سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 18
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-09 08:10:202024-07-31 11:45:42سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای هدایتگر و مهربان
سلام به خانواده صمیمی عباس منش
راستش من چند روز پیش به این فکرمیکردم که از موقعی که من عضو این سایت بی نظیر شدم مسابقه ای نبوده که من شرکت کنم و تا اینکه دیروز اسم این فایل رو دیدم کلی ذوق کردم و گفتم وااااااااااااااااای خدا چقد این خواسته ها زود جواب میدن .اره همه ی خواسته هامون رو اجابت میکنه اون خدایی که خودش میگه شما درخواست کنید و من اجابت میکنم به شرطی اینکه ما به خدا ایمان و اعتماد و باور قلبی داشته باشیم.
باورتون نمیشه توی این دوماه که عضو سایت شدم خیلی زندگیم تغییر کرده حرف زدنم لبخندم شادی م رابطه م همه چیزم شده خدا وبا خودم عهد کردم که همیشه به خودش تکیه کنم وعجب تکیه گاه بی نظیری است خدای مهربانم .
مریم عزیزم شما یک فیلمبردار و عکاس حرفه ای هستین و فیلمبرداریتون عالیه و من پشتکار و حوصله و عشق تون به این کار رو تحسین میکنم و شما با اینکار دارید لحظه به لحظه ی زندگی مون رو خدایی میکنید به ما رها بودن مهربانی شجاع بودن ازادی توحیدی بودن عاشق هم بودن عاشقانه همدیگه رو دوست داشتن اعتماد به نفس داشتن و کلی چیزهای ارزشمند بودن رو یاد دادید و من با تمام وجودم ازتون تشکر میکنم و منم مثل شما عاشق فیلم برداری وعکاسی هستم و انشالله به زودی بهترین دوربین عکاسی برای خودم تهیه میکنم .
راستش من تا قبل از این سفرنامه خیلی از مسافرت های زمینی خوشم نمیومد و بیشتر دوست داشتم هوایی مسافرت کنم چون هر وقت با ماشین مسافرت میکردم زود خسته میشدم و دوست داشتم زود به مقصد برسم و هیچ وقت از طبیعت و جاده لذت نمیبردم ولی الان که سفرنامه به دور امریکا رو کامل دیدم از تمام لحظه هاش دارم لذت میبرم و کلی درس ازش یاد گرفتم از طبیعت زیبا گرفته تا هدایت خدا وغذا پختن با لذت و رها بودن و ازادی و شاد بودن شجاع بودن از صمیمیت بین ادم ها ازخوردن غذا با لذت از گل و گیاهان از اهنگ ها ی بی نظیر از همه چیز دارم لذت میبرم و چقد ما ادم ها نا محدودیم. و تمام کارها داره با تکامل انجام میشه و سفر ادم رو پخته تر میکنه و این ها همه لطف خداست که شامل حالم شده و هزارن بار سپاسگزارخدای مهربونم هستم.
استاد عزیزم و مریم مهربانم همه ی فایل ها برام کلی درس زندگی بود و بزرگترین درسی که داشت این بود که همه ما یک مسافر در این دنیا هستیم و چقد خوبه که از این مسافرت لذت ببریم و یک زندگی عالی و بهشتی بی نظیر برای خودمون بسازیم.
من تو انتخاب فایل ها قسمت ۲۶ رو خیلی دوست داشتم به خاطراینکه:
زیبایی هاش بی نظیر بود من خدا رو در اسمان زیبا و ابرهای سفید و اب روان و روشن دیدم
من خدارو توی این همه سرسبزی و درختان بلند دیدم
توی گل های صورتی زیبا کنار ابشار نیاگارا دیدم
خدا رو توی لبخند زیبای استاد و مایک دیدم
توی عکسی که مردم داشتن با شوق و ذوق میگرفتن
توی زیبایی ابشار نیاگارا دیدم
توی اون اهنگ زیبا و اون رنگین کمان بی نظیر و زیبا دیدم
و همه چیز برام خدا گونه بود
خدا رو توی شادی ادم ها دیدم که با چه شوق و ذوق اومده بودن ابشار را از نزدیک میدیدن
و خدا را در دستان استاد عزیزم دیدم که به حیوانات غذا میداد
در خیس شدن ادم ها در سنجاب زیبا که داشت بدون هیچ ترسی از استاد و ادم های اطرافش داشت غذا میخورد
و چقدر این فرکانس ها خوب جواب میده و کافیه ما باورهامون رو درست بسازیم.
خدا رو به خاطر این همه نعمت و ثروت و فراوانی هزاران بار شکرمیکنم .
و دراخر خدای عزیزم رو بخاطر اینکه استاد عزیزم و مریم مهربانم و مایک دوست داشتنی رو دستی از دستان خودش قرار داده تا این همه زیبایی رو به ما نشون بدن رو هزاران بار شکرمیکنم .
خانواده عزیزم در پناه الله یکتا شاد سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید.
سلام دوست عزیز
چه هماهنگی اتفاقا منم چند روز پیش به این موضوع فکر کرده بودم که استاد خیلی وقته که مسابقه ای رو مطرح نکرده?
شاد باشید و پرانرژی??
سلام لیلای عزیزم
چقد خوشحالم بابت این هماهنگی دوست عزیزم . از خدای عزیزم ارزوی سلامتی و ثروت بیکران براتون دارم .
سلاااااممم به الهه عشق
خدارو شکر میکنم که به کامنتی که پارسال نوشتی هدایت شدم و با خواندن این کامنتت
تفاوت مداریت رو درک کردم که امسال کامنت هایی که مینویسی چقدر با کامنت های پارسالت فرق داره.
خیلی مدارت بالاتر رفته و از این جهت خدارو سپاسگزارم که قانون تکامل داره اجرا میشه
الهه جان با همین فرمون برو جلو که انشالله آمریکا همگی با داداش محمدم دور هم جمع میشم
???به نام خداوند بی همتای دوست داشتنی???
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و خوش صدا?و مایک پسر خوشکل..منم یه پسر زیبا هم سن مایک دارمو بی نهایت دوسش دارم..و یه سلام مخصوص و گرم هم به دوستای هم فرکانسیم.. شما عالی هستین
من همه قسمت های سفرنامه دوست دارم بیشتر از همه اون عشقی که شما استاد عزیز و مریم جانم به هم هدیه میدید رو دوست دارم و عاشقش هستم.. و اینقد که این چیزارو دیدم و شنیدم تو سفر به آمریکا نا خداآگاه حرفای شما رو تکرار میکنم.. مثلا به شوهرم میگم عاشقتم.. یا بهش میگم شما.. یا عزیزه دلم و همه حرفای قشنگی که شما عشق ها به هم میگید..مریم جان چقد قشنگ با استاد حرف میزنن مثلا تو اون قسمت که از آروی اومدن بیرون که صدای جیرجیرک ها و درخت ها رو با چراغ خواب نشون بدن.. و از پنجره کوچولویه آروی خواستن استاد رو نشون بدن که گفتن دارن کامنتهای بچه ها رو میخونن.. گفتن بزار نور رو بندازم روی صورتتون..گفتن صورتتون.. دقیقا همین جمله رو گفتن و من کلی ذوق کردم که چطور با ادبانه و فوق العاده با شخصیت با عشقشون صحبت میکنن..و خدا شاهده تمام این طرز حرف زدنا به صورت ناخداآگاه تو زبان من جاری میشه و من با همسرم اینجوری صحبت میکنم و این خیلی منو خوشحال میکنه..و اینکه اصلا من اینجوری نبودم قبلا و کلی حرف زدن من تعغیر کرده..و اون قسمتی که همش استاد عزیزم و خانوادشون به جاهایی هدایت میشدن.. فک کنم قسمت 11یا 15بود که موسیقی زنده در حال پخش بود و آدمای دوست داشتنی در حال لذت بردن یا رقصیدن و غذا خوردن بودن.. و دقیقا من و همسرم و و دوتا پسرای زیبام به همین مکان ها هدایت شدیم.. باورتون نمیشه دوستان ما قرار بود که بریم و یه رستوران غذا بخوریم و سه تا رستوران رفتیم که غذاشون تمام شده بود و من هربار که میومدیم داخل ماشین و همسرم دنبال یه جای دیگه میگشت برای که غذا بخوریم من توی دلم میگفتم حتما خدای مهربانم مارو میخواد به جای زیباتر عالی تر هدایت کنه.. و دقیقا همین طور اتفاق افتاد ما به رستوران که شبیه یه غار بود هدایت شدیم و جالب اینجاست که موسیقی زنده داشتن و کلی غذاهایی که باب میلمون بود عالی بود ما کلی اونجا کیف کردیم و لذت بردیم و جالب اینجاست که یه آبشار کوچولو تو همون رستوران طراحی کرده بودن که فوق العاده زیبا بود و ذهن من سریع رفت به سمت صحنه های آبشار نیاگارا و کلی کیف کردم و خدارو شکر کردم و من با دیدن این صحنه ها به این مدل جاها دارم هدایت میشم.. و من در حال باور سازی هستم که وقتی اینجور تصویرهارو میبینم به همون لحظه ها تصویرها و قشنگی ها هدایت شم.???و چیز جالب دیگه شما استاد عزیزم وقتی درحال غذا دادن به اون سنجاب سیاه و اون مرغ های دریایی بودید چقد راحت و بدون هیچ محدودیتی روی زمین نشستید و در لحظه لذت بردید.. من یادمه وقتی کم سن تر بودم خونه عموم رفته بودیم و یه لحظه با دختر عموم رفتیم بیرون در و یه گربه کوچولو رو دیدیم من خیلی راحت نشستم روی زمین و به گربه کوچولو نگاه کردم بعد یه دفعه دختر عموم گفت وای پاشو از روی زمین اینجا بالاشهر تهرانه نباید روی زمین بشینی زشته.. و کلی چیزای دیگه که اصلا شبیه آدمای ثروت مند نیستی اونا روی زمین نمیشینن.. و این رفته بود توی لایه های ذهنیم و اذیت شدم اون روز…و همش این حرف دختر عموم تو ذهنم بود که اگه روی زمین بشینم زشته و آدم ثروتمندی نمیشم???و وقتی تو اون قسمت شمارو دیدم استاد عزیزم که روی زمین نشستید و اونم تو اون مکان و به او سنجاب کوچولو غذا میدید اشک از چشمان من جاری شد و به باوری که تو ذهنم شکل گرفته بود از سالها قبل خندیدم…خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که تو این مسیر قرار گرفتم و هروز لذت هام بیشتر و بیشتر میشه??????
