خداگونهترین لحظهی زندگی هر انسان زمانی است که، قادر به درک و تشخیص زیباییهای جهان اطرافش -هرچند کوچک- میگردد، پیغامشان را میشوند و با آن پیغام همراه میگردد.
به نظرم پیامبران اینگونه زیستهاند. برای همین موفق به دریافت الهامات بودهاند. به نظرم خداوند خودش را در هر آنچه برایمان متجلی میکند که، به ما احساس خوبی میبخشد.
هرچه پیشتر میروم بهتر درک میکنم که «احساس خوب داشتن»، از همه چیز مهمتر است. هرچه بیشتر جهان را میبینم، بهتر به رابطهی میان «احساس خوب» و «سخاوت بیپایان جهان» پی میبرم. هرچه داستان آدمهای بیشتری را میشنوم، ردپای نامرئیِ احساس خوب= اتفاقات خوب و احساس بد= اتفاقات بد را با وضوح بیشتری مشاهده میکنم.
برای همین تمرکز بر نکات مثبت تا این حدّ مهم است. برای همین دیدن زیباییها و تحسین آنها تا این حدّ قدرتمند و سخی است.
برای همین زندگی در برابر آدمهایی نیک رفتار میکند که:
- بی دلیل به غریبهها لبخند میزنند،
- برای شاد زیستن نیاز به دلایل لازم و کافی ندارند،
- و از هر ناخواستهای به سادگی اعراض میکنند.
گویی برای آنها همواره همه چیز خیر است. مهم نیست چه اتفاقی در دنیای بیرونی رخ داده، مهم نیست شرایط به چه شکلی پیش رفته، اگر بتوانیم از درون به احساس خوب برسیم -که تنها راهش تمرکز بر نکات مثبت زندگیمان است- در هر صورت، جهان ما را به سمت اتفاقات خوب رهنمون میشود. این وظیفهی پروردگار است.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۷218MB15 دقیقه
سلام به خانم شایسته عزیزم و استاد و همه همسفران سفر به دور امریکا
من اونقدر امروز حالم خوبه که دلم خواست بیام و کامنت بنویسم اینجا. برای این محیط امن و جذاب که همدم لحظه های سخت من بوده. هربار با یه نشونه منو هدایت کرده. با خودم گفتم خوب اخه واسه چه فایلی برم کامنت بذارم؟ گفتم میرم نشونه امروزمو می خونم و برای همون کامنت می ذارم.
نشونه امروز من چیه؟ این فایل! که این جملات رو من از متنش انتخاب کردم
هرچه پیشتر میروم بهتر درک میکنم که «احساس خوب داشتن»، از همه چیز مهمتر است.!!
مهم نیست چه اتفاقی در دنیای بیرونی رخ داده، مهم نیست شرایط به چه شکلی پیش رفته، اگر بتوانیم از درون به احساس خوب برسیم- که تنها راهش تمرکز بر نکات مثبت زندگیمان است- در هر صورت، جهان ما را به سمت اتفاقات خوب رهنمون میشود. این وظیفهی پروردگار است.
زیبانیست؟
من امروز می خوام در مورد زیبایی های زندگیم حرف بزنم. نه زیبایی هایی که تازه بوجود اومده ها!نه!. زیبایی هایی که بودن و من الان می بینمشون
مثل پنجره همسایه که روبروی پنجره اشپزخونه ی ماست و یه گلدون جلوشه و نرده های سنگی خشگل داره
کفترای اقای همسایه تو پشت بوم خونه بغلیش که الان که من دارم می نویسم دسته جمعی نشستن رو سایه بون تو پشت بوم، یه جوری جدی ان که انگار جلسه دارن:)
مثل اون تکه کوه که از بین خونه ها معلومه و من باهاش هواسنجی می کنم روزایی که دیده می شه میگم امروز هوا تمیزه.
مثل کاج های رو پله خونه روبرویی ، درختای حیاط خونه های بغلیش، نمای اجری خونه دوطبقه تو کوچه که از پنجره ما دیده می شه. من همیشه نمای اجری دوست دارم
مثل فرش های خونمون که روش راه می رم و جمله تاکیدی می گم. تکرار می کنم من در سرزمین فیض خدا چادر زدم. بعد واقعا احساس می کنم تو یه دشت سبز وسیع دارم راه می رم. که پرا از ارامشه و پر از نعمته و پر از نور خدا.و دیگه مهم نیست چجوری باشی نور بهت می رسه.
