دیدگاه زیبا و تأثیرگذار اندیشه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
خیلی با خودم فکر کردم که چه چیز این سفر من را انقدر تحت تاثیر خودش قرار داده، مگر نه اینکه همه ما کم و بیش سفرهایی در طول زندگی داشته ایم پس چرا این سفر، اینقدر خاص شده که هر روز تشنه دیدن و تجربه قسمت دیگری از آن هستم و به این نتیجه رسیدم که مسافرین این سفر، آدم های خاصی هستند و در واقع این آدم ها هستند که پدیده ها و اتفاقات را خاص میکنند، یا بهتر بگم این آدم ها هستند که پدیده های زندگی خودشون را خلق میکنند، {پاندای بزرگ پرسید: “کدومش مهمتره، سفر یا مقصد؟” و اژدهای کوچک گفت: “همسفر…”🐼🐉}
مثلا شادی استاد در بدو ورود به نیویورک با دیدن تابلوی خوش آمدید به نیویورک برای من جالب بود چراکه هرگز در مسافرت های خودم و اطرافیانم چنین حدی و چنین جنسی از خوشحالی را ندیده بودم. آنچه من در سفرهایم و ورود به شهر مقصد تجربه کردم نهایتا این جمله بود که «آخیش بالاخره رسیدیم» یعنی دیدن تابلوی خوش آمدید بیان کننده یکجور رهایی از جاده و کلافگی های سفر تعریف شده است در حالیکه استاد درست مثل اینکه از بهشتی وارد بهشت دیگری میشود. نه تنها از رانندگی خسته نیست بلکه نیرویش برای روزهای خوبی که در شهر بوفالو خواهد داشت چند برابر میشود و با عشق دریا را به شریک لحظه هایش نشان میدهد و خانم شایسته آنقدر ذوق میکند که اگر میتوانست، دریا را بغل میکرد؛
و بعد دوربین می آید که دریا را ببلعد و صحنه تلاقی آسمان و دریا را شکار کند؛ خدای من، چه صحنه زیبایی! دریا چنان با آسمان یکی شده که آبی ها را نمیتوان از هم تشخیص داد و این زیبایی ناب، این پیام را به من می رساند که هیچ مرزی بین بالا و پایین وجود ندارد و انسانی که در مدار زیر صفر زندگی می کند میتواند، میتواند به اوج برسد، به شرطی که باور کند خالق آبی آسمان و آبی دریا یکیست و آن خداوندی ست که در همه جا جاریست و من یاد گرفتم که سفر مترادف با خستگی نیست، سفر مترادف با هزاران انگیزه ایست که نه تنها ریشه ی خسته بودن را خشک میکنند بلکه برگهای سبز امید را می رویاند و نوید صدها تجربهی زیباتر را در آینده سر میدهد.
و بازهم استاد: باید پارو نزد وا داد؛ باید دل رو به دریا داد؛ خودش میبردت هرجا دلش خواست؛ به هرجا بُرد بدون ساحل همونجاست؛
این شعر زیبا و ساده، بیان کننده قانون است، قانونی که می گوید بی جهت دست و پا نزن، بدون ایمان حرکت نکن، هنر تو، توکل و سرسپردگی و وظیفهی جهان، هدایت تو به مسیر نعمتها و لذتهای بیشتر است. رابطه استاد با مایک، یک رابطه فوق عالیست، جذابیت این رابطه و خلاقیت در عاطفه، قابل تقدیر است؛ استاد صبح ها با ترانه های درخواستی مایک، بیدارش میکنه و چه خواب از سر پراندن شیرینی، مایک خنده ش میگیره و صبح را با بهترین فرکانس شروع میکنه
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۲۳149MB10 دقیقه
باید پارونزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
اصلا نمیتونم احساسم رو بگم وقتی برای اولین بار این جمله ها رو شنیدم .از ظهر که فایل رو دیدم هر وقت یاد این جمله می افتم بی اختیار اشکام سرازیر میشه .
همین یک بیت شعر به ظاهر ساده خودش یه دوره هست .برای منی که همیشه بر خلاف جهت آب دست وپا زدم وهیچوقت اجازه ندادم خداوند با تمام قدرتش وارد زندگیم بشه .
دارم سعی میکنم از سر راه خدا کنار برم وانصافا خداهم خیلی قشنگ داره از طریق دستانش بهم مسیر درست رو نشون میده .سپاسگزار خداوندم که بهم امروز هم فرصت دوباره زندگی کردن رو داد تا درس جدیدم رو دریافت کنم وامیدوارم مغزم هنگ نکنه با این حجم از آگاهی هایی که داره تو یک ماه اخیر واردش میشه
اینقدر فایلهای سفرنامه زیباست که من دهنم باز میمونه وروبعضی از فایلا نمیتونم کامنت بذارم از بس نکته داره ومن تا فایل بعدی مبهوت از زیبایی ها ونکات فایل قبلی هستم که دوباره یه فایل جدید میاد رو سایت .
همیشه وقتی که میریم مسافرت اولین تابلو شهر اینه :به شهر ……خوش آمدید این اولین سفر خارجه من هست وبرای اولین بار هست که میبینم ورودی شهر نوشته welcom …….خدایاشکرت .
خانم شایسته عزیز ممنونم که منو هم سفر خودتون کردید ومیتونم زیبایی های بیشتری از جهان رو ببینم .
استاد عزیزم متشکرم که بهم یاد دادید از بدترین نوع آهنگ هم میشه شادی آفرید وحال دلت رو خوب کنی .
یکی از نکاتی که برام جالب بود نحوه بیدار کردن مایک بی زبون هست اینقدر به این صحنه خندیدم که نگو ومنم یاد گرفتم باید صبحا چطور دخترم رو بیدار کنم که حال دلش خوب باشه وکل روز رو بخنده
خوشم میاد که عین خودم شیطون هستید وهر بار یه شیطنت جدید میکنید از جنس اونایی که حال ادم رو بهتر میکنه وباعث شادی وخنده میشه .
هر وقت که صدای قهقهه خنده شما سه نفر رو میشنوم بیشتر باور میکنم که خدا تو شادی خونه داره .خدا تو ثروت خونه داره وراه کسانی که به آنها نعمت داده شده برام مشخص تر میشه .ودارم میفهمم کسانی که بر آنها غضب شده وگمراه هستند اونهایی هستند که دارن تو فقر وبیچارگی قدم میزنن وهر روز از خدا میخوان دروازه جدیدی براشون باز کنه در صورتی که فراموش کردند تمام آنچه که دارن تجربه میکنن اون چیزیه که خودشون به جهان ارسال کردند با افکاری که حتی خبر ندارن که در آینده قراره چی انتظارشون رو بکشه
تو تمام قسمت های سفرنامه من تقسیم کار رو میدیدم اما نمیدونم چرا الان به چشمم بیشتر اومد وفهمیدم هر کس باید مسیولیتی که بهش محول میشه رو درست انجام بده وهمه با هم کمک کنیم که جهان جای بهتری برای زندگی بشه با درست انجام دادن مسیولیتهایی که داریم .
امیدوارم که همیشه شاد پیروز وموفق باشید ومنتظر ادامه سفرنامه هستم وهرروز ذوق دارم که ماجراهای بیشتری رو از پشت دوربین هیجان انگیز شما ببینم