سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 76 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-09 08:10:202024-07-31 11:45:42سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله رب العالمین
ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان هست
سلام
من از تمام قسمت های سفر به دور آمریکا لذت بردم مخصوصا قسمتی که شما به آبشار نیاگارا رفتید
من حس کردم اونجام
همراه با شما قدم میزدم
انگار گاهی جلوتر از شما بودم
گاهی عقبتر
من شنبم های آب رو روی صورتم حس کردم
با آدم هارو به رو میشدم و به هم لبخند میزدیم
هوای لطیف و پاک اونجا رو تنفس میکردم
گرمای خورشید رو روی پوستم حس میکردم
من بودم که کنار نقاشی که از آبشار نقاشی میکرد ایستادم و بوی رنگ رو حس میکردم
از دیدن آبشار به وجد اومده بودم
صدای آبشار رو میشنیدم
از دیدن و حس کردن این همه زیبایی خدا رو شکر میکردم و جیغ از خوشحالی زدم
من تمام قسمت های که از آبشار فیلم گرفتید با شما بودم حس کردم بو کردم دیدم شنیدم
رنگین کمان رو دیدم و منم عین مایک عزیز با رنگین کمان رقصیدم من رو به آبشار بودم منم اون کاور زردا رو تنم کرده بودم منم خیس شدم منم از پله ها بالا رفتم منم به سنجاب و مرغ دریایی ها پاپ کرن دادم منم از دیدنشون لذت بردم منم بوی پاپ کرن رو متوجه شدم و زیر دماغم بود منم بهشون غذا دادم منم توت خوردم هر لحظه همراه شما بودم و واقعا لذت بردم منم سوار کشتی شدم و آبشار رو از روبه رو دیدم .
استادم عزیزم من اینها رو حس کردم و بعد جایی رفتیم آب بود یه آبشار مصنوعی درست کرده بودن هوا عالی بود و قایق سواری کردیم و رفتار. آدمها با من عالی بود و من تجربه کردم
قانون توجه یه قانون عالیه
خدایا کمک کن همیشه به نکات مثبت توجه کنم
خدایا تو مرا هدایت کن
ممنونم بابت این فایلهای بینظیر که تهیه میکنید
عرض سلام و ادب خدمت استاد،خانم شایسته نازنین و دوستان خوبم.
میخواستم بگم من از سال گذشته شروع کردم فایلهای رایگان رو یکبار از ابتدا تا انتها گوش دادم، اما سفر به دور آمریکا رو نگاه نکردم و با خودم گفتم خیلی نیازی به اونها ندارم!
اما حالا میفهمم که به قول استاد توی فرکانس اونها نبودم و الان وارد اون شدم.
در رابطه با این مسابقه هم با اینکه میدونم مهلت اون تمام شده، اما تصمیم گرفتم در اون شرکت کنم؛راستش چون تا قسمت 31 رو نگاه کرده بودم،برام سخت بود برگردم و اونها رو دوباره ببینم،درواقع خیلی از کار تکراری خوشم نمیاد،اما خودم رو متعهد کردم و این کار رو انجام دادم.
جالبه بدونید به قول استاد با اینکه فایلها رو داشتم برای بار دوم میدیدم، اما نکتههای جدید تو اونها میدیدم!
من تصمیم گرفتم قسمت 29 رو انتخاب کنم که باغچه زیبا و پرگل اون خانم عزیز رو نشون دادید؛خیلی برام جذاب بود چون خودم هم به گلکاری علاقه دارم و گاهی به دوستانم به شوخی میگم در آینده اگر منو گم کردید،هرجا دیدید یک تراس گلهای زیبایی داره،بدونید اون خونه منه.
نکته مهم دیگهای که از این فایل درک کردم این بود که حتما قرار نیست در یک آپارتمان کوچیک زندگی کنم و فقط یک تراس کوچیک برای گذاشتن گل داشته باشم، بلکه میتونم یک خونه حیاطدار داشته باشم.
یک ایده هم مدتیه که به ذهن من رسیده و اون این هست که حتما نباید بخاطر علاقهم به گل و گیاه و درخت و حیوانات اهلی، یک باغ خارج از شهر بخرم،بلکه انشاالله میتونم یه خونه با حیاط بزرگ بخرم و حیاط اون رو تبدیل به باغ کنم.
در آخر هم میخوام بگم با اینکه قسمت 29 رو انتخاب کردم،اما دیدن خانه آبشار و اون حس فوقالعادهش،دیدن نیاگارا که عظمت و فراوانی رو به ذهن متبادر میکنه،دیدن پروانهها که خالقیت پروردگار رو نشون میده و رزرو اون مکان با اینکه چیز غیر ممکنی به نظر میرسیده و همزمانی و باور رو میرسونه هم بینظیر بودند.
همینطور باید بگم وقتی تو جلسه اول آروی رو نشون دادید،خیلی خیلی ذوق کردم و از خدا خواستم به ما هم از این نعمتها عطا کنه چون من هم عاشق سفر و به خصوص طبیعت گردی هستم و فقط خدا میدونه سفر با آروی نسبت به سفر کردن با وسیلههای دیگه، چقدر میتونه راحتتر و عالیتر باشه.
در آخر هم حیفم میاد از اون نحوه پیچیدن مرغ داخل فویل و انداختن توی آتیش تشکر نکنم.
در جوار رحمت پروردگار باشید…
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته واقعا این فایل هایی که میزارین
من بیش از یک سال هست که با این سایت آشنا شدم از طریق خواهرم
قبل از شما با افراد دیگه ای که تو حوزه موفقیت فعالیت میکردن به فایل هاشون گوش میکردم و خب نتیجه ای نگرفتم یه روز که واقعا دیگه بهم فشار اومد تو دلم گفتم که خدایا واقعا خسته شدم دیگه خودت هدایتم کن و قلبم بهم گفت که بیام تو این سایت و فایل های استاد رو گوش کنم و واقعا فقط با دیدن فایل های رایگان که استاد گذاشتن چقدر من واقعا آرامش پیدا کردم چقدر حالم خوب شده قبلا واقعا حالم بد بود همش گرفته بودم ناراحت بودم گله میکردم با اینکه فایل های در مورد موفقیت و… میدیدم اما وقتی که فایل های شما رو گوش کردم دیدم چقدر زمین تا آسمون تفاوت داره و چقدر روم تاثیر میزاره
حس میکنم خیلی به خدا نزدیکتر شدم هروقت تو یه موضوعی گیر میکنم تو قلبم میگم خدایا خودت کمکم کن راهشو بهم بگو و واقعا جواب میگیرم
اول کامنتی هست که من دارم میزارم و خب خدارو هم شکر میکنم که منو هدایتم میکنه و کنارمه
و نتایجی که فقط از فایل های رایگان گرفتم برام شگفت انگیزه اینکه دیدگاهم چقدر نسبت به دنیا و خدا عوض شد چقدر حال قلبم خوب شد واقعا خیلی آرامش پیدا کردم و اینکه کارم راه افتاد و تونستم ازش به درآمد برسم همون کاری که چندین وقته من براش تلاش میکردم واقعا و هیچ نتیجه نمی گرفتم الهی شکرت و در آخر ممنونم از دوستان عزیزم که وقت میزارن و کامنت میزارن واقعا کامنت هاشون خیلی چیزا بهم یاد میده و ایمانمو قوی تر میکنه به قول استاد بهتر از هر کتابی️
سلام به تمامی دوستان عزیزم
بنام خداوند بخشنده مهربان
بنظرم همه قسمتهای سفر به دور آمریکا عالی بودن تا قسمت 31 اما من قسمت 31 رو انتخاب میکنم برای این سفرنامه علتشم این نکته هست که من اگر بخوام از نظر زیبایی و درس یک قسمت رو به قسمت بعدی ارجع کنم کم لطفی کردم به قسمتهای دیگه قسمت 31 رو انتخاب میکنم اونم به این خاطر که این قسمت کنار اینکه زیبا بود و حتی اومد با دوربین خانم شایسته عزیز اینبار یک زیبایی بینظیر دیگه رو به تصویر کشید ، که برای خود من به شخصه اون زیبایی ترسناک هم هست و بوده، وجود شب و تاریکی اون هست که وقتی خانم شایسته عزیز در دل تاریکی از اتوبوس خارج شدند و وارد تاریکی شب و یا بهتر بگم تاریکی وجود خودشون شدند که وارد ترسهاسون بشن به زبان تصاویر دیدم که در دل تاریکی هم زیبایی هست اگر درست نگاه کنیم صداهای موزیک سنفونی اون جیرجیرکها رو میشنونیم در در تاریکی شب و میبینیم که نور چراغ قوه چقدر زیبایی شب رو میتونه بهتر نشونمون بده
چقدر از ماها از شب تاریک ترسیدم در صورتی که خداوند در قرآن میفرماید شب را برای آرامش شما آفریدم تا آرام بگیرید نگفته برای ترس و وحشت آفریدم ،،، خدایا شکرت مهربانم
دومین ترس تاریکی نیمه تاریک وجود خودمون هست چقدر ما از این نیمه تاریک وجدمون ترسیدیم چون ما در اصل شرطی شده مغزمون که من باید همه چیر رو ببینم تحلیل کنم بعد قدم بردارم وگرنه مساوی با خطر هست نیمه تاریکهای وجود هم چیزی توش نیست به غیر اینکه ما درونش الهامات رو دریافت میکنیم که قابل رویت نیست شاید بنظر تاریک باشه غیر قابل دیدن اما اگر خوب دقت کنیم به این الهامات مثل همون نور چراغ قوه روشن و واضح میشه برای ما تو همون دل تاریکی برامون روشن میشه مهمترین درس برای ما بنظرم رسیدن به این مدار آگاهی هست که در دل تاریکترین وجه وجودمون و جهان هستی قدم برداریم و نترسیم از سرابی که سیستم مغزمون برامون میسازه و اعتماد و توکل کنیم به خداوند که وقتی اون همراه ماست تاریکی بی معنی هست و دروغی بیش نیست وقتی با وجود خداوند، دلها آرام میگیره با یادش ما در حال فرستادن فرکانس قدرتمند عشق هستیم چی کسی چه موجودی قدرت داره در مقابل عشق به الله یکتا قد علم کنه در صورتی که جهان رو مسخر ما کرده زمین و آسمانها کل نیروی هستی سجده کردن به بنده خداوند ،،شیطان هم که در آخر بخاطر رانده شدنش از درگاه الهی چیزی برای گفتن نداره و نجواهای اون تولید یک فرکانس ظعیف رو در لحظه حال میکنه که ترس نام داره که اونم بر بندگان مومن هیچ قدرتی نداره تمام بازی جهان هستی همینه
هیچ ترسی و غمی وجود نداره چرا چون اصل و اساس دنیا بر نیروی خیر مطلق خداوند بزرگ حقیقی هست و اون خودش گفته هر چی خوبی میرسه بهتون از سمت منه و هر چه بدی از سمت خودتونه پس خیال همه رو راحت کرده که ما بسمت خوبی رویمان را برگردانیم خداوند برای ما کافیه خدایا همیشه احساسی میشم وقتی نام بزرگت رو در قلبم ذکر و یاد میکنم و ناخواسته چشمانم از این عشق بزرگ ارادت به خرج میدن و اشکبار میشن قربونت برم پرسیدی آیا خداوند برای بنده خود کافی نیست ،،میگم با قدرت صدرصد که هست
در آخر قسمت 31 در شب در ساعت 2 بامداد در نسیمی عالی که از یک پنجره آر وی وارد میشه و از پنجره دیگه خارج و هوا رو تصفیحه و مطبوعتر و عالی میکنه داریم به حرفهای ارزشمند استاد عزیز گوش میدیم که خالاصه داستان و نتیجه گیری سفرنامه رو از زمان حال و گذشته و آینده و حتی تا 5 سال بعد میگه و داره در مورد اصلی میگه که قدرت کنترل ذهن و بودن در مدار خداوند و خوبی رو میگه و قدرت تمرکز رو و اینکه اگر کنترل ذهن رو که با ورودیها انجام میشه نه با زور سرزنش و یا تهدید فقط با گردش توجه به خوبیها و زیبایها انجام میشه رو رها کنیم از مدار خداوند خارج وارد مدار شیطان میشیم و بیخود و بی جهت زمان از دست میدیم قسمت 31 رو انتخاب میکنم فقط برای اینکه تاکید میکنه قانونمندی و ثبات قانون رو و یادآوری میکنه تمامی قسمتهای سفر رو از آغاز تا انتها این یادآوری مهمه که ما در شلوغی جهانمون گیج نشیم تفاوت نزاریم و بدونیم همه چیز یک اصل و یک چیز رو میگه و در نهایت به یک چیز برمیگرده و اون الله یکتاست که قابل ستایش و پرستش هست
پس گیج نشیم شک و تردید نکیم کدوم قسمت زیباتر هست و یا کدوم آموزش بهتر همش یک چیز رو میگه مخصوصا در آموزشهای استاد عزیز و یادم میاد استاد عزیز گفتن که من اگر یک استادی رو ببینم که داره از اصل میگه و تو حاشیه نباشه خودم معرفیش میکنم پس ببینید برای خود استاد هم چقدر اصل واساس مهمه و درکش کرده قانون بنظرم یکی هست و همه باید از این یکی بودن تبعیت کنند و وارد فرعیات نشن چون گمره میشه آدم و قلب رو هم بیمار میکنه رک و راست مغز توانایی درک چیزی رو به غیر از اصل آفرینش نداره و اگر کنجاوکی کنه و ما کنترلش نکیم به شدت از ایمان خارج میشیم و دچار شک و ترید و یا بهتر بگم وسواس میشیم مواظب باشیم تجربه های بد احساسی رو دچارش نشیم ووتجربه نکنیم
در پناه الله یکتا باشیم همگی در دنیا و آخرت
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته مهربون و حرفه ای
واقعا خدارو هزار بار شکر میکنم که شما رو به عنوان بهترین الگوهای زندگیم بهم نشون داد
تا اینجای سفرنامه یه چیزی برام خیلی جالب بود اونم اینکه وقتی رفتار و ویژگی های شما رو میدیدم چقدر شباهت پیدا میکردم بین خودم و شما… از نظر حس شوخطبعی، لذت بردن از هر شرایطی، یا همین ویژگی مریم جان که هرکاریو زود یاد میگیره و انقدر مستقله و دقیقا یاد خودم افتادم و کارایی که تو زندگیم کردم، منم موهای مامانمو کوتاه میکنم بدون اینکه دوره آرایشگری رفته باشم… و تمام این ویژگیا، علاوه بر توجه بر نکات مثبت، به من یه امید خییییلی بالا داد که زهرا! تو هم میتونی برسی،تو هم همین شخصیتو داری و فقط به قول استاد باید این مسیر درست رو ادامه بدی..
در مورد اینکه از کدوم قسمت هم بیشتر لذت بردم باید بگم قسمت 26 فووووووق العاده برام لذتبخش بود، یعنی همینجور اشک شوق از چشمام جاری بود و میتونم بگم منی که انقدر عاشق طبیعتم تاحالا از دیدن هیچ منظره ای به این اندازه به وجد نیومده بودم، انقدر ذوق داشتم که دقیییقا حس میکردم منم اون پایین آبشار خیس شدم و قشنگ طراوت آب روحس میکردم، انقدر کودک درونم بالا و پایین میپرید که نمیتونم حالمو توصیف کنم، اون خانمی که با واکر اومده بود زیر آبشار خیلی بهم روحیه داد، اون ادابازیای استاد پشت سر مایک خیلی برام لذتبخش و فان بود، اون رنگین کمان رویایی و مهمتر از همه حس قشنگِ مایک که با شجاعت تمام رو به آبشار ایستاد. برام جالب بود که قبل از اینکه این بخش پخش بشه من از اولِ فایل میگفتم اگر من بودم میرفتم زیر آبشار، و وقتی دیدم فایل به اونجای داستان هم رسید،گفتم چقدر حس مایک رو درک میکنم و چقدر این جسارت رو تحسین میکنم.
در نهایت گفتم دنیا یه آبشار نیاگارا به من بدهکاره!!!
و واقعا تجسم کردم که منم این سفر رو تجربه میکنم
گفتم اگر روزی بیام آمریکا،اول مستقیم میرم نیویورک،آبشار نیاراگا و بعد هرجایی که خدا هدایتم کنه..
بی نهایت از خدا ممنونم برای اینکه این اشک شوق، این حس بی نظیر و این تجربه ی ذهنی رو بهم داد، که انقدر زنده و قابل لمس، زیر آبشار نیاگارا دیوونه بازی کردم.
راستی
اونجایی که استاد به اون سنجابه و مرغای دریایی غذا میداد و بعد همه شون جمع شدن دور استاد، خیلی برام خنده دار بود، جوری می خندیدم که خونواده ام می گفتن داری چی میبینی انقدر میخندی و واقعا این خنده ها چسبید، استاد عاشقتونم که انقدر بی آلایش و واقعی و نچرال هستید و همین شما رو دوستداشتنی کرده.
از مریم جان عزیزم ممنونم که حتی زیر آبشار هم دوربین رو کنار نگذاشت تا ما هم از این لذت بی بهره نمونیم..
همیشه از ته قلبم براتون عشق روزافزون و سعادت و عافیت و سلامت آرزومندم.
به امید دیدارتون در پرادایس، بهشتِ استاد
سلام
از نظر من جذابترین و باحالترین قسمت اونجایی بود که استاد در حال شستن ماشین بودن، همسرشون یه واژه رو اشتباه تلفظ کردن (موهبت رو گفتن محبت) استاد همون لحظه با مهربانی تذکر دادن: `عشقم موهبت`
جدای از لحن زیبا و سرشار از احترام آقای عباسمنش، چیزی که یه لحظه منرو مثل برق گرفت این مساله بود که خود استاد از این قوانین استفاده میکنن و به قول خودشون ذهنشون به صورت خودکار جنبهی نازیبایی مسائل رو ایگنور میکنه، یه همچین جایی اشتباهات از این دست رو یه خوبی میبینن و برای تصحیحش یه تذکر کوچیک میدن…
یکی از پاشنهی آشیل های خودم توی بحث دیدن جنبه مثبت مسائل این بود که ندیدن این موضوعات نازیبا چه فرقی با حماقت داره خودم همیشه سر این موضوع با خودم درگیر بودم ولی این قسمت از ویدیو سفر به دور آمریکا تقریبا جواب سوالم رو داد
سفر خوش بگذره…
با سلام خدمت استاد عزیز وتمامی همسفران.من حدود یک ماهه که وارد سایت شده ام و از اول که شروع کردم فایلهای رایگان راگوش می کردم .وقتی به یک فایلی می رسیدم که به عنوان مثال تبریک عیدبود ، پیش خودم می گفتم خوب این احتمالا فقط یک تبریکه ومطلب جدیدی نداره، ولی فایلو که گوش می دادم بعد از تبریک نکات بسیار ارزنده و آموزنده ای جذب می کردم.در مورد فایلهای سفرنامه نیز همین فکر وارد ذهنم گردید که این هم احتمالا سفر خانوادگیه که جاهایی که می روند را ما نشان می دهند.باز گفتم این مرد هیچ کاری رابدون دلیل انجام نمی دهد.همگی را گوش دادم و از هر ثانیه به ثانیه لذت بردم خیلی ها را باپسر ۹ ساله ام نگاه کردیم.و صپح که از خواب بیدار می شدم انگار از سفر اومده بودم و تمام ان نقاط را لمس می کردم .از همه بیشتر سفر به ابشار نیاگارا بود که جز اروزهام هست که به اینجا سفرکنم و تمام زره به زره انجا را باتمام وجودم لمس می کردن و دیدن این فایل این حس را در من ایجاد کرد.ونتیجه ای که گرفتم این بود که خدایی که این جهان را به این زیبایی خلق کرده چرا ما نباید نبایدبینیم و زمانی کا از از این دنیار بریم حسرت بخوریم .خدایا چقدر نعمت چقدر فراوانی چقدر ثروت توی این جهان است.چقدر ثروتمند بودن خوبه ،ودیگر اینگه چه قدر زیبا ییهای بیشتری در این جهان وجود دارد و ما از انها بی خبریم .با ارزوی سلامتی و لذت بردن بیشتر از زندگی برای استاد عزیز و همراهان و خانواده صمیمی عباس منش.
با نام پروردگار فوق العاده مهربانم شروع میکنم :
فکر کنم من کم سن ترین عضو خانواده ی صمیمی عباس منش با 13 سال سن هستم .
من به سفر کردن خیلی علاقه دارم ، مخصوصاً در کشور مورد علاقه ام که امریکا هست .
من از قسمتی که به آبشار نیاگارا سفر کردید ، خیلی لذت بردم .
با توضیحات خانم شایسته که درباره آب توضیح دادن و گفتن که آب هیچ محدودیتی نداره و با تمام سنگلاخ های جلوی مسیرش به راه اش ادامه میده ، به شدت لذت بردم و خیلی دوست دارم برای رسیدن به موفقیت مثل آب بدون هیچگونه محدودیتی به راهم ادامه بدم و هیچ کسی هم نتونه جلوی راهم رو بگیره .
من با کمک استاد عباس منش ، امیدوارم که بتونم باور های اشتباهی که در ذهن من از کودکی وجود دارد ، تغییر بدم و بتونم با بهترین افکار ، زندگی به دور از فقر رو برای خودم بسازم .
خلاصه من از قسمتی به آبشار نیاگارا سفر کردید به شدت لذت بردم ، چون حس کردم زندگی خودمم شبیه به آب هست .
امیدوارم که بتونم حس ام رو از این قسمت ، به کسانی که این دیدگاه رو میخونن مخصوصاً استاد عباس منش و خانم شایسته که زحمت کشیدن با تمام وجود این قسمت رو تهیه و در سایت آپلود کردن ، برسونم .
درسهایی که از این سفرنامه گرفتم :
1- بهترین شرایط برای کسانی ایجاد میشود که از شرایط به بهترین نحو استفاده کنند .
2- اتفاقی که برایت می افتد مهم نیست ، مهم نوع برخورد تو با آن اتفاق است.
3- در زندگی باید دو هدف داشت اول به دست آوردن چیزی که میخواهی و دوم لذت بردن از آنچه بدست آورده ای .
4- برتری نتیجه توجه بیشتر است ، بیشتر از حدی که دیگران عاقلانه میدانند ، ریسک کردن است ، بیشتر از اندازه ای که دیگران بی خطر می دانند ، رویا پردازی است ، بیشتر از آنچه دیگران عملی میدانند و امیدوار بودن است بیشتر از آنچه دیگران امکان پذیر می دانند .
5- تغییر از درون آغاز مشود .
6 – خوشبختی هدف نیست بلکه روشی برای زندگیست .
شاد و پیروز باشید
نشانه هایی مرا به سمت ارسال دیدگاه سفر به دور آمریکا هدایت کردند.
قلمم را به دست گرفتم تا از اتفاقات روزهای اخیرم بنویسم. اتفاقاتی که اگر استاد نبود به بدترینِ زندگی ام تبدیل میشد.
شاید کم کم داشت این باور در ذهن من می گنجید که هیچ عشق و محبت واقعی در دنیا وجود ندارد و همه انسان تا تحت تاثیر وابستگی قرار گرفته اند.
اما وقتی هم سفر خانواده عباسمنش شدم تمام باور های اشتباهم یک باره از هم گسست و باور های جدیدی در ذهنم شکل گرفت و همین باور ها امید، اعتماد به نفس، انگیزه و تلاش من را برای ساختن آینده ام هزاران برابر کرد.
نمیدانم چگونه بهترین قسمت سفر به دور آمریکا را انتخاب کنم؟
انتخاب بهترین در میان بهترین هایی که هیچ وقت با آن ها رو به رو نشدم و برای بار اول بخاطر شایسته جان و استاد عزیز میبینم بسیار سخت است.
از طبیعت زیبا گرفته تا عشق و محبتی که دیدن ان زندگی ام را دگرگون کرد.
از شنیدن جملات محبت آمیز یک زوج ، کمک کردن آنها به همدیگر با عشق و سفری که با همدیگر اتفاقات جدید را تجربه میکنند و مردمان مهربان و شاد و طبیعت فوق العاده زیبا را در کنار یکدیگر میبینند و به ما با قدرت می گویند: کافیه بخواهید تا بشود.
وقتی کلیپ هارا باز میکنم از شدت انرژی مثبت و دیدن ان همه فراوانی قلبم به تپش می افتد و حال ناراحت مرا به بهترین حال دنیا تغییر می دهد
و شوقی که اکنون در توصیف کردن حال خوبم دارم در جسم کوچکم غیر قابل گنجایش است.
آن همه عشق میان زوج و فرزند و مردمانی که همیشه فکر می کردم بداخلاق ترین مردم جهان هستند،
به من نشان داد میتوانم عشق و دوستی و محبتی را که هیچ وقت دریافت نکردم و باعث ناراحتی و اتفاقات بد در زندگی ام شد را خود بسازم و با تغییر فرکانس هایم دوستی واقعی به دور از وابستگی را وارد زندگی ام کنم
و تلاشم را چند برابر کنم تا به هدف های بزرگی که به تازگی بخاطر استاد آنهارا پیدا کردم برسم.
با این حال میتوانم بگویم بهترین قسمت سفر به دور آمریکا برای من آن بخش هایی بود که استاد و شایسته جان و مایک به یکدیگر عشق می ورزیدند و من با دیدن آنها باور و زندگی ام دستخوش تغییرات شد.