https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/07/abasmanesh-22.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-07-28 11:03:322024-07-28 16:11:46سفر به دور آمریکا | قسمت ۲۲
563نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سپاس خداوندی رو که هر لحظه توی تمام ثانیه ها ، خودش رو به ما نشون میده، توی صدای شاد و پر انرژی خانم شایسته عزیزم، توی لبخند و نگاه مهربان و آموزه های استاد عزیزم، توی هدایت هر لحظه اش به سمت خودش، توی خونگرمی و مهمان نوازی خانم کتی، توی چهره مهربان مادرش. توی شادی مایک موقع نوشیدنی خوردن مرد فروشنده، توی عشق مرد فروشنده به تراشیدن یخ و ….
چقدر خدا برایم دیدنی و قابل لمس شده، چقدر همه جا برایم مشهوده، چقدر به خودم نزدیک تر احساسش می کنم، درون هر لحظه و هر ثانیه ام. ممنونم بخاطر این همه عشقی که نثار ما می کنید و خدا را بیشتر در زندگی مان ، در هر نفسمان متجلی می کنید.
چند روز پیش عموی من در سن ۹۵ سالگی فوت کرد، در حالی که هیچ وقت بیمار نشد و تا چند ماه آخر زندگیش روزی دو بار پیاده رویش را می رفت و کل زندگیش به سبک خودش زندگی کرد و با آرامش و در خانه خوابید و بیدار نشد. من برای خودم یک الگوی خوب پیدا کرده بودم، که چقدر عالی و با آرامش زندگی کرد و عمر با عزت داشت. تا امروز که این خانم رو توی فایل دیدم گفتم، خدای من ۹۵ سالگی تازه می تونه شروع سفر و هیجان مسافرت و گردش باشه…
استاد چقدر عالی گفتید که این فقط دقایقی از زندگی شماست و سراسر زندگی تان پر از زیبایی است، و چقدر دیدن همین دقایق زندگی ما را تغییر داده و چقدر تاثیر عالی روی ما داشته. با تمام وجودم تحسینتان میکنم ، بهترین و توحیدی ترین الگوی دنیا.
یه چیز جالبی که برام درس بزرگیه، اینه که وقتی شغل ما، رسالت زندگیمان، همان چیزی باشه که عاشقشیم، همیشه و در همه شرایط برای کار کردن زمان داریم، گردش میریم لذت می بریم، همزمان کار هم می کنیم، غذا می خوریم، پیاده روی می رویم، همزمان مشغول کارمان هم هستیم، مهمونی میریم، همزمان مشغول انجام رسالتمون هم هستیم.
عاشقتونم به خاطر این همه عامل بودنتان به قانون و سبک زندگی فوقالعاده تان.
خدا رو شکر که نشانه هاش رو هر لحظه برای ما می فرسته. و اینبار از طریق کامنت من به شما راه رو نشون داد.
یه ویژگی دیگه که برای بند آخر یادم رفته بودم بنویسم. اینه که وقتی شغل ما همون چیزی باشه که عاشقشیم، میشه اولویت اول زندگیمون ، هر چقدر بیشتر به اون مشغول باشیم، بیشتر لذت می بریم و بیشتر رشد و پیشرفت می کنیم.
امروز در فایل نشانه ام به کامنت زیبای شما برخوردم و کلی تحسینتون کردم چقدر رشد دادید خودتون رو چقدر نوشته هاتون جون گرفتن و پر شدن از سپاسگزاری و نکات مثبت
این آرزو رو در من هم زنده کرد که تا آخر عمر باعزت زندگی کنم و سالم و سرحال چه خوب گفتید
من دارم از هیجان دیوانه میشم. چه خانم خوبی چه روابط عالیییی چقدر انسانها خوبن خدایا. چقدر خانم کتی عالیه. چقدر خوب ارتباط برقرار کرده. چقدر با مادرشون خوبن. چقدر مادرشون هم خوبه. استاد بخدا من همش به این سبک زندگی فکر کرده بودم و تجسم کرده بودم و نوشته بودم درباره ش. حالا دارم شما رو بعنوان نمونه عینی میبینم که دارید به این سبک زندگی میکنید.
