سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۳

هدایت و مهم‌تر از آن‌، اعتماد به جریان هدایت و سرسپردگی در مقابل آن، کلید این سفر و دلیل ماجراهای لذت‌بخشی‌ است که بخش کوچکی از آن ضبط و با شما به اشتراک گذاشته می‌شود.

ما هیچ برنامه‌ی از پیش تعیین شده‌ای برای این سفر نداریم.

همین حالا که در حال نوشتن این کلمات هستم‌، حتی نمی‌توانم کوچکترین ایده‌ای درباره اتفاقات زیبایی داشته باشم که قرار است فردا تجربه کنیم. فقط ایمان دارم زیبایی‌هایش بیش از آن است که بتواند در قوّه‌ی تخیلم بگنجد‌، زیرا خداوند استاد برنامه‌ریزی هاست.

ما فقط خودمان را به این جریان جاری‌ِ خوشبختی سپرده‌ایم‌ و تمام سعی‌مان اجرای «رها بودن و تسلیم این جریان بودن» در عمل است.

تمام سعی‌ ما این است که پاروها را کنار بگذاریم و اجازه دهیم این جریان خوشبختی‌، ما را به مسیرِ زیبایی‌های بیشتر هدایت کند. به نظر من تنها راهِ همراه شدن با این جریان هدایت‌، تشخیص نشانه‌ها‌، اعتماد به آنها و همراه شدن با آنهاست.

چراکه زبانِ گفتگوی این جریان‌، «از طریق نشانه‌هاست».

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۳
    150MB
    10 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

505 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهتاب خادمی» در این صفحه: 1
  1. -
    مهتاب خادمی گفته:
    مدت عضویت: 2740 روز

    سلام به همه دوستان و هسفرای بینظیرم که هر کدومشون پازل رسیدن به موفقیتهارو کامل میکنن سلام به استاد عباسمنش عزیزم که اینقد باحاله سلام به مریمممممم جونننننننننن دلمممممم که اینقد عشقه ٫چند وقتی بود که این فایلهای زیبای سفرو دنبال میکنم و چند روزی بود همه وجودم تک تک سلولهای بدنم میخواست جای برم اب باشه سر سبز باشه عشق کنم و لذت ببرم در حدی که احساس خفگی داشتم دیگه اینقد که این حس بهم داشت فشار میاورد ٫تا اینکه تو ارایشگاه مشتریم گوشیش زنگ زد و باهمسرش صحبت کردبعدش گفت یه مسعله ای واسه شوهرش پیش اومده ونمیتونه بیادبریم کوه میگه خودت با گروه برو و یهو بهم گفت مهتاب بیا بریم قراره بریم اب بازی یه جای باحال منم یهو گفتم باشه میام تا رفتنمون یک روز وقت بود٫به خدا گفتم خدایا من این سفرو میخوام خودت هزینه سفرو خرید تنقلات و غذا و ٫٫٫سفرمو باید برسونی امروز تا بتونم برم و با حال عالی رفتم سر کار و کلا یادم رفت یکو اخر وقت مشتریم زنگ زد گفت من هرچقد خواستم نیام ارایشگاه خودم خودمو درست کنم واسه عروسی تنبلیم کرد و میخوام بیام الان خلاصه خدای خوشگلم یک حمله انتحاری کرد به ذهن پر حرفم و مشتری اومد و کل هزینه های مورد نیازم جور شد اینقد حالم عالی بود که حس میکردم سلولها داشتن تو تنم بندری میرقصیدن کاملللل??????????خلاصه روز جمعه ۵ صبح عازم شدیم از اولش با دوستم اونم عباسمنشیه قول گذاشتیم امروز رو خودمون خلق کنیم ٫گفت الان میریم یک مینی بوسه حتما تا اونجا له میشیم گفتم سکوت کن الان میریم یک ولوو منتظرمونه زیر کولر کیف میکنیم دقیقا حرف من شد بماند چقد چیزای قشنگ دیگع جذب کردم٫تا رسیدیم به مکان شروع تفریح یعنی از ۱۰ صبح ما تو ابی به ارتفاع ۷۰ سانتی مترتا بالاتر از کمر بودیم مسیر همش عبور از اب بود یعنی من این همه اب تو عمرم ندیده بودم فقط میگفتم قوربونت برم خدا چه جایی اوردیم نعمت و قدرت و ثروتت رو بهم نشون دادی چه مسیرییییییی یعنی اینقدرررررررررر این دره ای که رفتیم عالی بودددددددد که اصلا نمیتونستم عکس و فیلم بگیرم چون اصلا گوشی قادر نبود نشون بده اون حجم از زیبای و عظمت رو و چه گروهیییبیببببییی اینقدر فوقالعاده بودن که فکر میکردم صد ساله باهم زندگی میکنیمممممم اینقد متحدو خداوند دستاشو واسم میفرستاد وحتی کوله پشتیمو ازم گرفتن و واسم حمل کردن بچه ها همشششششس خنده همشششش عشقو حاللللللل همششششش لذتتتتت خدایا قوربونت برم که اینقد خوبی چه جایی اوردیم دوباره پوست انداختم و زاییده شدم روح پاک اب و خاک و طبیعت در تمام وجودم دمیده شدخدا تو رگهام جاری شد یجا کم میاوردم دستانی قدرتمند دستامومیگرفت و ارامش میدادبهم میگفت مهتاب واستا اطرافو نگاه کن نفس بکششششش نگران نباش باهم هستیم انرژیت بامن سرمو بالا میاوردم کوهی رو دیدم که که کامل مثل سقف دره رو پوشونده بود و عظمت و زیبایییششش چشمامو گرد کرد و نفس عمیق میکشیدم یکی حولم میداد میگفت فقط به لذت فکر کنم با هر قدم میسازمت دوباره منی که اصلا واصلا هیچ تجربه و امادگی نداشتم حدود ۱۰ ساعت دره نوردی و رودخونه نوردی کردم این قدرت وجودی یک انسان رو نشون میده که حتی زیر دستگاه پرس هم اگه بخوای و رها کنی ذهنو بدنت هماهنگ میشه با اون فشار و فقط قوی تر میشی نه پرسسس٫خدایا شکرتتتتتت هدایتمممممم کردیییییی حمایتمممممم کردی و انرژی بهم بخشیدی تا توانایبی لذت از جهانتو داشته باشممم ٫پا رو ترسهام گذاشتم محدوده امنم رو رها کردم با کوهی از امنیت و ارامشروبرو شدم فهمیدم ترک محدوده امن به این معنی نیس که قراره بیفتی تو دریایی متلاطم بلکه امنیت و ارامشش بیشتری قراره تجربه کنی ٫خدایا به نام تو و به یاد تو قدم در مسیر تو میگذارم پس هدایتم کن و حمایتم آمیننننننننن???????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: