سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 27

1381 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید شکوری گفته:
    مدت عضویت: 2496 روز

    سلام به همه ی دوستان عزیزم که همراه بودن با شما برام بزرگترین لذته چون من به جز استاد و خانم شایسته از تک تک شما عزیزان درس یاد میگیرم و خدا رو شکر میکنم بابت اینکه تو این خانواده بزرگ توحیدی زندگی میکنم. زهرا هستم همسر سعید

    من خیلی اهل نوشتن نیستم و بیشتر دوست دارم بخونم . وقتی قسمت 32 فایل سفرنامه رو دیدم و اینکه یک مسابقه هست برای دیدن دوباره فایل های سفرنامه خیلی خوشحال شدم به خدا گفتم خدایا چی میخوای بهم نشون بدی حتما یه نکته ایی هست که من باید از اول این سفر لذت بخش رو شروع کنم.

    وقتی اولین فایل سفرنامه رو play کردم همون ابتدای فیلم که خانم شایسته به ما سلام میکنه دوربین زوم بود رو Tampa روی نقشه. راستش نمیدونم چطور احساسم رو بیان کنم فقط میتونم بگم این کلمات من نیست بلکه کلمات گفته میشن و من مینویسم و گاهی از قلبم جا میوفتم برای بیان احساسی که الان دارم.

    اره داشتم میگفتم وقتی Tampa رو دیدم یه حس دلتنگی عجیبی بهم دست داد اون حسی که وقتی میدونی برای مدتی از خونه دور خواهی بود برام عجیب بود انگاری من برای سالیان سال تو Tampa زندگی کردم (البته این و بگم من همیشه با دیدن فایلهای استاد حس میکنم واقعا در کنار ایشون هستم ) ته قلبم خالی شد مثل زمانی که خودم بعد از آشنایی با استاد و کار کردن رو خودم به اتفاق همسر و دخترم از قم به شمال مهاجرت کردیم.

    همین جا فایل رو Stop کردم و با خودم فکر کردم چرا باید این حس رو داشته باشم این که مهاجرت محسوب نمیشه فقط یه مسافرته به دور امریکا و قراره کلی خوش بگذرونیم و لذت ببریم چون قسمتهای بعدی و اینکه چه اتفاقاتی قراره بیوفته رو میدونستم. پس گفتم چرا چرا چرا. بعد یه حسی بهم گفت خوب مسافرت اسمش مسافرته و به ظاهر چیز کوچیکی به نظر میرسه اما مسافرت ممکنه تغییر کشور تغییر مکان تغییر عادتهای روزانه باشه و حتی تغییر انسانهای اطرافمون. یکدفعه یک زنگی تو ذهنم به صدا در اومد همینه دختر همینه ما فکر میکنیم این اتفاقات به ظاهر ساده تو زندگی یعنی شروع اتفاقات بزرگ. بعد متوجه شدم چرا خیلی از ما انسانها حتی حاضر نیستن به مسافرت چند روزه برن و بهانه ی نداشتن وقت و نداشتن پول میکنند. در اصل اونها حاضر نیستن حتی برای چند روز سبک زندگی خودشون رو تغییر بدن شرایطی که میدونند ثابت نیست و دوباره به سبک زندگی قبل بر میگردن. این یعنی ترس ترس از تغییر عادتهای گذشته. ترس از ادم های جدیدی که وارد زندگیشون میشه و ترس از اینکه نمی دونند قراره چه اتفاقاتی رو تجربه کنند و با خودشون میگن خوب اصلا چه فایده بریم سفر چند روزی و لذت می بریمو دوباره باید برگردیم به زندگی قبل که دوستش نداریم اینجاست که با خودشون میگن بیخیال اصلا نریم سفر بهتره همین جا با همین شرایط کنار میایم.

    بعد این حس عجیب دلتنگی خیلی سریع تبدیل شد به اشتیاق چون میدونستم قراره هر روز به یک جای زیبا برم و این زیبایی ها قراره هر روز زیباتر بشه و اتفاقات قشنگتری رخ بده بعد دوباره به خودم گفتم واقعا زهرا اگر به همه ی ما فیلم زندگی آیندمون رو نشون بدن با اشتیاق قدم بر میداریم . به سفرهای بزرگ میریم چون میدونستیم قراره چه اتفاقی بیوفته و دیگه ترس و نگرانی وجود نداشت یک حسی بهم گفت پس ایمان چی ایمان به غیب و ایمان به خود ایمان به اینکه میتونی لحظه ی بعدیت رو خلق کنی ایمان به اینکه همه چی دست خودت هست نه هیچ عاملی. اینجا بود که متوجه این شدم که چرا استاد میگه چیزی که میخواهید رو تجسم کنید این یعنی کارگردانی فیلم زندگی خودمون مثل کارگردانی خانم شایسته برای ثبت لحظات ناب سفر. اینجا بود که ایمان به غیب خدا دیگه برام غیب محسوب نمیشد چون خودم لحظه ی بعد رو با افکارم و احساسم خلق میکردم این یعنی همون اشتیاق برای گام بعدی و خبر داشتن از قسمت بعدی سفرت سفر زندگی خودت با اتفاقات نابی که برای خودت میسازی.

    اینجا بود که متوجه حرف استاد شدم که میگه خدا به شجاعان پاسخ میده . انسانهای شجاعی که بدون ترس گام بر میدارن و گام های بعدی رو می سازند حتی اگر کسی راهی نبینه اونها با ایمان پیداش خواهند کرد.

    اینجا بود که متوجه شدم استاد با شروع این سفر بزرگ برای هزارمین بار شجاعت خودش رو ثابت کرد. خیلی راحت خونه ایی که در رفاه و امکانات عالی بود رو رها کرد و حتی خونه رو برای فروش گذاشت تا دوباره قانون رهایی رو به یاد ما بیاره قانونی که وابستگی توش معنایی نداره چون وابستگی رکود میاره و رکود مرگ به همراه خودش داره.

    دوباره استاد با این کارش ایمانش رو ثابت کرد و اینکه خیلی راحت میتونه همه چیزی رو و هر جایی رو برای شروع تازه رها کنه شروع از صفر با باورهای توحیدی. چون ایمان داره قدم بعدی ناب تر از قدم قبلی است چون یاد گرفته خودش خالق لحظات زندگیش هست.

    اول از خدا شاکرم بابت اینکه با دستانی از دستانش اشنا شدم که خودش عمل گراست و فقط قانون رو آموزش نمیده بلکه با این قانون زندگی میکنه و بعد از استاد سپاسگذارم برای اینکه قانون رو به ما آموزش میده قانونی که شده سبک زندگی خودش و بعد از خانم شایسته سپاسگذارم که این سبک از زندگی رو به ما نشون میده تا ما به درک کامل از این قوانین برسیم.

    و ممنون به خاطر این مسابقه چون من درس بزرگی از شروع دوباره دیدن فایل ها گرفتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    فايزه اسكويي گفته:
    مدت عضویت: 2674 روز

    به نام خدای مهربون

    سلام به دستای خدا ، دستانی که چه عاشقانه کنار هم ، به شیوه طبیعی در حال عشق بازی با خدای خودشونن و زندگیشون رو خلق می کنن??

    تشکر ویژه از مریم جان ، دست خدا ، که عهده دار این هدایت عظیم خدا برای انجام رسالتش شد و یک قدم بزرگ برای شکل گیری باور های ما به روش عباس منش برداشت .

    گاهی فکر می کنم کاش ، یک دوربینی از شیوه ی زندگی ابراهیم خلیل الله برایمان فیلم می گرفت .

    برای من جذاب ترین و زیبا ترین قسمت سفر به دور آمریکا تمام فایل های مربوط به آبشار نیاگارا بود .

    این فایل ها و موزیک های بسیار منطبق با تصاویر و عالی من رو دیوانه کرد ، می خوام از احساسم بگم نمی دونم چه طور با کلمات توصیفش کنم،

    وقتی اون عظمت و اون حجم از آب رو دیدم ، اون آسمانی که از این آبی تر و نیلگون تر نمی شد ، ابرهایی که از سفیدی و تمیزی و براقی چشم رو می زد و آسمان صاف و تمیز و با طراوت …….گویی فاصله ی آسمان تا زمین اندازه ی چهارانگشت بود …..وقتی دیدم که این آب ، آب زلال با چه شدتی در حال روانه شدنه و هر قسمت از آب رو که نگاه می کردی یک رنگ بود ، گاهی ابی کمرنگ ، گاهی آبی پررنگ گاهی سبز مایل به آبی گاهی سرمه ای …… اون وقت قلبم باز شد و آرامشی تمام وجودم رو گرفت نمی دونم چرا ان قدر حالت خضوع من رو گرفت انگار تمام اعضای بدنم از حال می رفت و جمع شده بود و کمی بغض گلویم رو فشرد و اشک در چشمانم جاری شد ، انگار احساس می کردم این اسکلت تن من اضافیه ، این بعد مادی رو نمی خواستم با تمام وجود احساس می کردم این روح من، این انرژی من می خواد چهارچوب بدنم رو بشکافه و در یک چشم به هم زدن کنار آبشار باشه چون فکر می کنم می تونه این اتفاق بیفته از اون جایی می گم که چون احساسش می کنم .

    هر کسی به اندازه ای که بتونه در مدار زیبایی ها و خوبیها بمونه

    باور احساس لیاقت و فراوانی رو ان قدر تقویت کنه تا مثل استاد به مرحله تثبیت برسه

    اون وقت میتونه پا جای پای استاد بزاره

    اون موقه یعنی با خودش و خدای خودش در صلحه .

    یکی از چیزهای که منو متعجب کرد و به وجد آورد اون لحظه ای که آب آبشار به قول استاد شلاقی می زد ، برای من اون لحظه نشان از قدرت و بزرگی خدا داشت ، خدای جبار

    خدایی که هر کاری بخواد میتونه انجام بده

    تمام این تصاویر نماد فراوانی الله بود و دایم این جمله از سوره الرحمن بر لبانم زمزمه میشد که ( فبای الآء ربکما تکذبان )

    پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می کنید ؟

    این همه نعمت ، این همه ثروت ، من سپاسگزار تو ام ای خدا

    ای عشق

    ای قدرت لایتناهی

    استاد جان اون لحظه ای که تو کشتی با کاورهای آبی بودین انگار که من پو بودم از هیچی و خلاء داشتم و رها بودم و به هیچ چیزی نمی تونستم فکر کنم و فقط زیبایی دیدم و سیراب بودم از انتهای داشتن هر چیزی

    واحساس می کردم این ذهن چه قدر کنترل شده و آماده هست برای خلق کردن .

    خودم رو گذاشتم جای اون جمعیتی که اونجا بودن و گفتم محاله رو زبان تک تک اون آدم ها نامی جز الله جاری شده باشه .

    واقعا ممنونم از همتون از گروه عباس منش ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    مهدی رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 2514 روز

    درود به همه دوستان و استاد عزیز و خانوم شایسته

    چقدر این حرکت و ضبط بخشی از سفر خانواده استاد عباس منش میتونه چه باورهای قدرتمندی در ما درست کنه. وای عالیه ممنون خانوم شایسته که با عشق کار تصویربرداری و تدوین این فایلهارو انجام میدید. فوق العاده واقعا

    همه قسمت ها عالی هستن هروز یه جای جدید یه سری اتفاقهای جدید یه بخش از طبیعت زیبای خدواند فروانیه سرسبزی فروانیه آب … خداروسپاسگذارم .

    من قسمت ۲۹ رو خیلی دوسداشتم هدایت به معنی واقعیو توش دیدم اول تصمیم به پیادروی به سمت فروشگاه گرفته میشه(هدایت اول) بعدش در مسیر رفتن نزدیک شدن به خانوم بورلی و ارتباط برقرار کردن(هدایت دوم) بعدش معرفی باغچه پر از گلهای رنگارنگ که نشون میده وقتی تمرکزت روی زیبای ها باشه زیبایی بیشتریو جذب میکنی اتفاقی که برای استاد و خانوم شایسته افتاد و در نهایت معرفی فروشگاه دیگر برای خرید از طرف خانوم بورلی(هدایت سوم)

    واقعا اگه همه چیزو به خوده خدا بسپریم به بهترین صورت هدایتمون میکنه ولی اعتماد کردن یکم برای ادما سخته چون ایمانمون ضعیفه .

    دیدن این سفرها مثل این میمونه که صحبتهای استادو چندین ساعت و ماه گوش کردیم و حالا داریم به صورت عملی میبینیم مثل مثال زدن واقعا جالب هستش .

    هدایت هدایت هدایت الهی که میتونه زندگیمونو تغییر اساسی بده .

    امیدوارم ذهنمون هروز رهاتر و مثل قایقی در دریا شناور باشه .

    بازم ممنون استاد عباس منش و خانوم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    رویا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2812 روز

    سلام به استاد عزیزومریم بانوی شایسته ومایک عزیز ودوست داشتنی خداوند رو شکر وهزاران مرتبه سپاس که این الهام رو به مریم عزیز کرد که ما در این سفر همراه شما باشیم واز این همه زیبایی لذت ببریم دیدما باز تر بشه وباورهای اشتباهی که توذهن ما جا خوش کرده بود بیرون ریخته بشه واقعا سپاس .

    استاد عزیز مگر میشود گفت که کدوم قسمت سفر نامه بهتره به خداوندی خدا همگی عالی وپر از آگاهی ونکته وزیبایی هست .از همون آغاز سفر دل کندن ونچسبیدن به داشته ها وآزاد ورها بودن وسپردن خودت به خداوند وخدارو راهنماوبرنامه ریز خودت قراردادن شروع میشه و هر لحظه این سفر پر از نکته وقشنگیه که شما سه تا انسان هم مدار دارید زندگی می کنید واز هرلحظه لذت می برید وما رو دراین شادی سهیم کردید رابطه عالی استاد با مریم بانو که چقدر عالیه واین باور رو دروجود ما می سازه که ماهم می تونیم همچین رابطه ای رو تجربه کنیم .رابطه عالی با مایک وشوخی های قشنگی که باهم دارن .

    درهرلحظه با یه سوپرایز زیبا رو برو میشید وانسان های عالی که سر راه شما قرار می گیره وبه ما یاد آوری می کنه که دنیا پر از انسان های خیلی خوبیه .وانگار همه انسانها وظیفه دارن به شما خدمت کنند چون درهرکجا وارد میشید بهترین انسانها سر راه شما قرار می گیرند هرقسمت از سفرنامه نکات وآگاهی های زیادی داره ولی من قسمت ۷روخیلی دوست داشتم چون به من آموخت در هر کاری باید تکاملت طی بشه وعجول نباش صبر کن چون می خوام زود به همه چیز برسم ولی چقدر زیبا آموخت صبر کن تا کاملا رشد کنی وتکاملت طی بشه تا به هدفت برسی وقسمت ۱۹ که دیدم چقدر انسانهای ثروتمند انسان های خوبی هستن وبه راحتی می بخشن ووابسته نیستن ومتوجه شدم هرچقدرثروتمند باشی به خداوند نزدیک ترهستی وآزادورهاتر.وقسمت های۲۶و۲۷و۲۸که بسیار عالی بودبادیدن این همه زیبایی وآبشار عظیم احساس می کردم به خدا نزدیک تر هستم وخداوند رو بهتر درک می کنم من تواین سه قسمت از خوشحالی گریه می کردم ویه حال عجیبی داشتم وفور آب وثروت درجهان آزاد ورها بودن وجود این همه زیبایی وانسان های عالی رنگین کمان زیبا شیطونی های استاد همه عالی بود خدایا شکر وسپاس

    استاد واقعا همه قسمت ها عالیه ولی بعضی هاشون حال عجیبی به آدم میده که قابل وصف نیست سپاس وهزاران مرتبه سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    فاطمه امیرسالاری گفته:
    مدت عضویت: 2638 روز

    سلام به استاد دوست داشتنی و خانم شایسته عزیز

    نمیدونم واقعا از کجا شروع کنم از بس اتفاقات زیبا هر روز و هر لحظه برایم رخ می دهد

    من اولین بار است ک دیدگاهم‌رو مینویسم ?

    از آنجا شروع شد ک دوسال پیش وقتی با همسرم آشنا شدم هرشب می دیدم فایل های استاد عزیز ک الان من بیشتر از همسرم گوش میدهم ،گوش میداد من کلافه شده بودم همش ناراحتی بینمون پیش میومد تا اینکه کم‌کم منم جذب شدم و وارد سایت شدم اولین ویدیویی ک گوش دادم درباره خدا بود خیلی خوشم اومد و بیشتر و بیشتر جذبش شدم ?

    هر روز اتفاقات عالی برام رمق میخورد

    یکی از اتفاقای قشنگ با دیدن فایلی ک در یه جای خیلی سرسبز ک خانم شایسته عزیز یه غذای خوشمزه درست کردن در هوای ابری ک من عاشقشم منو برد به اون حس حال و خودم رو در اونجا حس میکردم و به یک باره خدای مهربون بارون رحمت الهیش رو نازل کرد و چقدر شدید بود و کلی ذوق کردم و خداروشکر گفتم تا اینکه دو سه روز از دیدن این فایل گذشت و در شهرمون ک اکثرا میگفتن اینجا ک از گرما بارون نمیاد هوای ابری میشه اما بارون نمیاد ولی باور من یه چیز دیگ بود من مطمئن بودم من میدونستم خدا بارون رحمت الهیش رو نازل میکنه و در یک عصری ک بیرون بودم چنان بارون شدیدی گرفت کمتر از بیست دقیقه همه جا رو آب‌گرفت حتی شدیدتر از بارونی ک در فایل استادم دیدم بود و خدا رو هزار بار شکر گفتم خدایا بازم‌سپاسگزارم بخاطر تک‌تک قطرات بارونت شکر

    اتفاق جالب دیگ ای با فایلی ک خانم شایسته عزیزم زحمت میکشن و فیلم میگیرم از جاهایی ک دیدن میکنن فایلی ک خونه ای ک یک قرن پیش درست کردن در دل طبیعت ک بسیار زیبا بود اون آبی ک در کنار خانه ای ک چقدر محکم هس درختان سرسبز من رو جذب خودش کرد خیلی لذت بردم ک حتی این فایل رو دوبار دیدم جالبتر از این هس من این رو هم فرکانسش فرستاده بودم و یه هفته بعد همسرم من رو به یه جایی ک آبشار ک آب آن تمومی نداره نعمت های خدا بی انتهاست پر از درخت سیب و گردو با باد ملایمی ک می اومد من رو دیوونه خودش کرد ای خدای مهربون شکرت میدونی از چی خیلی خوشم اومد از جایی ک خانم شایسته کنار خانه ی زیبا ک رد میشه از صخره جای کوچکی ک آب میاد حتی من اون رو هم‌همونطور در سفرم‌دیدم واقعا شگفت زده شده بودم و بیشتر به این جمله یقین پیدا میکردم ک ما در هر لحظه ببینیم توجهمون به چی هس ما در هر لحظه فرکانس میفرستیم .

    ممنون خانم شایسته عزیز و گل ک این همه فایل رو ثبت کردین ک ما ببینیم و این اتفاق زیبا برایم بیفتد وتشکر فراوان از شما استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    مشتاق قضوي گفته:
    مدت عضویت: 3008 روز

    سلام همسفران عزیز و یک سلام گرم خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته عزیز اولتر از همه عید قربان رو به همه ای شما از صمیم قلب تبریک عرض میکنم و امید وإرم که یک عید پر خوشی داشته باشید. خوب حالا میام سر اصل مطلب اولین چیزی که برای خود من جالب بود این بود که من از همسفران خودم عقب نمونده بودم شاید هم اولین کسی بودم که دور سفر به دور امریکا از فایل اول از روز اول که خانم شایسته عزیز اولین فایل رو بر روی سایت قرار داد نگاهش کرده بودم و خدا رو هزاران بار سپاسگذارم که من را در این مسیر قرار داده. این برای خودم یک کم مشکل است که از بین ٣١ فایل بر روی سایت قرار گرفت یک شون رو انتخاب کنم چون از روز اول که فایل رو شروع کردم در هر فایل من باور های رو برای خودم ساختم و که من هم میتونم اون چیزهای رو داشته باشم که شما همه ای اونها رو به تصویر کشیدید و از بین این همه فایل یکی رو انتخاب کنم اون به جز فایل هشتم نیست چون در این فایل من چیزهای رو یاد گرفتم باور های رو برای خودم ساختم که ما چی موجودات هستیم که خود مان خالق زندگی خودمون هستیم خداوند این قدرت رو به داده که چقدر ما انسانها بی نظیر هستیم و من شخصا خودم این فایل رو انتخاب کردم چون به من این باور رو داد که ثروت چقدر زیاد است و پول در اوردن در این جهان چقدر راحت به دست میاد. و هر روز به خودم دوباره مرورش میکنم که خداوند ما را چقدر دوست داره و این همه نعمت و ای همه ثروت رو به ما داده. خدایا شکرت از این همه نعمت از این همه زیبای و این همه فروانی

    سپاسگذارم از استا عباس منش و خصوصا از خانم شایسته عزیز که این همه زیبای رو به ما به تصویر میکشه.

    همیشه شاد و سالم و ثروتمند و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    rasa گفته:
    مدت عضویت: 2656 روز

    با سلام خدمت شما هم فرکانسی های عزیز

    من برا اولین بار هست که دارم تو مسابقه شرکت میکنم و نظر خودمو مینویسم چون دفعات قبل فقط پیام های بچه هارو میخوندم و کلی لذت میبردم و ازشون استفاده میکردم چون واقعا عالیه خوندن نظرات بچه ها و برای من سازنده.

    جالب بدونید شروع سفر به دور امریکا استاد همزمان شد با شروع سفر من و خانمم به شمال (من دارم از پروفایل ایشون پیام میزارم) که برای من خیلی خیلی جذاب بود این اتفاق چون از یکطرف خبر اینکه قرار هست فایل های لحظه به لحظه سفرشون تحت عنوان سفر به دور امریکا توسط خانم شایسته تهیه بشه و روی سایت قرار بگیره که این میتونست برای من عالی باشه چون من بصورت تصویری میتونستم ببینم که استاد و خانوادشون تو سفر چه کارهایی میکنن و چطوری میگذرونن سفرشون رو و از طرف دیگه میتونستم کارها و باورهاشون رو بعنوان الگو بگیرم و همزمان تو سفری که خودم هستم بکار بگیرم و نتایج اونو از نزدیک ببیینم که شاید باورتون نشه نتایجی که گرفتم بسیار بسیار فوق العاده و عالی که در ادامه براتون میگم(البته اینم بگم که من حدودا یک سال ونیمی هست که با سایت استاد اشنا هستم و از فایل های رایگان و بعضی دوره ها استفاده کردم و بهشون عمل کردم)

    هر فایلی از سفر به دور امریکا برای من یه درس بزرگ بود و باور کنید هزاران نکته ریز و درشت و زیبایی و جذابیت تو خودش داشت و ساعتها میشه در موردش صحبت کرد ولی چیزی که باید بهش توجه کرد و ازش نگذشت اینکه همه صحبت ها و رفتارها و اتفاقاتی که ما میدیدیم تماما اساس صحبتهایی بود که استاد تو دوره ها و فایل های رایگانشون داشتن و اینکه چطور دارن چطوری بهشون عمل میکنن و نتیجه میگیرن و لذتش میبرن.

    1. توجه به زیبایها و نکات مثبت

    2.رها بودن

    3.خودشون رو به خدا سپردن

    4. عمل به الهامات درونیشون

    5. عشقی و احترامی که نسبت به همدیگه دارن

    و …. و هزاران چیز دیگه که میشه گفت و خودتون دیدید ولی همونطور که گفتم قشنگی دیدن این فایل ها برای من و خانمم دو چندان بود چون ما دقیقا این قوانین و کارها رو داشتیم انجام میدادیم و نتیجه هاشو همون لحظه میدیدیم و درک و آگاهی و همچنین شناخت ما رو از قوانین هزار برابر میکرد

    روزی که سفرمون رو میخواستیم شروع کنیم ما هم از همون اول با خدای خودمون عهد بستیم و ازش خواستیم که خودش هدایتگر ما باشه و هدفمون فقط فقط لذت بردن هست و نه چیز دیگه ایی که دقیقا همین اتفاق برامون افتاد و بقول استاد وقتی باورهای درست داشته باشی و همه چیو بخدا بسپاری اون همزمانی ها که تو رو تو زمان و مکان مناسب قرار میده برامون رقم خورد.که من چندتاشو براتون میگم:

    قبل از سفر خیلی ها بهمون میگفتن که تو تیرماه هوا گرمه و شرجی هست و اذیت میشین و اصطلاحا سفر کوفتتون میشه و ما پارسال اینموقع رفتیم و گرما خوردیم ولی ما زمانی که رسیدیم شمال شاید باورتون نشه تو بهترین شرایط اب و هوایی که میتونه وجود داشته باشه بودیم و هوا بسیار عالی و خنک بود و محلی های اونجا بهمون میگفتن که خوب موقعی اومدین و تا چند روز قبل اینجا خیلی گرم بوده و چون دو سه روز پیش بارون اومده اینجا الان هوا عالیه و جالب اینکه این اتفاق برعکسشم برامون افتاد و اونم این بود که از شمال رفتیم سرعین و گفتن اینجا چند روز پیش شب ها هوا سردتر از الان بود و باد میومده ولی الان گرمتر شده و عالی که من همونجا به خانمم میگفتم ببین این همون همزمانی هست که استاد میگفت و خدارو هزاران بار شکر میکردیم.

    هر شهری که میرفتیم با اینکه افراد زیادی بودن که برای اجاره سوییت وایساده بودن ولی ناخوداگاه من جایی وایمستادم که خدا اون شخص موردنظر از قبل اونجا گذاشته بود و خودش میومد سمت ما و به راحتی اون خونه با امکاناتی که ما میخواستیم و همچنین مبلغی که در نظر داشتتیم بهمون میداد با اینکه مبالغ خونه ها و شرایطشون خیلی متفاوتر از اون چیزی بود که ما شنیده بودیم و میدیدیم یا به بصورت خیلی اتفاقی به مسیرهایی هدایت میشدیم که اصلا برنامه ایی برای رفتن به اونجا نداشتیم و وقتی میرفتیم میدیم وای خدای من مگه زیباتر از اینم میتونه وجود داشته باشه بطوری که من و خانمم و خواهر خانمم که همسفرمون بود از خوشحالی جیغ میکشیدیم و بارها اهنگ امروزی ها از اقای علی اکبر قلیچ که در مورد شکر گذاری بود میذاشتیم و با صدای بلند میخوندیم و فیلم میگرفتیم و لذت میبردیم و خداروشکر میکردیم از این همه اتفاقات خوبی که برامون میفته و هزاران اتفاق جالب و عالی دیگه که افتاد که اگه بخوام بگم تا صبح باید بگم .

    خدارو هزاران بار شکر که این همزمانی سفر با استاد برای من و خانمم یه کلاس اموزشی عالی بود و خیلی درسها رو ازش یاد گرفتیم .

    و اما در مورد سوال : کدام بخش از سفرنامه برای شما جذاب تر بوده است؟ چرا؟

    همونطور که نوشتم این سری فایل ها هزاران نکته داره و همه زیبا و جذاب هستند. اما چیزی که برای من از همه موارد جالب تر، تاثیر گذار تر، ماندگار تر در ذهنم باشه سپردن برنامه سفر به الله و رها شدن در دستان او، اعتماد بی قید و شرط به الله برای پیش بردن در سفر هست. رزرو اتاق در بالاترین پیک زمانی، راه پیدا کردن به بهترین استیت پارک، راه پیدا کردن به باغچه ای که با عشق ناب رشد کرده، راه پیدا کردن به فارم مارکت دنج و خودمونی، رسیدن به یک استارحتگاه خوب کنار بهترین آبشار جهان و … مگر برای اینها طرح و برنامه از قبل رو کاغذ بوده؟ یا طرح و برنامه از قبل در ذهن چیده شده بوده؟ یا از قبل با مشورت از این و از آن و بالا و پایین کردن بوده؟

    این ها وقتی قشنگی خودش بیشتر به من نشون میده که هیچ اطلاع و برنامه قبلی در موردشون نبوده. اصلا روحشون خبر نداشته که میشه و ممکنه و وجود داره و چقدر خوب هم وجود داره و چقدر خوب هم شدنیه! برای اینکه هر کدوم از این اتفاق ها بیفته تمام آدم ها و شرایط و اتفاقات دستان خداوند میشن و همه چیز بی صدا و آروم و حساب شده اتفاق میفته. نه مسیر رو میدونی نه چرایی رخ دادن اون اتفاق ها تنها چیزی که میفهمی و میبینی نتیجه هست و وقتی نتیجه رقم میخوره تمام وجودت فریاد میزنه واااااای خدای من اینجا رو ببین. واااای چقدر قشنگه. خدااای من و ….!!! تمام اون اتفاقات بی صدا و حساب شده منجر به فریاد تو از سر شوق میشه و حیرت میکنی از اون همه چیز خووووب . اما باز برای من اینجاش جذاب تر و آموزنده تره که این اتفاقات برای همه بنده های خدا در موقعیت های مختلف افتاده و میفته و خواهد افتاد .(خداوند هیچ گاه تنهامون نمیذاره و همواره در حال هدایتمونه و این رو وظیفه خودش میدونه) هدایت در زندگی شخصی، در خرید در معاملات در سفرها در فرزند داری ها در بیماری و سلامتی و… اما اما اما اونی میتونه نتیجه دلخواه رو مثل استاد بارها و بارها در زندگی خودش باز فرا بخونه و تکرارش کنه و اسم شانس و اینکه حالا اینم شانسی بود و در به تخته خورد و …رو روی اون نذاره که بشینه و تعقل و تفکر کنه و نتیجه ای که دیده رو حالا عقب گرد برگرده و مسیری که طی شد رو بهش فکر کنه… که ای وای اون معامله اگر نشد و من بابتش فریاد کشیدم و گریه کردم و افسرده شدم و بد بیراه گفتم به این خاطر بود و اگر میشد چنان میشد و چنین میشد و من به این معامله بهتر که الان داشتم نمیرسیدم ، اگر در سفر فلان جا نتونستم برم و کنسل شد و … منجر به آشنایی با این جای جدید شد و ادم جدید دیدم و چه بسا زیبا تر و چه بسا خوش قیمت تر و …. همه ما امثال این مثال ها رو زیاد تجربه کردیم و شنیدیم و دیدیم . اما باز در موقعیت جدید واکنشی رفتار میکنیم اگر برنامه سفرمان طبق نظر خودمان پیش نره بهم میریزیم و از زمین و زمان و همسفرها طلبکار میشیم و … اما چطور هست که استاد و خانواده اش این همزمانی ها و برنامه های خوب خدا رو هر روز میبینن و هر روز بیشتر کیف میکنن؟ چون نه تنها اجازه رخ دادن به آن ها می دهند بلکه همین برنامه های الهی را دائما و دائما دعوت می کنند. علت این نوع رفتار اینه که باور و طرز فکرشون اینه که اعتماد بی قید و شرط به الله دارند. بی قید و شرط . بی قید و شرط.

    بی قید و شرط توکل کنیم و راه بیفتیم.

    بی قید و شرط توکل کنیم و سفر کنیم.

    بی قید و شرط توکل کنیم و ادامه بدهیم.

    بی قید و شرط توکل کنیم و زندگی کنیم…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    سمیه نوری گفته:
    مدت عضویت: 3834 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، درود بر استاد، خانم شایسته و همه همسفران عزیز، امیدوارم عالی باشید و در مسیر خلق اگاهانه روزهای زندگی تون در حال رشد و پیشرفت باشید. به وضوح به یاد دارم که در شروع سفر تنها میدونستیم که قراره از مبدا شهر تمپا در ایالت فلوریدا با هدف اینکه هدایت بشیم به زیباییهای جهان هستی، سفر به دور امریکا را شروع کردیم، تنها میدونستیم قدم بعدی رفتن به ایالت جورجیاست، نه مسیر مشخص و از پیش تعریف شده ای داشتیم نه مقصدهای بعدی مشخص بود، ما تنها یک هدف واضح و مشخص داشتیم و تصمیم گرفته بودیم به نشانه و هدایت الهی گوش بدیم و عمل کنیم تا به گام های بعدی هدایت بشیم و مسیر رسیدن به خواسته مون گام به گام مشخص و ساخته بشه. از انجایی که کانون توجه و تمرکز مون را روی هر موضوعی بذاریم مصادیق اون موضوع را بیشتر به زندگی مون دعوت میکنیم و در زندگی روزمره بیشتر تجربه اش میکنیم، تو این سفر هم فقط به زیباییهای جهان هستی هدایت شدیم، طبیعت زیبا، بی نظیر و محسور کننده، نشانه های نعمت و فراوانی و ثروت، حتی ناخواسته ها و مسایلی که روزانه باهاش مواجه شدیم و پیشرفتها و تکنولوژیها و ابزار که اومدن تا ما مسایل را حل کنیم و قدم به قدم به خواسته مون نزدیک تر بشیم، وسیله تصفیه اب، امازون و ابزارهای بی نظیری که ازش خریداری شد برای حل مسایل، فروشگاهها، و…. یکی از تاثیرگذارترین قسمتهای سفر برای من قسمت چهاردهم بود، هدایت شدن به استیت پارکsmoky mountain، پارک ایالتی ایی که به قول استاد most visited ever هست، پارکی که امریکایی ها از ماهها و حتی سال قبل ان را رزرو می کنند تا بتوانند در ان اقامت داشته باشند و از زیباییهاش لذت ببرن، ولی با هدایت الهی ما فقط چند روز قبل ورود به این منطقه به طرز معجزه اسایی در ان جای خالی پیدا کردیم و تا سوم جولای اونجا اقامت داشتیم و معجزه اساترین هدایت الهی زمانی رخ داد که تصمیم گرفتیم برای جشن۴جولای و اینکه بیشتر به مایک خوش بگذره چند روز دیگه در این پارک بمونیم، ولی با یک ناخواسته مواجه شدیم اینکه جای خالی برای رزرو نبود، و تاثیرگذارترین رفتار شما زمانی بود که وقتی به دفتر رزرو پارک مراجعه کردید و مسئول مربوطه نبود، نه فحش دادید، نه داد و بیداد کردید ، نه…. بلکه خیلی ارام و خوشحال و سپاسگزار گفتید که چقدر خوب که مسئول مربوطه نبود چون ممکن بود ما را ناامید کنه، حتما قراره به مسیر بهتری برای تحقق خواسته مون هدایت بشیم، و هدایت الهی بود، به مدد تکنولوژی، وقتی برای اپلود سفرنامه رفته بودید از زبان خانم شایسته عزیز، هدایت الهی گفت که سایت پارک را چک کنید و در کمال ناباوری فقط یک جای خالی مخصوص ار -وی خالی شده بود و شما برای دو شب دیگه رزرو کردید و خواسته شما برای تجربه جشن چهارم جولای در این پارک ایالتی محقق شد و ما از لات بیست و هشت به لات بیست و یک نقل مکان کردیم، و یک جشن عالی و بی نظیر را تجربه کردیم و با سادگی و صفا و شیوه زندگی انسانهایی که با خودشون در صلح هستند، همراه شدیم و این باور در ما تقویت شد که میشه جور دیگری هم جشن گرفت و لذت برد، در نهایت سادگی، ارامش، بدون هیچ تشریفات و چشم و هم چشمی و ….. یک نکته دیگه که تو این سفر خیلی برای من تاثیرگذار بود این بود که در قسمت ششم شما هدایت شدین به مکانی که تحقق عینی رویای شما بود، مکانی که شما رویاش را داشتید و در سال ۱۹۵۲ توسط یک شخص ساخته و خلق شده بود، شما به اونجا هدایت شدین تا نمونه خلق شده رویاتون را ببینید و باورتون قوی تر بشه تا شما هم رویا تون را خلق کنید. این اتفاق برای خانوم شایسته هم افتاد در قسمت بیست و دو به دنبال برخورد با یک ناخواسته که تعویض باتری های آر-وی بود، شما با اون خانوم امریکایی و مادرشون اشنا شدین و نشانه شما را هدایت کرد تا خانوم شایسته عزیز مصاحبت با یک ادم کاملا غریبه را تجربه کنه، کلی لذت بردید و تجربه کسب کردید، حتی مادر پیر اون خانوم نمونه سبک متفاوتی از زندگی بود، با تمام کهولت سن خودش کارهای شخصی اش را انجام میداد و در تدارک برای تحقق رویاش یعنی سفر به دور امریکا بود، در حالیکه اکثر ادم های جامعه ما از سن ۶۰ یا ۷۰ سالگی نه تنها چشم انتظار پایان زندگی شون هستند و رویایی ندارند، بلکه محتاج فرزند و یا پرستارن تا کارهای شخصی شون را انجام بده، در قسمت بیست و یک مواجه شدن با خانواده ای که سگ شون روزهای پایانی عمرش را می گذروند و اونها بجای زانوی غم بغل کردن، از تک تک لحظه های با هم بودنشون لذت می بردن و بحای نشستن و غصه خوردن و التماس به خدا و جهان و … خیلی زیبا از لحظات زندگی لذت می بردن و حتی سگ شون را هم برای لذت بردن از تمام لحظات زنده بودنش همراهی می کردند. قسمت بیست و نه بار دیگر رویایی از رویاهای خانوم شایسته محقق شد، تصویر بنای معروف معماری قرن بیستم که سالها قبل در کتاب درسی شون دیده بودن، ایشون هدایت شدن تا اون بنا را از نزدیک لمس و درک کنند. علاوه بر همه اینها نشانه های فراوانی و ثروت در تمام این سفر موج میزنه، در قسمت هفتم، موزه پروانه ها در یک شهر بسیار کوچک، و کلی بازدید کننده از اقصا نقاط دنیا، در قسمت هشتم موزه کوکاکولا و صف های طولانی مردم از اقصا نقاط دنیا که با شادی و خوشحالی در صف ها ایستادن هم بهای مالی و هم بهای زمانی پرداخت میکنن تا از این موزه بازدید کنن، نه از گرانی بلیط می نالند نه از طویلی صف. همه خوشحالن و در حال لذت بردن، همینطور در قسمتهای بیست و هفت تا بیست و نهم، صفهای طولانی ادم هایی که برای بازدید زیباییهای ابشار نیاگارا امده اند، این الگو دوباره تکرار می شود، انسانهایی از کشورهای مختلف ولی هم فرکانس که در یک زمان مشخص در یک مکان مشخص گرد هم جمع شده اند و با پرداخت بهای مالی و زمانی از زیباییها و نعمتهای بی نظیر جهان هستی بهره می برند، و یک نکته کلیدی که در مورد خودم کشف کردم. در این چهار سال که عضو خانواده عباس منش شدم و با شرکت در دوره های استاد مثل روانشناسی ثروتها و کشف قوانین و راهنمای عملی و … در حال ساخت باورهای قدرتمند و پیدا کردن ترمزهای ذهنی ام هستم، کشف کردم که تعریف بخشش را اشتباه فهمیدم، من همیشه فکر می کردم که بخشش یعنی بخشی از مال یا زمان یا خدماتم را به رایگان در اختیار کسانی قرار دهم که به انها احتیاج دارند، و جالب اینجاست که من این کار را انجام میدادم وحتی توقع هم نداشتم که جهان ان را چند برابر کند و به من برگرداند، ولی همیشه بازخوردهای منفی می گرفتم، اخرین بار دو ماه پیش بود، وقتی می خواستم به خانه جدید نقل مکان کنم تصمیم گرفتم مبلمان، تخت و کلی وسایل نو خانه را به کسی که نیاز دارد بدهم، نگهبان مجموعه ای که در ان زندگی می کردم متوجه شد و امد تمام وسایل را دید و گفت همه را می خواهد و به انها نیاز دارد، من هم همه را به رایگان بهش بخشیدم و یک امانتی هم بهش دادم تا به همسایه مون بدهد. بعد از چند روز که همسایه مون برای دریافت امانتی پیش نگهبان مجموعه رفته بود، نگهبان کلی نالیده بود که همه وسایلی که به من دادند اشغال بود و من کلی پول ماشین دادم تا ببرم و …. و گفته بود که امانتی هم گم شده. دقیقا مطمین بودم که مفهوم بخشش را اشتباه فهمیدم و یقین پیدا کرده بودم که پنیر مفت فقط در تله موش پیدا میشه، برای همین خودم همیشه بهای هر کالا و خدماتی را تمام و کمال پرداخت می کردم، تا اینکه در قسمت هجدهم سفرنامه وقتی استاد مشغول پرداخت قبض غذا و انعام بودن مایک عزیز گفت که”یادته یک پیتزا خوردی صد دلار و اونقدر از کیفیت اش خوش ات اومد که صد دلار هم انعام دادی!” و دوباره در قسمت بیست و هفتم وقتی در پارکینگ دیوتی فری ماشین تون را پارک کردید برای قدردانی این نعمت جهان هستی برای خرید به فروشگاهش رفتید، دیگه تعریف بخشش را کاملا برای خودم اصلاح کردم. ببخش یعنی بهای هر کالا، خدمات، اموزش،….. بهای هر چیزی که جهان در اختیارت میذاره را با عشق پرداخت کنی، اون وقته که به توسعه جهان کمک کردی، برای همین جهان هم به توسعه تو کمک میکنه، ظرف ات را بزرگ تر میکنه، تا از نعمت و ثروت نامحدودی که برات هست بیشتر بتونی بهره ببری. خلاصه که اگر بخوام دونه دونه بگم نکات خییییلی زیادی هست ولی در یک کلام می تونم بگم که این سفرنامه به قول امریکایی ها مثل یک handbook هست، یک کتاب راهنمای عملی و گام به گام، که نشون میده چطور بصورت خیلی ساده و گام به گام با گوش دادن به هدایت الهی و رفتن به دنبال نشانه ها و عمل به قوانین ساده جهان هستی میشه خالق لحظه به لحظه زندگی روزانه بود، میشه بجای اینکه نقش یک قربانی را در زندگی داشته باشیم، اگاهانه فرمون زندگی را به دست بگیریم و حرکت کنیم به سمت خواسته هامون. حتی در قسمت سی و دوم وقتی استاد توضیح دادن که سفرنامه عشق و علاقه خانوم شایسته است و ایشون و مایک زیاد باهاش موافق نیستن چون محدودشون میکنه، من یاد قسمت چهارده افتادم، شما برای اپلود سفرنامه رفته بودید به اون مکان که اینترنت داشت و براساس هدایت الهی سایت رزرو پارک اسموکی را چک کردید و جای خالی پیدا شد و دو روز دیگه موندیم، هم جشن چهارم جولای را تجربه کردیم و هم کلی زیبایی و تجربیات عالی. و این برای من مفهوم این جمله بود که تمام ناخواسته ها، حتی تمام وقایع و اتفاقاتی که به ظاهر موافق میل و خواسته ما نیستند، امده اند تا ما را به خواسته هامون برسونند.

    خلاصه که من فقط می تونم بگم که سپاسگزار خالق جهان هستی هستم بخاطر خلق اینهمه زیبایی،نعمت،ثروت و فراوانی، و اینکه من را هدایت کرد تا از طریق استاد عزیز جهان و قوانین اش را بهتر بشناسم، به واسطه عشق و علاقه خانوم شایسته عزیز و به مدد تکنولوژی و دوربین و موبایل و اینترنت و …. دور امریکا را سفر کنم، ببینم که چقدر همه جای دنیا زیباست و پر از صلح و صفا و زیبایی هست و با تمرکز بر همین زیباییها، نعمتها و ثروتها، روزانه مصادیق اش را بیشتر به زندگی خودم دعوت کنم، اگاهانه فرمون زندگی را در دست بگیرم و هر روز به کمک هدایت الهی لحظات و روزهایی را خلق کنم که خواسته های من هستند، حتی در برخورد با ناخواسته ها و مسایل روزانه بجای اینکه به زمین و زمان فحش بدم و عصبانی بشم و بهم بریزم، با خوشحالی ذهنم را مدیریت کنم و امیدوارنه خوشحال باشم که اخ جون این ناخواسته اومده تا من را یک قدم به خواسته ام نزدیک تر کنه، خدایا شکرت!. من واقعا سپاسگزار خداوند، استاد و خانوم شایسته عزیز هستم، امیدوارم در پناه الله یکتا، همواره سلامت، شاد، خوشبخت، موفق، ثروتمند و سعادتمند باشید، مشتاقانه منتظر ادامه سفر و دیدن زیباییها، نعمت، ثروت و فراوانی های بیشتر جهان هستی، محقق شدن رویاهای استاد، خانوم شایسته و مایک عزیز در این سفر هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    سیدامیر عقیلی گفته:
    مدت عضویت: 2798 روز

    سلام به همه همسفران عزیزم.

    من شخصا از اول این سفرنامه عاشق قسمت ۱۰ شدم یعنی وقتی اون قسمتو دیدم چه نکاتی از قانون درعمل واسم ثابت و باور شد بریم سراغ تحلیل این قسمت:اولین نکته اون تضادی بود که استاد بهش برخورده بوده که تریلری که وصل میشد به rv کانکشنش خراب شده بود وازاونجایی که استاد باور داره هرتضادی تو دلش راه حلش هست و باور داره هرکاری باید به راحتی انجام بشه جهان هدایتش میکنه سمت راه حل ها و با یه سرچ تویوتیوب کلیپ آموزش و پیدا میکنه و قدم به قدم میره جلووکارش تموم میشه وسط کار از مایک سوال میکنه که بابا اتیشو روشن کردی یانه چون چند لحظه ی قبل بارانه سیل اسایی اومده بود و تمام چوب ها خیس شده بودن ومایک گفت بله روشن کردم وجمله ی طلاییه کل سفر نامه به نظر من اینجا بود که استاد میگه :همیشه وقتی تمام تلاشتو میکنی وقتی ناامید نشی و ادامه بدی یه راهی براش پیدا میکنی واگر ادامه ندی خب قطعا راهی هم براش پیدا نمیکنی عاشق این جمله استاد شدم به نظرم استاد تو این قسمت داره عملی قانون و با مثال برامون توضیح میده که دقیقا برای من قابل فهم شد .واستاد رفت بالا سره مایک دید اتیشو روشن کرده و به مایک گفت گفتی نمیشه اما شد این خبر خوبیه ومایک یکی از بزرگترین درس های زندگی شو اونجا از استاد آموخت.زمان تست تریلر rvفرارسید استاد سیم کانکشنش رو نصب کرد و رفت برای تست و دیدیم که همه چی درست شد .خانم شایسته جملات قابل تاملی رو بیان کردن که:به قول استاد قرار نیست تو زندگی هیچ مسئله ای نباش بلکه قراره ما از مسئله بزرگ تر باشیم وهرمسئله ای میاد که میاد اومده توانایی های مارو که تو وجودمان هست به ما نشون بده ظرف وجودمان را رشد بده اعتماد به نفس ادامه دادن و قدم گذاشتن تو راه هایی که تاحالا جرات قدم گذاشتن توش رو نداشتیم به ما بده. واخر هم ترانه خوانی استاد که آهنگ بسیار زیبای سیاوش قمیشی عزیز و خوندن که میگه بزار ادنا بدونن میشه بیهوده نپوسید میشه خورشید شدو تابید میشه اسمونو بوسید.بینهایت این قسمت ۱۰ برای من تاثیر گذار بود چون قانون و درعمل یاد گرفتم عاشقتممم استاد .سپاس گزاره خداوندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    محمد رجبی گفته:
    مدت عضویت: 2352 روز

    بنام خدایی که زیباست و هر روز به زیبایی های بیشتری هدایتم میکنه

    سلام استاد عزیز، خانم شایسته مهربون و سلام به همه انسانهای خوشبخت همسفری که این زیبایی ها رو تجربه میکنند. من عاشق فرهنگ ، نوع رفتار و شخصیت افرادی هستم که هر طور که میخوان زندگی میکنن، لباس میپوشن، مدل موهاشون،خیلی راحت با افراد ارتباط برقرار میکنند و دیگران رو دوست دارن و به شخصه عاشق یاد گیری زبان انگلیسی و صحبت کردن و سفر به امریکا هستم و به همین خاطر از اون قسمتهایی که از افرادی که در تموم فایلها فیلم برداری میکنید و باهاشون صحبت میکنید از نوع زندگیشون نشونمون میدید که من بیشتر با سبک زندگی اونها آشنا میشم و مثل اون خانمی که تو حیاط خونش کلی گلهای زیبا داشت یا اون خانواده ای که با مایک عزیز پیششون رفتین تا سوال بپرسین و اون راحتی ارتباط گرفتن و اون ارتباط گرم و لذت میبرم وقتی میبینم اونقدر راحت دارید با اونها انگلیسی صحبت میکنید مایک عزیز خیلی خوب صحبت میکنه و مخصوصا شما استاد که زبانتون خیلی خوب شده و میبینم که چقدر ساده، راحت و طبیعی دارید از صحبت با اونها لذت میبرید و هم زمان هم روی زبانتون کار میکنید و این صحبت کردن با اونها این به قول خانم شایسته دیدن عملی گفته هاتون در برنامه ها و فایلهاتون بهتر بهم کمک میکنه که بفهمم چطور باید به قانون عمل کنم مهارتم بیشتر میشه و اما همون طور که گفتم آشنایی بیشتر من از طریق همین سفرنامه که سپاسگذار خداوندم که خانم شایسته رو وسیله ای کرده که این برنامه رو اماده میکنند، آشنایی بیشتر من با نوع فرهنگ و زندگی مردم امریکا و صحبت کردن شما با اون افراد خیلی برام لذت بخش و تاثیر گذاره و خیلی علاقه به زندگی در چنین محیطی دارم و مطمئنن در چنین جایی هم زندگی خواهم کرد و به لطف خدا این دسته از فایلها کمکم میکنه که بیشتر آشنا بشم با اونها و هدفم مشخص تر بشه و ارزوهام بهتر شکل بگیره و بهتر بتونم خودم رو تجسم کنم در موقعیتی که میخوام و خلق کنم اون زندگی که دوست دارم و واقعا سپاسگذار خداوندم وهمچنین شماهایی که دستان خداوند هستید و ارزوی بهترینها رو براتون دارم بهترینهایی که خودتون میخواین.

    عاشقتونم????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: