سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۹

تک تک زیبایی‌های این سفر‌، چیزی نیست جز «معجزه‌ی تمرکز بر نکات مثبت و در جستجوی دیدن زیبایی‌ها بودن».

هرچه به سمت زیبایی‌های بیشتری هدایت می‌شوم‌، ارتباط میان « مشتاق بودن برای دیدن زیبایی‌ها» و «احاطه شدن با ماجراهایی که دیوانه وار زیبا هستند» را‌، بیشتر درک می‌کنم.

«تمرکز بر زیبایی‌ها و یافتن نکات مثبت در هر چیزی» چنان جادوی عظیمی در خود دارد که‌،

آرام آرام‌، مس وجود‌مان را طلا می‌کند‌،

آرام آرام آدم دیگری از ما می‌سازد

آرام آرام ریشه‌های‌ اتصال به منبع‌مان را عمیق‌تر می‌کند و مدت زمان بیشتری ما را در این اتصال نگه می‌دارد.

آرام آرام درک‌مان را از همیشگی بودن نعمت‌ها‌، عمیق‌تر می‌کند و ترس و نگرانی‌های‌مان از کمبود را‌، محوتر می‌گرداند.

آرام آرام ذهن‌مان را به کنترل‌مان در می‌آورد‌. ظرف وجودمان را چنان رشد می‌دهد که «لاخوف علیهم و لایحزنون» می‌شویم و جسارت بیرون آمدن از زیر چتر باورهای محدودکننده را پیدا می‌کنیم.

آنوقت است که طراوت باران همیشگی نعمت‌ها را لمس می‌کنیم‌ و درهایی از خیر و برکت را به زندگی‌مان گشوده می‌بینیم و با شواهدی از فراوانی و نعمت احاطه می‌شویم که‌، با تمام وجودمان معجزه‌ی ماندن در احساس خوب را تصدیق می‌کنیم.

و دیگر نمی‌توانیم به شیوه‌ای جز تمرکز بر نکات مثبت و یافتن زیبایی‌ها‌، زندگی کنیم.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۹
    160MB
    10 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

474 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نگین نگین» در این صفحه: 2
  1. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2143 روز

    سلام به همه دوستان بخصوص استاد عزیزم و مریم خانم نازنین

    خانم شایسته چقدر خطتون زیبااست، بهتون تبریک میگم.

    استاد موقع نوشتن، خودکار بیک رو تو دستای خانم شایسته دیدم، و خیییلی برام جالب بود راستش فکر میکردم بیک فقط برای ایرانه، واسه همین در موردش سرچ زدم، بیک برای کشور فرانسه هست در سال 1945 توسط مارسل بیک پایه گذاری شد و شهرتش به خاطر تولید محصولات یک‌بار مصرف از قبیل فندک، آهنربا، خودکار و ریش‌تراش است.

    آقای علی اکبر رفوگران که در ایران کارخانه لوازم التحریر داشتند، در سال 1336 به عنوان نماینده انحصاری شرکت بیک در ایران انتخاب شدند،

    ایشان عطر بیک را در سال 1375 از فرانسه خریداری کرد. بسیاری معتقد بودند نمی‌شود چنین چیزی در ایران تهیه کرد حتی صاحب بیک فرانسه، اما رفوگران با کمک خواهرزاده‌اش «مهندس کاتوزیان» موافقت بیک را جلب کرد تا عطر بیک را در ایران تولید کند. او باور داشت می‌تواند محصولی با کیفیت عطرهای گران‌قیمت خارجی را با قیمت بسیار کمتر در ایران تولید نماید.

    سال 1377 با هدف تامین مواد اولیه موردنیاز و ایجاد زمینه‌های صادرات به بازار کشورهای همجوار، کارخانه دیگری توسط رفوگران جهت تولید نوک خودکار بیک با مشارکت شرکت بیک فرانسه در شهرستان فیروزکوه احداث شد. (حس میکنم باید این کامنت رو تو قسمت اول ثروت یک مینوشتم)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2143 روز

    سلام به همسفرای خوبم بخصوص استاد عزیز دلم و خانم شایسته ی نازنین

    از این فایل فوق العاده زیبا چند تا نکته دستگیرم شد

    1) احساس امنیت از زندگی در جای به این بزرگی! راستش موقعی که داشتید پیاده می‌رفتید تو اون فضای جنگل مانند تا به ساختمون برسید همش تو ذهنم بود که چطور نمیترسیدن تو اینجا زندگی کنن، و جواب میومد خب امنیت داشتن، من از بچگی شنیدم که امن نیست پول و طلا تو خونه نذارید، فلانی شب موقع خواب اومدن بالا سرش وسایلش رو بردن، تو دانشگاه که بودیم یه مسیری رو‌پیاده میرفتیم و میگفتن تنهااا نرید بخصوص وقتی تاریکه چون ممکنه اتفاق بدی بیافته هیچ‌کس نیست کمکتون کنه، ممکنه کارگرایی که اونجا کار میکنن اذیت کنن، وااای مغزم پوکید همه ی اینا مربوط به حداقل 18 سال پیشه، و با این یه نکته ی کوچیک همشون دوباره تو ذهنم پر رنگ شد!!! یه مدته وقتی میخوام بیام خونه و تاریکه (خونه ام کنار خیابونه ولی وقتی میخوام در پارکینگ رو ببندم و خلوته) با خودم میگم نگین پس خدا چکاره اس؟ نترس. (باور عدم امنیت و در واقع شرک چون باید باور کنم خدا در همه حال مواظب منه و هیچ کس نمیتونه به من آسیب بزنه)

    2) خانم شایسته ی عزیز چیزی که من متوجه شدم، شما توی سایت کار میکنید و عملا شغلتون با رشته ی تحصیلیتون که معماری هست متفاوته، امااا چقدر با اعتماد به نفس از معماری صحبت میکنید با اینکه مدتها ازش دور بودید و باهاش کار نمیکنید ولی به راحتی درباره اش حرف میزنید، من وقتی از فیزیک دور هستم همش میترسم فرمولی رو یادم رفته باشه و مسخره بشم و سعی میکنم حرف نزنم در موردش. (اهمیت دادن به نظر مردم)

    3) این نکته که پسر آقای کافمن به راحتی این خونه رو بخشید!!! وای خداییش این اصلا برام قابل باور نیست چطوور تونست همچین چیزی رو ببخشه بعد بچه ها و نوادگانش پول بدن و بیان اینجا رو ببینن (عزیز دلم نگین اونا انقدر پول دارن که پول بلیت براشون هیییچه) یا همش به بقیه میگن اینجا مال خانواده ما بوده (مطمئنا انننقدر مال و اموال دارند که نیاازی ندارن خودشون رو ثابت کنن به بقیه که آقا تو رو خدا باور کنید ما پولدار بودیم و این ملک مال خانواده ما بوده)، و چقدر نچسبیده و وابسته نبوده به مالش که به راحتی بخشیدتش (باور عدم فراوانی)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: