سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۵ - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

548 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سید کاظم فلاح گفته:
    مدت عضویت: 3350 روز

    نمیدونم چند نفر از شما از وقتی آهنگ آخر فایل شروع شد به سکوت فرو رفتین و با دیدن اون منظره های بهشتی اشک تو چشماتون جمع شد و قلبتون تیر کشید و تمام وجودتون خواست که این زیبایی رو تجربه کنید و مطمئن بودین تجربش میکنید و غرق در شادی شدین

    من که اینجوری بودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    محمد ایرانی گفته:
    مدت عضویت: 3767 روز

    سلام

    اینقدر زیبایی دیدم که زیبایی دونم پر شد!!!!!

    خانم شایسته گرامی, عالی بود

    بسیار زیبا, اینکه میگم بسیار زیبا کم گفتم٫ اگر بخوام توصیف کنم این فایل سرشار از زیبایی را, فقط میتونم بگم در این چند دقیقه, من روی زمین نبودم٫(اینقدر که مبهوت این همه زیبایی شدم)

    از شما که در این سفر شکفت انگیز به جای اینکه به لذت بردن از زندگی خودتان بپردازید, وقت میزارید و برای ما فایل آماده میکنید که درونش همواره درس است, سپاسگزارم

    استاد عباس منش عزیز

    شما فوق العاده اید من خودم و زندگیم را مدیون شما میدانم و در اینجا لازم میدانم به خاطر همه آگاهی هایی که به ما دادید از شما تشکر کنم

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    حسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 3124 روز

    سلام بر استاد عباس منش و خانم شایسته (عاشق خانم) و همه دوستان ….خیلی از سادگی و زیبایی های این فایل لذت بردم…خدا رو شکر که این سادگی به سایت هم سرایت کردم . و یک دسته بندی عالی روی فایل های رایگان قرار دادین..که بسیار کار من رو راحت کرد…سپاس فراوان از خداوند و هدایتش به این سایت و از مدیر فنی سایت هم تشکر زیاد می کنم…موفق باشید همتون …به امید قسمت بعدی این سفرنامه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    محدثه جوون گفته:
    مدت عضویت: 1733 روز

    سلام به همه عزیزانم در این جای زیبا و روحانی و استاد عزیزم و مریم جان قسمت 15 سفر دور آمریکا.اولا من عاشق هوای بارونی ام که اگه این هوا توی جنگل باشه که من قطعا دیوانه میشم و جنون مبگیرم چون به شدت عاشق سرسبزی و بارون و هوای ابری ام.چه دیزاین قشنگی کردن اطراف آر وی شون رو وافعا چه ذوق و سلیقه ای تحسینشون میکنم.این آزادی و راحتی توی پوشش خانوم و آقا با شلوارک تاپ و یا تیشرت حتی بچه هاشون تام و شورتک.خیلی خوبه من عاشق این آزادی ام.اون پرچم زیبای آمریکا در ورودی آر وی شون زدن واقعا چه احترام خاصی برای کشورشون قائل هستن و چه عشقی بهش دارند این کارشون نه برای ریا نه چیز دیگه آخه توی دل جنگل کبه که ببینه پس عشق و علاقشون یه چیز دلی هستش.اون خانوم زیبا مو بلوند با لباس مشکی چه طور به دوربین واکنش نشون داد از ته دل خندید بعدش همشون با لبخند و دیت تکون دادن از مریم جون و دوربینش استقبال کردن وای چه حس خوبیه آدما به دوربینت همچین واکنشی نشون بدن.به به چه میز غذایی با چه تزئینات زیبا و بامزه ای که نماد پرچم کشورشون هست آمریکا زیلا و سرسبز.چه جالب حتی دستمالاشونم پرچم آمریکاست.حتی بشقاباشون.وای چه ذوق و شوقی دارن خدایی چه خلاقیتی دارن.وای وقتی دوربین میاد روی آسفالت خیس و شسته شده و مثل آینه تمیز میخوام فریاد بزنم از حس خوبش.اون خانوم و آقا که دارن به سگشون غذا میدن آقا چتر بالا سر خودش و همسرش گرفته قلاده سگ هم دستش و خانوم داره به این سگ ناز با آرامش غذا میده.چقدر عشق و محبت به حیوونشون دارن..چه خوبه عشفت تا دوربین بره روش بگه عاشقتم من چه اعتماد به نفس قشنگی ساختی مریم جون که میری توی جمع غریبه دور میزنی فیلم میگیری آفرین واقعا تحسین میکنم.دخترای کوچولو چقدر نازن با هم رقص تمرین میکنن.چقدر من با ظرف یکبار مصرف موافقم راحت دیگه استرس ظرف کثیف شدن نداری چقدر خوبه هم چیز سلف سرویس باشه یعنی همه میزبان هستن و بی تعارف هر چی بخوان بر میدارن خیلی راحت. اااای آتیش توی همچین فضایی چقدر میچسبه آخ خدا..ساده گرفتن توی مهمونی یعنی اوج عزت نفس..چه لذتی داره سگ ناز کنی اونم انقدر آروم باشه با اون چشمای درشتش.اون لبخند رضایت خانوم از نوازش سگش.وای وقتی اون آقا داره میخونه صدای آتیش و چوب دیوونه کننده ست و سکوت و احترام اطرافیان.و این هوای تمیز.و لباس زیبای اون خانوم که ترکیب صورتی و آبی هست.چقدر معاشرت با آدم های جدید خوبه که حتی لیست بهت بدن از جاهای قشنگ.وااای صدای رنده ها توی جنگل بی نظیره وای خدا شکرت.چقدر شیشه آر وی تمیز به به لذت بردم بارون خدا جون همه جا رو برق انداخته.ابن خانوم دوباره با لباسای قشنگش اومد و از لباس ایتاد تعریف کرد چقدر سر زنده شوخ طبع و تمیز و خوش صحبت که اومده بود عکس بندازه .وای چه باورهای خوبی دارین استاد که آدما خمه عاشقتون میشن که میان باهاتون عکس میندازن با اینکه غریبه هستن‌.وای این آهنگ با این فضاها منو دیوونه کرد عالیههههه.سرسبزی و تمیزی و آب روون که آدما داخلش مشغول لذت هستن.جاده ای که اطراف همه درخت های بلند و زیلا و سبز سبز.ظرف آلبالوی خوشمزه که برای مایک بردین.مرسی واقعا فایلا فوق العاده ست ممنونم ازتون .در پناه الله یکتا سلامت و ثروتمند باشیم هممون.خدا نگهدار تا کامنت بعدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سهند گفته:
    مدت عضویت: 662 روز

    درود و عشق

    منم ک تا تضادی میبینم دور برم سریع میپرم یه جای خلوت و میام سریال زیبای سفر نامه رو میبینم که هرچی تضاده میشوره میبره و

    دوباره حالمو خوب میکنه و دوباره بر میگردم روی فاز خوب…

    یه خوبی دارم توی زندگیم که هیچ وقت نا امید نمیشم بار ها بار ها زمین میخورم ولی پا میشم

    بار ها بار ها تضاد میبینم ولی باز برمیگردم روی احساس خوب اینقدر تکرار میکنم احساس خوب رو تا بشینه توی ناخودآگاهم و شرایط و محیط هم باهام همسو بشه و مثل استاد 100 درصد محیطش پر از زیبایی ها بشه…

    من عاشق مسافرت و سفر هستم…

    حتی اگر کسی هم فرکانسمم نباشه بخواد بیاد همراهم تنهایی میرم و با جهان هستی که همیشه هست و خدایی که همیشه و همجا هست لذت میبرم…

    عاشق رانندگی توی جاده هستم و عاشق تند رفتن توی جاده…

    ولی جاهایی که زیباست و سر سبزه و باید خرامان خرامان رفت آروم میرم و از مناظر لذت میبرم…

    و گاهی وقتم که ایقدر زیبایی زیاد میشه سریع متوقف میشم میزنم کنار جاده وحسابی از محیط استفاده میکنم نفس میکشم…

    یه چایی میخورم اگر آبی باشد تنی به آب میزنم

    آتشی روشن میکنم و معمولا زیر پل ها که رودخانه زیرشون رد میشه سریع میزنم کنار میرم زیر پل و مدیتیشن با صدای آب میزنم و کلی آروم میشم…

    و بعد به مسیر ادامه میدم و هرچه میرم جلو تر زیبایی های بیشتر بیشتر بیشتر مثل دفعه قبل رفته بودم تنگه براق توی استان فارس 100 کلیومتری شیراز اینقدر زیبا بود سرسبز رودخانه پر آب

    و آب یخ رفتم توی آب یخ شنا کردم و کلی انرژی گرفتم و کلی هم کوه نوردی کردم…

    زندگی همینه از چیز هایی کوچکی که هست استفاده کنی و لذت ببری و کم کم چیزای بهتر و شرایط بهتر به سمتت جاری میشه…

    چون انتهایی برای زیبایی برای لذت بردن برای راحتی برای ثروت برای عشق برای خندیدن برای آرامش برای سلامتی برای موفقیت نیست

    هرچی بری جلو بهتر بهتر بهتر میشه…

    به شرطی که به زیبایی های هرچیز و هرکس توجه کنی…

    من عاشقتون هستم سهند (:🫀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      حمید توفیق گفته:
      مدت عضویت: 1564 روز

      واااایییی خدای من سلام به روی گلت سهند عزیز خیلی خوشحالم که هستی و کلی ذوق کردم حاجی (ذووووق)

      پسر تو خیلی باحالی من تازه پیدات کردم میدونی چجورییییی؟؟ صبر کن الان میگم

      آقا داستان من داستان خدمته که قراره شنبه 2 تیر خودم رو به پادگان ثامن الائمه مشهد (مرزبانی) معرفی کنم به امید خدا خودم ساکن شهرستان های اطراف مشهدم و وقتی رفتم پلیس نظام وظیفه و برگه سفیدم گرفتم و اون لحظه که بهم گفت افتادی مرزبانی مشهد فقط گفتم بنازم…. خخخ که افتادم مرزبانی اونم آموزشیش که افتاده مشهد شهر به این زیبایی و البته نزدیکی به محل زندگیم یه کلام بهترین جا برای من…

      خب خب روزای آخره و دارم نزدیک میشم به خدمت واسه همین تصمیم گرفتم کلی روی باور هام کار کنم و با خودم تکرار کنم که من تا الانش که بهترین جا افتادم پس بعدش هم موقع تقسیم یگان جای خوبی هستم و همون خدایی که این کارو کرد برام از الان به بعدش هم با منه فقط بستگی داره من خودم رو چجوری بهش ثابت کنم البته که کلی نجوا هم میومد که اگه بعدش بندازنت سیستان و زابل و… خخخخ خودت میدونی چی میگم دیگه کار ذهن رو خوب میشناسی و درک میکنی عزیزم خب ولی اومدم به این احساس هایی که توی این لحظه و شرایط بهم روحیه خوب میده رو پیدا کنم پس اومدم توی سرچ باکس سایت استاد کلمه سربازی رو سرچ کردم کلی صفحه اومدم از کامنت ها و عقل کل که همشو خوندم ولی از اونجایی تقریبا همه اونها ماله شرایط اعضایی بود که میخواستن تصمیم بگیرن اصلا برن خدمت یا نه یا اینکه چه باوری بسازن که معاف بشن و امثال اینها بهم کمک زیادی نکرد چون من تصمیمم خدمت بود و رفتنی ام خخخ

      آقا جات خالی جامو عوض کردم اومدم تو بالکن سر صبحی بقیه کامنتم بنویسم اصلا هوا عالی یه چای آنخ فقط بزاری کیف کنی بفرما چایی درخدمتیم..

      بگذریم بعدش یه ایده اومد که آقا کلمه مرزبانی رو سرچ کنم که بیشتر به شرایط من نزدیک باشه و ببینم آیا کسی هست از خاطرت اون دورانش که توی مرز ها نوشته باشه که دیدم چند نفری رو برام آورد بالا شکر خدا خیلی خوشحالم که خانواده ام دوره دوازده قدم رو خریدند چون در لا به لایه نتایج جست و جو کامنت های این دوره هم آورد برام که من از اون طریق کامنت قشنگت رو خوندم کلی کیف کردم پسر میدونی چقدر به من روحیه دادی با اون تجسم خلاقت و اون اعتماد به نفست که با وجود مسخره شدنت ادامه دادیییی من که توی این زمینه تجسم هنوز خیلی کار دارم و من که اصلا باورم نمیشه خدا چجوری هدایت میکنه واقعا آدم از زابل که همه ازش وحشت دارن بیوفته تو بهترین جا یعنی کیش با اون آدمای ثروتمندش و کلی عشق و حال کنه دمت خدا گرم حالا جالب ترش میدونی چیه دیدم اون کامنتت ماله عید امسال بود اصلا چشمام یه لحظه برق زد همونجا گفتم من باید با سهند ارتباط بگیریم

      بلافاصله اومدم تو پروفایل خودم و آدرس پروفایلت کپی کردم اومدم توی پروفایلت باز دیدم بعلهههه سهند جان هر روز داره کامنت می‌زاره آخرین کامنتش هم ماله چند ساعت پیشه دیگه گفتم تموم دلم رو زدم به دریا و اومدم بهت بگم میدونی خدا هدایتم کردم که از تو درخواست کنم برام بیشتر بگی بیشتر ازت یاد بگیرم پاسخت رو کلمه به کلمه و حرف به حرفش رو با عشق میخونم و میدونم که خدا داره بهم اینا رو میگه پس ازت میخوام توام دلت بزن به دریا برام بنویس هرچی بهت گفته میشه….

      فقط بزار یکم از خودمم و باور هام هم بگم که منو بیشتر بشناسی من از جایی که یادم میاد اصلا حرف خدمت که میشد توی ذهنم این بود خیلی گنده نیست و چیز خاصی نیست انگار که مثلا طوری که بقیه بهش به عنوان یه مانع بزرگ نگاه میکردن و دلیل عقب افتادن از زندگی میدونستن من اونطور نگاه نمیکردم نمی‌خوام بگم اصلا خدمت خوبه یا نه هرکسی یه شرایطی داره ولی من بشخصه زیاد روش حساب نمیکردم انگار که وجود نداره برخلاف یکی از پسرایه فامیلمون که به شدت باور های مخربی از سربازی برای من میگفت و خب نتیجه هم معلوم بود خودش کلی اذیت شد و بهش سخت گرفتن که داستان اونم شاید بعدا یه جا دیگه گفتم خب حالا این گذشت و من میخواستم دانشگاه برم که یه اتفاق افتاد وااییی خدای من واقعا قانون چجوری داره کار میکنه سهند جان میدونی چی شد؟؟

      آقا بابام از طریق یکی از همکاراش فهمید که میتونه بره و درخواست کمیسیون برای بررسی جانبازی که توی دوران جبهه براش اتفاق افتاد که فقط در حد یک موجی شدن بخاطر خمپاره نزدیکش افتاد شده بود و چون چیز خاصی نبود و فقط چند روز بستری بود و بعد کاملا نرمال شد تا جایی که من میدونم دیگه پرونده پزشکیش توی همون درمانگاه موند و حالا ببین که همون اتفاق اصلا چندین سال قبل از اینکه من به دنیا بیام سبب شد چندین سال بعدش بابام پیگیر بشه و از طریق همون کمیسیون بهش 10 درصد جانبازی بدن و خودت میدونی که اینا چقدر توی کسر خدمت اثر داره یعنی من قبل از اینکه به دنیا بیام بابام جانباز شده بود ولی خودش خبر نداشت میشه براش اقدام کرد و بعد که من به دنیا اومدم و بزرگ شدم حالا یه باور توی ذهن من شکل گرفته بود که آقا سربازی من خیلی نیست و کوتاهه فارغ از اینکه روحم خبر داشته باشه پدر من قراره بعدش جز ایثارگران بشه و اینا شروع شد رخ دادن اتفاقات از اون داستان همکار بابام و درصد تعلق گرفتن جانبازی به ایشون که باعث میشه در کنار مدت حضور در جبهش و درصد ایثارگریش و البته با فعالیت هایی که خودم توی یه دفتر بسیج کاملا سالم که فقط یک مسئول خیر خواه با باور های خیلی قشنگ توحیدی که داشت بشه اندازه 11 ماه کسری خدمت بگیرم به امید خدا. داستان اون مسئول و اینکه چطور شد من به راحتییییی خدا شاهده به راحتییی و بدون حضور در هیچ گشت و حلقه صالحین و این قبیل فعالیت ها شناخته شده بسیج که اصلا در حیطه اون دفتر نبود و روحیات من هم اصلا بهش نمیخورد و بجاش با کلی کار مفید با هفته ای یا دوهفته ای چند ساعت برسم بهش کارایی مثل ثبت فعالیت و تخصیص دادن کسری خدمت به سربازایی که باعث میشد خیلی خوشحال بشن از اینکه یه همچین دفتری هست با یک همچین مسئول سالمی که راحت براشون کسری خدمت میزنه و درک می‌کنه اونهارو که همون باعث شد من دیدم نسبت به هیچ ارگان خاصی کلی نباشه مثلا بگم همه بسیجیا فلانن یا همه مسئولا بی اخلاقن و غیره بلکه آدم با فرکانس خودش انتخاب میکنه با چه آدم هایی میتونه ارتباط برقرار کنه…

      خب دیگه منو یکم شناختی حالا فهمیدی چرا من قند تو دلم آب شد اونجا که اون آقا بهم گفت افتادی مرزبانیییی

      بلههه به دو علت چون خود مرز کلی کسر خدمت داره منم که از همینجوری خودم کلی کسری خدمت دارم دیگه بقول یکی از دوستان می‌گفت حمید تو فقط میری یه سلام میکنی میای که یعنی اصلا خدمت نمیکنی قبل عیدم احتمال زیاد تمومی خخخخ و علت دوم اینکه حتما فهمیدی که من آدمی ام که دوست دارم از من در انجام کارهای مفید استفاده بشه و با تمام احترام به سایر یگان های دیگه و فارغ از اینکه اصلا من معلوم نیست لب مرز خدمت کنم یا نه ولی خدمت توی اونجا بهم احساس ارزشمندی ویژه ای میده و خداروشکر احساس بیهودگی و بی مصرف بودن نمیده.

      آره سهند جان خدا بخواد بچینه خیلی قشنگ میچینه. البته اینم بگم اونجایی میفهمم این راهم درسته که وقتی این سوالو از خودم میپرسم که حمید اومدیم و اصلا بهت یه ماه هم کسری ندادن تو که هنوز اقدام نکردی و هنوز تازه داری میری آموزشی درسته که اینا قانون داره و ثبت شده ولی در کل اصلا هرچی آیا تو به این برگه ها و وعده های این افراد حساب کردی یا روی خدا ؟؟

      پاسخ من اینه اون خدا خودش از همه بهتر میدونه کی کدوم شرایط براش بهتره شاید من ازش هرچیزی بخوام ولی اونه که میدونه چی برای من از همه واجب تر و بهتره خلاصه خواستم بگم اینطورم نیست که من روی این کسری خدمت ها خیلی حساب کرده باشم البته که خیلی خوشحالم میکنه چون احساس میکنم اینا همه نشانه های تحقق خواسته هاست و اینکه درخواست های ما واقعا مورد اجابت قرار میگیره و وقتی خودم رو میسپارم دستش و ازش می‌خوام که هدایتم کنه به بهترین شرایط دیگه میدونم هر اتفاقی حتی به ظاهر خیلی بد توی هر کجای این مرز و بوم برام بیوفته قطعا میخواد یه پله خیلی گنده منو بکشه بالا

      سهند جان نمیدونم واقعا توی شرایط به ظاهر سخت هم میتونم این احساس رو در خودم نگه دارم و حسم رو خوب کنم یا نه ولی به خودم قول میدم هرجا احساس کردم دیگه کم آوردم یا خسته شدم یا بهم فشار اومده نهایت تلاشم رو بکنم از خدا میخوام اون لحظه ها من رو خیلی بیشتر هوام رو داشته باشه توام برام همین دعا رو بکن یه حسی بهم میگه سربازی خیلی بهم قراره درس یاد بده و واقعا دگرگونم کنه

      الان دوست دارم فقط از روز به روز اون دوره آموزش لذت ببرم و به بعدش که قراره کجا تقسیم بشم فکر نکنم به نکات مثبتش توجه کنم به اینکه حقوق بالایی میگیرم با اینکه مجردم نسبت به بقیه یگان ها و از الان دارم روی بازوی دست چپم عکس پرچم عزیز ایرانم رو توی لباس مرزبانیم حس میکنم با اون عینک دودی های خفنشون وای پسر چه استیل گنگی بشه که قراره خدمت ارزشمندی برای این خاک بکنم البته هیچوقت تعصب نداشتم خیلی آدم ها میان و میرن رئیس جمهور ها عوض میشن ولی تهش این ایرانه که میمونه

      در حال حاضر دوست دارم بعد دوران آموزشم که توی مشهده که البته نمیدونم 2 ماهه یا 3 ماه چون شنیده بودم مرزبان ها بیشتر از 2 ماه آموزشی دارن بعدش توی یکی از مرز های استان خودم خراسان رضوی خدمت کنم البته اینم بگماااا منم از دریا بدم نمیاد بد نیست بیاییم یه سلامی هم با لباس سربازی به دریا بکنیم مثل خودت خخخخخ و منتظرم بیای از باور هایی که توی روزای سخت دوران آموزشی روی خودت کار کردی بگی چون من تحرکم کم بوده و ورزش نکردم قبلش یا اصلا روزای خیلی سخت هم داشتی؟؟ در کل اگه نصیحتی دوست داشتی بکنی چه دوران آموزشی چه بعدش کیف میکنم بخونم. سبز باشی دوست خوبم (سلام و احترام نظامی) خخخخ

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سهند گفته:
        مدت عضویت: 662 روز

        درود و عشق حمید جان

        شکر وجودت عزیز دل

        من کامنت هام توی دوره دوازده قدم بیشتر راجب سربازی نوشتم چون پیشرفت کوانتومی داشتم توی خدمت….

        خدمت بهترین دوران زندگی یه پسره و میتونی داخلش کلی خاطره بسازی و ازش حداکثر استفاده رو کن تو میتونی انتخاب کنی خدمت برات زجر بشه یا انتخاب میکنی خدمت برات بهشت بشه…

        فقط کافیه به نکات مثبت توجه کنی به نکات مثبت دوستات توی سربازی و نکات مثبت فرمانده ها که چقدر خوشتیپن چقدر مهربانن چقدر کار درستن بگرد دنبال نکات مثبت همه چیز و مرتب تحسینشون و اگر دوست مثبتی توی خدمت جذب کردی که صدرصد میکنی مدام راجب خوبی های مکان و زمان و آدم ها صحبت کنین این خیلی میتونه کمک کنه شرایط بهتر و بهتر بشه

        اگرم تضادی دیدی توی خدمت فشار و سختی بدون صدرصد به نفعته و داره تو رو قوی تر میکنه…

        من توی خدمتم خودم میرفتم آگاهانه بیشتر از بقیه دوستان میدویدم چون میخواستم از همه قوی تر باشم منتظر نبودم کسی بخواد بهم فشار وارد کنه…

        یه نکته هم بگم توی آموزشی حتما اگر منشی دفتر خواستن حتما منشی شو که خیلی متونه کمک کنه ک خودت انتخاب کنی کجا بیافتی چون منشی ها به فرمانده ها نزدیک ترن

        و یا رابط بهیاری شو

        من رابط بهیاری بودم و خیلی آزاد بودم هرجا دلم میخواست میرفتم و خوش میگزراندم حتی فرمانده ها هم نمیتوستن بگن کجا بودی…

        و اونجا سعی کن همش یاد بگیری

        من توی خدمت هم آرایشگری یاد گرفتم هم آشپزی‌ هم رانندگی با ماشین های دنده اتومات هم توی کشتی ها سوار شدم هم مکانیکی

        هم تاسیسات هرجا هر کاری بود داوطلب مشارکت میکردم چون میخواستم یاد بگیرم…

        برعکس همه که از کار فرار میکردن…

        و هر جا دوست داری رو تجسم کن…

        چون توی آموزشی از گوشی و محیط داستان بیرون دوری و یه محیط ایزوله هست خیلی راحت میتونی به ثبات فرکانسی برسی

        و از حاشیه دور باشی…

        به قولی هر خواسته ایی داشته باشی کافیه روش زوم کنی و تجسمش کنی راجبش حرف بزن و توی پست ها که تنهایی با خدا صحبت کن و سریع اجابت میشه…

        لذت ببر رفیق ما کلا اومدین روی سیاره زمین لذت ببریم نه نگران چیزی باشیم

        رسالتت لذت بردن حالا توی هر مرحله ایی که از زندگی هستی

        قدر تک تک لحظات زندگیتو بدون

        و سپاس گزار باش…

        بزرگترین چیزی که توی خدمت یاد میگیری صبر هست

        بخصوص داخل پست های نگهبانی یه تسبیح همرات توی پست ها داشته باش مرتب نکات مثبت رو تکرار کن ذکر خدا رو بگو و عشق بازی کن با خدا…

        حاجی خدمت خیلی عالیه اگر به من بگن دوباره برو خدمت میرم…

        هیچی دیگه همه رو گفتم عاشقتم دوست عزیزم

        برات بهترین روز هارو آرزومندم

        دوستارت سهند(:

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          حمید توفیق گفته:
          مدت عضویت: 1564 روز

          ای نام تو بهترین سرآغاز

          بی نام تو نامه کی کنم باز؟

          ای نام تو مونس روانم

          جز نام تو نیست بر زبانم

          بانو شایسته زحمتکش و دوست داشتنی و استاد بزرگ و گرانقدرم خداقوت بهتون و سلام به روی ماهتون و درود و عشق تقدیم خودت سهند جان

          خدایا خودت بنویس من نظاره میکنم فقط

          دقیقا یکماه پیش همین موقع ها میرفتم بالای برجک مرزی و روز زیبام رو با زمزمه همون شعر اول کامنتم شروع میکردم همزمان از سمت راستم طلوع خورشید رو از پشت کوه های افغانستان میدیدم و از سمت چپم صدای شکرگزاری پرنده هارو از رودخانه مرزی ترکمنستان میشنیدم اون موقع هایی هم که نگهبان نبودم میشستم زیر سایه یه درخت و شروع میکردم به خوندن کتاب «بخواهید تا به شما داده شود» شبا هم زیر آسمون پر ستاره کنار آتیش با چای آتیشی و یک دوربین دید در شب هم داشتیم قشنگ برات مثل روز نشون میداد چقدر با اون حال کردم یاد این بازیا جنگی میوفتادم که دارم الان با اون تجهیزات کار میکنم چیزایی که دیگه هیچ وقت تجربه نمیکنم یادش بخیر و قرار بود بیام و تعریف کنم که واقعا قانون داره درست کار میکنه بله چون من همین دو هفته پیش رفتم تسویه کردم و سربازی تمااااام…

          حساب کردم اگه بخوام رد پای خدا رو توی تک تک این 4 ماه سربازیم (2 ماه آموزشی + 2 ماه یگان) توی این کامنت اشاره کنم شاید وسطش دیگه کم‌ بیارم خودتم تائید میکنی که آدم مهم نیست چقدر خدمت کرده باشه میتونه تنها از روز اول آموزشیش یعنی از اولین روز سربازیش یک کتاب خاطره بنویسه برای همین میخوام خلاصه کنم

          خب من توی کامنت قبلیم که دفترچه پست کرده بودم و میخواستم تازه برم از خودم گفتم (29 خرداد) درباره اینکه به چه شکل درخواست کرده بودم و چه باور هایی از بچگیم داشتم توضیح دادم حالا میخوام بگم به چه طرز معجزه آسایی بهم بخشیده شد:

          روز اول… صبح ساعت 7 دم در پادگان ثامن کلی خانواده اومده بودن شلوغ شده بود منم با یک روحیه عالی و شاد روی بابام رو بوسیدم و ازش خداحافظی کردم و از در رفتم داخل پادگان. بله رفتم که رفتم خخخ و این شد شروعی از یکی از بخش های زندگیم که توش خدا بهم ثابت کرد قانون درسته یکجوری هم ثابت کرد که مو به تنم سیخ میکنه

          رفتم داخل و کنار بقیه راحت نشستم رو زمین تا توجیهات اولیه داده بشه و بعد ورودمون رو یکی یکی ثبت کنن تو همین حین بعضیا نگران خاکی شدن شلوارشون بودن بعضیا تیپ زده بودن بعضیا کچل کردن بودن مثل من بعضیا هم هنوز باورشون نمیشد که سرباز شدن بعضیا هم با رفیقاشون بودن. منکه کلا راحت گرفتم چهار زانو نشستم رو خاکا و سخت نگرفتم کلا جو خوبی بود (شاید هم کسایی بودن که به اصطلاح کما زده بودن خخخ ولی طبق قانون فرکانس توی دید من قرار نگرفتن) اتفاقا یاد روز اول دبیرستانم افتاده بودم یک همچین حسی داشت

          رد پای خدا: دقت کردی اولین ها همیشه یاد آدم میمونه اولین برخوردی هم که از طرف پرسنل یا به قول معروف همون دژبان با شخص من شد موقع ثبت کردن ورود یک سلام گرم و خوش آمدگویی بود خدا خیرش بده طوری که با نفر جلوتر از من یه برخورد معمولی با یک سلام ساده داشت شایدم اصلا سلام نداد (یاد خاطره استاد از اولین ورودشون به خاک آمریکا و طرز برخورد اون آفیسر آقا با استاد و تفاوتش با نفر جلوتر از خودشون افتادم). میبینی سهند جان همینا نشانه هست ببین من همین اتفاق به ظاهر کوچک رو توی یادم نگه داشتم چون این نشونه های کوچیک از معجزات بزرگ خبر میدن

          اون اتفاقی که برای استاد اون موقع افتاد و اون آفیسر با اینکه به نفر جلوییشون مدت زمان اقامت کمی داد و تازه باهاشون هم بحث کرده و گویا یکم داغ هم کرده بود و اما نوبت به استاد که رسید اصلا انگار از این رو به اون رو شده بود اولین چیزی که گفت این بود که چه لباستون بامزه و باحاله لباس استاد هم یه چهره خندون داشت مثل همین لباسی که توی فایل اخیر با خانم شایسته ی عزیز پوشیده بودن و اون آفیسر براشون بیشترین مدت اقامت که میشد ثبت کرد رو به استاد داد و تازه چمدونشون هم خودش برداشت و راهنماییشون کرد و به همکارش توی بخش بعدی سفارش کرد که کار اینها رو راحت تر راه بندازه اگه حافظم درست یاری کنه… درسته این اتفاق دربرابر اتفاقی که برای من افتاد خیلی بزرگتره ولی نشونه ها همشون از یک خدا و از یک قانون ثابت میان وچون استاد ریشه هاش خیلی عمیقتره و بیشتر روی خودش کار کرده نتایج هم به همون مقدار بزرگتره ولی مسیر یکیه و این باوریه که من توی خودم ساختم که میشود واقعا به نتایج شبیه به استاد و خانم شایسته عزیز و حتی فراتر از اونها هم رسید.

          خیلی حرف دارم من به معنای واقعی به تک تک خواسته هایی که دوست داشتم توی خدمت برام اتفاق بیوفته رسیدم و حتی به قول استاد فراتر از اونها

          و می‌دونم این کامنت میشه یک سند محکم برای اثبات قانون اول از همه به خودم و ادامه مسیر زندگیم…

          خدایا شکرت

          دوست داشتم خدمت رو تجربه کنم برعکس کسایی که دوست دارن معاف بشن کلا اما خدمت کوتاهی داشته باشم حتی مشخص کرده بودم 4 ماه باشه

          که دقیقا خدا جورش کرد و کسری هام هم با موفقیت ثبت شد و مهمتر از اون سر وقت رسیدن جوابش بود طوری که باور نمیکردم اینقدر زود ظرف مدت یکماه همشون بیاد مخصوصا بسیج که در حالت معمول 2 حتی 3 ماه طول میکشید حتی مسئول اون بخش بنده خدا پرونده من رو شخصا برای اینکه زودتر بشه رفت استان و آورد و خدا خیرش بده فرمانده پایگاهمون برام 5 ماه کسری رد کرد که اونم باور نمیکردم چون من قاعدتاً بیشتر از 4 ماه بهم تعلق نمیگرفت و مجموعا با کسری های دیگم شد 348 روز کسری خدمت و خداروشکر نه کسی از سر حسادت خواست اذیتم کنه و نه کارم رو عقب بندازه و اتفاقا بهم تبریک هم میگفتن برعکس نتیجه پسرخالم که میگفتن باید حداقل 6 ماه خدمت کنی تا نامه اشتغال به خدمت بهت بدیم و اذیتش میکردن

          دوست داشتم خدمتم مفید باشه حتی مشخص کرده بودم مرزبانی و جایگاه خوبی داشته باشه که به لطف الله یکتا همین هم شد اتفاقا آموزشیم هم افتادم مشهد نزدیک شهر خودمون و اونجا فهمیدم که ممکن بود جاهای سختی هم بیوفتم مثل استان خراسان جنوبی پادگان محمد رسول الله (که معروف بود به جهنم سبز) درحالی که به پادگان ما میگفتن هتل ثامن خخخ و پاسگاهم هم شدش یه نقطه استراتژیک دقیقا محل مرز سه جانبه که یک پاسگاه نوساز و شیک و مجهز و با امکانات عالی بود و فرمانده عالی و جو خوب بین همه سربازا بدون پایه بازی و این چرت و پرتا طوری که واقعا فکر میکردی اومدی هتل من حتی چندتا عکس که تونستم از داخل آسایشگاه سربازا بگیرم رو نشون هرکس دادم باورش نمیشد که اینجا جای سربازایه کف اتاق سرامیک شده و فرش و اسپیلت و نگهبانی هاش هم پشت مانیتور از چندین تا دوربین دور تا دور پاسگاه و روی صندلی و پاسگاه هم مجهز به رادار بود یک ژست مثل فیلمای پلیسی که عاشقش شده بودم و برجک هاش هم دارای امکانات مثل تلویزیون و برق و یخچال و اتفاقا برجک هاش رو بیشتر دوست داشتم چون رفتن تو دل طبیعت و آتیش و ستاره و حیوانات اهلی و وحشی و طلوع و غروب خورشید و مطالعه کتاب توی فضای باز و… رو بهم هدیه داد

          خیلی حرف توی دلمه که میخوام با جزئیات بهش اشاره کنم و قانون رو ازش در بیارم اما ترجیح میدم تا همین جا کافی باشه که طولانی نشه چون یکی از 3 تعهدی که روزای آخر خدمت به خودم دادم این بود که بیام و کل داستان خدمتم رو توی سایت کامنت کنم که میدونم خیلی برای خودم مفیده و چون میخوام کامل و با جزئیات بنویسم پس بخش بخش میکنم و به امید خدا زودی ادامش رو میام زیر همین کامنت مینویسم

          همیشه سبز باشی دوست خوب من…

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            سهند گفته:
            مدت عضویت: 662 روز

            درود و عشق حمید عزیزم

            خدا قووت بهت مرد…

            دمت گرم

            به به به سلامتی اومدی و تموم کردی

            اونم چقدر راحت…

            نشون از باور عزت نفس و باور توحید باور راحتی کار

            باور عشق و صلح داشی که اینقدر خدا بهت آسان گرفت

            و آسانت کرد برای آسانی ها

            خدارو صد هزار مرتبه شکر مرد خدا که برگشتی…

            یادت باشه دوران طلایی تو از الان شروع شده و سریع و سیر با قوانین برو به سمت علاقه هات و کار و شغلت و یک جا رو انتخاب کن. و رشد کن. و تکاملتو طی کن و کلی پول و ثروت بساز…

            خیلی خوشحال شدم به خاطر کامنتت خیلی دوست دارم دوست عزیزم حمید جان…

            بهت تبریک میگم…

            دوست دارت سهند(:

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              حمید توفیق گفته:
              مدت عضویت: 1564 روز

              بسم الله الرحمن الرحیم (1) الحمد لله رب العالمین (2) الرحمن الرحیم (3) ملک یوم الدین (4) ایاک نعبد و ایاک نستعین (5) اهدنا الصراط المستقیم (6) صراط الذین انعمت علیهم غیر المغذوب علیهم و لاالضالین (7) سلام مجدد به روی ماهتون سلام سهند جان چقدر حس خوب بهم تزریق کردی با کامنت پر مهرت انرژیم خیلی بالا برد مرد ایشالا به اون رابطه عاطفی که همیشه خیلی قشنگ تجسمش میکنی خیلی زود و در بهترین شرایط و زمان و مکان با بهترین و عاشقانه ترین همراهت برسی (آمییین) یجا چشم اتفاقی به یکی از کامنتات خورد داشتی درباره تجربه سقوط آزاد میگفتی که استاد با عزیزدلشون هم توی اون قسمت از سفر به دور آمریکا تجربه کرده بودن و گفتی که قبلا توی مسابقه ای به اسم فرمانده چنین چیزی رو تجربه کردی… چشمام برق زد گفتم واووو تو بزرگترین ترس فیزیکی من رو تجربه کردی سهند جان راستی شما احیانا سهند اسفندیار پور نیستی؟؟ رفتم راجب این مسابقه سرچ کنم که کلیپی توی آپارات برام آورد یه نفر بود خیلی شبیهت بود اتفاقا اسمش هم سهند بود بگذریم خلاصه دم خودت گرم(لایک)

              از خدا میخوام بهم فرصت بده بتونم یک بخش دیگه از الطافش رو که توی دوران سربازی شامل حالم کرد رو اینجا بهش بپردازم. خدایا شکرت پادگان آموزشی ما داخل خود شهر مشهد در یک منطقه خوش آب و هوا و بدور از آلودگی بود من همیشه آرزو داشتم چندین روز متوالی در مشهد زندگی کنم که قبل از این فرصتش برام پیش نیومده بود. خدایا هزار مرتبه شکرت چون نزدیک باند فرودگاه بودیم تقریبا هر 20 دقیقه یک هواپیما از کنار ما به پرواز در می اومد و ما لحظه اوج گرفتنش توی آسمون رو میدیدیم که همین صحنه من رو یاد این مینداخت چقدر ثروت و فراوانی هست که یک عالمه آدم هر روز خدا میدونه چندتا مسافر جا به جا میشدن تازه اونایی که فقط ما میدیدیم و اتفاقا یک حس مهاجرت طور هم لهم دست میداد و میگفت همین همین روزای خدمت داره کلید مهاجرت و گذرنامه تورو بهت میده و کلی ذووق میکردم و میگفتم اینا همش یه نشانه هست.

              آقا سهند عزیز به قول خودت اگه فشاری هم بهت میاد تو خدمت بهت قراره کمک کنه واقعا هم همینطور شد شاید به ظاهر شرایط آموزشی و با خواب کم و یکسری نگهبانی های الکی مثل نگهبانی از آب خوری یکم مسخره بود ولی درواقع اون یک تمرین برای آماده شدن شرایط جسمی و روحی توی برجک ها بود البته که کلی هم میشد توی همون ساعات نگهبانی تو دل شب با خدا کلی عشق بازی کرد واقعا اون لحظات سخت بهم کمک کرد سهند جان صبر من بیشتر شد و خانوادم بهم گفتن تو خیلی رفتارات بهتر از قبل شده (خدایا شکرت)

              میدونی که نه من نه خودت اصلا نمیگیم که برین خدمت که خیلی خوبه و فلان هرکس بسته به مقاوتمی که نسبت به این موضوع داره شرایطش رو رقم میزنه من خدارو شکر چون مقاومتم تقریبا صفر بود راحت تموم شد برام و صرفا به معنی خوب یا بد بودن چیزی به اسم سربازی نیست درکل برای منکه خیلی خوب شد چون خوابم تنظیم شد و یکسری عادت های بد مثل استفاده مداوم از تلفن همراه خب اونجا مثل یک کمپ ترک اعتیاد میمونه خخخ.

              آقا دو سه روز اول آموزشی ما گروهان و گردانمون مشخص شد.

              رد پای خدا: من رفتم پرس و جو کردم از کسایی که 10 ماه توی اون پادگان دوره کادری مرزبانی میدیدن (فراگیری) همه به اتفاق گفتن که شما توی بهترین گردان از لحاظ امکانات و بهترین گروهان از لحاظ فرمانده قرار گرفتین و گفتن که تا همین دوره قبل از شما این گردان برای سرباز ها نبود و اولین باره این گردان رو میدن به شما این گردان کولر داره درحالی که گردانی که قبلا ماله سربازی بود آسایشگاهش اصلا کولر نداشت خب توی گرمای برج 4 مشهد بنظرت بدون کولر آخه مگه میشه خخخ

              رد پای بعدی:

              یادمه اولین صحبت های فرمانده گروهانمون با ما این بود که من نمیخوام همکارام رو خدای نکرده تخریب کنم ولی شماها خودتون آخر دوره خواهید گفت که این گروهان نسبت به سایر گروهان های دیگه بهتر بود.. دقیقا همینم شد آخر دوره ما واقعا فهمیدم بهترین فرمانده رو داشتیم توی مرخصی ها همیشه ما اول از همه از پادگان میرفتیم بیرون و بعد نوبت به گروهان های دیگه میرسید و توی نظم و انظباط انصافا خوب تربیتمون کرد و درعین حال که رفیق بودیم باهاش ازش هم کلی حساب میبردیم خخخ

              درباره مرخصی گفتم بزار اینم بگم که من شنیدم از بچه های محمد رسول الله بیرجند که کل دوماه آموزشیشون رو نه میان دوره دادن بهشون نه مرخصی آخر هفته این در حالی بود که ما از هفته سوم بهمون پنجشنبه عصر تا جمعه عصر رو مرخصی میدادن و چقدر همون مرخصی ها واقعا خوش میگذشت با اینکه کلا مفیدش شاید 8 ساعت هم نبود ولی خیلی حال میداد (البته اینم بگم که این به معنای خوب بودن یک پادگان نسبت به یک پادگان دیگه نیست اینها صرفا تجربیاتی بود که برای شخص من رقم خورد ممکنه کسی توی اون پادگان خیلی براش بهتر میبود ولی برای من قطعا پادگان ثامن بهترین بود یعنی دیگه خب از این بهتر و نزدیکتر دیگه پادگان مرزبانی وجود نداشت کلا کسایی که از شمال شرق کشور دفترچه پست میکنن و میوفتن مرزبانی یا به احتمال زیاد پادگانشون میشه محمد رسول الله یا درصد کمی هم میوفتن ثامن مشهد حالت دیگه ای نداره عرفش همینه) واقعا آموزشی خیلی زمان دیرتر میگذشت و اون سه هفته اول برای من به معنای واقعی کلمه اندازه 2 ماه کش اومده بود طبیعی هم بود کلا توی شبانه روزی 5 ساعت می‌خوابیدیم و تایم بیداریمون دیگه فقط فعالیت داشتیم یادش بخیر چقدر زیر آفتابا سوختم خخخخ

              یک ردپای خیلی مهم هم بگم و دیگه برای امروز کافیه:

              درحیرتم واقعا خدا چقدر قشنگ چید من قرار بود برج 3 برم سربازی ولی سر یک اتفاق تصمیم بر این شد فعلا دفترچه پست نکنم و یک ماه دیرتر برم و چقدر پی بردم که واقعا یکسری اتفاقات وقتی میوفته شاید اون لحظه نفهمی ولی وقتی زمان میگذره و با دید بزرگتر و بالاتر میتونی نگاه کنی به گذشته میفهمی که چه حکمتی داشته…

              من برج 4 رفتم و فرقش با برج 3 این بود که توی برج 3 هیچ مناسبتی به اون صورت وجود نداشت واین درحالی بود که دقیقا اولین جمعه آموزشیم خورد به انتخابات دور اول ریاست جمهوری و خودت میدونی دیگه انگار یک زنگ تفریح خیلی خوب به حساب میاد چون کل روز جمعمون کاری به ما نداشتن و بردنمون مهدیه پادگان و تا نوبت به رای دادن ما شد چند ساعتی راحت لم دادیم و از کولر و هوای مطلوب اونجا جات خالی استفاده کردیم و تازه انتخابات هم که به دور دوم کشیده شد و هفته بعدش هم همین داستان خخخخ آخ جون

              حالا اونکه رو هم رفته کلا دو روز بود بعذش بلافاصله خوردیم به دهه اول محرم آخ آخ این بهترین اتفاق توی آموزشیم بود دیگه کل اون ده شب رو فقط مهدیه میبردن و عشق و حال خخخ

              خدایا شکرت

              میدونی شاید من دیگه یادم نیاد شبا چیکارمون میکردن ولی فقط از جنس احساس اون موقعم که یادم مونده میدونم مهدیه رفتن برامون واقعا نفس راحت کشیدن بود چون واقعا خستمون میکردن از ساعت 3 صبح تا 9 یا 10 شب

              یک چیز خنده دار: اولین مرخصیم که بعد 3 هفته بود وقتی اومدم خونه یادم رفته بود چطوری کمربند شخصیم رو سفت میکردم تا 3 ثانیه مغزم ارور میداد خخخ

              ادامه میدم بقیش رو به امید خدا به زودی

              سبز و پرانرژی باشی دوست خوبم…

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    عاطفه معین گفته:
    مدت عضویت: 841 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به همگی.

    زمین خدا پهناور و زیباست، همه جا پر از انسان های خوب و مهربون، دنیا دنیای فراوانی وفور و ثروته اگر این باورش کنیم ، اگر با خودمون در صلح باشیم،

    اصلا مگه میشه آدم با خودش در صلح باشه

    فراوانی رو باور داشته باشه

    عشق مهربانی و محبت رو به جهان بفرسته

    و از جهان مهربانی محبت عشق ،فراوانی ثروت و صلح رو دریافت نکنه! که زندگی فقط حال خوب اتفاقات خوبه

    که زندگی فقط فرکانس مثبت فرستادن و ورودی مثبت دریافت کردن

    که زندگی فقط ساده گرفتن و توجه به زیبایی ها و جهت دادن به خوشی های بیشتر هست ..

    و چقدر شما با خودتون در صلح و آرامش هستید

    چقدر فراوانی زیبایی ثروت و خوبی ها رو باور کردید که الان به همین زیبایی و سادگی دریافتش می کنید .

    توی همین آمریکا و بین این همه زیبایی و خوبی و ثروت هم هستند آدمایی که هر لحظه بیماری دعوا و فقر رو تجربه می‌کنند، پس این به ما یاد میده که اصل زندگی حال خوب اتفاقات خوب هست و همه مون هم از هر دو جهت تجربه اش کردیم پس آگاهانه باید جهت بدیم به خودمون زندگی و لحظه هامون ، به روابط و مال مون ‌‌‌‌‌…

    خداروصد هزار مرتبه شکر برای نشانه امروزم که توجه با زیبایی ها و در صلح بودن با خودم بود ، امروز تو ستاره قطبی به خدا گفتم بیا در مورد در صلح بودن حرف بزنیم ، بیا عصر کنار هم یه چای بنوشیم و عشق بازی کنیم و هدایت شدم به این قسمت عالی .

    چه پارک سر سبز زیبایی ، چه هوای بهشتی و نابی به به ، من که از راه دور ریه هام رو پر از این هوای ناب کردم و نفس عمیق کشیدم ، نم بارون رو روی صورتم حس کردم و چشم هام رو با سرسبزی و طراوت هوا نوازش دادم ، خدایا شکرت که بهم چشم های بینا دادی شکرت که گوشی موبایل و اینترنت دارم ، و می تونم این همه زیبایی رو ببینم بشنوم و حس عالی بگیرم، شکرت که دست های سلامت دارم سواد دارم و میتونم حس نابی که از قلبم میاد رو بنویسم و به اشتراک بذارم ،سپاسگزارم.

    چه همسایه های خوب مهربون و پر از عشقی ، چقدر با خودشون در صلح بودند و حتی شاد بودن رو هم ساده گرفتند ، کنار هم بودن لذت بردن از هر چیزی براشون مهم تر بود و همین اصل زندگی همه ماست . اون خانم مهربون با پوست سفید و موهای سفیدش چقدر زیبا بود ، چه لباس های خوش رنگی تنش میکرد و دل شاد بود .

    اون سگ قهوه ای چقدر ناز بود چه چشم های زیبایی داشت و چقدر از نوازش استاد لذت می‌برد.

    آقایی که آواز خوند چه صدای خوبی داشت چه اعتماد بنفسی داشت که توی جمع راحت خوند و هم خودش هم بقیه لذت بردند

    و اما بخش جذابش آر وی که من عاشقش هستم و جز خواسته هام هست و قطعا یه آر وی خفن میخرم ، جهان برام آماده اش کرده و دارم تکامل طی میکنم تا به اون و خیلی چیزهای ناب دیگه که سهم من هستند برسم ، خدایا شکرت.

    یه اتوبوس خفن که قبل از حرکت همه چیزش قفل و محکم کاری میشه و الهی به امید تو …‌

    چقدر این حس رها بودن تون برام جذاب بود و البته تجربه اش کردم ، بدون وابستگی همه،چیز جم جور شد و راه افتادید تا زیبایی های بیشتری رو تجربه کنید ، سبکبال و رها بدون وابستگی و آماده برای تجربه زیبایی های بیشتر و نعمت،های بیشتر و آدم های مهربان تر ..

    سه سال پیش 17 فروردین با همسر و دو تا بچه هام کول بار سفر بستیم و راه افتادیم برای سفر ، قصد داشتیم شمال بریم اما رها و آزاد خودمون رو سپردیم به خداوند و راه افتادیم و شهر به شهر گشتیم تفریح کردیم سفر ما هفته ها طول کشید و هدایتی تقریبا دور ایران رو گشتیم شهر به شهر مسیر به مسیر جنگل به جنگل گشتیم و لذت بردیم تو اون هوای بهشتی سرسبز بهاری و نم بارون های بهار ..از غروب های زیبا گرفته تا جاهای بکر و دست نخورده خداوند گرفته تا ادم های ناب مهربون …

    سفر به ما تجربه های بی نظیری میده و مارو از هر ناخالصی رها میکنه…

    جاده سر سبز و شهرهای تمیز و زیبا رو پشت سر میذاریم و همراه استاد جان و مریم بانوی عزیز و مایک خوش خنده میریم تا سفر رو ادامه بدیم

    یاد بگیریم

    تجربه کنیم

    لذت ببریم

    و بزرگ ترررر بشیم

    خدایا بابت این قسمت عالی و نشانه عالی و حال خوب همین لحظه ام سپاسگزارتم

    دوستتون دارم

    خدا نگهدار همه مون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      هادی رحیمی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2620 روز

      با سلام خدمت خانواده بزرگ عباسمنش دات کام

      خدایا سپاسگزارم از بابت

      دیدن این لحظات زیبا این فضای زیبا این روابط عالی این همه ثروت و نعمت این آرامش و صلح واقعاً لذت میبرم آنقدر که

      آرزو کردم که با استاد و خانواده اش بودم و از نزدیک می دیدم این صحنه ها رو .

      حتی لحظه ای بود که حسرت خوردم ولی زود به خودم اومدم که علت حسرت خوردن من از باور کمبود در جهان است در حالیکه فراوانی در جهان حاکم است در همین کشور زیبای خودمون اصلا استان و حتی شهر خودمون چه بسیار جاهای دیدنی است که منتظر ما است که بریم و از دیدن اونها لذت ببریم همینطور که اگر استاد بود این کار رو میکرد

      قانون احساس خوب است

      فقط باید در لحظه کاری رو انجام بدیم که از اون لذت ببریم تا زمانی که حس ما خوب است بطور حتم با سیستم جهان هماهنگ هستیم و ما هم میتونیم اتفاقات خوب رو ببینیم و حس خوبی مشابه استاد و خانواده محترمش تجربه کنیم

      استاد عباسمنش سپاسگزارم امیدوارم که همیشه در زندگی سرشار از حس خوب باشید و ممنون که ما رو منتظر نمیگزارید و زود به زود فایلها رو برامون روی سایت میگزارید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    مرضیه درستکار گفته:
    مدت عضویت: 2907 روز

    به نام خالق زیباییها

    سلام بر استاد عزیز وخانم شایسته گلم و مایک مهربون

    من هنوز فایل رو ندیدم و اما از نظرات دوستان فهمیدم مثل فایل های سفرنامه قبلی فوق‌العاده است٫

    وقتی فایلی روی سایت میاد دختر و پسرم مشتاق تر از ما منتظرند تا فایل رو ببینند ، پسرم نه سالشه و دخترم چهار سالش٫

    اما چی شده که ما تا به این ساعت هنوز فایل رو ندیدیم ،همسرم شغلش آزاده و بنگاه املاک داره ،چند وقتی هست که داریم روی باور فراوانی کار میکنیم ، و امروز برای اولین بار بود که تصمیم گرفتیم برای کار روی این باور به تهران بریم ، شهر ما ۱۲۰ کیلومتر با تهران فاصله داره ، صبح زود رفتیم و الان برگشتیم و آنقدر که مشتری ها تماس میگرفتند ، همسرم ما رو رسوندن خونه و رفت سر کارش ، و الان میخوام این فایل بی نظیر رو دانلود کنم ، هر چند طاقتم نمیگیره نگاه نکنم ، ولی میخوام شب همراه همسر و فرزندانم با لذت فراوان پای این فایل زیبا بنشینیم٫

    خدایا به خاطر این همه نعمتی که در زندگیم دارم سپاسگزارم٫

    خدایا شکرت به خاطر خانواده ام و خانواده بزرگم در سایت فوق‌العاده عباس منش٫

    خدایا شکرت به خاطر استاد بی نظیر و خانم شایسته عزیزم٫

    خدایا شکرت به خاطر این همه فراوانی در جهان و هدایت ما به فراوانی که امروز دیدیدیم٫

    خدایا به خاطر همه چیز٫٫٫

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    ساره موذنی گفته:
    مدت عضویت: 2760 روز

    سلااااااااااام

    استاد خوبم

    سلاااااااااام مریم جان شایسته عزیز

    سلااااااام مایک دوس داشتنی

    وااای که چقدر این فایل در من احساس پاکی ورهایی ایجاد کرد

    منو از این دنیا کَند و برد به آسمونها

    احساس پرواز کردن داشتم بااون آهنگ ملایم و زیبا و اون تصاویری که همش زیبایی و زیبایی و زیبایی بود

    باخودم گفتم مگه میشه که آدم چشمش این همه زیبایی ببینه و شاداب و جوان نشه!!!

    خییییلی حال خوبی دارم

    من عاشق مسافرتم

    من عاشق اینم که همه جارا تجربه کنم

    باهمه ی مردم دنیا معاشرت کنم

    من عاشق هیجانم و آرزومه همه ی هیجانات خوب را دردنیا تجربه کنم.

    مثل شهربازی های پرهیجان کشورهای مختلف.

    چقدر توی این فایل احساس امنیت و آرامش داشتم بااون جمع صمیمی و شاد

    مسافرت با آروی

    من

    من

    من هم خییلی زودتجربه میکنم?

    ممنونم که انقدر قشنگ این سفرو باهامون به اشتراک میذارید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    دریا گفته:
    مدت عضویت: 2033 روز

    ب نام خدا ،خدایی ک همیشه هست و میتونم بهش تکیه کنم

    قسمت ۱۵ سفر ب دور امریکا

    سلام ب استاد عزیزم ،خانم شایسته و دوستان

    خدایا شکرت ب خاطر این سبک ک پارتی گرفتن خیلی این سبک ساده و زیبا رو دوست دارم حس خوبی بهم میده -خدایاشکرت چ قدر زیباست اون ستاره‌ی بنفش ک وصل کردند خیلی من تزیینات رو دوس دارم -یک نکته مثبت این خانم ک موهای طلایی دارند دارند لبخند میزند همینطور بقیه و دست برامون تکون دادن 🥰-چقدر این انسان ها مهربان و خوش رو هستند و در این حال دارند زندگی رو ساده میگیرند و لذت میبرند -به‌به پاستا و زیتون دلم اب شود 😄-خدایی شکرت برای این بارون زیبا خدایا شکرت برای این صدایی بارون ک زیبا ترین و ارامش بخش ترین صدایی بی کلام هست -خدایا چقدر این درختها زیبا هستند و دیدنشون روح ادمو تازه میکنه -عاشق اون جمله روی لباس استادم ک نوشته من هرچیزیو ک بخوام رو میتونم خلق کنم

    این جمله ⬆️ینی توحید ینی ایمان ب خدا ینی عزت نفس ،من توانایی خلق هر چیزییرو میخوام دارم -چقدر خلاق ک دستمال طرح پرچم امریکا رو هست

    (چقدر رو هوام از خوشحالی از ایمان بخدا از این دارم میبنم ک خدا کنارمه با خدا الان دارم میرقصم خدا میگه فاطمه ایول الله بهت ،خدایا عاشقتم

    ک هستی حواست بهم هست

    من زیبا ترین ستاره‌ام ک روی زمینم ک خدا خیلی دوسم داره من بهترم از همه ،خندهام ،شادیم یک مجعزست

    چقدر حس ارامشه ک الان خدا باهام هست دارن حسش میکنم

    خدایا نمیتونم حسمو ببنویسم

    خدایا

    من خودم مسئول شادیهام هستم هر روز یک زندگی دوباری دارم یک فرصت جدیدی دارم برای بهتر بودن برای لذت بردن خدایا مرسی ک این جهان زیبا رو خلق کردی و ادمو افرید و منم هستم. منم توی این کره خالیم منم خالقم منم تکیه از توم منم امدم تجربه کنم من برمیگردم باز پیش خودت

    خدایا دوست دارم این زندگی رو ،مرسی ک هستم مرسی ک هستم مرسی ک حواست همیشه ب منه، از رگ گردن ب من نزدیک تری خدایا مرسی ک خواستامو اجابت میکنی.

    خدایا

    چقدر خوب حس میکنم تو قلبمی

    خدایا

    نمیدونم چی بگم

    خدایا شکرت

    خدایا میخوام بندگی کنم

    یاریم کن

    توهم برام خدایی کن

    حس خیلی خوبیه

    خدای ممنونم برای این همه نعمت عالی ک دارم ک قابل شمارش نیست

    خدایا

    خدایا من دیشب بعد مدت ها امدم باهات حرف زدم از وقتی باهات حرف زدم حالم خوبه شادت ترم ،دیشب ازت خواستم ک یاریم کنی تا ایمان ب تو ب مسیر بیشتر بشه منی ک ساعت ۱۰ -۱۱از خواب بیدار میشدم ساعت ۷ صبح بیدارم کردی و تا الان نخوابیدم و این فقط ب خاطر حضور تو ،ک حس میکنم ،انرژی میگرم ک ادامه بدم

    خدایا الان فقط دوست دارم خلوت کنم باهات ،حرف بزنم برای اولین باری ک دوست دارم یاهات حرف بزنم حتی نمیخوام با بندهات حرف بزنم فقط میخوام حرف بزنم با تو ؛اون عشق تو ب من اون عشق من ب تو رو ببینم اینک من تیک از توهم رو

    خدایا مرسی برای اینک میتونم خودمو و دنیارو بشناسم و تجربه کنم خدایا 😭)

    خب بریم ادامه نوشتن این دیدگاه

    این جشن 4th of july رو خیلی دوست دارم چون مردم خودشون هر جایی ک هستند جشن میگیرند و لذت میبرند

    و چ مهمونی های ساده‌ای و در این حال شیرین و لذت بخش دارند خدایا شکرت -چقدر پرچم امریکا زیبا و این مردم عاشق کشورشون هستم -اخ جون شرشره(اسمشو دقیق نمیدونم ولی هرچی هست رو خیلی دوست دارم) -نکته مثبت بعدی این هست ک حتی این ادم ها دارند زیر بارون لذت میبرند نمیگن وای بارون امد حالا چیکار کنیم یا ناراحت بشن ،دارند لذت میبرند و اون کوچولوها دارند میرقصند حتی اون خانم هم داره میرقصه باهاشون و اون خانم و اقا دارند از غذا دادن ب سگشون لذت میبرند ،استاد هم ک میگن من عاشقتم خدایا شکرت برای این رابطه زیبا -چقدر خوبه ک این انسانها ساده مهمونی گرفتن هر کی با خودش صندلی اورده و صندلی مریم جان خیلی خوش رنگ 😍و هرکی غذا میاره با خودش و لذت میبرند از کنار هم بودند خدایا شکرت -خدایا شکرت چقدر از این نوع مهمونی گرفتن خوشم میاد و باید ب این ترسم غلیه کنم ک فکر میکنم اگه ب مهمون ها بگم با خودتون غذا بیارید ناراحت مشین همش ترس های الکی هست خدایا یاریم کن ک برم توی دل این ترسم و قطعا خداوند اگه راه درستی رو برم منو ب مسیر و ادم های هدایت میکنه ک اون ها هم همین نوع نگاه رو دارند برای مهمونی گرفتند -خدایا من جقدر این سگ نازه چ چشمایی کیوتی داره من خیلی سگ دوست دارم و حس خوبی ک وقتی سگو ناز میکنی ذوق میکنه با اون چشمایی زیباش بهت فقط نگاه میکنه چقدر دلم برای فندق تنگ شوده برای بازی کردند باهاش (فندق ۶ ماهش و خیلی خوشگله و بامزه ترکیب نژاد پامرانین و شیتزو خیلی نازه و من میخوام توله‌شو چند ماه دیگه ک ب دنیا بیاد رو ب سرپرستی بگیرم )😍-خدایا شکرت ک سگ ها این قدر مهربونن -خدایا شکرت برای این همه فراوانی اروی ک نشون دهنده کلی ثروت هست (میدونید امشب ک رفتم سوپر مارکت ک ب خودم جایزه بدم برای این ۷صبح بیدار شودم و بیدار موندم و طلوع افتاب رو دیدم ،توی سوپر مارکت یهو توی ذهنم این ها چرخید ک ببین چقدر توی این جا جنس هست و این ینی فراوانی ثروت این همه و من توی صف بودم برای حساب کردن خریده‌ام دیدم یک خانم امده و کلی خرید کرده و گفتم ببین چقدر قراوانی پول هست ک مردم کلی خرید میکنن و چقدر مشتری ، این فراوانی هارو دیدم برای اولین بار ) ک نشون دهنده فراوانی پول و نعمت هست خدایا شکرت

    نکته مثبت بعدی این اقا شاد و مهربان داره اهنگ میخونه با اعتماد بنفس ، توانایی ک بهش ایمان داره و داره ب بقیه نشون میده -نکته مثبت بعدی اینک توی این بهشت توی این هوا این انسان های خوب و مهربون دور اتیش جمع شدند و صدایی تق تق چوب رو خیلی دوست دارم و بوی اتیش رو-نکته مثبت بعدی استاد تمرکز روی نکات مثبت این خانواده و انسان ها گذاشته اینک خانوادی خوبی هستند اینک یک لیست تهیه کردند از زیبایی های میشه با اروی رفت خدایا شکرت ب خاطر این انسان های ک دستی از دستان تو هستند -خدایا شکرت برای این صبح زیبایی ک در اسموکی مانت شروع شده چقدر صدایی پرندهها زییاست و چقدر عطر این هوا و درخت قابل حس کردن هست خدایا شکرت برای این چند روزی ک داخل این اسموکی مانت زیبا بودیم و کلی درس گرفتیم و لذت بردیم مثل بودن در این جشن استقلال امریکا ،هدایت شدن ب سمت تور اسب سواری ،یا نشستن مریم جان کنار سنگ قلب یا هدایت خدا برای اینک دوروز بیشتر توی ای اسموکی مانت بیشتر بمونیم یا دیدن کلی فراوانی و ثروت برای درست کردن این نشنال پارک ک راکر فلر ۵ میلیون دلار و دانش اموزان ۶۰۰هزار دلار کمک کردند و اینک این انسان ها از بچگی یاد میگرند ک روی کسی حساب نکن و خودشون روی پاشون واستادند و ایده هاشون اجرا کنند .

    به‌به چ صبحی دیوانه شودم منم حس میکنم اینجا هستم دیدن اسمون از بین این شاخه های درخت ،شنیدن صدایی پرندها ،رد شدن از بین این درختایی زیبا ،لطافت هوا دیدن این همه زیبایی ها و رفتن ب سمت زیبایی بیشتر ک منتظرمون هستند این منو سر ذوق میاره خدایا شکرت 🥰-جانون خالی دارم اناری ک مادرم دون کرده رو دارم میخورم یک انار خوش رنگ و شیرین. ک این عشق از طرف خدا ب من هست توسط مادرم خدایا شکزت جاتون خالی -خدایا شکرت برای این اروی زیبا و با کیفیت ب خاطر نقشه امریکا -خدایا شکرت اخ جون جمع شودن این اسلاید هارو دوست دارم راستی منم از این شرکت عالی یک ار وی خوشگل انتخاب کردمbarkshire XLT 45A 🥰🤩خیلی زیباست و با کیفیت خدایا شکرت

    خدایا شکرت برای این سانتافه منم از این برند از توسان رنگ شکلاتی خیلی خوشم میاد و در حین زیبایی بسیار کاری داره 🤩😍-وای خدایا پشت سر این خانم Rashelvچقدر زیباست خدای من چ زیباست این چمن ها ،سنگ ها درخت ها ،اروی ها چقدر زیباست خدایا چ درختایی با عظمتی چ این پارک زیباست خدای من شکرت برای این همه زیبایی فقط یک نقطه این قدر زیباست حال ببین چقدر این زیبایی هست توی دنیا .

    چقدر این ماشین فورد خوش رنگ و با کیفیت و با گوشی شون ست شوده 🥳-خدایا یک نکته مثبتی، وقتی با خودت در صلح باشی با ادم های برخورد میکنی ک با خودشون در صلحن و مهربون ،خوش اخلاق ،زیبا ،شاد هستن و چقدر لذت بردم از دیدن و حضور این خانم امیدواروم هر جا هستند سلامت و شاد باشند در پناه خدا باشد-خدای من این خانم امد عکس یادگاری بگیره واقعا از این مهربونی ادم ها ذوق میکنم و وقتی ذوق میکنم اشک میریزم –

    چند بار این قسمت اخر فیلم رو دیدم و نمیدونم چی بگم از بس زیبایی هست و هربار میبینم از شدت خوشحالی اشک توی چشمم جمع میشه .من واقعا نمیتونم تمام این زیبایی هارو شکر گذاری کنم فقط میتونم لذت ببرم

    خدای من ببین این بچه ها دارند توی رو خونه بازی میکنند .وایی خدایی دقیقه ۹:۰۷ ک دارم میبنم دیوانه دارم میشم از بسه زیباست این ابری ک پایین رو ببین، این کوهستان زیبا با یک رود خونه جاری خدای من چقدر زیباست -خدای خدای. دقیقه ۹:۱۷ چ جاده‌ایی ؛نمیدونم واقعا چی بنویسیم ک در وصف این همه زیبایی باشه فقط میتونم بگم خدایا شکرت برای این همه زیبایی از دوطرف کوهستان کلی درختایی زیبا ،بالاسرمونم ک کلی ابر هایی جادویی و چه جاده ای روداریم طی میکنم ب سمت زیبایی بیشتر -ورودی این تونل چقدر زیباست و یک نکته حالب بالایی تونل کلی درخت بود -ب خدا این جاده قطعه‌ای از بهشت هست از بس زیباست و یک اب و هوایی فوق العاده داره خدایا شکرت برای سرسبز این ایالت و کشور

    خانم شایسته عزیز با چ عشقی این البالو هارو ب ماییک میدند

    خدای من خدایا چ جاده تمیزی چ اسمون رویایی

    هرچی از زیبایی ها بگم کم گفتم

    خدایا منو هدایت کن ک ب سمت زیبایی بیشتری

    خدای یاریم کن ک بیشتر ب خودت و این راه ایمان بیارم

    خدایا یاریم کن ک قدم های محکمی بردارم

    خدایا شکرت

    مریم جان ممنونم ک این زیبای هارو ب اشتراک گذاشتید و دستی از دستان خدا شدید و جهان رو گسترش دادید

    و استاد از شما هم ممنونم

    و از خودم هم ممنونم ب تهعدم عمل کردم

    دوستون دارم در پناه خداوند باشید💜💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: