سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 30

1381 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نرگس بیات گفته:
    مدت عضویت: 2217 روز

    سلام به خانواده دوست داشتنی عباسمنش

    نمی دانم چطور شروع کنم و با جمله ای حرف دلم را بنویسم واقعیت اینه که خیلی انشا خوبی ندارم

    و از همه مهمتر این که در رابطه با سفرنامه واقعا نظر دادن در خصوص یک قسمت خواست خیلی سخته

    هر کدوم این قسمت ها دنیایی از حرف و قشنگی دارد انتخاب سخته

    نشستم و از ابتده تمامی قسمت ها را دیدم و دوباره سفر کردم و لذت بردم لذتی که هیچ واژه ای برایش پیدا نمکنم

    راستش را بخواهید قسمت 31 که مریم عزیز و استاد در خصوص قوانین جهان با هم صحبت میکردن و بعد مریم عزیز به تاریکی دل شب با یک چراع قوه به بیرون رفت تا ما را با حال و هوای خودش شریک کند خیلی جذاب بود

    از ابتدای قصه مایک و استاد کنار ساحل تا دل شب و استاد که از پنجره مریم عزیز را دوربین به دست تماشا میکرد

    وقتی تمام قسمت ها سفرنامه را مجدد دیدم

    باز رسیدم به قسمت اخر و دل شب استاد و مریم عزیز …

    می خواهم رو راست باشم همه قسمت ها جذاب و فوق العاده بود ولی قسمت 31 برای من خیلی شیرین بود..

    خیلی از استاد به خاطر ساده گی و روراستیش

    خوشم امد

    که خصوصی ترین لحظه زندگیش را برای شاگردانش نشان دهد

    سادگی کلام مریم عزیز و شیرین زبانی استاد گرامی فقط یک نکته را در ذهن من بیدارتر کرد

    که چقد خوب است تمام جفت های دنیا هم فرکانس باشند چقد خوب است دو نفرکنار هم از وجود هم لدت ببرند و چقد خوب است که ما بدانیم میشود عاشقانه زندگی کرد

    چقد خوب است که یک زن کنار مردش به قدری احساس امنیت کند و کنار او احساس شجاعت کند چقد خوب است پایان روزمرگی ها وقتی خداوند شب را برای اسایش و ارامش ما قرار داده کنار کسی باشیم که هم امنیت هم اسایش هم راحتی خیال داشته باشیم من در این قسمت چیزی غیر از انرژی خداوند که بین دو نفر حاکم بود ندیم اگر بخواهم از احساسم از این قسمت بگویم یک کتاب خواهد شد از اونجایی که انشا خوبی ندارم و اینهایی که نوشتم بدون فکربود و فقط حرف دلم بود سخن را تمام میکنم و میگم تمامی قسمت ها بی نطیر بود

    ولی قسمت 31 برای من خیلی درس های بزرگی داشت استاد و مریم عزیزم انشالله همیشه کنار هم از کنار هم بودن لذت ببرین دوستون دارم

    و امیدوارم با انرژی های بهتر بتوانیم شاهد زوج های هم فرکانس خوشبخت بیشتری باشیم انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
    • -
      ليلا كيايی گفته:
      مدت عضویت: 2911 روز

      سلام نرگس جان

      شما از اول گفتید انشای خوبی ندارید

      ولی اینطور نیست ، به نظر من خیلی هم انشا و قلمتون عالیه و بسیار زیبا مینویسید?????

      واقعا هم عشق استاد و مریم جان به همدیگه ستودنی ست.???

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      احمد سلیمی ترکمانی گفته:
      مدت عضویت: 2315 روز

      سلاااااممم به دوست عزیزم

      از این که کامنت شمارو خوندم خیلی لذت بردم

      و خدارو سپاسگزارم که منو به کامنت شما هدایت کرد تا از زیبان شما پیامش را به من برساند

      اینکه نوشته بودین چقدر خوب است تمام جفت های دنیا هم فرکانس باشند

      هم پیام بود و هم جواب سوالم بود.

      خدایا عاشقتم که هر لحظه با نشانه هات با من صحبت میکنی

      عاشقتم عاشق

      مرسی از شما دوست خوش قلمم

      انشالله که خدا هم همیشه باهاتون صحبت کنه و هدایتتون کنه به بهترین مسیرها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    محمد محمدحسين گفته:
    مدت عضویت: 3161 روز

    با سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته و همه دوستان

    برای من هر قسمت از این سفرنامه زیبایی‌های منحصربه‌فرد خودشو داره ، ‌اما قسمت ۱۹ و بازدید از منزل کافمن و طراحی بی‌نظیر رایت ، برای من باورهای بی‌نظیری رو به ارمغان آورد.

    درسته که این طراحی و ساخت و اجرا توسط معمار رایت انجام شد ، ولی پشت همه اینها باورهای عالی و ایمان محکم هافمن ثروتمند هست که این اثر زیبا خلق شده و برای سالیان ماندگار شده ؛

    بیاین با هم تصور کنیم که شخص ثروتمندی به نام کافمن با اینکه دارای منزل یا بهتره بگم قصری در منطقه لاتورله که به سبک فرانسوی توسط معمار بنوجانسن ساخته شده بود ، زندگی میکنه.

    این آقای کافمن یه باغ ییلاقی (همین خانه آبشار) داره که تعدادی کلبه هم برای اقامت خودش و کارمنداش و مهمانانش داره که در خارج از پیترزبرگ هست که تابستان به اونجا میره و برای خودش صفا میکنه .

    این آقای کافمن پسری داره که برای مدت کوتاهی پیش معمار معروفی به نام رایت شاگردی کرده و آموزش دیده ، از قضا یک شب که رایت به منزل کافمن دعوت شده بود به پسر کافمن تذکر میده که این خونه برای بابات خوب نیست چون بابات گوشش خوب نمیشنوه (حالا حساب کنید که اون خونه‌ای که کافمن توش زندگی میکرده چقدر بزرگ بوده) .

    حدودا بعد از گذشت ۸ سال کلبه‌های باغ کافمن به علت فرسدوگی خراب میشن و کافمن به رایت پیشنهاد میده که یه خونه ویلایی که خودش و کارمنداش و مهمانانش جداگانه و در عین حال نزدیک به هم باشن طراحی کنه .

    جالب اینجاست که رایت وقتی کافمن رو به دفترش دعوت میکنه تا طرح رو براش توضیح بده ، چیزی که برای کافمن رو میکنه چندتا نقشه معمولی درحد طرح اولیه بوده ولی چون رایت به کارش ایمان داشته (برخلاف حرفهای اطرافیانش که میگفتن وقتی کافمن این برگه‌هارو اینطوری ببینه اصلا یک لحظه هم صبر نمیکنه و میره پی کارش ) ، با کافمن طبق توضیحاتی که میده ، قرارداد رو طبق اعلام هزینه‌ی بالایی که میکنه ، میبنده و همه چیز شروع میشه .

    حالا بیایم باهم شرایط کافمن رو بررسی کنیم که وقتی اطرافیانش از این قرارداد و مبلغ این قرارداد متوجه میشن شروع به منحرف کردن کافمن میکنن و میگن با این پول میتونی ۵ قصر لاکچری برای خودت و کارمندات و مهمانانت بسازی و داری پولتو دور میریزی و بیا کارای دیگه انجام بده و دیگه میدونیم که از این گروه حرفها زیاده ( که حتی وسط کار کافمن میاد تسلیم میشه به حرف اطرافیان گوش میده و قسمتی از کار رو از رایت میگیره که خودش انجام میده که منجر به ریختن دیواره اون قسمت میشه و دوبار کار رو به رایت تحویل میده ) ، با همه این نجواها کافمن ایمانش رو محکم نگه میداره و کار رو به سرانجام میرسونه و حالشو میبره.

    درسته که در بین مسیر نجواها هم برای کافمن و هم برای رایت زیاد بوده ،

    ولی کافمن به حرف دلش گوش میده و میاد پول رو جایی پرداخت میکنه که از اقامت در این ویلا به علت زندگی در دل طبیعت و شنیدن صدای پاک و خالص طبیعت و نزدیکترشدن به اصل خودش ، لذت ببره…

    ولی کافمن میاد خودش رو با این کار به چالش میکشه و ثابت میکنه که ثروتمنده و نه صرفا فقط پولدار و خداهم براش بهشت رو تمام و کمال مهیا میکنه …..

    ولی کافمن میاد جایی رو درست میکنه که توی دنیا میترکونه که حتی انیشتن هم برای چند روز مهمانش میشه (کبوتر با کبوتر ، باز با باز )…..

    ولی کافمن میاد جایی رو درست میکنه که برای نسلهای بعد از خودش داشتن ایمان برای رسیدن به هدف و لذت بردن از زندگی رو به تصویر میکشه…..

    ولی کافمن میاد جایی رو درست میکنه که نماد زندگی و تفریح یک شخص ثروتمند واقعی هست…..

    و کافمن میاد باورهایی رو در خانواده پایگذاری میکنه که بعد از مرگش ، پسرش برای تقویت باورهای نسل بعد این خونه رو میبخشه به دولت ….

    وخیلی باورهای دیگه که میشه از دل این فیلم ۱۱ دقیقه‌ای پیدا کرد.

    واقعا جاداره که سپاسگزار خداوندم باشم که من رو در مدار این سایت و عباسمنشی ها قرار داد و یک تشکر ویژه و دست میزاد به خانم شایسته عزیز بابت اینکه این تصاویر رو برای ما تهیه میکنه تا به اصل خودمون و اهدافمون که برای این اهداف به این دنیا اومدیم ، نزدیکترمون میکنه و سپاس از شما که وقت گذاشتی و این متن رو خوندی .

    در پناه رب و فرمانروای جهان شادباشید و ثروتمند .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  3. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3073 روز

    از قسمت های شش تا دهم:ادامه نظر قبلی :

    قسمت نهم : من منظره های طبیعت را دوست دارم واقعا چیزی نیست که بشود در مورد ش فقط نوشت . باید حسش کنی و به تماشا و گوش دادنش بنشینی و بویش را استشمام کنی و صدای زیبای آب را بشنوی و با پاهایت در آب خنک راه بروی و خنکی آب را حس کنی .

    قسمت دهم: ایده گرفتن راه حل از کسانی که قبلا حلش کرده اند . مثل مشاهده از سایت ها که قبلا آن دستگاه را درست نصب کرده بودند .

    از بین قسمت های 1 تا 10 من قسمت نهم را به خاطر مناظر طبیعت و آرامشش و صداهای زیبای آبش بیشتر دوست داشتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    ایمانا گفته:
    مدت عضویت: 2432 روز

    با سلام خدمت شما دوستان عزیز و استاد گرامی و خانم شایسته عزیز

    من از قسمت ۲۶ سفرنامه کللللی هیجان زده شدم و ذوق کردم، تمام مدتی که داشتم فایلو میدیدم ناخودآگاه لبهایم از شدت ذوق باز بود و داشتم میخندیدم، که حتی همسرم به من نگاه کرد و گفت مگه چی داری نگاه میکنی که همش داری میخندی؟

    آبشار نیاگارا بسیار بسیار زیباست و حس حال شما در این فایل فوق العاده بود، اینقدر که بیننده ناخودآگاه با شما همراه میشود و هیجان شما را دریافت میکند و لاجرم بر دل مینشیند.

    این فایلها خواسته های جدید و بزرگی را در من شکل داده، خواسته هایی که تا به حال به آنها فکر هم نکرده بودم ، این طبیعت زیبا، آن آبی که با شدت تمام از آن بالا به صخره ها میریزد و بخاری که از آن بلند میشود، آبی که از لابلای سنگها بیرون می آید و صدای دلنشین آبشار همه و همه از زیبای بی نظیری است که خدای مهربان آفریده. و با دیدن این مناظر زیبا هی با خودم میگم خدایا منم میخوام با چشمام این زیباییها رو ببینم اون هم در جوانی.

    البته از فایل خانه آبشار هم خیلی لذت بردم و بسیار طبیعت زیبایی داشت و کلی ذوق کردم، منم دارم از وقتی این فایل‌ها رو میبینم سعی میکنم بر نکات مثبت زندگیم تمرکز کنم ، و تا الانم کلی اتفاقات خوب برام افتاده .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    فردین وناهید گفته:
    مدت عضویت: 3551 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام وعرض ادب خدمت تمام دوستان عزیز واستاد عباسمنش گرامی

    وخانم شایسته پنجه طلا

    تمام قسمت های سفرنامه فوق العاده است من کلی لذت بردم ومیبرم از این فایلهای کم یاب من بیشتراز قسمت و۱۶۱۵خوشم اومد

    کلی روی من تاثیر گذاشت نحوه میمانی که به سادگی کامل برگزار میشه ورابطه بسیار صمیمی وعالی که اون خانواده باهم داشتن که قشنگ فریاد میزد

    واون اقای که اوازرو خوندمن که نفهمیدم که چی داشت میگفت اما حس بسیار خوبی نسبت به ان داشتم

    وبه اون خانم مهربونی که تمام وجودش از مهربونی فریاد میزد خیلی عالی بود

    همه چی عالی بود اون سگی که استاد نازش میکردوایی چقدر ذهن من نسبت به حیوانات بخصوص سگ که ازبچگی به ما گفته بودن نجسه با اغین حرکت استاد بادورن خودنم نسبت به حیوانات اشتی کردم

    خنده های زیبا وعالییی

    اتیش ودودی که احساس خوبی داشتم باش برقرارمیکردم خدایا شکرت

    واون صدای زیبای پرنده ها که داشتن اواز میخوندن واییی چقدر لذت بردم خدایاااااشکرت

    البته ناگفته نماند یه مقدار هم دلم تنگ شد که از این محیط زیبا داشتی میرفتی اما یادم اومد که زیباییهای بیشتر ویهتر از اینجا در انتظار ما هستن

    لحظه خداحافظی این مادر مهربون

    واییی اهنگ خیلی حس خوبی بهم داد با اون تصایویر زیبای که خانم شایسته گرفته بود خدایاااا چقدر زیبای جاده عالیییی بود چندین بار فقط من اون قسمت رو نگاه کردم خیلییی زیبا بود باور کنید تا به حال انقدر زیباییی ندیده بودم خیلی حال عجیبی داشتم نسبت به ان مسیر ،مسیری که سرشاراز زیبای بود خدایا شکرت اون خانم واقای که کنارجاده داشتن راه میرفتم چه حالی داشت

    چقدرسرسبزی چقدر عشق چقدر نعمت وفراوانی خیلیییی زیبا بود احساس عجیبی دارم موقعی که این قسمت رو میبینم حالم خلی خوب میشد

    خدایا شکرت چقدر زیباییی وجود داره وغذایی خوشمزه وخوش رنگ خانم شایسته که درست کرده بودن عالیییییی هرموقع من واون غذارو میبینم دست خودم نیست

    گرسنم میشه چه ته دیکی داشت خدای من عالییییی عالیییی نوش جونتون عزیزای من ،

    رابطه بسیار عالی که استاد با مایک داشت خیلی عالی بود منم همین رابطه رو با پسرم دارم خدایا شکرت البته ازموقعی که با شما اشنا شدم منم این رابطه هارو تجربه میکنم عالییی خدایا شکرت

    ومیرسیم به باران رحمت الهی برکت الهی واییی خیلی عالی بود چقدر هوا تمیز بود خیلی خیلی لذت بردم ازاین ۲قسمت حس بسیارخوبی به من دست میده

    که نگاش میکنم به این ایالت خیلی خیلی زیبا

    عالیییی چقدر خندیدم از لحظه رعد وبرق وعکس والعمل استاد واییی خدایا شکرت هههههههههههههه

    همه چی عالی بود زیبا زیبا زیبا خدایا شکرت بخاطر این مسیر بسیار بسیار زیبا که سرشاراز فراوانی بود واییی اهو که خانم شایسته پیداش کرد خیلی ناز بود اصلا کلا حس حال خوبی داشت این ۲قسمت ازنظرمن عالی بود خدایا

    شکرت من که کلی لذت میبرم ازاینکه چنین استادی رو دارم خدایا شکرت مسیر مسیر زیبایی سرشاراز احساس خوب زندگی لذت

    خدا خدا خدا همه چی در این سفرنامه وجود داره خانم شایسته سپاسگزارم بابت زیبای های که به ما نشون میدی وشماهم دستی از دستان زیبای خداواند هستی عالییی بود

    من که بعداز نوشتن این کامنت با همسرگلم رفتیم این غذایی خوشمزه رو درست کنیم دوستون دارم انشالله که هرروزتان بهتراز دیروز خوش بگزره که این جهان سرشاراز زیبای ونعمت هست

    عالییییییی بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      مهتاب گفته:
      مدت عضویت: 2355 روز

      این حرفت مصداق بارز منه.

      در طول روز چند بار یاد ته چین مرغی می افتم که رنگ ته دیگش قهوه ای سوخته بود مخصوصا که کتف مرغ زیرش بود و هر بار دهنم آب می افته

      خانم شایسته ? داری…!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    آرزو گفته:
    مدت عضویت: 2751 روز

    گرمی لبخند ها

    چهره های آشنایی که هیچ گاه ندیدمشان

    و آبی آرام و رها که آبشار میشود تا نمایانگر قدرت پروردگار باشد

    و سکوت شب

    از پر پروانه ها تا مرغان زیبایی که انگار بوی خداراحس کردند و آمدند

    از رقص و شادی های مردم که در ساده ترین لباس میرقصیدند

    و قشنگ ترین لحظه سفر برای من نگاه کردن به آدم ها و شاد بودن و لبخند هاشون

    آدم هایی که نگاهشون لبخند تک تک شون خود خود خداست

    خدای من این همه زیبایی این همه ثروت این همه عشق

    میشه اینقدر عاشق بووود اینقدر رابطم خوب باشه که با عشق بدون نگرانی هر لحظه بگم عاشقتم

    میشه اینقدر رها بود که با میلیارد میلیارد ثروت راحت ترین لباس بپوشم و واسه خودم برم مسافرت و خوش بگذرونم

    میشه هر لحظه شاد باشم و تو هی شادی بیاری سمتم

    خدای من میشه لبخند بزنم بدون نگرانی

    میشه برم جاهای زیبا بدون وابستگی

    میشه عشقی تجربه کنم که ته نداره تمومی نداره

    میشه با یه بشقاب غذا هم عشق تجربه کرد

    خانوم شایسته تو این سفر بهمون سادگی نشون دادی اینکه زندگی عباس منش مثل شماهاس فقط عباس منش خدارو خوب پیدا کرده

    عباس منش داره قانون زندگی میکنه

    داره لحظه لحظه زندگیش لذت میبره

    و اصل قانون هم همین لذت بردنه است

    اینه که هر صبح بیدار بشه لذت ببره بگه واااای چقدر زیبایی خدایا من توی این فرکانس قرار بده تا زیبایی بیشتری ببینما

    این که اینقدر رها باشی که بگی حتما یه راهی هست

    مگه عزت نفس بالاتر از اینم داریم

    ممنونم خدابخاطر اینکه تو این مدارم و تو این فرکانس که این همه ثروت های تو رو میبینم

    این همه سبک زندگی مختلف میبینم

    میبینم که میشه اینجاها هم رفتا

    میشه این جوری هم زندگی کنما

    میشه تو همین شرایط کلی گل بکارم و ازشون لذت ببرما

    و این اصلی ترین درس این سفر

    اینکه ساده بشم برای سادگی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  7. -
    علی کیمیاگر گفته:
    مدت عضویت: 3490 روز

    قانون خلق کردن احساس است

    و محل احساسات قلب انسان است

    وقتی چیزی را احساس کنی

    در حال وارد کردن آن به زندگیت هستی

    ارتکاب گناهان, قلب معنوی را از کار می اندازند

    و دیگر به هر چیزی می اندیشی

    احساس درست را در تو بوجود نمی آورد

    و موجب بروز ناخواسته ها در زندگیت خواهد شد

    دقیقا مثل اینکه بخواهی با فردی تماس برقرار کنی ولی شماره تلفن او را اشتباه بگیری!

    اگر میخواهی به چیزی برسی

    مراقب قلبت باش, و آن را از آلودگی ها پاک کن

    آنگاه به محض فکر کردن به چیزی

    آن را احساس خواهی کرد

    و ضربان متناسب با آن چیز در قلبت نواخته خواهد شد

    و آنرا به زودی به زندگیت دعوت خواهد کرد

    نماز اول وقت, سکوت, عدم پُرخوری, عدم چشم چرانی و عدم ارضاء جنسی, پنج عامل حیاتی و ضروری برای زنده شدن قلب و رسیدن به خواسته ها هستند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      علی رضا بهرامی گفته:
      مدت عضویت: 3756 روز

      سلام علی آقای گل

      واقعاکیمیاگرانه آگاهی هاتون وبه رشته تحریر درآوردید

      احساس بسیارخوبی ازنوشته های شمادریافت کردم وچه خوب ارتباط بین گناه ونرسیدن به خواسته هاراتشریح کردید

      بعدازآشنایی بااستادوگوش جان سپردن به گفته های ایشون به این درک رسیدم که گناه یعنی توجه کردن به ناخواسته هاودرپی اون احساس بد روتجربه کردن

      ومواردی مانندچشم چرانی یاپرخوری گناه هستند چون مااحساس خوب خودمان رابااین کارهابه عوامل بیرون ازخودمان منوط میکنیم واین باعث میشودکه درنبود این موارداحساس حسرت درماشکل گرفته وبه طورمداوم احساس بدراتجربه کنیم

      کوتاه نوشتیدوپرمعنا

      ازنوشته هاتون بسیارلذت بردم وبه خاطر این حس لذت ازشمابی نهایت سپاسگزارم دوست عزیز وهمفرکانسی ام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      احمد سلیمی ترکمانی گفته:
      مدت عضویت: 2315 روز

      سلااااممم و خدا قووت

      خیلی با نوشته ات حال کردم

      این پنج عامل رو با دانش خودتون نوشتید یا از منبع متبری نوشتین ؟؟؟

      ممنون میشم پیشاپیش از جوابی که در اختیار بنده گذاشتین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    میلاد قلی پور گفته:
    مدت عضویت: 3317 روز

    سلام

    ۳۱ قسمت روی سایت اومد از اون لحظه اول از اون قسمت اول زیبایی داشت تاااا خدا میدونه تا کی این سفرنامه ادامه پیدا میکنه که زیبایی هایی که خانوم شایسته لطف میکنن با دوربینشون به هم فرکانسیهاشون نشون میدن حتی همین قسمت ۳۲ که پشت صحنه بود من کلی حال کردم از گفت گوی این دو عزیز بزرگوار و کلی اگاهی که داشت .

    من یقین دارم همه ما تو زندگیامون کلی نکات مثبت و کلی زیبایی هست که بشه فیلمشو گرفت و با دیدنشون بعد از مدتی حس خوبشو دریافت کنیم . من یه هارد پر از فیلم و عکس مسافرت خانوادگیمون دارم هر وقت نگاه میکنم با خودم میگم عه یادش بخیر اینجا چه حالی کردم پسر چه خاطره ای شد برامون و اون حس خوب به راحتی ایجاد میشه . دوستان حتما اینو امتحانش کنید همینجوری اتفاقی برید عکسای قدیمیتون ببینید و حالتون خوب کنید .

    اگه بخوام یه قسمت از این سفرنامه رو انتخاب کنم و بگم این از همه زیباتر بود ستمه چون همش خوب بود ولی با قسمتی که کلی حال کردم قسمت ۲۰ این سفرنامه بود

    تو این قسمت من اون رفاقت بین پدر و فرزندی دیدم

    استاد شما به صورت حرفه ای چندتا درس زندگیو به پسرتون و من ،من یاد دادید(شرط بندی نکنیم و روچیزی که دقیق نمیدونیم مطمئن حرف نزنیم ) که این ها همش به خاطر باور های خوبیه که تو بحث تربیت فرزند و ثروت و … ایجاد کردید.

    اینچیزا زیباییه کنار خانواده بودن با هم خوشگذروندن حال خوب داشتن زیباییه و بعدش اون بالکن خفن که اصلا فقط جون میداد اونجا چایی بزنی ?

    و خانوم شایسته مهربون واقعا دمتون گرم که این صحنه هارو بهمون نشون میدید واقعا این سفرنامه یه دوره اموزشیه ،زیبایی های طبیعتش ،باورهای فراوانیش ،باورهای ثروت سازش ، توکل و ایمان به خدا که هدایت میشین به قدم های بعد و کلی باورها و اگاهی خوب که کمک میکنه تو مسیر درست باشیم.

    و در اخر به قول مایک اگه فک میکنی که تموم شده (سفرنامه ) پس فک نکن ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    محمد بحیرایی گفته:
    مدت عضویت: 2897 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیز که از وقتی که با ایشون آشنا شدم همه زندگیم از همه جهت ها تغییر خیلی زیادی کرده و سپاسگذار خداوندم که استاد رو به من معرفی کرد.

    از خانم شایسته عزیز ممنونم که این تصاویر زیبا از سفر به دور آمریکا برای ما اینقدر زیبا آماده میکنه.

    اینقدر حس خوبی بهم میده که همش خودمو کنار شما احساس میکنم و دائم منتظر فایل جدید هستم تا با ذوق ببینمش .‌

    خیلی خوشحالم که با این خانواده بزرگ در این سفر زیبا و پر از اتفاقای خوب همسفر هستم و لذت میبرم .من از همه قسمتها لذت بردم چون واقعا حس و حال خوبی بهم میدن،اما قسمتی که از شرکت کوکاکولا دیدن کردید خیلی خوشم اومد از اون فروشگاهی که همه وسایلش کوکاکولایی بود و اون قسمت که طعم نوشیدنیهای مختلف رو همه مردمی که اونجا بودن تست میکردن و قیافه هاشون دیدنی بود بعد از خوردن .

    اون لحظه که یک گروه رقصیدن و با کلی شادی و هیجان مردم همراهشون دست میزدن و میرقصیدن

    اون دختر بچه ام که با گروه میرقصید خیلی ناز بود .

    واقعا در همه مراحل خودمو کامل کنار شما و مردمی که اونجا بودن تجسم کردم و خیلی خیلی لذت بردم

    من عاشق اینطور مکانها هستم که مردم با شوق و ذوق برای دیدن یک مکان خاص میرن و پر از انرژی مثبت هستش.

    استاد عباش منش من در قسمت ۲۴ صفحه ۱ یک سوال از شما پرسیدم .چون شما واقعا همیشه کنارمی حتی توی خواب . خواهشا جواب اون سوالم رو بدید .

    با تمام وجودم از خداوند سپاسگذارم و از شما استاد عزیز و خانم شایسته گل تشکر میکنم که با این فایلهای خوب این خانواده بزرگ رو به خداوند نزدیکتر میکنید.

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2969 روز

    سلام استاد عزیزم

    من و شما متولد یک سال هستیم و من چند ماه از شما بزرگتر ، از لحاظ سنی و شما هزاران سال بزرگتر از من ، از لحاظ توحید ….

    دلم میخواد بهت بگم اینکه شما لخت باشی یا با لباس ، اصلاح کنی یا ریش داشته باشی ، با شورت ، شلوارک ، شلوار ، دمپایی یا با هرچیز دیگری که جلوی دوربین بیای ، فقط و فقط به خودت ربط داره چون سبک شخصی و دلخواه زندگی خودته ؛ من یکی همیشه عاشقانه نگاهت می کنم و بیشتر از اینکه به پوشش و ظاهرت نگاه کنم ، به حرفهات گوش می کنم چون انقدر حرفهات مهم هستند که کمتر میتونم به پوشش و ظاهرت توجه کنم و اصلا درک نمیکنم که کسی پیدا شود که به یک انسانی که من ذره ذره کلماتش را به جان میخرم ، بخاطر سبک لباسش ایراد بگیره ، یعنی واقعا کسی پیدا میشود که از تمام آموزه های شما بگذرد و به پوشش شما توجه کند !!!! …. بسیار عجیب است .

    استاد جانم ، وقتی تو حرف میزنی ، اصلا چشم ها را باید بست ، اصلا نباید دید ، باید همه تن ، گوش شد و گوش و گوش و شنید …

    من همیشه شما را بخاطر اینکه هرجور راحتی زندگی می کنی و لباس می پوشی تحسینت کردم ….. تو « انیشتین » زمانی و من به تمام آنچه از ظاهر و باطن هستی افتخار میکنم و خدا را هزار بار شکر میکنم که در این هفت میلیارد سالی که از عمر زمین میگذره ، من اینقدر سعادت داشتم که با تو هم مسیر شدم و در عصری متولد بشم که تو متولد شدی بخصوص اینکه در سال ۵۹ به دنیا اومدم ، سال تولد تو ….. فدایت …. هرجور میخوای جلو دوربین بیا ، فقط بیااااااا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      سمیه علی نژاد گفته:
      مدت عضویت: 2360 روز

      سلام اندیشه ی عزیز منم دقیقا حس شما رو به استاد دارم چه زیبا بیان کردید برام عجیبه که مردم از نوع لباس پوشیدن استاد ایراد میگیرند تک تک جمله های استاد ادم رو به فکر میبره

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی رضا بهرامی گفته:
      مدت عضویت: 3756 روز

      سلام اندیشه عزیز

      فارق ازاینکه ازاسمتون مشخص نیست که آقاهستیدیاخانم ولی درکل دیدگاه تون برام بسیار جالب بود

      بله دقیقا بایددرمقابل گفته های استادگوش شنوا داشت والبته چشم بینا که به جای دیدن سبک شخصی زندگی استادبه زیبایی های زندگی استادنظاره کرد

      واقعابه قول شمااستادالگوی بسیارموفق والبته توحیدی برای ماست که قدم گذاشتن جا پای چنین استادی میتواندمارابه مرحله بسیاربالای موفقیت وسعادت برساند

      بارهامتوجه این بودم که استادبطورعجیبی ازجلب توجه کردن دیگران بدور هستندبااینکه میتوانستند باکارهایی که برای جلب توجه دیگران انجام دهندوخودشان را موفق ترومشهورترکنند ولی ایشان به گفته های خود عمل کرده وهمواره برای رضایت قلبی خودشان زندگی میکنندکه من هم بایدسعی کنم اینگونه زندگی کردن راازاستادیادبگیرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: