سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 64 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-09 08:10:202024-07-31 11:45:42سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
خدایا شکرت بخاطر همین لحظه
با سلام به همه ی عباس منشی های عزیز و تشکر از خانم شایسته ی عزیز و استاد گرامی تمامی فایلهای سفر برایم درسهای مهمی را یادآوری کردند و حکم کلاس عملی را داشت ولی قسمت 28 برایم حال و هوای دیگری داشت چندین بار با آن رقصیدم و همزمان هم برق خانه رفت و من به دور از آن تاریکی مطلق رها بودم و سبکبال تو گویی خدا هم آمده بود و با او میرقصیدم و شادی وصف نشدنی به سراغم آمد سرمست بودم آنقدر خوشحالی به خانه ی دلم آمده بود که شب از ذوق نمیتوانستم بخوابم این احساس زیبا را تا به حال تجربه نکرده بودم طوری شده بود که شب فقط 3 سا عت خوابیدم و پر انرژی بیدار شدم نمیدانم چه احساسی شگفت انگیزی بود الان این فایل همراه زندگیم شده پر از امید لبریز از خدا شدم عااااااااااااشقتونم
به نام خدا
سلام استاد عباس منش و خانم شایسته و تمام دوستان
قسمت ۲۱ برای من خیلی قشنگ بود به نظر من مهم ترین نکته اینه که ما چطور به اتفاقات نگاه کنیم با دید مثبت یا بادید منفی
نشونه دونستن استاد و دست به کار شدن خودشون برای عوض کردن باتری ها و اشنا شدن باخانم کتی و در ادامه داستان اون سگ و صاحبش که وقتی میفهمه سگش داره میمیره از این اتفاق غمگین نشده و به جای ناراحت شدن تصمیم گرفته که سگش رو ببره گردش .در صورتی که اون خانم میتونست زانوی غم بغل بگیره و از مردن سگش ناراحت باشه اما اون به این اتفاق با نگاه زیبا برخورد کرده .
ما هم باید بدونیم که اتفاقات دو وجه دارند یه وجه مثبت یه وجه منفی این ماهستیم که انتخاب میکنیم چطور به اتفاقات نگاه کنیم
در نهایت از همه و گروه عباس منش سپاگزارم
زیباترین چیزی که از سفرنامه یاد گرفتم در لحظه زندگی کردنه و داشتن سبک زندگی شخصیه
سفرنامه به من یاد داد که باید همه چیز بخدا بسپاری و امید داشته باشی و وقتی با امید قدم برداری همیشه به بهترین جاها هدایت میشی
از وقتی که این سفرنامه شروع شده خیلی چیزها یاد گرفتم دیگه مثل قبل به خودم سخت نگیرم دیگه حرص نمیزنم دیگه عجله نمیکنم سعی خودم کردم که در لحظه زندگی کنم واینکه یاد گرفتم به نشانه های خداوند اعتماد کنم
استاد سفرنامه برای من مثل یه دوره جدیده خیلی چیزها از شما و خانم شایسته یاد گرفتم خیلی خواسته ها در وجودم شکل گرفته دوست دارم یک رابطه ای عالی مثل شما داشته باشم همیشه عاشق ماشین های لوکس بودم وقتی زندگی شما میبینم این باور در وجودم شکل گرفته که منم میتونم منم توانایی هرچی که بخوام دارم فقط کافیه بخوام فقط کافیه بخدا توکل کنم
?ممنونم از شما ?
سلام به دوستان عزیز
همه قسمتهای برنامه به نظر من عالی بود ، آموزش خلاصه شده ای از زندکی ما و به این نتیجه رسیدم که باید به خاطر تایید خودم زندگی کنم نه تایید دیگران ،داشتن هم سفر خوب یکی از بهترین حس های دنیاست و امیدوارم من هم در زندگی همسفری خوب پیدا کنم تا باهم تجربه های شیرینی داشته باشیم..
با سپاس از جناب آقای عباسمنش و کلیه دوستان خوبی که در این گروه هستند..?
سلام به شما استاد عزیز مریم نازنین وهمچنین مایک دوسداشتنی.
خدایااااااا هزاران هزار بار شکرت برای هم فرکانس بودن با این عزیزان که باعث شده باهم این سفر زیبا رو بریم واز دیدن این همه زیبای وتوجه کردن به نکات مثبت فراوانی که وجود داره نهایت لذت رو ببریم.
حقیقتش من اصلا فک نمیکردم امریکا اینقدر سرسبز و زیبا باشه برای همین هیچوقت در جهت خواستن و رفتن به کشور پهناور زیبا نبودم ولی الان با تمام وجودم خواهان زندگی در اونجا شده به حدی که این تاثیر روی فرزند ۴ساله من هم بوجود اومد و خیلی راحت بدون هیچ مانع ذهنی میخواد که بره اونجا و در اون طبیعت زیبا باشه چون درکی از مکان نداره هنوز و به قول خودش با زبون بچگیش میگه مامان ماهم بریم پیش عباس نامش ببین چقد قشنگه اونجاطوریکه انگار میخواد بره پارک همین نزدیک خونه و من واقعا خوشحالم که از این سن دخترم داره با این قوانین بزرگ میشه وخواستهای زیبایی درونش شکل میگیره .
و اما هدایت شدن ما و طی کردن تکاملمون تقریبا ۳ماه پیش ما یه زمین باغی خرید درست در مکانی که اصلا در تصورمون نبود ولی به لطف خدا صورت گرفت در مکانی خوب کنار افرادی خوبتر خدایاااا سپاسگذارم بعدش چون قرارشد یه بنایی داخلش بسازیم بعد از کمی سرچ کردن عکس یه خونه که در دل طبیعته و اب روانی که از زیرش جاری بود دیدم واقعا خوشم اومد و ذخیرش کردم که از این طرح استفاده کنیم بعد از گذشت چن وقت و همسفر شدن به دور امریکا رسیدیم به این خونه فوق العاده زیبا خونه ابشار که در هر قسمتش که باشی دقیقا خودتو وسط اون طبیعت بکر میبینی اون رود خونه زیباش با صدای ابی که درش جریان داره آرامش رو در کل شبانه روز برات فراهم میکنه که از همچیزو همجا فارغ میشی اون نسیم خنکی که با گذر از اون راهرو سنگی و سزسبز صورتتو نوازش میکنه قطرات ابی که از دل اون صخره سنگی بیرون میاد حس فوق العاده ای ایجاد میکنه با گذر کردن از پل چوبی که از دل این درختا گذر میکنه و این اجازرو بخودشون ندادن که اسیبی به درختا زده شه واینقدر قشنگ اون تنه بزرگ و قدرتمند جای خودش بمونه و زیبایی اون پل رو دو چندان کرده دیدن همه اینها باعث شد تا خواسته داشتن چنین خونه ای در من دو چندان شد .
حالا که عکسای گوشیمو دیدم واقعا حیرت زده شدم چون عکس خونه ای که قبلا ذخیره کرده بودم همین خونه ابشار بود منتهی اون موقع فقط یه عکس بود برام بدون داشتن هیچ اطلاعی که کجا هس اما الان که اینقد زیبا خدا داره هدایت میکنه مارو به سمتش درست مثل مریم عزیزم که گفت اول عکس این خنرو دید و خودشو انجا حس کرد و الان دقیقا داره از نزدیک خودشو میبینه و لذت میبره من هم اول عکسو دیدم و خواستمش حالا در این سفر بطور زیباتر باهش و موقعیت قرار گیری اون اشنا شدم دقیقا در کشوری که جزو انتخابامون شده و مطمعن هستم سومین بار که ببینمش خودم اونجا هستم و از نزدیک همیچیزو لمس میکنم ممنونم ازتون استاد و مریم جون که دیدن این همه زیبایی رو با ما شریک میشد و دستی شدین از دستان خداوند برای من و امسال من که با انگیزه بیشتر روی خواستهامون کار کنیم .
خدیاااااااااا هزار بار شکرت
سمیه
سلام دوستان .
در قسمت دوم فصل اول جملاتی رو از خانم شایسته عزیز شنیدم که تاثیر مثبت زیادی روی من داشت مثل:
استفاده از چشم عالی و پیشرفته برای تجربه جهان، باز کردن چشم به روی زیبایی ها و دیدن چیزهایی که احساس بهتری به ما می دهد.
استفاده از گوش ها و قرار دادن انها در معرض شنیدن چیزهایی که امید و انگیزه می دهند و به زبانم احساس سپاسگذاری می دهد.
حرکت پاها به سمت مسیری که علاقه دارم.
مرور خاطراتی که ….
در نهایت در صلح رسیدن با خود.
خانم شایسته عزیز ممنونم.
درود بر شما نازنینان ، گرچه تمامی قسمتها یکی از یکی بهتر بودند و آدمو به فکر فرو میبردند ولی از نظر من بهترین کلیپ قسمت ٢٨ ام بود. از مناظر بسیار زیبای آب و آبشار گرفته تا میکس موزیک و تدوین آن. البته به لطف بانو مریم مهربان ، ما هم از این لطف و رحمت الهی بی نصیب نماندیم. تصاویر گویی با روح و روان آدم بازی میکند. سکوت هیجان انگیز طبیعت و جریان خروشان آب گویی آدم را به اصل و کنه وجودیش متصل می سازد. در آن زمان انگار هیچ فکر حاشیه ای از مغز إنسان خطور نمیکند. فقط خودتی و خودش. خدایا عظمت و نعماتت بی پایان است. خدا را شکر …
جایزه هم مبارک دوست عزیزی باشد که در توصیف این قدرت و عظمت قلم توانمندی دارد خدا یار و یاور همه دوستان .
به نام اگاهی
روز اول : گفتگوی دونفره بین من و خدا
خدایی که نقشه جهان را به من نشان داد و از من خواست اگر میخواهم واردانجا شوم گفتم دقیقا کجا اوگفت زمین انجا،خندیدم وگفتم زمین را میگویی انجا برای من بسیار کوچک است گفت اینطور به نظر میرسه ولی یادت باشد که افرادی به انجا میروند که شجاعن و پاداش ان است که وسعت میدهم برایشان زمین را گفتم میخواهم از شجاعان باشم
پاداش بعدی اگاهی بیشتر از زمین را به من داد از روزدوم تا روز پانزدهم فیلمی ازیک زندگی زیبایی زمینی نشانم داد فردی به نام استاد سید حسین عباس منش و بانو مریم شایسته و پسرک دوسداشتنی به نام مایک
در روز دوم که نشان میداد دارن ازیک دوربین کوچک یک چشم انداز زیبا را میبینن و بعد سوار rvبه مقصدی بینهایت زیبا رهسپار میشوند انجا بود که به من گفت چشمها یک اگاهیس ان را متمرکز کن بر زیباییها هم چشم سر و هم چشم دل همان تصویر سازی تورا خواهم برد به انچه از زیبایی میدیدی
روز سوم خریدجسورانه در یک فروشگاه بزرگ وبعد سوار برچرخ و فلک و لذت بالا رفتن
بهم گفت بینهایت ثروت وجود دارد واگر شجاعانه برای بدست اوردنشان تلاش کنی تو را هدایت میکنم به مسیرهایی که تورا بالا خواهد برد واین گونه رهاتر خواهی شد
روزهای بعد به ترتیب به من اموختن که:1) از خطاهایم نترسم انها قدرت این را ندارن قداصتو پاکیم را از من بگیرن وهمواره این نزدیکی بین و من خداوند برقرار خواهد بود درست مثل دستگاه تصیفه اب که قدرت بیمارکردن را ندارد چون نمیتواند .2)همواره تماشاگر زیبایها و ثروتهای ساخته شده باشم تاثروتمند شدن و توانابودن در خلق هرچه میخواهم برایم منطقی گردد ینی سادهترین راها شود اینگونه تمام جهان مسخر من میشوند تا بتوانم هرچه میخواهم بسازم درست مثل مجسمهای حیوانات که در موزه بود
3)ازهرچه تو بخواهی بینهایت در جهان است در طرحها و رنگهای مختلف تو فقط بخواه و صبر کن مطمن باش که میشود درست مثل ایمان کرمهایی که خود را درون پیله ای تاریک میکنند و مدتها صبر میکنند چون میدانند زیبایی را خالق زیبا برایشان خلق مبکند انان انقدر ایمان دارن که حتی بدون کمک گرفتن از کسی پیله را پاره میکنند چون پرواز را در خواب دیدن و ایمان اوردن پس برای سفر و پرواز وتجربهای دلچسب صبر کن.
4)روزهای بعد دیگر بهمن از ساده بودن ساخت ثروت مثل ایده نوشابه و مشتاق بودن جهان برای حمایت از صفهای طولانی مشتریان و اینکه خدا هرگز خواستها رو فراموش نمیکنه درست مسل هدایت استاد به خرید ازخیمه نظامیها و ارزش ابزارو فهم قابلیت هرکدوم مثل دارتباطدرخت و اگسیژن وانسان وهمه اینا باهم تجلی نعمات خواست برای اسوده زیستن وذکر و شکر هرکدوم نعمات را گسترش میدهدو هزارن مهم دیگر در تک تک روزها و اما روز 16 ام درست تجلی بهشتی بود که با اجرای انچه اموختم به یقین به تجربه زندگی می انجامید درست مثل پیچکهایی که هر لحظه مثل بارانی مطبوع در گوشه گوشه زندگی از زیبایی و عشق نوای شادی مینواختن وانجایی بود که ابرو خورشیدو حیوانات و درختان و باد و غذا و نوشیدنی گوارا و همسر و فرزند و پدرو مادر ووهمه و همه مسخر انسان شدو همه این اگاهیها شد قانون زندگیم به نام حیات و من انجا بود که متولد شدم و با عشق زیستن را انتخاب کردم و تصمیم گرفتم جز هجرت کنندگان به زمین ثروتمند باشم .خدایا شکرت ???????????????????????
به نام آنکه هستی نام از او یافت / فلک جنبش زمین آرام از او یافت
سلام به تک تک اعضای خانواده خوب عباس منش مخصوصا استاد خوبمان
از نظر من قسمت 21 و 22 خیلی فوق العاده بود.
قسمت 21 فوقالعاده بود چون اون صحنه ی ملاقات با اون سگ مریض روی اون پل و اون نرده ای که قفل های زیادی بهش زده شده بود، پارادوکس عجیبیو به وجود آورده بود که انگار میخواد یه پیغامی رو به ما بده
وقتی اون قفلهارو دیدم گفتم ای وای! تو آمریکا هم خرافات هست مگه!!! چون معمولا اون قفلهارو زوج های جوان، اول ازدواجشون برای اینکه این ازدواج محکم باقی بمونه قفل میکنند و کلید اونو پرت میکنند تو رودخانه یا جایی که دیگه پیدا نشه.
اما در طرف مقابل اون عشق و محبتی که اون خانم نسبت به سگش داشت و احتمالا سگش هم این احساسو نسبت به اون خانم داشت باعث شده بود که رابطه ی خوبیو تا آخرین لحظات باهم داشنه باشند
و به نظر من پیغام اون صحنه این بود که این قفل نیست که رابطه دو نفرو محکم میکنه بلکه این عشق هست که رابطه ها رو محکم میکنه
به قول مولانا:
یک دسته کلید است به زیر بغل عشق / از بهر گشاییدن ابواب رسیده
اگه به جای ابواب، اقفال بذاریم خیلی با این صحنه جور در میاد
یک دسته کلید است به زیر بغل عشق / از بهر گشاییدن اقفال رسیده
قسمت 22 هم فوق العاده بود چون آدم امید به زندگیو از مادر خانم کتی الگو میگرفت و دقیقا مشابه داستان اون سگه بود که تا آخرین لحظات باید از بودن با عزیزان لذت برد.
من قسمت 26 هم دوست داشتم و میخواستم درموردش بنویسم ولی امروز صبح و چند لحظه پیش نظر یکی از دوستانو خوندم و شگفت زده شدم از دیدگاه وسیع ایشون، خیلی فوقالعاده بود خیلی. بنابراین ترجیح میدم نظرمو درمورد قسمت 26 نگم و پیشنهاد میکنم برید نظر آقای ملک تو صفحه 51 رو بخونید تا شما هم مثل لذت ببرید.
لینکشم اینه
abasmanesh.com
سلام به استاد عباس منش و مریم جان شایسته و مایک عزیز و دوستان عزیزم در این سفر فرح بخش
مریم جان عاشقتم که شایسته فامیلی خودت یعنی شایسته هستی
من عاشق تک تک این فایلهای سفرنامه بینظیر هستم ولی الان میخوام از قسمت دوم بگم که انقلابی در من ایجاد کرد قسمت دوم برای من نمود بارز کلمه رفاه بود رفاه در تمام زوایای زندگی رفاه در ثروت که حتی لباس مایک هم از پول بود رفاه در نادیده گرفتن افکار عمومی مثل بدون لباس بودن استاد ،رفاه در زندگی در طبیعت ولی با امکانات مناسب و بدون تجملات ،رفاه در نوع زندگی اتوبوسی که تبدیل به خونه میشه خونه ای با بهترین وسایل زندگی و رفاهی، رفاه در مصرف مواد غذایی برای هر وعده که به نظر میاد بیشتر از حجم مورد نیاز سه نفره ، رفاه در آزادی و استفاده از لذت های این دنیای مادی و در عین حال معنوی و با خدا بودن، رفاه در عشق ورزیدن و دوست داشته شدن، رفاه در تک تک لحظات زندگی آسوده بودن از گذشته و آینده ، و رفاهی که به اندازه فهم من از این دنیای مادی میتونم به دستش بیارم
و در آخر همه اینها میشه فراوانی و آسانی
که یاد بگیرم آسان باشم و فرصت بدم اهدافم من رو پیدا کنن
دوستون دارم