من هم یک عالمه عاشق سفر و یادگیری و دیدن انسانهای جدید هستم. ماه پیش پدرم رو برای عمل کاتاراکت چشم برده بودم بیمارستان. ولی برخلاف دفعه قبل که نهایتا ساعت 5عصر از بیمارستان برگشتیم این بار پدر بهوش نیومد. من تنها کسی بودم که پیششون بودم. همه بیمارها مرخص شده بودن و فقط ما مونده بودیم. پدر رو منتقل کردن توی بخش. هم اتاقیشون ی آقای مسن بود که ریه ش مشکل پیدا کرده بود. اولا که دستان خدا کمک کرد و پدر را برد در بخش و روی تخت جا داد. بعد از اون من دیدم خانواده اون آقا چقدر انسانهای با شخصیت و عالییی هستن. کلی ازشون خوشم اومد. خوشحال شدم از اینکه با آدمهای جدید آشنا شدم. اولش که ی خانم و پسر جوانش داخل اتاق بودن بعد خانم رفت و پسرشون موند. باور کنید پسرشون اینقدر خوب و راحت برخورد کرد که من اصلا فضا برام خیلی سبک و عادی بود.اینقدر دیدن آدمهای جدید و روابط بین خانواده شون و ارتباط انسانها با من برام همیشه لذت بخشه که زنگ زدم به خونه و به برادرم گفتم روز آخر ارائه اظهارنامه مالیاتی هست و بابا هنوز بهوش نیمده. تو بیا و مدارک من رو که با خودم آوردم ببر و اظهارنامه رو رد کن که اگه بابا بهوش اومد دنبال من نگرده چون از صبح باهاش بودم. باید بگم که پدرم به شدت به من اظهار محبت و علاقه داره. برادرم اومد و اصرار کرد تو برو و کارت رو انجام بده من میایستم بالای سر پدر اما چون من دیدن روابط جدید برام خیلی ارجحیت داشت به برادرم گفتم من میخوام باشم پیششون. خلاصه به هر طریقی بود برادرم رو فرستادم تا کار من رو انجام بده و من از این موقعیت پر از انرژی و شوق بشم. بعد از اون یکی دیگه از برادرها که بزرگتر بود اومد. این یکی از اون برادر هم بهتر اونقدر عالی با هم و با پدرشون که از نظر ذهنی هم دچار مشکلاتی شده بود رفتار میکردند و انگار بچه شون بود باهاش صحبت میکردن و کارهاش رو انجام میدادن و به هر طریقی سرش رو گرم میکردن که من همینطوری میخکوب شده بودم به رفتارشون و در دل تحسینشون میکردم و لبخند میزدم. فکر کنم اون بنده خداها هم از من متعجب شده بودن? حتی با من هم عالی برخورد داشتن. وقتی پدر رو برگردوندم خونه, فردا از دیدن این همه خوبی و روابط عالی و انسانهای خوب برای برادرم گفتم. او هم گفت همون دیروز با خودم گفتم حتما دوباره ی سوژه پیدا کردی که بمونی و ارتباط برقرار کنی….
دیدن سبک زندگی شما برای من نشانه است. من هم بزودی این زندگی رو که وجودم بشدت مشتاق تجربه اون هست رو از نزدیک لمس میکنم. با تغییر باورهام. خداروشکر…
خیلی عالی هستید. خیلی خوشحالم که همزمان با 12 قدم سفر نامه هم ارائه میشه. برای من واقعا یاریگر و الگو هست دیدن نحوه زندگی و روابط شما.
خانم شایسته آخرش خیلی خندیدیم . دور دهن این پسر را پاک کن . ببین چقدر خودش کثیف کرد .
استاد الان عین بچه کوچولوها غذا میخورن . بعد دور دهنشان می ریزه اونجوری شدی
میدانید عزیزان من با نگاه به این قسمت درک میکنم وحس میکنم که :
ومرا یاد این شعرها انداخت
به احسان شاد کردن دلی —-به از الف رکعت در منزلی
گرصد سال ره مسجد ومیخانه بگیری — عمرت به هدر رفته گردست نگیری
اگر به روی نومیدی لبخند بزنی اگر حتی به حیوانی محبت کنی از دید خدای عزیز شریف هستی
این ماجرا را میدانید که شخصی گناه کار برسر چاهی برای رفع تشنگی میرود وسگی را آنجا می بیند واحساس میکند که مثل خودش تشنه است وکفشش را دلو میکند وبه سگ آب میدهد
وخدای عزیز تمام بدیهایش را میبخشد
وچه زیبا بزرگی گفت : دستان که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی است که دعا میکند
عزیزان الهی فدای همه تان برم ؛ محبت یک فرشته است خوبی یک فرشته است نیکی ، کمک ، یاری ، خنده بر چهره کسی نشاندن ، آگاهی بخشی ، هدایت به سمت شادی وراستی ودرستی و.. همه فرشته هستند
حال من وتوکدام فرشته را همراه خودمان داریم ؟ چق————-در لذت بخش است چقدر لذت بخش است بر لبان انسانی خنده بنشانی . چقدر زیباست حضورت باعث گرمی خانواده ای شود امید وشادی به این خانواده بیاری من واقعا فکر میکنم که الان تمام فرشته های خداوند وخود خدا برای استاد و این آتیش پاره ؟؟ دست میزنند هزاران دورود وسلام بر شما استاد وخانم شایسته چقدر لذت بردم از این حرکتتان .مرحبا مرحبا
شادی را هم به دل من آوردید
وعزیزان حواستان باشد که خشم وعصبانیت .دروغ وگینه وغیبت و… تماما هیولا هستند ودوری کنید .
وقتی تو عصبانی هستی ناراحت هستی کینه به دل داری و… بدنت سم ترشح میکند وسلولهایت در فضای سمی قرار دارند وزود پیر میشی بدبختی هم بیشتر سراغت میاد
اما وقتی شادی محبت میورزی خوبی میکنی بدنت هورمونهای شاد ترشح میکند ودر شادی است که انسان میتواند زندگی کند وتصمیم بگیرد
وگذشته از اینها ؛ آدمی که شادی تولید میکند اولین کسی که بهرمند میشود خود کسی است که شادی تولید میکند . اگر میخوتهی زندگی شادی داشته باشم باید شادی تولید کنم
چقدر این حرکت استاد وهمسر محترمشان زیبا بود . فکر میکنم تا ابد در خاطره ی این خانم ومادرش ؛ این کار استاد وهمسر محترمشان ، خواهد ماند
اصلا تمام زندگی برای همین است . شادی . احساس خوب . من واقعا اینجوری تجربه دارم که خود خداوند در شادی نمایان میشود وخود خدا تماما شادی است
واگر به اون جمال وآن پادشاه هستی وصل شدی . شادی برتخت وجودت می آید
چرا استاد وهمسر محترمشان اینقدر شادند ؟
چون واقعا آنها به منبع اصلی وصل شده اند به منبع شادی وصلند
به نام او که این همه زیبایی و فراوانی را افرید تا ما در روی این کره خاکی در کمال راحتی و ارامش زندگی کنیم .خانم مریم عزیز هر روز دعایی را در پایان سفر نامه از خدا درخواست میکند که هدایت برای تک تک بچه های همسفر به سمت زیبایی های بیشتر است.
قبلاً هم این تصاویرو میدیدم اما شاید در بعضی مواقع شاید حتی حس خوبی هم نمیگرفتیم پس چی عوض شده که الان همه چی زیباتر وهمه چی دلنشین تر به نظر میاد
پر شده ایم از اگاهی های این سفر که بی حد ومرزه
پرشده ایم از تغییر دیدگاهها و درک عمیق تر نسبت به زیباییها
پرشده ایم از ارامش
پرشده ایم ازمهربانی
درونمان پالایش شده درونمان پاکسازی شده از حسادت ،کینه ،حسرت ،نا برابری ،بدخواهی
??????????????
درک این همه مساعل و رسیدن به اونها تمرین و ممارست میخواهد .و طی کردن مسیر تکامل با صبر و ایمان به نتیجه میرسد.خدایا دست یاری به سوی تو دراز میکنم تا در این راه موفق و خوشحال مسیرم را طی کنم
خدایا سپاس به خاطر این همه نعمت و این همه زیبایی .??
استاد عزیز وبزرگوارم خانم شایسته مهربانم
مایک دوستداشتنی بی نهایت ممنونم بابت همه زحمتای بیدریغتون??
این سفرنامه عجب سفر نامه ای شده هر چه پیش میریم درک من داره از توجه به نکات مثبت واضح تر و ملموس تر میشه.
واقعا این سفر خودش یک دوره کاملا عالی و از همه مهم تر کاربردی و قابل اجراست،
به نظرم در عین سادگی بسیار تاثیر گذار،قابل درک و از همه مهم تر قابل اجرا و نهایت منتهی به نتیجه های عالیست.
واقعا توجه به نکات مثبت زیاد سخت نیست،فقط باید پس زمینه ذهنت باشه،
استاد بزرگوار و خانم شایسته واقعا ممنونم که از زیبایی های این سفر ها و این نکات مهم در زندگی رو خیلی ساده ولی تاثیر گذار در این قسمت ها رو برام سوغاتی میفرستی،
بهترین سوغاتی بود که یک نفر برام از سفرش برام آورده
خدای من ، هر قسمت عالی تر از قسمت قبلی میشه ، هیچوقت به آدم ها اینجوری نگاه نکرده بودم چون در ذهن من آدم های غریبه ، یک مشت مزاحم بودند که بالاجبار در زندگی ظاهر میشوند و دیر یا زود میروند و حذف میشوند ، یادمه تکیه کلام پدرم این بود « ما اصولا اهل رفت و شد نیستیم » و چقدر من از این جمله رنج میبردم چون روح حقیقت جوی من عاشق رفت و آمد و مراوده با انسان ها بود ، عاشق خلق لحظه های شاد ، حالا میفهمم که تمام کودکان مثل هم هستند ، همه سالم ، همه پاک ، همه عاشق زندگی ، آنها حتی در برابر ذهن منطقی بزرگتر ها مقاومت می کنند اما به مرور و در اثر شنیدن های تکراری ، تسلیم همان ذهن ها میشوند و منطق گسسته و بی نظم آنها را باور می کنند و یکی از اون منطق های غلط ، همین عدم احترام و دوست داشتن انسان ها بود ، پدر و مادر من حتی حوصله فامیل را هم نداشتند و اگر سالی یکبار کسی به خانه مان می آمد یا خودمان به خانه کسی می رفتیم بعدش بدگویی و ایراد گرفتن ها شروع میشد و آخرش هم به این نتیجه ختم میشد که ما خودمون از همه بهتریم ، فرهنگ مون بالاتره ، تمیز تریم ، فهمیده تریم ، و من همیشه از این حرفها و قضاوت آدم ها رنج میبردم ، همیشه خلوتی آرام و بی سر و صدا برای خودم داشتم ، همیشه آن آدم های پر از عیب را دوست داشتم و از اونها و سبک زندگی شون و جمع صمیمانه شون طرفداری میکردم و البته کتک هم میخوردم ، خانم شایسته عزیزم شاید باور نکنی که در تمام این دوسالی که با شما عزیزان آشنا شدم هم هرگز به این بُعد از وجودم نگاه نکرده بودم که بخاطر باورهایی که در کودکی در مورد روابط به من القا شده بود ، رشد نکرده بود و من یکی از عواملی که همیشه با خودم می گفتم چرا اونجور که میخوام پیشرفت نمیکنم ، چرا همیشه از یک جور افسردگی رنج میبرم ، چرا همیشه بعد از هر مهمانی یا قرار گرفتن در جمعی در دلم از بعضی حرکات آنها بدم می آید و چرا در خلوت خودم مشتاق دیدار آدم ها نیستم ؛ و امروز که شما به خانه خانم کتی رفتید و اون حرفهای زیبا را از زبان شما شنیدم که با شور و حرارت حرف میزدی انگار یکی پشتیبانم شد و به من اجازه ایجاد رابطه و اجازه ابراز علاقه به آدم ها را داد ، عین بچه ای شدم که مادرش بهش اجازه داد تو کوچه بره و با دوستهاش بازی کنه ، و شما تا الان چند باره که اجازه تجربه های قشنگ را برای من صادر کردی ، تجربه ها و کارهایی که انقدر از انجامشون منع شدم که باورم شده که واقعا زشت و ناپسند هستند …. وقتی انسان در مسیر مستقیم قرار میگیره آنچه لازمه بهش گفته بشه ، گفته میشه و حتما لازم بود که امروز من این حرفها را از زبان شما بشنوم و خوشبختانه ذهنم نه تنها مقاومت نکرد بلکه با ذوق و شوق فراوان اونها را پذیرفتم ….سپاسگزارم
سلام.خیلی عالی بود.واقعا خدا رو هزار مرتبه شکر.
سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز و مایک دوست داشنی واقعا عالی بود لذت بردیم سپاسگزارم
به نام هدایتگر وهاب
سلام
سپاس خداوندی رو که هر لحظه توی تمام ثانیه ها ، خودش رو به ما نشون میده، توی صدای شاد و پر انرژی خانم شایسته عزیزم، توی لبخند و نگاه مهربان و آموزه های استاد عزیزم، توی هدایت هر لحظه اش به سمت خودش، توی خونگرمی و مهمان نوازی خانم کتی، توی چهره مهربان مادرش. توی شادی مایک موقع نوشیدنی خوردن مرد فروشنده، توی عشق مرد فروشنده به تراشیدن یخ و ….
چقدر خدا برایم دیدنی و قابل لمس شده، چقدر همه جا برایم مشهوده، چقدر به خودم نزدیک تر احساسش می کنم، درون هر لحظه و هر ثانیه ام. ممنونم بخاطر این همه عشقی که نثار ما می کنید و خدا را بیشتر در زندگی مان ، در هر نفسمان متجلی می کنید.
چند روز پیش عموی من در سن ۹۵ سالگی فوت کرد، در حالی که هیچ وقت بیمار نشد و تا چند ماه آخر زندگیش روزی دو بار پیاده رویش را می رفت و کل زندگیش به سبک خودش زندگی کرد و با آرامش و در خانه خوابید و بیدار نشد. من برای خودم یک الگوی خوب پیدا کرده بودم، که چقدر عالی و با آرامش زندگی کرد و عمر با عزت داشت. تا امروز که این خانم رو توی فایل دیدم گفتم، خدای من ۹۵ سالگی تازه می تونه شروع سفر و هیجان مسافرت و گردش باشه…
استاد چقدر عالی گفتید که این فقط دقایقی از زندگی شماست و سراسر زندگی تان پر از زیبایی است، و چقدر دیدن همین دقایق زندگی ما را تغییر داده و چقدر تاثیر عالی روی ما داشته. با تمام وجودم تحسینتان میکنم ، بهترین و توحیدی ترین الگوی دنیا.
یه چیز جالبی که برام درس بزرگیه، اینه که وقتی شغل ما، رسالت زندگیمان، همان چیزی باشه که عاشقشیم، همیشه و در همه شرایط برای کار کردن زمان داریم، گردش میریم لذت می بریم، همزمان کار هم می کنیم، غذا می خوریم، پیاده روی می رویم، همزمان مشغول کارمان هم هستیم، مهمونی میریم، همزمان مشغول انجام رسالتمون هم هستیم.
عاشقتونم به خاطر این همه عامل بودنتان به قانون و سبک زندگی فوقالعاده تان.
بهترین ها را برایتان آرزومندم.
سلام آبجی مرضیه ی عزیزم.
سپاسگذارم بابت کامنتی که گذاشتید.
بند آخرتون یک نشانه ی بی نظیر بود از طرف ربّ برای من بابت عش زندگی ام که یک راه حل فوق الاعاده را در دهنم باز کرد که خیــــلی عالی شد.
سپاسگذارم.
در پناه شاد و مطمئن و ارامش بخش ربّ ، همواره شاد و ثروتمند وموفق و سلامت باشید.
آقای احمدی عزیز، داداش خوبم
خدا رو شکر که نشانه هاش رو هر لحظه برای ما می فرسته. و اینبار از طریق کامنت من به شما راه رو نشون داد.
یه ویژگی دیگه که برای بند آخر یادم رفته بودم بنویسم. اینه که وقتی شغل ما همون چیزی باشه که عاشقشیم، میشه اولویت اول زندگیمون ، هر چقدر بیشتر به اون مشغول باشیم، بیشتر لذت می بریم و بیشتر رشد و پیشرفت می کنیم.
بهترین ها را برایتان آرزومندم.
سلااام مرضیه عشق من
امروز در فایل نشانه ام به کامنت زیبای شما برخوردم و کلی تحسینتون کردم چقدر رشد دادید خودتون رو چقدر نوشته هاتون جون گرفتن و پر شدن از سپاسگزاری و نکات مثبت
این آرزو رو در من هم زنده کرد که تا آخر عمر باعزت زندگی کنم و سالم و سرحال چه خوب گفتید
ممنونم برای نکاتی که با ما به اشتراک گذاشتی
امیدوارم در سفر زندگیت بهترینها رو تجربه کنی
سلام عشق من
سلام سمیه جانم
من عاشقتم دست خیررسان خدا
چقدر زیبا خدا به وسیله تو من رو به اینجا هدایت کرد تا بهم نشون بده که چقدر رشد کردم و بیشتر سپاسگزاری اش رو انجام بدم
من عاشقتم عزیز دلم
از تنها فرمانروای جهانیان بهترینها را برایت خواستارم 😘😘😘🌹🌹🌹
سلام مرضیه عشق من
خداروشکرررررر برای هدایتهای هر لحظه چقدر خوشحالم و سپاسگزارم برای این تعهد و پشتکار و ایمان روزافزونت خواهرررر عزیزم
سلام به مریم عزیزم
سلام به استاد دوست داشتنی
چه حس خوبیه یه کسی رو که اصلا نمی شناسی دعوتت کنه اونم یه کسی که نه هم زبونه نه هم فرهنگه نه ….
خیلی لذت داشت
وقتی می بینی اینجا تو ایران جوون 20 ساله از زندگی نا امیده ولی توی اون کشور خانم 95 ساله تازه تصمیم داره جهانگردی کنه
خدای من دیدن این همه زیبایی روابط ،طبیعت، سلامتی ،آرامش و امید فقط و فقط از حضور تو بر میاد
سپاسگزارتم خدای پاک و منزه من
وااااای خدای من
من دارم از هیجان دیوانه میشم. چه خانم خوبی چه روابط عالیییی چقدر انسانها خوبن خدایا. چقدر خانم کتی عالیه. چقدر خوب ارتباط برقرار کرده. چقدر با مادرشون خوبن. چقدر مادرشون هم خوبه. استاد بخدا من همش به این سبک زندگی فکر کرده بودم و تجسم کرده بودم و نوشته بودم درباره ش. حالا دارم شما رو بعنوان نمونه عینی میبینم که دارید به این سبک زندگی میکنید.
من هم یک عالمه عاشق سفر و یادگیری و دیدن انسانهای جدید هستم. ماه پیش پدرم رو برای عمل کاتاراکت چشم برده بودم بیمارستان. ولی برخلاف دفعه قبل که نهایتا ساعت 5عصر از بیمارستان برگشتیم این بار پدر بهوش نیومد. من تنها کسی بودم که پیششون بودم. همه بیمارها مرخص شده بودن و فقط ما مونده بودیم. پدر رو منتقل کردن توی بخش. هم اتاقیشون ی آقای مسن بود که ریه ش مشکل پیدا کرده بود. اولا که دستان خدا کمک کرد و پدر را برد در بخش و روی تخت جا داد. بعد از اون من دیدم خانواده اون آقا چقدر انسانهای با شخصیت و عالییی هستن. کلی ازشون خوشم اومد. خوشحال شدم از اینکه با آدمهای جدید آشنا شدم. اولش که ی خانم و پسر جوانش داخل اتاق بودن بعد خانم رفت و پسرشون موند. باور کنید پسرشون اینقدر خوب و راحت برخورد کرد که من اصلا فضا برام خیلی سبک و عادی بود.اینقدر دیدن آدمهای جدید و روابط بین خانواده شون و ارتباط انسانها با من برام همیشه لذت بخشه که زنگ زدم به خونه و به برادرم گفتم روز آخر ارائه اظهارنامه مالیاتی هست و بابا هنوز بهوش نیمده. تو بیا و مدارک من رو که با خودم آوردم ببر و اظهارنامه رو رد کن که اگه بابا بهوش اومد دنبال من نگرده چون از صبح باهاش بودم. باید بگم که پدرم به شدت به من اظهار محبت و علاقه داره. برادرم اومد و اصرار کرد تو برو و کارت رو انجام بده من میایستم بالای سر پدر اما چون من دیدن روابط جدید برام خیلی ارجحیت داشت به برادرم گفتم من میخوام باشم پیششون. خلاصه به هر طریقی بود برادرم رو فرستادم تا کار من رو انجام بده و من از این موقعیت پر از انرژی و شوق بشم. بعد از اون یکی دیگه از برادرها که بزرگتر بود اومد. این یکی از اون برادر هم بهتر اونقدر عالی با هم و با پدرشون که از نظر ذهنی هم دچار مشکلاتی شده بود رفتار میکردند و انگار بچه شون بود باهاش صحبت میکردن و کارهاش رو انجام میدادن و به هر طریقی سرش رو گرم میکردن که من همینطوری میخکوب شده بودم به رفتارشون و در دل تحسینشون میکردم و لبخند میزدم. فکر کنم اون بنده خداها هم از من متعجب شده بودن? حتی با من هم عالی برخورد داشتن. وقتی پدر رو برگردوندم خونه, فردا از دیدن این همه خوبی و روابط عالی و انسانهای خوب برای برادرم گفتم. او هم گفت همون دیروز با خودم گفتم حتما دوباره ی سوژه پیدا کردی که بمونی و ارتباط برقرار کنی….
دیدن سبک زندگی شما برای من نشانه است. من هم بزودی این زندگی رو که وجودم بشدت مشتاق تجربه اون هست رو از نزدیک لمس میکنم. با تغییر باورهام. خداروشکر…
خیلی عالی هستید. خیلی خوشحالم که همزمان با 12 قدم سفر نامه هم ارائه میشه. برای من واقعا یاریگر و الگو هست دیدن نحوه زندگی و روابط شما.
خداروشکر.
سلام وباز هم سلام .
خانم شایسته آخرش خیلی خندیدیم . دور دهن این پسر را پاک کن . ببین چقدر خودش کثیف کرد .
استاد الان عین بچه کوچولوها غذا میخورن . بعد دور دهنشان می ریزه اونجوری شدی
میدانید عزیزان من با نگاه به این قسمت درک میکنم وحس میکنم که :
ومرا یاد این شعرها انداخت
به احسان شاد کردن دلی —-به از الف رکعت در منزلی
گرصد سال ره مسجد ومیخانه بگیری — عمرت به هدر رفته گردست نگیری
اگر به روی نومیدی لبخند بزنی اگر حتی به حیوانی محبت کنی از دید خدای عزیز شریف هستی
این ماجرا را میدانید که شخصی گناه کار برسر چاهی برای رفع تشنگی میرود وسگی را آنجا می بیند واحساس میکند که مثل خودش تشنه است وکفشش را دلو میکند وبه سگ آب میدهد
وخدای عزیز تمام بدیهایش را میبخشد
وچه زیبا بزرگی گفت : دستان که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی است که دعا میکند
عزیزان الهی فدای همه تان برم ؛ محبت یک فرشته است خوبی یک فرشته است نیکی ، کمک ، یاری ، خنده بر چهره کسی نشاندن ، آگاهی بخشی ، هدایت به سمت شادی وراستی ودرستی و.. همه فرشته هستند
حال من وتوکدام فرشته را همراه خودمان داریم ؟ چق————-در لذت بخش است چقدر لذت بخش است بر لبان انسانی خنده بنشانی . چقدر زیباست حضورت باعث گرمی خانواده ای شود امید وشادی به این خانواده بیاری من واقعا فکر میکنم که الان تمام فرشته های خداوند وخود خدا برای استاد و این آتیش پاره ؟؟ دست میزنند هزاران دورود وسلام بر شما استاد وخانم شایسته چقدر لذت بردم از این حرکتتان .مرحبا مرحبا
شادی را هم به دل من آوردید
وعزیزان حواستان باشد که خشم وعصبانیت .دروغ وگینه وغیبت و… تماما هیولا هستند ودوری کنید .
وقتی تو عصبانی هستی ناراحت هستی کینه به دل داری و… بدنت سم ترشح میکند وسلولهایت در فضای سمی قرار دارند وزود پیر میشی بدبختی هم بیشتر سراغت میاد
اما وقتی شادی محبت میورزی خوبی میکنی بدنت هورمونهای شاد ترشح میکند ودر شادی است که انسان میتواند زندگی کند وتصمیم بگیرد
وگذشته از اینها ؛ آدمی که شادی تولید میکند اولین کسی که بهرمند میشود خود کسی است که شادی تولید میکند . اگر میخوتهی زندگی شادی داشته باشم باید شادی تولید کنم
چقدر این حرکت استاد وهمسر محترمشان زیبا بود . فکر میکنم تا ابد در خاطره ی این خانم ومادرش ؛ این کار استاد وهمسر محترمشان ، خواهد ماند
اصلا تمام زندگی برای همین است . شادی . احساس خوب . من واقعا اینجوری تجربه دارم که خود خداوند در شادی نمایان میشود وخود خدا تماما شادی است
واگر به اون جمال وآن پادشاه هستی وصل شدی . شادی برتخت وجودت می آید
چرا استاد وهمسر محترمشان اینقدر شادند ؟
چون واقعا آنها به منبع اصلی وصل شده اند به منبع شادی وصلند
اگر میخواهی شاد شوی به آن منبع شادی وصل شوید
استاد زنده باشی
آتیش پاره ؛ آتشت گرمتر بادا
خدایا شکرت
به نام خدای سمیع وبصیر
خطا پوش بخشنده بی نظیر
به نام او که این همه زیبایی و فراوانی را افرید تا ما در روی این کره خاکی در کمال راحتی و ارامش زندگی کنیم .خانم مریم عزیز هر روز دعایی را در پایان سفر نامه از خدا درخواست میکند که هدایت برای تک تک بچه های همسفر به سمت زیبایی های بیشتر است.
قبلاً هم این تصاویرو میدیدم اما شاید در بعضی مواقع شاید حتی حس خوبی هم نمیگرفتیم پس چی عوض شده که الان همه چی زیباتر وهمه چی دلنشین تر به نظر میاد
پر شده ایم از اگاهی های این سفر که بی حد ومرزه
پرشده ایم از تغییر دیدگاهها و درک عمیق تر نسبت به زیباییها
پرشده ایم از ارامش
پرشده ایم ازمهربانی
درونمان پالایش شده درونمان پاکسازی شده از حسادت ،کینه ،حسرت ،نا برابری ،بدخواهی
??????????????
درک این همه مساعل و رسیدن به اونها تمرین و ممارست میخواهد .و طی کردن مسیر تکامل با صبر و ایمان به نتیجه میرسد.خدایا دست یاری به سوی تو دراز میکنم تا در این راه موفق و خوشحال مسیرم را طی کنم
خدایا سپاس به خاطر این همه نعمت و این همه زیبایی .??
استاد عزیز وبزرگوارم خانم شایسته مهربانم
مایک دوستداشتنی بی نهایت ممنونم بابت همه زحمتای بیدریغتون??

این سفرنامه عجب سفر نامه ای شده هر چه پیش میریم درک من داره از توجه به نکات مثبت واضح تر و ملموس تر میشه.
واقعا این سفر خودش یک دوره کاملا عالی و از همه مهم تر کاربردی و قابل اجراست،
به نظرم در عین سادگی بسیار تاثیر گذار،قابل درک و از همه مهم تر قابل اجرا و نهایت منتهی به نتیجه های عالیست.
واقعا توجه به نکات مثبت زیاد سخت نیست،فقط باید پس زمینه ذهنت باشه،
استاد بزرگوار و خانم شایسته واقعا ممنونم که از زیبایی های این سفر ها و این نکات مهم در زندگی رو خیلی ساده ولی تاثیر گذار در این قسمت ها رو برام سوغاتی میفرستی،
بهترین سوغاتی بود که یک نفر برام از سفرش برام آورده
منتظر قسمت های بعدی هستم به شدت
سپاس،سپاس،سپاس
سلام
خدای من ، هر قسمت عالی تر از قسمت قبلی میشه ، هیچوقت به آدم ها اینجوری نگاه نکرده بودم چون در ذهن من آدم های غریبه ، یک مشت مزاحم بودند که بالاجبار در زندگی ظاهر میشوند و دیر یا زود میروند و حذف میشوند ، یادمه تکیه کلام پدرم این بود « ما اصولا اهل رفت و شد نیستیم » و چقدر من از این جمله رنج میبردم چون روح حقیقت جوی من عاشق رفت و آمد و مراوده با انسان ها بود ، عاشق خلق لحظه های شاد ، حالا میفهمم که تمام کودکان مثل هم هستند ، همه سالم ، همه پاک ، همه عاشق زندگی ، آنها حتی در برابر ذهن منطقی بزرگتر ها مقاومت می کنند اما به مرور و در اثر شنیدن های تکراری ، تسلیم همان ذهن ها میشوند و منطق گسسته و بی نظم آنها را باور می کنند و یکی از اون منطق های غلط ، همین عدم احترام و دوست داشتن انسان ها بود ، پدر و مادر من حتی حوصله فامیل را هم نداشتند و اگر سالی یکبار کسی به خانه مان می آمد یا خودمان به خانه کسی می رفتیم بعدش بدگویی و ایراد گرفتن ها شروع میشد و آخرش هم به این نتیجه ختم میشد که ما خودمون از همه بهتریم ، فرهنگ مون بالاتره ، تمیز تریم ، فهمیده تریم ، و من همیشه از این حرفها و قضاوت آدم ها رنج میبردم ، همیشه خلوتی آرام و بی سر و صدا برای خودم داشتم ، همیشه آن آدم های پر از عیب را دوست داشتم و از اونها و سبک زندگی شون و جمع صمیمانه شون طرفداری میکردم و البته کتک هم میخوردم ، خانم شایسته عزیزم شاید باور نکنی که در تمام این دوسالی که با شما عزیزان آشنا شدم هم هرگز به این بُعد از وجودم نگاه نکرده بودم که بخاطر باورهایی که در کودکی در مورد روابط به من القا شده بود ، رشد نکرده بود و من یکی از عواملی که همیشه با خودم می گفتم چرا اونجور که میخوام پیشرفت نمیکنم ، چرا همیشه از یک جور افسردگی رنج میبرم ، چرا همیشه بعد از هر مهمانی یا قرار گرفتن در جمعی در دلم از بعضی حرکات آنها بدم می آید و چرا در خلوت خودم مشتاق دیدار آدم ها نیستم ؛ و امروز که شما به خانه خانم کتی رفتید و اون حرفهای زیبا را از زبان شما شنیدم که با شور و حرارت حرف میزدی انگار یکی پشتیبانم شد و به من اجازه ایجاد رابطه و اجازه ابراز علاقه به آدم ها را داد ، عین بچه ای شدم که مادرش بهش اجازه داد تو کوچه بره و با دوستهاش بازی کنه ، و شما تا الان چند باره که اجازه تجربه های قشنگ را برای من صادر کردی ، تجربه ها و کارهایی که انقدر از انجامشون منع شدم که باورم شده که واقعا زشت و ناپسند هستند …. وقتی انسان در مسیر مستقیم قرار میگیره آنچه لازمه بهش گفته بشه ، گفته میشه و حتما لازم بود که امروز من این حرفها را از زبان شما بشنوم و خوشبختانه ذهنم نه تنها مقاومت نکرد بلکه با ذوق و شوق فراوان اونها را پذیرفتم ….سپاسگزارم
درود بی پایان خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز٫٫
بی اندازه سپاسگزارم که ما را هم همسفر خود و شادیها و تجربیات زیبای خود کردید٫٫
خدا پشت و پناه شما عزیزان
با ارزوی بهترینها برای شما عزیزان
سلام به خانواده استاد عباسمنش عزیز و گرامی!
فیلم های سفرنامه همه اش قشنگه دستتون درد نکنه واقعا زحمت میکشید?????
اگر اسم هر مکان روی فیلم تایپ بشه دیگه خیلی عالیه ?