مثل همین فنجون قهوه که الان کنار دستمه با بیسکوییت ساقه طلایی خامه دار:))))) همون ساقه طلایی خفه کننده معروف:) چه خوبه که همچین بیسکوییت سالمی تولیدمیشه.
مثل برگه های زردالوی روی میز اشپزخونه که یه طعم ترش و شیرین باهم دارن
مثل بیسکوییت وافل تکه تکه شده که تو ظرفه که تو روز با چایی بخورم.
نماهای قشنگ خونه هایی که دیده می شن
اون خونهه که تازه ساختنش و نماش سنگ ساده و جدیده. یعنی چه ادمای خوشبختی قراره بیان توش و بخندن
چایی دم کشیده ی رو چای ساز که دستمال صورتی روشه. چایی یعنی زندگی :)
مایکروفر که هر موقع خواستیم سه سوته توش غذا گرم کنیم یا یخ غذا رو باز کنیم
اهنگای خوبی که از صبح گوش دادم و باهاشون حس گرفتمو بلند بلند اواز خوندم و رقصیدمممم
اگاهی ها و باورهایی که هر روز از خودم کشف می کنم گاهی ساعتها باهاشون غمگین می شم ولی بعد می گم افرین به من که فهمیدم حالا می تونم تغییرش بدم
چهره زیبای خواهرم با موهای هپلی ش که بالای سرش جمع کرده و همیشه می تونیم به بی مزه ترین چیزا بخندیم باهم.
می تونیم با هم از کشف هامون و اگاهی هامون و باورهامون صبحت کنیم
کتلت های سرد تو یخچال که از منو صدا می زنن:))
و در نهایت اینکه من چقدررررررر تغییر کردم
مهم نیست که هفته قبل یه جا رفتم برای مصاحبه کاری و گفتن می تونم بعنوان کاراموز برم نه بعنوان نیروی کار اصلی. مهم اینه که سال گذشته همین پوزیشن رو هم نمی تونستم داشته باشم. مهم اینه که اومدم به احساسم نگاه کردم و با اقتدار بهشون نه گفتم. مهم اینه یاد گرفتم از زاویه ای به این مساله نگاه کنم که حالم خوب باشه. فهمیدم دنیا خیلی حواسش به من هست. من دارم مهارت های کاری م رو می برم بالا. اینجوری دنیا یه نشونه بهم داد که بیشتر لازمه رو مهارت هام کار کنم.
این منم که می تونم یه اتفاق رو اینجوری تفسیر کنم. تو این مسیری که اومدم تبدیل به یه ادم خوش بین با حال خوب شدم
سالهاست که پارک نزدیک خونمونه . ولی من امساله که بارها پیاده روی رفتم . هربار ذوق می کنم که فقط با پنج دقیقه پیاده روی به یه پارک بزرگ می تونم برسم. از دیدن ادما که پیاده روی و ورزش می کنن کیف می کنم. کیف می کنم ادما به سلامتی شون و روحیه شون اهمیت می دن.
من هنوز تا دیدن نکات مثبت زندگیم خیلی فاصله دارم . استعدادمو که پارسال کشف کردم . زیبایی چهرم اندامم تیپ م رفتارم و صبحت کردنم.
من من جدیدی رو دیدم، به دنیاش اوردم و دارم بزرگش می کنم
از استاد و مریم جان تشکر می کنم تو بالا پایین شدنای زندگی بخش نشانه های سایت کمک بزرگی برای من بود مشاور و ارامش بخش من بود
همین دو سه روز پیش فکرم مشغول بود که چرا نمی تونم تصمیم بگیرم از خانواده جدا شم یا بمونم
یه نشونه گرفتم جمله اش این بود: از تحسین کشور و شهر و محله و خانه زندگی فعلیت شروع کن!!!!!!!!
اینجا همیشه به من یاداوری کرده که خوبی های الان زندگیم رو ببینم بعد هدایت می شم به مسیرهای بهتر به جاهای بهتر.
فعلا تا همینجا… براتون ارزوی نور و ارامش دارم