سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۳

هدایت و مهم‌تر از آن‌، اعتماد به جریان هدایت و سرسپردگی در مقابل آن، کلید این سفر و دلیل ماجراهای لذت‌بخشی‌ است که بخش کوچکی از آن ضبط و با شما به اشتراک گذاشته می‌شود.

ما هیچ برنامه‌ی از پیش تعیین شده‌ای برای این سفر نداریم.

همین حالا که در حال نوشتن این کلمات هستم‌، حتی نمی‌توانم کوچکترین ایده‌ای درباره اتفاقات زیبایی داشته باشم که قرار است فردا تجربه کنیم. فقط ایمان دارم زیبایی‌هایش بیش از آن است که بتواند در قوّه‌ی تخیلم بگنجد‌، زیرا خداوند استاد برنامه‌ریزی هاست.

ما فقط خودمان را به این جریان جاری‌ِ خوشبختی سپرده‌ایم‌ و تمام سعی‌مان اجرای «رها بودن و تسلیم این جریان بودن» در عمل است.

تمام سعی‌ ما این است که پاروها را کنار بگذاریم و اجازه دهیم این جریان خوشبختی‌، ما را به مسیرِ زیبایی‌های بیشتر هدایت کند. به نظر من تنها راهِ همراه شدن با این جریان هدایت‌، تشخیص نشانه‌ها‌، اعتماد به آنها و همراه شدن با آنهاست.

چراکه زبانِ گفتگوی این جریان‌، «از طریق نشانه‌هاست».

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۳
    150MB
    10 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

505 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نسرین سلطانی» در این صفحه: 2
  1. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2520 روز

    سفر به دور آمریکا

    به نام خدای غفور رحیم

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و دوستان همسفرم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها بزرگ

    نمیدونم این قسمت رو الان چندمین باره دارم میبینم اما درست امشب حسم ندای نوشتن رو سر داد و من هم از خداوند خواستم که قدرت درک این فایل رو بهم بده تا بتونم پیامش رو درک کنم که ی دفه توی اون صحنه ای که استاد لپ تاپ ها رو بیرون آورد و روی اون چمن ها نشست با اون ویوی فوق العاده این شعر سهراب سپهری ناخودآگاه بر زبانم جاری شد :

    اهل کاشانم

    روزگارم بد نیست

    تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی .

    مادری دارم ، بهتر از برگ درخت .

    دوستانی ، بهتر از آب روان .

    و خدایی که در این نزدیکی است :

    لای این شب بوها ، پای آن کاج بلند.

    روی آگاهی آب ، روی قانون گیاه .

    من مسلمانم .

    قبله ام یک گل سرخ .

    جانمازم چشمه ، مهرم نور .

    دشت سجاده من .

    من وضو با تپش پنجره ها می گیرم

    در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف .

    سنگ از پشت نمازم پیداست :

    همه ذرات نمازم متبلور شده است

    . من نمازم را وقتی می خوانم

    که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو

    من نمازم را ، پی (( تکبیره الاحرام )) علف می خوانم

    پی (( قد قامت )) موج .

    کعبه ام بر لب آب

    کعبه ام زیر اقاقی هاست .

    کعبه ام مثل نسیم ، می رود باغ به باغ ، می رود شهربه شهر

    ((حجر الاسود )) من روشنی باغچه است

    و …………………..

    نمیدونم چی قرار گفته بشه و من بنویسم فقط میدونم باید بنویسم

    میگن توی شعر احساسات شاعر باید جریان داشته باشه

    و الان میتونم بگم منظورشون همون فرکانسه

    به این شعر سهراب که نگاه میکنم اون لحظاتی رو که سهراب توش متصل بوده و باعث نوشتن این شعر شده رو خوب میتونم تصورش کنم و البته که حسش کنم چون الان خودم هم توی این حسه هستم

    منم ی خرده ذوقی توی شاعری دارم هرچند که ی زمانی همین جوری می اومد و من مینوشتم و اصلا قالب ها رو هم با هم قاطی میکردم و تازه دارم یادشون میگیرم اما الان و با دیدن این فایل میتونم حس کنم سهراب توی چه فضایی قرار داشته که این شعر بهش الهام شده

    حتما اون جایی بوده که وجود مادرش رو داشته حس میکرده

    شب بوها رو داشته میدیده اونم توی شب

    بلندی درخت کاج رو داشته نظاره میکرده

    آب ی حوض و یا ی رودخونه رو داشته میدیده

    غیرممکنه اینا رو ندیده باشه و براش تکرار نشده باشن و توی ذهنش تثبیت نشده باشن اما اینقدر قشنگ بتونه توصیفشون کنه

    مگه میشه تا چیزی رو نبینی بتونی توصیفش کنی

    سهراب داره لحظه به لحظه حضور خداوند این انرژی جاری و ساری رو توی همه چیز دور و برش میبینه

    خدایی که خودش رو در قالب مادری که مثل برگ درخت نرم و لطیف و گسترده و احتمالا سبز هم هست نشون میده

    خدایی که شب خودش رو با عطر ی گل نشون میده

    خدایی که به بلندای قامت ی درخت کاج بلند مرتبه است

    خدایا

    اصلا تمام صحنه های این فایل رو میشه توی این شعر سهراب جاش بدی

    اون لپ تاپی که شده مهر استاد

    اون دشت سبزی که شده سجاده استاد

    اون ساختمونی که شده کعبه ی استاد

    اون چمن های کات شده که میشه همون قانون گیاه

    اون تیوب های روی آب که میشن همون تپش پنجره ها

    اون کعبه ی متغییری که میشه نسیمی و از اون پارک میره کنار اون ساختمونه و بعد لب آب

    اون آبی که سنگ از پشتش پیداست و نگاه کردن بهش صلاته

    اون جریان هدایتی که میشه همون آگاهی روی آب

    اون نمازی که توش آب جریان داره

    نمیدونم چطور احساسم رو در قالب کلمات بیان کنم ولی میدونم اگر سهراب اینجا و توی این فایل حضور داشت قطعا ی شعر به یاد ماندنی دیگری بهش الهام میشد که :

    اهل این سایتم من

    روزگارم خوب است

    سبدی نان دارم همه نوع هم هوشی به دلم هم ذوقی

    استادی دارم بهتر از صمغ درخت

    دوستانی بهتر از آب روان

    و خدایی که در این نزدیکی است

    توی این نشنال پارک

    لای این کمپ و تراک

    پای آن پمپ نجات

    و …………………..

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2520 روز

    وای وای وای منم میخام منم مییییییخام چقد زیبا چقد زلال چقد صاف و پاک .خدایا شکرت به خاطر این صحنه های قشنگی که چشمای من داره از طریق این سایت و این فایل و با لطف استاد و عشقش میبینه.حس شدیدا خوبی با دیدن این فایل در من شکل گرفت و احساس میکنم منم در اینده ای نزدیک اینا رو تجربه میکنم مرسی استاد مرسی عشق استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: