سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۷

به نام خدای نور

وای که چقدر به موقع به این فایل هدایت شدم من قرار یه قدم کوچیکی برای هدفم بردارم ولی یسری شرایطی شد که نمیشه برم اینکارو کنم اولشم کمی بهم ریختم که چرا اینطور شد ولی سریع یادم اومد مگه تو عهد نبستی که مثل اب روون باشی و به خدا توکل کنی؟مگه نگفتی من دیگه نمیخوام تقلا کنم و بجنگم براچیزی چون با جنگیدن بدست نمیاد و میخوام رها باشم و بسپرم به خدا؟گفتم اره من اینارو گفتم پس دیگه جای حرفی نمیمونه و حتماااا این موضوع به نفع منه که اینطور شد.

اومدم تو سایت و قلبم بم گفت برو ببین نشونت چیه زدم روی مرا به سوی نشانه ام هدایت کن که وااای این فایل فوق العاده بود که حرفای شایسته عزیز جوری به حال الان من میخورد و جوری قلبم اروم شد خدایا شکرررت واقعا که دیگه کلا مطمئن شدم قراره به نفع من باشه که این کاری که باید انجام بدم به تعویق افتاد.

وقتی داشتم فایل و میدیدم به زیبایی ها توجه کردم و تحسین میکردم که یه صدایی درونم گفت ببین چقدر قشنگه اگر همچین چیزی میخوای پا پس نکشی ها همچی درست میشه به زمان بندی خدا اعتمادکن که کمی بعدش اون قسمتی شد که شایسته عزیز استادو پیدا میکنن و میگن حسم بم گفت اینجا پیداتون میکنم و استاد میگه “دیدی اون خدای درون هیچوقت اشتباه نمیکنه” دیگه گفتم تمومه چقد باید نشونه ببینی خدایا شکرررت برا این همه هدایت شدن.

چقدر عشق استادو شایسته عزیزو تحسین میکنم شما خیییلی زیباید عشقتون خیلی زیبا و دوسداشتنی من با تمام کلماتی که بهم میگفتین لبخند به لب میومدو تحسینتون میکردم میگفتم خدایا منم همچین عشقی میخوام منم این عشق و میخوام اخ چقدر عشقتون قشنگه خدایاشکرت برا دیدن این همه زیبایی.

خدای قشنگ من تو چقدر عاشق منی که انقدر زیبا من و هدایت میکنی جدی که تو تسکین دهنده قلب و روح منی تو ناجی منی قشنگ ترین ناجی،من عاشقتممم که تو انقدر عاشقمیی.

خدایاشکرت با این حس و حال خوبم.

شاد سلامت ثروتمند و موفق باشید.