سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-09 08:10:202024-07-31 11:45:42سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
نمیخوام متن طولانی بنویسم ولی گفتم خیلی بی انصافیه اینو نگم منم دقیقا روزی که آبشار نیاگارا رو دیدم و واقعا تجسم کردم حس کردم اون ابها بصورت من میخوره نمیدونم فرداش بود یا دو روز بعدش این صحنه رو تو واقعیت زندگیم تجربه کردم.البته تجربه هایی زیادی دارم که تو دفتر خودم مینویسم ولی دیگه این خیلی منو به هیجان اورد گفتم به اشتراک بزارم.ازتون ممنونم استاد عباس منش و خانم مریم شایسته عزیز
با سلام خدمت همه دوستان و آقای عباسمنش و خانم شایسته
داشتم فکر می کردم واقعا کدوم کلیپ از میان این ۳۱ تا کلیپ جذابتر بوده برای من خود آر وی با کلیه امکاناتش خیلی جالب بود . سال قبل که استاد برای اولین بار این خانه متحرک رو معرفی کرد من رفتم و کلیه مدلهای این برند را بروشورهاش رو دانلود کردم . و اینقدر به جزئیاتش پرداختم که پیش خودم گفتم من مدلی را میگیرم که یخچالش پشت صندلی راننده باشه چون موقع خرید و گذاشتن مواد غذایی لازم نیست تا وسط اتوبوس برم و در ثانی راننده و کمکش راحتتر میتونن از خودشون پذیرایی کنند ولی ایرادی که قبل از شروع مسافرت دور امریکا بهش می گرفتم این بود که حالا وقتی تو یک استیت پارک توقف و اسکان داری چطور می خواهی بری شهر خرید کنی .چون فقط فکر می کردم به پشتش موتور وصل میشه و اصلا فکر نمی کردم ماشین سانتافه رو هم با خودش ببره . یا وقتی از آبشار نیاگارا فیلم گذاشتین و از پشت صحنه های آبشار و پارکی که قبل از رسیدن به پارک وجود داشت خیلی باور فراوانی آب در دنیا رو به انسان القا می کرد و یا رفتارهای دوستانه و محبت آمیز مردم امریکایی راباشما به عنوان یک ایرانی ,دیدم را نسبت به مردم امریکا عوض کرد . خلاصه همه فایلها دید فراوانی , لذت , نشانه ها , ایمان وتوکل و هزاران احساس خوب دیگر را به ما نشان میداد و باور مثبتش را برامون درست می کرد ولی فایل ۳۱ به نظر من یک چیز دیگه بود که تا حالا خود استاد هم یک همچین فایلی را درست نکرده بود .حتی در فایل ۳۲ نظر مخالفش رو و ناراضی بودن از فایل ۳۱ رو در صحبتهاشون ابراز کردند . شاید بهتر باشد برای روشن کردن مطلب داستان رو از اینجا شروع کنم که من و همسرم این فایلهای سفرنامه رو با هم میبینیم . و از اونجا که فایل ۳۱ در ساعت ۲ نصفه شب(به وقت محل اقامت استاد) فیلم برداری میشد و ایشون و همسرشون در تخت خواب بودند و صداشون ضعیف و بی حال بود . همسرم به من گفت بابا این عباسمنش هم شورشو در آورده تا حالا که بدون تی شرت میآمد جلوی دوربین حالا هم که با خانم شایسته ساعت ۲:۲۰ دقیقه صبح توی رختخواب ….من همون موقع پیش خودم گفتم حالا اگر استاد تام کروز بود و خانم شایسته نیکول کیدمن و فیلم خودشون رو بازی می کردند یک همچین حرفی میزدیم ؟. مسلما نه.و یا به عبارتی می گفتیم بابا اینها هنرپیشه هستند و دارند فیلم بازی می کنند و هیچ وقت به بدن برهنه اونها ایراد نمی گرفتیم و تازه اوج هنر نمایی میدونستیم. پیش خودم گفتم چقدر جالب توی این کلیپ خانم شایسته و استاد دارند حس و روابط عاطفی نصفه شبشون رو هم به نمایش می گذارند و چیزی که مخصوصا سالیان سال در ایران تابو بود را بنمایش گذاشتند. اتفاقا به نظر من فایل ۳۱ با همه فایلها فرق دارند چون واقعا یک چیز جدید بود نه اون مسخره بازی فیلمهای ایرونی رو داره که خانمه با روسری و لباس میره تو رختخواب و به قول استاد مرده هم با کت شلوار می خوابه و نه مثل فیلمهای خارجی اون روابط خصوصی زن و شوهر . در واقع یک روابط عاطفی واقعی ناشی از یک ذهن زیبا را ,با لحن بی حال شبانه که گوشه دیگری از قانون آفرینش و حس خوب و لذت بخش زندگی رو به ما نشون می دادند . حتی ساعت ۲ نصف شب هم حالشون خوبه و میتونن رو ذهنشون کار کنند . من فکر می کنم باید چندین بار این قسمت رو دید و ترمزهای خودمون را در این زمینه پیدا کنیم .چون واقعا هیچ وقت ما روابط سالم شبانه رو ندیدیم .
با تشکر از کلیپهای آموزندتون
بنام خدا سلام من همه قسمتارو دیدم البته اعتراف میکنم یجاهایی رو بدون تمرکز دیدم ولی یکی دو قسمت بود که واقعا از ذوق جیغ زدم یکیش اون قسمت بود که استاد میرقصیدن و یکی دیگش اونجایی که داشتن به سنجاب و پرنده ها غذا میدادن و مریم جون گفتن مثل سیلمان نبی شدی خیلی عالی بود تو همین قسمتم که راجب تموم شدن باتری دوربین داشتن میگفتن و شما با اون لحن بچه گونه گفتی افسرده شدم خیلی قشنگ بود خونه بورلی رو خیلی خیلی دوست داشتم ارزومه ازین خونه ها با همچین باغچه و گل آرایی داشته باشم آبشار نیاگارا و اتفاقاتش که دیگه فوق العاده بود…راستش اومدم فقط بنویسم من معمولا کامنت نمیذارم فقط وقتایی میذارم که یهو خودش بیاد اصلنم نمیخواستم راجب این چنتا صحنه که تو ذهنم بُلدتره از بقیه صحنه ها بنویسم ولی یهو خودش اومد گفتم بنویسم بد نیست اولش میخواستم بگم تا دیدم مسابقه گذاشتین تو ذهنم بود بیام یچیزی بنویسم که همه کف کنن بهم امتیاز بدن بعد با ساختن باورای درست بتونم نظر استادم جلب کنم برنده شم دو میلیون کیفم شارژ شه بعد بتونم قدم پنجم و که نتونستم این ماه بخرم تهیه کنم حتی تو فکرم بود بشینم کامنتارو بخونم ازونایی که همیشه کامنتای تاثیرگزار میذارن یاد بگیرم کامنت خوشگل بذارم…ولی نمیشه من مال این حرفا نیستم…کامنتم خودش باید بیاد…هنوز دوباره ننشستم از اول فایلارو نگاه کنم فقط تا قسمت 5شو تونستم دوباره ببینم برای همین خیلی ازون صحنه هایی که شاید اون موقع دیدم خیلی تاثیر گذاشته بوده روم الان یادم نیست برای همین بیخیال مسابقه میخوام بشینم سرفرصت دوباره سفرنامه رو ببینم مطمئنم اینبار اگاهی های بیشتری بدست میارم…خودمم میدونم یکم ازین فضا دور شدم که نتونستم مثل قدمای قبلی قدم جدیدو بخرم باید به خودم یه استراحتی بدم اول همون 4 قدم قبلی و دوباره روش کار کنم تا نتیجه مالیمم مثل بقیه نتیجه هام که توش بهتر شدم بشه بعد قدم پنجمم خودش میاد…درپناه خدا باشید دوستون دارم
متشکرم استاد و مریم جون بابت فایلای گرانبهاتون :*
سلام به خانواده عزیزم
دوستان دور اما نزدیکم
ورودیهای مثبتم
خانم شایسته عزیز از شما سپاس گزارم که لذتهاتون رو برامون به اشتراک گذاشتید
تجربه های جدید و لذت بخش این سفرنامه تو حس و حال خوب من خیلی تاثیر داشته و واقعا آموزشهای استادو ما تو زندگی شخصیشون دیدیم و برامون تیک خورد
من عاشق فایل خانه آبشار و قسمت های آبشار نیاگار بطور ویژه هستم و بطور تیتروار تاثیراتشو میخوام بنویسم:
عزت نفس خانم شایسته در آشپزی.رابطه عشقی بدون وابستگی که خیلی منو بفکر فرو برده.
رابطه خوبش با مایک پسر استاد واقعا جای تفکر داره
هدایت شدن به سمت زیباییهای بیشتر که عمیقا منو بفکر برده
در لحظه و رها بودن
خانم شایسته برام خیلی جالب بود که گفتید عاشق خانه آبشار بودید از دوران دانشجویی
خب من اگه جای شما بودم به محض رسیدن به آمریکا به دیدنش میرفتم…ولی شما حتی یادتون نبود…این تو ذهن من اینطوری تیک خورده که شما وابسته نبودید به اون زیبایی
خیلی جالبه خیلی زیاد
من از رفتار شما خیلی چیزا یاد گرفتم
یعنی لذت بردن شما درونی
من توی هر سفری بایددد به اون قسمت خاص میرفتم تا حالم خوب شه…اما فهمیدم درست تر این هست که از درون راضی باشم
از اینکه تو مکالمات شما سه نفر تو لحظات عادیتون استفاده آگاهانه از قانون که البته جز عادتهاتون شده
خیلی جالبه
شما اصلا قانون رو هم ندونی یک مدت با همچین خانواده ای باشی کلییییییی تغییر تو رفتارا و نگرشت ایجاد میشه و چی بهترزین
اصلا اون فایلی که استاد سرش رو بالش بود و داشت در مورد سفرنامه و اتفاقات خوبشون حرف میزد و نگاه عاشقانه اش به خانم شایسته انقدررر برام دلچسب بود که نگو
انقدر قانون و باور برام همون چند مین تیک خورد که نگو
خیلی از ته دلم همچین رابطه ای خواستم
چقدررر چشمهای استاد اون لحظه دلنشین بود
رها رها رها
استادی که یکهو دقیقا عین بچه ها میگه وای رنگین کمون….یا نسیم خنکی که از پنجره آر وی میاد تو و همون لحظه بیانش میکنه
خیلی تاثیرات مثبتی توی ذهن من گذاشته
باغچه ی بورلی که اصلا دیگه نگو…انگار دقیقا منتظر دوربین ما بود و بلافاصله دعوتتون کرد و اون باغچه شگفت انگیز….واقعا جز عجایب
به حدی زیبایی داشت واقعا در خودم نمیبینم بیام بنویسم تو سایت ولی کلی باورامو محکم کرد
خدایا شکرت
خانم شایسته میدونی یک ایده عالی برای لذت بردن و ساخت ثروت به ذهنم از همین فایلای سفرنامه شما بهم رسیده
آبشار نیاگارا….رها بودن آب
واقعا من یارای نوشتنشون رو ندارم
ولی به قول استاد جواب درخواستای ما این فایل سفرنامه شده
من خیلی لذت بردم ازین فایلا
خدارو سپاس گزارم که در مدارش قرار گرفتم
عاشقتم من
چقدر این کلمه تو ذهن من رفته
یک عبارت طلایی این فایلا
توی روابط
توی عزت نفس
توی تمرکز بر زیباییها
توی هدایت شدن
طبیعت بینظیر آمریکا
واقعا بخوام کامل بنویسم یک کتاب ازش درمیاد حدود ۱۰۰ صفحه حداقل???
خدایا شکرت که اگاهیهام خیلی رشد کرد
خوشحالم همراه خانواده سه نفره شما هستم
خوشحالم درین مدار قرار گرفتم
خدای زیبایم سپاس گزارم
سلام
جواب مسابقه : فایل 28
این قدر عاشق این فایل هستم که آن را گذاشتم روی دسکتاپم و تند تند می بینم.
حالا چرا:
در جایگاه و هر لحظه در این فیلم، حس کردم خدا را با تمام وجودم .
موجهای کوتاه و یکنواخت آب که پشت سر هم می آیند و می روند توی قلبم و دوباره از اول.
تجمع گیاهان در وسط آب مثل یک جزیره گیاهی، رنگ قشنگ آنها، یک عالمه رنگ سبز قشنگ که یک جا گرد هم آمده اند .
مه بالای آب، که این قدر زیبا و طبیعی هستند که محو وجود آنها می شوم؛ این احساس من ناخودآگاه است نه اینکه قصد کنم که از آن لذت ببرم، گیاهان در هر جایگاه مثل یک جزیره کنار هم جمع شده اند و این عالی است و محشر است، رنگ آب برایم بسیار زیبا است در هر جایی رنگی دارد در حالیکه همه یک رنگ است ؛ آبی آبی بعد به سفیدی بیشتر می زند و بعد این قدر کم کم پر رنگ می شود که به زردی و قهوه ای میرسد. جلوی تصویر در فیلمبرداری، از تیره به روشن تغییر می کند، جایی آب کاملا تیره است و سبز تیره است و آبی تیره و در جایی که آبشار است آب به خلوصش به رنگ آبی با کفهای سفید در جلوی آبشار به پایین می ریزد، سبز و قهوه ای و دوباره آبی و تا جلوی تصویر کشیده شده است . رنگ ابی که تکه تکه رنگها را نشان می دهد و در هر قسمت هم موجها با طول موج یکسان هستند و به رنگ سبز خیلی خوشرنگ می زنند. حتی مه ای که از آب هم هست طیف رنگش فرق می کند از سفیدی خالص و پر رنگ تر متمایل می شود به زرد و زرد تر و در انتهای آن حتی رنگ پر رنگ و کم رنگ سفید و ابی آب در خود آبشار مشهود است.
حسم همیشه در مورد آب این است که، پیش می رود پیش می رود و در این فایل به وضوح و شدت بیشتر پیشرونده بودن آب را حس می کنم جلو می رود و جلو رونده است ؛ اصلا پسرفتی در کار نیست و عقبگردی وجود ندارد ، آب فقط می رود و می رود فقطم به جلو ؛ و یک احساس خوب به من می دهد که تو هم باید این طور باشی و از طبیعت الهام بگیری.
گیاه رنگی کنار آب که رنگ بنفش خوش رنگی در کنار این قسمت آبشار را ایجاد کرده است با آن ساقه ها نازکشان؛ ولی پابرجا در کنار قدرت آبشار محکم و پا برجا هستند.
شکلهای تصویری که در آب دیدم چه در قسمتی که آبشاری است و در قسمت بعد از آبشار روانتر است ؛ خطوطی موجها چنان زیبا هستند که از توی آنها با دقت که نگاه کنیم کلی شکل و تصویر می توانیم در آوریم.
حسی دارم که ما آدمها در همه جا نفوذ کرده ایم و می توانیم و ما می توانیم را در ذهنم حک می کند. در زیر آبشار در کنار آبشار در بالای آبشار در ساختمانهای بلند در وسط آبشار ووو.
چه ساختمانهایی با پایه های محکم در کنار آب ریشه دارند؛مثل درختان با ریشه های محکم در کناره های آب ؛ و این در حالی است که من همیشه در ته دلم می گویم این ساختمانها کنار آب، با این همه آب پایه و ستونشان محکم است؟ ؛ حالا دیگر از یک خانه دو خانه گذشته است حالا دیگر چند برج کنار آب هستند.
توی یک مسیر حرکت می کنم در هر نقطه ان زیبایی زیبایی و زیبایی می بینم.
احساس یک پارچه آبی رنگ را دارم که گاهی انگار چروک خورده و گاهی مثل اینکه پارچه را به بالا کشیده اند و آنها مانده است و در این چروکها در منحنی هایش خط و خشی دارد و این قدر چروکیده که پر رنگ تر جلوه می کند، مثل یک رومیزی که گاهی می اندازم روی میز و خودم بهش چین و چروک می دهم و این چین و چروکها خطوطی و منحنی ایجاد می کند که قشنگ تر می شود و در این فایل این حس را داشتم نه دستی نه دست ساز بلکه به زیبایی طبیعی از خدا.
آن ابرها در بالای این آبشار و کناره هایش تجمعشان با هم فرق کرده و آسمان آبی در همه جا یک دست و صاف نیست؛ تجمع ابرها و شکلهایی که می سازند چقدر جالب عالی است .
از طرفی ارامش و لذت آدمها و از طرفی، آبی که هیچی نمی شناسد؛ فقط جلو و فقط جلو می رود.
نمی دانم آن دایره های کوچک روی تخته سنگ کنار آبشار چه بود ؛ مثل سکه های روی سنگ بود ؛ که با چیزهایی که قبلا خوانده بودم در اینترنت همخوانی داشت. وآن نوشته را برایم تداعی می کرد.
حس می کردم حس آدمهایی که زیر آبشار راه می روند ، حس کردم که خودم هم آن زیر هستم و حس کردم که آب با صلابتی که دارد به من تلنگری می زد که تو هم این طوری باش ؛ با آن آب پاشیدن که قطره قطره به طرفم پرتاب می کند؛ در حالیکه کار خودش را می کند و به پیش می رود ولی نرمی خودش را هم دارد هم نرم است و هم محکم ؛ به من می خورد و در آب و هوایی مهی که با آن مه ها نمی توانم حالم را وصف کنم چه حالی دارم قابل وصف نیست.
این شعر توی قلبم می آمد:
چه گوارا این آب !
چه زلال این رود !
مردم بالا دست، چه صفایی دارند !
چشمه هاشان جوشان، گاوهاشان شیر افشان باد !
من ندیدم دهشان ،
بی گمان پای چپرهاشان جا پای خداست .
ماهتاب آنجا، می کند روشن پهنای کلام .
بی گمان در ده بالا دست، چینه ها کوتاه است .
غنچه ای می شکفد، اهل ده با خبرند .
چه دهی باید باشد !
کوچه باغش پر موسیقی باد !
مردمان سر رود، آب را می فهمند .
قدرت خدا را بی سر و صدا می شنیدم، انگار وقتی این آبشار و این فایل را می بینم خدا دارد بلند بلند با من صحبت می کند .
فقط لذت و زیبایی و لذت و زیبایی را در این فایل و درهر گوشه آن حس می کنم به صورت عمیق و مفهومی و گوی کل دنیا دراین آبشار برایم خلاصه می شود و زیبایی کل دنیا را در آن حس می کنم.
تخته سنگهایی کوچک و بزرگ که کنار هم محکم ایستاده اند و تکان هم نمی خورند هر چی بشود آنها محکم همان جا هستند و برای منی که از طبیعت خیلی الهام میگیرم ، انگار همه آنها با من حرف می زدند.
زیباییهای خدا این قدر ساده است و همه جا زیباست که برایم حدی ندارد و در این فایل به وضوح آن را می توان دید و آب در همه جا زیباست چه در یک برکه ارام باشد و چه در آبشار و با سرعت حرکتی زیاد.
سنگهایی با روکشی سبز رنگ از گیاهان و رنگی زیبا که خلق کرده اند.
به خودم می گفتم باید در هر چیزی زیبا نفوذ کنی در لابلای این آبشار که آدمها در آن هستند ؛ و بعد با خودم می گفتم یعنی در ته آبی که زیر این آبشار است چه خبر است ؟
چه لذتی دارد آبی که به من می خورد و من بدون پوشش پلاستیکی باشم، چشمهایم را می بستم و آن را حس می کردم ؛ انگار بوی آب را حس می کردم و انگار نوازش آب را روی صورتم حس می کردم.
وقتی رفتم لواسان و رستورانهای کنار رود را می دیدم به خودم می گفتم کاش فقط هر مغازه ای جلوی مغازه اش فقط توی این رود ، 4 تا درخت بکارد ، دیگر نه آبی می خواهد نه کاری خاص دارد، در این فایل این همه درخت را کنار آب می دیدم و لذت می بردم ازاین زیبایی.
تکان خوردن برگهای گیاهان انگار روح مرا می لرزاند، آن هم لرزاندنی زیبا و دلنواز؛ و پر از احساس و قلبم را می فشرد با احساس زیبای این برگها.
نمای دقیقه 2 و 50 ثانیه دلم را تکان داد نمای از آبشار از گیاهان از سنگها وساختمان قدیمی، ساختمان جدید و شیشه ای ، گیاهان پشت این مه که کمرنگ بود زیبایی از ابرها و سبزه ها و رنگ آبی و قهوه ای خیلی خوشرنگ، با آن آهنگ بسیار بسیار زیبا بود و مرا کلی به خیالات و تصورات زیبا و رویاهایم برد.
من عاشق این آبشار بودم و هستم و با زنده دیدن آن، انگار دوباره رویایم و خودم زنده شد و تازه شد.
ابرها خشمگین ولی آرام یعنی ، از زیبایی دیدن آنها نمی توانم وصفشان کنم یعنی با چه کلمه ای را نمی دانم، تکه های کوچک و ریز و درشت که هر کدام از آنها انگار کلی حرف با من می زنند.
باتوجه به اینکه من عاشق این آبشارم، با دیدن این فایل، گویی رها می شوم از غم و غصه و انگار توی این فایل فقط خودم و خدا را حس می کنم تنهای تنهای و با هم.
به خود می گفتم پرنده ای که بالای آبشار پرواز می کند که از آن بالا آبشار را می بیند. آب و گیاه و آرامش همه با هم جمع، چه حسی عالی دارد حسی ناب از طبیعت زنده.
حس می کردم که چه لذتی دارد که در بالاترین طبقه ساختمانهایی بلند رو به آبشار زندگی کنم، یعنی هیچوقت دوست ندارم از خانه در بیایم ؛ با صدای آب ازخواب بلند می شوم و با صدای آب که بسیار برایم دلنشین و خوش صداست ازخواب بیدار شوم و آن همه با منظره ای بسیار بی نظیر. وای خدای من شکرت .
وقتی این فایل را می بینم دقایقی از خود جدا می شوم و انگار روح من به پرواز در می آید و از این دنیای مادی رها می شود و برای خودم هستم فقط برای خودم فقط برای خودم و رها و ازاد از این دنیای مادی. هیچ صدایی را نمی شنوم و واقعا خود وجودیم را حس می کنم.
این قدر این آبشار زیبا است که وصفش برایم راحت نیست.
آبشار که می ریزد و آبی که آرامتر می شود مرا یاد قانون تکامل می انداخت و اینکه سختی نیست همیشه اسانی و زیبایی و راحتی هم هست ، آب می ریزد و هم از شدتش کاسته می شود و هم آرام و آهسته دوباره حرکت می کند؛ یاد همان حرفی می افتم که در هر کاری سربالایی و سرازیری هم هست.
با دیدن این فایل یکسره یاد این می افتم که باید ادامه داد باید ادامه داد و پیوسته حرکت کرد.
رنگ پوشش پلاستکی آدمها هم با رنگ آب و ابر و یعنی کلا آنجا هماهنگی داشت برایم انتخاب این رنگ مفهوم داشت و اینکه همه از جنس هم هستند.
خیلی دوست داشتم وسط آن آب بودم و با تمام وجود روحانی خودم، ان را حس می کردم.
اصلا ساختمانهای مصنوعی هم در پشت گیاهان و ساختمانها و با وجود ابرها، مثل اینکه برایم طبیعی تر به نظر می رسیدند ؛ یعنی در کنار این ابشار همه چیز طبیعی تر می شود و با مفهوم تر.
ما را از آن ریزش آبشار و آن مه که روی اب و جلوی آن است ، فقط روح آن راحس می کردم انگار با تمام روحم و با تمام وجودم آن را حس می کردم و حس سبکبالی داشتم.حس رهایی حس ازادی.
در همه چیز فقط عشق را حس کردم عشق در آدمها در گیاهان در ابرها در آبها در همه چیز.
اینقدر هوا زیبا و صاف بود که پیش خودم می گفتم مگه میشه.
حس می کردم در زلالی آب با گامهای آرام و با صلابت راه می روم گاهی تلاطم هست ولی من آرامم؛ خدا را کنار خودم واضح تر حس می کردم.
خودم را در آب حس می کردم که با هم از آن بالا می آییم پایین و گاهی آرام حرکت می کنیم و گاهی زود و گاهی آهسته و در آن آب خودم را هم یک قطره ای از آن آب حس می کردم.
کلی از این مقولات که تکرار مهارت می اورد را یادم می آورد که مثل آب حرکت کن و حرکت و این قدر تکرار کن که مهارت در کارها را داشته باشی و از طبیعت الهام بگیر.
وقتی ادمها را می دیدم و وقتی حرکات آب را می دیدم؛ به خودم می گفتم یک عده آرام یک عده هیجانی درهر حالتی که باشه باید مثل آب رونده باشی و بری جلو و سبک خودت را داشته باشی.
به خودم می گفتم باید توی جمع باشم ولی برای خودم باشم ، با جمع باش ولی برای خودت با آنها باش.
حس این را داشتم یک قطره آب هستم در این همه آب یعنی جزئی از کل.
سنگهایی که ترک خورده اند ولی کنار هم ایستاده اند، یاد این میافتم که هیچوقت زود جایی را ترک مکن که دوستش داری و تو را به پیش می برد و بایست و حرکت کن و همیشه با خوبیها باش و لذت ببر و بدان که خدا با توست.
حرکت پر رنگ خطوط وسط آب و نوک موجها را زیبا می دیدم و کلی برای خودم تصورات دارم.
وقتی شاخه ها حرکتی کوتاه داشتند و رنگهایی که داشتند بعضی پر رنگ و بعضی کمرنگ و بعضی شاخه ها که تیره بودند و بعضی روشن، به خودم می گفتم باهر بادی نمی لرزم من هستم و هستم و هستم.
وقتی استاد و مایک را در خوردن غذا دیدم ؛ پیش خودم گفتم اگر در این مکان بودم و در این حالت؛ واییییی چه کیفی داشت.
من همیشه خیلی دوست دارم شبها به کنار دریا بروم و بایستم یعنی ساعتها هم باشد لذت می برم، پیش خودم تصور می کردم که شب در کنار این ابشار یعنی واییییییییی چه حالی و چه احساسی ناب خواهم داشت ؛ تنها کنار آبشار باشم و صدای آب را بشنوم یعنی مه در آن قسمت چه شکلی خواهد بود یعنی رنگ آب را در تاریکی شب چطور می بینم.
«ومِن ءَایـتِهِ أَنّک تَریالأَرضَ خـشِعَهً فَإِذا أَنزَلنا عَلیهَا الماءَ اهتَزَّت و رَبَت إِنَّ الّذِی أَحیاها لَمُحیِ المَوتی إِنَّهُ عَلی کلِّ شَیء قَدیر».
«وَاللّهُ أَنزل مِنَ السَّماءِ ماءً فَأحیا بِهِالأَرضَ بَعدَ مَوتِها إِنَّ فِی ذلک لاََیهً لِقوم یسمَعونَ».
أَفَرءَیتُمُ المـاءَ الَّذی تَشرَبونَ – ءَأَنتُم أَنزَلتُموهُ مِنَ المُزنِ أَم نَحنُ المُنزِلونَ – لَو نَشاءُ جَعَلنهُ أُجاجاً فَلولا تَشکرُون.»
شاد و سرزنده و خجسته و سلامت باشید.
سلام و درود ب استاد عزیز ب خانم شایسته ی دوست داشتنی و سلامی ب زیبایی گلها ب خانواده بزرگم خانواده ی عباسمنشی خانواده ی بزرگی ک بدون هیچ نسبت نسبی فقط ب خاطر هم فرکانس بودنمان با هم یک خانواده ی بزرگ شدیم و دور هم جمع شدیم ک با خدا یکی شویم و بهشت را همینجا ببینیم و تجربه کنیم …
من از اول همسفر بودم با فایلای سفر ب دور آمریکا تک تک این جلسات بسیار عالی و دیدنی بودند و زیبایی های خاص خودش داشت و انتخاب یک قسمت خاص کار سختیه چون تمام قسمتها عالی و بی نظیر بودن ولی من قسمت ۲۷ سفر رو خیلی دوست داشتم و برام خیلی جذاب بود ک دلایل اون رو میگم اول اینکه اون زمانی ک باران میبارید و جاده پیدا نبود و استاد گفتن با هدایت الهی میریم واقعا برام جالب بود و دقیقا خود من این تجربه رو داشتم ک داشتم از یه شهر ب شهر دیگه مسافرت میکردم و در جاده چنان بارانی گرفت ک جاده پیدا نبود اول کار ترسیدم ولی خیلی زود یاد حرف استاد افتادم ک خدا هست و خدا هدایت میکنه از خدا خواستم ک تو ما را هدایت کن و مواظب ما باش چون اصلا جاده پیدا نبود و با این صحنه ک استاد در باران رانندگی میکردن با این شرایط من رو یاد اون خاطره انداخت و خوشحال شدم از اینکه دارم اموزشهای استاد رو در زندگی استفاده میکنم و در این فایل زیبایی های آبشار نیاگارا رو از جهات مختلف نشون دادید هم از بالا و هم داخل رودخانه و پایین ابشار …
خیلی زیبا بود ک همزمان هم کشور امریکا و هم کانادا قابل دیدن بود و این آبشار بی نظیر مرز بین دو کشور ، زیبایی ک واقعا با دیدن اون عظمت و شکوه خداوند تجلی پیدا میکرد اون جایی ک سوار بر قایق ابشار رو ب تصویر کشیدید واقعا زیبایی اون قابل توصیف نبود دیدن آبشار از روبرو بی نهایت زیبا و چشم نواز بود عده ای از بالا ب تماشای آبشار ایستاده بودن و عده ای در زیر آبشار زیبایی ان را نظاره گر بودن و عده ای از روبرو ،دیدن این خلقت بی نظیر واقعا تکان دهنده بود رنگ آب سبز بسیار زیبایی بود ک چشم را نوازش میداد و ان رنگین کمانی ک زیر آبشار تشکیل شده بود واقعا این صحنه خلق یک نقاشی زیبا و دیدنی بود ک با دیدن این صحنه میشد به قدرت و عظمت خداوند پی برد .اون آهنگی رو ک روی اون فاید گذاشتید اگر چه نمیدانم چی میخواند ولی احساس میکردم داره زیبایی و قدرت خداوند روعنوان میکنه و دلنشین بود .خدایا شکرررت
استاد عزیز خانم شایسته ی مهربون نوش جانتون این لذت های سفر و دیدن این همه زیبایی واقعا خداوند ب شاجاعان پاسخ میدهد استاد واقعا نمونه و الگوی بسیار بی نظیری از عمل ب قانون هستن واقعا اراده ی شما و حرکت شما در این مسیر ستودنی است خیلی خوشحالم ک خداوند مرا هدایت کرد ومرا با استاد آشنا کرد و مرا عضوی از خانواده ی دوست داشتنی عباسمنش قرار داد ..خدایا شکرت
ان شالله در امریکا همدیگر رو ملاقات میکنیم .
سپاسگزاری ویژه از خانم مریم شایسته عزیز ب خاطر اینکه فایلای سفر نامه رو را عشق و با سخاوت در اختیار ما میزارن تا ما هم شاهد قدرت و زیبایی های خداوند باشیم .در پناه الله یکتا شاد و سالم و سربلند باشید و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت..
سلام خانم شایسته عزیزم???
چی بگم چطوری تشکر کنم برای زحمتی ک با وجود یه عالمه کاری برای انجام دادن دارین..میکشی تا این فایلارو آماده کنی
دیدگاهمو به کلی نسبت به آمریکا تغییر داد..چه حس خوبی نسبت به این کشور پیدا کردم .خیلی ملموس و نزدیک شده برام ..قبلا ها تصور ذهنیم این بود وقتی از امریکا صحبت میشد اونجا رو یه جای خیلی دور میدیدم ک آدمای خاص میتونن به اونجا برن …انگار خودمو خیلی پایینتر از این میدیدم ک برم امریکا
به مرور زمان ک تغییر کردم و در نهایت بااین فایلای سفرنامه انگار یه چیزی تو ذهنم شکسته شده و رفتن به آمریکا در نظرم خیلی کارراحت و ساده ای کرده.من تابحال اشتیاق سفر بهیچ کشوری رو نداشتم
هیچ کشور دنیا در نظرم شگفت انگیز نمیومد بغیر از ایران..راستش من رویای سفر در کره زمین رو هیچوقت نداشتم
اما رویای سفر بخارج ازاین سیاره رو داشتم و دارم
بعقیده منطبیعت همه جای دنیا زیباست همه جای این سیاره ما طبیعتش قشنگه
شما در دل من خواسته ای ایجاد کردید ک عنوانش تجربه زندگی در آمریکاست
شوقی برام بوجود اومده
اما نه بخاطر اینکه پیشرفته ترین و ثروتمندترین کشور دنیاست
راه ما خانواده صمیمی عباس منش راه توحید و یکتاپرستیه
همه آموزه های استاد..همه چیزایی کمیگههمه حرفهایی ک میزنه ..فکر میکنم همه دوره هاش روی این اصل هست ?توحید و یکتاپرستی ..نمیدونم درست میگم یا نه اما فکر میکنم توحیدی ترین سرزمینی ک استاد میتونست بهش مهاجرت کنه آمریکا بود
چطور جلوی در خونه هاشون میزنن ما با همه در صلحیم
توی شعرهاشون میخونن خداوند آمریکا رو حفظ کنه. تحسین کنه .عزت بده
God bless America
چه مردمان خوبین چقدر جنسشون فرق میکنه چه قشنگ روی اسکناسشون میزنن به خدا اعتماد داریم
شما هم جلوی RV زدید
In god we trust
این فایل نشونه دیروزم بود ..گفت و گوی شما و استاد برای من بسیار دل نشین و خوشایند بود و البته بسیار راه گشا بود
راستش وقتی استاد توفایلای قبلی یه جورایی تشویق به مهاجرت از ایران رو میکرد من خوشم نمیومد احساس خوبی نداشتم خوشم نمیومد از این مهاجرت کردن و اینا
خیلی مقاومت ذهنی داشتم راجع بهش
شما میگفتین خانواده صمیمی عباس منش میگفتین ک انگار همه داریم این سفرو با هم تجربه میکنیم
حس کردم ما واقعا یه خانواده هستیم این فایلی ک دیدم این حس رو بهم داد
ازاین ک استاد آخر فایل گفت ان شالله آمریکا ببینیمتون دیگه بدم نیومد
توحید چه مفهومعمیقیه چقدر آدمو متحول میکنه …تحول یعنی یه دگرگونی عظیم
توحید همه چیزو در نظرت بی رنگ و کم رنگ میکنه ..رنگ پوست قومیت ملیت نژاد مرز ها …توحید همه چیز رو تغییر میده ..چقدر این واژه عمیقه
از هدایت گفتید ازاینک از مهارت بالاتره
الله بالاتره …
از تمرکز بر زیبایی ها گفتید یاد افکار چندسال پیشم افتادم ..یادم میاد همیشه قبلا از این ک با استاد آشنا بشم ..باخودممیگفتم ک من از چیزهای ساده خوشحال میشم و لذت میبرم
دیگران مسخرم میکردن و منو ساده لوح میدونستن وقتی ک برای اتفاقای ساده ذوق میکردم و واقعا خوشحال میشدم
خانم شایسته چقدر جهان هوشمندانه و دقیق عمل میکنه میدونه کی رو کجا ببره
کی رو به چه مسیری هدایت کنه
کی رو با چه گروهی همراه کنه
وقتی از تمرکز بر زیبایی ها گفته میشه..خداشاهده اهداف خودم میاد جلوی چشمم بااینکه یه دخترنوجوون بودم اما در پس همه اهدافم این تمرکز بر زیبایی ها و افزایش زیبایی ها نهفته هست و میشه رد پای این تفکرو توش دنبال کرد میگم خیلی قبلتر از اینکه با استاد آشنا بشم این فکرارو داشتم
یه مدت بود تنهایی اذیتم میکرد خیلی دلم میخواست افرادی باشن تو زندگیم ک هم سنخ باشیم ولی دلمو به حضور هرکس خوش کردم انگار یه جورایی رفت.قبلا نمیتونستم خیلی به سایت علاقه نشون بدم انگار خلاهای درونیمو پر نمیکرد راضیم نمیکرد یا من نمیتونستم خیلی باهاۺ ارتباط برقرار کنم .
یا حسی ک میخواستم رو بهم نمیداد.
من خیلی دوست دارم بتونم گفت و گو کنم در مورد موضوعاتی ک مورد علاقم هست مثل قوانین ..مثل کارکردن روی خودم مثل شناخت بیشتر خودم جهان و خداوند.. .دوست دارم در جمعی باشم ک اهل رشد کردن باشن
تو دنیای بیرون این جمعو پیدا نکردم .چقدر خداوند رو سپاسگزارم بخاطر این سایت بخاطر آدمایی ک اینجا هستن خدایا صدهاهزار مرتبه شکرت
این سفرنامه هر چی بیشتر میبینمش منو غنی تر میکنه خوشحالترم میکنه
حال منو بهتر کرده دوباره منو به راه آورده …اشتیاق در دلم زنده کرده ـانگار با منو خودتون همه جا میبرید تو این سفر
مثل این ک انگار منم اون لحظه هارو با شما تجربه کردم زندگی کردم
چقدر این سایت نعمت بزرگی برای همه ماست چقدراین سفرنامه و فایلاش مارو شبیه یه خانواده واقعی کرده
منظورم اینه ک حس نزدیک بودن بهم دیگه رو بمن داده
خانم شایسته دوست داشتنی و عزیزم ?
میدونی علاوه براین ک این فایلا ک زحمتشون رو میکشی یه منبعی ک حال مارو خوب کرده
و میتونیم همیشه ازش بهره ببریم
میخوام اینو بهتون بگم احساس من اینه من توحید رو خیلی بهتر درک کردم از مشاهده رفتارتون زندگیتون آمریکا.نمیدونم مردم آمریکا دیدن فایلای سفر به دور آمریکا ..بااین ک خداوند نه مکانی داره نه در زمان خاصی هست
ولی حس میکنم جایی ک شما زندگی میکنید به این اصل توحید و یکتاپرستی نزدیکتره
مقاومت من شکسته شده بااین فایلا
بهتر میفهمم بهتر درک میکنم بهتر میشناسم این آگاهی ها بهتر به جانم میشینه ـمن توحید رو بااین فایلا بهتر درک کردم بهتر فهمیدم .منو تغییر داده ..منوغنی کرده…توحید دوست دارم هی اینو تکرار کنم و تو جمله هام دنبال بیان کردن این هستم ک بگم من توحید و یکتاپرستی رو تواین فایلادیدم
سادگی و چقدر این سادگی خوبه وای چقدر زندگی خوبه
چقدر سادگی آدمو سبک و رها میکنه
من خیلی چیزا رو دیدم تو این فایلا فقط تمرکز بر زیبایی ها نیست
من یادگرفتم نگاه عمیقی به مسائل داشته باشم ..مفاهیم عمیقی رو من از این فایلا برداشت میکنم
راست میگی مثل دوره های آموزشی میمونه
میدونی مثلا یه فایلو وقتی میذارید روسایت ما نگاه میکنیم یچیزایی رو ازش درک میکنیم
چند روز بعد بدنبال یه نشانهمیایم تو سایت ۏ باز همون فایلو بهت نشون میده
این بار نگاه میکنی و چیزای متفاوت دیگه ای رومیفهمی
خدای من چقدر شگفت انگیزه
چه سعادتی واقعا چه سعادتی
وقتی میبینم و میفهمم ک دارم تکاملمو طی میکنم و دارم رشد میکنم …چقدر من خوشبختم ک همچین چیزی رو ک جز رویاهای من بوده تجربه میکنم
وای ک چقدر این تکامل زیبااااااااااااااااااست
زیباست زیباست زیباست
خدای من چقدر زیباست
انگار چند تا اتفاق خوب هم زمان تو وجودم رخ داده ک من همشو به تکامل ربط میدم
خیلی دوستت دارم مهربوووون…خیلی مااهی ماه
ازت ممنونم دست مهربان خداوند ..مریم شایسته عزیز???
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته
من تمام قسمتهای سفرنامه رودوست دارم
اما زیباترین ازنظرمن قسمت آبشارنیاگارا بود که خیلی زیبابود و مخصوصا اون سنجاب سیاه که بسیارفوق العاده بود مخصوصااونجاکه درازکشیده بود رواون میله خیلی زیبابود
سلام بر استاد عباس منش عزیز،خانم شایسته پرتلاش و همراهان عزیز.
در سفر نامه، قسمت ۲۶ اون تا کنون بهترین قسمت بود که در همون قسمت اشاره کردمبهترین هست .
سفر نامه پاسخ به نیاز ما در مورد تمرکز بر نکات مثبت هست ویک الگویی عملی در مورد صدق بالحسنی.
علت بهترین قسمت :(۲۶):
تاکید بر نشانه ها و هدایت به یک نقطه زیبا
انتخاب مناسب موزیک
کادربندی حرفه ای دوربین
انتقال احساس زیر آبشار بودن
شجاعت خانم شایسته در نزدیک شدن به آبشار حین تصویر برداری
شکار رنگین کمان
تصویر ضربه های آب به صفحه دوربین
شجاعت مایک
گفتن خدایا شکرت استاد
غذا دادن و ارتباط بر قرار کردن استاد با سنجاب و مرغان دریایی و تصویر احاطه کردن استاد توسط مرغان
و اینکه تماشای این قسمت هیچ وقت تکراری نمیشود.
امروز میخام اول سلام کنم به خانم شایسته عزیز که با همتش این سفرنامه شکل گرفت و بهش بگم ممنونم عزیزم بخاطر کار قشنگت و چه خوب همزمانی با دوره دوازده قدم که چقدر واقعا بنظرم نیاز بود که این دوتا باهم پیش بره.
بعد سلام میکنم به استاد خوب مون و میگم استااااااااد آخه چرا مقاومت داری با این فایل های سفرنامه؟!!?
نمیدونی چقدر بهمون کمک کنه. بخدا مثل فایل تکمیلی میمونه برای دوره دوازده قدم. نمیدونی چقدر ایمان مون بیشتر میکنه.
شما هزار بار بگو جهان آدم های مناسب میاره. من نمیگم نمیاره اما وقتی می بینم همینجوری یه غریبه میاد شما رودعوت میکنه به خونه اش میگم آره راست میگه. اتفاق افتاد براش. پس برای منم میشه.
شما هزاری بگو توکل کن خود خدا برات جور میکنه. تا من نبینم که شما تو روز تعطیل مهم آمریکا می تونی تو یه استیت پارک بمونی که باور نمیکنم. آره، همون اتفاقاتی که الانبرای شما تکراری شده رو مانیازداریم ببینیم.
مثلا من خیلی دوست داشتم از نزدیک حیونایی مثل گوزن و گوره خر ببینم و لمس کنم اما می گفتم نهایت بخای از نزدیک ببینی تو باغ وحش. تو فضای آزاد بیرون که اینا فرار میکنن از انسان. اما خودشون میان سمت ماشین شما غذا بگیرن.
اصلا بنظرم این سفر یه موهبتی بود برای بچه های دوازده قدم چون شما هر باریجایی هستی که کنترلی بر اتفاقاتش نداری و به شیوه خوبی جلو میره. اینا باورمون میشه دیگه.
بقول خود شما و بچه ها همیشه فکر میکردیم مزدم آمریکا یسری آدم ظالم و خودخواهن اما داریم می بینیم نه، چه مردم خوب و خونگرمی دارن.
اصلا اعتمادبه نفس یاد میگیریم. من یجای دیگه ام گفتم. همین محیطی که شما هستیدچقدر روی اعتماد به نفس خودتون تاثیر گذاشته و چقدر روی ما تاثیر گذاشته که بقول شما،ما هم خودافشایی کنیم و ماسک نزنیم.
باید اعتراف کنم که منم خیلی خوشم نمیاد فیلم لخت میزارید? اما میگم خب این خودشه دیگه.
اصلا چند نفر می تونن دوربین دست بگیرن بگن آاااای مردم این من و چیزایی که گفتم. اینم پشت صحنه دوربین وزندگی من.
منم شجاعت پیدا کردم که توی کارم با دوربین موبایل فیلم بگیرم. اصلا چه ایرادی داره. چقدر مانع ذهنی بیخود برای خودمون درست میکنیم.
خانم شایسته عزیز چقدر اشک ریختم وقتی اینقدر از توکل و هدایت گفتی. پاشنه آشیلمه. نمی تونم مثل شما اینقدر خوب توکل کنم. خیلی غبطه خوردم اما تلاش میکنم درست بشم.
راستی بگم برات که منم رفتم موهام کوتاه کردم? موهای بلند دوست داشتم اما موهای کوتاهم خوبه. بعدم اینکه آسیب دیده بود و گفتم چرا فقط برای قشنگی بهش بچسبم. رهاش کنم.
استاد بگم برات که هروقت مقایسه میکنم و میگم خب الان وضعیت استاد فلانه بعدش بخودم میگم خب ریشه رو هم ببین. ببین از چند سال قبل شروع کرده و روی خودش کار کرده. خب برای توام میشه اگه ادامه بدی.
راستی از اهرم رنج و لذت بگم استاد که این فایلا کاری میکنه که از چیزایی که بهت احساس بد میده رنج بکشی و بگردی دنبال چیزایی که بهت احساس قشنگ میده. یاد میگیریم که مثل شما به نکات ریز و قشنگ توجه کنیم.
الگو میده که میشه یه زوجی در پیری سالم باشن و باهم سفر برن. البته این توی دوره دوازده قدم بود اما ماشالا تو فایل های سفرنامه هم کم نیست. یاد گرفتم که میشه در سن بالا هم سالم بود. تو اون سن رفت دنبال سفر برخلاف چیزی که داریم تو ایران می بینیم.
اما بیشترین لذت از خانه آبشار بردم و اون قسمتی که رفتید نیاگارا و پایین آبشار.
درباره خانه آبشار که کلا زیبایی بنا و محیط و همه اون چیزایی که اونجا بود دوست داشتم. دقیقا نمیتونم تشریح کنم. خیلی حس خوبی داشت و اینکه یه آدم میتونه تا این حد ثروتمند باشه که حتی الان تو ذهنم نمی گنجه عدد و رقمش و باید خیلی بزرگ بشم که درکش کنم و اینکه این تازه یه بخش کوچک از ثروت دنیا تو یه قسمت کوچک از دنیاست.
فایل آبشارم خیلی دوست داشتم و وقتی اول فایل میدیدم میگفتم کاش میشد مثلا رفت زیر آبشار و کوه از اونجا دید و از زیر آبشار رد شد. یا بهش یکم نزدیک شد.
وقتی خانم شایسته با دوربینش رفت به سمت آب خیلی ذوق کردم. انگار همه باهم به سمت آبشار رفتیم که با شدت می پاشید.
بازم ازتون ممنونم که از سفرتون میزارید و ما رو با خودتون میبرید. فکر کنم بعد سفرنامه هر کدوم ما بره آمریکا از افراد مقیم اونجا اطلاعات بیشتری از جاهای دیدنیش داشته باشه? و ازشون بپرسن شما چندساله ساکن این کشورید و اونم بگه من همین الان هواپیمام نشسته?