هدایت و مهمتر از آن، اعتماد به جریان هدایت و سرسپردگی در مقابل آن، کلید این سفر و دلیل ماجراهای لذتبخشی است که بخش کوچکی از آن ضبط و با شما به اشتراک گذاشته میشود.
ما هیچ برنامهی از پیش تعیین شدهای برای این سفر نداریم.
همین حالا که در حال نوشتن این کلمات هستم، حتی نمیتوانم کوچکترین ایدهای درباره اتفاقات زیبایی داشته باشم که قرار است فردا تجربه کنیم. فقط ایمان دارم زیباییهایش بیش از آن است که بتواند در قوّهی تخیلم بگنجد، زیرا خداوند استاد برنامهریزی هاست.
ما فقط خودمان را به این جریان جاریِ خوشبختی سپردهایم و تمام سعیمان اجرای «رها بودن و تسلیم این جریان بودن» در عمل است.
تمام سعی ما این است که پاروها را کنار بگذاریم و اجازه دهیم این جریان خوشبختی، ما را به مسیرِ زیباییهای بیشتر هدایت کند. به نظر من تنها راهِ همراه شدن با این جریان هدایت، تشخیص نشانهها، اعتماد به آنها و همراه شدن با آنهاست.
چراکه زبانِ گفتگوی این جریان، «از طریق نشانههاست».
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۳150MB10 دقیقه
به نام خدایی که هرآنچه دارم از اوست
سفر به دور امریکا قسمت 13
خداجانم تو بگو تا بنویسم
هرآنچه که باید نوشته شود….
قلبم سراپا گوش است
و انگشتانم اماده ی فرمان تو.
ای جانم؛
پیام ویژه ی رب العالمین
همین اول فایل چه زیبا رونمایی شد:
!!! ENJOY LIFE
به روی چشممممم!!!
اینجانب این روزها را بافراغ بال زندگی میکند
و از شیرینی لحظه هایش قند در دلش اب میشود…
انقدر زندگانی به کامم هست
و انقدر اسان هستم برای اسانی ها ،
که گه گاهی به فکر فرو میروم
واقعا یعنی رسیدن به رویاها همینقدر لذت بخش واسان بود؟؟ومن اینقدر برای خودم سخت وسنگلاخی
کرده بودمش؟
استاد جان
سپاسگزارم بابت وجود پربرکتتون
از خدا ممنونم بابت افرینش مخلوقی شگفت انگیز همچون شما
استاد
باتک تک سلول های تنم
با تمام هستی ام
میخوام ازتون تشکر کنم بابت وجود ارزشمندتون
چقدر خوبه که من در مدار شما هستم
چقدر خوشحالم و خرسند از خدایی که
این همزمانی رو رخ داد
و من رو با دریایی از اگاهی مواجه کرد
استاد من تازه فهمیدم خدا چقدر منو دوست داره
چقدر بهم لطف کرده
چقدر عاشق منه
و چقدر میخواد من موفق بشم
======================
روزی که وارد دوره ی هم جهت شدم
دقیقا دو سه روز قبل سال تحویل 1404
با خودم گفتم من فعلا اوضاع رو به راهی دارم
چرا تو دوره ی جدید شرکت کنم
بیا به جاش همون اموزش های قبلی رو
دوباره مرور کنم و سعی کنم همینا رو بهتر و بهتر درک کنم و قطعا نتایج میاد
اخه حس میکنم اونطور که باید کتاب های شما رو که خریدم رو نخوندم
اونطور که باید روی مباحث دوازده قدم کار نکردم
ذهنم مدام برنامه می ریخت
و هدف من برای سال جدید
تمرکز روی دوره ی ثروت 3و دوازده قدم در کنار هم بود
اما دست قضا اینطور رقم خورد که
وارد دوره ی بینظیر هم جهت بشم
و استاد امااااااااان ازین اگاهی ها…
امان ازین قلبی که به سوی خدا باز شده
امان ازین حس رهایی
امان ازین حس ارامش
استاد این روزها فقط یک جمله توی مغزم مرور میشه
و بلافاصله بعدش لبخند میشینه روی لبهام
اون جمله رو توی فایل های گفتگو بادوستان قسمت 3 فک کنم سپیده ی عزیز میگن:
از وقتی باهدایت اشنا شدم دیگه تو زندگی من نگرانی معنایی نداره!!!!
من اون فایل رو چندین و چند بااااار گوش کردم و
استاد این جمله اصلا توی ذهن من مونده بود انگار تا امروز؛ که خود نمایی کرد…
از وقتی وارد دوره شدم مدام این جمله توی ذهنم
مرور میشه
دیگه نگرانی تو زندگی من معنایی نداره
دیگه چرا باید نگران باشم؟
چرا باید عجله کنم ؟
چرا بایدبدو بدو کنم؟
استاد من این روزها این جمله رو با تک تک
سلول های بدنم لمس کردم و حسش میکنم
استاد من الان سوار یه قایق شدم و مسیر رودخونه داره منو میبره به سمت اقیانوس
و من بدون هیچ تلاشی،
بدون هیچ پارو زدنی
دارم فقط از مسیری که دوطرف محاصره شده با درختان سربه فلک کشیده و اواز گنجشک هایی که
موسیقی لذت بخشی رو در فضا ایجاد کرده
لذت میبرم و فقط غرق سپاسگزاری هستم
حس و حالم رو خیلی دوست دارم
عین اون روزهای اولی که تازه با سایت اشنا شده بودم
باهرکلمه از فایل های مقدس دوره ی هم جهت حالم دگرگون میشه
الان میفهمم که چقدر به جا و به موقع وارداین دوره
شدم و چقدر خوبه که همیشه قبل اینکه مومنتوم منفی رو تجربه کنی ،وقتی در شرایط خنثی و ارامش هستی شروع کنی به ساخت مومنتوم مثبت و روش سوار بشی و به مسیرهای جدید سفر کنی…
=======================
وقتی این بچه هارو دیدم که خودشون رو سپردن به جریان
اب و در مسیر رودخونه با تیوپ سرمیخورن و لذت میبرن
احساسشون رو مقایسه کردم با حالو هوای این روزهای خودم
استاد من این روزها پیگیر جابه جایی کارگاه خیاطیم هستم
یک واحد بزرگتر روبهش هدایت شدم و خوب بود تقریبا
اون شرایطی ک من میخواستم رو داشت
فقط باگش اینه که توی یک نقطه ی شلوغ مجتمع هس
اول به خودم گفتم
شاید من از ورود به این منطقه و خروج از ناحیه ی امنم میترسم
و باید بر این ترسم غلبه کنم
و وارد محیط جدید بشم
بعد از واکاوی احساس درونیم به این نتیجه رسیدم ک
نه اینطور نیست
تازه من داشتم روی خودم کار میکردم ک
من باید با اغوش باز به محیط های جدید برم و …
با خودم گفتم این خودش مهاجرت محسوب میشه ..
به خودم گفتم تو که هی حرف مهاجرت میزنی
بیا اول تو همین طبقه جابه جا شو
ازین سمت مجتمع برو اون سمتش
ببینم چن مرده حلاجی…
استاد من باکمال میل پذیرفتم
و رفتم پیگیری کردم ومنتظر جواب مالک هستم
کاملا دست خدارو باز گذاشتم و مدام ب خودم میگم هنوز تا اخر اردیبهشت وقت زیاده دیگه خیلی نگرانش نیستم و مطمعنم ک خدا در بهترین زمان من رو ب سمت بهترین مکان هدایت میکنه…
یک واحدهم دیروز دیدم تو طبقه ی بالا هست
که من دلم پیِ اونه
خیلی دوسش دارم..
فول اپشنهای مورد علاقه ی منه !!!
رفتم از دفتر مدیریت پرسیدم
گفتند ک اونجاهم مالک شخصی داره
و واحد دست خودشه و اصلا خیلی دیر ب دیر میاد
ی سری میزنه و میره و قصد اجاره دادنم نداره
استاد همونجا از ته قلبم از خدا خواستم ک من رو ب اون واحد منتقل کنه
چیزی ک خواستم ب ظاهر یک کار نشدنیه
ولی من میدونم ک میشه اگه به خیر و صلاح من باشه
اگر من این جریان رو بسپارم به رب العالمین…
جالبه دیگه این بار عجله ندارم
از دیروزه که باخودم میگم
“الخیر فی ماوقع”
هرچه پیش اید خوش اید
هراتفاقی که بیوفته اون بهترین اتفاقه
و کاملا خودم رو رها وازاد میبینم
درست مثل این بچه هایی که دارن تیوپ بازی میکنن
اونها غرق خوشی ها وزیبایی های همون مسیر هستن
غافل ازینکه نگران باشن که این جریان رودخونه قراره اونها رو به کجا ببره
اونها اعتماد کردن به این جریان و مطمعن هستن
که قطعا به زیبایی های بیشتر وبیشتر هدایت میشن
امروز دوباره بهم یاداوری شد که
خودت رو در مسیر خداوند رها کن
تو فقط ازمسیر پیش رویت لذت ببر
واجازه بده این رودخونه تو رو به اقیانوس ببره…!!
امیدوارم بهترین اتفاق زندگیم رقم بخوره
و من هم به بهترین واحد این مجتمع جابه جاشم
انشالله میام و از نتیجه م کامنت پربرکتش رو ثبت میکنم…
درپناه رب العالمین
15 اردیبهشت ماه 1404