ماجرای زندگی ما با سفری ماجراجویانه، از بُعد آگاهی به بُعد تجربهی جسمانی آغاز شد تا با تجربهی آگاهیِ خالص و نابی که هستیم هم ظرف وجودمان و هم جهان را رشد دهیم.
«ما»، زادهی سفر هستیم.
و اما درباره برنامه «سفر به دور آمریکا»، باید بگویم این سفر فقط جریان زندگی استاد عباسمنش نیست بلکه جریان زندگی ایل و تباری است که در پی تشخیص اصل از فرع اند. در پی خودشان بودن و سبک شخصیی خودشان را زیستن اند. آنهم در زمانهای که آدمها آنقدر درگیر حاشیههای جلب توجه شدهاند که فراموش کردهاند کی هستند و چرا وارد این تجربهی جسمانی شدهاند.
بازیگران قصهی «سفر به دور آمریکا»، خود واقعیشان هستند، بدون هیچ ماسک، ترس از قضاوت یا نیاز به تأییدِ دیگران. بازیگران این ماجرای واقعی، گلهای باغچهی بورلی، سرسبزی و زیباییِ بی انتهای طبیعت و جادهها، علائق آدمهایی که در قالب یک ساختمان یا کسب و کار هویدا شده و مهمتر از همه، نوشتههای روحنواز علی، رضا، سمیّه، زهرا، طیبه، حسین، شعر رهسپار و… هستند که، ابعاد وسیعتری از آنچه را متجلی ساختهاند که، پیشرفتهترین دوربین جهان قادر به ضبط و ثبتِ آن است.
بازیگرانی که نه به دلیل نَسَب خونی، بلکه به دلیل همفرکانسی و هممداری دور هم جمع شدهاند و این قصهی حقیقی را ساختهاند. این سفر، نمود عینیِ آگاهیهای خالص و نابی است که، در دورههای مختلف از استاد عباسمنش میشنویم.
در زمانهای که اکثریت، بر نکات منفیِ جهان اطرافشان تمرکز کردهاند، این سفر نمود عینیِ «صدّق بالحسنی» است و با زبان تصاویر به ما میآموزد، به جای همرنگ جماعت شدن، همرنگ اصل و اساسی بشویم با نام: احساس خوب = اتفاقات خوب
همرنگ اصلی شویم که میگوید: تمام اتفاقات زندگیات را فرکانسهایی میسازد که، دستپرودهی ورودیهای ذهنت و کانون توجهات است.
یعنی اگر بتوانی فیلتری با نام «تمرکز بر نکات مثبت و زیباییها» یا به قول قرآن صدق بالحسنی را در ذهنت نصب کنی، اگر به جای تلاش برای جلب رضایت آدمها، باورهای قدرتمندکننده و ثروتآفرین بسازی، آنوقت آن باورها تو را بینیاز میکند از تقلا برای جلب رضایت آدمها و فرصتی به تو میبخشد تا ببینی خودت چی میخواهی و چه دوست داری.
این سفر برای من رابطهای به همپیوسته دارد با دوره ۱۲ قدم. اگر بخواهم این ارتباط را با زبان و کلمات انسانی بنویسم، اینچنین خواهم نگاشت:
۱۲ قدم، حکم همان دفترچهی راهنمایی را دارد که در بدو ورودمان به این جهان جسمانی، به ما داده شده تا خودمان، اصلمان و آگاهیهایی را به خاطر بیاوریم که به پشتوانهی آنها وارد این تجربهی جسمانی شدهایم.
۱۲ قدم، یک دفترچهی راهنماست از: تواناییهایی که داریم، امکانات جهانمان و شیوهی ورود به مدار این امکانات و استفاده از آنها. (درست مثل همان دفترچهی راهنمایی که هر وسیلهای مثل موبایل، جاروبرقی، یخچال و… به همراهش دارد و به ما نحوهی استفاده از امکان آن وسیله را توضیح میدهد)
و برنامهی سفر به دور آمریکا نیز، در حکم تصاویر (figures) آن دفترچه راهنماست، تا مفهوم و منظورِ توضیحات آن دفترچه برای مان واضح و آشکار شود و قادر شویم به شیوهای صحیح و بدون خطا و با لذت، آن امکانات را به خدمت بگیریم.
بعضیها هرگز از این دفترچه خبردار نمیشوند، بعضیها با اینکه دفترچه را میبینند، اما آنقدر به شیوههای قبلی چسبیدهاند و آنقدر از انجام کارها به شیوهی جدید میترسند که، هرگز آن دفترچه را نمیخوانند. در نتیجه بهرهای بسیار سطحی از آنهمه امکاناتی میبرند که آن وسیله میتوانست در اختیارشان قرار دهد. اما بعضیها خورهی جستجو، امتحان شیوههای جدید و یافتن امکانات بیشتری هستند- که ممکن است آن وسیله داشته باشد- در نتیجه زیر و بَمِ آن دفترچه را مو به مو و خط به خط میخوانند و تمام امکانات آن وسیله را به خدمت خود درمیآورند. جهان پاداشها و امکاناتش را برای این گروه ارزانی میدارد.
به شخصه تلاش میکنم با دوربین سفر به دور آمریکا، تمرینات ستارهی قطبیام را انجام دهم، به وسیلهی درک آگاهیها «چگونه فکر خدا را بخوانیم در قرآن»، آگاهانه تلاش میکنم به وسیلهی «صدق بالحسنی»، به مدارهای بالاتری هدایت شوم تا، طبق وعدهی «فسنیسره للیسری» خداوند، آسان بشوم برای آسانیها. تا ثروت، برکت، سلامتی و عشق، مشتاق همراهی با من بشود.
بنابراین به همه دوستانم که هنوز نمیدانند از کجا و چگونه وارد مسیری شوند که، امکانات جهان را به خدمتشان در میآورد، به نظر من، قدم اول دوره ۱۲ قدم، بهترین شروع است.
یک تمرین برای جهتدهیِ آگاهانه به کانون توجه
هدف این قسمت از برنامه سفر به دور آمریکا، تمرینی عملی است برای، تمرکز بر نکات مثبت و «صدق بالحسنی شدن».
سوال:
با دقت، برنامهی سفر به دور آمریکا را از اولین قسمت تا قسمت ۳۱ ام، مجدداً ببینید. سپس در بخش نظرات این صفحه، بنویسید:
کدام قسمت از «برنامه سفر به دور آمریکا»، برای شما جذابتر بود و با ریزبینی، دلایلی را توضیح دهید که، موجب شده آن قسمت برای شما زیباترین قسمت باشد.
درباره نوشتن چراییها سخاوت به خرج دهید و به این شیوه، چشم، گوش، زبان، قلم و در یک کلام، ظرف وجودتان را پذیرای زیباییها و برکتهای بیشتر نمایید.
ضمناً میتوانید علاوه بر این صفحه، نظر خود را در بخش نظرات آن قسمت از سفرنامه که انتخابتان بوده نیز، به عنوان ردپایتان، درج کنید. اما در نظر داشته باشید که فقط نظرات این صفحه در مسابقه، شرکت داده میشوند.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲55MB61 دقیقه
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲896MB61 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی شکرت که امروز هدایتم کردی تا قدم بعدیم رو بردارم
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان عزیزم
امیدوارم حال دلتون عالی باشه
درس عملی امروز من
الهی شکرت الهی شکرت برای این قانون ساده که به زیبایی ها تمرکز کن
حالا این زیبایی ها میشه افکار زیبا باشه که احساس عالی ای به انسان میده یا تصاویر بیرونی زیبایی که انسان لذت میبره، کلا هرچیز زیبایی
یعنی اگر من دارم روی افکارم و باورهام کار میکنم دارم ترمز هامو برمیدارم، من دارم به زیبایی ها توجه میکنم
و هدایت میشم به قدم بعدی لذت بخش و باید تسلیم جریان هدایت بشم و با قلبم بگم چشم به هدایت های خداوند
الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت
زیبایی های این قسمت
الهی شکرت برای لباس زیبای استاد
برای تمیزی و برقی که تو شیشه کمد اتاق خواب
برای اون صاف بودن و مسطح بودن رو تختی که کاملا هموار و صافه
برای موهای مرتب استاد
برای صورت شیو شده استاد
برای دوربین با کیفیت استاد الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت
استاد عزیزم خانوم شایسته عزیزم خیلی دوستتون دارم و ازتون سپاسگزارم برای تهیه این فایلهای ارزشمند
خیلی دوستتون دارم
درپناه خدا
الهی شکرت
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان عزیز
من واقعاً نمیتونم بگم کدوم قسمت سفرنامه زیباترین قسمتش بود.
چون وقتی رفتم دوباره از اول نگاه کردم
گفتم پســــــــــــــر من اصلاً هیچی ندیدم؛
مخصوصاً توی قسمت های اول که واقعــــــــاً هیچی ننوشته بودم و گفتم خدایا واقعاً زیبایی ها بی نهایت هستند.
حالا جالبش اینه که توی قسمت ۲۹ و ۳۰ که باهاشون زندگی کردم هم این صادقه ها و الان که دوباره نگاهش کردم دوباره کلی زیبایی دیدم که اصلاً باورم نمیشد که بابا پس اینا کجا بود؟!!!!
بنابراین پاسخ من یک پاسخ نسبی هست در مورد این روندی که تا به الان طی شد در پناه و لطف و هدایت الله مهربان؛
من به شخصه از قسمت ۳۰ بی نهایـــــــــــــــت استفاده کردم و لذت بردم ازش و باهاش زندگی کردم، خیلی خیلی تغییرات توی وجودم داد خیلی خیلی نگاهم رو به همه چیز تغییر داد.
من به طرز بی نهایت عجیبی یک نظم و هماهنگی فووووق العاده محکم و عجیبی بین وسایل و اتفاقات اونجا دیدم که ۱۰۰% مطمئن بودم و هستم که این حجم و از ریز بینی و دقت در نظم اتفاقات و چینش اشیاء، کار یک انسان و کلا کار انسان نمیتونه باشه، یعنی قشنگ حضور یکی دیگه رو حس میکردم که اینا رو یک انسان نمیتونه انجام بده، خیلی خیلی فضای عجیبی بود و بارها یخ کردم و موهای تنم سیخ شد!! اگه بخوام کلش رو بگم خیلی خیلی خیلی خیلی زیاده و چنـــــــــدین صفحه متن هستش اما واقعاً نه فقط توی این قسمت۳۰ بلکه توی کل سفرنامه حداقل برای من از قسمت ۲۵۲۶ به بعد_ یک نظم بی نهایت دقیق و عجیبی رو توی همه چیز حس میکردم که کار یک انسان نبود، خب مصلاً طبیعت و آبشار نیاگارا که ۱۰۰% کار یک انسان نیست، اما حرفم اینه که نظم و هماهنگی ای که توی آبشار نیاگارا بود، توی باغ خانم بورلی هنرمند هم بود و توی رنگ کفش خانم شایسته هم بود، توی اون farm market هم بود، توی آر وی هم بود و… .
این من رو می گرفت مخصوصاً توی ترکیب رنگها که من هیــــــــــــــــچی نمیتونستم بگم و مخصوصاً توی قسمت ۳۱ که شاهکاری هست برای این مثال ترکیب رنگها و نظم و چینش رنگها در کنار همدیگه، واقعاً واقعاً کار یک انسان نبود و نیست، انگار یکی دیگه اینا رو کنار هم چینده که جز زیبایی و نظم و دقت و قشنگی توی سیستم و کارش نبود و نیست. این رو واقعاً جدی میگم.
مثلا توی اون دستشویی farm market اینقـــــــــــدر زیبایی و هماهنگی بود که اتفاقاً عین و عین و عین اون نظم و هماهنگی رو در باغ بورلی هنرمند دیده بودم، توی آبشار نیاگارا دیده بودم که اگر کسی این رو می دید فکر می کرد که مثلاً خانم بورلی رفته آبشار نیگارا رو دیده بعد اومده باغ خودش و این دستشویی رو چینده یا کنار هم گذاشته، اما این فرض محاله، پس کار کی بود این همه هماهنگی؟؟؟؟ و جالبی اش هم اینه که دوربین دقیقاً روی این هماهنگی ها زوم می کرد یا اینکه مثلاً بگیم خانم شایسته آگاهانه همه ی این ها رو کنار هم چینده و از همه ی این هماهنگی ها اگاه هستند که این هم یک فرض محاله. پس کی داشت زوم می کرد؟؟؟؟!!! پس کی میدونست که باید روی چیز زوم بشه و از چه چیزی باید فیلم برداری بشه؟؟؟؟ آیا واقعاً کسی هست که جواب این رو نمیدونه؟؟؟؟!!!!
بارها و بارها من پشتم یخ میکرد انگار دورم رو سکوت میگرفت و جالبش هم اینه که انگار اون کسی/ چیزی که داشت فیلم می گیرفت کنار گوشم بود و داشت بیهم میگفت که چیا رو ببینم و چیا رو بنویسم و به چه چیزی توجه کنم و قشنگ بهم hint میداد انگر که خانم شایسته کنارم نشسته بود اگر بگیم که خانم شایسته داشتند بصورت آگاهانه فیلم می گرفتند و داشتند بهم میگفتند که اونجا رو هم ببین، چقدر شبیه فلان قسمت شده، اینجا رو هم ببین چقدر ترکیب رنگ شبیه اون باغ بورلی شده. و وقتی که میرفتم باغ بورلی رو میدیدم و اون قسمتی که اون میگفت رو هم میدیدم میدیم دوربین دقیقاً روی اون دوتا شکل و ترکیب رنگ به یک اندازه زوم کرده و تقریبا از یک زاویه یکسان فیلم برداری شده، بعد تازه از بغلش ده تا هماهنگی دیگه میزد بیرون که توی فایل های قبلی بودش.
میدونید میخوام چی بگم؟؟ امیدوارم که متوجه شده باشید…
جهان جز زیبایی و فراوانی و نظم و دقت و قانونمندی نیست و اینا کار یک انسان یا کار نسل بشریت نیست. نیروی مطلق جهان، نیروی خیر و فراوانی در تمامی جنبه ها و زیبایی و نظم و هماهنگی هست و مردمی که بر خلاف این می بینند فقط در توهمات شون و سراب خود ساختشون زندگی می کنند و به قول قرآن اعمالشون حبط شده است.طبق مثال استاد، مثل اون فردی که توی رستوران سلف سرویس هست، اما، بشقاب جلویش خالیه، چون اون توی توهماتش زندگی می کنه.
این فایل های سفر به دور آمریکا، فایل های استاد عباس منش و خانم شایسته نیست، بخدا راست میگم.
این چیزی که در نگاه اول در این برنامه دیده میشه، فقط یک پوسته و ظاهر هست، منظورم از نگاه اول سفر به دور آمریکای استاد عباس منش به همراه دوستان و افرادی که با آنها هم فرکانس است و آنها با استاد هم فرکانس هسنتد می باشد. بخدا یه چیز دیگه داره گفته میشه توی این فایل ها، واقعاً سفریه به درون و حقیقت و باطن این جهان. خیلی خیلی عمیق تر از یک مسافرتی هستش که همه میرن. اصلاً اینطور نیست اصلاً اینطور نیست. من بارها برام رخ داد که اصلاً یادم می رفت که این فایل برای استاد هست و خانم شایسته دارند فیلم می گیرند!! و وقتی که استاد رو میدیدم تازه می فهمیدم که این فایل برای استاده!! مخصوصاً توی اون فارم مارکت که یک شاهکار بود از قرینه بودن همه چیز توی اونجا که حتی به عقل جن و پری و انس هم نمیرسه اون حد از قرینگی و نظم و دقت و هماهنگی. میدونید چی مگیم؟ یکی دیگه داره همه چیز رو میچینه که ذاتش زیبایی و نعمت و فراوانی و نظم و قانونمندیه که خودش رو داره توی این وسایل و چینش شون و ترکیب رنگشون نشون میده و متجلی میسازه. که چیزی که توی اونهاست، بیرون اونهاست و کنار گوش من بود و توی دوربین بود و جهت دست خانم بورلی بود و…
باغ خانم بورلی رو خود خانم بورلی چیده و نظم داده اوکی قبوله، اما، نظم توی اون دریاچه و طبیعت قسمت ۳۱ یا گلهای آبشار نیاگارا رو هم خانم بورلی چیده بود، چون عین هم بودند؟؟؟!!!
پس کی داره اینا رو می چینه؟ چطوره که اینقدر شبیه به هم هستند و عیــــــن هم هستند!!!!!؟؟؟
چطوره که ترکیب و نسبیت رنگ لباس استاد با ترکیب و نسبیت رنگ اون فارم مارکت و باغ خانم بورلی عین هم بود، چطور ممکنه مگه میشه؟؟!!! آره میشه، چرا نمیشه!!!
چطور ممکنه که ترکیب و نسبیت رنگ اون باغ دعا با ترکیب رنگ و نسبیت رنگ خانم شایسته عین هم بود و این در حالیه که اسم خانم شایسته مریم خانم هست و اون باغ هم باغ حضرت مریم بود و چطور ممکنه که برند پتوی من هم مریم هست و رنگش هم دقیقاً عین همون رنگه !!!!! چطور ممکنه آخه؟؟؟؟!!!! مگه میشه اینا اتفاقی باشه آخه؟؟؟! نه نمیشه.
بی نهایت از این ها هست توی این سفر نامه.
من عاشــــــــــــــق کشف این هماهنگی ها شدم، دیوووووانه ی این کشف شدم، شب و روزم رو نمی فهمم که چطور میگذره.
چه ارتباطی هست بین فرکانس استاد و خانم شایسته با فرکانس دروه ی ثروت ۳ و با اون فارم مارکت و فرکانس افراد و فضای اونجا، چی میشه که به سمت اونجا هدایت میشن؟؟
یعنی من دقیقاً مثال بارز ثروت ۳ رو توی اون فارم مارکت دیدم توی نقطه به نقطه ی اونجا دیدم و حسش کردم، اونایی که ثروت ۳ رو دارند میدونند که من چی میگم اون مباحثی که در جلسات ۲و۳ و ۵ و ۶ و ۱۴ گفته شد، دقیقاً مصداق عینی اش اون فارم ماکت هست، مخصوصاً اون توضیحات اول دوره که توی صفحه ی اول دوره گفته شده است.
من اینقدر عاشق این دو قسمت شدم ۲۹ و ۳۰ که واقعاً هدایت شدم و رفتم توی گوگل مپ خونه ی خانم بورلی رو پیدا کردم، اون فارم مارکت رو پیدا کردم، اون زمین گالف رو پیدا کردم و رفتم توی اون عکسهای ۳۶۰ درجه ی گوگل مپ که از زمین گرفته شده و قشنگ رفتم جلوی خانم بورلی، رفتم جلوی اون زمین گالف، رفتم جلوی اون فارم مارکت، میدونید خیلی خیلی حس عجیبی برام داشت که ببین خانم برولی انیجاستا، الان داره چیکار میکنه یعنی !!!! خانم شایسته از این زمین گالف فیلم گرفته بودا !!!! استاد و خانم شایسته به این فارم مارکت اومده بودنا !!!، خیلی خیلی خیلی حس عجیبی بهم داد. مثل اون آیه ی قرآن که میگه سیروا فی الارض شده بود که رفتم و اونجاهایی که شما رفته بودید و گذر کرده بودید رو دیدم و شما رو یاد کردم اونجا، خیلی خیلی حس عجیبی داشت نمیدونم باید چطوری بگم تا حق مطلب بیان بشه. واقعاً خدا رو شکر.
باز هم تاکید می کنم که این قسمت های مورد پسند من برای الان، کاملاً نسبی هستش و خدا میدونه که در قسمت های بعدی انشاءالله چه چیزهایی رو به سمتش هدایت بشم!! اصلاً نمیخوام دست الله مهربان رو ببندم فقط میذارم منو ببره.
مورد بعدی این دوره که خیلی خیلی توی شخصیتم اثر گذار بود این بود که من به شدت خودم شدم و یک نقطه ی ضعف بزرگ من و یک راهی که شیطان ذهنم همیشه از اونجا میومد داخل و خراب کاری میکرد، این بود که من درون ذهنم به شدت به استاد قدرت داده بودم و نظر استاد مخصوصاً لایک استاد برام مهم بود و اعتبار درستی یا نادرستی کامنت هام و آگاهی هام رو بجای اینکه بدم به احساسم فارع از اینکه استاد لایک میکنند یا نمیکنند، به لاکی استاد میدام، ایده هام رو اگاهی هام رو احساس خوبم رو حتی!!
اما توی این دوره به شدت به شدت به شدت کم شد و الان خیلی خیلی راحتشدم خدا رو شکر و اعتبار حسم خیلی خیلی خیلی زیاد شده توی وجودم، خدا رو شکر. چون میدونید طبق همون حرفی که بالا گقته شد، وقتی دیدم که این فایل ها برای استاد نیست یعنی محوریتش با استاد نیست بلکه استاد هم جزوی از این اتفاقات و مسیر هستند، خیلی خیلی خیلی نگاهم به احساسم تغییر کرد، مخصوصاً در مورد اون هماهنگی هایی که گفتم!! خدایا شکرت.
چند تا قسمت هم بود که من خیـــــــــــــلی خندیدم.
یکیش اون زیر پا گرفتن استاد برای مایکی بود توی قسمت ۲۵ که ووواقعاً حرفه ای بود اون کار. خیلی خیلی حال کردم و اینکه استاد چقـــــــــــدر خوشگل خندشون رو جمع کردند خیلی خیلی عاالی بود.
یکی دیگش توی قسمت ۳ بودش، موقعی که استاد می گفتند این گوشت غذای منه، هیچکس بهش دست نمیزنه هیچکس، بعد موقعی که استاد توی همون حالت هستند تصویر تموم میشه، بعد صحنه میره روی نیاز شدید به بادمجان. خیــــــــــــــلی خــــــــــــــــــــلی من خندیدم اونجا. اون اولش استاد اونطوری میگن که این گوشت غذای منه بعد توی سکانس بعدیش هم استاد و هم مایکی اونطوری بادمجان رو میخوان. خیلی خیلی خیلی خیلی قشنگ و خنده دار بود.
یکی دیگرش هم توی قسمت ۲۰ ام بود موقعی که استاد اون شرط بندی رو برندند و به مایکی گفتند و اون آقای کنار مایکی خیـــــــــــــــــــلی باحال خندید من کلاً اون خنده ها رو خیلی خیلی خیلی دوست دارم و اگه توی یک جمعی این خنده باشه دلیل بیشتر خنده ی من به اون سمت میره.
یکی دیگه اش هم توی فایل ۲۳ بود موقعی که مایکی اومد جلوی اون اسلاید اوت تو دقیقه ی ۵، اینقــــــــــــدر من خندیدم که نگو خیلی خیلی زیبا بودش.
یـــــــه صـــبــــح جدید دیگه شروع شده ی استاد خیلی خیلی خیلی خوشگل بود، اون حس شادیش رو بی نهایت دوست داشتم.
توی فایل ۲۴ استاد شما چقــــــــــدر قشنگ صدای اره برقی رو در آوردید خیلی خیلی خیلی خندیدم. خیلی عاالی بودش. استاد این کودک شیطون درونتون رو خیلی خیلی دوست دارم.
تدوین فیلم ها که ووواقعاً حرف نداشت خیـــــــــــــــــــــــــــــــلی زیادند این خلاقیت های ووواقعاً ناب که من هر کدوم شون رو بارها میزد عقب دوباره نگاه میکردم، واقعاً سیر نمی شدم ازشون، یکیشون رو که خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زیبا بود و واقعاً با تمام وجودم تحسین کردم خانم شایسته رو توی فایل ۲۶ بود موقعی که زیر آبشار رفته بودید در دقیقه ی ۴:۰۹ تا ۴:۱۲ یک فید فوووووق العاده بود از همون مسیری که دروبین خارج میشه از همون مسیر دوربین وارد سکانس بعدی میشه همینطور آهنگ هم بی نهایت دقیق و قشنگ قبل شروع کلام مایکی یک فید اوت فووووق العاده با یک شیب بی نظیره که واقعاً واقعاً بی نهایت قابل تحسینه، حالا این تازه یکیشه فقط، بی نهایت تا دیگه هست که بی نهایت زیباست. خانم شایسته بی نهایت بی نهایت شما و الله درونتون رو تحسین میکنم بابت این تدوین رویایی بخـــــــــــــــدا خیلی خیلی خیلی حرفه اییه. مخصوصاً حرکت دوربینی که دست تون بود با کمترین جابجایی بیشترین حجم از فضا رو فیلم برداری می کنه و چقـــــــــــــــدر smoooooooooooooth واقعاً عالی و میدان حرکتی دوربین هم فوووووق العادست و یک حرکت بی نهایت نرم و در یک مسیر بی نهایت دقیق بود و مسیر دوربین بازگشت نداشت، مخصوصاً مخصوصاً توی آبشار نیاگارا فوووووووووووووووووووووووق العاده بود، بی نظیـــــــــــــــــــــــر بود و من فکر نمی کنم کسی توی جهان بتونه بهتر از این مسیر فیلم برداری و میدان حرکتی دوربینی که دست شما بود، فیلم بگیره از اونجا. فقط داشتم تحسین تون می کردم اونجا.
خانم شایسته من خیلی خیلی خیلی از نحوه ی استفاده کردنتون و نحوه ی برخوردتون با وسایل یاد گرفتم، خیلی خیلی زیاد. واقعاً تو عمرم ندیده بودم کسی از وسایل اینطور استفاد کنه و برای چشمام تازه بودند. یک نظم و ترتیب و متانت بی نهایت خاصی توی عملکردتون هست و اون عمل رو کامل انجام میدید و وسایل رو از درست ترین جای ممکن به دست می گیرید و زاویه ی دستتون محـــــــــــــشره، خیلی خیلی خیلی برام لذت بخش بود و خیلی خیلی کیف کردم، مخصوصاً توی آشپزی تون که هیـــــــــــچی ندارم برای گفتن واقعاً. اینکه چقــــــــدر نظم و سلیقه داشت کارتون و چیندن وسایلتون و حتی اون مواد اولیه ای که باهاشون میخواستید غذا درست کنید، با یک سلیقه ی بی نهایت خاصی توی طرف اونها رو چینده بودید و بعد توی غذا می ریختید. بی نهایت تحسین تون میکنم. این همش بخاطر یک ذهن زیباست.
تازه اینها و بی نهایت دیگه که من ندیدم تا به الان، فقط برای ۳۱ قسمته، خدا میدونه بقیه اش چی میشه و قراره چه اتفاقاتی بیفته!!!!!!! خدا رو شکر واقعاً
کلــــــــــــــــــی اتفاقات فووق العاده رو تجربه کردم و میکنم، کلـــــــــــــــــــــی غذاهای خوش مزه و بی نظیر خوردم، قبل از سفر به دور آمریکا یک دوست فووووق العاده بعد از سه سال وارد زندگیم شد و یک استاد موفقیت فووووق العاده هستند و در قسمت ۳۱ هم یک دوست فوووووق العاده ی دیگر هم وارد زندگیم شد یک زنده دل واقعی و حقیقی و متصل به ربّ که فوووق العاده دارندروی خودشون کار میکنند و با اینکه کیلومترها با هم فاصله داریم اما اینجا حســـشون می کنم و ارتباطمون بیشتر یک ارتباط متافیزیکی هست تا فیزیکی و فرکانس هامون خیلی خیلی بیشتر با هم ارتباط دارند تا فیزیک مون و بارها دست الله مهربان رو به وضوح حس کردم، هر جفتشون رو بی نهایت دوست دارم، خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد و خیلی خیلی راضی هستم همین الانش بی نهایت راضی هستم و بیش از مقدار کل زندگیم تا به الان، من عشق خــــــــــالص و الهی رو دریافت کردم از این دوتا دست و فرکانس الله مهربان. خیلی خیلی راضی هستم. واقعاً خدا رو شکر.
یک موقعیت مالی خیلی خیلی خیلی خوب برای الانم بوجود اومده که با خیال راحت تر می تونم بشینم پای سفر به دور آمریکا. خدا رو شکر.
چقدر چقدر چقدر توی کنترل ذهن قوی شدم و چقدر چقدر راحت تر کنترل میکنم ذهنم رو.
چقدر چقدر راحت تر می خوابم و راحت تر بلند میشم.
چقدر چقدر چقدر سپاسگذارتر شدم و چقـــــــــــدر زود ذوق میکنم و منفجر میشم از خوشحالی :) :) :)
خدا رو شکر.
بعد از قسمت ۳۰ ام من یک تجدید نظر کردم در مورد آینده و روش زندگیم و سبک شخصیم که وقتی این همه زیبایی و اتفاقات فوق العاده هستش در جهان، من چرا بخوام بک جا باشم فقط؟ چرا یک سفر همیشگی رو شروع نکنم، برای یافتن این هماهنگی ها و اینکه خود با چشم خودم ببینم اون ها رو و حسشون کنم از نزدیک؟ و توی ذهنم داره بهش پرداخته میشه و داره خیس میخوره یجورایی و عاشقانه دوست دارم و میخوام که اینطور زندگی کنم، خیلی خیلی خیلی حس عجیبی داره برام این سبک زندگی و خیلی خیلی با درونم هماهنگ تره. خدا رو شکر.
ریشه ی همه ی اینا به باور فراوانی بر میگرده، دوره ی سفر به دور آمریکا فقط یکی از الهامات باور فراوانی ام بود.
این اتفاقات موقعی افتاد که مقاومت های ذهنم در مورد تحسین کردن و دیدن کوچکترین و به ظاهر مسخره ترین زیبایی ها و نوشتن اونها (این نوشتن خیلی خیلی مهمه)، کمتر شد.
موقعی که روی فراوانی و بی نهایت بودن ثروت ها و نعمتها در تمامی جنبه ها، شروع کردم به کار کردن.
موقعی که همه رو حذف کردم از اطرافم.
تازه این ها فقط برای ۳۱ قسمتی بود که من هیچی ازش هنوز ندیدم!!! چه برسه به اینکه یک ذره بیشتر ببینم، چــــــــه برسه به اینکه صد قسمت رو ببینم!!!!! نتیـــــــجش بی نهایت بی نهایت بـــــزرگه. غیر قابل تصور هستش.
نمیدونم احتمالاً شرایط طوری رقم بخوره که به یک کشور دیگه برم در حین این دوره و ادامه اش رو در یک کشور دیگه ببینم، شاید هم هدایت شدم به آمریکا و اتفاقاً توی آخر همین فایل هم یک نشونه دیدم از استاد که آمریکا ببینیمتون وانشاء الله گفتن خانم شایسته؟ نمی دونم، نمی خوام دست الله مهربان رو ببندم یا اینکه من تصمیم بگیرم، من فقط فرکانس خوب و دلخواهم رو می فرستم و اون الله مهربان نتیجه ی قطعاً خوب و اون چیزی که من میخوام رو بوجود میاره، چطوری؟ من چه میدونم چطوری؟ مگه این دوستای فوووق العاده و این موقعیت های عااالی ای که داره بوجود میاد توی زندگیم رو من میدونستم که چطوری بوجود اومد، که اگه تمام قدرتهای جهان با هم دست روی دست میذاشتند، نمی تونستند چنین موقعیتی رو برای من بچینند که این دوستای من وارد زندگیم بشوند، من نمی خوام دستش رو ببندم، فقط میخوام فرکانسمو بفرستم فقط و فقط و فقط همین. فقط میخوام با عشــــــــــــــــــــق غرق بشم و برم برم برم توی فراوانی و سفر به دور آمریکا و تمرکز بر نکات مثبت و کوچکترین نکات مثبت و هماهنگی ها. بیرون به من ربطی نداره و درست کردنش کار من نیست، من باید درونم رو درست کنم فقط همین. این رو با گوشت و استخوانم درکش کردم.
با عشـــــــــــــــــــــق میخوام روی باورهام کار کنم و به زیبایی ها تمرکز کنم در پناه هدایت و لطف بی نهایت الله مهربان.
خانم شایسته، مایکی و استاد عزیز، خیلی خیلی ازتون ممنونم.
سپاسگذارم الله مهربانم
در پناه بی نهایت الله مهربان.
سلام آبجی شایسته و استاد عزیزم…
ان شاء الله که میایم، با کله هم میایم.
خیلی خیلی لذت بردم از این رابطه ی عاشقانه و در نهایت آزادی ای که دارید، بخدا این تصاویری که من از رابطتتون دارم میبینم، فقط داره تصدیق میکنه که میشود میشود میشود، چون این رابطه خواسته ی من بوده اما تا قبل از رابطه ی شما نمیدونستم که میشود و وقتی برای شما رو دیدم خیالم راحت شد که میشود و ربّم رو سپاسگذاری کردم… نه فقط آزادی در رابطه، آزادی مالی و مکانی و زمانی رو هم با تمام وجودم میخواستم و میخواهم و به لطف ربّ دارم در این مسیر حرکت میکنم و وقتی که اون حس استاد رو میگیرم وقتی که از آزادی مالی و مکانی و زمانی شون حرف میزند، خیالم راحت تر میشه و ایمانم به قانون خیلی خیلی بیشتر میشه.
حس و حال اطرافم تغییر کرده، انگار که توی یک فضای دیگه دارم زندگی می کنم و یک حس خیلی باحالی دارم، مثل مارشمالو میمونه.
سپاسگذارم بابت فایلهایی که تهیه میکنید و کامنتهای ما رو میخونید.
در پناه آرامش بخش و ثروتمند و شاد و مطبوع ربّ، همواره شاد و ثروتمند و موفق و سلامت و عاشق باشید.
دوستتون دارم.
سلام خدمت همه ی آبجی ها و داداش های گلم.
من نظر خودم رو میگم…
آبجی تا سوال مسابقتون رو خوندم بدون تردید و بدون گذشتن از یک هزارم ثانیه، زیباترین و خالصانه ترین صحنه ای که من تابحال تو عمرم از نزدیک دیدم، اومد توی ذهنم…
توی قسمت نوزدهم هم گفتم که تا به اینجا این صحنه، زیباترین بود برای من و الان هم که قسمت ۳۱ هستیم باز هم میگم که زیباترین قسمتی که من دیدم توی این دوره و در زندگی ام که با تمام وجودم خلوصش رو احساس کردم و داغ شدم و سوختم، قمست نهم بود(۶:۳۰_۶:۴۹) و اگه قسمت هزارم هم باشه باز هم همین جواب رو میدم.
بیست ثانیه هم نمیشه اما حاضرم تمام عمرم رو بشینم و فقط همین بیست ثانیه رو نگاه کنم بخدا سیر نمیشم، سیر نمیشم از دیدن این همه زیبایی نا محدود از این همه عشق خالص و بی قید و شرط از این همه حرارت و خنکی که چطور تمام زیبایی های صحنه با تمام وجودشان تعظیم میکنند در برابر این خلوص توحید و عشق…
چطور تمام زیبایی ها و شکوه ثروتها ، پس زمینه میشوند و آماده میکنند فضا رو برای این زیبایی مطلق و حقیقی تا در نهایت ناز و عشوه و دلربایی و عزت و عظمت و بزرگی و شکوهی بی پایان، خرامان خرامان وارد صحنه شود و دل و جان و وجود و قلب و همه چیز اهل توحید و ربوبیت و عشق و دل را با خودش ببرد…
تو فایل نوزدهم هم گفتم که کولر روشنه اما سردی بادش رو نمیفهمم چون داغ شدم از عشق توحید… الان هم همین رو میگم و الان هم همین احساس رو دارم و باز هم کولر روشن هست و من سردی بادش رو نمی فهمم…
ببینید که استاد چطور اعتبار سپاسگذاری ها و تعاریف آبجی شایسته رو میدهند به ربّ و چطور چشمهاشون رو میدزدند و پائین می اندازند و با یک ((خدایا شکرت)) کار رو تمام میکنند و تمام اعتبار رو میدهند به ربّ و خودشان مشغول بازی کردن با بشقاب ها و غذاهای بی نظیر آبجی شایسته میشوند، چون استاد این کارها رو نکرده ،یکی دیگه داره کارها رو انجام میده سپاسگذاریش هم مال اونه…
دوباره یادم آورد اون لحظه ای که با سایت آشنا شدم با فایل(( فقط روی خدا حساب باز کن)) و اون آرامشی که با دیدن اون فایل توی من زنده شد و هنوز هم با اون آرامش هستم به لطف ربّ.
نمیخوام بگم که بقیه ی فایل ها زیبا نیست، بسیار بسیار زیبا بودند و با هر با نگاه کردن عمق بیشتری از زیبایی ها رو درک میکنم اما برای من به شخصه زیباترین چیز در این جهان ،دیدن و احساس کردن توحید عملی و دادن اعتبار به ربّ هست، عشقم و تمام حرارت جهانم و هدفم و هر چیزی که دارم و اصل وجودم و ذاتم اینه که به بینهایت قدرت وثروت و نعمت و عشق و خوشبختی برسم، اینه که یک جهان رو خلق بکنم با بی نهایت دقت و عظمت و زیبایی و در نهایت لذت و شادی و با عشـــــــــــــق تمااااام اعتبارش رو بدم به ربّ بگم عشق من ،من هر چی دارم از تو دارم تو همه کاره ی منی من هیچکارم هر کاری که کردم تو کردی نه من، منی غیر از تو وجود نداره. همه ی عشق و هدف و انگیزه ی من اینه از زندگی، به لطف و هدایت ربّم.
((به نظر من این زیبایی سرچشمه ی بینهایت و ازلی و ابدی و مطلقِ تمام زیبایی ها و ثروتها و عشقها و سلامتی های بی نهایتی است که بشر چه به چشم خودش دیده و تجربه کرده و چه به چشم خودش ندیده و تجربه نکرده هنوز.))
در پناه آرامش بخش و شاد و ثروتمند و مطمئن ربّ، همواره شاد و ثروتمند و موفق و سلامت و عاشق باشید.
دوستتون دارم.
سلام داداش سد علی عزیزم…
با تمام قلبم برات مینویسم،
چقـــــــــــــــــدر عمیق بود حرفات و چقـــــــــــدر من درس گرفتم
خدارو صد هزار مرتبه شکر که داداش بی همتایی مثل تو رو به من داده.
خیـــــــــلی انگیزه گرفتم مخصوصا تو موضوع پیشرفت مالیت عزیزم ،عشقم.
نمیدونی چقدر برای من روشن کننده بود و چقدر نور و برق چشمم رو زیاد کرد پیشرفت مالیت.!!!
خدا خیرت بده عزیز دلم
یک نشونه ی خیلی بزرگ بودی از طرف ربّم برای تغییر باورهام…
احساس بی نظیری که الان از کامنت شما دریافت کردم، ادامه ی کنترل ذهن هایی بود که انجام دادم و خیلی راضی هستم.
جایزه برای توئه، تو بـــــــــاید جایزه رو ببری و میبری و 2میلیون چیه، ایشالا تکاملت رو اینقدر خوب طی کنی که 2 میلیون پولی بشه که تو، تو کمتر از 1 ثانیه بسازیش و وارد زندگیت بشه عزیز دلم و همینطور هم بیشتر و بیشتر و بیشتر بشه.
با تمام وجودم برات بهـــــــترین ها رو میخوام، هم برای خودت و هم برای عزیز دلت.
در پناه شاد و ثروتمد و آرامش بخش ربّ، همواره شاد و ثروتمند و عاشق و موفق باشی داداش بی نظیر من، عشق منی تو.
عاشق دوتایی تون هستم خیــــــــلی زیاد.
سلااااااااااااااااام داداش علی عزیززززم،
عشق منی.
حال کردم با این جملتا
(کامنتمو طولانی نمیکنم و میرم سراغ پاسخی که به ذهنم میرسه)
بابااااا، کامنــــــــــــــتتو عشقه علی جون.
خیـــــــلی بهت افتخار میکنم داداش علی بابت این عمق و تاثیر گذاری ای که ربّ برای کلام شما شده…
برنده ای برنده:)))
متنت مثل آبشار نیاگارا سرشار از رهایی و عظمت ربّ بود برای من.
دوستت دارم عزیز دلم
در پناه آرامش بخش و شاد و ثروتمند ربّ، همواره شاد و ثروتمند و موفق باشی.
سلام آبجی طیبه ی عشقم.
راست میگی آبجی جون…
یه چیزی بگم خیلی برام جالب بود..
تو همه جای دنیا تو پشت صحنه هاشون فقط سوتی ها و خرابکاری ها رو نشون میدن اما اینجا پشت صحنشون هم یک کلاس درسه و فرقش با دوره ها و سفر نامه، فقط تو اسمشون هست…
من اولش فکر کردم که قراره اون جاهایی که مثلا آبجی شایسته توی فیلمبرداری یک اشتباه هایی رو کردند رو ببینم و تا وسطای فایل هم باز منتظر بودم اما وقتی که دیدما اصلا ذهنم در مورد پشت صحنه چـــقدر تغییر کرد:))
عاشقتم من عزیز دلم.
در پناه آرامش بخش و ثروتمند و مطبوع ربّ، همواره شاد و ثروتمند و موفق باشی ، آبجی بامزه و دوست داشتنی خودم.
سلام آبجی زهرا
خیلی لذت بردم از کامنتتون،
طبع شعری تون هم که عالیه به من یکی خیلی چشبید و دلم قیلی ویلی رفت
عاشقتم آبجی عزیزم
در پناه آرامش بخش و شاد و مطبوع ربّ، همواره شاد و ثروتمند و موفق باشی عزیزم
سلام داداش رضای خوشگل و چشم زاغ من.
حاجی این تمرین آخر کامنتتون خیــــــلی عالی بود اصلاً دمت گرم
خدا رو شکر
منم تمام تلاشم رو میکنم تا هر روز اینطور باشم برای خودم.
خدا خیرت بده…
عاشقتم
در پناه آرامش بخش و شاد و ثروتمند ربّ، همواره شاد و ثروتمند و موفق باشید عزیز دلم
سلام آبجی طیبه ی عزیزم، سلام عشق من.
خیلی خیلی کامنتت زیبا بود عزیزم.
در پناه شاد و ثروتمند و مطبوع ربّ ، همواره شاد و ثروتمند و موفق باشی عزیز.