلیون،از یه زندگی خسته کننده رسیدم به یه زندگی خیلی سرحال، از دعوا و درگیری همیشگی با خانمم رسیدم به یه زندگی عاشقونه، از یه دنیایی پر از ادمای مزاحم رسیدم به یه دنیای پر از آدمای فوق العاده. از یه شهری که آدماش سنگ مینداختن جلوی پام به آدمهایی که انگار هستند تا فقط کارای منو راه بندازند، از مشتر یهایی که همش میگفتن گرونه جنسش خوب نیست مدل دیگه ندارین به مشتری هایی که میگن چقدر قیمتش خوبه چقدر جنسش عالیه و عجب تنوعی دارین،از پول بستنی که نداشتم تا میوه های نوبری که الان به راحتی میخرم، از کارمند بانکی که اصلا منو نمیدید تا کارمند بانکهایی که خودشون میگن بیا بهت وام بدیم…باورتون میشه یه وام به من دادند که اصلا ضامن کارمند نگرفتن…..و ……….

    حلا اینو بگم فقط با فایلهای رایگان استاد به اینجا رسیدم. از فایلهای رایگان استاد از این سفر به دور امریکا راحت نگذرید با دلمون بهشون نگاه و توجه کنیم زندگیمون از این رو به اون رو میشه.

    خدارو با تمام وجودم سپاسگزار م بخاطر استادی که سر راه من قرار داد.خدارو واقعا سپاسگزارم بخاطر خیر و خوشیهایی که وارد زندگیم کرده.

    زندگی جووووونم الان دارم باهات کیف میکنم خیلی خوشحالم. دارم حال میکنم ، خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 65 رای:
  6. -
    ليلا كيايی گفته:
    مدت عضویت: 2900 روز

    به نام خدای عشق ،فراوانی،زیبایی

    خدایا شکرت برای دیدن فایلهاتون که هر دفعه نکته های ریز و دقیقی رو به ما یادآوری میکنه٫

    سلام و درود به استاد جان و خانم شایسته ی مهربان و دوست داشتنی

    چه میکنید با ما با تهیه ی این فایلهای آموزنده?

    ما باید همیشه با تضادها دوست باشیم از دل این تضادها خواسته ها به وجود میاد هر وقت نیازی داریم میریم به سمت اون و برای به دست آوردنش باید تلاش کنیم و به قول استاد ناامید نشیم و استپ نکنیم باید بریم جلو تا بالاخره به هدفمون برسیم مثل خود استاد که الگوی من و دیگر شاگردانشه٫

    ما باید همیشه امیدوار باشیم و با تکرار حرفهای درست و مثبت جلوی این نجواهای شیطانی رو بگیریم چون شیطان کارش اینه اما به قول قرآن اون هیچ تسلطی بر ما نداره مهم اینه که بر ترسهامون غلبه کنیم تا این ترس بر ما غالب نشه٫ ترس همون ایمان وارونه ست ٫ ترس نقطه ی مقابل ایمانه که اسلحه ی شیطانه و کار خراب کنه٫

    چقدر از این جمله ی استاد خوشم میاد که جهان به شجاعان پاسخ میده و چقدر لذت بخشه وقتی پا رو ترسهامون بذاریم و بعدش به خودمون میگیم خیلی خوب شد که این کار و انجام دادم تا به خواسته ام رسیدم٫

    همه ی این فایلهاتون برای من یکی که یه نشانه ست٫ یه یادآوری مهم تو زندگی ام٫ یه تکراری که باید تکرار بشه واسم، تا تلنگری در من ایجاد کنه و بهم بگه ببین این همونیه که باید انجام بدی تا به خدا ثابت کنی که هنوز ایمانت پابرجاست و همچنان امیدواری٫

    این خیلی عالیه که اگه وسیله ای خراب شد خودمون بتونیم درست کنیم و آفرین به استاد که تونست اون کانکشنه رو درست کنه و آفرین به میکاییل که آتیشه رو با وجود چوبهای خیس بالاخره فراهم کرد٫ از اون آهنگ درخواستی هم کلی با هم خونی استاد لذت بردم و خندیدم??

    اینجا تو شهر ما شمال هم امروز کلی بارون زد و من کلی از خدای مهربونم سپاسگزاری کردم و کلی زیر بارون و از این هوای پاک و سالم لذت بردم٫

    وقتی دو سال پیش ،دقیقا ۷۰۰ روز پیش ?با استاد عباسمنش آشنا شدم و اولین فایلی از ایشون به نام قانون فرکانس و گوش دادم به خودم آفرین گفتم که من تو مدارش قرار گرفتم و پا رو ترسهام گذاشتم و مهاجرت کردم ٫

    سفر خیلی عالیه سفر هم مثل مهاجرت ، پا رو ترسهات میذاری رها میشی از گذشته ات٫

    سبک میشی و زنجیرها رو پاره میکنی و چیزای جدیدی رو یاد میگیری و بزرگتر میشی ،رشد میکنی ،درکت از قوانین بهتر میشه و احساس خوبی داری و این نشون میده که در مسیر درستی قدم برداشتی چون با اطمینان و با جرأت اینکارو انجام دادی?٫

    حق تعالی گر سماوات آفرید

    از برای دفع حاجات آفرید

    هر کجا دردی دوا آنجا رود

    هر کجا فقری نوا آنجا رود

    هر کجا مشکل جواب آنجا رود

    هر کجا کشتیست آب آنجا رود

    آب کم جو تشنگی آور بدست

    تا بجوشد آب از بالا و پست

    تا نزاید طفلک نازک گلو

    کی روان گردد ز پستان شیر او

    #مولانا_جان

    باز هم سپاس از خدای بزرگم و سپاس از شما بزرگواران که همیشه این آگاهی های ناب و به اشتراک میذارید٫

    عاشقتونم????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 79 رای:
    • -
      امامی گفته:
      مدت عضویت: 2676 روز

      «ما باید همیشه با تضادها دوست باشیم»

      این موضوع پاشنه آشیل من هست و در این لحظات کنترل ذهن برام سخت میشه. درست گفتین که نوع نگاهمون رو باید به این شکل تغییر بدیم که این ناخواسته ها اومدن که خواسته هامون رو بشناسیم. ناخواسته ها اومدن که سپاسگزار قوانینی باشیم که قدرت خلق خواسته هامون رو بهمون داده و میتونیم با انرژی که از برخورد به تضاد در وجودمون ایجاد شده به سمت خواسته هامون حرکت کنیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3009 روز

      به نام خدای عزیز

      لیلا جان عزیزم خوب داری دو تخته گاز میدی و خدای درونت هی بهت لایک سبز میده????????

      گلم آفرین به این همه زیبایی وایمان و مهربانی که در شما موج میزنه.

      امیدوارم جاده زندگیت پر از سر سبزی وعشق وارامش و ثروت وزیبایی باشند.

      در پناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        ليلا كيايی گفته:
        مدت عضویت: 2900 روز

        به نام خدای مهربان

        سلام طیبه جان از خداوند و از لطفتش و از دوستانی چون شما سپاسگزارم ??

        امروز روز بسیار عالی برایم هست چون پاسخهای زیبایی را از دوستانم دریافت کردم و همینطور که با پلیرم مشغول گوش دادن به یکی از فایلهای استاد بودم ،خانم فرهادی عزیز هم با من تماس گرفتند و منو با صحبتهای گرمش خوشحال کردند

        باعث افتخاره منه که در این سایت عضو هستم و از آگاهی های استاد عباسمنش و خانم شایسته ی عزیز و دیگر دوستان هم فرکانسم استفاده میکنم٫??

        در آغوش پر مهر و محبت خداوند شاد و پیروز و عاشق و ثروتمند باشید٫

        خدایا بی نهایت شکر برای درک این آگاهی ها??????

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      امید رضا گفته:
      مدت عضویت: 2238 روز

      سلام دوست عزیز خانم کیایی

      بسیار لذت بردم از کامنت زیبا و پر معنیتون و خداروشکر میکنم بابت داشتن دوستانی چون شما

      الان که داشتم کامنت شما رو میخوندم انگار بهم الهام شد که از شما راهنمایی بگیرم؛ من قصد مهاجرت دارم به شمال کشور و در حال حاضر مشهد هستم، بخاطر این از شما سوال میپرسم و راهنمایی میخوام چون شما گفتید که شمال زندگی میکنید ولی نمیدونم الان کدوم استان و کدوم شهر شمال هستید من خودم تقریبا۳-۴سال گرگان زندگی کردم و اگه بگم این سالها تا اون لحظه بهترین سال های زندگیم بود راست گفتم چون هر دقیقش برام لذت بردن و شادی کردن و تفریح و گشت و گذار بود و البته اون موقع ناآگاهانه بود و از قانون چیزی نمیدونستم اما الان که تقریبا۳سال هست برگشتم مشهد واقعیتش راضیم نمیکنه و اون هوا و طبیعت و مردم گرگان رو بیشتر دوست دارم انشاالله تا همین یک ماه آینده هجرت میکنم اما میخوام تجربه های جدیدی داشته باشم میخوام گسترده تر بشم و بیشتر از حتی قبل که توی شمال زندگی میکردم لذت ببرم از طبیعت از بارون از دریا از جنگل های فوقالعاده و مردم فوقالعاده مهربون و دوست داشتنی از همه چی ولی نمیدونم کدوم شهر ساکن بشم که همه ی این تجربه ها رو برام داشته باشه من روحیاتم خیلی شبیه به استاده یعنی دوست دارم یه جایی مثل فلوریدا زندگی کنم حالا تو شمال جایی مشابه اون باشه که چه بهتر، ازتون میخوام اگه آشنایی دارید با شمال راهنماییم کنید سپاسگزارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ليلا كيايی گفته:
        مدت عضویت: 2900 روز

        سلام دوست الهی من🌹

        امیدوارم حال دلتون عالی عالی باشه.

        شهرهایی که خودم تجربه اش را داشتم ، بهتون میگم:

        به نظر من قسمتهای غربی شمال مثل رامسر و تنکابن و همچنین استان گیلان لاهیجان و بندرانزلی هم عالیه برای زندگی کردن.

        امیدوارم هر کجا که هستید شاد و ثروتمند و سلامت باشید.

        زندگی در طبیعت همیشه آرامشبخش و لذتبخشه.

        خدایا شکرت😊🙏🏻

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      Beh Afarin گفته:
      مدت عضویت: 1915 روز

      به نام رب تنها خالق و مالک و فرمانرواای دنیااااا که همه ی ما رو خالق زندگی خودمون قرار داده..

      سلاااامی دوباره به لیلای عزیززززمم..

      دوستتت عزیزمم بی نهایتتت ازتتتتون ممنونم بابت این شعررر زیبااااا،خییییلی خووب بوووود که این شعر رو کامل نوشتین برامموننن..

      دوستت دارم عزیزممم..

      در پناه خدا هر روزتت عالی تر و بهتر از دیروزووت باشهه گلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ليلا كيايی گفته:
        مدت عضویت: 2900 روز

        به نام خداوند بخشنده و مهربان

        سلام دوست عزیز محمدجان

        سپاسگزارم شما هم عالی هستید و قطعا ما در یک مدار هستیم که اینگونه یکدیگر و تحسین میکنیم و فقط به نکات مثبت داریم توجه میکنیم .??

        من هم آرزوی سربلندی و پیروزی و ثروت برایتان دارم.??

        در یگانه آفریدگار عشق و آگاهی حال دلتون همیشه خوش و سلامت???

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    زینب آهویی گفته:
    مدت عضویت: 2590 روز

    عاشقتووووونم یعنی تا قبل این ویدیو داشتم اشک می ریختم که چرا مادرم همش به من میگه اون ما رو ول کن تو از پسش برنمیای و من گفتم درسته نتونستم تا حالا ولی خیلی براش تلاش کردم چرا حالا باید ولش کنم ؟ هیچکس کمکم نکرده و من نباید رهاش کنم وقتی بعد اینهمه تلاش برای چیزی که بهش علاقه دارم و می دونم موفقیت توش می‌تونه چه انگیزه و اعتماد به نفسی بهم بده چرا باید ولش کنم ؟

    توی این گیر و دار و سرازیر شدن اشکام و بغض سنگینم که گفتم بزار کمی بخاطر چیزهایی که در اون زمینه دارم یا تلاش های گذشته م سپاسگزاری کنم و از خدا هدایت و کمک بیشتر بخوام که آروم بشم و من سپاسگزاری هام رو تو یه گروه تک نفره تو تلگرام انجام میدم که این فایل رسید و چون حالم خوب نبود گفتم حالا باشه برای بعد ، ولی یه چیزی گفت برو ببین یه کم روحیه ت عوض میشه ، ولی خدایی این فایل برای من بود که تاکید می کرد باید دامه بدم .

    ﻧﻪ دﻳﮕﻪ ﭘـﺎ ﻣﻴـﺸﻢ اﻳﻦ ﺑﺎر

    ‫ﺧﺎﻟﻲ از ﻫﺮ ﺷﻚ و ﺗﺮدﻳﺪ

    ‫ﻣﻴﺮم اون ﺑـﺎﻻﻫﺎ ﻣﻐﺮور

    ‫ﺗﺎ ﺑﺸﻴﻨﻢ ﺟﺎی ﺧﻮرﺷﻴﺪ

    ‫ﺗـﻦ ﺑـﻪ ﺳـﺎﻳـﻪﻫـﺎ ﻧﻤﻴﺪم

    ‫ﺑﺴﻪ ﻫﺮ ﭼﻲ ﺳﺨﺘﻲ دﻳﺪم

    ‫اﻧﻘﺪر زﺟﺮ ﻛﺸﻴﺪم

    ‫ﺗﺎ ﺑﻪ آرزوم رﺳﻴﺪم

    ‫ﺑـﺬار آدﻣـﺎ ﺑـﺪوﻧـﻦ

    ‫ﻣﻴﺸﻪ ﺑﻴﻬﻮده ﻧﭙﻮﺳﻴﺪ

    ‫ﻣﻴﺸﻪ ﺧﻮرﺷﻴﺪ ﺷﺪ و ﺗﺎﺑﻴﺪ

    ‫ﻣـﻴﺸـﻪ آﺳـﻤـﻮﻧﻮ ﺑـﻮﺳﻴﺪ

    خیلی عالی بود ممنونم استاد ممنونم بانو شایسته عزیز ⁦⁩⁦⁩?????? در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 116 رای:
      • -
        زینب آهویی گفته:
        مدت عضویت: 2590 روز

        سلام بر شما . مادرها رو که دیدین همش نگرانن اتفاقی برای بچه شون نیوفته و اب تو دلش تکون نخوره ، درمورد من هم که مدت کمیه گواهینامه گرفتم و رانندگی میکنم و هر روز با یه چالش جدید روبرو میشم مادرم این ترس ها رو داره و نگرانیش از رانندگی کردن من زیاده و مدام میگه ول کن نمیخواد پشت ماشین بشینی اصلا ماشین رو بفروش :) منم بهش میگم هرکسی کم کم توی هر کاری پیشرفت میکنه درسته خودم هم خیلی ترس دارم ولی اگر بر این ترسها غلبه نکنم و به سمت چالش های جدید نرم بعد ها خیلی تاسف میخورم اگر یه بچه ای که تازه میخواد راه بیوفته با دو بار زمین خوردن بگیم نمیخواد راه بری تو خونه بمون که نکنه خطری تهدیدت کنه ، زانوت زخم میشه ، دردت میاد ، چه بلایی سر اون بچه آوردیم ؟! درسته توی این مرحله ای که من هستم به دلگرمی دیگران خیلی احتیاج دارم ولی حس میکنم این بادهای مخالف و مخالفت ها میتونه بیشتر من رو برای ادامه دادم به سمت خواسته هام مصمم کنه . به امید ادامه دادن و دلسرد نشدن و موفقیت های بیشتر و شکلگیری چالش های لذت بخش تر در زندگی همه مون .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
        • -
          مینا راد گفته:
          مدت عضویت: 2274 روز

          زینب جان به راهت مصمم تر از قبل ادامه بده

          من بهت قول میدم که رانندگی برات از همه تکنولوژی که استفاده میکنی راحتر میشه

          فقط باورها تو درست کن و در این مورد ورودی های ذهنت کنترل کن اجازه نده حرف ها و صحبت های دیگران برات راهی رو انتخاب کنن. اصلا به هیچ چیز فکر نکن و نگران هیچ چیز نباش وقتی تو شروع کنی خداوند تمام رانندگان حادثه ساز از مسیر تو حذف میکنه جای پارک راحت و بدون دغذغه رو برات فراهم میکنه مسیر بدون ترافیک را برات هموار میکنه کسانی رو برات میفرسته که اگر نیاز به کمک داشتی بدون اینکه که شما درخواست کمک کنی کمکت میکنن.

          رانندگی تنها و تنها نیاز به تمرین داره مثل تایپ کردن که اولا وقتی داشتیم تایپ میکردیم یک انگشتی کیلد ها رو فشار میدادیم و الان دو دست و تمام انگشتان بدون نگاه کردن به صفحه انجام میدیم. روزی میرسه که شما هم همین کار با ماشین انجام میدی.

          آرزوی موفقیت دارم برات

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
          • -
            زینب آهویی گفته:
            مدت عضویت: 2590 روز

            سلام مینای عزیز ، ممنونم از راهنمایی قشنگتون ، سعی خودم رو میکنم و مطمینم خداوند اسانترین و هموارترین راهها رو برای نیل به هدفم فراهم می‌کنه و با ماشین قشنگم به مسیرها و جاهای زیبا و دیدنی زیاد سفر میکنم ، سپاسگزارم از شما شاد و موفق و پیروز باشید .

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          محمد جعفری گفته:
          مدت عضویت: 2433 روز

          زینب جان آرزوی موفقیت برات دارم .جهان هستی به آدم های دلیر وبزرگ رمز پیروزی را نشان میدهد .به نظر میرسه مادر شما یک تضاد باشد وباید قانون تضاد بلد باشی شاید هم تو باید تجسم خلاقت به کار بگیری که داخل بدترین شرایط بهترین روابط را برقرار میکنی …….

          خلاصه بگم درد دل کردن بگذار کنار وبه پیروزی موفقیت فکر کن

          هدف گذاری کن

          یا

          قانون جذب به کار ببر دارای سه مرحله تجسم پاسخ دریافت است

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سولماز ستاری گفته:
      مدت عضویت: 2283 روز

      با سلام ووقت به خیر خدمت شما دوست خوبم

      امروز نشانه ی من به کامنت شما هدایت شدم و باورم نمیشد که دقیقا همون دغدغه اصلی من ،مسئله شما هم بوده است.

      یعنی منم چندسال هم که گواهینامه ام را گرفته ام،بگذریم از اینکه به خاطر باورهای نادرست واقعا از مسیر سختی به خواسته ام رسیده ام،منتها فقط مدرک رو گرفته ام،و هر چندوقت یکبار فقط با همسرم جرات رانندگی اونم در یه مسیرکوتاه و البته در روستای خودمان را دارم و به هیچ عنوان نتونستم هنوز تنهایی برم،و این درحالیکه به شدت عاشق رانندگی هستم و ارزوم اینکه بتونم رانندگی کنم به تنهایی .واقعا هنوز نتونستم برترسم غلبه کنم با اینکه ضربه های زیادی از انجام ندادن رانندگی خوردم.

      حالا میخواستم ببینم با توجه به این کامنتی که نوشتید ایا شما تونستید براین ترس غلبه کنید و اگر تونستید راهکارهاتون هم به من بگید.ممنونم ازتون و ارزوی بهترینها رو دارم براتون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1384 روز

    سلاااام

    سلام به چشای زیباتون

    سلااااام به قلبای مهربونتون

    چیه!

    تعجب کردین از این همه انرژی!!!

    وقتی برید تو ددددله شده کوردا، وقتی بری سنندج تهش میشی این!!!

    سلام به همه کوردا!

    حقیقتش من با شنیدنه اسمه کورد 2 تا ویژگی میاد تو ذهنم

    یکی صداقتشون

    یکی غیرتشون!!!

    بیاین تا بببگم چی شسشد امروز!!!

    طبق فرمایش ژینا جان،نشونه که چه عرض کنم،فریاد خدارو دریافت کردم که باید بیام سنندج!

    چرا!؟

    خودمم نمیدونم راستش!!!

    بریم ا امه ی کامنت بهتون میگم.

    صبح ساعت 9 شهر زیبای همدان رو ترک کردم و رفتم لاله جین!!!

    شهر سفال دنیا!!!

    رفتم تو کارگاهشون اما چون جمعه بود کلی هم شب قبلش برف بارید کار نمیکردن،یه چیزه خیلی خوبی که از استاد عباسمنش یادگرفتم تو مسافرتم اینه ‌که برای اینکه خدمتی کرده باشم به اون شهر، حتی شده کم،اما خرید میکنم از اونجا.

    رفتم و دوتا کاسه ی خیییییلی خوشکله آبی لاجوردی و سبز کله غازی واسه خورشت خریدم با یه لیوان

    همه از جنس سفال و بییینهایت زیبا!!!

    طرحی که روی لیوانمه اینقدر قشنگه که خوده پیرمرده فروشنده‌ گفت نقش هلی برجسته ی این کار،مثله قالی بافی روش کار شده،قلم کاری شده است!

    بعد از دیدنه لالجین،رفتم غار علیصدر،بزرگترین غار آبی جهان!

    من چیزی از زیبایی های غار نمیگم خودتون تو اینترنت سرچ کنید تا ببینید زیبا آفرینی خداوند رو!

    بعد از غار علیصدر ده دقیقه نشستم و با دلفین حرف زدم،گفتم این 3،2 روز رو ‌جا برم!؟

    چون تقریبا همه جای همدان رو گشتم!

    یاده کامنت ژینا افتادم که گفت بیا سنندج سر بزن اما نمیدونم چرا مقاومت داشتم،هی استان‌های اطراف رو نگاه میکردم دیدم سنندج زده حدودا 2 ساعت و نیم فاصله داره اما بازم راضی نمی‌شدم که بیام ،یعنی میخواستم حرفه قلبم رو به یه طرف دیگه تغییر بدم و لرستان و ایلام و …رو نگاه کردم و جاهای دیدنی و مسافت و …تا اینکه خداروشاهد میگیرم ددددققققیییییقققققاااااا حس کردم خدا با محکمی و تندی بهم تشر زد و گفت

    مگه بهت نمیگم برو سنندج!؟!؟!

    دوباره رفتم و نگاه کردم مسافت سنندج تا اونجایی که بودم دیدم زده 2 ساعت و 40 دقیقه!

    خداروشاهد می‌گیرم انگار اون 2 ساعت و 40 دقیقه واسم 40 دقیقه شد!

    با نهایت قاطعیت تسلیم خدا شدم و کمربندم و بستم و به دلفین گفتم بسم الله

    بریم ببینیم خدا چی میخواد بگه!!!

    ای رب العالمین!

    تو شاهد باش که نهایت حساسیت رو دد کلام و کامنتهام بخرج میدم که کلامی رو حتی به اشتباه ننویسم چه برسه به چیزی خارج از واقعیت بنویسم!!!

    آقا دلفین رو رووووندم چون نگران بودم که نکنه جاده یخ بزنه ،دلفین هم زنجیر چرخ نداشت خلاصه روندم و روندم و تو مسیر یه خواسته‌ ای از خدا خواستم که تو سنندج واسم اتفاق بیوفته که نمیشه اینجا بگم،اما در نهایت گفتم خدایا!!!

    من تسلیم تو شدم و اومدم سنندج تو هم نشونم بدم آنچه که خوبه نشونم بده!

    به الله قسم کمتر از 10 دقیقه از حرفم نگذشته بود و 20 کیلومتری سنندج بودم دیدم تمااامه جاده انگار که یه موضوعی پیش اومده باشه بییییینهایت ماشین دو طرف جاده پارک بودن،کمی نگران شدم گفتم نکنه تصادف شده یا نه شایدم پلیس راهه!

    آقا یه صحنه ای دیدم که یه خدای واحد فقط یک جمله با صدای بلند گفتم:

    یاااااا خخخخدااااااا

    تصور کن !!!

    چیزی حدوده چند صصصد ماشین دوطرف جاده پارک کرده باشن

    چند صد نفر با تیوپ تو کوه با تیوپ زن و دختر و پیر و جوون دارن سرسره بازی میکنن یییعنی جاده ی مواصلاتی بینه استانی رو بسته بودن!!!

    شاید بگی سرسره بازی چه ربطی داره به بستنه جاده!!!

    بیا جلو تر بهت میگم!!!

    وقتی دیدم چند صصصد نفر با کاپشن و لباسای تیره تو سفیدی برف کوه دارن عشششق میکنن دلفین رو گذاشتم کنار جاده و داشتم میرفتم که به جمعشون بپیوندم که دیدم 40،50تا پسر جوون سیستمه صوتی گذاشتن و جلو ماشینارو میگیرن و دست تو دست دارن با آهنگه کوردی میرقصن،اگه هم مسافرای اون ماشینه کمی لبخند می‌زد و روی خوش نشون میداد با چفیه ی قرمز واسش رقص اختصاصی میرفتن!!!

    این زیبا ترین ترافیکی بود که من دیدم!!!

    یه یکی گفتم اینجا کجاست!؟

    گفت

    صلوات آباد!!!

    رفتم که از نزدیک کنارشون باشم و رقصون رو ببینم ،وقتی یکیشون دید دارم با ذوق نگاهشون میکنم داشت میرقصید و یه نگام کرد،لبخند زد،دستشو دراز کرد سمتم !

    یعنی بیا دستمو بگیر تو هم باهام برقص!!!

    منم مثله کسی که از خداش باشه رفتم دستشو گرفتم و شروع کردم به رقصیدن!!!!

    اما نمیدونم چرا همممه ی اونا اشتباه میرقصیدن!!!

    اصلا شبیه من نمیرقصیدن، ولی دیگه چکنم که شاگرد استاد عباسمنشم،واسه همین از اشتباهشون چشم پوشی میکردم و باهاشون میرقصیدم گاهی هم نظم صفشون بهم میخورد!!

    آخه خیییییلی سخت بود 40 نفر که اشتباه میرقصن رو با خودت هماهنگ کنی،ولی من تلاشمو میکردم به هرحال!!!

    بعد از اینکه نا امید شدم از یادگیری رقصشون،رفتم تو جمع سرسره بازها!!!

    خدای من!

    میتونی باور کنی چقققدر با همدیگه مهربون بودن!!؟!؟؟

    مثلا اگه میدیدن یکی میخواد سرسره بازی کنه اما سرعت نداره هلش میدادن تا دور بگیره و لذت ببره!

    یا اینکه اگه کسی مسیرش منحرف میشد و میخواست بره سمته دره ،بقیه کنترل میکردن و هدایتش میکردن !

    یه عده آتیش درست کردن و من رفتم کنار آتیش و عشششق کردم،جالبه کلی باهام کوردی حرف میزدن منم میگفتم اصلا متوجه نمیشم چی میگید!!!

    و بنده خدا به زبونه فارسی برگردون میکرد حرفاشو.

    می‌دیدی مثلا طرف با تیوپ با سرعت خیییییلی بالا دور می‌گرفت و وقتی به یکی نزدیک میشد و میخواست بزنه زیرش ،از دور بلند بلند داد میزد

    وچووووو

    وچچووووو

    (یعنی برو کنااااار)

    اما متأسفانه کمی دیر میشد و یهو میدی یکی تو هوا داره ملق میزنه!!!

    بخدا یکی زد زیر یکی!!!

    به خدا قسم میخورم عیینه چیزی که دیدم رو میگم

    یکی ایییینقدر با سرعت زیاد زد زیر طرف که بخدا پسره تو هوا یه دور کامل خورد!!!

    رفتم یه سمته دیگه داشتم با علاقه به عشق بازی و لذت بردنه بقیه لذت می‌بردم دیدم یه آقایی اومد کنارم یه تیوپ بزرگ هم داشت نگام کرد و به کوردی یه چیزی بهم گفت، گفتم من کوردی متوجه نمیشم!!

    گفت میخوای سوار تیوپ بشی!!

    منم کیییف کردم گفتم آره!

    اما چجور برم که آسیب نبینم!!؟؟

    گفت بیا با همدیگه میریم!

    (میتونی تصور کنی این همه عشق رو!؟)

    طرف کللللی مسیر رو پیاده اومده بالا ،بعد بدونه اینکه تو کلامی حرف بزنی،و حتی بخدا من اصلا داشتم یه جای دیگه رو نگاه میکردم بهم گفت بیا با تیوپ برو دور بزن!!!)

    خلاصه دونفره نشستیم سوار تیوپ و دوووووور گرفتیم اونم چون میخواست بیشتر بهم حال بده پاشو میزد رو برفا و برفا مثله آب پاش می‌پاشید تو صورتم و کییییف کردم !!!

    یه جا خیلی سرعت گرفتیم دوتا دختر تو مسیرمون بودن نزدیک بود بزنیم زیرشون من خواستم بگم بریییید کنااااار، دیدم تا بخوام ابن جمله رو بگم طرف رو لنگ کردم رفته!!!

    منم داد زدم ببببلللند بلند

    گفتم

    وووچووووو

    ووووچچچووووو

    تو همون سرعت و شرایط نامساعد پسره که جفتم سوار تیوپ بود بود وچو اشتباهه بگو لچووو

    من گفتم

    للچوووووو

    للچوووووو

    بعد رفتن کنار!

    یعنی فرق بینه مرگ و زندگیشون بینه تفاوته (و،با، ل)بود!!!!

    عاااح خدایا خیلی دوست دارم میدونستی!؟!؟!

    بچه ها یادتونه تو سفرم به کاشان رفتم خروجی شهر و گفتم همه داشتن سرسره بازی میکردن!؟!!؟

    یادتونه گفتم من با کفشام سرسره بازی می‌کردم و وسیله ای نداشتم!؟

    خداشاهده میگیرم از همون روز تو دلم بود و دوست داشتم که سرسره بازی با تیوپ رو تجربه کنم و خدا برام انجامش داد!

    بدونه اینکه من تلاشی کنم!،

    حتی بدونه اینکه از کسی درخواست کنم!!!!

    حتی بدونه اینکه تیوپ کرایه کنم!

    میدونی چی میگم!؟

    میخوام بگم ما کافیه خواسته مون رو اعلام کنیم نمیخواد خودمون زور بزنیم یا تلاش کنیم ‌که بدستش بیاریم!!!

    خلاصه بعد از تیوپ بازی دوباره رفتم به جمع بچه های راه بند و رقصان اضافه شدم!!!

    خداروشاهد میگیرم می‌دیدی دستام تو جیبی کاپشنم بود،یهو کناریت دستشو حلقه می‌کرد تو دستت و یییهو میبردت تو صف و یهو به خودت میومدی می‌دیدی سرچوپی هستی!!!!

    بچه ها اینکه میگم جاده بستن منظورم مثله این راه بستن های چند دقیقه ای مثله عروسیا نبود ها!!!!

    بخخخدا تریلی بود که با بار 1 ساعت تو ترافیک بود!!!

    یییعنی می‌دیدی پلیش راهنمایی رانندگی، پلیس نیرو انتظامی میومد که مجابشون کنه که آقا راهو نبندین اما مگه حرفشون میشدن!!!!

    بعد می‌دیدی مثلا یکی از همونا میگفت بچه ها راهو باز کنید یییییهو هممممه میرفتن کنار!!!!

    یعنی اختیار تردد جاده دسته بچه ها بود نه راهنمایی رانندگی!!

    من که از گشنگی ضعف بودم دو کاسه نخود حرفه ای نوشت جججانم کردم و لذت بردم!!!

    آی سیر دلللللم کوردی رقصیدم!!!

    دقیقا از همون رقصا که شونه هامون رو تند تند بالا پایین میکنیم!!!

    خدایا عاشقتم

    من معتقدم خدا یه رگه کوردی داره که اینقده خوبه!!!

    بعد از دو،سه ساعت بزن و بکوب برقص سرسره بازی از صلوات آباد غروب شد اومدم که برم سمته سنندج اما بعد از طونلها مگه میشد اون چراغای سنندج و اون کوهای برفی رو که با ابر پوشیده شده بودن رو نادیده گرفت!!!

    ایستادم و عکس و فیلم گرفتم عشششق کردم .

    شاید باورتون نشه اما اوله کامنتم یادتونه نوشتم 2،3 روز وقتم خالیه!؟

    امه در حین کامنت نوشتنم باهام تماس گرفتن و شرایطی پیش اومد که احتمالا باید 4،5 روز مهمون سنندجی ها باشم.

    خدایا تو مواظبم باش و تو هدایتم کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 111 رای:
    • -
      ژینا صالحی گفته:
      مدت عضویت: 745 روز

      سلاااااام به پسر خدا

      سلاااام ابراهیم جان حالت خوبه؟

      خییییلی خوشحال شدم که اومدی سنندج ، امیدوارم کلی تجربه های قشنگ‌ اینجا داشته باشی

      ببین به مناسب ورودت امروز چنااااان برفی بارید که امسال اصلا سابقه نداشت و همش تو دلم میگفتم احتمالا خدا به مناسبت ورود ابراهیم این برفو بارونده و کامنتت رو که خوندم دیدم بله ! درست حدس زدم:)

      خیلی خوش اومدی

      انشالله در زمان و مکان مناسب بتونم ببینمت

      در پناه الله باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
      • -
        ابراهیم خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1384 روز

        مدت عضویت: 1225 روز

        بسم‌الله الرحمن الرحیم

        سلام خدمت استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته و دوستان نازنینم.

        دیروز طرفای ظهر بود که رفتم کوه آبیدر و خیلی ها اومده بودن برف بازی و سرسره بازی.

        من واقعیتش خیییییلی سرمایی هستم و حتی دستمم به برفا نمیزدم اما همه با انواع و اقسام وسیله اومده بودن سرسره بازی رو برفا

        یکی با تیوپ

        یکی با پلاستیک

        یکی با کیسه زباله

        یکی با کفی ماشین

        هرکی به جور لذت می‌برد.

        یه دختر خیلی خوشکله نازی بود که با مامانش اومده بود و بنده خدا مامانش سختش بود که محکم هلش بده که سر بخوره اون دختره بچه هم دوست داشت خیلی با سرعت سر بخوره تا پایین.

        من گفته بودم که ،یکی از لذت هام ،دادنه لذت بردن و خندیدن و شوق کردنه دیگرانه.

        من به مامانش گفتم بزار من هلش میدم.

        اینقدر محکم هلش دادم و اینقدر با سرعت رفت که مامانه از ترس گفت :

        یا الله!!!

        (وقتی خودشون میگن یا الله با لهجه ی خیلی قشنگ و غلیظی میگن)

        اما خوده دختره کییییف کرده بود و بدو بدو دوباره اومد بالا که من هلش بدم،اما مامانش میگفت نه تورو خدا خسته میشید!

        دستتون درد نکنه!

        زحمت افتادین!

        (حالا نمیدونم بخاطر دخترش که محکم هلش میدادم بود یا واقعا تو فکر من بود!)

        گفتم نه من خودم دوست دارم ببینم بچه ها بهشون خوش میگذره!

        خلاصه اونجا من شده بودم مسئول هل دادنه بچه ها!!!

        یه عمو عمویی راه افتاد اونجا و همه از من میخواستن که هلشون بدم

        منم از خدا خواسته،اما هرچی تلاش کردم نتونستم یکیشون رو بندازم تو دره!

        خلاصه بعد از کلی حال کردن رفتم بالا تر که آدمای هم سن خودم بودن!!!

        لطفا اگه حتی علاقه ای به سرسره بازی ندارین حداقل برید سرسره بازی بقیه رو نگاه کنین!!!

        اینننننقدر من خندیدم!

        اینقدر خندیدم !!!

        که صدای خنده ام تو همه فیلما هست!

        مثلا می‌دیدی یه آقایی بود حدودا 50 سالش بود،رو به سراشیبی ایستاده بود،یه بچه‌ی 7،8ساله از بالا سر میخورد و از کناره اون آقاهه رد میشد بعد با کف دستش میزد زیر پای اون مرده!!!

        اون مرده هم که نمیدونست از کجا خورده تا میخواست به خودش بیاد بووووم با کمر میخورد رو زمین!!!

        اینقدر از این زدن زیر همدیگه فیلم گرفتم که دیدنشون کلی حالمو خوب میکنه!

        البته افتادنشون چیزی نبود که آسیب ببینن!!

        بعد از لذت بردن از دیدنه سرسره بازیه بقیه،دو ساعتی با دلفین تو شهر چرخیدم و از رانندگی تو سربالایی و سرازیری با گوش دادنه آهنگ های مسیح و آرش لذت بردم،بعدش رفتم آرایشگاه و وقتی اون آقا فهمید مسافرم ،گفت از شما 50 تمن کمتر میگیرم منم کلی تشکر کردم و اومدم خونه.

        روز بعدش رفتم پل معلق!!!

        طول پل 330 متر!

        ارتفاع تا زمین 88 متر!

        برا اینکه بدونی 88 متر چقدر بلنده یه نگاه به سقف بالای سرت کن!

        ارتفاع سقف بالای سرت در بلند ترین حالت ممکن 3 متره!!!

        اومدم که برم روی پل دیدم یه پسر 15،14 ساله داده برمیگرده از روی پل و وقتی من رفتم روی پل دیدم پشت سرم داده میاد!

        گفتم رفتی تا آخر و برگشتی!؟

        گفت نه !

        میترسم برم.

        گفتم ترس نداره که!!!

        بیا

        پشت سر خودم بیا

        کمی مقاومت می‌کرد

        خیلی ترسیده بود تازه اوله پل بود و هرچی بری جلو تر شکم پل و خمیدگی پل بیشتر میشه و خییلی بیشتر تکون میخوره و بیشتر زیر پات رو خالی میبینی!

        بهش گفتم من پل های خیلی خطرناکی رفتم ،نگاه کن به سیم بکسل ها!

        چقدر به همدیگه نزدیکن!!!

        تو فقط زمانی میوفتی که خودت از عمد بخوای خودتو بندازی!!!

        کم کم بهم اعتماد کرد

        (سعی کردم به صورت منطقی ترس رو براش از بین ببرم و بهش شجاعت بدم و وقتی بهش گفتم من جلوی تو میرم ،این ایمان بهش دست داده بود که اتفاقی نمی‌افته و اینکه آدم همیشه به یک الگو نگاه کنه بینهایت میتونه کمکش کنه که حتی زمانی که می‌ترسه، زمانی که سختشه ولی عمل کنه و از اون الگو پیروی کنه !

        کم کم پشت سرم اومد و وقنی دید یه کم تکون های پل داره شدید میشه ترسید گفت من دیگه نمیام میترسم!

        بنده خدا با دوتا دستاش دوطرف سیم بکسل هارو گرفته بود و هم دستاش از سرما یخ زده هم میترسید، چون اونجا هم ارتفاع داشت و هم فضا باز بود دما طرفای صفر درجه بود،یه برف ریزی هم می‌بارید!

        بعد دیدم نه فایده نداره باید دست بزارم روی نقطه ضعف کوردها!!!

        یه خانمی با یه آقایی از روبرومون داشتن از روی پل برمیگشتن، بهش گفتم می‌ترسی بیای!؟

        گفت آره من برمیگردم

        گفتن اون خانمه رو نگاه کن!

        ما که از اون خانمه کمتر نیستیم !

        من میرم تو اگه می‌ترسی برگرد

        و پشتمون کردم بهش و شروع کردم به راه رفتن دیدم یهو گفت

        باشه میام اما برگشتنی از پایین میام، از روی پل برنمیگردم برگشتم نگاش کردم ،گفتم بزن قدش!!!

        محکم دستشو زد به دستمو رفتیم.

        رسیدیم وسطای پل یه کم ترسناک بود واسش گفتم همینجا وایسا ازت عکس بگیرم

        چندتا عکس ازش گرفتم،یه عکس دونفره هم با گوشی خودم ازش گرفتم و بهش گفتم زیر پات رو نگاه نکن،سرگیجه میگیری،جلوتو نگاه کن

        (تو عکسش اینننقدر اخمو بود که قشنگ معلوم بود کلی فوش و بو و بیراه داشت بهم میگفت تو دلشو و میگفت تو از کجا پیداش شد لعنتی!!!)

        اما منی که دستام تو جیب کاپشنم بود و راحت قدم میزدم روی پل چوبی معلق کم کم این شجاعت هم بهش انتقال داده شد،تا اینکه رسیدیم آخر پل،یه تخته چوبی بود 3،4دقیقه نشستیم روی تخته و باهاش حرف زدم و بهش فهموندم که چچچقدر قدرتمنده!

        بهش گفتم خیلی از هم سن و سال‌های تو جرأت ندارن بیان اینجا اما تو خیلی مرد هستی و شجاع هستی که یا اینکه میترسیدی!

        اما اومدی!

        دمت گرم!

        بنده خدا دستاش یخ زده بود از سرما ،بهش گفتم دستاتو بهم بده تا دستاتو گرم کنم دستاشو کف دستامو کلی تند تند روی پشت و روی دستاش کشوندم تا دستاش گرم شد،چهره ی سرما سوخته ای داشت ،گفت من روستایی ام.

        بعدش میدونی چی شد!؟

        گوشیش زنگ خورد خانواده اش گفتن بیا میخوایم بریم و بعدش بلند شد گفت من باید برم گفتم باشه برو، تو از زیر پل از پله ها میری!؟

        با یک قاطعیت و جسارتی و اطمینانی گفت نه!

        از همین جا که اومدم برمیگردم.

        تو مسیر برگشتن گفت الان دیگه نمیترسم و بهش گفتم یه کاری بهت بگم انجام میدی!؟

        گفت چی!‌

        گفتم دستاتو مثله من بزار تو جیبت و سیم بکسل هارو نگیر.

        گفت باشه

        و تا آخر مسیر همونی که جرأت قدم برداشتن تا 2 متری پل رو نداشت همون مسیر دستاش تو جیبش بود و روی پل قدم میزد!!!

        خدارو شکرت

        خداروخیلی شکرت

        میدونی !

        اینکه بتونم اینقدر با آدما تو هر سنی ارتباط برقرار کنم این لطف و نعمت خداونده.

        به قوله خدا تو قرآن میگه که:

        هر خیری به شما می‌رسد از طرف خداست!!!

        بعد از پل برگشتم و دیدم یه زن و شوهری با دختر 7،8سالشون دارن برف بازی میکنن!

        رفتم ایستادم پیشه مرده،گفت تا جوونی بگرد،من 40 سالمه اگه 2 میلیارد بهم بدن بگن برو خارج از کشور، هیچ ذوق و حوصله ای ندارم الانم با اسرار بچه ام اومدم

        تو این صحبت‌ها با آدمای جامعه است که آدم تفاوت خودشو متوجه میشه با بقیه!!!

        تفاوت تأثیر این فایل ها!

        تغییر نگرش به اتفاقات زندگی!

        این آقا بخاطر اختلافش با برادراش روی ارث و میراث میگفت 10 سال از عمرم در تنش گذشت!!!

        اینجاهاست که حرفه استاد عباسمنش معنی پیدا میکنه که میگه

        تو رو جانانه عزیزتون نتایج رو فقط تو پول نبینید!!!

        حاله خوب رو چقدر میتونید بخرید!

        روابط خوب

        سلامتی

        خواب آرام رو چقدر میتونید با پول بخرید!!!

        خدارو خیلی شکرت.

        خدارو خیلی شکرت.

        الان که دارم این کامنت رو مینویسم ساعت 5 عصره و تا یکی دو ساعت دیگه سنندج رو به مقصد کرمانشاه به لطف و رحمت خدای واحد ترک میکنم.

        من مسافرت های زیا ی رفتم اما نمیدونم چرا یه حسه دلتنگی نسبت به اینجا دارم

        اما از خدا میخوام همینجا این قول رو بهم بده که به زودی برگردم اینجا و در یک فصل متفاوت ،سنندج و روستاهای پلکانی و آبشارها ی حیرت انگیزش رو ببینم.

        از قلبم از مردم سنندج تشکر میکنم و از صمیم قلبم وظیفه خودم دونستم که هدیه ی کوچیکی از طرف خودم به همه ی مردم خوش قلبه سنندج تقدیم کنم و از خانم ژینا صالحی میخوام که هدیه ای که خریدم واسه مردم عزیز سنندج رو تحویل بگیرن و به صاحب اون رستوران گفتم که یک دوستی میاد و این امانتی رو از شما میگیره با فلان مشخصات.

        من این هدیه رو امروز صبح خریدم و به امانت دادم به کافه رستوان ژیوان،روبروی کافه رستوران پاتشا ،هست

        این کافه رستوران کمی پایین تر از فلکه اوراز سمته چپ سر جاده اصلی میشه.

        چیزی که من از مردم سنندج دیدم مردمی هستن با همون شخصیت و تفکر سنتی و ساده که این باعث میشه خیلی راحت تر و بی پرده بشه ارتباط برقرار کرد.

        با قلبم دوستون دارم

        با قلبم دوستون دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      بهار حیدری گفته:
      مدت عضویت: 1324 روز

      سلام ب استاد عزیزم استاد عباس منش مرسی که این مسیر الهی ادامه دادید مرسی برای این سایت بهشتی سلام خانوم شایسته عزیز سپاسگزارم بابت سریال زندگی در بهشت مرسی بابت سریال سفر ب دور آمریکا ممنونم من از شماها سپاسگزارم سپاسگزارمعبودم که منو هدایت کرد ب این سایت بهشتی سلام به دوستهای نازنینم از همینجا از تک تکتون تشکر میکنم بابت تموم کامنت ها ردپاهایی که بجا میزارید که پراز درس نکات مثبت و سلام ب داداش ابراهیم گل مرسی که می‌نویسی چقدر من کامنتهات دوست دارم چقدر از شما من دارم یاد میگیرم درس زندگی رو خیلی خیلی خوش اومدی ب دیار کردستان کردها خیلی خونگرم با معرفتن مهمون نواز کردها کافیه ی بهانه برای شادی کردن پیدا کنن بزن بکوب برقص .اگه فک کردی کرد نیستم سخت در اشتباهی بله منم کردهستم کرد کرمانشاه داداش ابراهیم نمیدونم سردشت رفتی یانه سردشت زیبا من اسمش گذاشتم بهشت البته هر چهار فصلش زیبایی خیره کننده ای داره ولی اگه یکبار تصمیم ب سفر داشتی اونم سردشت زیبا حتما اوایل اردیبهشت برو خلاصه برادر گلم بهت حسابی خوش بگذره این کامنت وظیفه خودم دونستم که ی تشکر حسابی از شما کنم بابت فعالیتتون و کامنت های زیبایی که مینویسد از خدا می‌خوام منم در مداری قرار بگیرم که بیام ردپاهام در این سایت بهشتی ثبت کنم .بارالها تو خود آگاهی هرزمان که هدایت میشم سمت کامنت این برادر عزیزم دعای که بر زبانم جاری داداش گلم رو به عزیزدلش برسون عزیز دلی که لایق داداش گلم اونم راحت آسان در بهترین زمان مکان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      منا و امید گفته:
      مدت عضویت: 1614 روز

      سلام به برادر عزیزم اقا ابرهیم

      داداش خیلی خوش امدی صفا اوردی به شهر زیبامون

      چقدر خوشحال شدم هدایت شدی به سنندج

      امیدوار چند روزی که مهمون مردم ما هستید خیلی بهتون خوش بگذره

      ببین چقدر خدا دوست داره که برف امسال سنندج رسیدی و لذت بردی

      چقدر خندیدم از گفتن اشتباه کلمه لاچو

      مردم ما برای شادی کردن همیشه اماده ن مثلا روز و شبهای برفی ابیدر و گردنه صلوات اباد و بقیه جاها همین طوریه که شما دیدی

      بساط رقص کوردی و چایی آتیشی و خنده و… همیشه برپاست

      ابراهیم عزیز توی یه کامنت دیگه چند وقت پیش گفته بودی میخوای بیای کوردستان رو ببینی برات اونجاهم نوشتم ولی خوب کامنت پرید منم بازم ننوشتم گفتم حتما تباید ارسال میشده اون زمان

      امیدوار در زمان و مکان مناسب هم رو ببینم

      خواهر کورد شما مُنا جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مریم دوستداشتنی گفته:
      مدت عضویت: 1931 روز

      سلام آقا ابراهیم

      الهیی که همیشه تنتون سلامت دلتون خوش جیباتون پراز پول همیشه به سفر گردش وتفریح وشادی باشین

      یه چیزی رو دقت کردم من کامنتهای بچه هایی رو که درک وآگاهیشون از قانون وشناخت خداوند بیشتر شده رو وقتی دنبال میکنم میبینم که چقدر همتون قشنگ مینویسید چقدر قشنگ همه چیو با جزئیات تعریف میکنید انگار اصلا دارم یه کتاب میخونم

      مخصوصا شما که تو نوشته هاتون حالت طنز هم داره هم یاد میگیریم هم کلی میخندیدم خودمو تو منطقه هایی که میگین تصور میکنم

      وجالب اینجاس که اینقدر خوب مینوسید که شروع به نوشتن کتاب هم بچه ها کردن

      و خیلی برام جالب بود قابل تحسین از این تسلط بچه ها روی نوشتن

      از هم درک و آگاهی که پیدا کردین

      خدا دلتون رو شاد کنه با خوندن پیامتون کلی خندیدم

      الله نگهدارتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    حمید ریگی گفته:
    مدت عضویت: 2288 روز

    سلام خانم شایسته

    واقعا من تحت تاثیر این جمله ایی که نوشتین شدم من خودمم الان مهاجرت کردم و تو یک کشوری هستم که حتی انگلیسی هم نمیتونن صحبت کنن ولی واقعا راه هایی برایم باز شده که شگفت انگیز بوده ‌جهان واقعا راهی جز این نداره برای شجاعان

    من متولد ۷۰ هستم با شجاعت و توکل به خدا این قدم رو برداشتم و به خدا اعتماد کردم و منو هرگز تنها نذاشته واقعا از جاهایی برام مشتری میاد که فکرشم نمیکردم من این متن رو کپی میکنم و مطمئن ام هر موقع بخونمش عشقی از خدا تو وجودم میبینم هر روز بیشتر عاشق تر میشم و این عشقی که من صحبت میکنم ازش شما هم لمس اش کردین و میدونید که چه حسی داره و من چی میگم

    خدا با شجاعانه خدا دوستمون داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 172 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3009 روز

      به نام خدای مهربان

      آقا حمید دوست الهی من

      آفرین به شجاعت تون من آدمهای شجاع و نترس وخیلی دوست دارم چون منو یاد اصالت نترس وشجاع درونم میندازه چون به یادم میاره روح من چقدر نامحدوده ومیتونه به جاهای دست پیدا کنه که بقیه فکرشم نمی‌کنند .

      لذت بردم که کامنت افرادی رو میخونم که نامبر وان های روزگارن .

      نوش جونتون پاداش های شجاعت ولیاقت ???

      در پناه خدای عشق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      پریا گفته:
      مدت عضویت: 2609 روز

      سلام و درود به بزرگ این خانواده، استاد عباسمنش

      و خانم مریم و میکائیل دوست داشتنی و دوستان نابم.

      اره واقعا برای رسیدن به هر هدفی، یه مقدار شجاعت و توکل به خدا لازمه.

      موقعی که به همراه همسرم از شهر خودم دور شدم و با توکل به خدا وارد شهری شدم که هیچ کس رو نمی شناختم، فقط این جمله رو زمزمه میکردم که خدا بر هر کاری تواناست (و هو علی کل شئ قدیر).و قدرت رو از دیگران گرفتم و به خدا دادم.و باور داشتم که اراده ی خدا بالاتر از همه ی اراده هاست.و فقط کافیه که از خودش بخوام و به خودش توکل کنم. و نترسم و قوی باشم.

      زمانیکه موفق شدم با توکل و شجاعت ،همسرم رو توی بیمارستان بستری کنم،تازه متوجه شدم که خدای عزیزم خیلی خیلی تواناتر از اون چیزیه که فکرشو میکردم.اونجا مریض هایی رو دیدم که می گفتن که برای بستری شدن توی این بیمارستان،بیشتر از یک ماه و نیم انتظار کشیدیم. در صورتیکه من با کمک خدا جونم تونستم بعد دو روز ،همسرم رو بستری کنم.

      خدا رو شکر اون عمل با موفقیت انجام شد. خدا رو صدهزار مرتبه شکر.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      محمد اشرف طاهری گفته:
      مدت عضویت: 1429 روز

      درود بر شما دوست عزیز که مهاجرت نمودین و به یک کشور بیگانه سفر نمودید که ان کشور به زبان انگلیسی نیز صحبت نمی کنند و این نشان میدهد که شما شجاعت به خرج دادید که یک زبان دیگر را نیز بیاموزید و یک تجربه ای جدیدی را داشته باشی و این این جمله که خداوند با شجاعان است و دوست مون دارد فوق العاده عالی بود.

      چون منم دوست دارم مهاجرت کنم البته به کشور های انگلیسی زبان از کامنت تان انکیزه بیشتر گرفتم و امیدوار تر شدم

      خداوند یار و نگهدار تان باد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    مرضیه پری پور گفته:
    مدت عضویت: 2752 روز

    به نام هدایتگر وهاب

    سلام به همه عزیزانم در خانواده صمیمی عباسمنش

    بذار آدما بدونن

    میشه بیهوده نپوسید

    میشه خورشید شد و تابید

    میشه آسمونو بوسید…..

    خانم شایسته عزیزم این دقیقا کاریه که شما دارید با به تصویر کشیدن این سفر انجام میدین. دارین نشون می‌دین که با حل کردن مسایل با لذت بردن از تمام لحظات مون ، با عمل کردن به قانون، میشه به همه خواسته ها رسید و روزهای عمرمون رو به بیهودگی و روزمرگی طی نکنیم.

    همه ما همین الان توی زندگی هامون مسایل ها و چالش های کوچیک و بزرگی داریم که بزرگی بعضی مسایل به خاطر به تعویق انداختن و اهمال کاری در مورد چالش های کوچکی بوده که حالا به یک مسئله بزرگ تبدیل شده و بهترین نوید و باور ، داشتن همین باوره که همه مسایل راه حل های بسیار ساده ای درون خودشون دارند که با داشتن باورهای درست و ادامه دادن و تلاش می تونیم حلشون کنیم. و این حل کردن مسئله، علاوه بر گسترشی که توی زندگیمون ایجاد می کنه و باعث موفقیت بیشتر میشه، اعتماد به نفس، احساس لیاقت و ارزشمندی مون رو بیشتر می کنه، روحمون رو وسعت می بخشه.

    مهم نیست الان چه شرایط و چه مسایلی در زندگی مون داریم، مهم اینه که از همین الان از نزدیک‌ترین چالشی که درگیرش شدیم، شروع کنیم و با ایمان به داشتن راه حل، با ایمان به توانایی های خودمون به ایده هایی که خدا برای حلش بهمون الهام می کنه، عمل کنیم.

    « نه دیگه پا میشم این بار خالی از هر شک و تردید»

    وقتی که خدا اشتیاق و تلاش مون رو ببینه، وقتی جهان ایمان و باور ما رو ببینه اون وقت قدم به قدم راه حل های آسون تری رو بهمون نشون می‌ده.

    بازم ممنونم از استاد عزیزم برای آهنگ درخواستیش و همخوانی و هم نوازی و رقصیدن شاد و پر انرژی اش همچنین این آهنگ فوق العاده و انگیزه بخش و خاطره انگیز. چه صبحی داره مایک و چه روزی رو شروع می کنه، چه خاطره زیبایی داره براش ساخته میشه، چه باورهای قدرتمند کننده داره توی وجودش ریشه دار و محکم میشه… ای جانننننننننن

    خیلی خیلی عزیزی خانم شایسته نازنینم، ممنونم بابت این همه عشقی که نثار ما می کنی.

    شاد و سلامت و ثروتمند و خوشبخت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 206 رای:
    • -
      ليلا كيايی گفته:
      مدت عضویت: 2900 روز

      سلام و درود هم فرکانسی عزیز مرضیه جان

      واقعا ما اگر روزی چالش نداشته باشیم مثل یک مرده ی متحرک هستیم.

      و مثل کسی که بی هدف داره زندگی میکنه و احساس پوچی میکنه.

      اصل آفرینش ما هم بر همین مبناست

      که به دنبال چالش باشیم و برای چالشهامون دنبال راهش باشیم تا بتونیم خواسته ی خودمون و بشناسیم و خلق کنیم تا به اینصورت از زندگیمون لذت ببریم .

      اصلا خوشبختی یعنی همین و به خاطر این چالش ها ما انگیزه می گیریم که به جلو حرکت کنیم و راهها را برای خودمون هموارتر می کنیم .

      در خدای فراوانیها ، شادی و عشق و سلامتی و موفقیت را تجربه کنی????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        مرضیه پری پور گفته:
        مدت عضویت: 2752 روز

        سلام دوست عزیزم لیلا جان

        کاملاً با نوشته زیبات موافقم ، به جزء اون قسمت که « صل آفرینش ما هم بر همین مبناست

        که به دنبال چالش باشیم » ، البته فکر می کنم که منظورت بیشتر این بوده که چالش هایی که داریم و بشناسیم و دنبال راه حل شون باشیم.

        چون مسایل و چالش ها به خاطر قانونمندی جهان بوجود میان تا باعث پیشرفت ما بشن. توی ذهن من در مواجه با هر مسئله یا چالش ، تصویر بازی های کامپیوتری شکل می گیره ، ما توی هر مرحله وقتی داریم راحت بازی می کنیم و یه جورایی راحت پیش می ریم نشان دهنده بودن توی همون مرحله است، وقتی به یک قسمت سختی می رسیم که ما رو درگیر خودش می کنه، و حلش می کنیم ، وارد مرحله بعد میشیم، وقتی توی زندگیم به یک مسئله می خورم با خودم میگم ، این یعنی من از این مداری که هستم بزرگتر شدم و باید با حل این چالش به مدار بالاتر برم ، مواجه با هر چالش برام بیانگر رشد و پیشرفت بیشتره، چون تنها رشد جهان برخورد با مسایله ، وقتی این دید رو به مسایل داشته باشیم اون وقت راحتر مسایل را می پذیریم، ولی این باور حتماً باید با این باور عالی که استاد توی این فایل گفتن همراه باشه، این باور که « حتما یک راه حلی داره، که من فعلأ بلدش نیستم، باید ادامه بدهم تا پیداش کنم.»

        البته دوتا نکته خیلی مهم هم باید بگم که: اولیش در مواجه با مسایل باید تمرکزمون رو از روی خود مسئله و تأثیر منفی اش در زندگی مون برداریم و همه تمرکز مون باید روی راه حل باشه، یکی از راه ها ، گذاشتن تمرکز روی حل مسئله ، تجسم و تصویر سازی زمانیه که مسئله حل شده، بازم همون جمله ای که استاد موقع تعمیر کانکشن میگن« اگر این مسئله حل بشه، موفقیت خیلی بزرگی بدست میاد» وقتی ایمان داشته باشیم که این مسئله حل میشه، اون وقت خدا با یوتیوب هدایت مون می کنه تا چطوری کانکشن رو تعمیر کنیم، اون وقت خدا با تکنولوژی به یاری مون میاد تا آتش رو با چوب خیس روشن کنیم.

        نکته مهم دیگه، اینه که با شنیدن تاثیرات حل مسأله، دیگه راه نیوفتیم دنبال چالش و مسئله و یا حتی ایجاد اون تا پیشرفت کنیم، چون تمرکزمون رو روی ناخواسته‌ ها می بره. همان طور که شما دوست خوبم نوشتی مسایل جزیی از زندگی هستن، و تنها کاری که ما باید بکنیم وقتی با اونا مواجه شدین با باورهای درست همون لحظه شروع به حل کردن شون و ادامه دادن تا رسیدن به راه حل کنیم.

        چقدر این جمله ات به دلم نشست:

        «صلا خوشبختی یعنی همین و به خاطر این چالش ها ما انگیزه می گیریم که به جلو حرکت کنیم و راهها را برای خودمون هموارتر می کنیم .»

        ما وقتی مسایل رو حل می کنیم نه تنها راه خودمون رو هموار می کنیم، بلکه باعث گسترش جهان و هموارتر کردن راه بقیه هم میشه .

        برایت بهترین‌ها را آرزومندم عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3009 روز

      به نام خدای عشق

      سلام مرضیه جانم خواهر قشنگ ومهربانم .

      چه دیدگاه از یه دید و زاویه ای دیگه که می‌تونه تلنگری باشه که بدونیم مسائلی که ازشون فرار میکردیم برامون شدن بزرگ وگرنه همون برخوردای اول می‌تونستیم روبه روبه بشیم وحلشون کنیم اما ترسیدیم .

      آره بجای رویارویی فرار کردیم اما خوبی جهان در هر لحظه اراده کنیم میتونیم برگردیم و از یه مسیر دیگه که بهتر هست ادامه بدیم .

      سپاس بانوی مهربان برای همسفر بودنم با دوستان الهی م بسیار خوشحالم وشاکر پروردگار مهربان

      در پناهش شاااد وارام وازاد باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        مرضیه پری پور گفته:
        مدت عضویت: 2752 روز

        سلام طیبه جانم

        سپاسگزار خداوندم برای نعمت وجودت دوست عزیزم.

        دقیقا همین طوره که گفتی ، وقتی که ما حل کردن یک مسئله را به تعویق می اندازیم یا به قول تو ازش فرار می کنیم، نه تنها اون مسئله روز به روز بزرگتر میشه، بلکه، اعتماد به نفس ما رو هم پایین میاره، چون احساس ناتوانی و درماندگی می کنیم و ذهن مون رو درگیر می کنه، ناخودآگاه تمرکزمون رو روی ناخواسته ها می بره.

        و کم کم خود مسئله مولد مسائل دیگه میشه. یه دفعه به خودمون میایم می بینم وسط باتلاقی از مسایل و مشکلات داریم دست و پا می زنیم و به جای پیشرفت و رفتن به مدار بالاتر روز به روز داریم از لحاظ مداری افت می کنیم.

        از طرفی وقتی که شجاعت به خرج می دهیم و شروع به حل مسئله با باورهای قدرتمند کننده می کنیم ، حل کردن اون نه تنها باعث پیشرفت ما میشه ، و ما رو به موفقیت در مورد اون مسئله می رسونه، احساس لذت و آرامشی و ایمانی که حل کردن مسئله به ما میده، دید واضح و آشکار ی به اون مسئله پیدا می کنیم، تمرکزمون رو روی نکات مثبت و توانایی های خودمون می بره، اعتماد به نفس مون رو بالا می بره، احساس افتخار و توانمندی می کنیم،به ما امید و انگیزه می‌ده. و چقدر این احساسات عالی فرکانس عالی تولید می کنه، و ما را به مدار بالاتر می بره.

        ایمانی ایجاد می کنه که با حل هر مسئله محکم تر و شکست ناپذیر تر میشه، ایجاد شجاعت و جسارت می کنه.و چقدر همه خواسته ها و موفقیت ها دست یافتنی تر میشن.

        طیبه عزیزم ممنون که دست خدا شدی تا خدا اهرم رنج و لذتی رو بهم الهام کنه و بنویسم، تا همیشه یادم بمونه که حل کردن یه مسئله چه اثرات مثبتی داره، و حل نکردنش چه عواقبی داره.

        خیلی دوستت دارم عزیزم ?

        خدا رو سپاسگزارم که هر لحظه داره به بهترین شکل هدایت مون می‌کنه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      سجاد بوستانی گفته:
      مدت عضویت: 3134 روز

      «وقتی جهان اشتیاق و تلاشمون رو ببینه قدم ب قدم راه های اسونتر و بهتری رو جلو پاامون میذااره»

      واقعاا فوق العاده بود این جمله چ باور فوق العاده ای

      من چن وقته دارم باور هایی ک قدرتمندکنندس برا من رو لیست میکنم و البته ک خداروشکر خیلی جااها تونستم ب خودم یاداوری کنم و از روی این باور ها عمل کنم

      این باورهم رفت جزو لیست تمرین باورهاای جدیدم ممنونم از شماا خاانم پری پور فوق العاده بود.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        مرضیه پری پور گفته:
        مدت عضویت: 2752 روز

        دوست خوبم آقای بوستانی، ممنونم از لطفتون

        چقدر کار عالی دارین انجام می‌دهید، واقعاً تاثیر گذاره بهتون تبریک می گم و تحسینتان می‌کنم.

        همین طور که استاد بارها تاکید کردن ، تنها راه تغییر باورهامون و ساخت باورهای قدرتمند کننده ، پیدا کردن و تکرار باورهای درست و پیداکردن نمونه ها و تجربیات مثبت در زندگی خودمان و یا دیگرانه، یعنی مثال های عینی برای اون باور پیدا کنیم.

        و از آن‌جا که قانون ثابت جهان اینه که، هر آنچه که ما در زندگی تجربه می کنیم ،هم جنس فرکانسیه که باور هامون ارسال می کنند.

        پس اگر باورهای مثبتی بسازیم می تونیم زندگی دلخواه مون رو بسازیم و اتفاقات و شرایطی که دوست داریم را تجربه کنیم.

        یک باوری که با خوندن کامنت زیباتون بهم الهام شد، براتون بنویسم این باوره:

        « خدا رو شکر که من همیشه در زمان مناسب، در مکان مناسب و در شرایط مناسب هستم»

        من چند روزه دارم این باور رو با خودم تکرار می کنیم و تجربیاتی که این باور رو تایید می کنه رو مرتب با خودم یادآوری می کنم، نتایج و هم‌زمانی های عالی رو تجربه می کنم. خیلی لذت بخشه،? امتحانش کنید، لبریز از احساس عالی و سپاسگزاری می‌شید با دیدن هر تجربه ای از جنس این باور.

        برایتان بهترین‌ها را آرزومندم دوست خوبم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      امامی گفته:
      مدت عضویت: 2676 روز

      «هم نیست الان چه شرایط و چه مسایلی در زندگی مون داریم، مهم اینه که از همین الان از نزدیک‌ترین چالشی که درگیرش شدیم، شروع کنیم و با ایمان به داشتن راه حل، با ایمان به توانایی های خودمون به ایده هایی که خدا برای حلش بهمون الهام می کنه، عمل کنیم.» آفرین به شما، این درک نشون از عزت نفس بالایی میاد که شما در خودتون ساختین. سپاسگزارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        مرضیه پری پور گفته:
        مدت عضویت: 2752 روز

        سلام آقای امام بخش زاده عزیز

        ممنونم از لطفتون دوست خوبم

        ممنونم برای تمام کامنت های عالی و پر از درسی که با ما به اشتراک می ذارید 🙏🙏🙏

        برایتان از تنها فرمانروای جهانیان بهترین‌ها را خواستارم 💖 💖💖

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مصطفی زارعی گفته:
      مدت عضویت: 2200 روز

      سپاس خدای بزرگ و مهربانم که منو هدایت کرد به این صفحه.ازش خواستم نشونه ای بهم بده تا از سر در کمی بیرون بیام،نشونه از این واضح تر نمیشد.مدتیه واسه انجام کاری دو دل بودم،توی ذهنم شرایط رو می‌دیدم و به اینکه چجوری و از کجا شروع کنم.

      حالا دیگه می‌دونم که فقط باید شروع کنم،خودش هدایتم می‌کنه به مراحل بعدیش و الهام میکنه

      خدا جونم دوستت دارم،عاشقتم که هر جا بهت پناه آوردم واضح منو راهنمایی کردی

      ممنونم از همه عزیزانی که با گذاشتن دیدگاهشون کمک میکنن از دریچه های دیگه به مسایل نگاه کنیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      Beh Afarin گفته:
      مدت عضویت: 1915 روز

      به نام رب تنها خالق و فرمانروای دنیااااا..

      سلاااام بر مریضه ی قدرتمندممم..

      و چه صبحی دارم من با خوندن دیدگاه زیبای شما عزیز دل و همچنین پاسخ به دیدگاهایی که دوستان برات نوشتنننن..

      ممنونم ازت که این رد پای قشنگو تو سایت گذاشتیییییی مریضهههه دوست داشتنی و پر از آگاهییییمم..

      دوستتت دارممممم..

      در پناه خدا هر روزت عالی تر و بهتر از دیروزت باشههه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مرضیه پری پور گفته:
        مدت عضویت: 2752 روز

        سلام به آفرین زیبایم

        ممنونم از لطفت عزیز دلم 😘😘😘

        خدا رو هزاران مرتبه سپاسگزارم که برات مفید بوده نازنینم 💖💖💖

        ممنونم که دست خدا شدی تا یک بار دیگه کامنت های این صفحه رو بخونم کلی باورهام قوی تر بشه، 🌹🌹🌹

        دوستت دارم

        🌹🌹🌹

        برایت از تنها فرمانروای جهانیان بهترین‌ها را آرزومندم 💖💖💖

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: