سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۴

آنچه من از در این سفر شاهد آن هستم‌‌، تجربه‌ی دست‌های بی‌نهایتِ نیروی هدایت‌گری است که‌، ما را در زمان مناسب در مکان مناسب قرار می‌دهد‌، به سمت زیبایی‌ها هدایت می‌کند‌‌، در لحظه‌، پارکهایی را برای‌مان رزرو می‌کند که‌ بقیه آدمها برای اقامت گزیدن در آنها -حداقل از ۶ ماه قبل- باید با برنامه ریزی قبلی آنجا را رزرو کرده باشند.

گاهی اوقات‌، ماجراهایی درست جلوی دوربینم رخ می‌دهد که‌، احساس می‌کنم همه چیز دست به دست هم داده و برنامه‌ریزی شده تا جلوی دوربین من رخ د‌هد و از ورای همه این تجربه‌ها‌، این پیام را به گوشم می‌رساند که:

دست‌های دیگری در کار است. دستهای توانمند نیرویی که مستقل و بی نیاز از قوانین محدودکننده‌ی آدمها‌ست.

نیرویی که اگر به او وصل شوی‌، اگر او را باور و انتخاب کنی‌ و جدّی بگیری، او نیز تو را انتخاب می‌کند و خواسته‌های قلبی‌ات را جدّی می‌گیرد.

اگر به او توجه کنی و در برابر برنامه‌اش سرسپرده باشی و به هیچ چیز-حتی زیبایی‌ها- نچسبی‌ و به قول قرآن‌، استعینوا بالصبر(رهایی) و صلوه(توجه به نکات مثبت هر لحظه) شوی‌، تو را در زمان مناسب‌، با اتقافات مناسب احاطه می‌کند و زیبایی‌هایی را به تو نشان می‌دهد که در هیچ منطق و استدلال ذهنی‌ای نمی‌تواند بگنجد.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۴
    270MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

412 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مريم بیگی» در این صفحه: 1
  1. -
    مريم بیگی گفته:
    مدت عضویت: 2653 روز

    سلام خدمت استاد عزیزوخانم شایسته مهربان ومایک دوستداشتنی

    من حدود دو ماهه از محل کارم اومدم بیرون به دلایل مناسب نبودن شرایطش از جهت اخلاقی و مالی کلا دیگه حسم خوب نبود ودوسش نداشتم الان بعد از دوماه که مرتب برای مصاحبه خیلی جاها رفتم هنوز بیکارم تا سه روز پیش خیلی ناراحت بودم برای بیکاریم.حتی کم اوردم خواستم دست به شغلی بزنم که دوسش نداشتم همینطور مشغول دیدن فایلهای سفرتون هم بودم فایلهای رایگان ودانلودی رو هم گوش میکردم وپیغاما رو میگرفتم مثل این که :دست به شغلی که دوست ندارم نزنم وبرای پول کار نکنم ودنبال علاقم برم.خیلی چیزا یاد گرفتم مثلا تو آگهیها دیدم چه موردای جدید میخواان که من بلد نبودم میرفتم سرچ میکردم ویاد میگرفتم هر جای بعدی که میرفتم دست پر تر بودم ولی باز استخدام نشدم.دیگه بیخیال شدم حالا بماند که تو این دوماه چه اتفاقهای بدی افتاد که باعث شد عزت نفسم بره بالاتر وبرم تودل ترسام و خودمو روبرو کنم با ترسام (البته نه کاملا) چون تازه فهمیدم فقط باید روی خدا حساب باز کننم.(استان شرک مومن مثل راه رفتن مورچه تو دل سیاهی شب)تا اینکه اومدم توعقل کل مسئله ام رو درمیون بذارم توصفحه اصلی سایت با کادر و نوشته جدید روبرو شدم که برای هدایت بیشتر کلیک کردم واین فایل برام باز شد. ودانلوش کردم و کامنتا رو خوندم البته باید ادامه بدم وحالا دیگه تا اینجا فهمیدم باید ایمان فعال داشته باشم و بزارم خدا کارشو بکنه وازش نخوام جلو بزنم

    دوستان واستاد عزیز وخانم شایسته مهربان ممنونم ازتون وسپاسگزار الله هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: