سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۱ - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

568 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سانیا رهبری گفته:
    مدت عضویت: 3237 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربونم

    چه صحبت های شیرین و دلچسبی با هم داشتین ،اینهمه هماهنگی و در صلح بودن رو منم تو رابطه ام میخوام . چقدر احترام ، عشق ، علاقه و ارزشمند بودن تو رابطه تون موج میزد و کاملا حسش کردم و لذت بردم.

    هر روز اینو با خودم مرور میکنم که وظیفه ی من فقط اجرای قوانین تو زندگیم ، داشتن حال خوب و لذت بردن از تمام داشته هامه نه هیچ چیز دیگه و اینکه قطعا آدمای هماهنگ با من وارد زندگیم میشند .

    امروز داشتم تو اینترنت درباره رزومه سرچ میکردم تا شرایط مهاجرتم رو فراهم کنم ، بعد اینکه یه کمی بررسی کردم بهم گفته شد : مگه تو نمیخوای با آسودگی و راحتی به هر کشوری که دوست داشتی مهاجرت کنی ؟ نمیخواد خودت رو اذیت کنی ، وقتش که برسه بهت میگم چکار کنی !! یادم افتاد خواسته ی من این بود که به راحتی و آرامش با دست پر به هر کشوری که دوست داشتم مهاجرت کنم بدون اینکه مانعی جلو روم باشه. وقتی دوباره خواسته ام رو یادآوری کردم آرامشی سرشار از اطمینان بهم دست داد .

    چقدر خوشحالم که همسفر این سفر زیبا و بی نظیر پر از تجربیات عالی هستم . صحنه های فوق العاده ای تو این دوربین شگفت انگیز نقش بسته میشه و این نشون از هم فرکانس بودن ما و شماست .

    خیلی خوشبختم که از قوانین آگاهم و خدا هدایتم میکنه به سمت عمل به قوانین و نتایجم منو مصمم میکنه به ادامه این روند .

    عاشقتم خانم شایسته عزیزم که با صبر و حوصله و سلیقه فایلها رو تدوین و آماده میکنی تا ما رو هم از این سفر شگفت انگیز بهره مند کنید .

    در پناه ربّ یکتا شاد و سعادتمند باشیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 1970 روز

    یا الله

    سلام… زیاد تو سایت کامنت نذاشتم ولی وقتی میبینم هم استاد میگن کامنت بذارین (و میدونم تو حرفاشون تو سایت نسبت به خودشون سخت گیرن و بی دلیل چیزی سعی میکنن نگن) . الانم این دوست عزیز راجع به کامنت گذاشتن گفت دلم خواست کامنت بزارم. راستش هنوز خود این کلیپو مشاهده نکردم ولی متنشو خوندم و دوست دارم این کامنتو بنویسم شاید هم به من هم به یه عده دیگه کمک کنه. من یه دانش آموز کنکوری ام که کمتر از دو هفته دیگه کنکور دارم خب قطعا بیشتر وقتم رو سعی میکنم به درسم اختصاص بدم زیادم به نت دسترسی ندارم اما فایل های استاد رو که از قبل ذخیره کردم گاهی (جدیدا بیشتر) نگاه میکنم و با لبخند قشنگی که ناشی از احساس خوبمه لذت میبرم از فایلا خصوصا سفرنامه که با زیبایی هایی که داره احساس وخوب و لذت بیشتری منتقل میکنه بین فایلا فعلا برام. با یکی از دوستام پیش هم درس میخونیم و اونم طی این مدت از طریق من با استاد آشنا شد و بعضی کلیپ های توی لپ تاپمو گاهی نگاه میکنه و امشب که اینترنت دارم خواستم بذارم تو صفحم اون دکمه نشانه امروز رو بزنه تا از خودم بگذرم تا اون شاید به چیزی که نیاز داره ببینه یا بشنوه هدایت شه (البته به اینم فکر کردم که کاری که میخوام با نیت خیر انجام بدم به من ضرری نزنه چه بسا همین یه کار کوچیک) بعد بهش گفتم موضوعی هست که توش شک داشته باشی یا ذهنتو درگیر کرده باشه؟ اونم حواسشو داده بود به درسو و راجع به اون گفت (متوجه شدم الان فقط میخواد دور حل سئوال اون کتاب باشه) واسه همین به شک افتادم که کارم درست باشه یا نه. شاید خنده دار به نظر بیاد اما یه لحظه به فکرم رسید که (حتی واسه همین کار کوچیک) یه استخاره آنلاین از سایتی که قبلنم چند بار ازش استخاره با قرآن گرفتم بگیرم و سریع این کارو کردم و نوشته بود انجام نده. خب منم بیخیال شدم گفتم خودم بیام لا اقل بزنم رو دکمه مرا به سوی نشانه ام هدایت کن شاید کمکی بهم کنه (اما هنوزم تو شک بودم یه کم و البته نمیدونستمم چه نیتی کنم) همینطور تو سایت بخش اتاق شخصی اومدو همینجور زدم رو نشانه امروز من چون فکر کردم منو باز میاره رو همین صفحه اصلی تا نیت کنم و دکمه رو بزنم اما… به طرز جالبی دیدم نه همین صفحه رو باز کرد خودش نشونه امروزمو آورد. اره همین صفحه ای که الان کامنت مینویسم ومتن زیباش رو خوندم اما هنوز کلیپشو نگرفتم. اما همین متن جوابی بهم داد (و با تفکر بیشتر بیشترم آگاهی میده بهم) بدون اینکه رسما تو ذهنم بگم به این نیت، این صفحه برام اومد و چیزای جالبی از همین متن دونستم و فهمیدم (دونستم و فهمیدم رو عمدا به این شکل نوشتم تا یه جورایی بگم منظورم اینه که دانش (دانستن) با فهم (فهمیدن) فرق داره). فهمیدم حتی اگر دوستم ( یا هرکسی) هم دنبال حقیقت باشه بازم مدارامون فرقایی دارن و بالا پایینی دارن یعنی ممکنه چیزی که من میبینم اون نبینه یا برعکس. کلا همیشه بارها سعی میکنم حقیقت هایی رو که آموختم و قوانینی که دانستم و یا فهمیدم وجود دارند رو به دیگران بگم اما اکثر مواقع با مقاومت اون افراد مواجه میشم (خب اینجا یا مشکل از ایمان و باور منه یا مدارامون فرق میکنه یا بهتره بگم هر دو). این واسم ناراحت کننده هست اما سعی میکنم کمتر و کمتر و کمتر و کمتر کنم این ناراحتی رو و غلبه کنم برش چون به قول همه اونایی که قوانین رو فهمیدن و بیشتر و بیشتر درکش میکنن این قانونه که هرکدوم از ما تو مسیری هستیم که نتیجه فرکانس های خودمون و درواقع توجهات خودمون و من اختیار کسی جز خودمو ندارم و نمیتونم وادارشون کنم حرف منو بپذیرن…

    البته بگم من خیلی از مطالب و قوانین رو از طریق این سایت یا درطول زندگیم به طور کلی از اول تا الان، دونستم ولی نفهمیدمشون فقط میدونم .. برای همین ذهنم پر از کلیشه هایی هست که در حقیقت درست اند اما شدن یه شعار برام که دلیلشون رو نمیدونم و همین ممکنه منو به گمراهی و شک بندازه… ولی خب ناامید نمیشم و میخوام و یقین دارم که میتونم رو خودم کار کنم و بر وسوسه و فریب شیطال ملعونی که میخواد جوری جلوه بده که من با وجود باورهای محدود کننده زیادم فرصت ندارم رو خودم کار کنم و اشتیاقمو کم میخواد کنه غلبه کنم… هنوز هیچکدوم از محصولات استاد رو نخریدم (فقط همون فصل اول کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو دارم که اونم به طرز جالبی خدا بهم رسوندش که اصلا حیرت کردم) اما خیلییییییییییییییییییی مشتاقم سریعتر از محصولات استاد ( و هرآنچه منو بهترو حتی سریعتر از آنچه فکر و گمان میکنم به مدارهای بالاتر و بالاتر و درک و فهم های بیشتر و بیشتر ببره) استفاده کنم. اولش میگفتم وقتی والدینم خواستن برام گوشی بگیرن بهشون بگم گوشی نمیخوام به جاش پولشو بدن تا یکی از محصولات استاد رو بگیرم( یا چند مورد فرضیه دیگه) اما اخیرا با خودم فکر میکنم که استاد ایییییییین همه از فراوانی میگن و منم که دارم این فراوانی ها رو چه در اطراف خودم ( شکر الله یکتا) و مخصوصا چه در زندگی استاد میبینم و پس این افکار من افکار محدود کننده اند. پس پیش خودم گفتم خدایا فراوانی برای همه هست و پس من هم گوشی میخوام هم تمممممممماااااام محصولات سایت عباس منش رو و هم هرآنچه منو به تو نزدیک تر میکنه و کمکم میکنه رسالتم رو و هدف خلقتم رو بفهمم و در راه اون گام بردارم و درغیر این صورت اگر منو به تو نزدیک نمیکنه هیچکدومو نمیخوام (درواقع به خودم یادآوری میکردم همه اینا برای هدف بزرگتر و والاتریه) و من صمیمانه از خدای بی نهایت عظیم الرّحمن الرّحیم توّاب سپاس گزار و متشکرم ک همه چیز اینقدر زیباست و قوانین دست به دست هم داد تا خانواده عباس منشی باشه که آموزش بده و منی که بیاموزم… امروز بین صحبت های استاد راجع تو کلیپی که درمورد دوره عزت نفس توضیح میدادن این تکه اول شعر سپید (یا به عبارتی نو) زیبایی که در نتیجه گوش دادن به اون فایل سرودم به ذهنم رسید که: من کجای این جهانم؟ من تمام این جهانم! تجلّی نور حقیقت منم و جهان بازتاب من است

    یا الله در پناه الله یکتا امیدوارم نور هدایت هممونو همچین غرق کنه که بیرون بیاش نباشیم!!! و امیدوارم بیشتر هممون درس بگیریم و تفکر کنیم و استفاده کنیم و بفهمیم از تمامممممممممممم نشانه هایی که خداوند وهّاب رزّاق الرّحمن الّحیمِ فراتر از تصورات، به سوی هممون روانه میکنه……… :)))))))))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ساناز گفته:
      مدت عضویت: 2210 روز

      به نامِ نور💖💖

      سلام رهای قشنگم🌹💖

      داستانِ هدایتت رو‌خوندم و بعد هدایت شدم به این کامنت زیبات💖

      حرفا و درک تو بازم به من اینو نشون داد که سن فقط یه عدده و ما پیدا که بشیم همه به یک نقطه میرسیم و اون نقطه آغوشِ خداست که در اون معناهای زمینی بیرنگ میشن و همه خدا میشه💖💖💖💖💖

      تحسینت میکنم عزیزم💖💖💖

      خوشحالم که با هدایتِ زیبای معبود داری انقد عالی تکاملت رو طی میکنی💖💖💖

      مطمئن باش این مسیر همه زیبایی و شکوهه و همه خداست💖💖

      دوستت دارم و برات بینهایت خدا آرزو میکنم💖💖💖

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    امامی گفته:
    مدت عضویت: 2689 روز

    زیبایی‌های قسمت ۳۱ ام سفر به دور آمریکا

    سلام به عزیزان دلم

    اسم این قسمت رو «اجرای قانون در زندگی» نام گذاری میکنم. آیا همانطور که در کامنت های سایت مینویسم، در روند زندگیمم متعهد به دیدن نکات مثبت و درک نشانه‌ها و هدایت شدن و .. هستم؟ فکر کردن به این سؤال بایستی به من کمک کنه که این آگاهی‌ها رو در زندگیم اجرایی کنم. باید بتونم این کار رو انجام بدم اگر پاداش میخوام. درسته دیدن و نوشتن کامنت ها کلی پاداش ایجاد میکنه و شخصیت جدید شکل میده و اتفاقات عالی بوجود میاره و نعمت‌ها رو به سوی زندگیم روانه میکنه و بایستی ادامه پیدا کنه این تمرین، اما آیا من همین آگاهی‌ها و نکاتی که در کامنت ها مینویسم رو در زندگیم اجرا میکنم با همون قدرت؟ این سؤالی هست که باید کمک کنه که من عملگرا تر بشم.

    خدایا چقدر تصویر شروع فایل زیباست.. چه ساحلی.. چه سکوتی.. چه درخت هایی.. چه ابرهایی.. چه آسمونی.. چه رابطه پدر و پسری فوق‌العاده ای.. چه رابطه عالی ای با فرزند.. چه رابطه عالی ای با پدر.. چه الگو فوق‌العاده‌ای از رابطه عاشقانه که نشون میده چه عشق فوق‌العاده‌ای میتونه تو زندگیمون حضور داشته باشه.. چه صدای طبیعت بی نظیری.. خدایا شکرت.. چه اعتماد به نفسی.. چه عزت نفسی.. چه خوددوستی.. چه صدای پرنده های زیبایی.. چه راحتی ای… چه آزادی ای… چه تفریحات سالم و فوق‌العاده .. به‌به قایق سواری کردن در این ساحل فوق‌العاده زیبا.. خدایا شکرت.. چه لبخندهایی.. چه سلامتی ای.. چه استقلال مالی مکانی زمانی ای.. آفرین ماشاالله به این موفقیت ها.. چه تعهدی.. چه عشقی برای تولید فایلها میبینم.. چقدر مریم خانم شخصیت زیبا و بی‌نظیری داره.. بخشندگی.. مهارت.. هدایت پذیری.. عزت نفس.. آگاهی بخشی.. صلح و صفا.. دمتون گرم.. از شما سپاسگزارم که دست خداوند شدی برای ایجاد تغییرات وسیع در شخصیت و زندگی من.. سفر به دور آمریکا نعمتی هست که هرگز فراموشش نمیکنم.. از خدا میخوام که کاری کنه هرگز این نعمت و این تغییرات بزرگی که در زندگیم بوجود آورد و ایمانی که در من متجلی کرد رو فراموش نکنم..

    یکی از زیبایی‌های فوق‌العاده سفر به دور آمریکا این هست که استاد عباس منش در لحظه به لحظه ی زندگیش صحنه‌های زیبا رو میبینه و کشف میکنه و با این شور و شوق و ذوق در موردشو صحبت میکنه .. میدونید یعنی اینطوری نیست که از قبل برنامه داشته باشه بلکه شخصیتش رو طوری شکل داده که در این روند زندگی به صورت طبیعی اینطوری هست.. wow خدای من اونهایی که سفر به دور آمریکا رو کار کردن میدونن من چی میگم.. اونهایی که نشانه‌های تغییر فرکانس رو از این برنامه احساس کردن میدونن من چی میگم.. فرض کنید یک دوربین داره از زندگی ما فیلم میگیره.. یعنی ما این آگاهی‌ها رو داریم و یکی داره فیلم میگیره.. آیا همانطور که استاد ذوق‌زده میشه.. آیا همانطور که استاد اتفاقات زیبا رو میبینه.. آیا همانطور که به سمت زیبایی‌های هیولاوار هدایت میشه، آیا همانطور که رابطه پدر و فرزندیش نمایش داده میشه.. آیا این اتفاقات در زندگی ما هم میفته در حدی که اینطوری ضبط و دیده بشه ؟ من نتایج گرفتم و بی نهایت سپاسگزار خداوندم اما در قیاس با زندگی استاد خیر به اون درجه نرسیدم. و همه ما در همین مسیریم. مسلماً باید تکاملمون رو طی کنیم چون استاد در حوزه مالی، آزادی، روابط، انرژی جسمانی و ذهنی، تمرکز به نکات مثبت، هدایت حقیقتاً از من یکی بسیار جلوتر هست و بیشتر کار کرده و نوش جانش هم باشه این حد از توانایی و امیدوارم هر روز بیشتر از دیروز پیشرفت کنه چرا که نه تنها زندگی خودش رو گل کرده بلکه دستی از دستان خداست که زندگی ما هم گل بشه. واقعاً ایشون استاد هست، نه مثل استادان بر فرض بدنسازی که صرفاً اطلاعات دارن بلکه استادی هست که بدن خودش رو اول ساخته و نتیجه عالی گرفته و عضلانی شده و داره تمرین میکنه و ادامه میده اما حالا اون تمریناتی رو که نتایج عالی براش ایجاد کرده رو فیلم میگیره که بقیه هم ببینن که چطور شد این بدن ساخته شد. انصافاً من شاگردم با افتخار و مسیر ایشون رو ادامه میدم. چون پاداش هایی که گرفتن بی نظیره. عاشقتم استاد. امیدوارم با نتایج بزرگی که میگیرم باعث افتخار خداوند و شما باشم

    خدایا شکرت چقد موزه air space زیباست.. چه موشک های رنگی رنگی ای چه هواپیما های شیک و ترتمیزی..

    آفرین به خانم شایسته که چند روز قبل از اینکه فایلها روی سایت قرار بگیره کارهاش رو آماده کرده و انجام داده و با فراغ بال این سفر و پیش میبره آفرین

    خدایا شکرت که من در این فرکانس قرار دارم و میتونم از این آگاهی‌های فوق‌العاده برای پیشرفت و خوشبختی در زندگی دنیا و آخرتم استفاده کنم

    خدایا شکرت که خواسته‌های بزرگتری در وجودمون داره ایجاد میشه و باورهای قدرتمندی در وجودمون بوجود میاد که میتونه زندگیمون رو زیبا و زیبا‌تر کنه

    خدایا شکرت به خاطر هدایت شدن.. رها بودن.. تمرکز مثبت.. اتفاقات خوب.. زیبایی‌های سفر.. خدایا شکرت

    خدایا شکرت به خاطر اینکه استاد انقدر خوب قوانین رو درک میکنه.. یک سری ها «میفهمن» وقتی روی خودشون کار میکنن هدایت میشن به این فضاها.. یک سری ها کمتر کار میکنن و افکارشون واکنشی میشه کمتر این جنس از اتفاقات رو تجربه میکنن.. دقیقاً درست میگی استاد.. آفرین به شما که تونستید آگاهانه این همه سال روی خودتون کار کنید و توی مسیر بمونید انصافاً دمتون گرم

    خدایا شکرت به خاطر کامنت های فوق‌العاده دوستان در سفر که انقدر باعث رشد و گسترش زیبایی‌ها در زندگیمون میشه

    خدایا شکرت به خاطر جهانی سرشار از قانومندی و ثبات.. چه آرامشی به آدم میده که میتونیم خالق زندگیمون باشیم و همیشه اتفاقات خوب رو رقم بزنیم.. الهی شکر

    این جیر جیرک ها خیلی شگفت انگیز هستن..این موجود چه صدایی تولید میکنه.. میگن بعضی هاشون صداشون تا ۱.۵ کیلومتر میره!!

    هر روز به سمت زیبایی‌های بیشتر هدایت شوید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    نیلوفر گفته:
    مدت عضویت: 1465 روز

    سلام مریم جون سلام استاد عزیزم سلام به همه دوستان همفرکانسی ام

    من دیشب این قسمت از سریالو دیدم و اونجایی که استاد تو رختخواب صحبت میکنن رو سه بار دیدم حرفهاشون ارامش تو نگاهشون صدای مریم نازنین که لطافت و صبر از توی صداش فریاد میزنه چقدددددررررر این فایل عالی بود چقدر حرفای قشنگی زدین استاد که دو یا سه نفر یا چند نفر اگر همفرکانس نباشند جهان اجازه نمیده مدت زیادی درکنار هم باشن و تجربیات مشترکی بسازند باهم چون دقیقا برای خودمم اتفاق افتاده این موضوع .

    مریم جون خیلی دوستت دارم مثل خواهر حتی بیشتر از خواهرم خیلی نازی شما خیلی گلی مثل برگ گلها لطیف و مهربون و زیبا هستی عزیزدلم . ممنونم و تشکر میکنم که از صدای جیرجیرکها برای ما فیلم گرفتی خیییییلی لذت بردم خدایاشکرت برای این محیط این سایت این عزیزایی که اینجا دورهم هستیم الهی صدهزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 2356 روز

    سلام به حسین جان، مریم خانم و پسر گلشون. سپاسگزارم اول از خدا و بعد از مریم خانم بابت حوصله و صبری که برای ضبط این تصاویر بخرج میدن. راستش من باوجود اینکه یک سال تقریبا از کارکردن روی خودم میگذره، ولی مثل این یه هفته اخیر نبودم که بیام تو سایت و نظرم و با جون ودل بگم و از صمیم قلبم به پیام دوستام امتیاز یا لایک بدم. چون این روزا بقدری حالم خوبه (( از وقتی که فایلهای سفرنامه و نظرات پُر از آگاهی بچه ها رو میخونم )) واقعاً واقعاً واقعاً از لحاظ فرکانسی صعود کردم به مدار بالاتر.

    حالم خیلی بهتر شده ، بیشتر و بیشتر عاشق زندگیم شدم ، احساس رهاااااااا بودن و خوش بودن و میکنم یه سرخوشی عجیبی که تو اشعار فارسی مون اومده به نامهای مختلف مثل سرمست شدن

    ماهایی که اینجاییم سرمسسسسسست از باده ی الهی هستیم و خواهیم بود. خوش بحال خودمون . دروووووود باد بر خودمون . بزن کف قشنگ رو به افتخار خودمون که اینجاییم و آگاهی پیدا کردیم یه زمانی هر کدوم از دوستایی که اینجا هستن، تو زندگی های گذشته شون مشکلاتی داشتن، اما از وقتی که اینجا اومدن، به معنای واقعی طعم و مزه ی خوشبختی رو چشیدن .

    از دست و زبان که برآید

    کز عهده ی شکرش به در آید

    سپااااااسگزارم?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    Malek_success گفته:
    مدت عضویت: 2970 روز

    بنام الله یکتا

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و همچنین مایک دوست داشتنی

    اول از همه باید به شما خانم شایسته تبریک بگم که تو تاریکی قدم میزدید ..اونم تو جنگل..امیدوارم روزی برسه تما خانما تو تاریکی تک و تنها قدم بزنن!!خخ

    صحبت دونفره تون وسط شب وقتی که همه خواب بودند چقدر بی نظیره..چقدر بوی معنویت و عاشقی میداد..جالبه قبل از اینکه به صدای جیرجیرکها اشاره کردید من ابتدای فایل صداشون رو شنیدم..

    وقتی خوب فکر میکنم میبینم دیدن فایلهای سفرنامه در کنار اینکه احساسم رو خوب میکنه خواسته های جدیدتری ایجاد کرده…در کنار تمام چیزهایی که گفتید سبک زندگی آزادانه رو به خواسته هام اضافه کردم ..سبکی که فکر میکردم وجود نداره..کار و تفریحت یکی باشه در کنارش پول بسازی..

    رها کردن و در لحظه زندگی کردن رو یاد گرفتم و اینکه از کوچکترین زیبایی ها لذت ببرم..

    یاد گرفتم که به تمام آدمهای اطرافم عشق بورزم و منتظر یک شخص نباشم که کلمه”عاشقتم” رو بهش بگم بلکه تیکه کلامم باشه …

    یاد گرفتم نشونه ها رو دنبال کنم تا به بهترین شکل هدایت بشم..

    این سفر بسیار پربار خواهد بود و به قول استاد خدا میدونه چه اتفاقی قراره بیفته…

    در پناه الله شاد و پیروز و خوشبخت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3284 روز

    تعهد چیزی است که باید روی ان کار کنم.

    تعهد یعنی اینکه یا می شود یا می میرم.

    تعهد یعنی اینکه ترک یک عادت مخرب یا اینکه مرگ.

    همیشه از زمان هایی که استاد با جدیت تمام حرف میزند لذت می برم زیرا تعهد مرا قویتر می سازد.

    نیرویی درونم می گوید تا با من هستی نگران هیچ چیز لازم نیست باشی.

    من هستم و روی من حساب کن.

    هر چقدر پیش می روم می بینم که چقدر بیشتر جاها مثل استاد بودم و سعی می کنم باشم.

    تعهد تمام بهونه ها را از ذهن خفه می کند.

    تعهد مسیر را باز می کند.

    به نام خدای زیبایی ها .

    این ساحل و اب چقدر خوبه برای لذت بردن و سپاسگزاری.

    نکته مثبت بعدی اواز پرندگان است که در حال سپاس و ستایش تنها فرمانروای جهانیان هستند.

    با شنیدن اواز پرندگان ایه ی الحمد لالله رب العالمین می افتم.

    نکته ی بعدی اپل واچ استاده که خیلی دوست دارم.

    به همراه صدای خشک کن که جالب بود این وسط.

    نکته ی بعدی در مورد این سفر هست.

    من به شخصه با دیدن این سفر کلی خواسته و ایده گرفتم.

    کلی ورودی ها مثبت باور های مثبت نگاه های زیبا هدایت های الله رو دیدم.

    و چقدر می تونم با این اگاهی ها رشد کنم.

    و دنیا رو خیلی بزرگتر می بینم و دیدگاه بزرگتر شد و الان فکر میکنم که دنیا باز از این تصاویر بسیار بزرگتره.

    نکته ی مثبت بعدی این فضایی که استاد هم اشاره کرد که در این سکوت شب در جای گرم و نرم

    و با نسیم خنک و اواز جیرجیرک ها و خلوت شب هست . بسیار من این فضارو دوست دارم برای تعمق در قوانین و باور ها و کنکاش فرکانس ها.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1758 روز

    بنام تنها ابرقدرت هستی ،فرمانروای جهانیان

    سلام ب استاد عزیزم و مریم نازنین

    و دوستان قشنگم

    نشانه ی امروز من

    ردپای 23فروردبن 1404

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    هدایت

    اوایل وقتی ک سریال سفر ب دورامریکا رو میدیدم وقتایی ک استاد و مریم عزیز میگفتن هدایت شدیم ب فلان جا

    فلان آدم

    فلان زیبایی

    و..

    باخودم میگفتم چطور این اتفاق میفته

    چقد خدا هوا استاد و داره

    حتما نظر کرده ی خداست

    جایگاه بالایی داره پیش خدا و آدم عادی نیست استاد ک خدا اینقد واضح برای هرچیزی هدایتش میکنه ب بهترینها

    امروز یکبار دیگه مثل چندین بار قبل وقتی ک خواستم از خداوند ک هدایتم کنه

    خییلی قشنگ و باور نکردنی هدایتم کرد ک تا دقایق طولانی اصلا شوکه شده بودم

    ک خدا چقد قشنگ ب درخواستم پاسخ داد

    چقد راحت و ساده و طبیعی هدایتم کرد

    دندون عقلم مدتی بود ک درد میکرد و ی کم ورم کرده بود و جاش نبود ک از لثه ام بیاد بیرون

    داشتم این درد و تحمل میکردم و نادیده میگرفتم ک این بخاطر احساس عدم لیاقت م بود

    روی حسابم تازه تونسته بودم 2 میلیون جمع کنم و ذوق اینو داشتم ک برم قدم 3 رو بخرم یا ی بخش از قانون آفرینش رو بخرم

    و درد دندونم برام مهم نبود انگار ،ک دردش بیشتر شد بعد ک با خودم فکر کردم

    دیدم من بخاطر باور کمبود دارم سعی میکنم از پولی ک ب زور تو حسابم جمع کردم نهایت استفاده رو ببرم

    چون این فرصت دیگه تکرار نمیشه

    گفتم ن،همین پولی ک تو حسابم هست از فضل خدای منه،خدا بهم رزق داده.

    اگه یبار داده بازم میده

    من الان دندونم واجب تره،وقتی ک روی دوره ها و فایلهای رایگانی ک دارم خوب کار کنم ب راحتی میتونم بقیه دوره ها رو بگیرم

    ولی اگه نتونم از دوره هایی ک الان دارم درعمل استفاده کنم قدم جدید هم بگیرم هیچ اتفاقی نمیفته تو زندگیم

    باید از داشته هام استفاده کنم

    و قدردانشون باشم

    خلاصه روز پنج شنبه رفتم ک دکتر معاینه کنه دندون هام رو

    ک خداروشکر باز بود مطب گفت 8،9 تا از دندونات پوسیده شده

    برو عکس دندونتم بگیر ،رفتم خداروشکر خلوت بود هزینه اش 380 بود ک پرداخت کردم و عکس و گرفتم

    بلافاصله بردم پیش دکتر ک خیییلی تاکید کرد ک حتما برو پیش فلان دکتر جراح،

    و پیش هیچ کس دیگه ای نری ها فقط همون دکتر جراح چون دوتا دندون عقل پایینت خوابیده اس باید اورژانسی جراحی بشه

    در صورتی ک دندون عقل بالایی سمت چپم درد میکرد،آقا من امروز صبح رفتم مطب دکتری ک دکتر خانوادگی مون گفته بود خداروشکر خیلی راحت راننده تاکسی منو برد گذاشت در مطبش

    با منشی ک صحبت کردم گفت نوبت داریم برای جراحی عکسمم نشون دکتر داد

    هزینه اشم 2 ،2ونیم دندون عقل بالا دوتای پایین ک خودش ی جراحی کامله

    پول من 1ونیم بود زنگ زدم ب مامانم گفت خوبه از داداشت بگیر

    بهش میدم بعد

    زنگ زدم داداشم جواب نداد،بعد خودش زنگ زد خیلی سختم بود ازش درخواست کنم ولی گفتم قضیه رو ک یه تومن کم دارم

    گفت تو هنوز 8 تومن گوشیت و بهم ندادی

    وقتی پول نداری چرا میری مطب

    من بغض کردم گفتم فک نمیکردم اینقد بشه

    و گوشی و قط کردم

    حالم خیلی بد شد و مث همیشه میخواستم گریه کنم بارونم داشت نم نم میزد ک از مطب زدم بیرون

    ذهنم شروع کرد ب نجوا ک تو بی ارزشی ببین حتی ی تومن پولم نداری برای دندونت ،بست نیست ک از خواب بیدار بشی تو توهم زدی ک میتونی زندگیت و تغییر بدی

    تو چقد بدبختی، برای هیچ کس اهمیتی نداری میخواستم خودم و آروم کنم ولی اشکام داشت میومد و بغض داشت خفه ام میکرد

    گفتم داداشت راست میگه چرا اون باید هزینه دندونت و بده

    اون مسئولیتی در قبال تو نداره

    تو خودت مسئول شرایطی ک الان داری هستی

    اگه کار میکردی میتونستی خودت هزینه ان و بدی راست میگه داداشت

    تو چشت دنبال بقیه اس ک هزینه هات و بدن ،وقتی ک عمل نمیکنی ب آگاهی های این مسیر چ ارزشی داره

    تو ،خودت این شرایط و خلق کردی

    اگه هم دندونت و درست نکردی حق نداری از کسی پول قرض بگیری

    حق نداری اگه از درد هم بمیری این کارو بکنی

    اتفاقا این تضاد برای تو خوبه چون بیدارت کرد ک کجای کاری چقد رو بقیه حساب میکنی و چقد مشرکی

    و چشام پراز اشک بود

    تنها کاری ک مهم بود انجام بدم جهت دهی آگاهانه ب افکارم درجهت مثبت بود

    ی کم اون حس انزجار کمتر شد نسبت ب داداشم تا رسیدم ی ی مغازه ک خیلی زیبا ک اجناس فانتزی، عروسکی،خروس و شب خواب کهکشانی

    ک ی گوی بود و توش کهکشان راه شیری

    تو بقیه منظومه شمسی،برج ایفل،ماه و ستاره و کلی مدلهای قشنگ

    خرس‌های رنگارنگ زیبا ،زوج های عروسکی زیبایی ک توی ی مکان زیبا توی ی جای شیشه ای بودن

    حالت‌های زیبا ،حس قشنگ ،چشم های ک از حس خوب و آرامش بسته شده بود

    روی یکی شون نوشته بود

    آرامش محض یعنی،حضور تو در هر ثانیه من

    ک دلم لرزید گفتم خدایا خودت هدایتم کن ،تو برام کافی هستی

    هیچی از ارزش من کم نمیشه اگه پول ندارم الان،اگه دندونم و درست نکنم هم

    ی کم آروم تر شدم بعد مسیرو ادامه دادم

    و ب این فکر میکردم ک باید ظرفم و بزرگتر کنم باید حرکت کنم و برای کسب و کارخود قدم بردارم

    و هی میگفتم این اتفاق برای من خوبه ب نفعم هست داداشم راست میگه هرچند درد داشت حرفش ولی کمک بزرگی ب من کرد

    و خداروشکر کردم

    ک هدایت شدم ب مغازه مانتو فروشی و تقریبا دونه دونه مانتوهاشو نگاه کردم ،ایده هایی ک کارو زیباتر کرده بود

    و آگاهانه داشتم ذهنم و دور میکردم از اتفاقی ک چند دقیقه قبل افتاده بود

    ایده های قشنگی هم یادگرفتم

    ی مدل دیدم ک کت وشلوار و تاپ باهم بود

    ک قیمتش 2میلیون و 85هزار تومن بود

    گفتم ببین زکیه ب راحتی میتونی از خیاطی پول بسازی خیلی راحت فقط باید انجام بدی عمل کنی

    ک سبک تر شدم بعد ک اومدم بیرون از جلو آزمایشگاه سلامت گذشتم دیدم ی تابلو روش نوشته دندان پزشکی

    حسم گفت برو دندونت و معاینه کنه ببین نظرش چیه

    خیلی راحت منو پذیرفتن منشی گفت برو رو صندلی بشین الان میاد بعد چن دقیقه کوتاه اومد ی خانم بود دکتر عکس تمام فکم ک تو گوشی بود و بهش نشون دادم

    گفت میتونم بدون جراحی برات بکشم ولی هزینه اش 3 تومنه کشیدنش خیلی حساس و سخت هست

    ک گفتم الان شرایط پرداخت و ندارم و اومدم بیرون

    بعد یادم اومد درس توت فرنگی 19 دلاری

    ک از یک جا خریده شده بود ولی ذهنیتی ک بقیه داشتن باهم فرق می‌کرد

    باخودم گفتم نکنه این هم ی ذهنیته ک دندون من حتما باید جراحی بشه اونم توسط ی جراح سابقه دار قدیمی

    مگه همه دندون پزشک‌ها ی آموزش نمیبینن همه درسهایی ک باید و یاد میگیرن و فارغ تحصیل میشن پس فرقی نداره ک کی دندون منو بکشه

    درست مث اجناسی ک تو مغازه های گرون قیمت خریده میشه هیچ فرقی با اونا ک تو یک مغازه معمولی یا دست فروش میفروشه نداره

    یا مثالی ک استاد زد درمورد قهوه ک همون قهوه ای ک تو جایی گرون قیمت درست میکردن و بردن تو جای با قیمت ارزون تست ک کردن گفتن خوب نیست اصل نیست

    و باز قهوه ی معمولی رو بردن تو جای ک باکلاس و گرون تست کردن گفت ک عالیه حرف نذاره

    همین منطق ها باعث شد ذهنم بپذیره ک آره میشه دندونم رو یکی دیگه بکشه غیر جراح باسابقه قدیمی و بدون جراحی

    پس همه اش ذهنیت دکتر خانوادگی مون هست شاید اشتباه باشه اصلا حرفش

    چرا من باید ذهنیت اونو بپذیرم

    اصن خود این دکتر وقتی میری مطبش کلی بهت استرس میده چون خودش اضطراب داره

    نکنه براساس باور خودش ک اشتباهه ب من گفته

    اصن چرا ما تاحالا هیچ دکتر دیگه ای رو امتحان نکردیم

    من میخوام خدا هدایتم کنه من باید اعتماد کنم ب خداوند و ایده ای ک بهم گفته

    مگه همیشه آخرش همه چی ب نفع من تموم نمیشه وقتی ب ندای درونم گوش میدم

    خدا همیشه خیر منو میخواد

    و هراتفاقی بیفته همون اتفاق خوبه اس

    200 متر بعد ی تابلوی دیگه دیدم ک طبقه بالا بود حسم گفت برو تا معاینه ات کنه

    منم گفتم چشم

    ی خانم اونجا بود ک گفت الان بسته اس بعداظهر میان

    گفتم دندون پزشکی دیگه سراغ نداری گفت یکی طبقه پایین داروخونه شبانه روزی هست گفتم اون ن تازه رفتم

    گفت یکی دیگه پیش پاساژ تخت جمشید هست دکتر حسینی

    تشکر کردم و رفتم تو مسیر یاد دکتر زارعی افتادم و ی سر رفتم منشی ش گفت کار مانیست

    گفتم اشکال نداره و اومدم بیرون بعد ک رسیدم ب تابلوی دندانپزشکی دکتر حسینی

    دیدم ب طبقه بالاست

    سلام دادم و صبح بخیر گفتم ک منشی بل چشمای قشنگش بهم لبخند زد و پاسخم و داد اونم باعشق

    گفتم میخوام دندون عقلم و بکشه درد داره

    گفت نوبت نداریم الان

    گفتم میخوام ببینم میتونه برام بکشه یا ن

    و عکس و نشونش دادم

    ک بدون هیچ حرفی برد نشون دکتر داد و اومد گفت آره میتونه بکشه اگه زبونت لمسش میکنه

    هزینه اش هم یک میلیون و 500 هست

    دقیقا اندازه ی پولم

    اصلا من شوکه شدم ک خدایا داری چیکار میکنی یعنی درست شنیدم

    صبح و دیشب تو دفترم نوشتم خدایا میخوام دندونم بدون جراحی و بخیه راحت و آسون کشیده بشه با قیمت خییلی کم ک باورنکردنی باشه دقیقا خواسته ام داشت تیک می‌خورد

    بهم گفت ساعت 4 ورب مطب باش گفتم باش

    و چنان دگرگون شده بودم ک هی میگفتم خدایا شکرت ببین زکیه ببین خدا چطور داره کارها رو برات انجام میده

    حسم گفت پیاده برگرد خونه

    و از طریق پل هوایی منم گفتم چشم

    چقددد هوا عالی بود چقددد قلبم باز شد چقد منظره بالای پل زیبا بود و رویایی قطار هم از زیر پل رد شد همزمان

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    بعد هدایت شدم ب مسیری ک دوطرفش پراز گل بود گل های بنفش

    گل محمدی

    درختهای گلدار زرد رنگ

    بادی ک داشت می‌وزید

    گل های نارنجی خدای من ،من دیوانه شدم هی میگفتم الهی شکرت شکرت شکرت

    کلی عکس و فیلم گرفتم بو کشیدم گلهای محمدی رو لمسشون کردم

    و چن دقیقه همون جاموندم

    و یاد درخواست صبحم افتادم ک خدایا هدایتم کن ب دیدن زیبایی های بیشتر

    گوشیم ک روی بی صدا بود کلی زنگ خورده بود

    داداشم

    بابام

    مامانم

    آجیم

    همه زنگ زده بودن

    ک آجیم همون لحظه باز تماس گرفت گفتم ی دکتر پیدا کردم ک بدون جراحی برام میکشه هزینه اش هم خیلی کمتراز بقیه اس

    ک گفت خداروشکر خودم ب مامان زنگ میزنم

    خلاصه کلی قلبم باز شد وقتی اومدم خونه آجیم نهار درست کرده بود

    بعداز خوندن نماز و کلی سپاسگزاری از خدا هدایت خواستم

    ،گفتم خدایا با من حرف بزن و قرآن و باز کردم

    آیات آخر سوره حجر اومد

    وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ(٩٧)

    ما مى دانیم که تو از آنچه [مشرکان] مى گویند، دلتنگ مى شوى

    فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ ٱلسَّـٰجِدِینَ(٩٨)

    پس [براى دفع دلتنگى] پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوى و از سجده کنان باش

    وَٱعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأْتِیَکَ ٱلْیَقِینُ(٩٩)

    و پروردگارت را تا هنگامى که تو را مرگ بیاید، بندگى کن

    و بغضم شکست و اشکام سرازیر شد از قدرت خدا از اینکه ب اسرار سینه ی من آگاهه وهمیشه همراه منه و همیشه داره هدایتم میکنه

    و میدونست ک امروز چقد دلتنگ شدم

    بهم گفت سپاسگزار من باش

    دیدی ازم درخواست کردی ک دندونت بدون جراحی و بخیه کشیده بشه با هزینه کم

    دیدی چطور راحت و آسون هدایتت کردم دستم و سرراهت قرار دادم

    و آسانت کردم برای آسانی ها

    یادته روز 20 فروردین دست خدا شدی برای بنده ی من ،اون خانم مسنی ک فشارش افتاده بود تو بازار دستش و گرفتی و بارش و برداشتی و رسوندی تا دم تاکسی ها در و براش باز کردی گذاشتیش تو تاکسی وسیله هاشو دادی دستش و درم بستی

    اون موقع تو دست من شدی و امروز من یکی دیگه رو دست خودم کردم برای کمک ب تو بنده ی عزیزم

    تو تسبیح و ستایش منو بکن من همه کار میکنم برات تو بندگی منو بکن من برات خدایی میکنم ن فقط امروز تا آخر عمرت

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    عصری با ایمان و امید و البته ی کم ترس از خونه خارج شدم خواهرم اصرار کرد ک بزار همرات بیام

    گفتم ن کارم و راحت انجام میده زود برمیگردم تو دلم گفتم خدا بامنه اون برام کافیه

    وقتی دکتر اومد و بی حسی دندونم و زد تو سالن مناظر بودم ک ی خانم اومد داخل گفت میخوام معاینه کنم دندونم رو

    ی عکس ک مال 6 ماهه پیشه روهم دارم

    منشی بهش گفت معاینه همون ویزیت هست و 150 تومن هزینه اش هست

    درصورتی ک از من هیچ پولی نگرفت و هیچی بهم نگفت این از فضل خدای منه

    بعد ک صدام کرد رفتم داخل در عرض سه سوت هم نه،ی سوت راحت، آسون ،بدون هیچ دردی برام کشید

    داشت چیزی جای دندونم فرو میکرد فک کردم هنوز نکشیده اش

    گفت این باندو میزارم ی ساعت دیگه پر میشه عوضش کن

    گفتم کشیدیش گفت ارره

    وموقع کشیدن داشت باعشق باهام حرف می‌زد ،حتی موقعی ک آمپول بی حسی رو زد قبلش گفت ببخشید گلم الان تموم میشه

    چقد آدم خوش قلب و صبوری بود هم خودش و هم منشی هاش

    خدایا شکرت ک دلها رو نرم میکنی برام

    و آدم های خوش قلب و مهربون مسئولیت پذیر سرراهم قرار میدی

    بعد ک اومدم خونه داداشم شب ک از سرکار اومد گفت کشیدیش گفتم آره

    گفت اگه پول لازم داشتی بهم بگو برای جراحی دندون هات

    گفتم الهی صدهزار مرتبه شکرت

    صبح اگه داداشم بهم پول میداد هم هزینه بیشتری میدادم و هم میرفتم زیر تیغ جراحی پر صورتی ک خدا برام پلن قشنگ تری چیده بود

    عسی آن تکرهوا شی وهو خیر لکم

    عسی آن یحبوا شی وهو شر لکم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت ک هرلحظه داری هدایتم میکنه عاشتمممم

    تو برام کافی تربن هستی

    تنها تورا بندگی میکنم و تنها از تو یاری میخوام منو ب راه راست

    راه کسایی ک نعمت دادی هدایت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زهـره گفته:
      مدت عضویت: 1108 روز

      سلام دوست عزیز

      امروز این فایل نشانه ی روزانه ی من بود

      صبح در ستاره قطبی درخواستی همچون درخواست شما داشتم

      گفتم خداوندا هدایتم کن به دندانپزشک خوب کارم را راحت و عالی و درست انجام بده و با بیمه ی ما قرارداد آنلاین داشته باشه

      صبح در محل کارم نشانه را زدم به دلیل نبود برق اینترنت یاری نکرد نتونستم فایلو ببینم وقتی اومدم خونه کامنت این صفحه را خوندم رسیدم به کامنت شما

      وقتی اسم دندانپزشکی را اول که دیدم گوشم زنگ خورد که در این کامنت جوابی برای من هست

      وقتی تا پایین کامنت خوندم متوجه شدم منم دقیقا مسئله شما را دارم

      دندانپزشکی بمن گفت باید متخصص ریشه کار دندونم را انجام بده و من اینجا دندانپزشکی که متخصص ریشه داشته باشه و با بیمه ی ما قرار داد داشته باشه پیدا نکردم

      هرروز از خداوند هدایت میخاستم که چیکار کنم

      امروز با کامنت شما متوجه شدم منم نباید به حرف یک دندنپزشک اطمینان کنم شاید دندانپزشک های دیگه ای که با بیمه ما قراداد داشته باشن بتونن کارمو انجام بدن

      و خیالم راحت شد

      و سپردم به خداوند که در زمان مناسب به دندانپزشکی مورد نظر هدایتم کنه ….

      خداروسپاسگزارم که از دانشجویان این سایت هستم و از طریق زدن نشانه بارها بارها جوابم را گرفتم و به راه راست هدایت شدم

      استاد عزیزم بیکران سپاسگزار شما هستم برای این سایت الهی

      درود بیکران بر شما باد …

      از شما دوست عزیز هم کمال تشکر را دارم برای کامنتی که به اشتراک گذاشتید و موجب هدایتم شد..

      در پناه الله یکتا باشید…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        زکیه لرستانی گفته:
        مدت عضویت: 1758 روز

        بنام الله رحمان و رحیم

        سلام ب شما دوست عزیزم زهره جانم

        خیییلی ازت ممنونم ک برام کامنت نوشتی و باعث شدی بیاد بیارم ک خدا چطور هدایتم کرد چشمام پراز اشک شد و سجده ی شکر و بجا آوردم

        بعد از کشیدن دندون عقل بالام ک نوشتم توسط دکتر حسینی، ازش مشورت گرفتم ک برم پیش کدوم متخصص برای دوتا دندون عقل پایین م ک خوابیده اس

        ی جراح متخصص فک و صورت بهم معرفی کرد گفت دستش سبکه

        آقا من بعد سه روز رفتم مطب جراحی ک بهم معرفی شده بود وقتی پیاده شدیم در مطب دیدم ی بنر زدن جلو در ک مطب دکتر جا ب جا شد

        خلاصه باز استپ گرفتیم و مطب و پیدا کردیم بعد ک تابلوشو نگاه کردیم دیدم اسم کوچیکش با دکتری ک بهمون معرفی کردن یکی نیست اینو ب خواهرم گفتم ک همزمان دوتا دختر دم آسانسور بود یکی شون گفت دکتر اسمش و عوض کرده من منشی ش هستم

        خلاصه باهم رفتیم بالا تو مطب ی آقایی اونجا بود گویا نوبت میداد وقتی بهش گفتم نوبت میخوام ب همون دختر ک دم در دیدیم گفت من باید برم تو بیا بهش نوبت بده و بحثشون شد

        برام سوال بود علت این اتفاقا خلاصه برای فردا ظهر بهم نوبت داد گفتم هزینه اش چقدهست

        گفت 12 تومن برای هردندون عقل،یعنی 24 تومن برای دوتا

        ک خواهرم گفت جدی گفت مگه باهات شوخی دارم

        دلیل دستمزد بالاش و پرسیدیم ،گفت جراحی نوع 1 هست گفتم یعنی چی

        گفت،1. تو کانال عصبه

        2.خوابیده اس

        3،مخفی هست کامل تو لثه هست

        تو دلم گفت نه،اصلا اینطور نیست من مطمئنم با هزینه کمتر این جراحی و انجام میدم،خداوند هدایتم میکنه

        درست مث کشیدن دندون عقلم یادت ک نرفته ،بقیه گفتن باید جراحی بشه و هزینه اش هم ،2،2ونیم و3 تومنه ولی وقتی ک از خدا هدایت خواستی

        چقد قشنگ دستت و گرفت برد پیش دکتر حسینی و راحت باهزینه 1ونیم بدون هیچ جراحی برات انجام داد بازم هدایتم میکنه مطمئنم

        خلاصه از ساعت 4 و نیم تا 7 هرچی مطب دندون پزشکی رفتیم گفتن کار ما نیست برو پیش دکتر ارشادی متخصص فک و صورت همینی ک رفته بودم پیشش

        ک خواهرم گفت راستی زنگ بزن ب مژگان دختر دایی اون 4 تا دندون عقلشو جراحی کرده آدرس دکترش و بگیر

        زنگ زدم و آدرس دکتر و گرفتم اینار مطبش و پیدا نمی‌کردیم ب سختی پیداش کردیم

        ی مرد سن بالا و کم حوصله بود گفت 5 تومن همین الان برات جراحی میکنم

        ولی دندون آسیاب جلوش لق میشه درمیاد هاااا دارم بهت میگم خخخخخخخ

        نظر یکی از دکترها ک بهم گفته بود اگه هزینه جراحی و کامل نمیتونی بدی میتونی فقط تاجش و برداری ،ک عصبی شد گفت اگه راست میگه میتونه خودش همه شو دربیاره، هیچ کس نمیتونه برات دربیاره

        آقا من اینو نشانه دیدم گفتم فردا میام الان خسته ام

        ک حسم گفت برو پیش جراح قدیمی ک اندیمشک هست و اول رفتی پیشش

        خلاصه ساعت 7 و 45 دقیقه رسیدم مطبش ک بهم گفت کار من نیست

        وشماره ی مطب ی دکتر و بهم داد ،گفت بهش بگو دکتر ادیبان منو فرستاده

        همون تو مطب زنگ زدم گفت کارت و انجام میدیم هزینه اش 6 تومنه واسه پس فردا برام نوبت زد

        خداروشکر وقتی رفتم مطب برخورد دکتر خیلی خوب بود ،خون گرم و مهربون .

        گفت هرموقع درد داشتی بهم بگو تا برات بی حسی بزنم ،اگه خسته شدی بگو تا بزارم ی کم استراحت کنی

        و اینقد با دقت کارشو انجام داد فقط گفت ی کم حساسه

        ولی بقیه الکی شاخ و برگ دادن بهش و میخواستن کار خودشون و بزرگ جلوه بدن

        26 من جراحی کردم دندونم رو و یک هفته پیش خداروشکر بخیه هاشو هم کشیدم

        و خداوند دستاشو فرستاد و آسانم کرد برای آسانی ها

        ودلها رو نرم کرد برام

        الهی صدهزار مرتبه شکرت رب العالمین

        عاشقتممم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2522 روز

    به نام خدا

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان خوبم

    همین که فایل شروع شد و استاد و مایک رو با هم دیدم ی رابطه ی پدر و پسری زیبا که البته خود استاد توی دوره عشق و مودت میگن که رابطشون مثل دو تا دوست و رفیقه و بعدش توضیحات استاد در مورد بودن توی ی فرکانس برای تجربه ی این سفر هم در مورد خودشون و هم در مورد ما بچه ها

    و الان که دوسال بیشتر از اون ماجرا گذشته توی دور دوم سفر به دور آمریکا جمع 3 نفره استاد و مایم و خانم شایسه شده ی جمع دون نفر و دیگه مایک توی سفر دوم حضور نداره و همین نشون میده که جهان داره با چه دقتی افراد رو اطراف ما میچینه بر اساس فرکانس هایی که داریم

    با وجود اون رابطه ی قشنگ و رویایی استاد و مایک وقتی که مایک خودش انتخاب میکنه که برگرده به ایران جهان هم میگه سمعا و طاعتا و فرکانس ها جدا میشه و الان در سری دوم سفر به دور آمریکا مایک حضور نداره

    البته خواسته ی استاد برای رها بودن و وابسته نبودن به مایک هم این وسط برآورده شده

    یادمه توی دوره دوازده قدم استاد مدرسه ی شبانه روزی که قرار بود مایک اونجا باشه تا خیال استاد هم بابت مایک راحت باشه وقت سفر رو به ما نشون دادن ولی ظاهرا مایک تمایلی به اونجا موندن نداشته که برگشته به ایران اما در هر صورت خواسته ی استاد برآورده شده

    و چقدر این مساله به زیبایی نشون میده که ما وقتی خواسته ای رو داریم خداوند به بی نهایت طریق اون خواسته رو به ما میده نه صرفا راهی که ما خودمون فکر میکنیم درسته

    استاد فکر میکردن با رفتن مایک به مدرسه شبانه روزی دیگه خیالشون بابت مایک راحت میشه اما جهان کلا مایک رو از اونجا انتقالش داد به ی جای دیگه که کلا خیال استاد راحت بشه

    این نکته برای من خیلی برجسته شد توی این فایل که اگر خواسته ای دارم به خدا بسپارم خودش به بهترین شکل ممکن انجامش میده

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    حسین کرمی گفته:
    مدت عضویت: 2441 روز

    سلام استاد عزیز. خیلی از خدا سپاسگذارم که شمارو سر راه من قرار داده. در حالی که با به اصطلاح تضادهای زیادی در زندگیم روبرو شدم، به لطف استفاده از فایل های شما اینبار به جای دست روی دست گذاشتن و نا امیدی دارم در جهت خواسته هام حرکت میکنم و میدونم که این حرکت برآمده از ایمانی هست که داره در من شکل میگیره.

    هوای ما رو داشته باشید برامون فایل های جدید بیشتری بزارید. اینکه میدونم شخصا نظرات رو میخونید احساس خوبی بهم میده.

    همیشه شاد و موفق در ادامه راهتون باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: