سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۴ - صفحه 26

365 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 639 روز

    به نام خدا

    سلام به دوستان

    فوق العادس این زندگی هر روز چیزهای جدیدتر . ادم های هم فرکانس و زیبایی ها .واقعا این زندگی شگفت انگیزه

    قبلا به واسطه باورهای اشتباه فکر نمیکردم ادم بتونه در تمام جنبه های زندگیش عالی باشه واین باور رو داده بودن وقتی همه چی خوبه حتما یه جای کار میلنگه یا نمیشه هم خدا رو داشت هم خرما یا یه باور بد که داشتم مسیر درست مسیر سنگلاخه و چقدر از این باورها در ذهن ما برنامه نویسی شده.

    خداروشکر الان میفهمم چه باورهای اشتباهی بودن که منو به بیراهه میبردن و لذت زندگی رو میگرفتن .

    من از زندگی استاد یاد گرفتم همه چی رو باهم بخوام . کلا زیاد از خدا بخوام اگه کم بخوام ایمانم ضعیفه و بهترین و درست ترین مسیر راحت ترین و لذت بخش ترینه و میشه در تمام جنبه ها عالی زندگی کرد

    وقتی به زندگی امریکایی ها نگاه میکنم در سفرنامه و زندگی در بهشت متوجه شدم که امریکایی ها خیلی وابستگی کمتری به زندگی شون و خانواده دارن . و سرلوحه زندگیشون لذت بردن هست.

    و در زندگی استاد میبینم هرچقدر باورهای خوبی داشته باشیی و رها تر باشی خیلی زودتر به خواستت میرسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    میلاد آمای گفته:
    مدت عضویت: 2166 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربانم🫀

    سلام به استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته مهربان️🫀

    کامنت قسمت 34 سفر به دور آمریکا

    (چطور ازین راحت تر؟

    چطور ازین بهتر؟

    چطور ازین پول ساز تر؟؟)

    سه تا سؤال مهمی که من بعد از شنیدن اولین بار از استاد، اومدم توی ساعت گوشیم هر روز صبح رو بهش اختصاص دادم یعنی ساعت 9 صبح آلارم گوشیم به صدا در میاد و این جملات روی صفحه گوشیم دیده میشه و از خودم همیشه میپرسم

    و همین باعث شده که به راهکار ها و راه حل های ساده در دل مسیر کسب و کارم و زندگیم هدایت بشم

    و جالبی اینه که دیروز توی محل کارم جلوی دفتر ،

    مدیر دفتر بیرون بود و مثل اینکه شیشه ورودی دفتر یه اشکالی داشت و اونو داشت درست میکرد و بعد اینکه درست کرد

    منم اونجا بودم برگشت گفت

    ببین آدم با برخورد با هر مسئله ای باید همیشه به این فکر کنه که چطور میشه راحت تر و بدون هزینه اونو حل کنی؟ و وقتی به اون فکر میکنی به جواب اون مسئله میرسی

    خیلی جالب بود منی که خودم همیشه به دنبال راحت ترین مسیر و جواب برای مسائلم میگردم خدا افراد هم فرکانس رو در مسیرم قرار میده و جالب اینکه علاوه بر من یکی دیگه از همکارمم اونجا بود ولی انگار خدا داشت از زبون مدیرم اینو دوباره یادآوری میکرد به من که میلاد،

    چطور ازین راحت تر؟

    چطور ازین کم هزینه تر؟

    چطور؟؟

    تو بپرس؟؟ تو درخواست کن؟؟ تو باورم داشته باش منم بهت راه حلشو میگم

    و به بی نهایت فکر من بهت جواب میدم

    اینو گفتم بگم که خیلی ربط داشت به این داستان این قسمت

    و

    نکته بعدی این سفر،

    واقعا توی این قسمت آدم مفهوم تضاد و خواسته رو درک میکنه که وقتی یه خواسته ای میخای با برخورد با تضادش بهش میرسی به شرطی که درگیر تضاد و مشکل نشی و به راه حل فکر کنی و دنبال بهبود باشی ومهم تر از اون برای داشتن خواسته ات قدم برداری

    و این تضاد اینترنت خب همه جا هست از سرعتش تا آپلود و دانلودش ولی توی ایران خیلی از مردم تا به این کمی سرعت اینترنت برخورد میکنن

    همیشه فحش و بد و بیراه میگن

    یادمه یه موقع هایی تیکه کلامه افراد شده بود

    ( نِت خَر است!)

    و میگفتن و میخندیدن البته فکر کنم الان هم خیلی ها میگن ولی در صورتی که داشتن و دارن به نبود اینترنت و ضعیف بودنش توجه میکنن و همیشه ضعف اینترنت رو دارن و متاسفانه تا هر مشکلی پیش میاد همه چی رو ربط میدن به حکومت و دولت و نظام و سپاه و…. خخخخ و میگن که اونا نمیخان ما اینترنت خوب داشته باشیم و آزادی داشته باشیم و چقدر این تفکر خنده دار و مسخره هستش خخخ

    من خودم همیشه سرعت اینترنت رو تحسین کردم، بابا همین چند سال پیش اینترنت Dial-up بود و به سختی وصل میشد ولی الان سرعت الان رو نمیشه واقعا مقایسه کرد و تازه هم داره هر روز سرعتش و کیفیتش بیشتر میشه

    و

    با دیدن این قسمت من خواسته جدید در من بیشتر شکل گرفت که اینترنت پر سرعت بیشتری میخام با اینکه سرعت اینترنتم خوبه ولی بازم بیشتر و بهتر و پر سرعت تر میخام و خدا هدایتم میکنه به داشتنش و تجربه کردنش

    .

    بریم سراغ نکته بعدی این فایل که چقد افراد ثروت مند هستن که به راحتی میتونن هزینه کنن و یک اتوبوس آروی خریداری کنن و لذت ببرن از داشتنش و این یعنی ثروت و فراوانی بینهایته با اینکه طرف یه آروی داره ولی کوچیکه و دوست داره یه آروی بزرگتر داشته باشه و با دیدن آروی استاد این خواسته پر رنگ تر شد که آروی بزرگتر و بیشتر و راحت تر میخوام

    اصلا این قسمت

    خود دوره تضاد دلیل اصلی مشکلات موفقیت بود

    خود دوره جهانبینی توحیدی جلسه 5 بود

    خود دوره روانشناسی ثروت جلسات 10 تا 12 بود

    که داره میگه خواسته داشته باش و جهان رو رشد بده بهبود بده

    وحرکت کن

    و خدا ازت حمایت میکنه

    یالا رشد بده

    یالا حرکت کن

    یالا ساکن نباش

    یالا سریع باش

    یالا یا حرکت میکنی یا میمیری

    یالا یا خواسته داری و جهان رو گسترش میدی یا باید از دنیا بری

    واقعا خدارو شکر میکنم بابت این جهان قانون مند و نظام مند که درش به دنیا اومدم و پشتم گرمه به قوانین خداوند که میتونم هر لحظه خودمو رشد بدم و تغییر بدم

    استاد جان از شما هم ممنونم که این آگاهی قوانین رو بی منت با ما به اشتراک گذاشتی

    عاشقتونم رفقا…

    .

    .

    .

    ادامه دارد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1174 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    خدایا شکرت برای این همه نعمت و فراوانی

    یه روز زیبای دیگه با کوله باری از درس و ایمان و تجربه

    در کنار استاد و آقای جیمز

    چقدر انسان بزرگوار و مهربونی ،خدایا شکرت

    شما ببینید ثروتمند شدن چقدر زیباست

    به راحتی استاد اون نیازی که دارن رو سریع میرن تهیه می‌کنن، دیگه نگران قیمت و پولش نیستن

    این نشون میده ثروت چیز بدی نیست

    همه این وسایل مورد نیاز رو به راحتی خرید

    وبا ایمان و باور درست آقای جیمز هم وارد مدار شد

    ودستی از دستان خداوند شد

    چقدر درس داره واسمون

    چقدر آدم شگفت زده میشه از دیدن این اتفاقات فوق‌العاده ،خدای عزیزم سپاسگزارم ازت

    این فایل های رایگان پر از عشق و محبت است

    سرشار از آگاهی و اطلاعات در مورد همه شرایط زندگی است ، وچقدر خوبه که بتونیم بهترین برداشتها رو داشته باشیم

    چقدر زندگی زیبا میشه وقتی ایمان و باوری کامل داشته باشی و یک مسیر فوق‌العاده زیبا رو پیش بری

    شاد و پیروز و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    محمد حسن اصغری گفته:
    مدت عضویت: 1679 روز

    خدایا شکرت

    اون کامنت دوستمون که ابتدای فایل نوشته شده بود واقعا چقدر عالی و پر از نکته بودش

    بس که لذت بردم

    خانم شایسته یه صحبتی کردن اسمی

    ایشون گفتند که بریم که هم خدا و هم خرما داشته باشیم

    چقدر این حرف دقیق و جامع و قشنگ بودش

    الهی شکرت واقعا، چه دیدگاه زیبایی

    چقدر دیدگاه سفز با بچه قشنگ و پر معنی بودش

    چقدر ازادی مالی قشنگ

    وسط جنگل با یه نت داری پول میسازی

    جالب این ارزوی منم بود و الان به لطف الله دارم بهش میرسم

    کاری که هم دلاری، هم نقد، هم ساده و همش لذت بخش

    همین چند روز پیش بود که اولین درآمدم رو به دلار گرفتم و بعد توی صرافی ایرانی ریال کردم و ساعت 5 صبح نشست به حسابم

    الهی شکر که این جهان اینقدر سادس

    اینقدر راحت

    اینقدر به تسخیر ما در اومده

    الان باور میکنم که ایلان ماسک شدن واقعا سادس

    خوشبخت زندگی کردن مثل استاد واقعا قشنگ

    این مرد نچسبید به دنیا که یالا نت درست کن

    رها کردند و 48 ساعت بعد خود پاسخ اومد

    مگه از این تسلیم تر هم داریم؟؟؟

    الهی شکرت واقعا

    درست این فایل 8 دقیقه بود ولی راست قدم چهارم دقیقا اندازه این قدم نکته اموزشی داشت

    الهی شکر بابت هدایت به این فایل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مرضيه ابراهيمي گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    به نام خدای مهربانم که هر آنچه دارم از آن اوست

    سلام به همه

    خداروشکر میکنم خداوند فرصتی دوباره بهم داد پای نشستن دوربین سفرنامه،که قراره قوانین الهی رو از یه زاویه دیگه برام تکرار کنه،اونم با آموزش عملی،خدایا شکرت

    روز یازدهم از تمرکز و توجه بر روی زیبایی ها و فراوانی های سفر به دور امریکا:

    تحسین میکنم دست خدا رو که اومده اینترنت رو برای ار وی سفر ما نصب کنه

    تحسین میکنم آقای جیمز رو که اینقدر با خودش در صلحه

    تحسین میکنم روابط سرشار از احترام استاد با مردم عزیز امریکا

    تحسین میکنم ار وی استاد عباسمنش رو که نشون از فراوانی،نعمت و ثروت که به من میگه هر کجای دنیا که بخوای بری میتونی یه خونه رو با خودت ببری و با آزادی و لذت بیشتری از سفرت لذت ببری

    تحسین میکنم آرامش و آسایش که تووی نگاه استاد وجود داره

    تحسین میکنم آزادی مالی،زمانی ‌‌مکانی استاد عباسمنش رو

    تحسین میکنم صدای دلنشین خانم شایسته رو که باز هم اومده با زبان تصاویر قوانین بدون تغییر خداوند رو بهمون نشون بده

    تحسین میکنم دوربین سفرنامه رو‌که تمرکز و توجه ش فقط روی زیبایی ها،فراوانی ها و نعمت هاست

    تحسین میکنم این ویزیتور سنتز سرسبز و تمیز رو

    تحسین میکنم استاد رو که باز هم با حل کردن مسئله اینترنت بهم نشون داد که چقدر با خودش در صلحه

    یادمه خانم شایسته تووی یکی از قسمت های سریال زندگی در بهشت گفت که وقتی داری ظرفهاتو میشوری یعنی با خودت در صلحی،وقتی داری خونه تو تمیز میکنی یعنی با خودت در صلحی،چقدر اونموقع برام عجیب بود اما اونقدر حرف‌هاشون رو وحی منزل میدونستم که با عشق کارامو انجام میدادم و به خودم میگفتم یعنی با خودم در صلحم،احساس خیلی خوبی بهم دست میداد،اما رفته رفته فراموش کردم و دوباره همون رنج انجام دادن کارهای شخصیم اجازه نداد تا لذت انجام کارامو ببرم،اما با این فایل دوباره خداوند بهم یادآوری کرد این آگاهی ناب و خالص رو

    استاد میدونی من میام به قصد انجام دادن تمرینم فقط تحسین کنم بعد میبینی لا به لای این تمرین آگاهی هایی رو به یادم میاره که کلا فراموششون کرده بود مثه همین مورد در صلح بودن با خود با انجام دادن کارهای شخصی،خدایا شکرت که هر لحظه داری هدایتم میکنی در مسیر درست

    تحسین میکنم قانون درخواست کردن رو که تووی عمل داره به من نشون میده که وقتی به تضادی برمیخورم باید بگم این تضاد اومده منو رشد بده،اگه نگاه مو نسبت به این تضاد مثبت کنم،خداوند منو هدایت میکنم به سمت الماسی که تووی اون تضاد برای من آماده شده و اینجوری هم درخواستم مستجاب میشه،هم شخصیتم قوی تر میشه برای حل مسائل بعدی زندگیم و هم احساس لیاقت و خودارزشمندیم بالاتر میشه و ثروت و…یعنی همش سود،سود،سود،خدایا شکرت

    خدایا شکرت که با کارکردن روی جلسه دهم و یازدهم دوره روانشناسی ثروت یک هدایتم میکنی به سمت فایل هایی که مربوط به این دو‌ جلسه ست،احساس میکنم خداوند داره بهم میگه مرضیه اون جلسات تئوری قانون تضاد یا وضوح از طریق تضاد هستن،اینم جلسات عملی قانون تضاده،الله اکبر از این هدایت

    تحسین میکنم استاد رو که با برخورد با تضاد با احساس خوب ایده هارو عملی میکنه،ناامید نمیشه،غر نمیزنه،ادامه میده تا اون مسئله رو حل کنه چون باور داره همه مسائل حل شدنی هستند

    تحسین میکنم ورایزن ثروتمند رو

    تحسین میکنم آزادی مالی استاد عباسمنش رو

    تحسین میکنم رابطه پدر فرزندی استاد با مایک عزیز رو

    تحسین میکنم دکل اینترنت رو که تووی پرودایس این یعنی وقتی ذهنت ثروتمند باشه،ثروت از در و دیوار لاجرم وارد زندگیت میشه از بی نهایت راه

    تحسین میکنم تیشرت زیبای استاد رو که ناخودآگاه توجه ام رو به خودش جلب کرد

    تحسین میکنم اعتماد به نفس و عزت نفس مایکی عزیز رو

    تحسین میکنم فراوانی ماشین های لوکس رو

    تحسین میکنم اینترنت ورایزن رو

    تحسین میکنم ابرهای بسیار زیبا رو‌ که دارن تووی آسمون خودنمایی میکنند

    تحسین میکنم حیاط ثروتمند رو

    تحسین میکنم خدایی رو که هر لحظه هدایتگر ماست

    تحسین میکنم آقای جیمز رو که اونقدر با خودش در صلحه که تووی این سن دو تا بچه ی یک ساله داره

    تحسین میکنم توانایی های آقای جیمز رو

    تحسین میکنم آقای جیمز که اونقدر با خودش در صلحه که حرف مردم براش مهم نیست

    تحسین میکنم آزادی مالی آقای جیمز رو

    تحسین میکنم خودم رو که تا اینجا اومدم و دارم ایده ایی که خداوند بهم کفته رو عملی میکنم

    تحسین میکنم آقای جیمز رو که اینقدر توانمنده

    تحسین میکنم استاد رو که اینقدر باورهاش درسته که خداوند خبره ترین دست هاشو به مست استاد هدایت میکنه

    خدای من این ار وی خودش نمیدونه چه آدم هایی با چه زیبایی هایی از این جهان روبرو کرده یا همین دوربین موبایل نمیدونه چه باورهایی رو از آدم هایی که هدایت شدن به سمت دیدن این فایل ها زیر و رو کرده،اما من میدونم فقط میتونم بگم خدایا شکرت

    خدایا شکرت،شکرت،شکرت

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1210 روز

    به نام خدای مهربان خداوندا هردچه دارم از ان توست

    تحسین میکنم این سفرزیبا و رویایی رو خدایاشکرت

    تحسین میکنم این ازادی مای زمانی و مکانی رو خدایاشکرت

    تحسین میکنم این زندگی زیباتون رو این رابطه رویایی تون رو خدایاشکرت

    تحسین میکنم این تسلیم بودنتون رو این پیروی کردن از هدایت الهی تون رو خدایاشکرت

    چقد زندگی زیباست وقتی دست تودست خدا باشه و ارام ریلکس باشی که خدا هدایتت میکنه خیلی لذت بخشه احساس میکنم یه دو سه روزی هست این احساس و این رها بودن رو دارم تجربه میکنم به لطف خدا واقعا از ته دلم خوشحال هستم و از خدا میخوام کمکم کنه تا تسلیمش باشم

    تحسین میکنم این ادمهای فوق العاده رو که دستان خدا میشن واسه استاد خدایاشکرت

    چه جای زیبایی چه سرسبزی هایی خدایاشکرت

    سپاسگزارم از شما عزیزا در پناه خدا شاد باشید دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مهرداد غنچه-اسما ابوتراب گفته:
    مدت عضویت: 2377 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    اسما ابوتراب :

    سلام خدمت همه عزیزان و دو استاد عزیزم مرسم جان و استاد عباسمنش

    همین چند دقیقه پیش از پای لایوتون با استاد عرشیانفر اومدم

    استاد عجب لایوی بودا

    عجب جملاتی میگفتید

    من امشب باید این قسمت از سفر به دور امریکا و اون لایو بینظیرتون رو میدیدم

    یک مسئله و ناراحتی عصر برام پیش اومد ک مدام نجوا میومد تو ذهنم بعد پیش خودم گفتم کاش میشد استاد یه فایل میداد و بعد یادم افتاد ک فاسل های روز شمار داره قرار میگیره در سایت و این اتفاق نمی افته

    ساعت 7ونیم بود ک رفتم تلگرام دیدم داخل یکی از گروه ها خبر لایو شما رو گذاشتن

    اینقدرررر خوشحال شدم ک به خودم گفتم داره قانون جواب میده در خواست های منم داره جواب داده میشه

    خیلییی احساس بینظیری بود

    بخصوص اینکه لایو شما در مورد قدرت تسلیم بودن بود

    خلاصه ک لایو رو گوش کزدم و نکاتی ک گفتید رو یادداشت کردم

    استاد شما راست میگید بچه هایی ک تو سایت هستن با بچه های دیگ خیلییی متفاوتن

    کامنت های اینجا خیلی به ادم احساس خوبی میده حرفای شما و کامنت های بچه ها انگار در یک فرکانس جدا از جهانه برای من

    حتی تو اینستاگرام هم بچه هایی ک تو لایو بودن مدار متفاوتی رو داشتن و بعد از دیدن این صحنه ها خیلی مصمم تر شدم روی دوره ها کار کنم

    استاد شما واقعا توحیدی هستید واقعا اقتدار خاصی رو دارید و من از این خودتون بودن خیلییی لذت میبرم چقدر این اقتدارتون توی لایو مشخص بود

    صحبت که میکردید انگار برام صحبت های دوره کشف قوانین زندگی داشت تکمیل تر میشد (چون به صورت تمرکزی الان دارم این دوره رو کار میکنم ) و اعتمادم به خدا هزاران برابر بیشتر شد بخصوص بعد از اون داستانی که گفتید هدایت شدید از خونه بزنید بیرون و بعد رسیدید به اون دو تا ادم معتاد…

    تحسینتون میکنم استاد تحسین بخاطر این حد از معنویت این حد از ابراهیمی بودن این حد از تسلیم بودن

    حرفاتون دونه دونه باورامو تقویت میکرد باورایی که دارم توی دوره کشف قوانین زندگی جلسات اول میسازم

    باور سیستمی بودن خداوند

    باور قدرتمند بودن خداوند

    باور توانایی خلق زندگی خودم و…

    لایو شما تموم شد و من طبق برنامه هر شب اومدم یه قسمت سفر به دوره امریکا ببینم

    و دیدم این قسمت هم در مورد تسلیم بودنه

    در مورد اینکه وقتی استاد کاری ازش پیش نمیره رها میکنه تسلیم میشه ولی نمیپذیره که نمیشه در واقعا دنبال نشونه هاست و خداوند اقای جیمز رو سر راه شما گذاشت

    چه ترکیبی شد این قسمت و اون لایو

    حرف های شما بعلاوه نمونه عینی که وقتی تسلسم باشی خدا هدایتت میکنه نشانه تسلیم بودن احساس خوب داشتنه

    کارت پیش نمیره باید رها باشی باید تسلیم باشی باید کار سختارو بسپاری به خدا

    اونه که دانشش از من هزاران بار بیشتره اونه که عقل کل جهانه اونه که من رو خلق کرده و از تمام ویژگی های من با خبره

    واقعا ازتون مچکرم

    نه تنها با این فایل و اون لایو اروم شدم بلکه الان متوجه شدم من هنوز اماده اون خواسته ای ک میخوام نیستم و باید صبر داشته باشم و روی خودم کار کنم

    خدا خودش منو در بهترین زمان هدایت میکنه

    عاشتونم من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمدرضا بهبودی گفته:
    مدت عضویت: 2321 روز

    بنام خدای مهربونم ک هر لحظه در حال هدایت منی ب سمت خواسته هام ب سمت زیبایی ها ب سمت فرآوانی ها ب سادگی براحتی و کاملا طبیعی

    سلام خدمت شما استاد عباس منش عزیز و مریم جان شایسته و مهربون و تک تک بچه های گل سایت الهی مون

    خداروشکر میکنم واقعاً ک بازهم ب من فرصت داد تا در مدار دریافت این آگاهی ها باشم و روی خودم کار کنم

    استاد عزیز ، این فایل هدایت خداوند هست برای درخواست من درباره ی موضوع مهاجرت

    حالا این هدایت از کجا شروع شد ؟

    من هربار ک میرم شهرستان مون ، این موضوع مهاجرت برام بلد میشه

    چون اونجا رو خیلی دوست دارم

    خیلی ب این موضوع فکر کردم ک : چرا من انقدر اونجا رو دوست دارم ؟

    چنتا دلیل ب ذهنم رسید ؛

    اینکه وقتی بچه بودم زیاد می‌رفتیم شهرستان و اتفاقاً خیییلی هم خوش می‌گذشت بهم و من خاطرات خیییلی خوبی در دوران بچگی از رفتن ب شهرستان دارم و ی نکته جالب هم اینجا بگم ک ؛ یادمه اون موقع ها ، فامیل هامون ازم می‌پرسیدن ک ؛ اینجا رو بیشتر دوست داری یا تهران ؟

    منم همیشه با یقین کامل میگفتم اینجا رو خیلی دوست دارم و بهشون میگفتم ک ؛ دوست دارم اینجا درس بخونم

    حالا جالب اینجاست ک ؛ سالها از اون روزا گذشت تا اینکه من کنکور امتحان دادم و اتفاقاً شهرستان خودمون رشته مورد علاقم ک برق بود قبول شدم و حدودا 2 سال و نیم اونجا دانشگاه رفتم و درس خوندم و اون سالها جز بهترین و لذت بخش ترین سال های زندگیم بود و هست

    حالا جالب اینجاست ک من بعد از اینکه دوران دانشگاه تموم شد و چند سال از اون دوران گذشته بود ، ی روزی ک داشتم فکر میکردم ب همون خاطرات بچگی ، یهو ی جرقه ای توی ذهنم خورد ک ؛ من ب اون خواسته ی بچگی هام رسیدم و الان سالهاست ک از اون روزا داره میگذره و من اصلا متوجه نشدم ک خواسته ی من کی و چطور رخ داد و من تجربه اش کردم و همون موقع خداروشکر کردم واقعاً ک خواسته ام رو تجربه کردم و واقعاً هم لذت بردم

    و ی دلیل دیگه هم ب ذهنم رسید ک : چرا من اونجا رو خیلی دوست دارم ؟

    و فکر میکنم ب این دلیل هست ک : من اولین رابطه ی عاطفی زندگیم رو اونجا تجربه کردم و برای من خیلی لذت بخش بود

    خلاصه من با فکر کردن ، رسیدم ب این دوتا دلیل

    البته اینم بگم ک ؛ آب و هوا و طبیعت زیبای شهرستان ما توی کل کشور معروفه و من عاشق آب و هوا و طبیعت زیبا و سرسبز هستم و این موضوع هم خیلی برام اهمیت داره واقعاً

    ب شکلی ک ؛ اگه احساسم ما دلخواه بشه ، من اگه برم بیرون و توی آب و هوای خوب دلخواهم قدم بزنم ، خیلی راحت و ساده حالم چ احساسم بهتر و بهتر میشه

    یعنی میخوام بگم دلیل مهم دیگه ی دوست داشتن شهر خاص ، موضوع آب و هوا هست ک واقعاً برام اولویت بالایی داره

    و فکر میکنم ک من ب همین دلایل ب اون شهر خاص وابسته شده بودم ، ب شکلی ک من دقیقاً 4 سال پیش هم ب اون شهر مهاجرت کردم و 1 سال و نیم هم اونجا زندگی کردم و اون مدت هم خیییلی برام لذت بخش و فوق العاده و خاطره انگیز گذشت و آنقدر خوشحال و شاد بودم ک میخوام برم اونجا ک حد ندارن واقعاً

    من برخلاف تمام حرف هایی ک بهم میگفتن ک : مردم از شهرستان پا میشن میان تهران اما تو از تهران پا شدی رفتی شهرستان !!

    یا اینکه میگفتن ؛ اونجا وضعیت مالی مردم ضعیفه و اونجا اصلا کار نیست و تو میخوای از تهران بری اونجا چیکار کنی ؟!

    یادمه یکبار با پسر عمو ی خودم درباره کار توی اون شهر صحبت میکردم و میگفتم ک ؛ میخوام اینجا فلان کار رو انجام بدم ، نظرت چیه ؟

    برگشت بهم گفت : خبر نداری انگار … اینجا بعضی از مردم نون رو نسیه میخرن ، بعد تو میخوای اینجا کار کنی ؟

    اما من ب هیچ کدوم اون حرفا توجه نکردم و اصلأ باور نداشتم

    چون من سالها بود ک هر روز تا جایی ک می‌تونستم ب ذهنم ورودی های مناسب میدادم و فایل و محصولات بی نظیر شما رو گوش میکردم و تا جایی ک می‌تونستم عمل میکردم

    من توی همون شهر ب لطف رب العالمین الله یکتا با کمک تمرین ستاره قطبی شغل دلخواهم رو توی یکی از شرکت های خوب اون شهر با آدم های خوبی ک همگی دوست داشتن ک ب من کمک کنن و ب من خدمت کنن ، خلق کردم و جالبه ک من درآمدم از زمانی ک تهران بودم هم بهتر بود و تقریباً 2 برابر درآمد داشتم و این درآمد هر ماه داشت بیشتر میشد و رشد میکرد

    چون من هر روز داشتم با احساس خوب روی خودم کار میکردم و تمام سعیم این بود ک امیدوار باشم و با احساس خوب لحظه هام رو سپری کنم

    واقعاً من داشتم ب این شکل زندگی میکردم و دلیل نتایج خوبم هم همین موضوع بود

    چون من باور نمی‌کردم چیزی رو ک احساس منو نا دلخواه میکرد و منو میترسوند و ب من استرس و نگرانی وارد میکرد

    من اون حرفا رو نپذیرفتم

    ب همین دلیل نتایج خوبی گرفتم و شخصیتم بزرگ تر شد و خیییلی هم از تمام اون زمانی ک اونجا بودم لذت بردم و راضی ام واقعاً

    حالا آخرین باری ک رفتم شهرستان ، هفته گذشته بود و وقتی برگشتم تهران دوباره فکر مهاجرت و زندگی در اون شهر خاص زد ب سرم و ب همین دلیل اومدم توی سایت و از خداوند خواستم ک هدایتم کنه ب آگاهی های مناسب تا بتونم تصمیم درستی بگیرم

    و خداوند مثل همیشه منو هدایت کرد ب بهترین آگاهی ها و این فایل فوق العاده برام اومد

    و درسی ک من از این فایل گرفتم در مورد نحوه ی شکل گیری خواسته ها و اینکه من باید چ ایمان چ توکل و چ رفتار و عملکردی داشته باشم اینه ک ؛

    خواسته ها یا با برخورد ب تضاد ها یا با دنبال بهبود های دائمی بودن در وجود ما شکل میگیرن و بعد ما از خداوند هدایت میخواهیم و باور داریم ک خداوند همیشه در زمان مناسب ما رو ب شرایط ، ایده ها و انسان های مناسب هدایت می‌کنه و خداوند ب این شکل براحتی و همیشه پاسخ میده

    این نکته برای من خیلی ارزشمند تر هست ک ؛ نیازی نیست من ب یک شهر خاص یا شرایط خاص یا ایده ی خاص بچسبم

    کار من اینه که ذهنم رو خالی کنم و ب شرایط خاصی نچسبم و اجازه بدم ک خداوند هدایتم کنه و خداوند هم قسم خورده ک ما رو هدایت می‌کنه ب پاسخ ب خواسته مون ب سادگی براحتی و کاملا طبیعی

    حالا من ایده ی زندگی توی جایی ک آب و هوا و طبیعت خوبی از نظر من داشته باشه و مردم مهربون و با فرهنگی داشته باشه و جایی باشه ک آرام تر و خلوت تر باشه رو دارم و از خداوند میخوام ک منو هدایت کنه ب مسیری ب شرایطی ب ایده ای ب دستانی ک منو ب خواسته ام می‌رسونه

    و من باید سعی کنم از زندگیم و از تک تک لحظاتم لذت ببرم تا ب لذت های بیشتر هدایت بشم

    حالا ایده ی عملی ک من در حال حاضر دارم اینه ک : سریال سفر ب دور امریکا رو از اول شروع کنم و ببینم و لذت ببرم تا ب مرور در مدار دریافت خواسته ام قرار بگیرم

    واقعاً خدای مهربونم رو سپاسگزارم ک منو ب صراط مستقیم خودش هدایت و حمایت تمام و کمال کرد

    و از شما استاد عزیزم و مریم جان شایسته هم صمیمانه و با عشق سپاسگزارم ک بانی و باعث این همه رشد موفقیت لذت و گسترش در جهان هستید و براتون بهترین ها رو آرزو میکنم و خداوند حفظتون کنه الهی آمین

    خیلی دوستتون دارم.

    برای همگی آرزوی سلامتی شادی عشق ثروت و سعادت در دنیا و آخرت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2624 روز

    به نام خداوندی که ما را به سمت راهکار مسائل هدایت میکند .

    فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ( 5 شرح )

    إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ( 6 شرح )

    سلام و احترام

    قسمت 34

    واقعا چقدر جالب و اموزنده بود وقتی رفتیم توی اون ویزیتور سنتور و به مشکل اینترنت بزخوزد کردیم .. این سوال توی ذهن استاد ایجاد شد که خب : چطور از این بهتر و چطور از این ساده تر !!

    و استاد با این باور که حتما راه حل دازه و میشود و من به دنبال راهکار ساده تر هستم .. خداوند ما رو هدایت کرد به verizon که یک شزکت ارائه دهنده ی خدمات مخابراتی مثل اینترنت وایرلس هستش … (( یاد بازی horizon افتادم چون اسمشون شبیه هست !! ))

    و رفتیم verizon و مودم و اینا گرفتیم..

    نکته ی جالب بزای من این بود که مایک یهوو اومد جلو دوربین و خواست درمورد وای فای خودش توضیح بده و استاد خیلی راحت بهش گفت باشه توضیح بده و نزد توی ذوق مایک !!!…. یاد قسمت قبلی افتادم که اونجایی که استاد به مایک گفت در مورد ارتباط با افراد غریبه چطوری باشه و مایک به استاد گفت که عههه جالبه من خودم پیش فرض اینا رو بلد بودم و اونجا هم استاد توی ذوق مایک نزد !!!….

    و خب بعدش رفتیم یه بوستر اینترنت گرفتیم…

    نکته ی جالب این بود که عکس آر وی روی بوستر اینترنت شبیه همون آر وی بود که آقای جیمز اول فایل داشتن تصویرش رو توی موبایل به استاد نشون میدادن !!!

    و بعدش که استاد خواستن بوستر رو زوی سقف نصب کنن و دیدن که تحربش رو ندارن …

    نکته ی جالب برای من اینه که استاد وقتی به یک مسئله ای برمیخورن تلاش میکنن زیر و بم اون موضوع رو دربیارن و خیلی سریع دست به کار میشن بزای حل اون مسئله با این باور که راهکار مسئله در دل خود مسئله هستش و چطور از این بهتر و ساده تر ؟؟!!

    و وقتی ایشون نتونستن این مسئله رو حل کنن .. ایشون اصلا ناامید نشدن و گفتن که خب اوکی بذار بسپرم به خدا تا برام این مسئله رو به صوزت ساده حل کنه !!! و بعدش دیدیم که خداوند چطور خیلی راحت آقای جیمز رو یه استاد نشون داد که ایشون چقدر حرفه ای و با صبر و حوصله مسئله رو حل کزدن !!! و خداوند یکی از دستای حرفه ایش زو چقدر راحت وارد زندگی استاد کردن تا این مسئله حل بشه !!

    حالا سوال اینجاست این دست چرا وارد زندگی استاد شدن ؟؟

    چون ایشون باورشون بر اینه که راهکار مسائل در دل خودشه و خداوند راهکار مسائل را میداند !!

    و این باوره باعث میشه که ایشون وقتی نتونستن بوستر رو روی سقف آر وی نصب کنن خیلی سریع دلسرد نشن و قضیه رو بسپرن به خداوند !!

    این به این معناست که من هم بزای حل مسائلم نیازی ندازم حتما همه کارها رو به تنهایی انجام بدم و نیازی ندارم خودم از همه چیز سر دز بیارم !! بلکه میتونم با این باور که (( هم خدا و هم خرما )) بگم که خب اوکی خدا خودش بزام درستش میکنه ،، خدا خودش دستش زو بزام میفرسته .. خدا خودش هدایتگرم میشه… پس بذار بهش اعتماد کنم!!!

    این به این معناست که اگر ایده ای دارم خدا خودش راهکار مسیله رو میدونه و من نیازی نیست خیلی زور بزنم به مغزم !!!

    و مورد بعدی اینکه آقای جیمز با با اون سن و سال و چند تا بچه و نتیجه و اینا همچنان قصد سفر و ماجراجویی دارن و میخوان آر وی جدیذ بخزن و بزن لذت ببرن و آقای جیمز این باوز زو ندارن که نهههه دگ از من گذشته و ازین حرفا !!! یاد مادر خانم کتی افتادم که توی 95 سالگی همچنان اشتیاق سفر و ماحراجویی رو داشتن ..

    واقعا این کشوز امریکا رو این مردمش هستن که زنده نگه داشتن..

    اشتیاقی که دارن،، شوز و شوقی که دارن،، امید به زندگیی که دارن،، روحیه و عشق و حس دوست داشتن وووو این چیزا !!!

    چقدز مثلا آقای جیمز با علاقه و شور و شوق کار میکردن و داشتن با چه لذتی تعریف میکردن که آرهههه منم 4 تا تی وی توی آر ویم دازم !!! جالبه اینا چقدر همشون عشق آر وی هستن و چقدز دست به خرید آر ویشون خوبه و آقای جیمز هم میخواست بزه آر وی جدید بخره !!!

    و اما روی اون انبر دست زده بود husky …

    آره اولین چیزی که به یاد ادم میاد سگ زیبای هاسکی هستش !!! ولی اینجا انبردستش رو داریم که باید از home depot خرید کنیم …

    کلید قسمت 34:

    چطور از این بهتر و از این ساده تر

    موفق باشید

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سهند گفته:
    مدت عضویت: 638 روز

    ای ماشاالله خدا قووت

    کلی حال کردم با این قسمت…

    البته یادم رفت بگم درود و عشق…

    راحب این قسمت استاد توی دوره دوازده قدم گفته بود و الان عینی دیدم…

    به به ماشالله به این پیرمرد جوان و با انگیزه…

    واقعا ماشاالله داره که توی این سن هنوز ماجراجو و امید به زندگی داره و اینقدر مهربان و واجتماعی و خاکی کمک میکنه به استاد…

    راجب بحث هدایت و کمک های غیبی من یه ماجرا دارم نمیدونم قبلا گفته بودم یا چیز…

    ولی میگم باز که برای دوستان باور قلبی شکل بگیره که خدا همه جا هست و هوامونو داره و واقعا امداد های غیبی رو میرسونه…

    این داستان بر میگرده به یک سال پیش که من خواستم بزنم توی دل طبیعت و یه فاصله هفتاد کیلومتری رو از روستای خودمون تا یک امام زاده پیاده روی کنم اونم تنهایی…

    یعنی تنها با خدای خودم…

    به خانواده هیچ نگفتم چون اجازه نمیدادن و با ترساشون میگفتن… وایی فلان بیسار…

    و رفتم دلو زدم به دریا و از دل کوه ها و دشت ها رفتم به سمت امام زاده…

    واقعا توی این مسیر معجزه ها دیدم…

    با گوشی موبایل مپ رو داشتم و قدم به قدم پیش میرفتم…

    تا بیست کیلومتر رفتم واقعا گرما و تاول های پاهام شروع شد و حسابی اذیت میکرد…

    یه جا رسیدم که آبمم تموم شد…

    و به هر زجر و جوری بود خودمو رسوندم به جاده اصلی که از کسی آب بگیرم…

    هیچ ماشینی وای نمیستاد…

    میترسیدن یه نفر توی دل بیابون چی میخواد و میرفتن…

    من رو کردم به خدا گفتم خدایا من تشنمه چه کنم…

    یه الهامی بهم گفت ادامه بده…

    آقا رفتم جلو تر تا رسیدم به تپه مانندی دیدم از زیرش داره آب میاد و از دل بیابان این آبه خیلی عجیب بود برام و حسابی آب خوردم و قمقمه هام رو پر کردم…

    خدارو شکر کردم گفتم خدایا واقعا تو بهترین همراهمی…

    رفتم و رفتم تا خوردم به شب…

    و چهل کیلومتری پیاده رفته بودم…

    که یهو دیدم توی دل تاریکی یه ماشین داره میاد سمتم…

    یه چوپان بود گفت من دیدم داری تو پیاده میری و من خواستم بیایی توی پلاس( چادر) ما و من میخواستم توی اون سفر تنهای تنها باشم قبول نکردم و بندگان خدا بهم سیب تازه دادن و رفتن

    و من توی دل کوه چادر زدم و شروع به خوردن سیب ها کردم عجب سیبی بودن یعنی آبدار و خوشمزه حسابی حالمو جا اوردن…

    پسر اینقدر خوب بودن سیبا انگار سیب بهشتی بودن….

    شب توی دل کوه اینقدر ستاره ها قشنگ بودن که نگو…صبح زود دوباره زدم به راه…

    و رفتم و رفتم خوردم به یه بیابان دیگه

    و حسابی هم گرسنم بود…

    باز رو به خدا کردم گفتم خدا اینجا دیگه کسی نیست اینجا دیگه میخوایی چطوری بهم کمک کنی…

    یکم رفتم جلو تر شنیدم صدای زنگوله های گوسفند میاد و یه چوپان داشت به سمتم میامد…

    بهش نزیک شدم و گفتم سلام پیرمرد

    گفت سلام بر تو جوان توی این دل بیابان چه میکنی گفتم دارم پیاده میرم امام زاده…

    گفت حتما هم گرسنه ایی گفتم بله…

    بنده خدا یه نصف هندونه توی خورجین الاغش داشت و بهم داد و گفت شب توی کوه خوابیدی

    گفتم آره گفت از گرگ ها نترسیدی …

    گفتم نه بابا هیچ برگی بدون اذن خدا از درخت نمیفته و من به پناه خدا ایمان دارم…

    بعد پیرمرد تحسینم کرد و من هندوانه رو خوردم و جون گرفتم ادامه دادم…

    حسابی پاهام تاول زده بود با دو تا چوب گرفتم دستم که فشار بیاد روی دست ها و تیکه تیکه ادامه دادم…

    تا رسیدم به امام زاده و اونجام غذای نزری درست کرده بودن منم به سیر خوردم و..

    برگشتن هم باز امداد اومد…

    میخواسم پیاده برگردم ولی پاهام حسابی داغون شده بودن…

    گفتم خدای خودت اینجام کمک کن…

    که خدا الهامی گفت برو توی یه کوچه

    که سه تا مرد داشتن حرف میزدن دیگه صحبتک فلان که یکی از اون مرد ها گفت من دارم بر میگردم.. و با ماشینش آمد منو رسوند به همون روستامون…

    و یعنی ها حسابی توی این سفر من تماس نزدیک خدا رو باهام حس کردم…

    که چقدر بهمون چقدر نزیکه شنونده صداهاست

    و چقدر اجابت کننده است…

    چقدر کمک کننده است…

    و حسابی ایمانم به این عشق لایتناهی

    اضافه شد…

    بچه ها اگر میخواهید خدا رو اینگونه حسش کنید حتما تنها برید طبیعت…

    میبینید که این جان جهان وصل خودتونه و اینقدر عاشقانه هوادارتونه…

    ببخشید طولانی شد…

    دوستارتون سهند (:

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: