سفر به دور آمریکا | قسمت 105 - صفحه 6

به نام خداوند بخشنده و مهربان

خدایا شکرت من واقعا میگم از وقتی خدا هدایتم کرده اینجا شدم یه آدم دیگه عمل گرا نه اینکه حرف مفت بزنم ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت میزنه خدارو شکر 70درصد از حرفای استاد رو عملی کردم و ۳۰درصد مونده تا بهترشو بهتر بشم از اینکه استاد گفتن بزن تو دل ناشناخته ها و زدم و درها باز شد الان تو یه شغلی هستم که درآمد فوق العاده داره فقط باید تلاش کنم تا به درآمد برسم همین امروز که قدم برداشتم یه جورایی ذهن دوباره نجوا میده دوستان نمیدونم چه جوری بگم واقعا باید بزاری تکامل طی بشه اون پاشنه آشیل رو حذف کنی من به میزانی که کار کردم قوی شدم قبلنا جا میزدم الان اومدم تعهد دادم به خودم توی این کار قدم بردارم یادمه به خودم قول دادم یک ماه شیرینی جات نخورم از همین قدم کوچک شروع کردم باورتون نمیشه وقتی خودتو متعهد میکنی ذهنت باهات هماهنگ میشه من عاشق شیرینی خوردم بودم ولی یه مدت دیگه متنفر بودم تو مهمونی هرجا خانه بیار کیک بیار خونمون دوستان هرچی تعارف میکردن نمیخوردم اینو خواستم بگم از قدم های کوچک باید شروع تکامل رو مثل به خودت قول بده ۲۱روز توجه بر نکات مثبت بزاری اولش سخته نجوا میاد اما میگی من متعهدم و اون وقت دیگه عادی میشه برات به محضی اراده کنی میشود و اینو میخواستم استاد از سفرها توضیح میدادن دقیقا ذهنم گفت تو هرگز نمیتونی سفر خارج کشور بری اصلا نمیتونی میخواستم کامنت بزارم میگفت نزار الکی نزار ولی میخوام بنویسم من قدرتمند تر از ذهنم هستم یه مدت این ذهن مارو فریب داده حالا تا کل عمر من بهش فرمان میدم الان مینویسم به قول استاد که ردپا باشع الان مهم نیست ایرانم اما من ۵سال دیگه این کامنت بخونم چنان اعتماد بنفس و انرژی میگیرم زمانی که به خارج از کشور باشم و اینو میخونم این قدم اوله

خدایا اینو نوشتم میدونم هدایتم میکنی میدونم مدت دیگه میام اینو میخونم که در همون نقطه ای که میخوام باشم هستم و اینو میخونم و انگیزه‌م بیشتر باشه

توکل برتو

ممنون استاد عزیز بابت توضیحات زیباتون

این توضیحات باعث شد من قوی تر باشم هدف بزرگ تر داشته باشم به خاطر همین نوشتم نزاشتم ذهنم بگه ننویس کامنت نوشتم رد پا باشه