سفر به دور آمریکا | قسمت 100

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار سمانه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

مریم عزیز امروز وقتی حرفهای استاد رو شنیدم با تمام وجود احساس عشقی عمیق به شخص خودت در سراپای وجودم حس کردم . احساسی که از روز اول سفرنامه آغاز شد و از همون تصاویر ابتدایی که با احساس عشق و صدای زیبایی از جانب تو برای ما تهیه شد در قلب من رخنه کرد و بارها با خودم گفتم کسی هست در این دنیا که بهشت رو در قلبش ساخته و به همین جهت دنیا برای اون همواره زیبایی و زیبایی و عشق و لذت فراهم میاره که الحق از همه ی ما حتی بدون تعارف از استاد ما هم لایق ترید نسبت به فراوانی عشق و محبت در دنیا.

مریم عزیز از روز اول تا امروز از نگاه تو و حرفهای زیبایی که زیبنده ی این تصاویر خارق العاده بود چه بسیار درسها آموختم . بارها به من در لحظه بودن رو یادآوری میکردی وقتی که حدفاصل طبخ قرمه سبزی به فروشگاه میرفتی و خرید میکردی و یا به جای افسوس برای بارانی که آتش غذای شما رو خاموش کرد تنها و تنها از صدای قطرات باروان لذت بردی.

وقتی که با دوربین جادویی خودت تا زیر آبشار نیاگارا رفتی و وقتی که سوار بر چرخ و فلک، تک تک مناظر زیبای شهر رو برامون گرفتی.

تو چقدر مهربانی در وجودت داری که حاضر نشدی به تنهایی از این همه زیبایی لذت ببری و خواستی تحت هر شرایطی حتی در دل دریا هم برای ما تصاویر زیبایی بگیری تا چشمان ما رو هر بار با تصاویر بهشتی اغنا کنی در حالیکه تو هم می تونستی در همه ی اون لحظات مثل استاد و فرزندش و دیگران از اون زیبایی ها لذت ببری.

مریم عزیز ، بخدا قسم در دنیا رها تر و آرام تر و دوست داشتنی تر از تو ندیدم. تو تنها کسی هستی که در یک کشور بیگانه بارها و بارها سرزده از چهره ی افراد مختلف فیلم تهیه کردی و حتی نا آرام ترین و ناشاد ترین افراد هم به محض تماشای دوربین تو لبخند زیبایی به لب آوردند و مطمئنا تا آخر عمر هرگز کسی تا این حد در صلح با خود ندیدند.

حتی یکبار هم حاضر نشدی خودت جلوی دوربین ظاهر بشی و تنها به رسالت خودت عمل کردی. که هر لحظه فقط زیبایی ها رو نمایش بدی و به همه اعلام کنی، ببینید میشود پدری که هرگز در زندگی محبت ندیده میتونه اینقدر با فرزند خودش عاشقانه رفتار کنه. میشه ساعت ها راه بری و به جای اینکه مدام بپرسی کی میرسیم مراقب باشی نکنه زیبایی خاصی در این لحظه از چشم من دور بمونه. انسان خلق شده برای لذت و سپاسگزاری. و کسی که درونش همواره سپاسگزارِ، همواره به جریان های سپاس برانگیزتر هدایت میشه. مریم جان از صمیم قلب بهت تبریک میگم که اینقدر از خودت و منیت خودت فاصله گرفتی و با کائنات همسو و هم جهت هستی و اینقدر با عشق زندگی میکنی که میتونی با فرزند کسی که هیچ نسبتی با تو نداره و تنها سالهاست هم قدم و هم سفر زندگی تو هست اینقدر دوستانه و عاشقانه زندگی کنی.

اگر بخواهم از تک تک لحظات زیبایی که با دوربین و صدای زیبا و فرکانس های عشقی که از تو دریافت کردیم بنویسم ماهها طول میکشد.

“هدایت”، بارها و بارها این کلمه ی سرنوشت ساز رو به ناخودآگاه ما منتقل کردی و بارها به ما خروج از نفسانیت و سپردن افسار ذهن بدست الهی رو یادآوری کردی و خواهرانه از ما خواستی همواره قدر این لحظه رو بدونیم.

امروز آخرین قسمت از این سفرنامه ی زیبایی که مطمئنم در جهان نظیر ندارد رو دیدم و اقرار میکنم دلم برای شنیدن صدای زیبای تو و دیدن تصاویر چشم نواز تو تنگ نخواهد شد! چون توسط خودت اینقدر رها شدیم و اینقدر با خدای درون به صلح رسیدیم که میتونیم فرکانس هایی که تو هربار بر سفره های قلبمون جاری میساختی رو کم کم حس کنیم و با فرشتگان الهی همچون مریم مسیر زیبای گسترش و تکامل خودمون رو طی کنیم.

مریم عزیزم از صمیم قلب به خاطر این همه زیبایی درونی بهت تبریک میگم و از من پذیرا باش پیشنهادی که عاشقانه دوست دارم به مقوله ی فیلمسازی بیشتر و بیشتر توجه کنی و اگر روزی این ایده ذهن تو رو کمی مشغول کرد مطمئن باش که با توانایی خارق العاده ای که این مدت از ابتدا تا به الان در مسیر تهیه سفرنامه ازت دیدم به اضافه جریان هدایت الهی که هر لحظه در قلبت جاری هست میتونی به بالاترین جایگاه برسی.

هرچند که همین لحظه هم احساس زیبایی که داری با احساس بودن در جایگاه بالاترین ها و بهترین ها هیچ تفاوتی نداره . و تو در بهشت برین روزها و شب هایت رو سپری میکنی.

من هم مثل خود مهربانت آرزو دارم همه ی ما انسانها با رسیدن به خود حقیقی و آگاه شدن به حقیقت این جهان هر کدوم بتونیم بهترین دنیای خودمون رو بسازیم و رسالت خودمون رو به انجام برسونیم.

حرفها بسیار است مریم جان ولی در این لحظه تنها با گفتن جمله ی “تا ابد عاشقت هستم” بسنده کرده و از خدای منان آرامش بیشتر و لذت های بیشتر رو برات خواستارم.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 100
    723MB
    48 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

530 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسن گرامی» در این صفحه: 2
  1. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1358 روز

    سلام سعیده جان

    پس همه اینا هدایت خدا بود…!

    حالا که این نشونه هارو از خدا در تاریخ 8 آذر 1403 دریافت کردی بذار بهت بگم داستان از چه قراره ، البته خیلی خلاصه وار

    من یک روز قبل از اینکه بخوام برای تو بنویسم یعنی روز چهارشنبه 7 آذر 1403 ، از خدا خواستم به بهانه آرایشگاه رفتنم خودش هدایتم کنه

    بماند چه هدایت هایی شدم که آرایشگاه رفتنم بهونه بود ، خدا میخواست پیغام هاشو به من برسونه

    نشونه هایی که صبح تا ظهر روز چهارشنبه در تاریخ 7 آذر 1403 از خدا دریافت کردم:

    اولین نشونه ، روی تابلوی میوه فروشی در محله هروی تهران ، بزرگ نوشته بود ((هدایت))

    دومین نشونه ، اسم کوچه ای که داشتم ازش رد میشدم نوشته بود ((توحیدی)) ، که چند قدم اونورتر از نشونه اولی بود

    این دوتا نشونه چیزهایی بودند که برای اولین بار در زندگیم اینقدر واضح داشتم از خدا دریافت می کردم

    سومین نشونه ، آیه ای که شما سعیده جان هدایت شدی برام نوشتی ، آیه 102 سوره انبیاء که توی این آیه خدا داره میگه هر آنچه که دوست داشته باشم تا ابد بهم داده میشه و یک آیه قبلش یعنی آیه 101 انبیاء نوشته کسانی که قبلاً وعده نیکو بهشون داده شده

    دقیقاً یک روز قبل از اینکه ، این آیات از سوره انبیاء رو بخونم ، دو تا نشونه ((هدایت و توحیدی)) رو از خدا دریافت کردم

    یعنی هماهنگ با آیه 101 سوره انبیاء بود

    اولین نشونه که واضح شد برام این بود که خدا همواره داره هدایتم میکنه و میخواست دقیقاً همینو به من بگه و قبل از اینکه آیه 102 سوره انبیاء به دستم برسه احساس کردم خدا از طریق اون اسم کوچه که ((توحیدی)) نوشته بود داره بهم میگه من اگر این مسیر توحیدی رو ادامه بدم هر چیزی که بخوام در زندگیم بهم داده میشه ، اینقدر واضح بود که حتی نتوستم جلوی خودمو بگیرم به مامانمو برادرم گفتم که خدا چه چیزهایی به من گفته

    و دقیقاً فردای اون روز یعنی پنجشنبه در تاریخ 8 آذر 1403 ، پیغام خدا از طریق پاسخی که شما برام نوشته بودی بدستم رسید

    (آیه 102 سوره انبیاء)

    لَا یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا ۖ وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ

    صداى آن را نمى‌شنوند، و آنان در آنچه دلشان بخواهد جاودانه‌اند 

    خداوند به من وعده داده هر چیزی که دلم بخواد تا ابد بهم میده

    عین پیغام خدا به من بود که وقتی خوندم وجودم تاییدش کرد

    راستی این فایلی که به عنوان نشانه روزانه ات امد در تاریخ 9 آذر 1403 کامنتشو نوشتی ، در حالیکه بالای کامنتت نوشتی نشانه ی امروز من :٨ آذر 1403

    همون تاریخی رو نوشتی که این آیات خدا رو از طریق اون ماشین باربری و آیه روبروت در درمونگاه خوندی

    درمونگاه بردن اون بنده خدا هدایتی بود برای دریافت نشونه هات از طرف خدا و آرایشگاه رفتن من هدایتی بود برای دریافت نشونه هام از طرف خدا

    من دقیقاً همون روزی که این نشونه ها رو در خیابون های محله هروی تهران از خدا دریافت کردم ، شبش ساعت 12 ونیم بود که قلبم گواهی میداد که باید برای تو اون کامنت رو در پاسخ به عقل کل بنویسم تا هم تو و هم من پیغام خدارو به همدیگه برسونیم

    کامنتم داره طولانی میشه ولی بذار اینم برات بنویسم که چرا میگم من و تو دستی شدیم از طرف خدا برای رسوند پیغامش به هم دیگه

    اگر دقت کرده باشی من طی یکماه گذشته یا حتی بیشتر هیچ کامنتی برات ننوشته بودم تا زمانیکه اون کامنت رو برای شما در شب چهارشنبه نوشتم که حتی آخر کامنتم هم میخواستم برات بنویسم که سعیده این هدایت خداست چون من اصلاً قصد نوشتن برات نداشتم ولی نجوای ذهنم اجازه نداد اینکارو کنم ، که البته خداروشکر خودت متوجه هدایت خدا توی نوشته هام شدی

    دومین مورد اینکه شما هیچوقت در پاسخ به هیچکدوم از کامنت های من حتی یکبار هم ندیده بودم از آیه های قرآن استفاده کنی و برای اولین بار بود در پاسخ به کامنتم در همون روز 8 آذر 1403 در تکمیل کامنتت از آیه قرآنی استفاده کردی ، که اینم در تاییدی بر هدایت خدا برای من بود

    بیشتر از این دیگه نمی نویسم

    فقط اینو بگم که اتفاقات بسیار عالی قرار بیوفته

    فقط باید حواسمون جمع نشونه های خدا باشه

    خدا حفظت کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1358 روز

    سلام سعیده جان

    سلام و سلامتی به قلب سلیم و مهربونت

    یه چیزی دیگه ام میخواستم بهت بگم

    اینکه شما خیلی آدم محترم و شریف و باارزشی هستی برای من و واقعاً یکسری پیام هایی که تا به حال خدا میخواست به من برسونه از طریق کامنت های شما توی جاهای مختلف سایت بوده مثل چند روز پیش که در پاسخ به ابراهیم جان نوشته بودی و همون لحظه خدا به قلبم الهام کرد که جواب اون سوالت اینه

    اونم شاید بخاطر اینکه من شمارو خیلی دوست دارم واقعاً عین خواهر توحیدی هستی برای من

    این آیه از قرآن هم که نوشتی رو خیلی دوست داشتم

    وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا

    یادمه استاد توی جلسه قرآنی قدم هشتم این آیه رو خوند و اینکه قبلاً هم در پاسخ به من از آیه های قرآنی استفاده کرده بودی ، من اشتباه کردم

    خلاصه بابت محبت هایی که تا حالا نسبت به من هم داشتی ازت ممنونم

    به قول خودت ، تلگراف فرتیش :)) نمیدونم چیه ولی در کل:)))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: