سفر به دور آمریکا | قسمت 104 - صفحه 3

151 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ناهید ناظمی گفته:
    مدت عضویت: 2077 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گل

    من یه سوال دارم و اون اینکه تو فایل ها می دیدم که هم شما و هم خانم شایسته وهم مایک عزیز خیلی خوب و راحت انگلیسی حرف می زدید و ارتباط برقرار می کردید می خواستم بدونم انگلیسی رو اونجا یاد گرفتید به مرور با توجه به اینکه خیلی سال نیست که اونجا هستیدیا اینکه دوره تخصصی گذروندید؟ ممنون میشم پاسخ بدید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    فرنوش بیگدلی گفته:
    مدت عضویت: 2597 روز

    من تا قبل از آشنایی با استاد تنهایی رو ضعف شخصیتی و منزوی بودن میدونستم. اینقدر که حتما باید کسی باهام میومد خرید یا جایی برم منو برسونه اما وقتی تاکید استاد بر عدم وابستگی و اتکا به دیگران رو در فایل های مختلفشون میدیدم گفتم دیگه بسه فرنوش!

    من با خواهرم زندگی میکنم که خیلی بهش وابسته بودم از لحاظ عاطفی و ذهنی تابستون باهاش دعوام شد و ما یک تور ثبت نام کرده بودیم خواهرم لغو کرد و من با خودم گفتم فرنوش این تمرینه تو باید بری و با غریبه ها آشنا بشی ! اگه تغییر کردی باید دوست پیدا کنی! من رفتم خیلی به من خوش گذشت و با یه اگیپ ۲۰نفره دوست شدم اونا از تنهایی من تعجب میکردن میگفتن ما عمرا تنهایی بریم بیرون چه برسه تور و من در دلم می خندیدم که باور من و عدم وابستگیم با اونا آشنام کرد اونم منی که دوست یابیم قبلا خیلی ضعیف بود و اگر در جمعی باکسی آشنا نبودم اصلا نمیرقتم .

    الان همون اکیپ دوستای من شدن و من طعم شیرین استقلال رو چشیدم . قبلا دوستای خواهرم دوستای من بودن اما الان اینقدر دوست پیدا کردم که خواهرم میخواد با دوستام دوست بشه! استاد من حتی اگه یک جمله از شما رو به کار میبرم چند برابر نتیجه میگیرم دیگه دوره ها چه شود ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3117 روز

    به نام خدای مهربون

    سلام خدمت همه ی عزیزان

    استاد عزیزم الان یه اتفاقی افتاده برام( در واقع الان که ج ۸ ثروت ۳ هستم یه سری مجموعه اتفاقات برام افتاده) که الان که دارم تایپ میکنم تمام موهای دست و پا و صورتم سیخ شده!!!

    استاد این ثروت ۳ رو من به لطف و رحمت بی نهایت و همیشگی خدای مهربون، باتمام استخونام درکش کردم… بخدا موهام سیخ شده نمیدونم چی بگم!!!!

    وووواقعا شما نیستید که دارید حرف میزنید… آقا من به لطف اون الله بی نهایت مهربون اعتراف میکنم که تا به الان به خدای درون شما ایمان آوردم و حسش کردم با تمام استخونام و از این به بعد هم کمکم میکنه با اون لطف و فضل و رحمت بی نهایت خودش تا ثابت قدم باشم… الان خدای مهربون دیگه فقط یه چیزی که تو قلبم باشه نیست که داره باهام حرف میزنه…بخدا خیلی حالم خاصه الان خیلی غریبه نمیدونم چی بگم.. رسالتم رو با تک تک سلولام الان حسش کردم که همون مسیر ابراهیم و موسی و نوح هست، اصلا نمیدونم چی بگم… خدایی که الان داره باهام حرف میزنه، اون خدایی هست که داره کل کیهان و ابرها و ستاره ها و حیوانات و جریانات جهان رو هدایت میکنه و رهبری میکنه… استاد وقعا کلمات محدود هستند… نمیدونم چی بگم الان…

    از چند هفته پیش بصورت خلاصه براتون توضیح میدم که چی شد که الان این کامنت رو دارم میذارم…

    من وقتی از یه هفته زودتر ج۵، کار کردن روی فراوانی در تمام جنبه ها رو شروع کردم که با لطف و هدایت بی نهایت و همیشگی خدای مهربون از اون هفته شروع شد و تا ابد ادامه داره خیلی حالم تغییر کرد و خیلی حالم خوب بود و به جایی رسیدم به لطف هدایت بی نهایت خدای مهربون که قشنگ برای چند لحظه فراوانی رو احساس میکردم ، فراوانی و بی نهایت بودن پول و سلامتی و عشق و هر چیزی که توی این جهان هست و یه احساس رهایی و آرامش محض که با هیچ کلمه ای نمیشه توضیحش داد. اتفاقی که بلافاصله بعدش افتاد این بود که خدای مهربون در قالب یک احساس خنک و لطیف و محکم و این احساس که دریچه ی ثروت و نعمت بی نهایت از این مسیر هست، الهامی بهم کرد که بشین فقط نقاشی بکش و فقط طراحی ات رو تمرین کن توی خونه. من تازه دارم یاد میگیرم طراحی رو و میخواستم که یه درآمدی هم داشته باشم اما حسم میگفت که همین الان بی نهایت ثروت هست تو زندگیت تو فقط بشین طراحی کن و خب، قشنگ هم احساسش کرده بودم.

    از اون الهام به بعد ذهن من به شدت بی نهایت مقاومت میکرد سر این الهام و الان که حدود شش یا هفت هفته میگذره من هنوز نتونستم به اون الهامم خیلی خوب عمل کنم اینقدر که ذهنم مقاومت داره هنوز، دو تا کار عوض کردم در این چند مدت و اینقدر این مقاوتم شدید بود که من به زور بلند میشدم میرفتم سرکار برای اینکه نقاشی نکشم و توی کامنتهای قبلی ام هم گفتم که چی شد…

    ( بچه هایی که بدون هیچگونه ترحم و دل رحمی ای دارید به باورهای محدود کنندتون حمله میکنید و تمام پل های پشت سرتون رو خراب کردید و فقط توی این مسیر هستید و دارید میرید جلو، یا دارید به الهامتتون عمل میکنید یا دارید به حرف ذهنتون گوش می کنید، راه سومی نیست. خیال نکن به الهامتت عمل نمی کنی و حرفش رو گوش نمیدی چیزی نمیشه، نه از این خبرا نیست، داری به نجواهای ذهنت گوش میکنی و داری حرفای اون رو گوش میکنی، چیز سومی این وسط نیست و ته گوش دادن به حرفای ذهنت، افسردگی شدید و بعدش هم خود کشی هست. اگه به حرف الهاماتت گوش نکنی و بهشون عمل نکنی، یه روز بعد، یه ماه بعد، دوسال بعد، مجبور میشی که به حرفش گوش کنی چون دیگه هیچ راهی نداری و به بن بست میرسی.)

    ذهن من همش میگفت خب که چی؟!! یعنی چی الکی بشینی تو خونه فقط طراحی تمرین کنی و نقاشی بکشی که چی بشه؟ و همش هم روی اون ذوق و عشقم رو می پوشوند و میگفت چیه این کار بیهوده و حوصله سربر…که چی فقط طراحی کنی و فقط نقاشی بکشی بالاخره که پولات تموم میشن، اونوقت میخوای چیکارکنی،(باور کمبود)… بعد من دوباره با باور فراوانی و کنترل ذهن، اروم میشدم و دوباره اون الهام میگفت پاشو نقاشی بکش، توی موقعیتی که هیچ خبری از هیچ پول و هیچی نبود و این کار واقعا یه کار بیهوده بود، اما اون میگفت پاشو نقاشی بکش، از در و دیوار هم برام نشونه میاورد که آقا تو فقط باید تو زندگیت نقاشی بکشی فقط باید طراحی کنی و انصافا وقتی هم که میشینم پای طراحی و تخته شاسیم، از تمام اطرافم و جهانم کنده میشم و این ذهنم هم این احساس رو هی تخریب میکرد و روش سرپوش میذاشت.

    این رو هم بگم خدمت شما استاد عزیزم که این دو شب پیش خیلی عالی روی فراوانی کار کردم و آخر شب ها انگار که خودم رو توی یه فضای بی نهایت احساس میکردم(چشمام ناخود آگاه بسته میشد و کنده میشدم و غرق در خنکی و آرامش میشدم) و همش صدای خنده ی بچه و مرد و زن میومد و انگار یه فضای خنک و نسیم مانند بود که همه چیز بود اونجا و خیلی خیالم راحت بود و ذهنم به طور کامل خاموش میشد، بعدش یه چیزی تو وجودم بهم میگفت از من بخواه این دریچه های خواسته ای بود که توی قلبم برام باز میشد و به مدت خیلی زیادی دقیقا یادم نیست، فقط داشتم میخواستم، اینو میخوام اونو میخوام، با اشک و خوشحالی، و بعدش بهم گفت برو بنویس، یعنی با خودخواهی محض همه چیز رو برای خودم میخواستم اصلا همه ی ثروت ها نعمت ها عشقها همه چیز همه چیز همه چیز بهم بده، بعد خدای مهربون بهم گفت وقتی میخوای بنویسی با حالت سپاسگذاری از من برام بنویس که اینا رو داری، خلاصه چندین صفحه شد واسم.

    تاااا همین دیروز بعد از ظهر، چون به اون الهام عمل نکرده بودم داشتم به حال افسردگی میرسیدم( چون به نجوای ذهنم گوش کردم)، دوباره با کلی کنترل ذهن آروم آروم شدم بعد خدای مهربون بهم گفت بیا بالا( پشت بام) رفتم بالا اصلا یه صحنه ی بی نظیر توی آسمون توسط ابرها نقش بسته بود، فیلم برداری هایی هست که از زیر اقیانوس ها گرفتند و نور از لا به لای امواج بصورت اشعه های نور وارد آب میشه، نمیدونم دیدید یا نه، ابرها دقیقا اونطوری بودند و اشعه ها و خط های نور هم از لابه لای ابرها داشت میتابید، یک منظره ی فوق العاده رویایی بود فقط داشتم میگفتم چقــــــــدر قشنگه چقـــــــدر قشنگه خدایا شکرت، محو اون زیبایی ها شده بودم. بعد انگار که یکی از پشت ابرها و انگار که یکی داره ابرها رو حرکت میده، باهام شروع کرد به ارتباط برقرار کردن و حرف زدن خدای مهربونم بود گفت ببین اینها رو( ابرها) من دارم هدایت میکنم، من دارم به حرکت در میارم، اونها رو ( یک دسته پرنده داشتند توی آسمون پرواز میکردند و فکر کنم که داشتند کوچ می کردند که یهو اومدن جلوی چشمام) من دارم هدایت میکنم، من دارم رزقشون رو میدم، حیوانات اعماق اقیانوس ها رو من دارم رزوقشون رو میدم، من دارم هدایتشون میکنم( فیلم هاشون و تصاویری که دیده بودم ازشون قشنگ اومدند جلوی ذهنم حتی اون صحنه هایی که داشتند غذا میخوردند) همه چیز رو من دارم هدایت میکنم، قدرت من هستم قدرت دست منه، من فرمانروا هستم…نگران چی هستی؟؟ چرا نقاشی نمیکشی، مگه ثروت بینهایت نمیخوای، چرا نقاشی نمیکشی چرا طراحی ات رو تمرین نمیکنی؟ بعد یهو سرم رو برگردوندم و به ابرهای اون سمت آسمان هم نگاه کردم، خدای مربهون گفت اون طرف رو هم من دارم هدایت میکنم، همه چیز رو من دارم با هم هدایت می کنم و کنترل میکنم، نگران چی هستی؟ برو پائین و فقط بشین نقاشی بکش نگران هیچ چیز نباش من دارم همه چیز رو هدایت میکنم من دارم همه چیز رو کنترل میکنم. و در طول این ارتباط عمیق، این اشکهایی بود که داشت از چشمانم میومد و داشت درونم رو می شست و غرق در آرامش شده بودم و با یه حال فوق العاده و شاد تصمیم گرفتم که برم پائین و فقط نقاشی بکشم، من جلوی چشمم رو نمی بینم، اما اون از اون بالا داره همه چیز رو می بینه( مثل اون فایل پرواز استاد) رفتم پائین و حسم گفت که الان چندتا آهنگ شاد بذار و گوش کن و بعد کلی رقصیدم و رفتم سر دفتر سپاسگذاریم و یه اتفاقی افتاد که باورم نشد و فقط خشکم زده بود…بیکار بودم ، در ج ۲ ثروت ۳ من رفتم یه کاری که فوق العاده بود و اونجا معدن طراحی بود برام و کارش از این لوازم تزئینی و لوکس و لاکچری فروشی بود که سر خیابونمون بود و رفتم اونجا دو ماه پیش و گفتند که حالا بهتون خبر میدیم، چند بار دیگه هم رفتم اما نشده بود، کل کاری که اونجا بود ۹۰ درصد فقط یه گرد گیری و نظافت بود مغازش هم خیلی بزرگ نیست کلا یه ساعت کار گرد گیریه و اگه مثلا یه باری هم میومد میرفتیم خالی میکردیم همین و کلا ۷ ساعت در روز هم هستش و ماهی یک و سیصد هم حقوقش هست ، اصلا عالیه عالیه برای من، تقریبا اونجا فقط نشستیم و کاری نداریم و خوراک برای من تا طراحی تمرین کنم…خلاصه تا شروع کردم به نوشتن تلفن زنگ زد، و مامانم اومد تلفن رو داد بهم، کی بود، بله همون مغازه بود که آقا شما لطفا ساعت ۶ بعد از ظهر تشریف بیارید که با هم صحبت کنیم تا از فردا بیائید… من فقط خشکم زده بود و توی دفتر سپاسگذاریم نوشتم که (( کار خوبه خدا کنه! )) و رفتم اونجا و وبعدش دایی ام اومد خونمون و اصلا یادم رفت طراحی کنم تا همین امشب که باورتون نمیشه اگه بگم چی شد؛

    دوباره حالم بد شد و با کنترل کردن ذهنم با فراوانی، هدایت شدم به کامنت های کانال تلگرام و به یکسری از این کامنت های قدیمی هدایت شدم که اصلا فقط داشتم اشک می ریختم وقتی داشتم اون کامنتها رو میخوندم… چون الان که وارد این مسیر ثروت۳ و مخصوصا فراوانی شدم ذهنم خیلی داره بهم فشار میاره و من هم راهی غیر از جلو ندارم راسیتش، اهرم رنج و لذتیه که خدای مهربون تو وجودم کاشته که اگه برگردم مرگه پشت سرمه و تپش قلب میگیرم و احساس خفگی و تنگی نفس میکنم، پس باید تا هستم فقط روی فراوانی کار کنم و برم جلو، فقط همین، خدا رو صد هزار مرتبه شکر بابت این اهر رنج و لذتی که توی وجودم کاشته. خیلی خیلی راضی هستم خیلی زیاد…. کامنت هایی رو خوندم که بچه هایی بودند که مثل الان من بودند که چون وارد این مسیر شده بودند ذهنشون به شدت داشت بهشون فشار میاورد ولی به موفقیت هایی بزرگی رسیده بودن و این یه خبر فووووووق العاده بود برام و خیلی گریه کردم از خوشحالی که تموم میشه این فشارهای زیاد و اتفاقا چند شب پیشش هم خدای مهربون بهم گفت ببین اینا همش فشارهای مغزته تا تغییر نکنی، تو فقط برو جلو اینا همش تموم میشه و فقط فراوانی و شادی و خوشحالیه بی نهایته که تو زندگیت حضور داره، یه امید و نور خیلی خوبی هم توی دلم شکل گرفت.

    بعد اون کامنتا، هدایت شدم به کامنت توضیحات مربوط به اپدیت روانشاسی ثروت ۲( عمل به الهامات )…

    بخدا همین الان حالم یه جوری شده از بس که این کامنت مال من بود و من اصلا فهمیدم رسالتم چیه و چرا باید نقاشی بکشم اون متنی که من رو قشنگ گرفت رو میذارم اینجا؛

    (( … باید ایمانت را نشان دهی، باید پای در راه بنهی و هیچ نگویی و اجازه بدهی تا راه تو را هدایت کند.

    باید مانند نوح زمانی که هیچ خبری از باران نبود، کشتی‌اش را ساخت، تو نیز ایده‌ات را عملی کنی حتی اگر انجامش مسخره به نظر برسد یا مثل ابراهیم که به ندای درونش اعتماد و همسر و فرزندش را در بیابان رها کرد، آنچه احساس کرده‌ای را باور کنی حتی اگر هیچ نشانه‌ی ظاهری‌ای از موفقیت در آن نباشد…))

    بعدش بلافاصله خدای مهربون بهم گفت، باید بشینی توی خونه و توی اتاقت و فقط نقاشی بکشی، حتی اگه الان هیچ نشونه ای از هیچ چیزی نمی بینی، مثل نوح که وسط بیابون شروع کرد به ساختن کشتی یا مثل ابراهیم که خانوادش رو وسط بیابون رها کرد و نشونه ای از هیچ چیزی نبود، یا مثل موسی که به سمت رود حرکت کرد در حالی که هیچ نشونه ای از مسیر نجات نبود…بعد تصویر استاد رو آورد توی ذهنم که یادم نیست مال کدوم فایل بود که استاد گفتند تو مثل مادر موسی بچه رو بذار روی آب اونوقت اون میبرتش پیش فرعون توی ناز و نعمت بزرگش میکنه، تو مثل ابراهیم بچه رو بذار و برو اون وقت اون چشمه ی زمزم رو از زیر پای بچه جاری میکنه، تو مثل موسی برو سمت رود اونوقت میگه عصات رو بزن به آب…

    من یخ یخ شده بودم… تازه فهمیدم رسالتم چیه توی این جهان….تازه فهمیدم که مسیر نقاشی کشیدن و طراحی کردن من همون مسیر ابراهیم و موسی و نوح هست، خیلی احساس عجیب و غریبی داشتم و دارم یه احساس خیلی عمیق…مثل شما که نمی دونستید بیرون از چادر چه خبره و فقط بهتون گفت از چادر برو بیرون… هنوز نتونستم کامل هضمش کنم اما باید ادامه بدم تا آرام آرام درکم بیشتر بشه و مسیر برام واضح تر بشه… چند شب پیش شک کردم به مسیر نقاشی ام و از خدای مهربون خواستم که هدایتم کنه و بهم بگه برای آخرین بار و بصورت واضح و محکم که اگه واقعا این مسیر، مسیر رسالتمه و فقط بخاطر دل و قلب خودمه، من تا آخر عمرم توی همین مسیر میمونم و امشب هدایتم کرد و واقعا از این واضح تر دیگه نمیدونم چطوری میخواست بگه…

    من توی کامنت های قبلیم هم گفته بودم که وقتی یه فایل جدید رو نگاه میکنم از جلسات ثروت ۳، تمام اتفاقات اون هفته ام مربوط به اون جلسه میشه و گفتم که اینا یه معجزست برای من.

    حالا اون عزیزانی که ثروت ۳ رو دارند برن ج۸ رو نگاه کنند و دوباره بیان کامنت من رو بخونن تا قشنگ متوجه بشید وقتی میگم خود خود خود خدای مهربون شخصا داره هدایتم میکنه و داره تربیتم میکنه و این استاد نیستند که حرف میزنند بلکه خدای مهربونه که داره با قدرت کن فیکون خودش حرف میزنه یعنی چی.

    وقتی توی اون جلسه گفته میشه برو دنبال چیزی که عاشقشی؛ یعنی توی اون هفته به سمت اون چیزی که عاشقشی و رسالتته هدایت میشی، کن فیکونه.

    اون ج۸ رو نگاه کنید و حضور خداوند رو در قالب این کلمات و اتفاقات احساس کنید، تازه این هایی که گفتم همه ی اتفاقات این هفتم نبود چند تا اتفاق دیگه هم افتاد که اگه بخوام بگم خیلی خیلی زیاد میشه… خود من هم بعد این اتفاقات تازه می فهمم میگم ببین اااااه این اتفاق همون حرف استاد بودا توی ج۸ !!!!! و کلی یخ میکنم.

    استاد الان یه الهام دیگم که مربوط به فراوانی میشه، در مورد دوره ی عزت نفس هست که من خیلی عالی روی تمام این دوره کار نکردم و قشنگ میفهمم که توی اون شناخت توانایی هام دارم میلنگم و انگار که دارم لنگان لنگان این مسیر رو میام و خوشم نمیاد، اما بخاطر کمبود نمیخواستم دوباره بشینم و از اول این دوره رو شروع کنم و ایندفعه خیلی خیلی بهتر از ۳ سال قبل شروعش کنم و یه استارت قوی تر بزنم و دوره رو استفاده کنم، الان درکم خیلی تغییر کرده، اما این نجواها می گفتند که نه برو سراغ چیزای دیگه این خوبه برو ولش کن و یه جورایی داشتند کمبود و ترس رو بهم القاء میکردند که حالا مگه چیه توی این دوره مگه چه نتیجه ای داره برو دونبال پول پول روانشانسی ثروت و اینکه تموم میشه و تو عقب میوفتیااا ، اتفاقا از چند وقت پیش هم خدای مهربون بهم گفت که برو روی عزت نفست قشنگ تر کار کن اما بخاطر کمبود این کار رو نکردم. دیشب که تعهد دادم که بشینم روی عزت نفس کار کنم و شروعش کردم یه آرامشی تمام وجودم رو فرا گرفت که آقا همه ی ثروتها و نعمت ها بی نهایت هست، هیچ عجله ای نیست در هیچ موضوعی، نه تو ثروت نه تو روابط عاطفی و اون دختر مورد علاقه نه تو کسب و کار و ایده های فوق العاده، همین الان همه چیز بی نهایت هست و هر لحظه هم داره بیشتر و بیشتر میشه و خیلی آررووووم شدم و هستم و دارم قشنگ روی عزت نفسم کار میکنم، روی ج۱ هستم و تمرین ج۱ هم همین شروع دوره ی عزت نفس بود چون مدتها دو دل بودم سرش، و نمیدونم کی قراره ج۹ ثروت ۳ رو نگاه کنم، اما مطمئن هستم که موقعش که برسه هدایت میشم به ج۹.

    یک نکته ی بی نهایت مهم، بی نهایت بی نهایت بی نهایت مهم برای اون عزیزانی که تازه وارد این مسیر شدند و میخواهند باورهایشان و زندگی شان را تغییر بدهند( بچه ها این خیـــــــــــــلی مهمه ها!!!!!!!)

    بعد از اینکه باور کردید (( تمام شرایط و اتفاقاتی که تجربه می کنید، تک به تک اتفاقات و شرایطی که تجربه میکنید، تماما بواسطه ی باورها و توجه شما وارد زندگیتون میشوند)) شروع کنید به کار کردن روی باور فراوانی و بی نهایت بودن ثروت ها و نعمت ها در تمام جنبه های زندگیتون، بعد اون وقت هدایت می شید به اون دوره ای که الان متناسب شماست و اول از همه باید شروعش کنید، هی دنبال پول نباشید نگید نه اول پول، شما روی فراوانی توی تمام جنبه ها تون کار کنید پول و خوشبختی میاد تو زندگیتون نگرانش نباشید، بذارید که با آرامش و صبر به سمت اون دوره هدایت بشید نه با عجله و بدو بدو. بخدا به هیچ کجا نمیرسید آخرش هم میگید بابا این مسیر الکیه و ولش می کنید.

    اصلا یه چیزی بگم که خودم با استخونام درکش کردم، طبق مثال دوره ی کشف قوانین ،توی بحث کد نویسی سایت شما باید یه رنگی رو برای پس زمینه ی صفحه ی سایتتون انتخاب کنید که بک گراند سایت شما چه رنگی باشه، اون بک گراند و رنگ پس زمینه ی زندگیمون رو باید فراوانی قرار بدیم روی فراوانی باید در هر لحظه و هر روز و تا ابد کار کنیم و اون وقت روی یه باور تخصصی مربوط به زمینه ی کسب و کارت مثلا اگه خواستی کار کنی یه زمانی هم بهش اختصاص بده اما بقیه ی تمرکزت باید روی فراوانی باشه بخــــــــــــدا خیلی نتیجه بخشه، باعث میشه اون باورهای دیگت هم زود تر ساخته بشن چون ذهن قشنگ خاموش میشه با باور فراوانی…

    تا ذهن هست کمبود هم هست، پس تا ابد باید روی فراوانی کار کنیم و هیچ وقت ساخته نمیشه بلکه فقط بهتر میشه، چون تنها اسلحه ی ذهن باور کمبود و توجه به کمبود هست. اینو به خودم میگم. دقیقا عین نفس کشیدن میمونه، عین غذا خوردن میمونه.

    الان خیلی حالم سبکه و خیلی خوبم و آرووومم به لطف بی نهایت خدای مهربون.

    عاشقتونم.خدایا صد هزار مرتبه شکرت.

    در ضمن شروع سال ۲۰۲۰ رو به همه ی آبجی ها و داداشهای گلم تبریک میگم.

    امسال قراره بتـــــــــــــرکونیم به لطف بی نهایت الله مهربون.

    در پناه بی نهایت خدای مهربون باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 118 رای:
    • -
      سیده سمانه لایق گفته:
      مدت عضویت: 3354 روز

      سلام برادرم

      آقای محمدرضا وقتی میگید خدا باهاتون حرف زدکاااااااااااااااااااااااامل میفهمم چون با منم حرف زده و میزنه..

      آفرین بر شما که قوانین رو خوب متوجه شدید..

      ایشالا به همه خواسته هاتون برسید

      شاد باشید و محکم و راسخ و ثابت قدم..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2439 روز

      خداییییییییییییی من خدای من

      من واقعا نمیدونم چی بگم چقدرررررر فئق العاده بود

      چقدرررررررر برام زیبا باز کردی تک تک باورهای نابتو دوست عزیزم

      دقیقاااااااااااا به خداوندی خدا به خدا خداوند خودش هدایت میکنه بی نهایت هدایت میکنه درست در زمان مناسبش که لازمم بود هدایتم کرد به کلام خودش به این کامنتت عزیزم بی نهایت زیبابود…مطمئنم گاملا درک میکنی وقتی میخوام بگ الان کلمات نمیتونن حسم و شادیمو بیان کنن یعنی چی….

      این جمله ات روحمو پرواز داد

      که اگه باورم در مورد فراوانی بی نهایت فوق العاده باشه به دوره ای که متناسب برای منه هدایت میشم…و دقیقا ابر باوری که کولاک کیکنه در تمام جنبه های زنذگیمون باور فراوانیییییه

      دوست عزیزم واقعا سپاسگذارم برای این همه آگاهی های ناب بی نهایت منتظر موفقیت های روز افزونت هستم ..خداوند ره گشای مسیرت باشه به سمت زیبایی ها و فراوانی های بیشتر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهره محمودی گفته:
      مدت عضویت: 2875 روز

      سلام دوست عزیز

      ممنون برای این کامنت هیولا

      اینکه گفتید باور فراوانی باید پایه و پس زمینه باشه و همیشه روش کار کنیم و هدایت میشیم به سمت هر چیز دیگری که باید روش کار کنیم . خیلی فوق العاده بود.

      من فکر کردم و دیدم هر چی حال بد دارم یکجورایی از یک فکر کمبود میاد!

      بعد یادم افتاد حتی توی بهشت هم شیطان با باور کمبود آدم رو فریب داد , گفت شما محدود هستید بیاید من شما رو به جاودانگی برسونم

      واقعا خیلی خوب ضرورت باور فراوانی رو یادآوری کردید.

      ممنون ای نقاش غنی?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا آبلو گفته:
      مدت عضویت: 3037 روز

      سلام دوست خوبم ممنون از کامنت پراز آگاهی تون بسیار لذت بردم اما درمورد کار کردن روی باور فراوانی میشه برام بیشتر توضیح بدید اگر امکان داره من هنوز محصول ثروت رو نخریدم اگر امکانش هست توضیحی بدهید راجب کارکردن روی این باور سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سید محمدامین حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2782 روز

      سلام خدمت دوست عزیزم

      بسیار بسیار سپاسگزارم از شور و شوق و ذوقی که توی این کامنت به خرج داده بودید

      بسیار زیبا بود و من به شخصه لذت بردم

      چون خودم هم بعد از دوسال کار کردن روی باورهام، تازه دارم امسال، کوچولو کوچولو هدایت میشم.

      در بهترین سالهای زندگیم، به بهترین مسیر دارم هدایت میشم و بهترین رسالت داره برام مشخص میشه.

      خداروشکر

      مثالهایی هم که از فایل حزن در قرآن زدید خیلی درس ها داره.

      خداروشکر

      دستتون توی دستان الله

      هر روزتون عید

      هر روز ثروتمند تر باشید

      و شاد تر و سلامت تر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فائزه رحمانی گفته:
      مدت عضویت: 3446 روز

      من تک تک احساسات شما را با تک تک سلول ها ی وجودم حس کردم، خدای من فوق العاده است، خدای ما می ترکاند خدای ما قادره خدایا شکرت ب خاطر وجود سایت عباس منش، ب خاطر اینکه شخصی در فرسنگ ها دور تر از تو می نویسد و تو تنها ب واسطه فرکانست هدایت میشوی ب سمتش، ب سمت خواندن ب سمت حس احساس آن شخص با تمام وجودت و احساس شادی در سراسر وجودت جاری می شود…… خیلی ممنون ک این کامنت فوق العاده رو گذاشتید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مونا ترحمی گفته:
      مدت عضویت: 2144 روز

      سلام دوست هم فرکانسی عزیز

      چقدر متن زیبا و پر از آگاهی گذاشتی.سپاسگزارم ازت

      اون صحنه که گفتی نور از لابه لای ابرها تابیده بود من هم دقیییییییقا اون صحنه رو دیدم

      خیلی آسمون قشنگ بود

      ممنون از راهنمایی خوب شما

      موفق باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مریم رضوی گفته:
      مدت عضویت: 3530 روز

      عالی بود دوست خوبم.

      ممنونم که برامون نوشتید…

      به قول استاد عزیزم که با باور فراوانی و لیاقت کلی از باورهای اشتباهمون از بین میره بدون اینکه بفهمیم.

      کار کردن روی باورها وقتی جواب میده که در درجه اول فرکانسی بودنه این جهان رو ۱۰۰ درصد نه ۹۹ درصد باور کرده باشیم.

      باید بما قدمت ایدیهم رو باور کنیم…اونو برای خودمون منطقی کنیم اونوقته که ساخت باورها نه تنها لذت بخش میشه بلکه هیجان داری برای ساخت و خلق کردن خواسته هات….کد رومینویسی…روی کد نوشته شده استمرار داری با احساس خوب …رهایی و بعد اونوقته که باورها کارشون رو انجام میدن…تو کارهایی رو انجام میدی خواسته هایی اجابت میشه که با ساخت باورها براحتی خلق شد

      موفق باشی دوست هنرمندم..

      و بهت تبریک میگم بابت ارتباط زیبایی که با م

      پروردگار داری….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      نگار سلیمانی گفته:
      مدت عضویت: 3060 روز

      سلام دوست عزیزم محمدرضا جان

      دوست الهیم

      چقدر کامنت شما اثربخش و مفید بود برام. چندبار خوندمش.

      میشه لطفا از نحوه کار کردن خودتون روی باور فراوانی بیشتر برامون بگین؟

      سپاسگزارم??

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حمیده گفته:
      مدت عضویت: 2134 روز

      سلام به برادرم عزیزم خیلی برای داشتن این حس و حالتون خوشحالم از نوشته تون خیلی آگاهی کسب کردم ممنونم که وقت گذاشتین واین کامنت زیبا رونوشتین من با اشک خوندم وبا تمام وجودم درک کردم من هنوز هیچکدوم از دوره ها رو نتونستم تهیه کنم ولی همه ی فایلهای رایگان رو گوش دادم و دارم اجرا میکنم وتا الان هم خیلی نتیجه گرفتم و میدونم هنوزم باید ادامه بدم تابرسم به مداری که بتونم دوره ها رو تهیه کنم ولی به حقانیت و درستی این مسیر ایمان واعتماد دارم واولین قدم رو تو این مسیر برداشتم امیدوارم همه مون بتونیم به یاری الله یکتا تو این مسیربمونیم و به خواسته هاوآرزوهامون برسیم ورسالتمون رو پیدا کنیم ودنیا رو برای خودمون و بقیه آدمها جای بهتری برای زندگی کردن کنیم.اول از خدای بی نظیرم بعدهم ازاستاد عزیزم و مریم بانوی مهربونم و همه شما عزیزانی که عضو این خانواده هستین بی نهایت سپاسگزارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2363 روز

      سلام دوست عزیز و برادر هم فرکانسی

      ماشاالله چه کامنتی، لذت بردم از توانایی شخصیت شما در نوشتنتون. به نظرم شما میتونید یه داستان نویس عالی هم باشید غیر از طراح چون شدید استعداد دارید. موفق باشید و ان شاالله خداوند همه ما رو به بهترین مسیرها هدایت کنه. یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ویدا گوهری گفته:
      مدت عضویت: 2748 روز

      سلام و روز بخیر

      نشونه ی امروزم سفر به دور امریکا قسمت 104

      دیدم گوش کردم

      لذت بردم

      دقیقا یاد صحبت های با خواهرم در رابطه تفریح و همفرکانسی با کسایی که تو سفر و تفریح با ما هستن افتادم امروز صحبت میکردیم

      اما من نشونه خواستم

      میام کامنت بخونم

      چی میبینم

      معجزه

      خدا با من حرف زد

      وخدایی که خیلی نزدیکه

      نمیدونم چی بنویسم

      از کجا بنویسم

      من جلسه ی دو ثروت 3 هستم

      و چه خوشبختم هرروز هدایت میشم

      حتی اگه نشونه من پاسخ به سوالات سفر باشه

      جواب در کنارشه

      خوب ببینیم

      خوب گوش بدیم

      حالمون که خوب بود حس که خوب بود خداست که داره حرف میزنه

      چندین هفته ست بمن میگه ضبط کن

      میگم آخه به چه کار میاد

      پول نمیشه

      من بیکارم و نیاز مالی دارم

      میخوام ثروت بسازم

      میگه تو ضبط کن حالا

      تو قدم بردار من میگم

      خدایااااااااااااااا چی بگم که انقدر مهربونی

      چقدر تو کوتاه نمیای به شکل های مختلف میگی

      هدایت میکنی

      عاشقتم

      به هرآنچه از تو بمن میرسه محتاجم

      باور فراوانی چه بک گراندی میشه چه نیرویی برای همه ی زمینه ها

      چه حرکت هیولایی برای ثروت روابط توحید توحید

      شکر شکر شکر

      بعد دیدن فایل میخواستم برم بیرون گفتم یه کامنت بخون و برو

      روزم ساخته شد

      خدایا شکرت برای بنده های زیبات که دستی از طرف تو هستن تا باز هم هدایت کنی تکرار کنی

      شکر دارمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1943 روز

      سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام. خدا رو هزاران مرتبه شکر که هدایت شدم به کامنت زیبا وپراز آگاهی های ناب شما. تحسینت می کنم که اینقدر زیبا قانون رو درک کردی. واقعا این جمله تون رو باید با طلا نوشت. اسلحه ذهن، باور کمبوده. همه ی عجله ی ما در این رابطه س. واینکه شماره اشاره به جلسه ی 8 تروت 3 کردید، ان شااله امروز گوشش می کنم. بهترین ها رو براتون آرزو دارم. 😘😍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      پری سیفی گفته:
      مدت عضویت: 2561 روز

      سلام آقای احمدی عزیز

      ممنون بخاطر کامنت زیباتون

      من کار شخصی خودم رو ندارم و بسته روانشناسی ثروت رو هم ندارم اما باور فراوانی خیلی خیلی خیلی برای من کارایی داره در همه جنبه های زندگیم.

      حتما بازهم این قانون رو به خودم یادآوری میکنم

      شاد و سربلند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    فرنوش بیگدلی گفته:
    مدت عضویت: 2597 روز

    من نصف فایل صوتی رو گوش دادم ولی اینقدر بهم آگاهی داد که گفتم تا همینجا بسه بیام بنویسم,

    ۱)من امشب ناخواسته ای داشتم که اونم خبر رد شدن در یک آزمون بود جمله استاد خیلی دلگرم کننده بود که گفت به تضاد خاصی برنخوردم چون هر چقدر پیشرفت میکنید و ذهنتون قوی میشه به تضاد کمتری برمیخورید مسائل کمتری ناراحتتون میکنه و با خودت میگی من قبلا تضاد تجربه کردم و ازش رد شدم.

    ۲) استاد از موزه و تاریخ خوشش نمیاد چون اصلا در گذشته زندگی نمیکنه علاقه ای به پسرفت و مدار پایین نداره از تکنولوژی خوشش میاد چون آینده و خلاقه میتونه براش الهام بخش مطالب جدید دوره هاش باشه میتونه باور فراوانی و رو به پیشرفت بودن جهان رو بیشتر بهش ثابت کنه. من این ویژگی رو در افراد موفق اطرافم دیده بودم کسایی که از قانون اطلاع نداشتن ولی با این حرف اسناد فهمیدم قانون جهان برای همه یکیه !

    ۳) چقدر استاد به کلمه ی آزادی علاقه داره. تقریبا در تمام دوره ها و فایل هاش یکبار ازین کلمه استفاده کرده و چقدر جالب زندگیش انعکاس این کلمه شده تازه روز به روز بیشتر. ارمغان اعتقادش به این کلمه اینکه وابستگی د زندگیش جایی نداره! و حتی در وسیله های نقلیه اش هم دنبال این ویژگیه مهم ترین ویژگی روح آزادیه و چقدر استاد با این آزادی هماهنگه.

    ۴)جمله کلیدی استاد هدف من تفریح و لذت و شناخت محیط اطرافمه! تعصب و گیر دادن ندارم به اینکه حتما با وسیله ی خاصی به این حس برسم ! این همون قانون رهایی و عدم وابستگیه! وسیله رو فدای هدفم نمیکنم خودش اندازه یه کتاب مطلب داره این جمله!

    از خودم پرسیدم کجاهای زندگی وسیله رو به حسم ترجیح دادم بیخودی؟

    ۵) تمرکز کردن روی موانع شمارو از اقدام کردن دور میکنه! خیلی از این موانع ذهنین و واقعی نیستن اگه خواستی یکار انجام بدی اگه راه حل قابل پیشبینی باشه مثلا با خودت لباس گرم و کیسه خواب میبری اگرم نه که راه حل در دل خود مشکل هست. اینجا یاد مصاحبه فردوسی پور با جهانبخش افتادم پرسید تو در سن کم زیر ۱۸ سال از خانواده ات و دلبستگی و وابستگی و غربت و ندونستن زبان خارجی گذشتی چطوری تونستی تصمیم بگیری بری؟ جهانبخش گفت رویاهام از این موانع بیشتر دوست داشتم و اگر میخواستم توجه کنم هرگز لژیونر نمیشدم و این بهایی بود که باید برای هدفم می پرداختم.

    چقدر دیدگاه انسان هایی با فرکانس موفقیت شبیه به همه همشون حرفاشون یکیه ! خدایا شکرت که با یکیشون آشنا شدم که شب و روز حرفاش گوش بدم و کامنت کسایی رو بخونم که از آموخته هاش استفاده میکنن .

    الان ساعت ۳ بامداد به وقت ایرانه و من هیجان زده از فایل به ظاهر رایگان استاد که فقط تا ده دقیقه اش خیلی آگاهی بهم داد فردا بقیه اش رو مینویسم منتظرم باشید ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
    • -
      فرنوش بیگدلی گفته:
      مدت عضویت: 2597 روز

      خدایا شکرت که ظرف وجودیم دیشب آماده ی این مطالب بود که بیام بنویسم

      خدایا شکرت که به حرف نجوای درونم گوش ندارم و گفتم من احساس میکنم باید نظرم بنویسم

      قبلش فکر میکردم اینایی که نظراتشون لایک میخوره حتما خیلی از من از لحاظ فرکانسی جلو هستن ولی من فهمیدم نه اونا در اوج هماهنگی با روح مینوسن چون منم در اون لحظه در اوج هماهنگی بودم!

      خدایا شکرت چقدر منو قوی کردی که وقتی یه خبر ناراحت کننده می شنوم ذهنم کنترل میکنم و حالم عوض میکنم. من متوجه شدم خیلی در رسیدن به نتایج بیرونی مثل شغل و ازدواج عجله دارم و به تغییرات درونیم کمتر توجه میکنم . همین الان روحم گفت به تغییرات ذهنی و فکریت توجه کن پیشرفتت رو بپذیر شجاعت درونت که داره کم کم خودش رو نشون میده رو درآغوش بگیر . وابستگی به اهدافت رو از بین ببر و فقط روی لحظه ی حال تمرکز کن ! یکی از نتایجی که گرفتم اینکه نظرم شده جز محبوب ترین های یک فایل !!! چیزی که از بدو ثبت نام آرزوش کردم چقدر مدارم بالا رفته چقدر صلح با روح خوبه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        الهه رشیدی گفته:
        مدت عضویت: 2246 روز

        به نام زیبا ترین خالق جهان

        سلام فرنوش عزیزم

        کامنتت منو دیووانه کرد بخدا تک تک کلماتت برام حکم الماس رو داشتن و چقدر زیبا این حرفات برام عالی بودن و یه نشونه ای زیبایی از یه خاسته ام در دل کامنت زیبات بود اصلا اسم اون خاسته م رو خدا با نوشته های زیبات هم گفت و همین امروز از خدا خاستم اگه من به این خواسته و هدفم میرسم خودت یه نشونه ای از هدفم رو بهم بگو و چقدر زیبا منو هدایت کرد به کامنت فوق العاده تون .

        فرنوش عزیزم چقدر زیبا شما دستی از دستان خدا شدید برای من که اره الهه تو به خاسته ت میرسی و همین طور ایمانت رو قوی تر کن و امید و توکلت رو فقط به خدا باشه.

        میخاستم بخوابم اما خدا بهم گفت الهه برو سایت کامنت دوستانت رو بخون و چقدر زیبا منو به نوشته ی زیباتون هدایت کرد.الان خواب از چشمامم پرید .

        میدونی دوست عزیزم من برای رسیدن به این خاسته م قبلا مرتب نشونه هاشو میدیدم ولی با یه چیزی برخوردم و یه کم حالم رو بهم ریخت و نجوای ذهنم شروع کردن وتا اینکه امروز به خدا گفتم اگه منو به این خاستم میخای برسونی یه نشونه برام بفرست تا اینکه اسم خاسته م روی توی کامنت زیبای شما دیدم و یه جورایی جواب به خاسته م که باید هنوز تکاملم رو طی کنم تا انشالله خدا در عالی ترین زمان و مکان منو بهش برسونه.

        بازم ازت ممنونم دوست عزیزم بابت ابن کامنت فوق العادتون که منو یه دنیا خوشحال کردین.

        ارزوی بهترین ها رو براتون دارم دوست نازنینم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          فرنوش بیگدلی گفته:
          مدت عضویت: 2597 روز

          خدایا شکرت که منو وسیله شادی دیگران کردی

          خدایا شکرت از طریق من با یا یک انسان صحبت کردی

          سلام الهه جان خوشحالم که اینقدر برات مفید بوده.

          من فقط در اوج هماهنگی با منبع کامنت هام نوشتم پس قطعا هدایتی که شدی از طرف منبع بوده چون همه ی ما به منبع وصلیم.

          با وجودی که من الان در اوج دو تضاد هستم که ذهنم میخواد احساسم رو خیلی خراب کنه حالم مثل دومینو بین شکرگذاری و ناراحتی در حال حرکته.

          من به خودم قول دادم قوی باشم و شجاعت درونم رو جلوه گر کنم.

          این روزا به عشق فایل های استاد و کامنت ها ی بچه ها میام چون وقتی میخونم به اوج هماهنگی با منبع می رسم و برام امن ترین جای دنیاست جوری مطالبش روحم رو سیراب میکنه که انگار دقیقا منتظر همین آگاهی ها بود.

          ایشالا که در اوج هماهنگی به خواستت میرسی و بعد اینجا با شوق و ذوق مینویسی ???

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            الهه رشیدی گفته:
            مدت عضویت: 2246 روز

            به نام الله یکتا

            سلام فرنوش عزیزم

            من عاشقتم دوست الهی م .دوست عزیزم میدونی وقتی به این تضادها بر میخوریم داریم بزرگتر میشیم من دقیقا خودم اگه یه وقتایی به تضادی بر میخورم بعدا میفهمم که چقدر پخته تر شدم و چقدر صبورتر و بزرگتر شدم و چقدر فهمم از قوانین و درک این قوانین جهان بیشتر شده و چقدر به خدا نزدیکتر شدم .

            میدونی فرنوش عزیزم بخدا با خوندن کامنتت اشک تو چشامم جمع شده بخدا خود خدا بود که داشت باهام حرف میزد اصلا حالم عجیب خوبه حالم فقط خدا میدونه که شده تمام زندگیم و تمام نفس کشیدن هام به عشق خودش شده بیدار شدنم و خوابیدنم در اغوش خودش هستم.

            حرفم رو خلاصه کنم عزیزم فقط اینو بهت بگم که انشالله با این تضادها داری بزرگتر میشی اگر چه یه کمی سخته ای نجواهای ذهنت رو بتونی کنترل کنی اما تو خدارو داری و با خودش حرف بزن عزیزم و مطمئنم که خودش ارامت میکنه.

            اروز بهترین ها رو برات دارم و انشالله هر جا که هستی در پناه الله یکتا شاد باشی و سلامت و ثروتمند

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              فرنوش بیگدلی گفته:
              مدت عضویت: 2597 روز

              سلام الهه ی عشق و مهربانی

              ممنونم از لطفت ?

              بله من دقیقا احساس میکنم در مرحله ای هستم که ظرف وجودیم داره بزرگتر میشه !

              من روند خلق ناخواسته را دیدم و ایمانم به قانون و حرفای استاد قوی شد و خود جهان داره منو هدایت میکنه به اینکه قوانینش برام واضح تر بشه.

              تضاد سوم هم رخ داد ولی اصلا احساسم عوض نشد منی که قبلا چون مشرک بودم سریع خودم رو می باختم.

              من مثل ققنوس از خاکستر خودم بلند شدم.

              فرنوش قوی تر شد. فرنوش به خداش رسید. فرنوش به درستی حرفای استاد با تمام وجودش پی برد.

              فرنوش فهمید که جز خدای خودش نباید کسیو بت کنه و بپرسته.

              فرنوش این چند روز به اندازه ی چند سال از لحاظ فکری رشد کرد.

              سپاس از دعای خیرت الهه ی مهربانی

              دلت شاد و قلبت خندون ?

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
        مدت عضویت: 1346 روز

        فرنوش خانم عزیز…

        خدایا صد هزاران هزاران شکرت…

        نوشته هاتون بسیار زیبا بود.

        من به پاسخم رسیدم…

        و من هر روز و هر لحظه مدارم بالا میره…

        وبه درک بالاتری میرسم.

        من سپاسگزار شما و این سایت بهشتی و خداوندم هستم که هر لحظه مارا هدایت میکنه…

        و تمام این فایلا هدایت خداوند هست..

        و برکتی بزرگ هست که تعداد افراد محدودی درک میکنه…

        چقدر زیبا بیان کردین..

        (خدایا شکرت چقدر منو قوی کردی که وقتی یه خبر ناراحت کننده می شنوم ذهنم کنترل میکنم و حالم عوض میکنم. من متوجه شدم خیلی در رسیدن به نتایج بیرونی مثل شغل و ازدواج عجله دارم و به تغییرات درونیم کمتر توجه میکنم . همین الان روحم گفت به تغییرات ذهنی و فکریت توجه کن پیشرفتت رو بپذیر شجاعت درونت که داره کم کم خودش رو نشون میده رو درآغوش بگیر . وابستگی به اهدافت رو از بین ببر و فقط روی لحظه ی حال تمرکز کن ! یکی از نتایجی که گرفتم اینکه نظرم شده جز محبوب ترین های یک فایل !!! چیزی که از بدو ثبت نام آرزوش کردم چقدر مدارم بالا رفته چقدر صلح با روح خوبه)

        این کلام زیبا..خیلی عمیق هست…

        خداوند هدایتم کرد بهم گفت یبار دیگه این فایل رو بخون..و اونو سیو کن…

        خدایا هزاران بار شکرت..

        تمام بچهای این سایت از استاد عزیز گرفته تا بخش نظرات دوستان هم فرکانسی..

        و این بخاطر اشرف مخلوقات بودنمونه..همون جزیی از خداوند…

        و بهمین علت خداوند انسانها رو پاک و مقدس کرده…

        و از روح خودش در او دمیده..

        خدایا چقدر بینظیری این سایت شده مکان بهشتی ما…

        و هر روز داره طبق تکامل خداوند هدایتمون میکنه😄😍😍😙

        در پناه خداوند شاد و خوشبخت و سعادتمند باشی.

        دوستتون دارم استاد بهشتی و خانم شایسته عزیز که زحمت میکشن این فایلا رو میزارن رو سایت…

        و خداوند هر روز نعمتهاشو گسترش میده…

        هیچ جای دنیا به زیبایی و پر از خوشبختی در تمام جنبه های زندگیم ندیدمو نخواهم دید….

        و شما هم مدار و هم فرکانس هم بودین در این راه بی پایان اومدین…

        سپاسگزارم از تمام وجودم…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فائزه رحمانی گفته:
      مدت عضویت: 3446 روز

      دقیقا ب نظرم همه کسانی ک خدا رو درک می کنن خیلی شبیه ب هم حرف می زنن، ممکنه ب ظاهر تفاوت هایی وجود داشته باشه ولی همشون ی چیز رو فریاد می زنن و آون هم توحید، احساس خوب اتفاقات خوبه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سید محمدامین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2782 روز

    به نام الله مهربان

    و باز هم آگاهی

    باز هم قانون

    و باز هماهنگی با فرکانس خداوند

    استاد گفتند که این فایل صرفا میشه یه پرسش و پاسخ سرگرم کننده. اما خب چی بگم، چی بگم که این سرگرمی ها آغشته شدن با شهد شیرین آگاهی

    در ظرف قانون غوطه ور شدند

    به خدا همین ۲ ساعت فایل، به اندازه یک مرور کلی روی قوانین ارزش داره.

    چه مباحث ارزشمند و فوق العاده ای گفته شد، چه آگاهی هایی گرفتیم. چه قوانینی که دوباره برامون مرور شد.

    خدارو شکر

    سپاسگزار الله مهربان هستم که امروز این فایل زیبا، هم قطار شد، برای من، با فایل حزن در قرآن.

    بسیار بسیار بسیار لذت بخش بود.

    وقتی که ترکیب این دو فایل منو به این واداشت که دوباره سوره بقره رو بخونم، لذتش دوچندان شد

    استاد جان نمیدونم چطور میشه که من تا هرجای قرآن رو که بخونم، در ادامه، دوباره همینطوری خودکار برمیگردم اول سوره بقره و چندین وقته که من مدام بقره رو میخونم، شاید یه ذره جلوتر، و بعد دوباره بقره. دوباره بقره.

    و در حیرتم که هر بار چیز هایی رو میخونم، که دفعه قبلی هم خونده بودم، منتهی اینبار انگار جنس فهمیدنش فرق میکنه.

    انگار مطالب جدید میشن دوباره برای من.

    انگار هر دفعه خداجونم میشینه جلوم و قسمت جدیدی از این سوره رو برام شرح میده.

    از مثال ها گرفته تا خود قانون.

    خدارو واقعا سپاس.

    چی میتونم بگم.

    خداروشکر

    استاد جان راستش من از اونجاییکه علاقه بسیار بسیار شدیدی به بازی کامپیوتری دارم، امروز راستش چندین ساعت داشتم بازی میکردم، ولی امروز با بقیه روز ها فرق داشت.

    امروز خودم حس کردم که یه نیروی خیلی حساب شده ، قوی و دقیقی داره همراه با من توی بازی شرکت میکنه.

    بازی به صورت آنلاین و مالتیپلیر بود‌(PUBG) و خب اینجوری بود که باید هرچی میخواستی رو از توی نقشه و زمین بازی پیدا میکردی.

    راستش امروز گفتم بذار واقعا خودمو بذارم جای این شخصیت بازیم و فکر کنم خودمم که میخوام امروزو با هدایت الله برم جلو. فکر کنم که آقا، سید محمد امین حسینی، شده یک کاراکتر که قانون رو درک کرده، سعی میکنه توی زندگیش به کار ببره، سعی داره هدایت الله رو دریافت کنه. و راستش این بازی وقتی به اون آخرش میرسه که کمتر از ۵ نفر توی بازی میمونن، خداشاهده که قلب آدم قشنگ، به طور کامل بیرون سینه اش میزنه. یعنی اگر کسی کنارت بشینه، کاملا صدای قلبتو میشنوه.

    ولی من گفتم، خب این که درستش نیست هر دفعه من میرسم به آخرش، اینجوری میشم.

    و استاد جان یه دونه از اون تصمیم درشتا گرفتم که چندین راند بعدی بازیرو برسم به انتها جوری که نه تنها کمتر از ۵ نفر بمونن، بلکه اول هم بشم.

    اصلا وقتی این تصمیم رو گرفتم، توی همون چند دوری که بازی کردم، به اندازه کل دوره بازی کردنم از چند ماه پیش تا حالا، به قولی reward یا حالا همون امتیاز، جایزه، نمیدونم چی میخوایین بهش بگین، بهم reward داد. موارد بسیار خاص و اصلا کمیاب.

    بعد هر دفعه هم میرسیدم به آخر و من میموندم و یه بنده خدای دیگه. که دیگه اونجا هر کس ایمانش بیشتر بود، برنده میشد.

    بعد نشستم با خودم گفتم چرا تا قبل از این اینجوری خفن نشده بود.

    چرا تا قبل از این قلبم از تو سینم میزد بیرون.

    چرا دقیقا بعد از اینکه تصمیم گرفتم برم جلو و یکی یکی قله های ترس و واهمه رو زیر پاهام بذارم، این همه نتایج اومد.

    و خب جوابش رو هم میدونستم.

    چون که خداوند حمایت میکنه از شجاعان.

    انسانهای شجاع، کسانی نیستند که از هیچی نمیترسن، بلکه کسایی هستند که با وجود ترسشون اقدام میکنند.

    و به لطف الله، از فضل خدا، من از خودم هیچی ندارم و همه و همه از فضل الله هستش، من امروز تونستم به اندازه خودم، در حد همون بازی، با وجود ترسم اقدام کنم.

    خدارو شکر

    این که گفتم این فایل ها پر از آگاهیه، درست گفتم.

    چون این فقط یکی از هزاران نتیجه اش بود.

    در مورد موزه که دوست عزیزمون پرسیده بودن، من یادم افتاد که یک بار که حالا دقیقا یادم نیست، تنهایی مشهد بودم یا با خانواده، ولی خب توی صحن امام رضا بودم که یه لحظه اومد توی ذهنم که برم ببینم این موزه امام رضا که میگن چیه.

    بعد رفتم و خداروشکر، خیلی راحت با یه بلیط هزار تومنی رفتم داخل و خب رفتم که شروع کنم به گشتن.

    این رو هم بگم که تا قبلش من از این موزه ها نرفته بودم، رفتم یه چند دقیقه داخل و یه چرخی زدم، بعد از یه مدتی دیگه از روی اون آثار سریع رد میشدم و میرفتم، دیگه کم کم خسته شدم اومدم بیرون.

    بعد الان که فکر کردم دیدم چقدر این موضوع ارتباط داشته با مباحث هدفگذاری که استاد فایل هاش رو گذاشتن.

    فهمیدم که تا قبل از اینکه برم توی موزه، برام گنگ و مبهم بود که آیا از موزه خوشم میاد یا نه، فکر هم نمیتونستم بکنم که خوشم میاد یا نه. پس تصمیم گرفتم انجامش بدم‌. یا دوست دارم، یا دوست ندارم.

    اگر که من میومدم به خودم نگرانی های بیجا میدادم در مورد موارد بیهوده و خطراتی که اصلا رخ نداده،

    گرچه موزه رفتن که خطر نداره.

    اما اگر که میومدم به خودم مدام میگفتم که اگه خوشم نیاد چی، اگه به دلم نشینه چی، اگه فلان شه چی، نمیدونم خدایا آیا به صلاحم هست یا نیست و این چیزها رو میگفتم، اصلا نمیرفتم که بخوام بفهمم میخوامش یا نه.

    و حالا دیدین گفتم این فایل ها هزاران آگاهی دارن!!!

    اینم یکی دیگش.

    (ببخشید اگه طولانی میشه)

    یا در مورد نحوه سفت باو آوردن استاد در مورد کسانی که با ایشون بودن، من دیدم واقعا احسنت، استاد توی خانواده نظامی نبودن ولی میگن که من یه جورایی تیز برخورد میکنم. در صورتی که خانواده پدری من که به شدت نظامی هستن، محکم و سفت برخورد میکنن.

    برای همین هم پدر من به شخصه میتونم بگم برای من الگوی مسئولیت پذیری و نمونه یک انسان محکمه. در عین حال مهربان البته.

    و خب خدارو شکر. اگر من در چنین جوی بزرگ نشم، و به اصطلاح لای پر و پنبه بزرگ میشدم، پس کی میفهمیدم استقلال داشتن یعنی چی.

    چجوری درک میکردم که مسئولیت پذیری یعنی چی

    چطور تشخیص میدادم که کارهارو کامل انجام دادن یعنی چی.

    و خدارو شکر. این فرکانس من بوده که باعث شده رفتار های سفت و سختی باهام بشه ولی خب همون ها شدن عواملی که من مثل هم سنی های خودم به طور مثال توی فعالیت بدنی حتی اگه تا حد مرگ هم ورزش کرده باشم، بتونم سرپا بایستم.

    به خاطر یه ذره فشار، یه چند ساعت زود بیدار شدن، اشکم جاری نشه. بد خلق نشم.

    خدارو شکر خدارو شکر.

    سپاس خدایی رو که بینهایت به ما بندگان شایسته و ارزشمندش نعمات بیکران عطا میکنه.

    فارغ از اینکه چه مذهبی باشیم.

    فقط از ما خواسته تقوا داشته باشیم.

    خواسته که ایمان داشته باشیم.

    خواسته که شرک نورزیم.

    از مالمون بخشش کنیم.

    خدایی که خودش گفته به نیکوکاران پاداش بیشتری میدهیم.

    خدارو شکر

    استاد عزیزم

    دوستان عزیزم

    بانوی عاشقی و زیبایی،

    سال جدید میلادی، سال 2020 میلادی رو به تمام دوستان عزیزم و خودم تبریک میگم.

    یک سال 20 برای بندگان 20

    امید وارم بتونم هر روز لیاقتمو برای دریافت نمره 20 بالاتر ببرم.

    این عید زیبا و سفید و قشنگ بر تمام هم وطنان و غیر هم وطنان عزیزم مبارک باشه.

    انشاءالله امسالی پر از بینهایت ثروت و سلامتی و شادی و موفقیت و چیزای خوب باشه برای همتون.

    انشاءالله امسال بیش از پیش،

    دستمون توی دستان الله مربان باشه.

    فعلا ????

    ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3076 روز

    در همه مشکلات و مسائل اگر دقت کنیم و من بهش توجه می کنم . می بینم یه جورهایی با درآمد و پول مربوطه . ریشه اکثر اختلافات خانوادگی کاری روابط بیماری ها و … ترس ها همش به نوعی با ثروت ارتباط داره . اگه افراد استقلال مالی داشتن اعتماد به نفس هماهنگی و کلا همه چیزشان کامل بود . بی دلیل هم نیست که ثروت اصل است اما من حتی فکر می کنم ازدواج اصل نیست، یعنی به قول خدا در قران اگر نشد از فضل خودم به شما می بخشم، در حالی که کلی حدیث و نقل قول از پیامبر ردیف می کنند نصف دین و شخصیتت کامل نمی شود . در حالی که این طور نیست . واقعا اکثر خواسته های ما اصل نیست و لزوما احساس خوبی که به دنبال دارند، مهم است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    شادی یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 2147 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز خانم شایسته جان و همه دوستان— سال نو میلادی رو به همه تبریک میگم

    این اولین کامنتی هست که می نویسم حدودا ۳ ماهی هست به جمعتون پیوستم خیلی وقت بود دوس داشتم کامنت بزارم ولی منتظر بودم هدایت بشم به وقتش این کار انجام بشه خوشحالم که بلاخره توفیق اینو پیدا کردم که بتونم از نتایجم بگم همیشه تو دلم میگفتم روزی که بتونم کامنت بزارم قطعا مدارم ارتقا پیدا کرده و الان از این قضیه ذوق زده ام

    دوس دارم از آشناییم با استاد بگم واقعا خیلی برام جالب بود مدل آشنایی خودم رو که بهش فکر میکنم یا بقیه رو که تو سایت میخونم باعث میشه ایمانم به جریان هدایت صدبرابر بشه من خودم از طریق یکی از بچه های استاد توی اینستاگرام، استاد رو شناختم چند سال فالورشون بودم و روند زندگیشون و پیشرفتارو کلا در جریان بودم هرچند تا اوایل امسال هیچ موقع اسمی از استاد نیاورده بودن از اول امسال شروع کردن به توضیح دادن راجع شکرگزاری و تغییر باور و رابطشون با فالوراشون صمیمی شد من خیلی تاثیر گرفتم و از همون سپاسگزاری ساده نتایج خیلی خوبی هم گرفتم چند باری لابه لای صحبتاشون استاد و تگ کردن ولی من اصلا توجه نکردم در واقع نمیدیدم چون تو مدارش نبودم تا شهریور ماه که یهو کنجکاو شدم و به سایت هدایت شدم و دیگه چهههه شد.

    انگار از خواب زمستانی بیدار شدم از وقتی شروع کردم به گوش دادن فایل های رایگان حیرت زده مونده بودم با این همه آگاهی چه کنم هر فایل و چند بار گوش میدادم توی ماشین توی خونه نمیتونستم اصلا دست بکشم از گوش دادن کم کم با قسمتای مختلف سایت آشنا شدم و چقد فایل های شیوه استفاده از امکانات سایت برای من به موقع بود و چقدر به دردم خورد خلاصه بخوام نتایج مهم ام بگم مهمترین چیزی که بدست آوردم ایمان به خدا بود چندین سال بود من خداناباور بودم اصلا دیگه اعتقادی به وجود خدا نداشتم و به پوچی رسیده بودم با اینکه حتی مکه رفته بودم ولی الان دوباره به آغوش خدا بازگشتم و ممنونم از خدا که دستمو گرفت و نزاشت غرق بشم وقتی استاد از هدفش واسه ترویج یکتاپرستی میگه میگم دست مریزاد استاد جان که داری به هدفت میرسی خدا عالمه چند نفر مثل منو از گمراهی نجات دادی.

    دستاورد بعدیم سلامتیم بوده من چندین سال معده درد داشتم با هیچ روشی درمان نشد فقط باید از خوردن خیلی چیزا پرهیز میکردم با وجود پرهیز بازم خیلی وقتا معده درد بودم دیگه خودم و اطرافیانم عادت کرده بودیم توی بهترین لحظه ها توی سفر همیشه درگیر این داستان بودم خیلی وقتا هم سردرد بودم همیشه قرص همرام داشتم واقعا خیلی اوقات دلیلشو نمیدونستم که بعد از چندین بار گوش دادن فایل های آرامش در پرتو آگاهی این دو درد که همراه همیشگی من بودن کلا از زندگی من حذف شدن خودمم باورم نمیشه واقعا مبهوت میمونم همین الانم اشک توی چشمم جمع شده واقعا خدایا شکرت

    روابطم با دیگران خیلی خیلی بهتر شده هنوز باید روی باورام کارکنم ولی اگه بخام یکی یکی باورای محدودی که کنار گزاشتم و هر کدوم چه نتایجی واسم داشت و بگم تا صبح طول میکشه..

    یکی از دلایلی که دوس داشتم کامنت بزارم این بود که من خودم عاشق کامنتای بچه ها هستم و یکی از کامنتای بچه ها چنان تاثیری روی من گزاشت که معضلی که چند سال باهاش درگیر بودم و اون سیگار کشیدن بود و تونستم بزارم کنار شاید خیلی وقتا این تصمیمو گرفتم بودم ولی نمتونستم بهش پایبند باشم ولی این دوستمون اینقد از دلش با زبان ساده ای نوشته بود که چنان به عمق جان من نشست اشکی بود که ریختم بعدم اینقد راحت ترک کردم که خومم باورم نمیشه نه سردرد شدم نه وسوسه شدم اونایی که ترک کردن حرف منو میفهمن انگار تا حالا یک نخ هم نکشیده بودم

    توی بحث عزت نفس هم که نگم براتون چقد پیشرفت کردم توی دیدن زیبایی ها تحسین دیگران قضاوت نکردن و و و و

    یکی از بزرگترین الطافی که خدا به من داشته آشنایی با استاد و این سایت گرانبها و آگاه شدنم از قوانین ثابت این جهان هست خداروشکرررررر

    امیدوارم توفیق پیدا کنم بازم از نتایجم بتونم بنویسم

    از استاد وخانم شایسته و همه دوستان عزیزم تشکر میکنم و بهترینارو براتون آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  8. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3076 روز

    برای من هم عجیبه چرا آدم ها نمی تونن از تنها بودن لذت ببرند و از این سوالات می پرسن . عباس منش و شایسته اگه نتونن با خودشون در صلح باشن و استقلال و آزادی داشته باشند چطور الگوی بقیه باشند . اتفاقا برای من کمی عجیب بود که اینها که همش کنار هم هستند و با هم سفر میرن . کمی هم باید آزادتر باشند.گاهی باید تنها باشند و علاقمند بودم اینو ببینم .

    دو سال پیش دنبال خونه می گشتیم بنگاهی می گفت برخی ها بر خلاف شما(چون من می گفتم جای خلوت و ساکت و ترجیحا تک واحدیمی خواهیم) می گویند ما می خواهیم مجتمع ها و آپارتمان های شلوغ باشیم تا احساس امنیت داشته باشیم . یعنی مردم به ما حس امنیت می دهند به جای خداوند .؟

    پنج سال پیش دوستم باهام نیومد تنها سفر با تور رفتم . بعضی ها ازم می پرسیدن آخه تنهایی برای چی اومدی ؟ خوش نمی گذره . با یه حالت ترحم انگیز . الان فکر می کنم از خودم می پرسم چرا ادم ها نمی تونن خودشون رو تنهایی تحمل کنند به نظرم اونها عجیبن که فکر می کنن باید کسی حتما با آدم باشه تا بهشون خوش بگذره.

    متاسفانه اکثر ما خانم ها تو ایران خیلی وابسته هستیم و فکر می کنیم باید حامی داشته باشیم . هر چی می کشیم از همین شرک به خداست .در گیر روابط عجیب غریب دوستی ها ازدواج های عجیب می شویم چون فکر می کنیم باید کسی باشه ازمون حمایت کنه . حتی طرف نمی تونه تنهایی تصمیم بگیره خرید بره . باید کلی متعلقات دنبالش راه برن تا مثلا یه مانتو بخره.

    اکثرا تنها می رم مگه چیزی بخوام بخرم که نیاز به مشورت داشته باشم . چند روز پیش یه خانم پیر در خیابون می خواست ژاکت بخره گیر داده بود به من تو جای دخترمی کدوم یکی رو بخرم . من بهش می گفتم هر کدوم دوست دارین هر دوتاش قشنگن منتظر بود یکی براش انتخاب کنه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: