سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۱

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار احسون عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

خدا رو شکر می کنم برای وجود چنین سایتی که‌، دوتا آدم شبیه به هم و در عین حال مکمل هم نماینده و هم راهبر یک خانواده‌ از انسان هایی شده‌اند که‌، درطلب کردن حقیقتند و جویای هدایت به خواسته‌های‌شان.

به جرات می‌گم ‌، ماجراهای این سفرنامه‌، زیباترین‌، پربازده ترین‌‌، پر معناترین و آموزنده ترین سریال مستندی هست که در زندگی‌ام دیده‌ام. چقدر احساس شباهت می کنم با استاد‌، شباهت در به دنبال کشف قوانین بودن‌ و ساختن زندگی‌ِ دلخواهم. عاشق آدم های شهودی و با احساس هستم‌، 

چقدرعاشق اینم که خانم شایسته دارن عین زندگی رو بدون آرایش و پیرایش‌ و بدون  نمایش فیلم می گیرن. واقعا خود خودتون هستین .

چقدر حس خوبی دارم بخاطر این قضیه و چقدر این صداقت و روراستی باعث میشه ذهن من بهونه های کمتری داشته باشه و کمتر بتونه در من تردید ایجاد کنه.  چقدر راحت تر می تونم باورهای خالص تر و قدرتمند کننده تری بسازم و ارتباط بین آگاهی‌ها رو پیدا کنم‌ وقتی‌ در بطن تجربیاتتون حضور دارم. 

خوش به سعادتتون که شدین نماینده ی نگاه آدمهایی که راه سعادت و خوشبختی و حقیقت رو طلب کردن. چقدر دوست دارم نگاه عاشقانه و ساده و کودکانه ی استاد به شما رو .

خانم شایسته قشنگ معلومه که‌ شعور و ناخودآگاه شما وصله به شعور و خواسته های ما و شما انگار واقعا دریافت می کنین ما چی می خواهیم. اون دفعه گفتم کاش نیاگارا رو از تو کشتی و در جریان رودخونه فیلم می گرفتین و دیدم قسمت بعدش همین کار رو کردین؛ بدون اینکه من تو کامنت ازتون خواسته باشم. یا وقتی رفتین خونه آبشار‌، انگار واقعا خودم رفته بودم. پس از اون قضیه ایمانم به این مسیر بیشتر شد  و سعی کردم همیشه کامنت بذارم.

این سفرنامه داره‌، بطور بنیادین باورهای ما را تغییر‌ میده و خواسته‌های ما رو مشخص می‌کنه و ما رو به سمت خواسته‌هامون هدایت می‌کنه؛ حتی اگه خودمونم متوجهش نباشیم. حق با استاد هست. واقعا دیدن این سبک زندگی در تمام جنبه هاش‌، داره خواسته های من رو روشن و روشن تر می کنه هر دفعه. خانم شایسته واقعا خدا خیرتون بده که سعی می کنین مو به مو مارو هم شریک لذت هاتون کنین. چقدر حرف استاد دلنشین بود و من رو به فکر فرو برد که گفتن:

«برای همه اتفاق میفته و فقط بعضیا جلوش رو می گیرن (با مقاومتهای ذهنشون) و یکسری ها دقت نمی کنن و نمی بینن (چون کانون تمرکز و توجهشون جای دیگه هست)»

و چقدر باز هم جالب گفتن که‌:

«فرکانس هر سه تای ما مثل همه و جهان نمی تونه سه تا آدم غیر هم فرکانس رو در زمان طولانی پیش هم نگهداره و اجازه‌ی تجربه‌ی اتفاقات مشترکی به اونها بده»

اینا داره بهم میگه‌، اگر دارم همپای شما در سفرنامه میام‌، یعنی منم هم فرکانسم و مهم‌تر از همه‌، از وقتی شروع به نظر نوشتن کردم‌، یعنی مدار بالاتری رو هم رفتم بالا. چون واقعا مثلا به دوستام میگم بیا ببین این ماجرا رو‌، ولی می بینم که براشون مهم نیست و اصلا توی یه دنیای متفاوت زندگی می‌کنند. تازه  یادگرفتم که با قانون هماهنگ بشم و اصراری بهشون نکنم. چون تو فرکانسش نیستن و نمی‌تونن اونچه رو ببینن که من می‌بینم.

الان واقعا می دونم که روح من از خداست و باید ذهنم و بدنم رو در خدمت و اختیار این روح در بیارم و خودم آگاهانه سکّان زندگیم رو به دست بگیرم و ارباب ذهنم بشم  و نذارم ذهنم هرجا دلش خواست بره و بشه لانه ی شیاطین و منفی بینی و منفی گرایی و نذارم بدنم هرطور خواست رفتار کنه و سست و منفعل و بی حال باشه.

سریع‌ترین پاداش این تلاش هم‌، دیدن این سفرنامه‌‌، سپس بیشتر موندن در احساس بهتر‌‌ به همراه واضح‌تر شدن خواسته‌هام و ارسال فرکانس خواسته‌هام و دوباره رسیدن به احساسی بهتر هست و اگر به اندازه‌ی کافی توی این احساس و این کنترل ذهن بمونم‌، این احساس به شکل کیفیت بهتر‌، به همه‌ی جنبه‌های زندگی‌ام سرک می‌کشه‌، تا جایی که دیگه نخواهم توانست به شیوه‌ی دیگه‌ای زندگی کنم.

هر روز دارم بهتر ذهنم رو کنترل می کنم و اون ناخودآگاه منفی شرطی شده ی شیطان زده رو میندازم تو قفس و بی محلی می کنم به غرغر ها و نق زدن هاش و حرفها و برداشت ها و قضاوت های منفیش و کار خودم رو می کنم.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۱
    247MB
    17 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

568 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زکیه لرستانی» در این صفحه: 2
  1. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1843 روز

    بنام تنها ابرقدرت هستی ،فرمانروای جهانیان

    سلام ب استاد عزیزم و مریم نازنین

    و دوستان قشنگم

    نشانه ی امروز من

    ردپای 23فروردبن 1404

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    هدایت

    اوایل وقتی ک سریال سفر ب دورامریکا رو میدیدم وقتایی ک استاد و مریم عزیز میگفتن هدایت شدیم ب فلان جا

    فلان آدم

    فلان زیبایی

    و..

    باخودم میگفتم چطور این اتفاق میفته

    چقد خدا هوا استاد و داره

    حتما نظر کرده ی خداست

    جایگاه بالایی داره پیش خدا و آدم عادی نیست استاد ک خدا اینقد واضح برای هرچیزی هدایتش میکنه ب بهترینها

    امروز یکبار دیگه مثل چندین بار قبل وقتی ک خواستم از خداوند ک هدایتم کنه

    خییلی قشنگ و باور نکردنی هدایتم کرد ک تا دقایق طولانی اصلا شوکه شده بودم

    ک خدا چقد قشنگ ب درخواستم پاسخ داد

    چقد راحت و ساده و طبیعی هدایتم کرد

    دندون عقلم مدتی بود ک درد میکرد و ی کم ورم کرده بود و جاش نبود ک از لثه ام بیاد بیرون

    داشتم این درد و تحمل میکردم و نادیده میگرفتم ک این بخاطر احساس عدم لیاقت م بود

    روی حسابم تازه تونسته بودم 2 میلیون جمع کنم و ذوق اینو داشتم ک برم قدم 3 رو بخرم یا ی بخش از قانون آفرینش رو بخرم

    و درد دندونم برام مهم نبود انگار ،ک دردش بیشتر شد بعد ک با خودم فکر کردم

    دیدم من بخاطر باور کمبود دارم سعی میکنم از پولی ک ب زور تو حسابم جمع کردم نهایت استفاده رو ببرم

    چون این فرصت دیگه تکرار نمیشه

    گفتم ن،همین پولی ک تو حسابم هست از فضل خدای منه،خدا بهم رزق داده.

    اگه یبار داده بازم میده

    من الان دندونم واجب تره،وقتی ک روی دوره ها و فایلهای رایگانی ک دارم خوب کار کنم ب راحتی میتونم بقیه دوره ها رو بگیرم

    ولی اگه نتونم از دوره هایی ک الان دارم درعمل استفاده کنم قدم جدید هم بگیرم هیچ اتفاقی نمیفته تو زندگیم

    باید از داشته هام استفاده کنم

    و قدردانشون باشم

    خلاصه روز پنج شنبه رفتم ک دکتر معاینه کنه دندون هام رو

    ک خداروشکر باز بود مطب گفت 8،9 تا از دندونات پوسیده شده

    برو عکس دندونتم بگیر ،رفتم خداروشکر خلوت بود هزینه اش 380 بود ک پرداخت کردم و عکس و گرفتم

    بلافاصله بردم پیش دکتر ک خیییلی تاکید کرد ک حتما برو پیش فلان دکتر جراح،

    و پیش هیچ کس دیگه ای نری ها فقط همون دکتر جراح چون دوتا دندون عقل پایینت خوابیده اس باید اورژانسی جراحی بشه

    در صورتی ک دندون عقل بالایی سمت چپم درد میکرد،آقا من امروز صبح رفتم مطب دکتری ک دکتر خانوادگی مون گفته بود خداروشکر خیلی راحت راننده تاکسی منو برد گذاشت در مطبش

    با منشی ک صحبت کردم گفت نوبت داریم برای جراحی عکسمم نشون دکتر داد

    هزینه اشم 2 ،2ونیم دندون عقل بالا دوتای پایین ک خودش ی جراحی کامله

    پول من 1ونیم بود زنگ زدم ب مامانم گفت خوبه از داداشت بگیر

    بهش میدم بعد

    زنگ زدم داداشم جواب نداد،بعد خودش زنگ زد خیلی سختم بود ازش درخواست کنم ولی گفتم قضیه رو ک یه تومن کم دارم

    گفت تو هنوز 8 تومن گوشیت و بهم ندادی

    وقتی پول نداری چرا میری مطب

    من بغض کردم گفتم فک نمیکردم اینقد بشه

    و گوشی و قط کردم

    حالم خیلی بد شد و مث همیشه میخواستم گریه کنم بارونم داشت نم نم میزد ک از مطب زدم بیرون

    ذهنم شروع کرد ب نجوا ک تو بی ارزشی ببین حتی ی تومن پولم نداری برای دندونت ،بست نیست ک از خواب بیدار بشی تو توهم زدی ک میتونی زندگیت و تغییر بدی

    تو چقد بدبختی، برای هیچ کس اهمیتی نداری میخواستم خودم و آروم کنم ولی اشکام داشت میومد و بغض داشت خفه ام میکرد

    گفتم داداشت راست میگه چرا اون باید هزینه دندونت و بده

    اون مسئولیتی در قبال تو نداره

    تو خودت مسئول شرایطی ک الان داری هستی

    اگه کار میکردی میتونستی خودت هزینه ان و بدی راست میگه داداشت

    تو چشت دنبال بقیه اس ک هزینه هات و بدن ،وقتی ک عمل نمیکنی ب آگاهی های این مسیر چ ارزشی داره

    تو ،خودت این شرایط و خلق کردی

    اگه هم دندونت و درست نکردی حق نداری از کسی پول قرض بگیری

    حق نداری اگه از درد هم بمیری این کارو بکنی

    اتفاقا این تضاد برای تو خوبه چون بیدارت کرد ک کجای کاری چقد رو بقیه حساب میکنی و چقد مشرکی

    و چشام پراز اشک بود

    تنها کاری ک مهم بود انجام بدم جهت دهی آگاهانه ب افکارم درجهت مثبت بود

    ی کم اون حس انزجار کمتر شد نسبت ب داداشم تا رسیدم ی ی مغازه ک خیلی زیبا ک اجناس فانتزی، عروسکی،خروس و شب خواب کهکشانی

    ک ی گوی بود و توش کهکشان راه شیری

    تو بقیه منظومه شمسی،برج ایفل،ماه و ستاره و کلی مدلهای قشنگ

    خرس‌های رنگارنگ زیبا ،زوج های عروسکی زیبایی ک توی ی مکان زیبا توی ی جای شیشه ای بودن

    حالت‌های زیبا ،حس قشنگ ،چشم های ک از حس خوب و آرامش بسته شده بود

    روی یکی شون نوشته بود

    آرامش محض یعنی،حضور تو در هر ثانیه من

    ک دلم لرزید گفتم خدایا خودت هدایتم کن ،تو برام کافی هستی

    هیچی از ارزش من کم نمیشه اگه پول ندارم الان،اگه دندونم و درست نکنم هم

    ی کم آروم تر شدم بعد مسیرو ادامه دادم

    و ب این فکر میکردم ک باید ظرفم و بزرگتر کنم باید حرکت کنم و برای کسب و کارخود قدم بردارم

    و هی میگفتم این اتفاق برای من خوبه ب نفعم هست داداشم راست میگه هرچند درد داشت حرفش ولی کمک بزرگی ب من کرد

    و خداروشکر کردم

    ک هدایت شدم ب مغازه مانتو فروشی و تقریبا دونه دونه مانتوهاشو نگاه کردم ،ایده هایی ک کارو زیباتر کرده بود

    و آگاهانه داشتم ذهنم و دور میکردم از اتفاقی ک چند دقیقه قبل افتاده بود

    ایده های قشنگی هم یادگرفتم

    ی مدل دیدم ک کت وشلوار و تاپ باهم بود

    ک قیمتش 2میلیون و 85هزار تومن بود

    گفتم ببین زکیه ب راحتی میتونی از خیاطی پول بسازی خیلی راحت فقط باید انجام بدی عمل کنی

    ک سبک تر شدم بعد ک اومدم بیرون از جلو آزمایشگاه سلامت گذشتم دیدم ی تابلو روش نوشته دندان پزشکی

    حسم گفت برو دندونت و معاینه کنه ببین نظرش چیه

    خیلی راحت منو پذیرفتن منشی گفت برو رو صندلی بشین الان میاد بعد چن دقیقه کوتاه اومد ی خانم بود دکتر عکس تمام فکم ک تو گوشی بود و بهش نشون دادم

    گفت میتونم بدون جراحی برات بکشم ولی هزینه اش 3 تومنه کشیدنش خیلی حساس و سخت هست

    ک گفتم الان شرایط پرداخت و ندارم و اومدم بیرون

    بعد یادم اومد درس توت فرنگی 19 دلاری

    ک از یک جا خریده شده بود ولی ذهنیتی ک بقیه داشتن باهم فرق می‌کرد

    باخودم گفتم نکنه این هم ی ذهنیته ک دندون من حتما باید جراحی بشه اونم توسط ی جراح سابقه دار قدیمی

    مگه همه دندون پزشک‌ها ی آموزش نمیبینن همه درسهایی ک باید و یاد میگیرن و فارغ تحصیل میشن پس فرقی نداره ک کی دندون منو بکشه

    درست مث اجناسی ک تو مغازه های گرون قیمت خریده میشه هیچ فرقی با اونا ک تو یک مغازه معمولی یا دست فروش میفروشه نداره

    یا مثالی ک استاد زد درمورد قهوه ک همون قهوه ای ک تو جایی گرون قیمت درست میکردن و بردن تو جای با قیمت ارزون تست ک کردن گفتن خوب نیست اصل نیست

    و باز قهوه ی معمولی رو بردن تو جای ک باکلاس و گرون تست کردن گفت ک عالیه حرف نذاره

    همین منطق ها باعث شد ذهنم بپذیره ک آره میشه دندونم رو یکی دیگه بکشه غیر جراح باسابقه قدیمی و بدون جراحی

    پس همه اش ذهنیت دکتر خانوادگی مون هست شاید اشتباه باشه اصلا حرفش

    چرا من باید ذهنیت اونو بپذیرم

    اصن خود این دکتر وقتی میری مطبش کلی بهت استرس میده چون خودش اضطراب داره

    نکنه براساس باور خودش ک اشتباهه ب من گفته

    اصن چرا ما تاحالا هیچ دکتر دیگه ای رو امتحان نکردیم

    من میخوام خدا هدایتم کنه من باید اعتماد کنم ب خداوند و ایده ای ک بهم گفته

    مگه همیشه آخرش همه چی ب نفع من تموم نمیشه وقتی ب ندای درونم گوش میدم

    خدا همیشه خیر منو میخواد

    و هراتفاقی بیفته همون اتفاق خوبه اس

    200 متر بعد ی تابلوی دیگه دیدم ک طبقه بالا بود حسم گفت برو تا معاینه ات کنه

    منم گفتم چشم

    ی خانم اونجا بود ک گفت الان بسته اس بعداظهر میان

    گفتم دندون پزشکی دیگه سراغ نداری گفت یکی طبقه پایین داروخونه شبانه روزی هست گفتم اون ن تازه رفتم

    گفت یکی دیگه پیش پاساژ تخت جمشید هست دکتر حسینی

    تشکر کردم و رفتم تو مسیر یاد دکتر زارعی افتادم و ی سر رفتم منشی ش گفت کار مانیست

    گفتم اشکال نداره و اومدم بیرون بعد ک رسیدم ب تابلوی دندانپزشکی دکتر حسینی

    دیدم ب طبقه بالاست

    سلام دادم و صبح بخیر گفتم ک منشی بل چشمای قشنگش بهم لبخند زد و پاسخم و داد اونم باعشق

    گفتم میخوام دندون عقلم و بکشه درد داره

    گفت نوبت نداریم الان

    گفتم میخوام ببینم میتونه برام بکشه یا ن

    و عکس و نشونش دادم

    ک بدون هیچ حرفی برد نشون دکتر داد و اومد گفت آره میتونه بکشه اگه زبونت لمسش میکنه

    هزینه اش هم یک میلیون و 500 هست

    دقیقا اندازه ی پولم

    اصلا من شوکه شدم ک خدایا داری چیکار میکنی یعنی درست شنیدم

    صبح و دیشب تو دفترم نوشتم خدایا میخوام دندونم بدون جراحی و بخیه راحت و آسون کشیده بشه با قیمت خییلی کم ک باورنکردنی باشه دقیقا خواسته ام داشت تیک می‌خورد

    بهم گفت ساعت 4 ورب مطب باش گفتم باش

    و چنان دگرگون شده بودم ک هی میگفتم خدایا شکرت ببین زکیه ببین خدا چطور داره کارها رو برات انجام میده

    حسم گفت پیاده برگرد خونه

    و از طریق پل هوایی منم گفتم چشم

    چقددد هوا عالی بود چقددد قلبم باز شد چقد منظره بالای پل زیبا بود و رویایی قطار هم از زیر پل رد شد همزمان

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    بعد هدایت شدم ب مسیری ک دوطرفش پراز گل بود گل های بنفش

    گل محمدی

    درختهای گلدار زرد رنگ

    بادی ک داشت می‌وزید

    گل های نارنجی خدای من ،من دیوانه شدم هی میگفتم الهی شکرت شکرت شکرت

    کلی عکس و فیلم گرفتم بو کشیدم گلهای محمدی رو لمسشون کردم

    و چن دقیقه همون جاموندم

    و یاد درخواست صبحم افتادم ک خدایا هدایتم کن ب دیدن زیبایی های بیشتر

    گوشیم ک روی بی صدا بود کلی زنگ خورده بود

    داداشم

    بابام

    مامانم

    آجیم

    همه زنگ زده بودن

    ک آجیم همون لحظه باز تماس گرفت گفتم ی دکتر پیدا کردم ک بدون جراحی برام میکشه هزینه اش هم خیلی کمتراز بقیه اس

    ک گفت خداروشکر خودم ب مامان زنگ میزنم

    خلاصه کلی قلبم باز شد وقتی اومدم خونه آجیم نهار درست کرده بود

    بعداز خوندن نماز و کلی سپاسگزاری از خدا هدایت خواستم

    ،گفتم خدایا با من حرف بزن و قرآن و باز کردم

    آیات آخر سوره حجر اومد

    وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ(٩٧)

    ما مى دانیم که تو از آنچه [مشرکان] مى گویند، دلتنگ مى شوى

    فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ ٱلسَّـٰجِدِینَ(٩٨)

    پس [براى دفع دلتنگى] پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوى و از سجده کنان باش

    وَٱعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأْتِیَکَ ٱلْیَقِینُ(٩٩)

    و پروردگارت را تا هنگامى که تو را مرگ بیاید، بندگى کن

    و بغضم شکست و اشکام سرازیر شد از قدرت خدا از اینکه ب اسرار سینه ی من آگاهه وهمیشه همراه منه و همیشه داره هدایتم میکنه

    و میدونست ک امروز چقد دلتنگ شدم

    بهم گفت سپاسگزار من باش

    دیدی ازم درخواست کردی ک دندونت بدون جراحی و بخیه کشیده بشه با هزینه کم

    دیدی چطور راحت و آسون هدایتت کردم دستم و سرراهت قرار دادم

    و آسانت کردم برای آسانی ها

    یادته روز 20 فروردین دست خدا شدی برای بنده ی من ،اون خانم مسنی ک فشارش افتاده بود تو بازار دستش و گرفتی و بارش و برداشتی و رسوندی تا دم تاکسی ها در و براش باز کردی گذاشتیش تو تاکسی وسیله هاشو دادی دستش و درم بستی

    اون موقع تو دست من شدی و امروز من یکی دیگه رو دست خودم کردم برای کمک ب تو بنده ی عزیزم

    تو تسبیح و ستایش منو بکن من همه کار میکنم برات تو بندگی منو بکن من برات خدایی میکنم ن فقط امروز تا آخر عمرت

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    عصری با ایمان و امید و البته ی کم ترس از خونه خارج شدم خواهرم اصرار کرد ک بزار همرات بیام

    گفتم ن کارم و راحت انجام میده زود برمیگردم تو دلم گفتم خدا بامنه اون برام کافیه

    وقتی دکتر اومد و بی حسی دندونم و زد تو سالن مناظر بودم ک ی خانم اومد داخل گفت میخوام معاینه کنم دندونم رو

    ی عکس ک مال 6 ماهه پیشه روهم دارم

    منشی بهش گفت معاینه همون ویزیت هست و 150 تومن هزینه اش هست

    درصورتی ک از من هیچ پولی نگرفت و هیچی بهم نگفت این از فضل خدای منه

    بعد ک صدام کرد رفتم داخل در عرض سه سوت هم نه،ی سوت راحت، آسون ،بدون هیچ دردی برام کشید

    داشت چیزی جای دندونم فرو میکرد فک کردم هنوز نکشیده اش

    گفت این باندو میزارم ی ساعت دیگه پر میشه عوضش کن

    گفتم کشیدیش گفت ارره

    وموقع کشیدن داشت باعشق باهام حرف می‌زد ،حتی موقعی ک آمپول بی حسی رو زد قبلش گفت ببخشید گلم الان تموم میشه

    چقد آدم خوش قلب و صبوری بود هم خودش و هم منشی هاش

    خدایا شکرت ک دلها رو نرم میکنی برام

    و آدم های خوش قلب و مهربون مسئولیت پذیر سرراهم قرار میدی

    بعد ک اومدم خونه داداشم شب ک از سرکار اومد گفت کشیدیش گفتم آره

    گفت اگه پول لازم داشتی بهم بگو برای جراحی دندون هات

    گفتم الهی صدهزار مرتبه شکرت

    صبح اگه داداشم بهم پول میداد هم هزینه بیشتری میدادم و هم میرفتم زیر تیغ جراحی پر صورتی ک خدا برام پلن قشنگ تری چیده بود

    عسی آن تکرهوا شی وهو خیر لکم

    عسی آن یحبوا شی وهو شر لکم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت ک هرلحظه داری هدایتم میکنه عاشتمممم

    تو برام کافی تربن هستی

    تنها تورا بندگی میکنم و تنها از تو یاری میخوام منو ب راه راست

    راه کسایی ک نعمت دادی هدایت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1843 روز

    بنام الله رحمان و رحیم

    سلام ب شما دوست عزیزم زهره جانم

    خیییلی ازت ممنونم ک برام کامنت نوشتی و باعث شدی بیاد بیارم ک خدا چطور هدایتم کرد چشمام پراز اشک شد و سجده ی شکر و بجا آوردم

    بعد از کشیدن دندون عقل بالام ک نوشتم توسط دکتر حسینی، ازش مشورت گرفتم ک برم پیش کدوم متخصص برای دوتا دندون عقل پایین م ک خوابیده اس

    ی جراح متخصص فک و صورت بهم معرفی کرد گفت دستش سبکه

    آقا من بعد سه روز رفتم مطب جراحی ک بهم معرفی شده بود وقتی پیاده شدیم در مطب دیدم ی بنر زدن جلو در ک مطب دکتر جا ب جا شد

    خلاصه باز استپ گرفتیم و مطب و پیدا کردیم بعد ک تابلوشو نگاه کردیم دیدم اسم کوچیکش با دکتری ک بهمون معرفی کردن یکی نیست اینو ب خواهرم گفتم ک همزمان دوتا دختر دم آسانسور بود یکی شون گفت دکتر اسمش و عوض کرده من منشی ش هستم

    خلاصه باهم رفتیم بالا تو مطب ی آقایی اونجا بود گویا نوبت میداد وقتی بهش گفتم نوبت میخوام ب همون دختر ک دم در دیدیم گفت من باید برم تو بیا بهش نوبت بده و بحثشون شد

    برام سوال بود علت این اتفاقا خلاصه برای فردا ظهر بهم نوبت داد گفتم هزینه اش چقدهست

    گفت 12 تومن برای هردندون عقل،یعنی 24 تومن برای دوتا

    ک خواهرم گفت جدی گفت مگه باهات شوخی دارم

    دلیل دستمزد بالاش و پرسیدیم ،گفت جراحی نوع 1 هست گفتم یعنی چی

    گفت،1. تو کانال عصبه

    2.خوابیده اس

    3،مخفی هست کامل تو لثه هست

    تو دلم گفت نه،اصلا اینطور نیست من مطمئنم با هزینه کمتر این جراحی و انجام میدم،خداوند هدایتم میکنه

    درست مث کشیدن دندون عقلم یادت ک نرفته ،بقیه گفتن باید جراحی بشه و هزینه اش هم ،2،2ونیم و3 تومنه ولی وقتی ک از خدا هدایت خواستی

    چقد قشنگ دستت و گرفت برد پیش دکتر حسینی و راحت باهزینه 1ونیم بدون هیچ جراحی برات انجام داد بازم هدایتم میکنه مطمئنم

    خلاصه از ساعت 4 و نیم تا 7 هرچی مطب دندون پزشکی رفتیم گفتن کار ما نیست برو پیش دکتر ارشادی متخصص فک و صورت همینی ک رفته بودم پیشش

    ک خواهرم گفت راستی زنگ بزن ب مژگان دختر دایی اون 4 تا دندون عقلشو جراحی کرده آدرس دکترش و بگیر

    زنگ زدم و آدرس دکتر و گرفتم اینار مطبش و پیدا نمی‌کردیم ب سختی پیداش کردیم

    ی مرد سن بالا و کم حوصله بود گفت 5 تومن همین الان برات جراحی میکنم

    ولی دندون آسیاب جلوش لق میشه درمیاد هاااا دارم بهت میگم خخخخخخخ

    نظر یکی از دکترها ک بهم گفته بود اگه هزینه جراحی و کامل نمیتونی بدی میتونی فقط تاجش و برداری ،ک عصبی شد گفت اگه راست میگه میتونه خودش همه شو دربیاره، هیچ کس نمیتونه برات دربیاره

    آقا من اینو نشانه دیدم گفتم فردا میام الان خسته ام

    ک حسم گفت برو پیش جراح قدیمی ک اندیمشک هست و اول رفتی پیشش

    خلاصه ساعت 7 و 45 دقیقه رسیدم مطبش ک بهم گفت کار من نیست

    وشماره ی مطب ی دکتر و بهم داد ،گفت بهش بگو دکتر ادیبان منو فرستاده

    همون تو مطب زنگ زدم گفت کارت و انجام میدیم هزینه اش 6 تومنه واسه پس فردا برام نوبت زد

    خداروشکر وقتی رفتم مطب برخورد دکتر خیلی خوب بود ،خون گرم و مهربون .

    گفت هرموقع درد داشتی بهم بگو تا برات بی حسی بزنم ،اگه خسته شدی بگو تا بزارم ی کم استراحت کنی

    و اینقد با دقت کارشو انجام داد فقط گفت ی کم حساسه

    ولی بقیه الکی شاخ و برگ دادن بهش و میخواستن کار خودشون و بزرگ جلوه بدن

    26 من جراحی کردم دندونم رو و یک هفته پیش خداروشکر بخیه هاشو هم کشیدم

    و خداوند دستاشو فرستاد و آسانم کرد برای آسانی ها

    ودلها رو نرم کرد برام

    الهی صدهزار مرتبه شکرت رب العالمین

    عاشقتممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: