سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۷

به نام خداوند بخشنده مهربان

اسما ابوتراب:

سلام به همه ی عزیزانی که در حال خوندن این متن هستن

خدارو شاکرم برای ی قسمت زیبای دیگ

زیبایی ها و نکات مثبت این فایل از اون فروشگاه بزرگی ک همه چیز خریدید شروع میشه تا توانایی خانم شایسته برای اصلاح استاد جان

یه چیزی ک توجهم رو جلب کرد البته زیاد اینو تو فایل های شما دیدم مثلا یکی از قسمت های زندگی در بهشت فک کنم حدود سی جفت کفش خریده بودید ک گفتید شاید اصلا یک بار بشه اینارو پا زد چون شما تو پارادایس هستید و اون کفشا برای فضاهای بیرون بود ولی شما اینقدر کفش گرفتید ک به ذهنتون تاکید کنید ک من قدرت خرید هز چیزیو دار

واقعا چقدر لذت بخش بود برام ک به اون فروشگاه رفتی و هر لباسی ک دوست داشتید تهیه کردید

همیشه ارزوم این بوده و هست ک برم تو یه فروشگاه لباس عالی و کلی لباس بخرم بدون در نظر گرفتن قیمتش اصلا بدون اینکه نگاه قیمتش کنم

مورد دیگ اون استخدام الان بود ک تابلوشو زده بودن به دیوار فروشگاه

از بچگس به خودم میگفتم این همه کار چرا ادما بیکارن چرا نمیرن کار چرا میگن کار نیست

و بعد ک بزرگ تر شدم دیدم ک بهانه تراشی میکنیم

نمیدونم ولی این اصلا برام قابل قبول نیست ک یه نفری بگه کار ندارم من حتی اگ تو رشته کاری خودم کار نکنم بازم میرم ی جای دیگ کار

خدارو شاکرم ک این ویژگی مثبت رو دارم یادمه بعد از فارق التحصیلیم از دانشگاه مرتبط با رشتم کار پیدا نمیشد ولی من بیخیال کار کردن نمیشدم و دنبال منشی گری بودم حتی یه جایی هم پیدا کردم ک حقوقش بالا تر از اداره کار بود ولی بعد از اون مورد تونستم در رشته کاریم یه کاری با حقوق کمتر پیدا کنم ولی انجامش دادم

اینم ی نمونه از فراووانی کار ک استاد شایسته میگن من هر جایی رقتم از این تابلو ها زدن

…

مریم جانم واقعا تواناییتونو تحسین میکنم اینکه نه نمیگید ب موقعیت های جدید ب تجربه های جدید حتی اگ اصلاح موهای استاد باشه

واقعا کارتون تمیز بود و چقدر استاد شیک تر شدید

خیلی لذت بردم از این تواناییتون انصافا از خیلی ارایشگر ها بهتر انجامش دادید

یه دنیا سپاسگزارم برای این قسمت

عاشقتونم من