سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۱ - صفحه 8

568 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    راضیه راضیه گفته:
    مدت عضویت: 3468 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    با سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته بی نظیر و همه‌دوستان عزیزم

    خیلی خوشحالم خیلی که با این زیباییها هم فرکانسم…خیلی خوشحالم که می توانم این همه زیبایی رو ببینم….. و لذت ببرم و چقدر دیذن این رابطه زیبا….این رابطع بی نظیر گه سزشاز از ازادیه…سزشار از لذته….سرشاز از عشقه.‌‌‌سرشار محبته….رو دوست دارم…..چقدر خوبه که به ما اجاز میدین شریک بشیم…شریک در همه ی زیبایی ها زندگیتون…..

    متشکرممممممممممممم خانم شایسته مهربون که با عشق از همه لحظه ها برای ما فیلم میگری ??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سارا پورمند گفته:
    مدت عضویت: 3228 روز

    استاد عباسمنش انرژی مثبت و خانم شایسته با پشتکار، ازتون بی نهایت ممنون بابت حس و حال خاصی که ما رو درش شریک کردین واقعا انگار اونجا بودم. منم میخوام که در آینده نزدیک یه همچین اتوبوس کمپری داشته باشم با همسر عزیزم که همفرکانس ما هست به تمام جاهای زیبا سفر کنیم. شادو پیروز باشین دوستون داریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    یاسمن رضانیا گفته:
    مدت عضویت: 2410 روز

    واااای وااای که دلم رفت با این همه زیبای

    چقدررر خوشحال شدم که منم الان تو این فرکانس هستم که این فایل رو دیدممم چون فعلا قرار نبود ببینمش ..و چ لذتی داره دیدگاه شما به اینکه خودتون زببا زندگی میکنید و این زیبای ها رو جوری میسازید با زندگیتون که مارو هم به وجد میاره و ایدها و ارزوهای رو در دل ماها زنده میکنه به شخصه از دیشب که اصلا خوابم نمیبرد با مادرمینا رفتیم ساعت ۲چیبس و پفک و کلی چی خریدیم و اهنگ شاد گذاشتیم و کلی رقصیدم و شااادی کردیم تا صب و من همش به خواستهام فکر میکردم که اصلا خوابمم نبرد و نشستم پاورپوینت خواستهام رو درست کردم و از دیشب تا الان ۱۰بار دیدمش و به همه اعضای خانواده هم نشونش دادم از خوشحالییی کلی انرژی بم میده …اینارو گفتم چون که مربوط میشد به حرف استاد که چ انگیزهای رو در ما به وجود اورده این سفر (:

    و سپاااسگذارم از خانم شایسته که با تمام شورو شوق زندگی شخصیشون رو با ما قسمت میکنن و از ریز ریز لحظات هم نمیگذرن و این نشون دهنده ی ریز بینی و دیدن نکات مثبت هر لحظه از زندگیشونه و واقعا که باید جهان شمارو به بهترن مسیرها هدایت کنه چرا که لایق بهتر از اینها هستید این دیدگاه شماست که زندگیتون رو به سمت بهترین ها هدایت میکنه و خدا هم در تمام لحظات با شماست و همراهیتون میکنه و جهان هم دست به دست ما داده تا همگی در این زیبای و دیدگاه شما عزیزان شریک باشیم …عاااااشقتونمممم مَن کههه به امید زیبایی های بیشتر…???

    رااستی شنیدن صدای شب و جیرجیرکا خیلیییی لذت بخش بود به شخص همیشه صداشون رو مخ من بوده ولی الااان واقعا لذت بردم با نسیم خنکی که با مفهوم رها شدن یکی شد و نوازشی که در دل تمام بچهای این سفر زنده کرد در واقع فرکانسش به همه رسید و به قول یکی از بچهای سفر زندگی شما مستاق شهر سهراب (چشم ها را باید شُست جور دیگر بااید دید?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    کتیبا گفته:
    مدت عضویت: 2365 روز

    خدایا من عاشقتم… خدایی که این همه زیبایی و این آدمایی با این همه نگاه زیبا بین و عاشق آفریده… یعنی خودش چقد زیبا و عاشقه…. استاد عباسمنش چقد شما شجاع و زیبا و عاشق رنگ خدا هستین مریم جان چقد عشق وجودتان شما و دنیا رو قشنگ کرده…. زمینی که خداوند برای من آفریده بود بسیار زیبا و قشنگ بود مانند بهشت..من خیلی خوشحال بودم که انتخاب شدم برای فرود بر زمین …. آنقدر برای رسیدن به زمین هیجان زده بودم که چراغ هدایتی که خداوند برایم فراهم کرده بود تا در شبهای سرد و سیاه زمین هدایتگر باشد را موقع فرود گم کردم وقتی در شب به زمین رسیدم خیلی ترسیده بودم همه جا تاریک بود … من از گلهای زیبا و پرندگان و شاخه های درختان میوه می ترسیدم من از صدای چهچهه بلبل هم می ترسیدم از ترس گوشه ای کز کرده بودم فقط گریه می کردم ….خدا به دنبالم آمد تا نترسم دستم را گرفت تا راهبرم شود ولی من در تاریکی او را نشماختم به صورتش چنگ زدم و از او گریختم ولی او از من دست بردار نبود بازهم به دنبالم دوید می خواست به من کمک کند ولی من ترسیده بودم به او سنگ زدم… بازهم خدا از من نرنجید خدا می خاست مرا در آغوش بگیرد تا در چاه عمیقی که در روبرویم بود نیفتم ولی من از او ترسان و گریزان بودم… از این رو خداوند ستارگانش را فرستاد تا از سقوط در امان بمانم … خورشید را فرستاد تا زیبایی های زمینی که پیشاپیش مشتاقش بودم را ببینم … آینه ای فرستاد تا جلوه زیبای خودش را در آینه ببینم خدایا کمک همیشه تو را ببینم و از آینه نگریزم. .. خدایا شکرت? ممنون استاد عزیز که ستاره راهمان شدی …مریم مهربان خیلی دوست دارم مرسی…..????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      کتیبا گفته:
      مدت عضویت: 2365 روز

      فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ ﴿76﴾پس چون شب بر او پرده افکند ستاره‏ اى دید گفت این پروردگار من است و آنگاه چون غروب کرد گفت غروب ‏کنندگان را دوست ندارم (76)

      فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ ﴿77﴾و چون ماه را در حال طلوع دید گفت این پروردگار من است آنگاه چون ناپدید شد گفت اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود قطعا از گروه گمراهان بودم (77)

      فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَهً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ ﴿78﴾پس چون خورشید را برآمده دید گفت این پروردگار من است این بزرگتر است و هنگامى که افول کرد گفت اى قوم من من از آنچه [براى خدا] شریک مى‏ سازید بیزارم (78)

      إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿79﴾من از روى اخلاص پاکدلانه روى خود را به سوى کسى گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم (79)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2973 روز

    در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد

    حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

    از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار

    کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد

    سلام

    تاخیر جایز نیست ، همین زمان ، زمان نوشتنه ، زمان حرف زدن ، زمان تبدیل ارتعاش به لغات ، زمانی که من آگاهانه خلوتی خلق کرده ام برای اینکه با شما ها حرف بزنم و برایتان بنویسم ، زمانی که از شدت عشق محراب به فریاد می آید و انسان باور میکند که زندگی چیزی نبوده و نیست و نخواهد بود جز خداوندی که هم آغوش و همراه و هم نشین انسان است.

    من امروز حال دیگری داشتم ، من امروز با تمام وجودم درک کردم که برای رسیدن به خواسته ها باید از تمام مویرگ های زمینی رها شوم ، هرچند که زمین جدا از خدا نیست اما ما در ذهن هایمان ، زمین را سمبل این دنیا و خدا را سمبل آخرت قرار داده ایم و منظور من از مویرگ های زمینی ، تمام آن چیزهایی است که از بدو ورودمان به زمین به دور خودمان بسته ایم تا بتوانیم به وسیله آنها به قلب هایمان وصل شویم ، تمام آنچه که شنیده ایم ، دیده ایم ، حس کرده ایم و یاد گرفته ایم اما قلب ما خدایی ست که برای نقطه اتصالش هیچ مویرگی قرار نداده و ما به محض اینکه در مدار حضورش قرار بگیریم بهش وصل میشویم

    من امروز صبح متفاوت از هرروز دیگری بیدار شدم ، یک ستاره قطبی کامل بودم که در بهترین فرکانس زندگیش قرار داشت . همینطور آگاهی ها و حقایقی را می دیدم که با طیفی از نور وارد وجودم میشد ، من امروز صبح فهمیدم که رسیدن به خواسته ها یعنی رسیدن به خدا و برای رسیدن به خدا باید رها شوی ، روح بشوی و سبک ، بدون هیچ زنجیری یا حتی نخی یا حتی تار مویی که نوازشش را حس کنی ، خالی از حس نجواهای دنیایی ، خالی از راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه ذهن ، خدایا الان میفهمم چرا پیامبر شرک را به راه رفتن مورچه ای سیاه روی سنگی سیاه تشبیه کرده است ، مورچه ، همان تار مویی ست که از نازکی دیده نمیشود ، مورچه همان یک ذره ارزشی ست که برای حرفهای دیگران قائل میشویم ، مورچه همان یک ذره ناباوری و تردید است که دیگران به جانت می اندازند ….

    من چند ساله که نماز نمی خوانم ، دلم می خواست به حقیقت برسم ، حقیقتی که شاید نمازی در آن نباشد ، از وقتی رابطه ای بین نمازهایم و خدایی که قرار بود آرامش گر من باشد نیافتم دیگر نماز نخواندم اما امروز یک حسی بمن گفت که نماز صبح همان ستاره قطبی ست که تو را آگاهانه بیدار میکند که قبل از هرکسی با خدایت هم کلام شوی و بگویی خدایا مرا به راه راست هدایت کن ، به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه راه گمراهان ، که دو رکعت خدا را ستایش کنی و پاک و منزه ش بخوانی ، که او را رب بخوانی و در آن ساعات کوتاهی که نه شب است و نه روز ، تو با خدایت عهد ببندی که روز را تنها با نیروی هدایت خودش خلق کنی و شب را با یاد خودش صبح کنی …. نمیدانم چرا «من» اینها را میگویم ، منی که سالهاست صلاتی بعنوان توجه خالص به خداوند نداشته ام ، منی که انقدر خام بودم که همه جا دنبالش گشتم ، غافل از اینکه از شدت بزرگی اش نمی دیدمش .

    و این قسمت از سفر تمام محتوای امروز وجودم را بیرون ریخت ، انگار فقط برای من ساخته شده بود انقدر که همسو با حال امروزم بود ، اصلا این قسمت برای خودش دریایی از راز و نیاز با پروردگار بود ، نصف شب … زمانی مقدس که جهان در خواب است و نجواهای ذهن خاموش … و پروردگار نزدیک تر از هر لحظه احساس میشود …

    اویی که از رگ گردن به من نزدیک تر است و در غوغای روز گم میشود ، نصف شب نمایان تر از همیشه است …

    خانم شایسته عزیزم از اینکه عاشق فیلمبرداری هستی و با عکس هایی که میگیری بهترین لحظه ها را شکار میکنی سپاسگزارم ؛ تو با انتشار اونها خداوندی میشی که در قلب های ناآرام جاری میشود و امید را در دل ها زنده میکند ، تو با انتشار زیبایی هایی که میبینی ، مرا و هزاران نفر دیگر را از جا بلند میکنی و به پاهایمان قدرت رفتن میدهی ، به قلب هایمان اطمینان و به ذهن هایمان آرامش …و چه کاری معنوی تر از این !!!

    من صدای جیرجیرک ها را دوست دارم ، من سکوت شب را و درخشش اون درخت زیبا در دل نور چراغ کسی که عاشقانه پا به سکوت میگذارد را دوست دارم … من اون مرد خدایی را که چند سال پیش خودش بود و تاکسی دنده آرژانتینی و جمع کردن ذره ذره پول خرد و اسکناس و حالا در خانه ی اتوبوسی رویاهایش در انبوه سرسبزی و نعمت نشسته ، دوست دارم …. من در این قسمت خدا را نزدیک تر یافتم …. من در این قسمت ، از خودم بعنوان کسی که بار زندگی روی دوشش است ، فارغ شدم ، بارم را زمین گذاشتم و به آغوش خدا رفتم و غرق وجوش شدم ، جایی که نه باری هست نه عجله ای ، نه نگرانی ، نه حتی تصمیمی ، من در این قسمت با شما به جنگل آمدم ، به پهنای شب ، به سینه ی جنگل ، به مهمانی جیرجیرک ها ، من به سیاهی پاک شب دعوت شدم…. چقدر اینجا آرام است … واقعا آرامش مال زنده هاست اما ما فکر می کنیم با مرگ به آرامش می رسیم …. خدایاااااااا میخواهم نوشته ام را به پایان برسانم اما حس خوبِ در تو غرق شدن اجازه نمیدهد …. ممنونم که آرامش من را در گرو مرگم قرار ندادی …. ممنونم که تا زنده ام ، مرا با خودت آشنا کردی …. ممنونم که تولد دیگر من را در همین دنیا در خانواده بزرگ عباس منش قرار دادی و استاد و خانم شایسته را دروازه ورود من به دنیای مادی گذاشتی …. ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 195 رای:
    • -
      زهرا آبلو گفته:
      مدت عضویت: 3039 روز

      عزززززیزم وای چه زیبا نوشتی دوست من چشمانم اشک جمع شده از حس حضور خدا منم با نوشته های شما غرق در خدا شدم هرچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند سپاسگزارم دوست خوبم که احساس زیباتون رو به اشتراک گذاشتین?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        اندیشه افشین گفته:
        مدت عضویت: 2973 روز

        سلام دوست عزیزم

        من خودم امروز با هربار خوندن این نوشته اشک ریختم ، امروز از خانه خارج نشدم ، فقط در خلوت خودم ، عشق را تجربه کردم ، سه بار غذا درست کردم و از نعمت هایی که دارم لذت بردم ، امروز از همه چیز لذت بردم ، وقتی رها بشی خدا تو وجودت میاد ، خیلی حس خوبیه ، حسی که برای بدست آوردنش بیل و کلنگ نزدم اما بقول استاد جهادی عظیم در وجودم به راه افتاده ، همیشه از کلمه جهاد وحشت داشتم اما الان انقدر این جهاد زیباست که دوست دارم هرروز در چالش بیشتری از اون فرو برم ….. سپاسگزارم دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        اندیشه افشین گفته:
        مدت عضویت: 2973 روز

        سلام دوست عزیزم یاسمن جان

        مدارهای بالاتر جاهایی هستند که خدا پررنگ تر است و خبر خوب اینکه این مدارهای بالا ، نه تنها از ما دور نیستند بلکه در قلبهای ما هستند … هرچه مدار ، بالاتر ، به قلب ما نزدیکتر و هرچه مدار ، پایین تر ، از قلب ما دور تر …. خوشحالم که هرچه مدارم بالاتر میرود به خودم نزدیک تر میشوم و هرچه به خودم نزدیک تر میشوم خدا را واضح تر میبینم …. ممنونم از توجه زیبایی که کردی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      کیانوش نسیم سبحان گفته:
      مدت عضویت: 2929 روز

      و خداوند اینگونه تجلی میابد در کلام آنکسی که دورکت نماز صبحش را در ستاری قطبی خود جستجو میکند

      آفرین و مرحبا بر شما که مجوز یکی شدن با خداوند را بهش دادید و اینقدر زیبا در کلامتون در اوج پرواز میکند

      درود بر شما بانو اندیشه ی عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سیده فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2355 روز

      سلام دوست عزیز چقد زیبا احساست را بیان کردی شما به آنچه باید در خواندن نماز میرسیدی رسیدی اصلا تکرار نماز فلسفه اش همین است که انسان بالاخره در یکی از این تکرارها به اتصالبرسد به آنچه شما رسیده ای برسد به ایاک نعبد وایاک نستعین خوشا به حالت به حس وحالت غبطه میخورم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        اندیشه افشین گفته:
        مدت عضویت: 2973 روز

        سلام دوست عزیزم سیده فاطمه جان

        درسته …

        اتفاقا شرط اتصال ، تکرار است ، استاد تأکید زیادی بر تکرار باور های صحیح دارد چرا که انسان با تکرار ، به ثبات میرسد و قانون خداوند ، قانون تکرار است ، تکرار فرکانس های هم جهت با انرژی منبع تا انسان همیشه در مدار خواسته هایش بچرخد و در موج مثبت قرار بگیرد و نماز یک تکرار است به شرط آنکه با احساس خوب برپا شود ….سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ليلا كيايی گفته:
      مدت عضویت: 2915 روز

      اندیشه ی عزیز آفرین برتو که این قدر زیبا می نویسی???

      بسیار لذت بردم و منتظر روزی هستم که بیایی و اینجا از نتیجه های قشنگ ترت هم بنویسی?

      از موفقیتهای بیشتر در رابطه ات با خدا

      اگر چه که اینایی که نوشتی خیلی ارزشمنده ، اما تو میدانی که هر چقدر در این راه به رشد و آگاهی برسی باز خواسته هایت اجازه نمیدهد که ثابت بمانی و تو هی بیشتر از این میخواهی

      لحظه لحظه های عمرت غرق در نور الهی باشی و شادی و ثروت و سلامتی و موفقیت های بیشتری را تجربه کنی???

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        اندیشه افشین گفته:
        مدت عضویت: 2973 روز

        سلام دوست عزیزم لیلا جان

        از کلام پرمهر شما سپاسگزارم …. خوبی ساز و کار جهان به اینه که هیچوقت هیچ چیز به آخر نمیرسه و من خوشحالم که همیشه راهی برای رفتن پیش رویم هست …. خوشحالم که این مسیر سبز همواره ادامه دارد … خوشحالم که انتها ، بی معناست … خوشحالم که کنار شما دوست عزیزم هستم … سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حمید جاوید گفته:
      مدت عضویت: 3300 روز

      با سلام به همگی

      دوست عزیزم مدتیه که نوشته های الهی شما رو از طریق اطلاع رسانی های سایت میخونیم و به وضوح روند طی کردن تکاملی این مسیر رو در تک تک کلامات شما حس میکنیم

      این حرف ها که جنسش از عشق ناب خداوند به همه ماست رو درک میکنم. درک میکنم چون تمام انرژیش هم جنس ماست و نه حرفی که برای گفتن زده شده باشه.

      این کلمات فرای هر انچیزی ست که ما مادی و زمینی میدونیم. چون برای همه گفته شده، برای همینه که من و مطمئنا خیلی از ماها قشنگ درک میکنیم که شما دستی شدی برای اینکه خداوند بار دیگه عشقش رو به ما ابراز کنه و باهامون حرف بزنه.

      نمیدونم درست تونستم منظورم رو برسونم یا ن.

      کل حرف من این بود که این حرف ها از جنس قانون الهی ست

      قانونی که همه ما رو ب چسبیدن به ریسمان هدایت خداوند دعوت میکنه.

      که مارو به رها شدن از همه چیز و وصل شدن به خودمون دعوت میکنه

      جان منست او هی مزنیدش/ آن منست او هی مبریدش

      آب منست او نان منست او/ مثل ندارد باغ امیدش

      باغ و جنانش آب روانش/ سرخی سیبش سبزی بیدش

      متصلست او معتدلست او/ شمع دلست او پیش کشیدش

      هر که ز غوغا وز سر سودا/ سر کشد این جا سر ببریدش

      عام بیاید خاص کنیدش/ خام بیاید هم بپزیدش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        اندیشه افشین گفته:
        مدت عضویت: 2973 روز

        سلام دوست گرامی آقای جاوید

        از شما ممنون و سپاسگزارم بخاطر این نوشته ی زیبا و شعر بسیار زیبا و پرمعنا …. از اینکه اینهمه لایق شدم که تحسین دوستان را میبینم ، به خودم می بالم ….. لیاقتی که با آن پا به دنیای مادی گذاشتیم اما قدرش را ندانسته ، ندانستیم و از دستش دادیم و حالا باید ذره ذره جمعش کنیم ، نمی گم جمع کردنش کار سختیه اما تکامل میخواد و تکامل یقینا جاده ایست که نمیتوان گفت تمامش سبز و هموار است و بخاطر ذهن های آلوده به افکار غلط که سالها افسار تمام اتفاقات زندگی ما را در دست گرفته اند ، مسیر تکامل مان پیچ و خم های زیادی دارد اما من در مورد خودم دقیقا احساس می کنم که کمی از این پیچ و خم ها را پشت سر گذاشته و روی خوش جاده را دارم میبینم هرچند که راه بسیار است و توقف بی معنا و باید رفت … این مسیر ، سفر سبزیست که با تمام پستی و بلندی هایش ، جاذبه های فراوانی دارد و هرگز رفتن ، خسته ات نمی کند …. سپاسگزارم دوست عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        اندیشه افشین گفته:
        مدت عضویت: 2973 روز

        سپاسگزارم دوست عزیزم ، چشمه ی الهی در وجود همه ما جریان داره اما هرکسی به اندازه ای که وجود این چشمه را در درون خودش باور میکنه ، بهش دسترسی پیدا میکنه …. امیدوارم همواره شناگر این جریان ناب باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2441 روز

      سلام به روی ماهت دوست عزیزم…به دل پر از عشقت…ندای درونم به من فرمان داد که برایت بنویسم..و سپاسگذارم سخنان خداوندی ات باشم که انقدر زیبا بود که اشک شوق که هیچ دلم به پرواز در امد

      سپاسگذارم برای این همه فراوانی الله یکتایمان

      به جواب هایمان را از کامنت دوستان عزیزمان میتوانیم دریافت کنیم

      استاد جانم برای ایجاد این خانواده برای اینکه به ندای دورنتان سال ها قبل گوش داده ای سپاسگذاریم…اندیشه ی عزیزم خداوند راه گشای مسیرت باشد ممنونم دوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        اندیشه افشین گفته:
        مدت عضویت: 2973 روز

        سلام دوست عزیزم الهام جان

        در این صبح آرام ، بعد از خدا تو دومین کسی هستی که باهاش حرف میزنم .

        از تحسین شما سپاسگزارم و خوشحالم که احساس خوبی بهت دادم هرچند که من از خودم هیچ چیز ندارم و هرچه می نویسم ، الهاماتی ست که قلب خودم و دوستانم را روشن و یاد خدا را زنده میکند ، برای شما سلامتی ، شادی و ثروت روزافزون از خداوند خواستارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مجتبی کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 3375 روز

      سلام دوست خوب و هم فرکانسی ام

      چقدر زیبا وبا احساس نوشتی و چه حس عالی بهم دست داد وقتی کلماتت را میخوندم.

      چقدر زیبا نماز صبح را به ستاره قطبی تشبیه کردی و تابحال از این منظر به نماز نگاه نکرده بودم.

      بهت تبریک میگم بابت اینهمه اگاهی و احساس خوبت??

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3848 روز

      ایمان …

      ایمان از این نوشته می‌بارد ..

      خداوندا سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم

      به نام خدا …

      سلام بر دوستِ مهربان و عاشقِ من، سپاس گزارم به خاطر این پیام زیبا .. قلبم آرام تر گشت .. و خوشحالم برای دیدن دوستانی که در مدار ایمان و صلح و شادی درون و ثروت هستند. خوشحال و سپاس گزارم.

      ممنونم

      خدا را به خاطر وجود ارزشمند شما سپاس گزارم

      خدا را به خاطر وجود ارزشمند و خلقت هدف دارِ شما تحسین میکنم

      خداوندا به خاطر هدایت هایت سپاس گزارم.

      هدایت به سمت مسیر کسانی که به ان ها نعمت فراوان و روزی بی حساب بخشیدی. بهشتت را به آن ها آسانی را برای آسانی بودن را اعطا کرده ای.

      اندیشه جانِ مهربان، ممنونم که هستی و دنیامون را به جای خداگونه تری تبدیل کردی با نشون دادنِ ایمانت باورت به ربوبیت خدا ممنونم از تو، خدا حفظت کنه و بیشتر و بیشتر بهت بده. الهی الهی الهی آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      یاسمن سالاری گفته:
      مدت عضویت: 800 روز

      سلام بر اندیشه عزیزم

      ممنونم بابت کلام زیبا و تاثیرگذارت ک مطمئنا از قلب مهربونت برخواسته ک برقلب های ما نشسته

      بسیار قلم دلنشینی داری دوست خوبم و جالب اینکه منو با یکی از دغدغه های ذهنیم رو ب رو کردی

      منم مدتیه نماز صبحم قضا میشه و در دل از این بابت ناراحت بودم

      بارها با خودم میگفتم خب سروقت بخون و بعدش تمرین ستاره قطبی رو با تمرکز گوش بده ولی نجواها میگفتن بیخیال بابا ساعت 3 نصفه شب بیدار بشی ک چی بشه سخته صبح باز سرکار میری و این حرفا

      با این پیام شما انگار بهم تلنگری خورد ک اتفاقا بیدار بشم

      چقدر جالبه واقعا این روزا هر درخواست و سوالی تو دلم هست یهو جوابش انگار بدون هیچ زحمتی میاد سر راهم

      خدایا شکرت

      انشاالله موفق بشم بر نفسم غلبه کنم و برای نماز صبح در وقت خودش بیدار بشم

      چ جالب وقتی داشتم پیام شمارو میخوندم تو اتوبوس در راه محل کارم بودم پشت چراغ قرمز دوتا اقا پسر وسط خیابون. آهنگ تو عزیزدلمی میخوندن و میرقصیدن و این حس عالی حاصل از خوندن پیام شمارو دو چندان کردن

      خداروهزاران مرتبه شکر ک مترو در مسیر بهشت قرار داد

      با دوستان بهشتی

      با اساتید بهشتی

      خدایا شکرت ک سالمم و میتونم از این کلاس درس بهشتی استفاده کنم و تکاملم طی بشه وب آنچه لیاقتش رو دارم برسم️️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2866 روز

    سلام نام زیبای خداونده…..

    ببین چقدر تغییر وهرروزچقدرپیشرفت حتی به نام خدای مهربان گفتن مریم شایسته جان تغییر وپیشرفت کرده وزیباترشده.

    اگه ماهرروز دنبال تغییر بیشتر،پیشرفت بیشتر یادگیری بیشتر باشیم ازکجا به کجا میشه رسید وهدایت شد

    هرروز یه دونه آجرهم بذاریم روی دیوار خوشبختی وموفقیت میبینی بعدازمدتی ساختمانهایی عظیم از زندگی روساختیم که الان وسطش غرقیم که مدتهاست خودمون هم متوجه نبودیم…

    امیدوارم هممون ازهمون ابتدای سفرنامه ابزار و مصالح موردنیاز روشروع کرده باشیم حتی اگه ابزارهم اگه نداشتیم حداقل نقشه وطرح دلخواه زندگی روپیاده کرده باشیم که خودش استارتی عالیه…..

    وقتی مریم جان تو تاریکی فیلم میگرفتی پیامی دریافتم که خدایا شکرت چقدراز ماها یه عالمه ازاین تاریکی های زندگی رو سپری کردیم وتاریکی رو چیزبدی درطول زندگی میدونستیم غافل ازاینکه باروشن کردن نورالهی که دروجودمون نهفته میتونه تمام این تاریکی هارو تبدیل به زیباترین مکان کنه..

    وقتی باورهات،افکارت،درست وهماهنگ باخداوند باشه مهم نیست بدون پیراهنی،خوابیدی ،نشستی، چاقی،لاغری،سفیدپوستی،تیره پوستی،آقایی،خانمی،چه سنی داری،ایرانی،اروپایی،امریکایی،هرکجای دنیاکه باشی بافرکانست خداوند کارهاتو انجام میده وهمه چیزهای عالی درزندگیت پدیدار میشه………..

    اینقدر به جاهای زیبا ومسیرهای عالی دسترسی پیدامیکنی که اصلا گذشته درذهنت محو میشه……..

    میبینی خدایا من مدتهاست که غرق دربهشتم ویخ دربهشتم….

    میفهمی اصلا نگرانی معنایی نداره

    رابطه نامناسب معنایی نداره

    بیماری معنایی نداره

    کمبودمعنایی نداره

    فقرمعنایی نداره

    باور درست،ایمان،یقین،احساس خوب به خودت خدای خودت وجهان بسیار معنا داره……………….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    محمد انوری و مرجان پورحسین گفته:
    مدت عضویت: 2736 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز وسرکار خانم شایسته عزیز بابت همه خوبی هاتون مرسی ،بابت همه حس های خوبی که از خودتون ساطع میکنید وکسانی را که در این مدارِ رشد هستن بهره مند میکنید ممنونم.یک خواهش از خانم شایسته عزیزدارم واون اینکه شما روز اول سفر نقشه امریکا را نشون دادید ونشون دادید که مادر tampa هستیم وقراره یک سفر به دور امریکا را شروع کنیم اگرمیشه لوکیشن state park ها ومکان های که میرید را برای ما بزارید ویااصلا نقشه راههایی که تا الان طی کردید ،البته من تا اسم یه پارک میگید مکانش را پیدا میکنم ومیرم داخل سایتش وکلی زیبایی هاشو میبینم ولی اگر خودتون بزارید خیلی ممنون میشم.ممنون از نگاهتون .درپناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    خلیل مطلبی گفته:
    مدت عضویت: 2407 روز

    سلام و سفر به خیر و سلامتی

    خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم و واقعا مسیر توجه و تفکر زندگیم عوض شده خیلی سوالات داشتم که به جوابشون رسیدم و واقعا نمیدونم من شمارا جذب کردم یا شما من را به هر حال خیلی اتفاق خوبیه که من با شما خانواده عالی آشنا شدم همیشه میخواستم خدا من را هدایت کند که حدود ۵ ماهی است که این اتفاق برام انجام شده خیلی از عادتهای بد رو از زندگی خارج کردم و دارم یواش یواش عادتهای خوب رو جاش جایگزین میکنم از سفر یه نوع دلهره داشتم که اونم با کمک سفرنامه شما و هدایت الهی داره یواش یواش تبدیل به درخواست به سفر میشه دوست دارم به همراه خانم و دخترم سفر را شروع کنم همیشه دوست داشتم خدا من رو هدایت کنه والان با کمک فایلهای رایگان شما این اتفاق برام افتاده نمیدونم چه طوری از شما تشکر کنم فقط دعا میکنم که انشالله همیشه سالم شاد و به همه خواسته هاتون برسید خیلی به من کمک کردید و از این بابت ممنون شما هستم یه مدتی دوباره دارم کتاب قانون توانگری خانم کاترین پاندر رو میخونم قبلا دو سه بار خونده بودم ولی درک خوبی ازش نداشتم بعد آشنائی با استاد و گوش کردن فایلها الان وقتی میخونم بعضا حالم عوض میشه و خیلی به دلم میشینه و احساس شور و شوق و شعف میکنم یه مدتیه دارم ورزش میکنم به کوه میرم به استخر میرم کتابهای خوب میخونم و دارم یاد میگیرم مثبت فکر کنم و همه جا هدایت خدا را بخوام حتی تو کارهای خیلی کوچک مانند خرید وسایل و تصمیم گیری و .. خدا را شکر که خانواده استاد عباس منش رو برای هدایت ما به ما نشون داد من خیلی دوستتون دارم و عاشق همتون هستم منتظر فایلهای جدید شما هستم سفر به سلامت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    عباس ابارقی گفته:
    مدت عضویت: 2443 روز

    سلام استاد عزیز وخانم شایسته عزیز

    سلام دوستان شعر پر مفهومی که به من احساس خیلی خوبی از یکتا پرستی میده رو باشما به اشتراک میزارم??????????????

    یک شبی مجنون نمازش را شکست

    بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

    عشق ان شب،مست مستش کرده بود

    فارغ از جام ا لستش کرده بود

    سجده ای زد بر لب در گاه او

    پر زلیلا شد دل پر اه او

    گفت یارب از چه خوارم کرده ای

    بر صلیب عشق دارم کرده ای

    جام لیلا را بدستم داده ای

    واندراین بازی شکستم دادهای

    نیشتر عشقش به جانم میزنی

    دردم از لیلاست ،انم میزنی

    خسته ام زین عشق دل خونم نکن

    من که مجنونم تو مجنونم نکن

    مرد این بازیچه دیگر نیستم

    این تو ولیلای تو، من نیستم

    گفت ای دیوانه لیلایت منم

    در رگ پنهان و پیدایت منم

    سالها با جور لیلا ساختی

    من کنارت بودم و،نشناختی

    عشق لیلا در دلت انداختم

    صد قمار عشق ،یک جا باختم

    کردمت اواره ی صحرا ،نشد

    گفتم عاقل میشوی ،اما نشد

    سوختم در حسرت یک یا ربت

    غیر لیلا بر نیامد از لبت

    روز و شب او را صدا کر دی ولی

    دیدم امشب با منی ،گفتم بلی

    مطمئن بودم به من سر میزنی

    در حریم خانه ام در میزنی

    حال ان ،لیلا که خوارت کرده بود

    درس عشقش بی قرارت کرده بود

    مرد راهش باش ، تا شاهت کنم

    صد چو لیلا ،کشته در راهت کنم

    امیدوارم مفید واقع شده باشه????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    زهرا سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 2397 روز

    خانم شایسته عزیز به قول استاد من عاشقتم ??خدایا شکرت برای یک خواسته باید از جا بلند بشی مثل خانم شایسته عزیز که در این وقت شب از جای راحتش بلند میشه و از زیبای شب ما هم شریک میکنه عزیزمی سلامت باشید. ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: