آنچه طی این سالها از مشاهدهی رفتار استاد عباسمنش در زندگی شخصیشان، برای من گرانبهاترین دورهی آموزشی است، درسهایی است که من از نحوهی نگاه و برخورد ایشان با مسائل آموختهام، اگر نگویم بیشتر قطعاً به اندازهی آگاهیهایی است که، از دورههای ایشان میآموزم. برای من، مشاهدهی زندگی ایشان از نزدیک، نمود عینی تمام آگاهیهایی است که در دورههای مختلف از ایشان شنیدهام. اگر از من درباره شگفتانگیزترین درسی بپرسید که، مشاهدهی زندگی خصوصی استاد عباسمنش مرا تحت تأثیر قرار داده، خواهم گفت:
هرگز هیچ فاصلهای میان آنچه شما از زبان ایشان در فایلها میشنوید و آنچه من در زندگی ایشان میبینم، ندیدهام.
شما صحبتهای ایشان را در دورهها و فایلها شنیدهاید و من رفتارهای ایشان را در زندگی روزمرهشان میبینم و میگویم که هیچ تفاوتی با هم ندارند. آنچه بیش از همه مرا درباره ایشان به تحسین واداشته این است که:
این انسان آموزههایش را زندگی میکند. خودش اولین شاگرد درسهایش است.
این سفرنامه را دوست دارم، با عشق برای تهیه فایلهایش وقت میگذارم، با عشق ماجراهایش را ضبط میکنم و این کار از آب و غذا خوردن برایم جذابتر و لذتبخشتر است. چون حداقل میتوانم، قطرهای از دریایی را با شما به اشتراک بگذارم که به رشد خودم کمک کرده است.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۲۰144MB10 دقیقه
من از زمانی که با استاد آشنا شدم
آگاهانه سعی کردم رو نکات مثبت تمرکز کنم و شکرگزار شرایط فعلی خودم از هر جهت باشم و برای زندگی رویایی آینده هم تجسم کنم و برنامه داشته باشم
اما گاهی یه سری مسائل پیش میاد که واقعا حالم رو بسیار بدمیکنه
مثل اتفاق دیروزم
اما به یه چیزی خیلی ایمان دارم،اینکه اگر از خداوند برای هر چیزی که تو ذهنمه سوال بپرسم هدایتم میکنه.
دیروز با اینکه حسم حس خوبی بود اما ترکیدن لوله خونه باعث شد همسرم بیاد و بامن بدترین رفتار رو بکنه؛و اینکه من چون سر کار با همکارم دعوام شد و خونه هم این صحنه رو دیدم پس این بلا رو سرت آوردم
زندگی ما خوبه ،خوبه ،خوبه. اما این دور معیوب تموم نشدنی که:هر سه ماه تقریبا یه بار این مدل دعوای شدید رو داریم
البته که این سه ماه رو هم به لطف آشنایی با استاد دارم_وگرنه قبلا توی یه جهنمی زندگی میکردم
اگر حتی آلانی که ناراحتم هم بخام نازیبایی زندگیم رو بگم نمیتونم چیز زیادی پیدا کنم
توی ذهنم همه چی اکی و سر جاشه_درسته خونه و زندگی عالی ندارم و یه سری مسائل دیگه
اما اینها ناراحتم نمیکنه جز همین رفتاری که هر سه ماه اتفاق نیفته
از دیروز ده بار تصمیم گرفتم به جدایی و رفتن…اما یه حسی مانع میشه
اینکه شرایط زندگی من از هر جهت دیگه ای اکی هست؛مواردی که اکثر خانمها دوست میدارن
شوهری که شغل داره
شوهری که از نظر اخلاقی سالمه(بحث خیانت و…)
کسی که بچه هاشو دوست داره
کسی که از نظر ظاهری خیلی همو میپسندیدم
کسی که توی خرج های زندگی اذیت نمیکنه
کسی که برخلاف گذشته اش،الان خیلی راحت کار کردن منو پذیرفته
کسی که….
و خیلی خیلی موارد دیگه
خلاصه که واقعا ناراحتم و نبخشیدمش اما قبل دیدن فایل از خداوند طبق معمول هدایت خواستم
که خداوندا نکنه مسئله یه چیز دیگست که من بهش توجه ندارم
چون از دیروز میگم من که حالم خوب بود چرا پس اتفاق بد برام افتاد(هر چند که این چند وقت مدام توی ذهنم شوهرم رو محکوم میکنم که این چه خونه اییه برام خریدی که هر بار یه جاش به مشکل برمیخوره)_یعنی در واقع خودم فک میکنم که شوهرم باید خیلی بیشتر تلاش کنه و یه جورایی خودش رو به اب و آتیش بزنه تا جای بهتری بریم
چون همسرم کارمنده_نمیخاد به شغل دوم یا حتی مقدمه برای بهتر شدن فک کنه
البته که داره همه ی کارهاش رو میکنه که از اداره بیاد بیرون ولی چیزی که خیلی حرصم میده اینه که خب از الان به فکر شغل بعدی باش چرا نیستی!!!؟؟؟
در کل چیزی که خیلی درگیرم و البته که خیلی وقتها هم همسرم میفهمه که من همچین ذهنیتی نسبت بهش دارم اینه که این اندازه ای که هستی کافی نیستی
باید بیشتر به فکر باشیبیشتر کار کنیبیشتر آینده نگر باشی_بیشتر و….
و خلاصه که گفتم خداوندا هدایتم کن.
نه دلیل به اندازه کافی دارم برای رفتن
نه دوست دارم خودم رو راضی کنم با همین دعواهای هر سه ماه به موندن
چون خیلی تحقیر میشم تو این دعواهاولی از این تا بعدی همه چی عالیه،حتی اگر هر برخوردی داشته باشم (دارم میگم که لازم نیست حتما باید همه چی رو رعایت کنم که یه وقت شوهرم ناراحت نشه تا کاری بکنه…نه نه؛ممکنه اغلب رفتاری یا حرفی هم ازم سر بزنه که ناراحت بشه ولی برخورد نکنهیا حتی اصلا ناراحت نشه؛البته که خودم هم اینطوریم)
هدایت شدم به این فایل
من معمولا زمانی که هدایت میشم به فایل تصویری نگاه نمیکنم ،فقط هدفون رو میذارم تو گوشم گوش میدم
ولی الان نگاه کردم و چقدر خندیدم و حظ کردم از رابطه پدرو پسر
و احساس کردم این یه جمله جواب منه«مایک همیشه با قطعیت یه چیزی رو نگو؛احتمال بده شاید مسئله یه طور دیگه ای باشه_مفهوم رو گفتم)
به نظر من هم همینه
من قبلا خیلی رابطه داغونی داشتم با همسرم(که کامل ایشون مقصر بود به ظاهرولی مقصر افکار من بود که خیلی ضعیف بودم و ایشون بت من بود و همیشه ترس از بی پناهی و بی کسی داشتم و اینکه اگر نباشه من دیگه جایی ندارم و حرف مردم رو چکار کنم و ….)این بود که تا میتونستم کوتاه میومدم که فقط زندگی حفظ بشه به مدت 8سالوهمسرم هم بارها و بارها الان میگه که من مقصرم که از محبت و مهربونی تو سواستفاده کردم.ولی بعد آشنایی با استاد که اصل رو خداوند قرار دادم و به مرور شجاعت پیدا کردم و برای خودم ارزش قائل شدم یه سری کار انجام دادم و همین ها باعث شد البته که به صورت تکاملی هر بار شوهرم بهتر از قبل بشه
ولی الان فک میکنم من از این ور بوم افتادم (البته اگر دوستی کامنت من و میخونه نظر خودش رو برام صادقانه بنویسه)و فک میکنم باید کمی بیشتر رعایت کنموگاهی که همسرم ناراحته(که البته این بار هردو با هم ناراحت بودیم)من کمی چشم پوشی کنماما افکار غالب این روزهای من اینه که من میتونم هر طوری رفتار کنم ولی باید باید باید شوهرم خودش رو تحت هر شرایطی کنترل کنه تا به من توهین نکنه یا باهام درگیر نشه
ممنون میشم دوستانی که آگاهن یا دوره عشق و موردت رو دارن بهم کمک کنند
البته بذارید یه چیزی هم بنویسم نمیدونم اصلا خانم شایسته میخونه یانه،این برداشت شخصی منه با ذهنیت الانمهررزمان که فایل های تصویری یا صوتی از خانم شایسته با استاد میبینم که مثلا خانم شایسته حرفی گفت که از نظر من استاد بی توجهی کردیا ایشون یه چیزی رو خواستن که انجام بدن واستاد گفتن نه الان نمیشه یا همچین چیزهایی رو
من با وجود اینکه تمام این دوسال اخیر که از هر جهتی توی زندگیم خیلی خیلی پیشرفت کردم همه رو مدیون استادم اما سریع میگم با خودم که این خانم شایسته ست که اینهمه داره کوتاه میاد_تو هر کدوم از اون صحنه ها من بودم بسیار ناراحت میشدم بخصوص که همه دارن میبینن
البته که البته مطمئنم این مشکل منه با این طرز فکر ولی گفتم صادقانه بگم که حتی نسبت به خانم شایسته و استاد هم همچین چیزی رو ایراد میگیرم
سپاس دوست عزیز
وقتایی که نمیتونم جواب واضحی پیدا کنم و یا واقعا به درک عمیقی از موضوع برسم تصمیم میگیرم کلا بی خیال اون موضوع بشم و روی چیز دیگه ای فکر کنم،تجسم کنم و گفتگوهای ذهنیمو ادامه بدم
تو این شرایط نمی تونم به نکات مثبت همسرم توجه زیاد داشته باشم
پس به آزمونی که پیش رو دارم فکر میکنم
به قبولی
به ان شالله مهرماه معلم شدن
به خونه عوض کردن و….
یک دنیا سپاس بابت یاداوری