https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-08 10:50:032024-07-29 15:38:59سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۱
568نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلامی باعشق تقدیم همه عزیزان ?? .خیییییییلی ممنونم از این سفرنامه زیبا،خیلی زیباس ،پر ازنکته،پرازعشق،پرازصمیمیت،پراز همه نعمات بی نهایت خداوند .خودمم باورم نمیشه وقتی دارم این فایل ها رو میبینم ازاول تا آخر فقط خدارو شکر میکنم باورتون نمیشه اینقد ازرابطه شما درس گرفتم،وقتی رابطه تونو میبینم ناخدااآگاه مدام با ذوق خدا روشکر میکردم بخاطر رابطه شما،بی اختیار اینکارو میکردم ومیکنم والان که این فایل بی نظیر رودیدم انگار یه لامپی توی ذهنم روشن شد?که مدتیه رابطه منو همسرم عالی شده،عشقمون بیشتر شده،بیشتربهم احترام میزاریم،توی همه زمینه ها خیلی همه چیزخوب شده،خداروشکرررررر رر ررررررر.من اینقدتعیر کردم توی همین زمان کوتاه که همسرم مدام بهم میگه چقدرتغییر کردی(چن من بسیارادم عصبی،زودرنج و حساسی بودم) چقدر ارومتر،صبورتر،باایمانتر،شادتر،و،،،،،، ، شدی. رنگ وبوی زندگیمون عوص شده،خدا رو توی زندگیمون میبینم،ازنظر مالی تغیرات خوب اما کمی داشتم، اما احساس آرامش،عشق،رهایی(درحدفرکانسم)میکنم. این کامنت روفقط وفقط بخاطر تشکر اول ازخدای مهربون وقدرتمندم ،بعد ازشما دوعزیزی که وارد زندگیم شدین،وباعث شدین برای اولین بار اززندگیم باهمین داشته هایی که دارم لدت ببرم(همیشه تمرکزم روی نداشته هاام بوده،وقتی شروع کردم به شمردن نعماتی که دارم فقط بی اختیار اشک میریختم)،،لذت بردنم خودش تکامل میخاد،من اقرار میکنم که اصلا لذت بردن رو بلد نبودم،خدای من توسط شما عزیزان اینو بمن یاد داد. درلحطه زندگی کردن روبمن یاد دادین?? .عاشقتونم،عاشق همه زیبایی های بی انتهای این جهانم.
سلام، میدونین منو معتاد کردین به این سفر، این زیباییها و این حرفهای خوب. چه اعتیاد خوبی !!!! خدایا شکر. خیلی زیاد ازتون ممنونم. زبانم قاصره از بیان سپاسگزاریم. خدا حفظتون کنه. حالا متوجه شدم که استاد میگفتن ما روزی هفت هشت ساعت در مورد قوانین صحبت می کنیم منظورشون چی بوده… وقتی ساعت دو شب در مورد قوانین و فرکانس صحبت می کنین معلومه که بقیه روز هم به صورت طبیعی این کارو انجام میدین. خانوم شایسته مهربون زودتر بقیه قسمت ها رو هم بزارید، دلم آب شد وقتی گفتین کلی قسمت آماده از سفرنامه دارین…. ممنونم بابت لطفتون؛ بابت علاقتون به تهیه این فایل ها و سهیم کردن ما تو این همه نعمت و ثروت و قشنگی.خدایا سپاس
من این فایل رو امروز دیدم واقعا حیرت زده نگاه میکردم من تمام فایل ها رو دیدم تا فایل ۴۰ اما این فایل اصلا روی سایت نمیدیدم چند بار شمارگزاری فایل رو چک میکردم که ایا درسته شماره گزاری شد یا نه اما فایل ۳۰ داشتم و بعدش فایل ۳۲ روی سایت بود
همش میگفتم خدایا یعنی چی که فایل ۳۱ نداره خلاصه دیگه بی خیال شودم و بقیه فایل هارو دنبال کردم تا امروز که الان سر کارم هستم گفتم یه نگاه به سایت بندازم ببینم فایل جدید نیومده دیدم نه همون فایل ۴۰ دوباره فایل هارو چک کردم با تعجب دیدم فایل ۳۱ هم هست ذوق زده دانلود کردم و تا اخر دیدم وقتی صبحت های استاد رو در مورد هم فرکانس بودن شنیدم واسم خیلی ابهامات روشن شود حالا به غیر از ندیدم این فایل به چیزیای دیگه هم خیلی گیر میدادم که چرا من اینو تجربه کردم یا چرا اینو باید تو زندگی داشته باشم و با چیزی که میخوام ندارم واقعا نمیدونم چی دارم میتویسم خیلی این فایل برای من اگاهی داشت خیلی حس خوبی داشت
الان فکر میکنم اگر به ترتیب این فایل رو دیده بودم شاید به ای اگاهی نمیرسیدم اما الان برام خیلی تجربه خوبی بود
اینکه اینقدر راحت و زیبا با هم صحبت میکردین اینکه خانم شایسته کنار شما اینقدر اطمینان خاطر دارند اینا همش برای من باورهای خوبی ساختن من خدا رو شمر میکنم که امروز این فایل زیبا رو دیدم
راستی یکی از خواسته های امروز که نوشتم دقیقا همین بود الان یادم اومد من خواسته بودم یه فایل زیبا و پرانرژی و پراز باورهای خوب ببینم خدایا شکرت واقعا نمیدونم چطوری دارم تاپپ میکنم خیلی خوشحالم
من روی سایت دیدگاهی نمیزارم اما امروز به حال خوب دیگه ای دارم که برای تازگی داره و خیلی دوستش دارم و میخوام این حال خوب رو هر روز تجربه کنم
مرسی از استاد و از خانم شایسته عزیزم هم سپاس گزارم که اینقدر راحت و زیبا احساس خوبشون رو با ما به اشتراک میزارن
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان عزیزم
خدا رو شاکرم که باز هم در مدار دیدن قسمت دیگه ای از این سریال با ارزش هستم
و باز هم نشانه امروز من که قدمی من رو به سمت یقین بیشتر به مسیری که در اون قرار گرفتم ،نزدیک تر کرد.
وقتی استاد گفتن دیدن این سریال هم بسته به مدار افراد متفاوت هست کاملا متوجه شدم که برنامه ریزی های مشخصی که برای دیدن این سریال میکردم و موفق به اجرای آن نمی شدم به چه دلیل بوده ،آماده نبودم و در مدار دیدن تمام قسمت هایش ،در مدار دیدن قسمت هایی بودم که نشانه امروز من ،من رو به سمتش هدایت می کرد. در گذشته هم در مدار به این دقت دیدن و نکته برداری و کامنت کردن هم نبودم فقط دیدن سرسری و برای لحظاتی احساس خوب داشتن،اما الان خط به خط نوشته هر قسمت رو توی دفترم می نویسم و به تمام اتفاقات روزم فکر میکنم و ارتباط بسیار زیادش رو با اتفاقات و آگاهی هایی که دریافت کردم متوجه میشم و با وجود نجوای ذهنم که میگه
اوه چقدر می نویسی
امروز خسته ای
این خط دیگه مهم نیست
کامنت رو ولش کن
تو که الان مثل بقیه تحسین زیبایی های فایل رو نمی خوای بنویسی
و من از همین ذهن یاد گرفتم که پشتکار داشته باشم و بهش میگم خانم شایسته گفتن
این آگاهی هایی رو که دریافت میکنیم توی زندگیمون بتونیم اجرا کنیم
درسته من الان تمرکزم بیشتر ربط اتفاقات امروز با نشانه هایی هست که در این فایل می بینم ،روزی هم میرسه که کامنتم و تمرکزم روی تحسین زیبایی های این فایل هست و مدار انجام اون کار هم در زمان مناسبش برای من شدنی میشه .
《جهان نمی تونه سه تا آدم غیر هم فرکانس رو در زمان طولانی پیش هم نگهداره و اجازه ی تجربه اتفاقات مشترک به اون ها بده》
امروز توجهم به تغییر واضحی در رفتار مادرم نسبت به خودم دیدم.ایشون در مورد موضوعی بسیار سخت می گرفتن نسبت بهم ،با لحن ناخوشایندی این موضوع رو گوشزد می کردن ،اما الان میبینم در مورد موضوع ابدا حرفی نمی زنن و من به انتخاب خودم دارم اون رفتار رو انجام میدم
اولش گفتم خدا رو شکر چقدر تغییر، اما بعدش صدایی از گذشته منو آزار داد که یادت میاد
چه روزهای تلخی برات ساخت؟ حالا نمی شد بهتر بگی بهم؟ چه روزهایی بود؟
از خودم پرسیدم چرا نمی تونم بپذیرم گذشته ام رو ؟ از اتفاقات و رفتار آدم ها بگذرم؟
جواب این بود
که می تونست رفتار بهتری داشته باشه، عمدا این رفتار رو کرده،یادته با بقیه این جور نبود.
متوجه شدم ذهنم دوست داره همچنان ،رنجی رو که در گذشته کشیده ، به عوامل بیرونی گره بزنه و منو قانع کنه که چون ناآگاه بودم از قانون و استفاده ازش ،پس می تونم این مجوز رو بدم به خودم که همچنان بابت اتفاقات گذشته به همون نگرش قبلم فکر کنم اما در مورد اتفاقات آینده می تونم از دید قانون به مسائل نگاه کنم چون الان آگاهم.
اما این قضاوت آدم ها و داشتن نگرش قدیمی بهشون با وجود تغییراتی که بواسطه تغییر کانون توجه من رخ داده، باعث ایجاد احساس بد در من میشه و رفته رفته همین میزان تغییرات رو هم از بین میبره مثل اتفاقی که در رابطه عاطفی ام افتاد.
ذهنم نمی تونست تحمل کنه و بپذیره تمام اتفاقاتی که گذرونده در گذشته بواسطه هم فرکانسی بوده و اونقدر اون نگرش قدیمی بالا گرفت که نتیجه تغییر کانون توجه رو به دیدن زیبایی ها،صفر کرد و دوباره همون گذشته و مسائل تکرار شد با وجود تغییرات فوق العاده ای که رخ داده بود.
به خودم زمان میدم و قانون تکامل رو برای پذیرش هر چه بیشتر قانون احساس خوب = اتفاق خوب در نظر می گیرم و با هدایتی که شدم باید بخودم یادآور بشم
قانون جهان در حال اجرا هست چه من آگاهانه و چه نااگاهانه ازش استفاده کنم،چه خوشم بیاد ازش چه نیاد،چه بخوام باهاش هماهنگ بشن چه نخوام
خدایا شکرت
《تازه یاد گرفتم که با قانون هماهنگ بشم و اصراری نکنم به کسی، چون تو فرکانسش نیستن و نمی تونن اونچه رو ببینن که من می بینم》
نگرشی که بهم کمک میکنه دست بردارم از سر تغییر آدم های زندگیم، میدونم بسیار جای کار داره،اما این نگرش باعث میشه سوظنم به اینکه رفتاری رو عمدی انجام میدن که منو اذیت کنن رو از میان بردارم و بپذیرم هر کس به اندازه مداری که درش هست عمل میکنه زیبایی می بینه رفتار میکنه
اینکه کسی از وفاداری میگه اما خودش اجرا نمی کنه، اینکه کسی حرف از آرامش میزنه، اما خودش اجرا نمی کنه ،یک رفتار عمدی نیست
اینکه من بخوام به زور کسی رو به سمت آرامش از دیدگاه خودم یا خواسته ای ببرم ،واقعا احساس خوبی به اون نمیده چون تکاملش،تغییراتش آماده دریافت این مدار و نتایجش نیست و شاید بشه به زور تغییراتی بسیار کوچک ایجاد کرد اما ناپایدار هست و دوباره سر جای اول ،تازه شاکی هم میشن.
همین خود من چند وقت پیش، از زمان خوابم برای نوشتن کامنت کم نمی کردم ،اما الان با جون و دل می نویسم که ذهنم منظم تر بشه.
خود من بقول اطرافیانم آدمی هستم که کسی باید هلم بده تا حرکت کنم اما خدا شاهده بارها از توصیه های دیگران که می دونستم درش عشق و دلسوزی هست حالم بد میشد
برو انگلیسی بخون
فکر مهاجرت باش
نمی خوای نماز بخونی برای آرامش خوبه
برو اون کلاس رو ثبت نام کن
شده به زور اون آدم، یه قدمی بردارم مثلا در مورد زبان ،رزرو کلاس ،خریدن همه کتاب ها،دفتر و…
نهایتا یک هفته تا ۱۰ روز بعدشم تمام.
بعله منم می دونم دونستن زبان انگلیسی به پیشرفت من کمک میکنه اما کی به سمتش میرم؟
زمانی که انگیزه انجامش رو داشته باشم تکاملم رو با دیدن تضادهای بلد نبودنش و یا لذت بلد بودنش طی کنم خودم به سمت انجامش میرم.
من هم باید در مورد دیگران همین رفتار رو ایجاد کنم ،اینکه من میبینم رفتار کسی بر خلاف قانونه،داره از بدی میگه و من می دونم در حال تولید اتفاقات بد هست بجای دلسوزی بیجا و تلاش برای تغییرش، اجازه بدم هر کسی تکاملش رو طی کنه، بعله نوشتنش راحته، اما اونقدر در گوشی های محکمی خوردم که تا این جای کار رو پذیرفتم که تلاش برای تغییر دیگران احساس خوبی به اون ها و من نمیده.
خداوند من رو برای اجرا کردنش هدایت کنه.
همین که نگرشم رو نسبت به اونها اصلاح کنم و اتفاقات پیش اومده رو بخاطر هم فرکانسی خودم در اون مدار بدونم بزرگ ترین کمک به خودم هست که دست از قضاوت و درک نصف و نیمه از قانون بردارم.
《اگر به اندازه کافی توی احساس خوب و کنترل ذهن بمونم ،این احساس به شکل کیفیت بهتر،به همه جنبه های زندگیم سرک می کشه 》
من تصور می کردم اگر یه ماه توی سایت باشی ،یه ماه خوبی و زیبایی تحسین کنی دیگه در برابر ۳۰ سال به روش قدیمی زندگی کردن کافیه ،دلخوش به تغییرات پیش اومده و فراموشی مسیری که ازش عبور کردم از تعهدم کوتاه اومدم و نتیجه شد ، رفتن نتایج عالی .
اما درس گرفتم که فرکانس های غالب من و به اندازه کافی بودنم در احساس خوب من رو به نتایج پایداری در مورد خواسته ام می رسونه و این روند هر روز باید وجود داشته باشه، چون همیشه یه ذهن با پشتکار بالا و اطلاعات به روز شده نشسته تا روزنه ای باز کنه برای نادیده گرفتن زیبایی ها ،خوبی ها ،نتایج خوب ،حتی با استفاده از مفاهیمی که یاد گرفتی برای مقابله باهاش.
پس پشتکار من باید بیشتر از اون باشه.
الان یه هفته هست که می خوام در مورد روابط خواسته هام رو بنویسم، باور بسازم
مدام میگفت
استاد میگه خیلی خیلی خیلی باید روی خودتون کار کنید
تو هم خیلی نمی دونی چی می خوای از روابطت بزار اون فایل و مقاله و و رو بخونی بعد بنویس
و همین طور عقب می افتاد انجام این کار
تا اینکه امروز در حین رانندگی گفتم من به طور کلی چی میخوام؟
یه رابطه ای می خوام توحیدی باشه و گفتم خدا هدایت میکنه که چه ویژگی ،رابطه رو توحیدی میکنه .
چند ساعت بعدش خیلی واضح بهم گفته شد
دیروز شنیدی که یارت بهت گفت از دست فلان کارت افسرده شدم ،بعد تو، تو دلت خوشحال شدی که بالاخره کسی بخاطر تو افسرده و ناراحت شد ،کسی هست که نبود تو براش اذیت کننده اس .
حرف استاد رو یادته که گفت
اگه رابطه من و عزیز دلم تموم بشه یکی دو ساعت ناراحتم و بعد خوشحالم از این همه تجربه ای که داشتیم. و راضی هست از این دیدگاه چون یه رابطه عالی داره.
یادته یکی از بچه ها کامنت کرده بود رابطه زن و مرد نشانی از یکتایی خداست
به همین واضحی هدایت شدم به اینکه ویژگی که دارم توحیدی نیست و در عوض چی توحیدی هست.
می دونم برای ساختنش و اجرا هم هدایت میشم
من با اون باور خیلی خیلی در واقع تصور یه زمان طولانی رو می آوردم توی ذهنم ،رفتن از جاده سنگلاخی برای باور ساختن ، بجای اینکه بگم من فقط کافیه توی مسیر باشم ،مسیر هموار درخواست کنم، در هر زمان که موقعش باشه هدایت میشم به باور درست.
پس همون طور که به خودم زمان میدم ،اجازه تکامل میدم، این حق رو به دیگران هم بدم و وقتی نظری موافق من ندارند با برچسب زدن بهشون یا تلاش برای تغییرشون به اونها فشار وارد نکنم هر چند عاشقشون باشم و دوستشون داشته باشم.بزور نخوام کسی رو هم نظر و همراه خودم کنم،هر چقدر هم که احساس اون آدم بد باشه و تکاملش طی نشده باشه
با تصور درک قانون نخوام از خدا به بنده هاش مهربون تر باشم.
سلام به استاد عباس منش عزیز و خانوم شایسته عزیز و مایک دوست داشتنی
باورم نمیشه من توی این دو سه روزه همش داشتم این فکر و ارزو رو مرور میکردم که کی خانوم شایسته عزیز یه فایلی که توی شب اتفاق میفته و رو برامون بفرسته و کلا یه زمانی از زندگیتون توی شب رو به نمایش بزارید الان که این فایل رو دیدم بیشتر متوجه این شدم که تمام چیزهایی که ما بهش فکر میکنیم رو میتونیم تجربه کنیم حالا دیر یا زود اتفاق افتادنش برمیگرده به باور و ظرفی که در حال حاضر داریم (خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که منو به این زودی به یکی از ارزوهام رسوند ) و از شما خانوم شایسته عزیز تشکر میکنم که دستی از دستهای خداوند شدید و منو بینهایت با این فایل خوشحال کردید . خدایا ممنونم از این که منو هدایت کردی برای دیدن این فایل زیبا و ارزشمند
سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار ، شما واقعا نماینده خدا بر روی زمین هستید و این تکامل به گونه ای عمل می کند که هر فایل تون از فایل قبلی جذاب تر است ، از خدا ممنونم که هم فرکانس با شما هستم ، امید من هم رسیدن و دیدار رو در رو با شماست در کشور زیبایی ها .
سلام و درود بر شما خانوم شایسته و استاد عزیزم بسیار لذت میبرم از این سفر که شما باعث شدید من این همه زیبایی را شاهد باشم شاید این تصاویر را در شبکه های مجازی ببینیم ولی این حس و احساس رو در خود ندارند من از شما بسیار سپاسگزارم چقدر شنا خوب هستید دوستتون دارم و اینهم بگم امروز همینطور که داشتم در خیابانهای اصفهان رانندگی میکردم ناخوداگاه خود را در سفر های شما و در خیابانهای که شما ما را همراه کرده بودید دیدم و با زیبایی تمام ابشار نیگارا را احساس کردم و در لذت آن غرق شدم و در خانه که هستم هر کس با من کار داشته باشه میگم من اینحا نیستم من الان در سفرم در امریکا هستم و در کنار ابشار نیاگارا دوستتون دارم و از شما و صدای جیر جیرک ها هم ممنونم که من را غرق در شادی کردند موفق باشید و سر بلند
سلام به استاد عزیزو مایک عزیزو خانوم شایسته عزیز الان دارم دوباره بعداز گذشت چندسال دیدم این قسمت رو موافق با خانوم شایسته که این دوربین و دوربین شما نیست دوربین همه ایرانی ها ست وتمام انسانهاست وفقط با دیدن این زیبای ها سریال فقط میتونم بگم خدایا صدهزارمرتبه من رو به این مسیر آوردی الان دارم بیشترخداحس میکنم بیشتراشک شوق بریزم درسته که تا حالا دوره ثروت نگرفت ولی میدونم با دیدن این تصاویر وتحسین این زیبایی ها به مدارثروت میام که خداست که فرکانس مارو میگره خداکه همون خداست ماییم که به قول اسناد سطل کوچیک دارم امیداورم که مدار من بره بالا با توجه بیشتر من به این زیبایی ها وآگاهی وفقط همین بس…. یه قول حافظ
من تا اینجا رسیدم هیج ام…. 😁😄😄😄🙏🙏خداشما رو مارو به زیبایی ها بیشتر هدایت کنه…. 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
من این سایت دو سال میام اما همش میگفتم بزار زندگی در بهشت تموم شه بعد این سفر را شروع کنم اما در دوره دوازده قدم که شرکت کردم یک حسی بهم گفت الان وقتشه برو ببینش و الان روزانه یکی از فایلهای سفر به دور امریکا میبینم و یکی از قسمتهای زندگی در بهشت و الان انقدر زمان زیادی، روی خودم کار میکنم که حتی فایلهای تکاملی را هم شروع کردم و همزمان از صبح تا شب روی فایلها کار میکنم هر چی بیشتر میبینم بیشتر قانون متوجه میشم
الان من در فرکانس دیدنش بودم
خدایاشکرت
صدای شب و صدای جیرجیرک ها
عالیه که نمیترسید بدون ترس در شب بیرون در طبیعت میچرخید
سلامی باعشق تقدیم همه عزیزان ?? .خیییییییلی ممنونم از این سفرنامه زیبا،خیلی زیباس ،پر ازنکته،پرازعشق،پرازصمیمیت،پراز همه نعمات بی نهایت خداوند .خودمم باورم نمیشه وقتی دارم این فایل ها رو میبینم ازاول تا آخر فقط خدارو شکر میکنم باورتون نمیشه اینقد ازرابطه شما درس گرفتم،وقتی رابطه تونو میبینم ناخدااآگاه مدام با ذوق خدا روشکر میکردم بخاطر رابطه شما،بی اختیار اینکارو میکردم ومیکنم والان که این فایل بی نظیر رودیدم انگار یه لامپی توی ذهنم روشن شد?که مدتیه رابطه منو همسرم عالی شده،عشقمون بیشتر شده،بیشتربهم احترام میزاریم،توی همه زمینه ها خیلی همه چیزخوب شده،خداروشکرررررر رر ررررررر.من اینقدتعیر کردم توی همین زمان کوتاه که همسرم مدام بهم میگه چقدرتغییر کردی(چن من بسیارادم عصبی،زودرنج و حساسی بودم) چقدر ارومتر،صبورتر،باایمانتر،شادتر،و،،،،،، ، شدی. رنگ وبوی زندگیمون عوص شده،خدا رو توی زندگیمون میبینم،ازنظر مالی تغیرات خوب اما کمی داشتم، اما احساس آرامش،عشق،رهایی(درحدفرکانسم)میکنم. این کامنت روفقط وفقط بخاطر تشکر اول ازخدای مهربون وقدرتمندم ،بعد ازشما دوعزیزی که وارد زندگیم شدین،وباعث شدین برای اولین بار اززندگیم باهمین داشته هایی که دارم لدت ببرم(همیشه تمرکزم روی نداشته هاام بوده،وقتی شروع کردم به شمردن نعماتی که دارم فقط بی اختیار اشک میریختم)،،لذت بردنم خودش تکامل میخاد،من اقرار میکنم که اصلا لذت بردن رو بلد نبودم،خدای من توسط شما عزیزان اینو بمن یاد داد. درلحطه زندگی کردن روبمن یاد دادین?? .عاشقتونم،عاشق همه زیبایی های بی انتهای این جهانم.
سلام، میدونین منو معتاد کردین به این سفر، این زیباییها و این حرفهای خوب. چه اعتیاد خوبی !!!! خدایا شکر. خیلی زیاد ازتون ممنونم. زبانم قاصره از بیان سپاسگزاریم. خدا حفظتون کنه. حالا متوجه شدم که استاد میگفتن ما روزی هفت هشت ساعت در مورد قوانین صحبت می کنیم منظورشون چی بوده… وقتی ساعت دو شب در مورد قوانین و فرکانس صحبت می کنین معلومه که بقیه روز هم به صورت طبیعی این کارو انجام میدین. خانوم شایسته مهربون زودتر بقیه قسمت ها رو هم بزارید، دلم آب شد وقتی گفتین کلی قسمت آماده از سفرنامه دارین…. ممنونم بابت لطفتون؛ بابت علاقتون به تهیه این فایل ها و سهیم کردن ما تو این همه نعمت و ثروت و قشنگی.خدایا سپاس
سلام به استاد گرامی و خانم شایسته عزیز
من این فایل رو امروز دیدم واقعا حیرت زده نگاه میکردم من تمام فایل ها رو دیدم تا فایل ۴۰ اما این فایل اصلا روی سایت نمیدیدم چند بار شمارگزاری فایل رو چک میکردم که ایا درسته شماره گزاری شد یا نه اما فایل ۳۰ داشتم و بعدش فایل ۳۲ روی سایت بود
همش میگفتم خدایا یعنی چی که فایل ۳۱ نداره خلاصه دیگه بی خیال شودم و بقیه فایل هارو دنبال کردم تا امروز که الان سر کارم هستم گفتم یه نگاه به سایت بندازم ببینم فایل جدید نیومده دیدم نه همون فایل ۴۰ دوباره فایل هارو چک کردم با تعجب دیدم فایل ۳۱ هم هست ذوق زده دانلود کردم و تا اخر دیدم وقتی صبحت های استاد رو در مورد هم فرکانس بودن شنیدم واسم خیلی ابهامات روشن شود حالا به غیر از ندیدم این فایل به چیزیای دیگه هم خیلی گیر میدادم که چرا من اینو تجربه کردم یا چرا اینو باید تو زندگی داشته باشم و با چیزی که میخوام ندارم واقعا نمیدونم چی دارم میتویسم خیلی این فایل برای من اگاهی داشت خیلی حس خوبی داشت
الان فکر میکنم اگر به ترتیب این فایل رو دیده بودم شاید به ای اگاهی نمیرسیدم اما الان برام خیلی تجربه خوبی بود
اینکه اینقدر راحت و زیبا با هم صحبت میکردین اینکه خانم شایسته کنار شما اینقدر اطمینان خاطر دارند اینا همش برای من باورهای خوبی ساختن من خدا رو شمر میکنم که امروز این فایل زیبا رو دیدم
راستی یکی از خواسته های امروز که نوشتم دقیقا همین بود الان یادم اومد من خواسته بودم یه فایل زیبا و پرانرژی و پراز باورهای خوب ببینم خدایا شکرت واقعا نمیدونم چطوری دارم تاپپ میکنم خیلی خوشحالم
من روی سایت دیدگاهی نمیزارم اما امروز به حال خوب دیگه ای دارم که برای تازگی داره و خیلی دوستش دارم و میخوام این حال خوب رو هر روز تجربه کنم
مرسی از استاد و از خانم شایسته عزیزم هم سپاس گزارم که اینقدر راحت و زیبا احساس خوبشون رو با ما به اشتراک میزارن
?????????????
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان عزیزم
خدا رو شاکرم که باز هم در مدار دیدن قسمت دیگه ای از این سریال با ارزش هستم
و باز هم نشانه امروز من که قدمی من رو به سمت یقین بیشتر به مسیری که در اون قرار گرفتم ،نزدیک تر کرد.
وقتی استاد گفتن دیدن این سریال هم بسته به مدار افراد متفاوت هست کاملا متوجه شدم که برنامه ریزی های مشخصی که برای دیدن این سریال میکردم و موفق به اجرای آن نمی شدم به چه دلیل بوده ،آماده نبودم و در مدار دیدن تمام قسمت هایش ،در مدار دیدن قسمت هایی بودم که نشانه امروز من ،من رو به سمتش هدایت می کرد. در گذشته هم در مدار به این دقت دیدن و نکته برداری و کامنت کردن هم نبودم فقط دیدن سرسری و برای لحظاتی احساس خوب داشتن،اما الان خط به خط نوشته هر قسمت رو توی دفترم می نویسم و به تمام اتفاقات روزم فکر میکنم و ارتباط بسیار زیادش رو با اتفاقات و آگاهی هایی که دریافت کردم متوجه میشم و با وجود نجوای ذهنم که میگه
اوه چقدر می نویسی
امروز خسته ای
این خط دیگه مهم نیست
کامنت رو ولش کن
تو که الان مثل بقیه تحسین زیبایی های فایل رو نمی خوای بنویسی
و من از همین ذهن یاد گرفتم که پشتکار داشته باشم و بهش میگم خانم شایسته گفتن
این آگاهی هایی رو که دریافت میکنیم توی زندگیمون بتونیم اجرا کنیم
درسته من الان تمرکزم بیشتر ربط اتفاقات امروز با نشانه هایی هست که در این فایل می بینم ،روزی هم میرسه که کامنتم و تمرکزم روی تحسین زیبایی های این فایل هست و مدار انجام اون کار هم در زمان مناسبش برای من شدنی میشه .
《جهان نمی تونه سه تا آدم غیر هم فرکانس رو در زمان طولانی پیش هم نگهداره و اجازه ی تجربه اتفاقات مشترک به اون ها بده》
امروز توجهم به تغییر واضحی در رفتار مادرم نسبت به خودم دیدم.ایشون در مورد موضوعی بسیار سخت می گرفتن نسبت بهم ،با لحن ناخوشایندی این موضوع رو گوشزد می کردن ،اما الان میبینم در مورد موضوع ابدا حرفی نمی زنن و من به انتخاب خودم دارم اون رفتار رو انجام میدم
اولش گفتم خدا رو شکر چقدر تغییر، اما بعدش صدایی از گذشته منو آزار داد که یادت میاد
چه روزهای تلخی برات ساخت؟ حالا نمی شد بهتر بگی بهم؟ چه روزهایی بود؟
از خودم پرسیدم چرا نمی تونم بپذیرم گذشته ام رو ؟ از اتفاقات و رفتار آدم ها بگذرم؟
جواب این بود
که می تونست رفتار بهتری داشته باشه، عمدا این رفتار رو کرده،یادته با بقیه این جور نبود.
متوجه شدم ذهنم دوست داره همچنان ،رنجی رو که در گذشته کشیده ، به عوامل بیرونی گره بزنه و منو قانع کنه که چون ناآگاه بودم از قانون و استفاده ازش ،پس می تونم این مجوز رو بدم به خودم که همچنان بابت اتفاقات گذشته به همون نگرش قبلم فکر کنم اما در مورد اتفاقات آینده می تونم از دید قانون به مسائل نگاه کنم چون الان آگاهم.
اما این قضاوت آدم ها و داشتن نگرش قدیمی بهشون با وجود تغییراتی که بواسطه تغییر کانون توجه من رخ داده، باعث ایجاد احساس بد در من میشه و رفته رفته همین میزان تغییرات رو هم از بین میبره مثل اتفاقی که در رابطه عاطفی ام افتاد.
ذهنم نمی تونست تحمل کنه و بپذیره تمام اتفاقاتی که گذرونده در گذشته بواسطه هم فرکانسی بوده و اونقدر اون نگرش قدیمی بالا گرفت که نتیجه تغییر کانون توجه رو به دیدن زیبایی ها،صفر کرد و دوباره همون گذشته و مسائل تکرار شد با وجود تغییرات فوق العاده ای که رخ داده بود.
به خودم زمان میدم و قانون تکامل رو برای پذیرش هر چه بیشتر قانون احساس خوب = اتفاق خوب در نظر می گیرم و با هدایتی که شدم باید بخودم یادآور بشم
قانون جهان در حال اجرا هست چه من آگاهانه و چه نااگاهانه ازش استفاده کنم،چه خوشم بیاد ازش چه نیاد،چه بخوام باهاش هماهنگ بشن چه نخوام
خدایا شکرت
《تازه یاد گرفتم که با قانون هماهنگ بشم و اصراری نکنم به کسی، چون تو فرکانسش نیستن و نمی تونن اونچه رو ببینن که من می بینم》
نگرشی که بهم کمک میکنه دست بردارم از سر تغییر آدم های زندگیم، میدونم بسیار جای کار داره،اما این نگرش باعث میشه سوظنم به اینکه رفتاری رو عمدی انجام میدن که منو اذیت کنن رو از میان بردارم و بپذیرم هر کس به اندازه مداری که درش هست عمل میکنه زیبایی می بینه رفتار میکنه
اینکه کسی از وفاداری میگه اما خودش اجرا نمی کنه، اینکه کسی حرف از آرامش میزنه، اما خودش اجرا نمی کنه ،یک رفتار عمدی نیست
اینکه من بخوام به زور کسی رو به سمت آرامش از دیدگاه خودم یا خواسته ای ببرم ،واقعا احساس خوبی به اون نمیده چون تکاملش،تغییراتش آماده دریافت این مدار و نتایجش نیست و شاید بشه به زور تغییراتی بسیار کوچک ایجاد کرد اما ناپایدار هست و دوباره سر جای اول ،تازه شاکی هم میشن.
همین خود من چند وقت پیش، از زمان خوابم برای نوشتن کامنت کم نمی کردم ،اما الان با جون و دل می نویسم که ذهنم منظم تر بشه.
خود من بقول اطرافیانم آدمی هستم که کسی باید هلم بده تا حرکت کنم اما خدا شاهده بارها از توصیه های دیگران که می دونستم درش عشق و دلسوزی هست حالم بد میشد
برو انگلیسی بخون
فکر مهاجرت باش
نمی خوای نماز بخونی برای آرامش خوبه
برو اون کلاس رو ثبت نام کن
شده به زور اون آدم، یه قدمی بردارم مثلا در مورد زبان ،رزرو کلاس ،خریدن همه کتاب ها،دفتر و…
نهایتا یک هفته تا ۱۰ روز بعدشم تمام.
بعله منم می دونم دونستن زبان انگلیسی به پیشرفت من کمک میکنه اما کی به سمتش میرم؟
زمانی که انگیزه انجامش رو داشته باشم تکاملم رو با دیدن تضادهای بلد نبودنش و یا لذت بلد بودنش طی کنم خودم به سمت انجامش میرم.
من هم باید در مورد دیگران همین رفتار رو ایجاد کنم ،اینکه من میبینم رفتار کسی بر خلاف قانونه،داره از بدی میگه و من می دونم در حال تولید اتفاقات بد هست بجای دلسوزی بیجا و تلاش برای تغییرش، اجازه بدم هر کسی تکاملش رو طی کنه، بعله نوشتنش راحته، اما اونقدر در گوشی های محکمی خوردم که تا این جای کار رو پذیرفتم که تلاش برای تغییر دیگران احساس خوبی به اون ها و من نمیده.
خداوند من رو برای اجرا کردنش هدایت کنه.
همین که نگرشم رو نسبت به اونها اصلاح کنم و اتفاقات پیش اومده رو بخاطر هم فرکانسی خودم در اون مدار بدونم بزرگ ترین کمک به خودم هست که دست از قضاوت و درک نصف و نیمه از قانون بردارم.
《اگر به اندازه کافی توی احساس خوب و کنترل ذهن بمونم ،این احساس به شکل کیفیت بهتر،به همه جنبه های زندگیم سرک می کشه 》
من تصور می کردم اگر یه ماه توی سایت باشی ،یه ماه خوبی و زیبایی تحسین کنی دیگه در برابر ۳۰ سال به روش قدیمی زندگی کردن کافیه ،دلخوش به تغییرات پیش اومده و فراموشی مسیری که ازش عبور کردم از تعهدم کوتاه اومدم و نتیجه شد ، رفتن نتایج عالی .
اما درس گرفتم که فرکانس های غالب من و به اندازه کافی بودنم در احساس خوب من رو به نتایج پایداری در مورد خواسته ام می رسونه و این روند هر روز باید وجود داشته باشه، چون همیشه یه ذهن با پشتکار بالا و اطلاعات به روز شده نشسته تا روزنه ای باز کنه برای نادیده گرفتن زیبایی ها ،خوبی ها ،نتایج خوب ،حتی با استفاده از مفاهیمی که یاد گرفتی برای مقابله باهاش.
پس پشتکار من باید بیشتر از اون باشه.
الان یه هفته هست که می خوام در مورد روابط خواسته هام رو بنویسم، باور بسازم
مدام میگفت
استاد میگه خیلی خیلی خیلی باید روی خودتون کار کنید
تو هم خیلی نمی دونی چی می خوای از روابطت بزار اون فایل و مقاله و و رو بخونی بعد بنویس
و همین طور عقب می افتاد انجام این کار
تا اینکه امروز در حین رانندگی گفتم من به طور کلی چی میخوام؟
یه رابطه ای می خوام توحیدی باشه و گفتم خدا هدایت میکنه که چه ویژگی ،رابطه رو توحیدی میکنه .
چند ساعت بعدش خیلی واضح بهم گفته شد
دیروز شنیدی که یارت بهت گفت از دست فلان کارت افسرده شدم ،بعد تو، تو دلت خوشحال شدی که بالاخره کسی بخاطر تو افسرده و ناراحت شد ،کسی هست که نبود تو براش اذیت کننده اس .
حرف استاد رو یادته که گفت
اگه رابطه من و عزیز دلم تموم بشه یکی دو ساعت ناراحتم و بعد خوشحالم از این همه تجربه ای که داشتیم. و راضی هست از این دیدگاه چون یه رابطه عالی داره.
یادته یکی از بچه ها کامنت کرده بود رابطه زن و مرد نشانی از یکتایی خداست
به همین واضحی هدایت شدم به اینکه ویژگی که دارم توحیدی نیست و در عوض چی توحیدی هست.
می دونم برای ساختنش و اجرا هم هدایت میشم
من با اون باور خیلی خیلی در واقع تصور یه زمان طولانی رو می آوردم توی ذهنم ،رفتن از جاده سنگلاخی برای باور ساختن ، بجای اینکه بگم من فقط کافیه توی مسیر باشم ،مسیر هموار درخواست کنم، در هر زمان که موقعش باشه هدایت میشم به باور درست.
پس همون طور که به خودم زمان میدم ،اجازه تکامل میدم، این حق رو به دیگران هم بدم و وقتی نظری موافق من ندارند با برچسب زدن بهشون یا تلاش برای تغییرشون به اونها فشار وارد نکنم هر چند عاشقشون باشم و دوستشون داشته باشم.بزور نخوام کسی رو هم نظر و همراه خودم کنم،هر چقدر هم که احساس اون آدم بد باشه و تکاملش طی نشده باشه
با تصور درک قانون نخوام از خدا به بنده هاش مهربون تر باشم.
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن.
دوستتون دارم
سلام به استاد عباس منش عزیز و خانوم شایسته عزیز و مایک دوست داشتنی
باورم نمیشه من توی این دو سه روزه همش داشتم این فکر و ارزو رو مرور میکردم که کی خانوم شایسته عزیز یه فایلی که توی شب اتفاق میفته و رو برامون بفرسته و کلا یه زمانی از زندگیتون توی شب رو به نمایش بزارید الان که این فایل رو دیدم بیشتر متوجه این شدم که تمام چیزهایی که ما بهش فکر میکنیم رو میتونیم تجربه کنیم حالا دیر یا زود اتفاق افتادنش برمیگرده به باور و ظرفی که در حال حاضر داریم (خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که منو به این زودی به یکی از ارزوهام رسوند ) و از شما خانوم شایسته عزیز تشکر میکنم که دستی از دستهای خداوند شدید و منو بینهایت با این فایل خوشحال کردید . خدایا ممنونم از این که منو هدایت کردی برای دیدن این فایل زیبا و ارزشمند
سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار ، شما واقعا نماینده خدا بر روی زمین هستید و این تکامل به گونه ای عمل می کند که هر فایل تون از فایل قبلی جذاب تر است ، از خدا ممنونم که هم فرکانس با شما هستم ، امید من هم رسیدن و دیدار رو در رو با شماست در کشور زیبایی ها .
سلام و درود بر شما خانوم شایسته و استاد عزیزم بسیار لذت میبرم از این سفر که شما باعث شدید من این همه زیبایی را شاهد باشم شاید این تصاویر را در شبکه های مجازی ببینیم ولی این حس و احساس رو در خود ندارند من از شما بسیار سپاسگزارم چقدر شنا خوب هستید دوستتون دارم و اینهم بگم امروز همینطور که داشتم در خیابانهای اصفهان رانندگی میکردم ناخوداگاه خود را در سفر های شما و در خیابانهای که شما ما را همراه کرده بودید دیدم و با زیبایی تمام ابشار نیگارا را احساس کردم و در لذت آن غرق شدم و در خانه که هستم هر کس با من کار داشته باشه میگم من اینحا نیستم من الان در سفرم در امریکا هستم و در کنار ابشار نیاگارا دوستتون دارم و از شما و صدای جیر جیرک ها هم ممنونم که من را غرق در شادی کردند موفق باشید و سر بلند
سلام به استاد عزیزو مایک عزیزو خانوم شایسته عزیز الان دارم دوباره بعداز گذشت چندسال دیدم این قسمت رو موافق با خانوم شایسته که این دوربین و دوربین شما نیست دوربین همه ایرانی ها ست وتمام انسانهاست وفقط با دیدن این زیبای ها سریال فقط میتونم بگم خدایا صدهزارمرتبه من رو به این مسیر آوردی الان دارم بیشترخداحس میکنم بیشتراشک شوق بریزم درسته که تا حالا دوره ثروت نگرفت ولی میدونم با دیدن این تصاویر وتحسین این زیبایی ها به مدارثروت میام که خداست که فرکانس مارو میگره خداکه همون خداست ماییم که به قول اسناد سطل کوچیک دارم امیداورم که مدار من بره بالا با توجه بیشتر من به این زیبایی ها وآگاهی وفقط همین بس…. یه قول حافظ
من تا اینجا رسیدم هیج ام…. 😁😄😄😄🙏🙏خداشما رو مارو به زیبایی ها بیشتر هدایت کنه…. 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
چقدر معنی هم فرکانس بودن را در این سریال ،بیشتر متوجه شدم
اگر من هم در این مدار نبودم ،نمیتونستم این سریالها را ببینم
اگر من در این مدار نبودم،حرفهایی ک گفته میشد را نمیشیدم
اگر در مدار نبودم ،ب اینجا و ب این سریال هدایت نمیشدم
اگر در مدار زیبایی ها نبودم،این همه زیبایی ها را نمی دیدم
خدایا منو ب مدارهای بالاتر،مدارهای با آرامش بیشتر،مدار زیبایی های بیشتر،مدار فراوانی های بیشتر،مدار ثروت و راحتی بیشتر هدایت کن
من این سایت دو سال میام اما همش میگفتم بزار زندگی در بهشت تموم شه بعد این سفر را شروع کنم اما در دوره دوازده قدم که شرکت کردم یک حسی بهم گفت الان وقتشه برو ببینش و الان روزانه یکی از فایلهای سفر به دور امریکا میبینم و یکی از قسمتهای زندگی در بهشت و الان انقدر زمان زیادی، روی خودم کار میکنم که حتی فایلهای تکاملی را هم شروع کردم و همزمان از صبح تا شب روی فایلها کار میکنم هر چی بیشتر میبینم بیشتر قانون متوجه میشم
الان من در فرکانس دیدنش بودم
خدایاشکرت
صدای شب و صدای جیرجیرک ها
عالیه که نمیترسید بدون ترس در شب بیرون در طبیعت میچرخید
احسنت به این شجاعت