ممنون وسپاسگذارم از عشقی که به ما هدیه میکنید.. استاد عزیزم و مریم جان خوش صداو مایک پسر زیبا.. ???
سلام به همه همراهان و همسفرهای این سفر شگفت انگیز و پر از زیبایی و آگاهی های زیاد
به شخصه به نظرم قسمت 26
و جایی که شما زیر ابشار بسیار زیبای نیاگارا رفتین و بعد به اون سنجاب زیبا و پرنده ها غذا دادین
با اختلاف زیباترین قسمت این سفرنامه بوده
به دلیل آگاهی های زیادی که در هر لحظه میتونه بیننده رو به خودش جذب کنه
ابتدا درس های زیادی که اون آبشار زیبا به ما میده چون معنای رهایی در زندگی .. وابسته نبودن به هیچ چیزی به طوری که فکر و فرکانسمون رو بد کنه … اینکه از لحظه لحظه زندگیمون لذت ببریم و به خاطر هر داشته ای سپاس گذار درگاه پروردگارمون باشیم
چیزی که باز نگاه هم رو جذب کرد خوشحالی و لذت شما خانواده دوست داشتنی بود که در اون لحظات حس میکردین و به ما هم این حس لذت بخش رو به خوبی منتقل کردین و استاد با اون خوشحالی های خاص شون در اون لحظات مستقیما احساسشون رو با ما به اشتراک میذاشتن و ازشون بسیار سپاس گذارم
اینکه چقد میشه کنار هم از لحظاتمون لذت ببریم و هیچ چیزی در زندگی ارزش این رو نداره که به خاطرش ناراحت باشیم چون اصل وجود ما هیچ وقت ناراحتی و فرکانسی بجز خوبی و لذت رو نمی پذیره
واقعا اگاهی های این قسمت خیره کننده و زیاد بود
و در پایان این قسمت هم غذا دادن به اون سنجاب زیبا و پرندگان
آگاهی هایی چون مهربانی در حق همه که چقد جهان با این خصلت رفتاری زیبا میشه
چون منبع این جهان همه اش عشق و خوبی و مهربانی و بخشنده گی ست
در پایان بسیار از خدا بابت هدایت شما به ضبط صحنه های سفرنامه بسیار اموزنده تشکر میکنم و از شما خانم شایسته بزرگوار بابت تلاش شبانه روزی بابت تهیه و تدوین این قسمت ها و صبر و همکاری و همراهی استاد عزیزم بی نهایت ممنونم
سلام سلام سلام سلام به همه دوستهای عزیزم که با نگاههای خوشگلتون دارین حرفهای منو میخونین
اول بگم که من نمیدونستم مسابقه ای هست و مدتها بود نتونستم در سایت کامنت بذارم همین الان که یه چیزی یه حسی منو کشوندکه اصلا نتونستم جلوی خودم رو بگیرم که فقط و فقط بیام با خانوم شایسته صحبت کنم و صدق بالحسنی بکنم متوجه مسابقه شدم و این رو هم به فال نیک گرفتم چون من چند دقیقه آخر این فیلم رو ندیدم الان که دارم این خطوط رو مینویسم مو به تنم سیخ شده از شدت هیجان
خانم شایسته نازنین من چییییی بگم؟؟چی بگم از شما؟؟؟
انتخاب من پشت صحنه سفرنامه یعنی قسمت ۳۲ هست که برای من فوق العاده بود و من این قسمت رو انتخاب میکنم
و میتونم بگم فرکانس این قسمت برای من خیلی خیلی خیلی بالا بود و اما مصادیقش:
۱-این همه صبوری شما:
صبوری شما نسبت به همسرتون که علی رغم غرغر ها و همراه نبودن هاش مسیر خودتون رو برید جلو این تحسین نداره؟؟؟؟ این خیلی چیزها رو یادم آورد یادم آورد تضادهای زندگی آدم هیچ وقت تمومی نداره حتی تو اوج موفقیت و ثروت…..راستش این شخصی سازی بدی های زندگیم رو از من گرفت یعنی قبلا میگفتم فقط این منم که این فلان مشکل و دارم یا فقط این خانواده من هستن که فلان رفتار بد رو دارن بعد از دیدن این فایل هر وقت خانواده م ایرادی داشتن یا کاری میکردن که دوست نداشتم با خودم میگفتم اگه عباسمنش یکی از اعضای خانواده ت بود و این حرکت و میکرد چی؟؟ مثل مریم خانوم شایسته میتونستی راحت از کنارش رد بشی و کار خودتو بکنی و راه خودتو بری؟
۲-عشق شما به تخم مرغ و شکرگزاری :اون جایی که تخم مرغ رو گفتید مورد علاقتون هست دوست داشتم چون یادم آورد با ساده ترین چیزا میشه حال کرد و خنده دارش اینجاس که من شنبه ها تخم مرغ میزنم به سرم برای تقویت موهام فوری رفتم تخم مرغم و زدم خخخخخخ …..
۳-فعال بودن شما:
یه چیز مهمتر من با خودم قرار گذاشتم شنبه ها کارهای نظافت و زیبایی شخصی خودم و خانه رو به طور اساسی انجام بدم ولی امروز اصلا حوصله این کار و نداشتم وقتی شنیدم که شما خودتون این همه کارهای خونه رو انجام میدین و انقدر فعال هستید(قبلا فکر میکردم آدم پولدار که نباید وقتشو با کار خونه تلف کنه باید کارگر بگیره) ناخودآگاه من برنامه ریزی شد ،کل خونه رو جارو و گردگیری کردم و در واقع با الهام از شما تونستم به جادوی انضباط شخصی خودم برگردم…..
۴-موضوع عشق شما به فیلمسازی : شما تونستید اثرگذار باشید و این عشق رو منتقل کنید نه اینکه منفعلانه برخورد کنین و از عشقتون کوتاه بیاین به خاطر حرف مردم( در اینجا همسرتون)
۵- موضوع سریع آماده شدن شما (چون باید زود آماده میشدین و به فیلبرداری میرسیدن ):
خیلی از خانمها (که البته من هم مثل شما مورد تحسین همه هستم و به طرفه العینی اماده میشم) مشکل جا موندن از خانواده رو دارن و همیشه عقب هستن که تبریک میگم شما اینجوری نیستین
۶-این همه مثبت بودن شما:
در فرهنگ و جامعه ما این که یک خانم به صورت غیر رسمی همسر کسی بشه خیلی مزمت شده خیلی از روانشناسان بزرگ و فارسی زبان این مدل ازدواج رو مذمت کردن ولی شما یک جور تابو شکنی کردید به درست و غلطش کاری ندارم ولی به هر حال تونستین نکات منفی این مدل از زندگی برای یک زن رو کنار بگذرین.
۷-سیستم هدایتگر درونی یا ایمان به هدایت:(وای وای چی بگم من؟؟؟)
اول بگم که من تصمیم دارم کار تازه ای رو شروع کنم که حس میکردم مهارتم کم هست ….شما دقیقا اومدین جواب سوال منو دادین اینکه اوایل سخت تون بود فیلم بسازید اما اون جمله طلایی تون: هدایت از مهارت مهمتره
۸-پیشنهادتون به استفاده مجدد از ثروت ۳ جلسه ۲ و۳ منو یاد خیلی چیزا انداخت ….
۹-صداقت
تو این دو فایل اخیر من واقعا صداقت رو تو وجودتون دیدم و حس کردم ……گاهی حس کردم اشک تو چشم اقای عباسمنش جمع شده از احساس خوب ،،،و این اشک رو به چشمم آورد اشک پاکی
۱۰-عمل به دانسته ….
۱۱- پول ساختن از کمترین مهارت و جمله طلایی تون: فارغ از اینکه آدمهای دیگه چه قدر مهارت رو شرط میدونن …. اینکه وقتی کسی یک چیز منفی میگه ازتون یادم گرفتم به خودم بگم : این باور اونه (به اون شخص حمله نکنم )
۱۲- روش تازه ای از باورسازی رو یادم آورد:
ی چیز کوچولو رو یاد بگیر و عمل کن و برو جلو تا برسی با باور…..امام علی میفرماید:
بشنو
بفهم
باور کن
و به کار ببند
تا رستگار شوی
۱۳- همه ش تو این سالها وقتی آقای عباسمنش از فیلمها و سریالها انتقاد میکرد که فیلم اثر منفی در ذهن داره خب منم که عاشق فیلم( و بازیگری) همیشه از خودم میپرسیدم چرا عباسمنش وارد صنعت سینما نمیشه ؟؟؟وقتی شما این فیلمها رو ساختید و درست مثل یک کارگردان داشتید باورهای خوشگل خودتون رو به ما تزریق میکردین حس کردم خواسته من در جهان پاسخ داده شده و الان هم تشویقتون میکنم که یه دوره فیلمسازی و کارگردانی بگذرونید و باورهاتون رو مثل همه کارگردانهای دنیا تزریق کنید به ذهن ها…..و بذارید فرکانستون غیرمستقیم جریان پیدا کنه برید جلو که عاشقتونم و منتظر موفقتهای بیشترتون هستم… چرا که نه؟؟؟؟؟؟؟
۱۴-شادی و شوخی تون تو این فایل
۱۵- من خواهرم فقط چند ثانیه از یکی از فیلمبرداری های خانم شایسته رو دیده بود گفت: عه چه قدر خوب میگره اصلا نمی لرزه من گفتم: واااا فیلمبردایه دیگه کاری نداره که …… امروز با حرفهای آقای عباسمنش فهمیدم پس این نکته واقعا نکته ش بود که من نگرفته بودم خخخخ چه جالب!!!!
۱۶- من با این پشت صحنه به ارزش سفرنامه پی بردم و پشت صحنه در واقع نقطه عطف همه چیز بود….
۱۷- جمله خانم شایسته: این سفر صلاه منه *واقعا واقعا این قسمت صلاه من شد توجه من برای ساعتها غرق در نکات مثبت بود…….
با سپاس از همه نازنینا
سلام به دوستان عزیز ،استاد عباس منش، مایک عزیز و خانم شایسته
من با قسمت ۳۰ خیلی حال کردم مخصوصا اونجا که از دستشویی فیلم گرفتی..
الله جمیل و یحب الجمال
سلام به خداوندی که زیباست و زیبایی را دوست دارد .
سخت است میان این همه زیبایی ، زیباترین را برگزینی ، سخت است بین این همه آگاهی ، تشخیص دهی که کجا ها بیشتر بر آگاهی ات افزوده شد ، سخت است که بگویی کجای این سفر بیشتر به تو خوش گذشته ، با این سوال فهمیدم که چقدر صحنه ی زیبا تجربه کرده ام که نمیدانم کدام را انتخاب کنم ، با این سوال فهمیدم که تمام این یک ماه متفاوت از تمام سالهای عمرم زندگی کرده ام …..
من باغچه ی خانم بورلی را انتخاب میکنم ، بیست و نهمین قسمت این سفر اعجاب انگیز را ….
استاد عزیزم ، خانم شایسته مهربان ، که واژه مهربان برای تو کم است ، تو دریایی از انگیزه برای شناساندن آن چیزهایی هستی که یک روز تصمیم گرفتی بشناسی ؛ نمیدانم ، شاید یک زمانی تمام فیلم هایی که گرفتی و هرگز ندیدی ، بدست تمام جهانیان برسند و هرکسی بسته به نقطه ی حضورش ، با آن فیلمها هدایت شود ، همانطور که اون روز صبح استاد تصمیم گرفت راه را پیاده طی کند ، گیوه ها را ورکشیدید و هزاران نفر را با خودتان سوار کشتی هدایت کردید و من ، یکی از آن هزار نفری بودم که همراه شما آمدم …
خدای من !!! اولش برسردوراهی قرار گرفتیم و این ناب ترین دوراهی بود که در تمام عمرم دیده بودم ، این زیباترین تردید زندگیم بود که با شما گیوه هایم را در آن سبزی پهناور زمین بگذارم و از وسط آن بهشت خدایی بگذرم یا با استاد مسیر دیگر را طی کنیم ، و ذوق کودکانه ی شما برای دقایقی تمام آن قطعه ی زیبا را در قاب دوربین ، به تصویر کشید ، خدایا چه می دیدم ، انگار خدا تا توانسته بود سطل هایی از رنگ سبز به زمین ریخته بود و درختان را در جای جای این پارچه ی سبز ، قرار داده بود و خورشید را حاکم و نگهدارنده ی این زیبایی در بالاترین نقطه ی تصور انسان ها ، استوار و محکم ، به پشتیبانی این بهشت کوچک دعوت کرده بود ؛ چطور میشود من با چشمهای کوچکم بتوانم اینهمه وسعت را یکجا ببینم ، این زیبایی بدون مرز را !!!
ما پیاده رفتیم و با یک خانم روبرو شدیم ، خانمی که انقدر شور زندگی در وجودش موج میزد که نتوانستم بگویم او پیر بود ، چرا که حتی ذره ای از آنچه من بعنوان آثار پیری در وجود آدم ها باور کرده بودم در وجود ایشان ندیدم ، ظاهرش حرف دیگری میزد ولی من نمی توانستم او را سالخورده بخوانم چون وجودش چیز دیگری میگفت ، او جوان تر از من بود ، شک ندارم دل او از من جوان تر بود ، او ذهنی به بزرگی آسمان داشت و قلبی به پاکی آب ، او مثل آب زلال و جاری بود ….
یاد مادرم افتادم ، که از این خانم جوان تر است و سالهاست دلش می خواهد در خانه ای زندگی کند که پنجره ی آشپزخانه اش رو به باغچه ی حیاطش باز شود اما هربار پدرم را مقصر میداند که چرا هیچ کدام از خانه هایی که خریده این ویژگی را نداشته اند و پدرم همچنان می خواهد خانه ای بخرد با آشپزخانه ای که پنجره اش رو به باغچه باشد تا مادرم را به رویایش برساند و هیچکدام اینها هرگز نفهمیدند که آن خانه را نباید خرید بلکه آن خانه را باید ساخت ، اصلا چرا …. چرا …. چرا پدرم باید برای مادرم بخرد یا بسازد ، مادرم چرا خودش به ساختن رویاهایش فکر نکرد ….
و اینجاست که من از والدینم فارغ میشوم ، اینجاست که چشمها را باید شست ، جور دیگر باید دید …
نگاه من به خانم بورلی ، نگاه انسان است به خدا …. خدایی که خلق میکند … خدایی که طبیعت وحشی را به تسخیر می کشد … خدایی که عقایدش را به طبیعت گره میزند و طرحی نو برمی اندازد … خدایی که آگاهانه رنگ شکوفه های بهار و تابستانش را انتخاب میکند تا در آن زردی نرگس ها یا در آن آبی های بنفش خودش را رها کند … خدایی که برای مریم باغچه ای میسازد و هرروز از این معماری ساده که قلبش را به آرامش میرساند لذت می برد ……
خانم بورلی برای من نماد « خویشتن » است ، نماد کسی که کسی نیست جز خودش ، کسی نیست جز شیوه ی شخصی اش … کسی که گلهای زندگیش را انتخاب میکند و برای خودش بهشتی خلق میکند … بهشتی از جنس خواسته هایش ، از جنس باورهایش …
اما جای ایمان خالی نیست ، من میدانستم که در این بهشت دست ساز ، یقینا با ردپای قوانین برخورد میکنم ، و وقتی باغچه ی ایمان با مجسمه های مینیاتوری و سنگ های دست چین و فرشته ای که دستهایش را به سمت آسمان برده بود را دیدم ، فهمیدم که اشتباه نکردم …. و این چیزیست که من بسیار به آن احتیاج داشتم … تلفیقی از خدا و علایق … چیزی که من همیشه وقتی بهش فکر میکنم سردرگم میشوم … چجوری بین خدا و علایقم ، بین خدا و مسؤولیت هایم ، بین خدا و بچه هایم ، بین خدا و همسرم ، بین خدا و کسب و کارم ، بین بچه هایم و حتی خودم رابطه ایجاد کنم ، یک رابطه ای که من و تمام جنبه های زندگیم را بهم پیوند دهد ، من از خانم بورلی یاد گرفتم که میتوان همه چیز را بهم پیوند داد و یک پدیده جدید خلق کرد و هرروز به این خلاقیت آب داد و علف های هرزش را چید و از آن لذت برد …. من فهمیدم که میشود جنبه های دوست داشتنی زندگی را در کنار هم بگذارم و میان آنهمه زیبایی ، خدایی کنم …. هیچ چیز مانع هیچ چیز نیست ….همه چیز را میشود کنار هم چید …
من در آن باغچه شکوفه هایی را دیدم که هرروز میمیرند و فردا شکوفه های دیگری خلق میشوند ، خدایا دوست دارم باغچه ای بسازم در ذهنم که هرروز هزاران شکوفه در آن متولد شوند ، من عاشق تولدم ، عاشق به دنیا آمدن ، عاشق اینکه بدانم دنیا چگونه است ، عاشق فراوانی شکوفه هایی که هرروز پا به دنیا میگذارند و کوتاه و مفید زندگی میکنند و میروند ….
خدایا حس باغچه ی خانم بورلی را در وجودم ماندگار کن ، خدایا مرا در همین مسیر حفظ کن ، خدایا هدایت مرا حفظ کن ، خدایا من سربه هوا تر از آنم که بتوانم راه را ، راست بپیمایم ، خدایا من پرت و پلا تر از آنم که نلغزم ، دستم را بگیر ، مرا حفظ کن ، هدایتم را مستدام دار ، خدایا خودت عنصر « ادامه» را در من برقرار ساز ، خودت مرا با« استمرار »آشنا تر کن ، خدایا خودت هرروز سطلی از رنگ های گرم بر باغچه ی زندگیم سرریز کن ، خدایا خودت رنگ سبز باغ زندگیم را غالب کن ، خدایا افکار مرا به سمت خودت متراکم کن ، خدایا بخاطر تمام حرف هایم که از ایمان نوپایم برمی خیزند سپاسگزارم …..
به نام خدای مهربونم?سلام به دوستام عزیزم?واستاد بینظیرم وخانم شایسته مهربونو دوست داشتنی ام???من تک تک سفرنامه ها رونگاه میکنم لذتتتت میبرم ذوق دارم وبارها وبارها نگاه میکنم،گاهی انقدرغرق تماشای زیبای جهان ویک خانواده بی نظیر?که همیشه فکرمیکردم خیلی عجیب غریب هستند،اما وقتی دیدم نه مثل خودمونند??امابا نگاهی متفاوت?من اون صحنه که خانم شایسته درحال گرفتن بودند پیچکهای قشنگی که از تنیه درخت بالا رفته بودند روی زمین رو مثل فرش سبز فراگرفته بودند ویه هو یه اهو خوشگل اون وسط بیرون اومد واییی خدا بهشت رو رو زمین دیدم،این صحنه به حدی روم تاثیر گذاشت،خدای من روی زمین که من زندگی میکنم جای به ای زیبای هست،چقدر جهان زیباست،ممنونم خانم شایسته عزیزم بی نهایت مهربونید????
با سلام به زوج(منظورم صرفا همسر نیست ) دوسداشتنی ای کیف میکنم از همراهی باهاشون..
این فایل برای من حکم فایل هایی که استاد روی سایت قرار میدادند رو داشت نه فقط صرفا یک فایل از سفرنامه و دیدن و تمرکز روی زیبایی ها..
و مثل همه فایل ها پراز اگاهی بود…
من بار اولی که گوش دادمش دیروز یحس خوبی ک تا حالا بهم دست نداده بود درمورد شرکت درمسابقه بهم دست داد..
گفتم شاید راهش این باشه.. اینکه برنده بشم و راه ورود مجددم به 12 قدم ک تا قدم دو تونستم دریافتش کنم…
پس شرکت میکنم دراین مسابقه و خدا هدایتگر قلمم میشه تا برنده بشم.
اما امروز که واسهه بار دوم گوشش دادم وکلی لذت بردم از حرفای استاد و مریم جوون که پربودن از اگاهی و خودشون رو خیلی کنترل میکردن انگار که فرصت صحبت درمورد اگاهی ها به دیگری هم بدن و غرق خنده و شور شوق بودن خصوصا اخر فایل…
به این نتیجه رسیدم ک فایل ها رو دوباره از اول ببینم و گوش بدم و برای تمرین کردن بیشتر و بیشتر تمرکز بروی زیبایی ها نه صرفا برنده شدن و خرید قدم های دو و سه…
و البته راستش دیشب این جرقه هم در ذهنم خورد که اینکه هنوز قدم سه رو نتونستم در یافت کنم شاید به این دلیل باشه ک فکر میکنم بهش نچسبیدم! شاید واقعا بهش چسبیدم هنوز!
خلاصه سعی کردم و میکنم واقعا رهاش کنم و شرکت کردنم در مسابقه بیشتر برای تمرین تمرکز بروی زییبایی ها باشه تا بقول استاد نتایج عالی پش بندش بیادبرام انشالله..
عاششقتونم زوج دوسداشتنی و به شدت فوق العاده…
سلام به خانم شایسته عزیز و دوستداشتنی و استاد عزیزم و مایک عزیز..
من همین الان مسابقه ای که گذاشتین رو متوجه شدم و بازم از اول همه ویدیو هارو نگاه کردم که کدومشون برای من جذابتر بوده اما هر قسمتیو که میدیدم نمیتونستم بگم که کدومشون برای من تاثیر گذار ترین بودهه چون براستی همشون فوق الاده بودن و اینجا بود که گفتم اصلا من جواب سوال رو نمیدم تا فقط از حس خوبم حرفم بزنم چون حقیقتا تک تک ویدیوهاتون عالین و انتخاب و در موردشوئن حرف زدن خیلی برام سخت تا اینکه تصمیم گرفتم از قسمت ۱ تا ۳۱م سفرنامه تون هر لحظه ای که من خوشم اومد رو بنویسم..
من الان کار دارم و خیلی عاشق شغلمم هستم و باید الان کارمو شروع میکردم اما با حوصله و عشق زیاد دوست داشتم اول حسمو بگم بعد برم، اما سعی میکنم خلاصه وار بگم?
اول از همه وقتی که مریم جان قسمت اولشو فیلم گرفتن یه حرفایی زدن که من یادداشتش کردم ” سفر کردن آدمو میسازه و بهت یاد میده به هرچیزی نچسبی و رها کنی” یعنی این قسمتشو من بارها و بارها گوش دادم ? مریم جان من در یک کلام بگم عاشقتم چون دقیقا اخلاقت و انرژیت شبیه منه و همیشه حس میکنم تو خود منی. عاشق درست کردن غذاهای خوشمزه ت هستم که با عشق و علاقه میپزیشون عاشق ذوق کردنات که دقیقا شبیه خودمی ، هستم عاشق، یه قسمتی که خیلی خوشم میاد اونجا بود که وقتی قهوه میخوری و یا هروقت که حست خوبه یا داری غذا درست میکنی با صدای آروم با دهن بسته میخونی، دقیقا نمیدونم چجوری بگم اما ریتم آهنگش اینجوریه ” هممم مممم امم همم”? دوستان نمیدونم که متوجه بشن یا نه ولی فکر کنم مریم جان خودت میفهمی چی میگمممممممممم? امیدوارم متوجه شده باشین چون خودمم اینجوریم دقیقا ?? . مریم جان تو خلی مهربونی با همه و همه چیزو زیبا میبینی، با وجود اینکه از تاریکی شب میترسی امه دقیقا مثه من داری از تاریکیش لذت میبری و اون رنگ سیاهو هم زیبا میبینی چون فرکانست مثبته چون نگرشت مثبته مثه خودم?
و حالا شما استاد عزیزم آقای عباس منش، خیلی زیاد به من انگیزه میدین خیلی عاشق حرف زدناتونم وقتی با عشق به رو به دوربینی که مریم جان دستشه میکنین و بهش میگین : ” من عاشقتممممممممم” ??
عاشق آواز خوندن هاتون هستم و رو به پسرتون میخونین و ادا در میارین تا مایک خوشحال باشه و بخنده ?
عاشق اینم که از دستپخت عزیز دلتون تعریف میکنین??
و اونجاهایی که نشستین و به اون سنجاب و پرنده ها پاپ کورن دادین?
الان که داشتم اینارو مینوشتم تو سفرتون غرق شدم و احساس میکردم ممنم اونجام واااااااااای خدا شکرت حسم ۱۰ برابر عالیتر شد و دارم خودمو تصور میکنم????خیلی دوستون دارمممممممم مریم و استاد و مایک عزیزمممم خوش بگذره هم فرکانسی های طبیعتگردممممم?
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و تمام همراهان مسیر خوشبختی
واقعا لذت میبرم از این برنامه سفر به دور امریکا و خیلی چیزهای زیادی یاد گرفتم و دارم اجرا میکنم.هرروز میشینم تا فایل جدید بیاد واگه نیاد فایلای قبلی رو میبینم تا همسفر شما باشم و جا نمونم. من اینجوری هستم که کار رو توی عمل و با دیدن و انجام دادن بهتر یاد میگیرم. وقتی من این فایل ها رو تماشا میکنم به این فکر میکنم که چقدر استاد شبیه خودمونه. چقدر راحت زندگی میکنه و اصلا هیچ تفاوتی نداره زندگیش با زندگی من، مثل ما راه میره، مثل ما حرف میزنه، مثل ما غذا میخوره و…. پس خیلی دور از دسترس نیست رسیدن به این زندگی، فقط باید خودتو بشناسی، خداوند رو بشناسی و ذهنت رو کنترل کنی. بدون دیدن سفرنامه فکر میکنی خیلی تفاوت هست بین رفتار و زندگی و اتفاقات زندگی استاد با زندگی ما انسانهای معمولی، درصورتیکه ما ، همه مایی که داریم تو مسیر موفقیت حرکت میکنیم عین همیم و به هیچ وجه معمولی نیستیم، ما لایق بهترین ها هستیم.
من از تمام فایل های سفرنامه لذت میبرم و به من انرژی وقدرت و احساس خوب میده. اینقدر تاثیر روم گذاشت که رفتم خانم رو برداشتم و گفتم بیا بریم مسافرت. بدون هیچ برنامه ای راهی مسافرت شدم و به سمت اصفهان هدایت شدم. همه چیز رو سپردیم به دستان خداوند. اونجا به بهترین شکل هدایت شدیم به یه هتل سنتی و اقامت داشتیم و کلی لذت بردیم. به بهترین رستوران های شهر هدایت شدیم و همیشه جا برای خودمون و ماشینمون بود. درکل سفری خاطره انگیز بود که به لطف خدای مهربون و این سفرنامه ما هدایت شدیم.
واقعا تمام فایل های این سفرنامه حرف ها برای گفتن دارن، از تمومشون درس گرفتم. شرکت کوکاکولا، داستان باب و قشنگی اموزش به مردم، خانه کافمن ، باغچه خانم بورلی، شاد بودن مردم و…. ولی تاثیرگزار ترین فایل برای من فایل ابشار نیاگارا بود که قدرت و عظمت خالقم را دیدم. واقعا این عظمت برای من شگفت اور بود. مات و مبهوت این همه نعمت وثروت و فراوانی شدم. خدایا شکرت بخاطر این همه نعمت و ثروت که در سرتاسر جهان وجود دارد. فقط من باید شجاع باشم و ایمان داشته باشم که به این نعمت ها و ثروت ها هدایت شوم.
عاشقانه تموم انسانهایی که برای خوشبختیشون تلاش میکنند رو دوست دارم
شدیدا مشتاق دیدن ادامه سفرنامه هستم.