سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 14
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-09 08:10:202024-07-31 11:45:42سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیزم ،خانم شایسته گل و همه ی همسفرای خوبم
یعنی واقعا دستت طلا خانم شایسته عزیز که اینجوری برامون فایل ضبط می کنی و ما رو شریک این حس و حال های قشنگتون و زیبایی های بی نظیری که خداوند در مسیر راهتون قرار میده می کنی .واقعا هر کدوم از فایل ها چه حس فوق العاده ای رو بهمون انتقال میده که انگار خودمون داریم تجربشون می کنیم و اینکه چه قد برام لذت بخشه وقتی می بینم چه قد سبک بارو فارغ از همه چیز سفر می کنین و چقدر رها هستین و دست خدا رو باز گذاشتین تو اینجوری ببرتتون به جاهای که تجربه های بی نظیری رو براتون رقم بزنه .
استاد همیشه می گن باید شغلتون و لذتی که از زندگیتون می برین همه با هم یکی باشه و این ذهن شماست که شمارو محدود می کنه چه قدر برام ملموس شد تو این سفر نامه که یه نفر این جور هم داره از زندگیش لذت می بره هم شغلی که عاشقش هست رو اینجوری راحت انجام میده و لذت می بره واقعا استاد بی نظیرین بی نظیر….
من اگه بخوام یکی از فایل ها رو انتخاب کنم احتمالا اون فایل قسمت ۲۹ سفر نامه هست وااقعا که خدا چه چطوری همچین آدمهای خوب و باحالی رو سر راهتون قرار میده که هم صحبتی باهاشون این قدر لذت بخشه باشه یه خانم که اینجوری با عشق و علاقه به باغچه خونش رسیدگی می کنه و اینقدر عاشق گل و گیاهاش هست واقعا زیبا بود لذت بردم از نگاهش به زندگی و آرامشی که داشت ،چقدر استاد عزیزم رو توی هر فایل تحسین می کنم به خاطر رابطه عاشقانه ای که داره چه قدر پایه هم دیگه این شما ها ،چه قدر از وجود هم بدون وابستگی لذت می بریم واقعا جای ستایش داره ?
خیلی دوستون دارم امید وارم که سفرتون پر شه از شگفتی ها ی بیشتر تا لذتش رو هم با ما شریک بشین و ما رو آماده می کنین برای سفر به دور آمریکا
.ناگفته نماند تو قسمت ۲۶ عاشق اون سنجابه سیاه شدم که اونجوری لم داده بوده روی میله ?یعنی مردم براش?
باسلام خدمت همه دوستای گلم
من چهارساله درحال تغییرباورهام هستم.
وازمطالب استاداستفاده کردم
ولی بتازگی عضوسایت شدم
من باقسمت ۲۲ سفرنامه خیلی ارتباط خوبی برقرارکردم. اگرچه همه قسمتها سرشارازحسهای خوب بود.
ولی این قسمتو دوست داشتم
چون جلوه ی واقعی توحید همون هدف نهایی که استادعباسمنش توصحبتهاشون
همیشه یادآوری کردن روتواین فایل دیدم.
وقتی به مهمونی اون خانوم آمریکایی ومادر نودساله شون رفتن توحیدواقعی رولمس کردم باهمه وجودم… اولین بارنبودلمسش میکردم چون توزندگی خودمم خیلی وقته این حس نزدیکی به آدمها روپیداکردم.
یکی شدن همه انسانها… مثل هم بودن همه ما…. ورای جنسیت. ملیت. مذهب وجغرافیای مکانی…
خانم شایسته گفتن حسی که نسبت به این خانوم دارن حس نزدیکی هست مثل اینکه سالهاست خاله من بوده. ومن دقیقا همین حس رودروجودخودم نسبت به اون خانوم احساس میکردم.
توحیداینه… وقتی با منبعمون یکی میشیم
درکنارآدمهاحس غربت نداریم. نه تنهاحس غربت نداریم… بلکه یه حس آرامش هم داریم. آگاهی ازینکه همه ما ازیک روح هستیم وشباهتهای بسیاری داریم تووجودمون…
وقتی مادرنودساله اون خانوم رودیدم
حس کردم بامادربزرگ من هیچ تفاوتی نداره… همون چهره همون حالت.
منتهاکمی امیدوارتر ورزنده تر وسرشاراز روح زندگی…. دیدن چهره این مادربزرگ به من نشون داد میشه توهرسنی توهر مکانی باهر امکاناتی…. هنوز هم سرزنده بود فعال وامیدوار.
این امیدوبا ور به من تزریق شدکه میشه تانود سالگی هنوزهم سرزنده وشادباشم وازبین آدمهابودن لذت ببرم.
ونکته دیگه اینکه برسر زبان خانم شایسته واستاد مدام ذکر شکرگزاری رودرهمه لحظات سفرمیشنوم واین یعنی عملی کردن شکرگزاری درهرلحظه اززندگی…. تنک یو کلمه ایه که مدام درطول سفر ودرتمام قسمتها وردزبون استاد وخانم شایسته موج میزنه.
یکی شدن با همه هستی وآدمها وشکر زاری تمام درس استادبماهست.
من امثال استادروزیادیدم که بطور گمنام درجای جای ایران وکشورهای دیگه دارن باشکرگزاری وایمان زندگی میکنن… خوشحالم که استادعباسمنش سخاوتمندانه رمزوچگونگی کیفیت این شکرگزاری
روبه هممون آموختند.
باتشکر
سلام و درود به استاد عزیز و مریم نازنینم و دوستان خوب همفرکانسی ام. شاید این اتفاق بارها برای همه ی ما اعضای این خانواده افتاده باشه که بارها و بارها دچار تردید شدیم که آیامن در مسیر درست هستم یا نه آیا من با استاد و بچه های سایت همفرکانس هستم یانه و جواب من به خودم اینه که ستاره اگر هنوز برای بودن در این مسیر تلاش میکنی اگر هنوز برای دیدن فایلهای این سایت شوق و زوق داری یعنی در فرکانس دریافت این مطالب هستی. راستش من در دوره دوازده قدم فقط تونستم قدم اول رو تهیه کنم و با وجود عشق عمیقی که برای بقیه قدمها داشتم هنوز موفق به تهیه اونا نشدم و دلیلش از دیدگاه خودم فقط یک چیزه و اونم اینه که خداوند دقیقا در زمان درست به من بقیه ی قدمها رو حتما حتما خواهد داد و هنوز برای من زمان اون نرسیده چون قطعا ظرف وجودی من برای دریافت اون آگاهی ها هنوز آماده نشده و اما شروع این سفرنامه برای من بازهم شروع فصلی جدید در زندگی ام شده من با دیدن تک تک لحظات رویایی و شیرین این سفر زیبا این خواسته برام به شدت مشخص و واضح شد که من عمیقا دوست دارم در یک کشور آزاد زندگی کنم برای من تک تک لحظات این سفر ارزشمند و پربار و پر از درس بوده و هست اما بدون اقرار باید بگم که قسمت ۲۸ سفرنامه آبشار نیاگارا و اون چند جمله ی مریم شایسته عزیزم کلامی بود که به جان و دلم نشست اینکه تو روزی انتخاب کردی که در ایران متولد بشی و الان انتخاب میکنی که در آمریکا زندگی کنی دقیقا مثل جریان عظیم این آب که بدون هیچ تعلقی به هیچ مکانی در مرز دو کشور قرار گرفته آبشاری که با وجود تغییر رنگ دو گروه قرمز و آبی که نشان تفکیک کانادایی ها از آمریکایی هاست هنوز به رنگ خودش باقی مونده و بدون هیچ شک و شبهه ای در حال ادامه دادن راه خودشه آزاد و رها و سبکبال، فهمیدم که تمام نشانه ها و درسها در اطراف ما بی نهایت زیادن در دل طبیعت در دل آنچه که اصل و نابه درسهای نهفته در دل طبیعت و در زنوگی روزمره ی ما که کافیه در مسیر دریافت الهامات باشی تا به وضوح دریافت کنی که جهان داره عاشقانه به تو مسیر درستت رو میگه و صدایی در درون تو هست که بسیار واضح در وجود تو فریاد میزنه که راه تو و بهترین مسیر هدایت تو در هر لحظه کدوم مسیره. تمام لحظه های سفر شما هدایت است و گوش دادن شما و استاد به ندای قلبتان که به شما میگه از کدوم مسیر برو چه استیت پارکی رو برای تفریح انتخاب بکن امروز پیاده برو یا با دوچرخه یا با اتومبیل، امروز فلان وسیله از اتومبیل خراب شده به دنبال حل مسئله ات برو چرا که مسیر بعدی لذت تو از دریچه ی حل مسئله ی این لحظه ی تو عبور میکنه. خانمی که میاد و دعوتتون میکنه به خونه اش و تجربه ی بعدی که لذت بردن و درس گرفتن از زندگی یک بانو و مادرشون هست مادری که با وجود سن زیاد هنوز هم برای ادامه ی این زندگی امیدو آرزو در دلش بیدارو زنده است و بانو بورلی که با استفاده از همان دارایی که داره با تمام وجود داره بزر عشق رو عاشقانه در باغچه ی منزلش میکاره و با عشق پرورش میده تا به خودش امید و نور و عشق به زندگی رو هدیه بده و به خودش جریان داشتن این زندگی رو یادآوری کنه تا زندگی خودش رو با ابزاری که در حال حاضر در اختیار داره به جریان بندازه و پویا کنه. تمام این لحظات سفر پر از درس و آگاهیه از پروانه های پرورش یافته ای که بعد از گذراندن دوران پیله ها شروع میکنن به تجربه ی آزادی و رهایی گرفته تا رودخانه ای خروشان که بچه ها تویوپ خودشون رو روی اون میندازن و بدون هیچ پارو زدنی با جریان آب رودخانه هماهنگ میشن و طنین صدای دلنشین خنده ها و لذت بردنشون در سکوت رودخانه و جنگل یک سمفونی ناب واقعی از یک زندگی لذتبخش رو برپا میکنه و درسهای فراوانی که من میگیرم اینه که زندگی میتونه یک لذت بی پایان باشه لذتی که هربار تورو به زیباترین شکل ممکن شگفت زده میکنه و هرروز از خواب بیدار میشی و قند توی دلت آب میشه و میگی خداجونم امروز برای من چه لحظات نابی رو میخوای بسازی امروز میخوای منو غرق کدوم خوشبختی کنی؟ این سفرنامه و تک تک لحظات و فایلهای این سفرنامه به من داره یاد میده که زندگی یک جریان پویای لذتبخشه که تو در اون باید رهای رها باشی فقط بگی که لذت بیشتر رو میخوای تجربه کنی فقط بگی که میخوای هربار ظرف وجودت عمیق تر بشه و بقیه اش رو بسپاری به خدا تا خودش هدایتت کنه و اونوقته که خودش میبردت هرجا دلش خواست به هرجا برد بدون ساحل همونجاست. هرلحظه ی این سفر به من میگه باید پارو نزد واداد باید دل رو به دریا داد. خانم شایسته ی عزیز ازتون سپاسگذارم که عاشقانه و خالصانه این لحظات عالی رو در اختیار ما قرار میدین و از استاد عزیز هم ممنونم که اینقدر با خودشون در صلح هستن که بدون ترس از هیچگونه قضاوتی آزاد و رها تجربیات زندگی خصوصیشون رو در اختیار ما قرار میدن تا باورهای ما هربار قوی تر و قوی تر بشه. با قدرت این برنامه ی زیبا رو همچنان ادامه بدین که ما عاشقانه به عشق دیدن این سفرنامه روزها بیدار میشیم و چشم انتظار فایلهای جدید هستیم تا روی سایت قرار بگیره و ما رو دوباره شگفت زده کنه??????????
بنام خدا.سلام خدمت استادوخانم شایسته ودوستان عزیز ???? استادوخانم شایسته اخه این چه سوالیه شماپرسیدیدمگه میشه مقایسه کردوبهترین قسمت روانتخاب کردبه قول خودت استادمثل اینه که بگیم زمین بهتره یااسمون دست بهتره یاپابالابهتره یاپایین روزبهتره یاشب اصلامگه میشه ایناروباهم مقایسه کردیعنی میخوام بگم مقایسه کردن وانتخاب بین این 31قسمت تااین حدسخته چون تمام قسمت هابه قول قران صدق بالحسنی است تمامش نمازخوندنه توجه به نعمتهای خداونده صلاته…….بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ…….
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَى ﴿۱﴾
سوگند به شب چون پرده افکند (۱)
وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى ﴿۲﴾
سوگند به روز چون جلوه گرى آغازد (۲)
وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ﴿۳﴾
و [سوگند به] آنکه نر و ماده را آفرید (۳)
إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى ﴿۴﴾
که همانا تلاش شما پراکنده است (۴)
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى ﴿۵﴾
اما آنکه [حق خدا را] داد و پروا داشت (۵)
وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ﴿۶﴾
و [پاداش] نیکوتر را تصدیق کرد (۶)
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى ﴿۷﴾
بزودى راه آسانى پیش پاى او خواهیم گذاشت (۷)
وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى ﴿۸﴾
و اما آنکه بخل ورزید و خود را بى نیاز دید (۸)
وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى ﴿۹﴾
و [پاداش] نیکوتر را به دروغ گرفت (۹)
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى ﴿۱۰﴾
بزودى راه دشوارى به او خواهیم نمود (۱۰)
وَمَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى ﴿۱۱﴾
و چون هلاک شد [دیگر] مال او به کارش نمى آید (۱۱)
إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى ﴿۱۲﴾
همانا هدایت بر ماست (۱۲)
وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَهَ وَالْأُولَى ﴿۱۳﴾
و در حقیقت دنیا و آخرت از آن ماست (۱۳)
فَأَنْذَرْتُکُمْ نَارًا تَلَظَّى ﴿۱۴﴾
پس شما را به آتشى که زبانه مى کشد هشدار دادم (۱۴)
لَا یَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى ﴿۱۵﴾
جز نگونبخت تر[ین مردم] در آن درنیاید (۱۵)
الَّذِی کَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿۱۶﴾
همان که تکذیب کرد و رخ برتافت (۱۶)
وَسَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى ﴿۱۷﴾
و پاکرفتارتر[ین مردم] از آن دور داشته خواهد شد (۱۷)
الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَکَّى ﴿۱۸﴾
همان که مال خود را مى دهد [براى آنکه] پاک شود (۱۸)
وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَهٍ تُجْزَى ﴿۱۹﴾
و هیچ کس را به قصد پاداشیافتن نعمت نمى بخشد (۱۹)
إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى ﴿۲۰﴾
جز خواستن رضاى پروردگارش که بسى برتر است [منظورى ندارد] (۲۰)
وَلَسَوْفَ یَرْضَى ﴿۲۱﴾
و قطعا بزودى خشنود خواهد شد (۲۱)
موفق باشید
به خاطر آیه های قرآن ستاره کامل دادم.
راجب صلاه واقعا باید تمام ۲۴ ساعت کسی باشیم که صلاه به جا میاره.
یکی میگفت چرا موقع صلاه هرچی زور میزنم حواسم نیست؟ پاسخ دادن بهش که زوراتو باید قبل از صلاه بزنی. وقتی تمام زندگی “علی صلاتهم یحافظون” باشیم، دیگه توی صلاه سجده و رکوع رو به یاد الله انجام میدیم.
به نام او که ((انا علینا للهدی)) ست
سلام و درود بر استاد عباس منش جان و عزیزدل با مهر و محبتش و سپاس از شما که ما را دراین سفر همراه خود کردید و همقدم با شما شدیم تا شکوه و جلال و عظمت خداوند قادر و توانمند را نظاره گر باشیم .
با چند بیت از غزل شماره ۱۲۲۵ مولانای جان که حال و هوای این سفر را داشته و حس میکنم مولانا بسیار زیبا وصف شما و سفر شما و کسانی که جور دیگری به زندگی نگاه میکنند و مصداق صدق بالحسنی هستند شروع میکنم.
ریاضت نیست پیش ما همه لطف است و بخشایش
همه مهر است و دلداری ، همه عیش است و آسایش
مولانا دراین بیت میفرمایند زندگی سرشار از لطف و بخشش خداوند است همه زیباییست ، همه راحتی و آسایش است همه مسیر لذتبخش است.
اگر کسی بغیر از اینها را تجربه میکند، اگر در رنج و سختی است بخاطر خواستن های من ذهنی اوست ، بخاطر مقاومت ، قضاوت و چسبیدن به چیزهای آفل و زودگذر و زندگی خواستن از آنهاست. وقتی همچون آبشار نیاگارا آزاد و رها باشیم و بگذریم و خود را بدستان قدرتمند خداوند بسپاریم و فارغ از اینکه قرار است از آبشار مرتفعی سرازیر شده و زندگی دیگری و محیط دیگری را تجربه کنیم سرشار از انرژی و طراوت لذتبخش باشیم ، آنگاه هیچ حد ومرزی برای ما معنا و مفهومی نداشته چونکه ما امتداد خداوندیم و خداوند هیچ مرز بندی را نمیشناسد .
هرچه محدودیت هست همه در ذهن ماست .آنگاه مصداق این بیت مولانا میشویم که :
همه دید است در راهش همه صدر است درگاهش
اگر تن هست در کاهش ، ببین جان را تو افزایش.
درگاه او همه صدر مجلس است همه لذت بردن است و آرامش و به اندازه ای که ما ظرفیت استفاده از این فضا را داشته باشیم در اختیار ما قرار می گیرد.
ببین تو لطف و پاکی را امیر سهمناکی را
که دیگر مشت خاکی را کند در لامکان جایش.
قسمت ۲۸ سفرنامه برای من تاثیر گذارترین قسمت بود جدای از زیبایی مسحور کننده آبشار ، کلام خانم شایسته عزیز در مورد مرز و محدودیت و گذشتن و نگاه متفاوت ایشان به طبیعت زیبای خداوند مرا یاد این بیت شعر انداخت که :
چشم دریا دیگرست و کف دگر
کف بهل ، و ز دیده دریا نگر (مولوی ،مثنوی معنوی ، دفتر سوم)
و چه زیبا شما کف دریا را رها کرده و ازچشم دریا به همه چیز نگاه می کنید و دریا همان فضای یکتایی است ، آگاهی و هشیاری ناب و خالص خداوند است که بعلت گذشتن و نچسبیدن و مقاومت نداشتن نصیب شما شده است.
سپاس از تمام آگاهی هایی که بدون هیچ چشم داشتی با ما شریک می شوید.
این شعرهم تقدیم به شما و همه همسفران ( البته شاعرش را نمیشناسم ولی فوق العاده زیباست)
این لحظه زیبا را
این مستی و غوغا را
این حال مصفا را
این شکر پذیرا را
ادعونی ربی را
این دعوت کلی را
این رحمت عامی را
در نزد تو بودن را
بر خوان تو بودن را
آن نقطه صفری را
آگاهی محضی را
کز روز الست بودست
من سجده کنم آن را …..
سلام به خانواده عباس منش و استاد و خانم شایسته و مایک عزیز
شروع این سفرنامه حکم دعوت نامه ای است که استادوخانم شایسته از امریکا برای خانواده عباس منش فرستادن وازماخواستن به امریکاسفرکنیم حال هرکس بااستفاده از۵نشان طلایی ایمان،توکل،عمل به اگاهی ها(متعهدبودن)،شکرگزاری وصبر(طی کردن تکامل) مدارهای خود(قسمت های سفرنامه) رایکی به یکی طی میکندتاشرایط گرفتن ویزا(رسیدن به اهداف) برایش مهیا شود وسفرفرکانسی خود راآغازکند.تمام قسمت های سفرنامه مثل یک حلقه اززنجیر بهم وصل هستندوهرحلقه ،حلقه بعدی را پشتیبانی میکندبطوریکه یک مسیر صاف ولذت بخش راطی میکنی .درواقع هرقسمت تکه های پازلی هستندکه به تنهایی زیبا،جالب وهیجان انگیز است ووقتی درکنارهم قرارمیگیرند شگفتی خلقت وعظمت الهی را نشان میدهند ودردل هرقسمت آگاهی های ناب ورموز زندگی(ساده زیستن،سبک شخصی خودت رو داشتن،تغییرزاویه دیدبه موضوعات،شکرگزاری ،توجه به زیبایی ها) نهفته است انکار هرقست تکامل قسمت بعدی است دراین اتفاق خانم شایسته عزیز دستان خداشده اندوباعهده گرفتن کارگردانی سریال شاهکارخلقت مارا شگفت زده کردندشاید درپس این شگفتی تلنگری باشد که بله همه چیز شدنی است وتو قدرت خلق داری پس به خودآی که خداو بهشت برین ونعمت های بیکرانش منتظرتو هستند دراین سریال یاد حرف استادافتادم که میگفتندحرف بدون عمل حرف مفته.من ازطریق همسرم که بعضی محصولات را خریداری کردند با این خانواده صمیمی آشنا شدم وکم وبیش ازمحصولات وفایل های رایگان استفاده کرده ام ولی دراین سفرنامه معنی جمله استاد رو درک کردم چون خود ایشان متعهد به انجام دادن مباحث مطرح شده درمحصولاتشان هستندو واقعا برای استاد حرف بدون عمل وجود ندارد درواقع افزایش بارآگاهی درصورتیکه بدان عمل نکنی و متعهد نباشی نه تنها سودمند نیست بلکه موجب پراکندگی افکار وسردرگمی ذهنی میشود و نمی توان از بین هزاران راه ، راه درست راپیداکرد مثال درختی است که هرس نشده باشد وشاخ وبرگ های زاید به حدی باشند که به درخت فشار اورده و با یک طوفان کوچک ریشه از خاک جدا گردد همان طور که استادومریم جان در سفرنامه گفتند باید گیوه ها رو ورکشید وبا توکل و شجاعت حرکت کرد وبرای رسیدن به مقصد باید به نقشه (نشانه ها) توجه کرد وخداوند بهترین هادی بنده اش هست.سفرنامه برای من یه کارگاه عملی بود و دستاوردهایی که برایم داشت:۱-ساده زیستی ، وقتی ازدید ساده تری به موضوعات نگاه میکنی دیگر به ناخواسته و تضادی برخورد نمیکنی بهتربگویم انرا یه اتفاق ساده میپنداری که وقتی حلش کردی میبینی وای چقدر باحال وبه جابود مثل یه کادویاشکلاتی که درجعبه تودرتوبسته بندی شده وقتی جعبه هارو یکی بعددیگری بازمیکنی و به هدیه وشکلاتت می رسی اینقدخوشحال میشی که درپوست خود نمیگنجی .تازه درک درستی از روایات پیامبر و امام علی در مورد ساده زیستن پیدا کردم به جای این باور اشتباه که ساده زیستن یعنی دوری ازثروت و امکانات و زیبایی های دنیا.درواقع اصل مطلب رهایی وآزادی از تمام قیدوبندهایی است که تو را محکوم به ترس از آینده میکندو نمیگذارد تو خودت باشی و لذت ببری وسبک بال پرواز کنی منظور نچسبیدن به خواسته هاست که مانع از حرکت،توکل وخلق زیبایی ها میشوندو نمیگذارد پذیرای شرایط کنونی باشی تا به دنبال راه حل مناسب بگردی میتوان دراین مورد سفر به ابشار نیاگارا اشاره کرد آب به مسیرخود ادامه میدادحتی سنگ های بزرگ هم نمی توانستند جلوی حرکت و رهایی اش را بگیرند و جریان آب با صلابت و زیبایی شگفت اوری می خروشید وپاداش حرکت مستمر آب خلق ابشار بینظیری شد که چشمان همه مبهوت زیبایی و عظمتش شده است و حتی آسمان و انوار از این زیبایی به شعف درامدن و رنگین کمان زیبایی پدیدارشد و درانجا بهترین تابلو عظمت لایتناهی خداوند را دیدم.
۲-خود واقعی ات بودن ونداشتن نقاب برای تایید طلبی دیگران ودرگیر قضاوت ها نشدن و خودت روبه خاطر بقیه سرزنش نکردن و به سبک شخصی خودت زندگی کردن(عزت نفس)اینکه به راحتی روی زمین بشینی و به حیوانات غذا بدی و باهاشون حرف بزنی وبا غریبه ها ارتباط عالی برقرار کنی و به راحتی به عزیزت ابراز عشق کنی و آواز بخوانی مخصوصا اواز محلی استاد?
۳-لحظه حال رو تجربه کردن،چون استاد و خانم شایسته ومایک درلحظه زندگی میکنندوناراحت گذشته نیستند و ترس از آینده ندارند چشمانشان زیبایی ها و نکات مثبت رو میبینه و اتفاقات و ادم های مناسب رو تجربه میکنند و همواره به زیبایی ها هدایت میشوند وهمان طور که استاد در فایل
۳۱گفتند زمان اگاه و مکان اگاه هستندوقتی در لحظه سیر میکنی میتوان با یک دوربین موبایل شگفتی خلق کنی وازدل هرچیزی زیبایی هایش را بیرون بکشی واز گل های یک باغچه ،معاشرت بافردی ناآشنا ، صدای جیرجیرک ها در دل شب ،رقص مردم ،انداختن نور به درختان در تاریکی، پختن یک نیمرو ودادن یک فنجان قهوه به عشقت لذت ببری و بقیه رو دراین زیبایی سهیم کنی.اما ازتاثیر فوق العاده ای که فایل ۱۵ برمن گذاشت نمی توانم بگذرم واقعا خدا رو دروجودم احساس میکردم و ناخوداگاه گریه میکردم شاید انموقع بااشک هایم از خداسپاسگزاری میکردم.یک مهمانی ساده و رهابودن از افکار و اعمال زاید،هم نشینی افرادی که هدفشان لذت بردن از هم بود فارغ از هرگونه نژادو مذهب و اعتقادی،هرشخصی خود واقعیش بودبدون ترس و قضاوت دیگران وبه همین دلیل ان مرد به راحتی اواز خواند و ان دختران بدون توجه به دیگران می رقصیدن (عزت نفس رو درجمع احساس میکردی)،با اینکه شرایط مناسبی برای استادومریم جان و مایک در ان پارک فراهم بود اما موقع رفتن خوشحال و خرسند بودن و به شرایط نچسبیدن و باحال خوب حرکت کردن به این نیت که جاهای بهتر وزیباتر دیگری هست که منتظر ماست(رهایی)، مهربانی و آرامش و صمیمیتی که درچهره خانم راشل بودو دیوانه کننده بود موسیقی ارامش بخش با تصاویر زیبا ازطبیعت و جاده ای سرسبز، نمایش ثروت و فراوانی با به تصویر کشیدن ماشین ها و خانه ها،کودکانی که غرق لذت بردن از اب بازیشان بود و تمام توجهشان به خواستشون بود،برای رسیدن به مقصد درمسیر باید از هرچیز و هرکس (وابستگی ها) گذشت که این مطلب در تصویری که اتوبوس از کنار ادم ها و خانه های کنار جاده میگذشتند رو میتوانست درک کرد،ورود به تونل (پا رو ترس ها گذاشتن و مواجهه با تاریکی های وجودمان و داشتن شجاعت و توکل و امید )خروج ازتونل (نور و غرق خداشدن پاداش صبر و امید داشتن واینکه وقتی توکل کنی زیبایی ها رو درک میکنی)مهربانی و توجه مریم جان به مایک بادادن یه ظرف میوه که نشون میده ایشون فردی متعهد و مسئول هستندو اینکه اگر بنده همین قدر متعهد به انجام انچه یاد گرفته ام باشم دنیا گلستان میشود.ببخشید طولانی شد عاشق همتون هستم
به نام حق
قسمتی که برای من از همه جذابتر بود قسمت 26سفرنامست چون این فایل اون وجه شاد منو به یادم یاره و عمیقا حالم رو خوب میکنه منو یاد خود واقعیم میندازه که قرار بوده همین قدر شاد و احساس عالی داشته باشم.
ثانبه به ثانیه ش حس خوبو عالی داشت از آهنگی که گذاشته بودین که ناخوداگاه آدمو به حرکات موزون وامیداره
از ز وقتی که رفتیم زیر آبشار
از حس خوب شما سه نفر
و از غذا دادن به سنجاب سیاه و اون پرنده های جیغ جیغو ودلیل مهمتر که برام جالب بود اینکه منو چقد یاد خودم انداخت که چقدر تغییر کردم و ارومتر شدم.
من سال 90 تو سن 20 سالگی نزدیکترین آدم زندگیم برای شنا تو یه دریاچه جون خودش رو از دست داد
من از اون موقع به بعد حتی دریا و دریاچه رو که تو تلویزیون میدیدم پاهام میلرزید حالم بد میشد قلبم از ترس تند تند میزد یه حس بد حس ترس عمیق از آب تمام وجودمو میگرفت
تو دانشگاه دوستم خیلی دوست داشت من این ترسو بزارم کنار خیلی مشتاق بود بلخره منو با زور برد استخر
وقتی نزدیک آب شدم دوباره همون ترس ها همون تپش قلب حتی دوستم گفت اگه حالت بده بریم
من با خودم گفتم نه حالا که اومدم بزار امتحان کنم بلخره رفتم تو آب
حسم به آب همیشه مث یه قاتل بود
ولی اون روز انگار برم رودر روی اون قاتل وایستم و بشناسمش حرف بزنم حس ترسم کمتر شد و کم کم تونستم باهاش کنار بیام
میدونستم مسلئه من آب نیست از آب نمیترسیدم ترس واقعیم از مرگ بود از دست دادن عزیزام بود
هرکی میخاست بره دریا بهش میگفتم توروخدا به اب نزدیک نشو از دور نگاه کن انگار که با این توصیه ها میتونستم مرگو از اونا دور کنم
اون روزها خیلی به مسئله مرگ فکر میکردم که اصلا چرا میمیریم؟ چرا زنده بشیم که بخاییم بمیریم؟؟
و مهتر از همه فک میکردم اگه اونایی که من خیلی دوسشون دارم یه روزی بمیرن منم میمیرم
ولی با کمال تعجب میدیدم زنده ام و دارم زندگی میکنم به این نتیجه رسیدم که مرگ نباید چیز بدی باشه
از اون جایی ام که همیشه قرآن میخوندم میدونستم مرگ نابودی نیست ولی نمیفهمیدم این که مرگ نابودی نیست یعنی چی؟؟؟ پس چیه؟؟
ولی الان با آموزش های استاد مرگ واسم شیرین ترین اتفاقه حس میکنم میرم یه جای بزرگتر زیباتر یه جایی که انقد خوبه که حتی نمیتونم زیباییش رو تصور کنم اصلا همین که یه ذره به خدا نزدیکتر بشی خودش عالمیه واسه خودش
الان وقتی مسجد محله میگه انا لله و انا الیه راجعون حس نابودی به من دست نمیده
قبلا هروقت از بلندگوی مسجد اینو میشنیدم سر تا پام حس غم عجیبی میگرفت احساس نابودی نیست شدن ولی الان میگم خوش به حالش خدا رحمتش کنه با لبخند رضایت
وقتی این میشنوم حس یه مسافری رو دارم که بعد سالها دوری رسیده به خونش به آشیونش رسیده به ریشش به همون جایی که بهش تعلق داره
قراره چقدر آگاهتر بشه چقدر بزرگتر بشه حس یه زندونی رو دارم که بعد حبس ابدش یه دفعه واسش تخفیف اومده و آزاد شده
حس آزادی واقعی رو دارم حس یه پرنده که پرواز میکنه حس اینکه از اون بالای آبشار نیاگارا بپری پایین و تامیخای برسی زمین پرواز کنی تو آسمون
جالبه خیلی ام جالبه دقیقا روز بعد اینکه این فایلو دیدم خواهرم بهم زنگ زد گفت نمیری موج های آبی گفتم بریم و اون لحظه اصلا فکر نمیکردم اینو جذب کرده باشم چون وقتی این فایلو میدیدم انگار که خودم اون جا بودم یه درصد هم این نبود که تجسم کنم نیازی نبود اونجا بودم حس میکردم اون شدت شلاقی زدن آبو اون حس شوق و لذت بردن واقعی از بودن اونجا
فرداش که رفتیم موج های آبی چقدر عالی بود دقیقا همون حسایی که شما سه نفر داشتین منم داشتم یه جاهایی درست کرده بودن آبشار وقتی میرفتم زیر آبشار حس میکردم الان اون آبشار نیاگاراست
روز فوق العاده ای بود
خیلی به خودم و رفتارام فکر میکردم
یادمه دفعه اول که رفته بودم استخر خیلی معذب بودم به دلایلی که الان خنده دار ترین دلایل میتونه باشه ولی اون روز اصلا به این موارد توجه نمیکردم به این فکر کردم که چقد بی توجه شدم چقد راحت شدم چقدر انگار دیدم از اون دید بسته باز تر شده
چقد حال کردم که بزرگتر شدم و دیگه جوری که خیلیا فک میکنن فک نمیکنم و این منو خیلی خوشحال میکنه.
وچقدر با آب دوست شدم با دریا با دریاچه کلا این سفرنامه باعث شده کلی از ترس هامو بزارم کنار ترس از حیوانات ترس از ارتباط برقرار کردن با آدمهای غریبه(خانم کتی) این که میشه از هیچی نترسید و زد به دل ترس ها میشه با همه چی دوست بود و لذت برد و همه چیو بسپری به خدا که یه جوری آدمو هدایت میکنه که هیجان انگیزه که همیشه واسه آدم سوپرایز داره
انگار بعد هر غافلگیری که میکنه و خوشحالی مارو میبینه برای دفعه بعد خلاقیت بیشتری به خرج میده که ما غافلگیرتر بشیم
چه خدای با حالی واقعا…
تا حالا به خلاقیت خدا اینکه چقدر خلاقه فکر کردین؟
وقتی آدم این آبشار با این عظمت رو میبینه خیلی سخته به نظرم به اونی که اینو خلق کرده به خالق همچین اثری فک نکنه
که در کنار اینکه باصلابته عظیمه چقدرم زیباست
همه حس های آدمو درگیر میکنه چشم آدم که این همه زیبایی رو میبینه گوش آدم که این همه زیبایی رو میشنوه حس لامسه آدم که لمس میکنه فکر آدم که فکر میکنه به این زیبایی و حیرت میکنه از این عظمت و زیبایی و فهم آدم که میفهمه و درک میکنه این اّبشار که این همه عظیمه و زیباست که این گوشه ای از زیبایی و خلاقیت و عظمته خالقشه
یادم باشه که یادم نره هرچی میبینم قراره برسم به خودش این همه نشونه گذاشته که یکی یکی ببینم و برسم به درک و فهم خودش
حواسم باشه از جای دیگه که ترکستان باشه سر در نیارم که به خودم ظلم کردم.
خدای عزیزم به خاطر لحظه به لحظه زندگیم به خاطر همه ی فراز و فرودهاش
به خاطر همه آدمهای زندگیم اونایی که بودن الان نیستن و همه اونایی که قراره بعدا باشن
به خاطر قطره به قطره ی آبهایی که نوشیدم
به خاطر ذره به ذره ی غذاهایی که خوردم
به خاطر سلول به سلول بدنم
به خاطر هوایی که تنفس کردم و میکنم
به خاطر همه نعمتهایی که دیدم و ندیدم به خاطر تمام نعمتهایی که به نظرم بدیهی بودن
به خاطر تمام زیبایی هایی که دیدم به خاطر چشم هایی که این زیباهارو دیدن
به خاطر تمام زیباهایی هایی که شنیدم به خاطر گوش هایی که این زیباهارو شنیدم
به خاطر تمام روزهای عمرم و به خاطر همه چی ازت سپاس گزار و ممنونم
از شما خانم شایسته ی نازنین که این همه زیباییهای خدارو به ماهم نشون میدین صمیمانه سپاسگزارم که با توجه به نکات مثبت احساسمون خوب میشه و این احساس خوبه واقعی اتفاقات خوبه واقعی رو به وجود میاره تو زندگیمون علاوه به اینها کلی کمک میکنین آدم ها ترس هاشون رو بزارن کنار رویاهاشون رو به یاد بیارن و زندگی رو زندگی کنن
و سپاس گزار خداوندم که مریمی به این مهربانی و شگفت انگیزی خلق کرده
شاد باشید.
در پناه حق
سلام استاد و خانم شایسته عزیز حالم خیلی خوبه میدونم حالم شماهم خیلی خوبه
فایل شماره 26خیلی عالی بود تا جایی که همون دفه اول ده بار پشت سرهم دیدم
تو همین فایل اون پیرزن عاشق و پیرزن خوشحال پشت سر شما رد شد و مثل یک کودک خوشحال راه میرفت بی خیال
این فایل احساس منو عالی کرد
واقعا استاد شما بدون اینکه نگران حرف دیگران باشید یا اینکه خجالت بکشید مثل یک کودک خوشحال میپرید داد میزنید سپاسگزاری میکنید
خدایا منو هدایت کن تا تکاملمو خوب برم تا به جایگاه استاد برسم
استاد اونجا یه هویی پریدی جلویه دوربین
اونجایی که سپاسگزاری میکنید واقعا خیلی خوبه
چقدر انسانها در آرمش هستند خوشحال هستند انگار همگی باهم دوستن
رنگین کمان آبشار چقدر زیبا بود
استاد وقتی آدم تو فرکانس درست هست تو فرکانس زیبایی ها است
میتونه اون سنجاب رو ببینه میتونه مثل سلیمان نبی بشه بقول خانم شایسته
من دارم قدم اول رو کار میکنم خیلی محصول خوبیه یکی از بهترین محصولات استاد عزیز
استاد شما نمیتونید وزن خودتون رو پایین بیارید استاد اینو میگن تا به شما انگیزه بدم ???????
خدا نگهدار
باسلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیزو مایک دوست داشتنی ودوستان خوبم در این خانواده صمیمی.من یاسمن اسماعیلی هستم وبا ایمیل خواهرم براتون مینویسم.این روزها صدا و تصویرتون برام دیگه شده جزئی جدا نشدنی از لحظات هر روزم،ابتدا از شما استاد گرامی و مایک عزیز برای صبوریتون و اینکه با وجود سختی هایی که براتون داره ،اجازه میدید خانم شایسته عزیز این فیلمها رو بگیرن تشکر میکنم.وباز تشکر فراوان از خانم شایسته عزیز، بخاطر گرفتن این فیلمها وگذاشتن این همه زیبایی در سفرنامه،واینکه واقعا ایشون دست خداوند شدند با این کارشون و بقول استاد این همه درخواستهای ما ازخداوند،از طریق ایشون داره جواب داده میشه.من هرقسمت سفرنامه رو که میبینم کلی ذوق میکنم و کلی باور فراوانی و روابط خوب وایمان به خداوند برام ساخته میشه،اما قسمت ۲۳ برای من اصلا یک چیز دیگه هست .چرا؟ بخاطر شعر ی که استاد در هنگام بیدار کردن مایک خوندن.من فایل تصویری قدم چهارم را که استاد در قایق این شعر را خوندن ندیدم،چون اکثرا فایلهای صوتی را گوش میکنم.اما وقتی این شعررا شنیدم،بقول خانم شایسته عزیزم، دیوانه شدم،دیوانه.من در خیلی از فایلهای استاد در مورد دریافت نشانه ها شنیده بودم،که وقتی شما باورت قوی میشه ،قطعا نشونه هایی دریافت میکنی،امااین جمله بجای اینکه منو کمک کنه،مثل یک نویز مدام تو مغزم باعث آزارم شده بود و گاها از انتظار کشیدن به نا امیدی میرسیدم،خلاصه خیلی منتظر نشانه ها بودم،واینجوری چون منتظر لحظه بعدی بودم،همواره لحظه حال را از دست میدادم ،یعنی آینده برام مهمتر میشد،آینده ای که میتونه حتی یک دقیقه دیگه باشه و دیگه میدونم که خدا یعنی حضور در لحظه حال،اگر در لحظه حال حاضر نباشم و ازش لذت نبرم ،نمیتونم انسان با ایمانی باشم،اما واقعا نمیتونستم ،همه اینهارو باهم هضم کنم و به یک نتیجه درستی برسم. من در گیرودار فهم و این باگی بودم که این وسط برام افتاده بود،بودم که یک دفعه تو این قسمت سفرنامه شماره ۲۳، استاد این شعرو خوندن ودست خدا شدند و این موضوع برام حل شد و الان ذکر هر لحظه من شده: باید پارو نزد،واداد. باید دل رو به دریا داد.خودش میبردت هرجا دلش خواست.به هرجابرد بدون ساحل همونجاست.بله از اونروز مدام این شعرو میخونم،تو پروفایلم میگذارم ،پشت کتابام نوشتم و دیگه باهاش زندگی میکنم.از استاد عزیزم و خانم شایسته ی عشقم خیلی خیلی ممنونم که دست خدا شدند واین خوره فکری منو برطرف کردندکه داشت منو به دیوانگی میرسوند.خدای عزیزم رو سپاسگزارم از اینکه راز بندگی رو بهم آموخت که بنده آنی که در بند آنی ومنو حتی از بند رسیدن به آرزوهام هم نجات داد و حالا رها هستم به مدد ایمان به قدرت راستین خداوندم .خداوندی که در زمان مناسب ودرمکان مناسب،منو با افراد مناسب قرار میده ومیدونم تنها کلید رسیدن به چنین جایگاهی ،توحیده ودیگه دربست چاکر خودشم و منتظر نیستم .از همین لحظه لذت میبرم ومیدونم که خودش برام قایقران،برام باد وبرام قایقه و اصلا در دریای وجودش ،چه ترسی از چه چیزی دارم.خدای عزیزم ممنونم برای حضورت در هستی بی منتهای شکلها و فرمها که همه تویی وتو همه .ممنونم برای همه ی دستهایت بخصوص در این خانواده صمیمی.ممنونم از همگیتان.دوستون دارم رها وآزاد از هر قید وبند و یا آرزو.خداوند حاضر در هر لحظتون.??
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و خانم شایسته
همین مهم اینه که یک نیرویی الان ساعت 2 شب من رو آورده با این انگیزه که حداقل یه تشکری بکنم از استاد عزیز و خانم شایسته گرامی، چونکه خودم تجربه فیلم برداری از صحنه های مختلف رو در عروسی ها داشتم و در زمانی از بچه گی شاگرد فیلم بردار هم بودم خیلی از موارد رو که استاد اشاره کردن حداقل من یکی با تمام وجودم تجربه کردم اونهم زمانی که صحبت اعتبار و فیلم مردم در میان هست که درست از آب در بیاد.
در گوش کردن این فایل و دیدن قسمت های مختلف سفر نامه همش یه اشکی توی چشمام جمع میشد برای این همه ذوقی که خانم شایسته برای بیان قوانین دارند که به ما بگن ، دقیقا مثل بچه ای که اسباب بازی تازه ای خریده و کلی ذوق داره برای بازی
خانم شایسته واقعا با تمام قلبم از این همه عشقی که میزارید برای ما در این فایلها و زمانهایی که میگذارید ، سپاسگذارم
راستش شاید اولین نکته ش همین باشه که ظبط این برنامه دردسر و غر های خاص خودشو داشته باشه و شاید لذت سفر رو برای خود فرد کمتر بکند ، اینها هستند بله ، اما به قول قرآن چه سعادتی بالا تر از این که نام خدا رو در دلها روشن کنید
واقعا با این کار نام خدا بار ها در دل من روشن شد و بهتون تبریک میگم چونکه خداوند قول سعادت در دنیا وآخرت رو برای این مورد داده است.
قرار شد که از آموخته هایم در این سفر خانوادگی بگم :
قسمت 1 :
واقعا هزار بار فکر کردم برای اجرایی کردن اون تکه ای که خانم شایسته رفته تراس خونه تمپا و میگه که قراره که زیبایی ها رو ببینیم و لذت ببریم بدون اینکه بخوایم وابسته بشیم چونکه بینهایت بیشتر و زیبا تر از اونها وجود دارد ، یه جورهایی جرقه باور فراوانی میشه گفت برای من بود که به دستان خداوند زمانی که با خودم در صلحم و احتیاج دارم نچسپم چون بینهایت دست داره خداوند و این فردی که الان به من خدمت کرد این آدم رو خدا فرستاده اعتبارش خداییه و با اعتیار خدایی بودن فرد ازش تشکر کنم و تحسین کنم بینهایت قدرت و دستان خدای خودم رو
داریم میریم زیبایی ها رو ببینیم
این جمله هم این نکته فوق العاده رو داشت که آگاهانه برای هرکاری از جمله سفر و غیره منتظر دیدن زیبایی ها باشم و آگاهانه بر زبان بیاورم که در زندگیم به واقعیت بپیوندد و با این کارم اجازه ندهم که شیطان و افکار غالب کلام و فرکانسم رو در دستشون بگیرند
(اینو توی پرانتز گفتم که واقعا ممنونم بابت زمان فایلها مختصر و مفید داره همه چی رو بیان میکند . واقعا از غر های استاد تا انرژی و عشق بینهایت خانم شایسته همه چی دست به دست هم داده که لذت ببرم .سپاسگذارم)
قسمت 2 تا 6
توی این سالهایی که با استاد هستم و بغیر از چند تا فایل تلگرمی کوتاه از زندگی ایشون چیزی بغیر از یه میز و چراغ فیلم برداری و دوربین و در نهایت نیم تنه استاد رو بیشتر ندیده بودم و همش یه سری نجوا داشتم با این حال که از آموزه ها نتیجه گرفته بودم ، که اول نمیزاشت بیشتر استاد رو باور کنم دوم میگفت که زندگی اینجوری جهنمه ، این که خودش اینجور حرف میزنه عمل کنه اصلا خیلی سخته و از این حرفها که به لطف خدا اونها همش حل شد و یاد گرفتم همین علی که هستی باش و با خودت در صلح و فقط یه سری چیزها که تو ذهنت میچرخه رو بیار بهشون جهت بده در راستایی که میخواهی و پاش بمون تمام
واقعا بابت این کارتون سپاسگذارم که این همه عشق نشون دادید و من هر قسمت رو با عشق hd دانلود میکنم و یجورهایی با عشق شده پوشه سفرنامه
قسمت 7 :
واقعا به خدای خودم بعد از دیدن این قسمت گفتم که بابت این همه پروانه زیبایی که خلق کرده سپاسگدارم
و به خودم گفتم که علی این مهم نیست چقدر جمله قشنگ باورهای خوب شنیده ای بلکه باید اونها رو برای خودت راهشو یاد بگیری به باور تبدبل کنی و مهم تر از همه پاش بمونی و عجله نکنی و ایمانو به قانون خدا نشون بدی
دیدن این پروانه ها من رو یاد اون روزهایی انداخت که یه باور رو شروع کردم بسازم ، وای خدای من امان از این همه نجوا مگر میزاره کارتو انجام دهی مثل همون لحظه ای که کرم به دور خودش پیله میپیچه که بشه پروانه و هیچ عجله ای نداره و هی به خودش نمی گه (بعد از ایزوله شدن و دادن ورودی مناسب به ذهن ) ای بابا حالا ما یه کرم بودیم اون رو هم دیگه نداریم یا مثال انسانی که ما یه آدم بودیم چار تا رفیق داشتیم الان که چی کجاس نتیجه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پروانه داستان ما اصلا عجله ای برای این کار نداره که پروانه بشه و اجازه میدهد که هدایت جهان این کار رو براش انجام دهد
و به خودم گفتم علی باید نشانه های هر باور رو چندین بار به خودت و خدای خودت بگو و ادامه بده عجله نکن پروانه ها رو بیاد بیار قانون تکاملی که استاد میگه همینه یاد بگیر اینجوری خودتو توی مسیر هدایت الهی قرار بدی و بعد خدا کارشو بله سریع الاجابه
قسمت 8 :
صف های طولانی برای نوشابه ، سرگرمی و خرید وسایل ای که استفاده بیشتری در زندگی داره با برند محبوب
من این رو درک کردم که هرچقدر یک کسب و کار میخواد کوچیک راه اندازی بشه مهم نیست بلکه مهمه که با باور فراوانی کیفیت رو بالا برد و این انتظار رو از جهان داشت که از بی نهایت طریق دست خدا مشتریان بیشتر و بینهایت ایده حل کننده مسئله مردم برای ما ثروت بیشتر بسازد و از زندگی لذت ببریم و پیش ببریم کارمون رو در مسیر درست
قسمت 10و24 :
حل مسئله ، به این معنا برام جا افتاد که اگر به تضادی در زندگی برخودم به خودم یاد آور بشم، که این عامل بزرگتر کننده من هست و به جای گریه و زاری و ناله بیا بگم که مسئله به وجود آمده خب حلش میکنم ممکنه قبل از من هم برای کسی پیش اومده باشه جستجو میکنم تو اینترنت یا میپرسم بلاخره خدا راهشو بلده بهم میگه
و اگر حین حل مسئله به هر شکلی کسی من رو مسخره کرد یا به قول استاد خنده زجر آور کرد من توجه نکنم و کارخودم رو ادامه دهم و خدای من به کسی که ادامه میدهد پاداش میدهد
قسکت 11 :
بیشتر اون قسمتی که افراد از جوان و پیر در مراسم خاص خودشون دارن میرقصن و لباس شاد پوشیدن و بر خلاف دیدگاه ما دارن خوش میگذرونن رو دوس دارم چون این خواسته در من ایجاد شد که شاد بپوشم و بمونم و به حرف مردم اهمیت ندهم اگر چه در ایران فعلی مخصوصا برای افرادی که سن بالا تری دارند حرف مردم شده سند
قسمت 14 :
تمام هدایت هایی که شدید رو میشه در این جمله خلاصه کرد که تا تجربه اش نکنی نمیتونی طعمشو بچشی
واقعا اینجو اتقاق های فوق عجیب بر نفع من دیگه اونقدر اتفاق افتاده که فقط میتونم بگم خدا رو شکر و بذارم که دوستانم خودشون تجربه کنند با عشق
قسمت 16 :
بی تعارف خیلی دوس داشتم ایده پخت مرغ زیر برنج را و یکمم دهنم آب افتاد معلومه که دستپخت خانم شایسته خیلی عالیه
قسمت 17 :
شاید آدم بتونه کار جدید انجام بده براش خیلی انگیزه های بعدی به همراه داشته باشه اما به نظرم حتی خود من اگر بتونم همچین کارهایی(کوتاه کردن موی سر + گفتن کلمات محبت آمیز) رو در رابطه عاطفی ام برای طرف مقابل انجام دهم کلی عشق و محبت بینمون بیشتر میشود و به نظرم حسش خیلی خوب میشه که برای طرف مقابلت وقت بذاری ، به نظرم یه جورایی برانگیخته میکنه وجه خوب آدم ها رو
قسمت 19 :
ثروت چقدر خوب میتونه باشه که هم خودت بینهایت ازش لذت ببری و خانواده خوشهال رو داشته باشی و هم بنایی رو به زیبایی طبیعت بسازی که افراد زیادی نون بخورن و مایه لذت بغیه افراد بعد از خودت باشه
قسمت 21و22و29و30 :
ارتباط برقرار کردن با نگاه توحیدی با افراد غریبه و غیر همجنس
من اعتراف میکنم که توی این زمینه باید بیشتر روی خودم کار کنم و از این فایلها استفاده کنم و لذتشو ببرم که چقدر راحت و آزاد با بغیه میشه ارتباط برقرار کرد و ایده گرفت و هدایت شد
بابت فایلهای آبشار بسیار سپاسگذارم واقعا حرف برای گفتن نداره مخصوصا غذا دادن به حیوانات میتونه در مسافرت لذت بخش باشه
دوستان عزیزم در پناه حق