ماجرای زندگی ما با سفری ماجراجویانه، از بُعد آگاهی به بُعد تجربهی جسمانی آغاز شد تا با تجربهی آگاهیِ خالص و نابی که هستیم هم ظرف وجودمان و هم جهان را رشد دهیم.
«ما»، زادهی سفر هستیم.
و اما درباره برنامه «سفر به دور آمریکا»، باید بگویم این سفر فقط جریان زندگی استاد عباسمنش نیست بلکه جریان زندگی ایل و تباری است که در پی تشخیص اصل از فرع اند. در پی خودشان بودن و سبک شخصیی خودشان را زیستن اند. آنهم در زمانهای که آدمها آنقدر درگیر حاشیههای جلب توجه شدهاند که فراموش کردهاند کی هستند و چرا وارد این تجربهی جسمانی شدهاند.
بازیگران قصهی «سفر به دور آمریکا»، خود واقعیشان هستند، بدون هیچ ماسک، ترس از قضاوت یا نیاز به تأییدِ دیگران. بازیگران این ماجرای واقعی، گلهای باغچهی بورلی، سرسبزی و زیباییِ بی انتهای طبیعت و جادهها، علائق آدمهایی که در قالب یک ساختمان یا کسب و کار هویدا شده و مهمتر از همه، نوشتههای روحنواز علی، رضا، سمیّه، زهرا، طیبه، حسین، شعر رهسپار و… هستند که، ابعاد وسیعتری از آنچه را متجلی ساختهاند که، پیشرفتهترین دوربین جهان قادر به ضبط و ثبتِ آن است.
بازیگرانی که نه به دلیل نَسَب خونی، بلکه به دلیل همفرکانسی و هممداری دور هم جمع شدهاند و این قصهی حقیقی را ساختهاند. این سفر، نمود عینیِ آگاهیهای خالص و نابی است که، در دورههای مختلف از استاد عباسمنش میشنویم.
در زمانهای که اکثریت، بر نکات منفیِ جهان اطرافشان تمرکز کردهاند، این سفر نمود عینیِ «صدّق بالحسنی» است و با زبان تصاویر به ما میآموزد، به جای همرنگ جماعت شدن، همرنگ اصل و اساسی بشویم با نام: احساس خوب = اتفاقات خوب
همرنگ اصلی شویم که میگوید: تمام اتفاقات زندگیات را فرکانسهایی میسازد که، دستپرودهی ورودیهای ذهنت و کانون توجهات است.
یعنی اگر بتوانی فیلتری با نام «تمرکز بر نکات مثبت و زیباییها» یا به قول قرآن صدق بالحسنی را در ذهنت نصب کنی، اگر به جای تلاش برای جلب رضایت آدمها، باورهای قدرتمندکننده و ثروتآفرین بسازی، آنوقت آن باورها تو را بینیاز میکند از تقلا برای جلب رضایت آدمها و فرصتی به تو میبخشد تا ببینی خودت چی میخواهی و چه دوست داری.
این سفر برای من رابطهای به همپیوسته دارد با دوره ۱۲ قدم. اگر بخواهم این ارتباط را با زبان و کلمات انسانی بنویسم، اینچنین خواهم نگاشت:
۱۲ قدم، حکم همان دفترچهی راهنمایی را دارد که در بدو ورودمان به این جهان جسمانی، به ما داده شده تا خودمان، اصلمان و آگاهیهایی را به خاطر بیاوریم که به پشتوانهی آنها وارد این تجربهی جسمانی شدهایم.
۱۲ قدم، یک دفترچهی راهنماست از: تواناییهایی که داریم، امکانات جهانمان و شیوهی ورود به مدار این امکانات و استفاده از آنها. (درست مثل همان دفترچهی راهنمایی که هر وسیلهای مثل موبایل، جاروبرقی، یخچال و… به همراهش دارد و به ما نحوهی استفاده از امکان آن وسیله را توضیح میدهد)
و برنامهی سفر به دور آمریکا نیز، در حکم تصاویر (figures) آن دفترچه راهنماست، تا مفهوم و منظورِ توضیحات آن دفترچه برای مان واضح و آشکار شود و قادر شویم به شیوهای صحیح و بدون خطا و با لذت، آن امکانات را به خدمت بگیریم.
بعضیها هرگز از این دفترچه خبردار نمیشوند، بعضیها با اینکه دفترچه را میبینند، اما آنقدر به شیوههای قبلی چسبیدهاند و آنقدر از انجام کارها به شیوهی جدید میترسند که، هرگز آن دفترچه را نمیخوانند. در نتیجه بهرهای بسیار سطحی از آنهمه امکاناتی میبرند که آن وسیله میتوانست در اختیارشان قرار دهد. اما بعضیها خورهی جستجو، امتحان شیوههای جدید و یافتن امکانات بیشتری هستند- که ممکن است آن وسیله داشته باشد- در نتیجه زیر و بَمِ آن دفترچه را مو به مو و خط به خط میخوانند و تمام امکانات آن وسیله را به خدمت خود درمیآورند. جهان پاداشها و امکاناتش را برای این گروه ارزانی میدارد.
به شخصه تلاش میکنم با دوربین سفر به دور آمریکا، تمرینات ستارهی قطبیام را انجام دهم، به وسیلهی درک آگاهیها «چگونه فکر خدا را بخوانیم در قرآن»، آگاهانه تلاش میکنم به وسیلهی «صدق بالحسنی»، به مدارهای بالاتری هدایت شوم تا، طبق وعدهی «فسنیسره للیسری» خداوند، آسان بشوم برای آسانیها. تا ثروت، برکت، سلامتی و عشق، مشتاق همراهی با من بشود.
بنابراین به همه دوستانم که هنوز نمیدانند از کجا و چگونه وارد مسیری شوند که، امکانات جهان را به خدمتشان در میآورد، به نظر من، قدم اول دوره ۱۲ قدم، بهترین شروع است.
یک تمرین برای جهتدهیِ آگاهانه به کانون توجه
هدف این قسمت از برنامه سفر به دور آمریکا، تمرینی عملی است برای، تمرکز بر نکات مثبت و «صدق بالحسنی شدن».
سوال:
با دقت، برنامهی سفر به دور آمریکا را از اولین قسمت تا قسمت ۳۱ ام، مجدداً ببینید. سپس در بخش نظرات این صفحه، بنویسید:
کدام قسمت از «برنامه سفر به دور آمریکا»، برای شما جذابتر بود و با ریزبینی، دلایلی را توضیح دهید که، موجب شده آن قسمت برای شما زیباترین قسمت باشد.
درباره نوشتن چراییها سخاوت به خرج دهید و به این شیوه، چشم، گوش، زبان، قلم و در یک کلام، ظرف وجودتان را پذیرای زیباییها و برکتهای بیشتر نمایید.
ضمناً میتوانید علاوه بر این صفحه، نظر خود را در بخش نظرات آن قسمت از سفرنامه که انتخابتان بوده نیز، به عنوان ردپایتان، درج کنید. اما در نظر داشته باشید که فقط نظرات این صفحه در مسابقه، شرکت داده میشوند.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲55MB61 دقیقه
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲896MB61 دقیقه
سلام خدایا ازت ممنونم که این فضا رو انگار مختص فاطمه درویشی گذاشتی
هیچ کسی نیست کل فضا 85 متری انگار مال منه با 1/7 قیمت واقعی اش اخه چطوری تو کار اینجوری برام درست کردی
خدایا امروز روز دوم من در این فضای کاری الهی هست سر صبح زود پاشدم اومدم اولین نفر نشستم کلی محتوا قشنگ گرفتم بعد نیم ساعت یکی از بچه ها اومد و بهم گفت شما راحت باش کار من اصلا نیاز به تمرکز نداره و دلت میخواد هر کاری داری رو اینجا انجام بده و تولید محتوا هات بکن
اسم این دختر بینظیر افسانه هست و سئو کاره و اصلا نمی دونی چقدر خوب بود
رفت چایی دم گذاشت و خلاصه خوشحالم که الان فقط من و افسانه ای که با تولید محتوا من و زنگ های تلفن من مشکلی نداره توی این فضای بزرگ هستیم و از اینهمه امکانات و نعمت که اینجا هست داریم استفاده می کنیم یه جوری رایگان
خدایا باور نمیشم تو منو به همچین مکانی هدایت کردی
خدایا خیلی دمت گرم هست
خدایا توی خوابم هم همچین شرایطی با همچین قیمتی نمی تونستم ببینم که اینقدر یه جا برای من باشه ولی تو برام جورش کردی و از ثانیه ثانیه حضورم اینجا لذت می برم و به یاد تو هستم دمت گرم خدایا چقدر خوبه تو کار درست کنی
چقدر خوبه واقعا
خدایا نیرو حضوری منم استخدام کن
من یه آدم میخوام که استوری ها که میگیرم رو بزاره با مخاطب تعامل کنه
طبق شیت بره جلو
ادیت ها رو انجام بده و فیلم ها رو روی سایت و ریلز ها رو منتشر کنه
یه آدمی که خلاق باشه سلیقه داشته باشه جلو بصری کار بهتر از خودم از پسش بربیاد
یه آدمی میخوام که برای تولید محتوا هفته ای یک بار که میرم سفر باهام بیاد و محتواهای با کیفیت بگیره
یه آدمی که بتونه پشتیبان ویژه مشتریان من بشه
فول تایم باشه
خدایا این آدم از هر مسیری که می دونی جلو راه من بزار
خدایا من به عقلم رسید آگهی استخدام در جاب ویژن بزارم دیگه خودت میدونی از کجا به سمت من همچین شخصیتی رو هدایت کنی
داستان هدایت های من روز 21 اردیبهشت
در ادامه کامنت های قبلی ام
در جریان اینکه هر روز یک کار بسپرم دست خدا تا ایمانم قوی بشه خدا منم هدایت میکنه و خدا برای من کافیه و خدا به بهترین شکل کار میکنه برام تصمیم گرفتم روزی یک کار مشخص بسپرم دست خدا
امروز یه کار دیگه رو هم سپردم دست خدا و اون یک لایو بود ساعت 21 شب باید میومدم و یک لایو در خصوص محصولم توضیح میدادم و سوال جواب میدادم
این لایو سپردم دست بالاسری گفتم تو کنار فایزه، مهدیه ، عاطفه ، اکرم همگی اینها هستی و قشنگ دارم کنار اونها تو رو حس میکنم
تو رو کنار تمام افراد خلاق و معجزه گر می بینمت
بیا کنار منم باش
بیا رنگ و رو کار منم عوض کن
بیا این حس اثرانگشت این حس بوی تو رو دادن تو من و کسب و کارم شو
لایو شماره 1 که 21 اردیبهشت بود خیلی خوب شد
پرسش و پاسخ بجا ، توضیحات خوب همه چیز عالی شد و مهم تر از همه نگرانی عجیبی وجود نداشت برام
بعد لایو مجدد خودم لایوم دیدم و گفتم خدایا شکرت چقدر خوبه این حس خونسردی ام ، چقدر خوبه خدایا قبلش نگران بودم ولی وقتی سپردم دست تو راحت مثل آب خوردن رخ داد و الان به راحتی فردا شب هم لایو می زارم
چقدر برام سبک شده اینکار ازت سپاس گزارم خدایا
حالا تا 39 روز دیگه ببینم خدا قراره توی کسب و کار من چجوری کنار من قرار بگیره و نور خودش انعکاس بده
براتون می نویسم.
بنظرم اگه خدا بیاد پشت کسب و کاری قشنگ میشه ببینی اش و چقدر خوشبخت هستن کسایی که کسب و کار خداگونه دارن و سپردن کار ها رو دست خدا بالا سری
امروز روز سوم فضای کاری من هست، یک فضای بکر مناسب تولید محتوا اصلا نمی دونید چقدر خوبه
تو منطقه گرون شهر با 1/7 قیمت واقعی که میشد این فضا رو بگیرم
واقعا عالیه خدا رو شکر
امروز خیلی زود رسیدم شرکت و محتوا گرفتم بعدش یکی از بچه ها اومد و گفت راحت باش من کارم تمرکزی نیست خدایا تو را شکر
بعدش چون صبحانه نخورده بودم رفتم افق کوروش طبقه پایین خونه مون و نونوایی کنار به کنارمون و یک نون بربری تازه با مقداری وسایل صبحانه گرفتم و
بعدش افسانه اومد همون که دیروز ازش گفتم باهم دیگه دوتایی یه صبحانه مفصل نیمرو با نون بربری تازه با پنیر محلی طبس با خیار شور تازه گرفتیم خوردیم
و چقدر عالی شد خدایا شکرت
امروز سالگرد ازدواج افسانه بود بعد 4 سال هنوز از رابطه عاشقانه شون و اینکه برای همدیگه گل خریدن داشت حرف می زد
خدایا تو را میلیون بار سپاس و شکر می کنم
دفتری بهم دادی که کنار خیابان اش ماشینم پارک کردم بدون اینکه الیت بهش تعلق بگیره
صبحانه ای از جنس صبحانه های بهشتی به من و افسانه دادی با روغن زیتون بکر
خدایا همین دو ساعت ابتدایی امروز برام قشنگ مشخص بود که این مکان الهی هست
این اشخاصی که اینجا هستن تیکه ای از تو هستن
ممنونم منو به اداره خودت دعوت کردی جایی که همه چیز گویی اختصاصی فاطمه درویشی هست
دیزاین فوق العاده اش
تمیزی بی نهایت زیادش و نجمه ای که هر روز اینجا رو مثل دسته گل مرتب می کنه و همه جاش برق می کشه از تمیزی
شکرت خدایا برای تک تک این لحظه ها و ثانیه ها
شکر شکر شکر
بعد صبحانه که اومدم پشت میزم گوشی رو برداشتم دیدم زده ساعت 10:10 دقیقه این هم یعنی نشونی از تو خدای خوبم که تاکید کنی در مسیر هدایت الهی تو هستم و راه درسته و این نشانه چشمک زدن تو به منه
خدایا میلیون بار شکر تو ای خدای مهربانم
چند وقتی هست می فهمم برکت کارم زیاده
چند وقتی هست می فهمم غذاهام فوق العاده خوشمزه میشن کار خیلی ساده ای میکنم ولی واقعا بی نهایت لذت بخش هستن منی که از نظر مهارت اشپزی اصلا هنرمند و کدبانو تا الان نبودم الان ساده ترین غذاهام طعم بهشت میده و واقعا بهم می چسبه
خدایا من ثروتمندم وقتی تو باشی
وقتی نگاه تو رو زندگی من و کسب و کارم باشه
خدایا برای افسانه از تو ممنونم چقدر انسان رهایی هست و چقدر خوش مشرب هست امروز سر صبحانه گفت این یک غذای بهشتی هست
تو بهشت از این وعده ها سرو می کنن
یه لحظه فکر کردم افسانه نکنه عباس منشی باشه چقدر حرف هاش شبیه بچه های اینجاست
خدایا شکرت برای انسان هایی که سر راهم می زاری
دیروز که استوری هام گذاشته بودم دیدم یک نفری پیام گذاشته بود که خانم درویشی تو دستی هستی از دستان خدا و کلی تعریف و تمجید کرده بود ازم
خدایا تو دعای سحرم ازت همیشه خواستم که بشم دستی از دستان تو برای کشاورزان زعفرانکار و خوشحالم دیروز این پیام از زبان یکی از بنده های تو شنیدم
سلام امروز روز چهارم کاری من در دفتر جدید است و مصادف هس با 24 اردیبهشت 1404
امروز 7:35 دقیقه از خانه ام زدم بیرون و محل کارم خیلی به خانه ام نزدیک هست در حد 5 دقیقه دیدم خیلی زود میرسم سر کار خدایا چیکار کنم تا 8 ؟
یه لحظه حسم گفت برو اون سمت جاده یه گلفروشی هست برو ببین دورزدم رفتم دیدم گل فروشی بسته هست و کلی گل زیبا با قیمت مناسب عالی گذاشته بیرون مغازه داشتم نگاه می کردم و فایل 12هم جهت با جریان خدا رو گوش میدادم
چند دقیقه ای گل ها رو دیدم و لذت بردم و نشستم داخل ماشین و رسیدم جایی که باید دور برگردون می زدم دیدم یه حسی بهم گفت اون دست راست ببین یعنی اون خیاباون به کجا می خوره ؟
گفتم بزار برم ببینم کجاست رفتم تا رسیدم به یک پارک کوهستانی بینظیر بزرگ یکی از بزرگ ترین پارک های که تازه یادم اومده بود 2 سال پیش که با دختر خواهرم داشتیم رویابافی می کردیم من بهش گفتم خاله من میخوام برم مشهد اونجا کنار این پارک یه خونه بخرم
من مشهد بلد نبودم و چون 2 سال پیش از طریق گوگل مپ داشتم نقشه های مناطق سرسبز مشهد چک می کردم رسیدم به این پارک که حس کردم جای خوبی برای زندگی باید باشه و تو دل طبیعت هست و زندگی جریان داره
امروز یهویی دیدم خدای من، من هم محیط کارم اینجاست هم خانه ام با فاصله 3 دقیقه ای -5 دقیقه ای از این جا قرار گرفته
و چقدر فضای زیبایی داشت چقدر بزرگ بود و کلی درخت و گل زیبا
نشستم توی چمن ها و فایل 12 رو کامل گوش دادم از درخت های توت توت چیدم و خوردم به ساعت نگاه کردم دیدم شده 8 و برگشتم توی دفتر کارم
و بازم من اولین نفر وارد این محیط اداری تمیز و الهی و زیبا شدم
هیچ کس نیامده و این دفتر اختصاصی فاطمه درویشی انگار طراحی شده
خدایا شکرت برای همه چیزش
سر صبح هم ساعت 5 بیدار شدم و سفرنامه قسمت 24 و زندگی در بهشت قسمت این پسربچه زیبا چشم ابی رو دیدم و بعد یک صبحانه مفصل با روغن زیتون بکر و تخم مرغ خوردم و چایی برای خودم گذاشتم و حسابی کلی لذت بردم و رزق سحرگاهی 2 استاد عرشیانفر رو هم 4 فایل آموزشی رو گوش دادم و باز شکر خدا گفتم که لیاقت داشتم وارد این دوره بینظیر بشم
تازه خونمم مرتب کردم و بعد گفتم خوب دیگه کاری ندارم برم دفتر
خدایا می دونم ثانیه ای نباید دستم از دستان پر مهر و محبت و گرم تو جدا کنم
می دونم این زندگی تا زمانی شیرین هست که در آغوش گرم و نرم تو باشم
می دونم تا زمانی به من خوش می گذره که تو بغل تو باشم
بیام پایین ترس، استرس ، نگرانی ، و… همه چیز میاد مثل خوره
خدایا ازت ممنونم 4 روزه مدام تو بغل تو روز و شب میکنم
امیدوارم قدر این بغل گرم و نرمت هر روز بدونم و بابتش ازت سپاس گزار باشم
دوستت دارم زیبای من
راستی
یادتونه گفتم استخدام نیروهام سپردم دست خدا ؟
دیروز عصر می دونید برام چیکار کرد ؟
یه رزرومه خیلی خوب اومد دستم به خدا گفتم خدایا کاش این دختر بیاد دفتر ببینماش و رزومه اش خیلی خوبه من به اون رزرومه پیام فرستادم اول زنگ زدم برنداشت
باورت میشه یکی دو ساعت بعد زنگ زد و گفت من همین حوالی هستم میشه اجازه بدید الان بیام ؟
منم گفتم بله
اومد دیدمش از 100 درصد خواسته من 60 درصدش داشت و منم لیست کرده بودم دقیقا چی میخوام و گفتم نه
و به خدا گفتم خدایا یکی که شرایط داره برام بفرست
میز کناری من اسمش افسانه هست گفت فاطمه چی میخوای ؟
شرایط موقعیت شغلی رو بهش دادم دیدم چند تا گروه برام فرستاد و بعد خودش هم استوری کرد خیلی کیف کردم
یه آدم غریبه تو لحظه اینجوری کار برات راه بندازه و حتی امروز یه نفر دیگه که توی مصاحبه تلفنی بنظرم خوب اومد امروز میاد تا ببینم چطوره ؟
خدایا شکرت که پرونده استخدام نیرو های منو برعهده گرفتی و به بهترین شکل ممکن داری دان می کنی دوستت دارم و میدونم بهترین برام رقم می زنی نیرویی که هر روز مثل این دفتر بابتش ازت تشکر کنم
داستان هدایت امروز من 21 اردیبهشت
قرار شد هر روز یه داستان بگم از تقویت باور به اینکه کافیه کار بسپری دست خدا و بهش اعتماد کنی او آدم هدایت میکنه
منم تمرین این باور و تقویتش گفتم هر روز یک کار به دست خدا می سپارم تا آخر روز ببینم اون کار خدا چجوری داره انجام اش میده
کار امروز من
1: میخواستم یک محیط دفتر و کاری برام جور کنه که فضای خوب و آرومی داشته باشه ، هر روزه بشه رفت و بشه کارمند هام رو هم ببرم
قبلا توی یه دفتر دیگه ای بودم که به خاطر اشتراکی بودنش روز های زوج از ساعت 8-15 فقط حق استفاده داشتم و اینجوری نمیشد نیرو هام ثابت کنم و با توجه به شخصیتم من باید هر روزه می رفتم و کار جدی میگرفتم نصف هفته برم و نصف هفته نرم حس خوبی بهم نمی داد.
تا اینکه دیشب موقع خواب این رو از خدا خواستم و گفتم می سپارمش به تو ببینم چه میکنی برام
امروز داشتم می رفتم توی دفتر قبلی وسط راه یه حسی بهم گفت چرا می ری اونجا ؟ اونها که شرایط شون ثابته دنبال چی هستی بیا بریم یه جای جدید ببینیم
چون وقتی آدم به یکجا عادت میکنه دوست داره همش همون جا بره و دلش میخواد جای امنی که براش راحت بوده همون جا براش شرایط جدیدی که میخواد فراهم بشه منم دقیقا همین طوری بودم
سرچ زدم همون حوالی یه دفتری پیدا کردم
با چه شرایط عجیبی البته
1: 8 صبح تا 8 شب هر روزه می تونستم استفاده کنم
2:خیلی خلوت و ساکت بود
3: هزینه اش یک سوم جای قبلی بود که نصف روز می رفتم و اگر ماهانه و فول تایم می گرفتم هزینه اش یک هفتم جای قبلی بود
4: مدیریت اینجا انعطاف فوق العاده ای رو داشت که جای قبلی اینطوری نبود
5: مکان قبلی جای پارکش به الیت می خورد و هر سری باید 95 هزار برای 7 ساعت می دادم یا اینکه ماشین می ذاشتم کوچه های پشتی ولی اینجا ماشین دقیقا دم در اداره پارک میکنم و الیت بهش تعلق نمی گیره و هزینه پارکی ندارم
6: اینجا یه اتاقی داره به نام رست روم قشنگ می تونی بری توش برق خاموش کنی 20 دقیقه بگیری بخوابی جای قبلی این فضا گرم و نرم رو نداشت
7: اینجا جدیدی یه قفسه داره کتاب های مثل رباعایت خیام و حافظ و معیری و یه چندین جلد کتاب های جالب دیگه که برام خیلی دوست داشتنی هست
8: اینجا جدید آدم های کمی هستن که دارن ازش استفاده می کنند و باعث شده یه جورایی خیلی اختصاصی بشه و از این بابت خیلی خوشحالم
9: اینجا هم مثل مکان قبلی خیلی به خونه من نزدیکه و راحت میشه برم و بیام پیاده یک ساعت تا خونم راهه و با ماشین 8 دقیقه
10: مثل جای قبلی توی یک منطقه فوق العاده عالی هست و ساختمان های شیک دور تا دورش احاطه کردن
11: با پولی که برای فول تایم بودن مکان قبلی میخواستم بدم می تونم اینجا یه کارمند اضافه کنم می بینید چقدر خوبه همه چیز خدایا شکرت
خدایا ازت ممنونم به دلم انداختی پاشم بیام اینجا و همه چیز همزمان بشه شکرت که این مسیر جلوی پای من گذاشتی شما ازت یک دنیا ممنونم و قدر دان تو هستم
خدایا یه سپاس گزاری روزانه بهم اضافه کردی تا هر روز تو رو شکر کنم به خاطر این فضای عالی که در اختیار من گذاشتی بابت آشپزخانه فوق العاده اش با کابینت های شیک اش
بابت قوری باکلاس و زیبا اینجا
بابت خوراکی های که از فردا میخوام بیارم اینجا بزارم باشه
بابت پویایی که از پنجره خیایان مشخصع و فضای زیر پای ساختمانش
ازت یک دنیا ممنون و متشکرم خدایا