دیدگاه زیبا و تأثیرگذار زهرا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
وقتی استاد داشتن راجب اینکه چطور مریم جان و مایک روتنها میزارن و به خدا اعتماد میکنن، انگار منو برق گرف.ت خدای من چه حد از ایمان و توکل توی این حرفا موج میزنه. یاد حضرت ابراهیم افتادم که با چه اعتمادی اسماعیل و همسرشو در بیابان رها میکنه و فقط به خدا اعتماد میکنه. واقعا درک این حد از ایمان الان برای من قابل فهم نیست. حتما روزی منم به این تکامل میرسم.
وقتی استاد گفتن مایک وقتی ۹سالشم بود تنها با هواپیما مسافرت می کرد، من یه لحظه تمام ترس هایی که یه مادر راجب بچه میتونه داشته باشه تو ذهنم مرور شد و به خودم گفتم زهرا ایمان و اعتماد یعنی این حد از رها بودن.
یادمه تو یه مقاله مریم جان نوشته بودن الویت استاد آزادی هست و هرچیز که آزادی ایشون رو زیر سوال ببره ایشون ازش دوری میکنن و الان تو این فایل استاد حجت رو تموم کرد که فقط با آدمای مستقل کار میکنن. آدمایی که مسئول خوشبختی و رشد خودشون رو می پذیرن و براش قدم بر می دارن. شاید دلیل اینکه آنقدر تاکید دارن حتما برای خودتون تمرین طراحی کنید و یا اینکه مشاوره خصوصی در سایت ندارن ،اینه که میخوان با آدم های مستقل کارکن که قانون رو یاد می گیرن و خودشون مشاور خودشون میشن.
جایی که استاد داشتن از رفتن تنها خودشون تو خونه های مختلفشون حرف میزدن یا از مریم جان که تنها رفتن تو ویلا ۶۰هکتاری، من گفتم خدای من یه آدم به چه حد از ایمان به تو میتونه برسه که آنقدر از آدم ها رها باشه. این یعنی توحید، یعنی عدم وابستگی به هرچیز و هرکس. گفتم خدای من چقدر من مشرک هستم که مدام درگیر این هستم که اگه بچم نباشه؛ اگه فلانی نباشه؛ و… . چقدر آزادی خودمو محدود کردم و وابسته هستم. آدم های اطرافمم رو هم وابسته بار آوردم و این چقدر جلوی پیشرفت منو گرفته.
حتما باید چندین بار این فایل رو گوش کنم تا بتونم همین یه تیکه رو هضم کنم و شاید بتونم یه گوشه ای از اونو درک کنم و عمل کنم. چقدر با این آگاهی ها تمام وجود من لبریز شد از حس توحید و اعتماد به خدا. این جنس از ایمان استاد به خدا رو تحسین می کنم. چقدر این دیدگاه میتونه به رشد خودم و آدم های اطرافم کمک کنه.
بچه ۱۵ساله از الان به فکر مستقل بودنه و حتما خیلی خیلی موفق هم خواهد شد در حالیکه من به خاطر وابستگی و نگرانیم، اجازه ندادم بچه ۲۱ساله ام دانشگاه راه دور هم بره. خدایا شکرت که امروز من رو از این جهل و شرک آگاه کردی.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD393MB27 دقیقه
- فایل صوتی سفر به دور آمریکا | قسمت 10324MB27 دقیقه
ریحانه خواهر پرندخت
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و همه بچههای سایت
امروز مادرم اومد و گفت که یه خواستگاری اومده برات فلانیه و وضعیت و موقعیتش خیلی خوبه لگد به بخت خودت نزن
من در مسائل عاطفی بشدت ترمز دارم و اصلا فکر کردن بهش تمام وجودمو به استرس میندازه با خودم گفتم که این باورهای محدودکننده از چیه و چطور باید حلشون کنم
مادر من در سن خیلی کم 13 سالگی ازدواج کرد اونم به اجبار خانوادش و همیشه همیشه میگه که من اگه ازدواج نمیکردم اگه درس میخوندم به فلان جا میرسیدم آرزو داشتم که این کارو بکنم این کارو انجام بدم اما همشون در حد همون آرزو موندن بخاطر اینکه من ازدواج کردم حالا اینم بگم که پدر من اصلا اینجوری نبود و نیست که بگه درس نخون خود مادرم نخواست ادامه بده
من طی این 24 سال مدام این حرفا رو میشنیدم و خانواده مادریم هم همه بشدت مردستیزن و اصلا زندگی و روابط خوبی با همسراشون ندارن
منم به این باور رسیده بودم که ازدواج و داشتن شریک عاطفی یعنی گذشتن از تمام خواسته ها و آرزوها و زندگی کردن به شکل سنتی جامعه برای همین میخواستم که همیشه به موفقیت مالی برسم بعد ازدواج کنم چون میگفتم اگه من درآمد خودمو داشته باشم من قوی باشم دیگه کسی نمیتونه به من زور بگه دیگه هیچ مردی نمیتونه مانع پیشرفتم بشه (دقیقا شکل دیگه ای از این باور که من تا به فلان درآمد نرسم خوشبخت نمیشم)
امشب داشتم به ریشه این مسئله فکر میکردم و مثل همیشه به شرک رسیدم شرک از اینکه یه آدم دیگه میتونه در زندگی من تاثیر بذاره و مانع پیشرفتم بشه
به خودم گفتم که چرا داری شرک میورزی چرا داری قدرت رو از خودت و خدای خودت میگیری چرا فکر میکنی کسی میتونه در زندگی تو تاثیر بذاره و وقتی که اینجوری فکر هم میکنیم جهان آدمی رو وارد زندگیت میکنه که واقعا سنگ جلوی پات میندازه نه بخاطر اینکه اون میتونه این کارو انجام بده بخاطر اینکه تو بهش این قدرت رو دادی
و یه باور محدود کننده دیگه ای که دارم اینه که نکنه اینو رد کنم کس دیگه ای نیاد یا بهتر از این نیاد بعد به خودم میگم جهان حتی 1 درصد هم خطا نمیکنه اون آدمی رو میاره که کاملا هم فرکانس توعه
قبلاً این باورهای محدود کننده خیلی خیلی محکم بود اما بعد از دیدن سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا و دیدن رابطه زیبای شما کم کم این باور در من بوجود اومد که نه رابطه میتونه آزادانه باشه میتونه پر از آرامش باشه میتونه زیبا باشه و کم کم جهان منو به سمت آدمهایی هدایت کرد که اونا هم از زندگیشون خیلی راضی بودن از اینکه چقدر از همسراشون و زندگیشون راضین و همشون هم خانمهایی بودن که بشدت موفق بودن در کارشون و ازشون که میپرسیدم خیلیاشون میگفتن که بعد از ازدواج کارشون رو شروع کردن و همسراشون خیلی حمایتشون کردن
من قبل از دیدن روابط شما همیشه روابط عاطفی رو به این شکل میدیدم که دوتا آدم که حوصله همو اصلا ندارن و خانمه فقط بخاطر اینکه یکی خرجشو بده و آقاعه هم فقط برای اینکه یکی کاراشو انجام بده بود
و بعد از خدا هدایت خواستم که کمکم کنه این باور رو بهبود ببخشم و اومدم تویه سایت و زدم روی نشانه ام و به این فایل هدایت شدم
استاد صحبت های شما اول فایل که داشتید راجب خانم شایسته عزیز میگفتید به خودم گفتم نگاه کن ببین وقتی توحیدی عمل کنی وقتی به کسی وابسته نباشی وقتی به این فکر نکنی که تو باید کسیو خوشبخت کنی یا کسی باید تو رو خوشبخت کنه خدا آدمی رو وارد زندگیت میکنه که دقیقا مثل خودته کاملا باهات هماهنگه هر روز کنار هم از زندگی لذت میبرید و بیشتر پیشرفت میکنید در تمام جنبه ها بدون هیچ وابستگی کاملا توحیدی