سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۴ - صفحه 8

365 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد امین گفته:
    مدت عضویت: 2525 روز

    با سلام به استاد عزیز

    داشتم قران متوجه چیزی شدم متوجه شدم که خداوند اصلا براش مهم نیست ما بریم جهنم یا بهشت چون خود خدا هم جهنم هست هم بهشت – من فهمیدم متوجه شدم خداوند هم با قران انسان ها رو گمراه میکنه هم هدایت میکنه راه رو برای ما باز گذاشته واقعا قران فوق العاده است – می دونید من دوست ندارم ایه قران بیارم توضیح بدم چیزی رو به بقیه ثابت کنم چون افراد باید خودشون تصمیم بگیرن هدایت بشن من و هیچ کس دیگه نمی تونه کسی دیگری هدایت کنه – دوستان از شما خواهش میکنم از استاد عباس منش توقع بیجا نداشته باشید کار استاد عباس منش ابلاغ کردن هست کار استاد عباس منش این نیست که زندگی شما رو تغییر بده استاد عباس منش قوانین رو میگه دیگه بقیه اش به تو بستگی داره تو بخوای نخوای بقیه اش با تو هست مثل کلاس درس معلم درس رو میده اما اینکه تو گوش کنی یا نکنی به خودت بستگی داره دوست داشتم اینا رو بگم یک وقت مسیر رو گم نکنیم بیشتر اینا رو به خودم میگم که من عامل بدبختی من عامل خوشبختی من تصمیم میگیرم هدایت بشم یا نه من تصمیم میگیرم که ثروتمند بشم یا بهانه بیارم بگم اره مثل کسایی که دستشون به ثروت نمیرسه میگه بابا پول چیه چرک کف دسته جملاتی رو به خودشون غیر مستقیم میگن که خودشون رو ارام کنن و راضی کنن که نرسیدن حسرت نخورن

    افرادی از فایل ها شما یاد میگیرند و قدرت میگیرند باورهاشون قوی میشه

    افرادی هستند با فایل های شما حسادت میکنند نفرت کینه زیاد میشه در دورنشون – ضعیف میشوند گمراه میشوند – باورهاشون ضعیف میشه با فایل های شما

    دوستان عزیز از خداوند طلب هدایت کنید صد در صد هدایت میشد و باورهاتون تغییر میکنه –

    احساسم گفت این کامنت رو بزارم چون ویراش رو زدم این متن رو اضافه کنم بعضی از هستند دوست ندارند حسادت کنند بعضی ها بدشون میاد از بخل ورزیدن دوستان عزیز ما در جهانی زندگی میکنم با برخورد تضادها خواسته هاشون میشناسیم پس درونت رو سرکوب نکن شما با حسادت کردن یا بخل ورزیدن اینجا خواسته های شما مشخص شد چون میخوای انقدر قوی باشی اصلا به این چیزا هم فکر نکنی برای بقیه ارزوی خوشبختی کنی برای همه دعای نعمت های فراوان رو کنی – و این باور میخوای بسازی چرا من حسادت کنم نعمت فراوان هست اگر اون به نعمت رسیده من هم می تونم برسم ما فرقی نداریم با هم —

    ملکا ذکر تو گویم

    که تو پاکی و خدایی

    نروم جز به همان ره

    که توام راه نمایی

    همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم

    همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

    همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی

    همه نوری و سروری همه جودی و جزایی

    همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی

    همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی

    نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

    نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی

    تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری

    احد بی زن و جفتی ملک کامروایی

    بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی

    بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی

    نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

    نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی

    نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی

    نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی

    همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی

    همه نوری و سروری همه جودی و جزایی

    نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

    نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    آوا شکري گفته:
    مدت عضویت: 3943 روز

    سلام بر استادِ جان و مریم خوش آوا.

    مریم جان خیلی آوای کلامتون شیرینه.

    ممنون از این فایل جالبتون چقدر لذت بخش بود.چقدر خوبه میبینم توی زندگیتون ک خدای بزرگ چقدر نرم و لطیف میخزه چقد لذتبخش جریان داره و چقدر لطیف و بی تکبره این خدای شما چقدر با همه چیز همرنگه چقدر با این خدا شما عجین شدین انگار نمیشه از هم جداتون کرد.

    اینکه ب هدایت خدا ایمان دارید اما استاد کنارش میره رو آروی و تلاش هم میکنه منتظر کمک نمیمونه خودش هم داره اقدام میکنه.

    این فایل چقدر برای من جذاب بود اینکه مردی با این سن داره از بروزترین مسائل دنیا مثل اینترنت چقدر زیبا تو زندگیش استفاده میکنه اینکه فک نکرده ب این سن ک رسیده زندگیش فاسد شده در حالی ک ما باوجودجونیمون فک میکنیم زندگیمون تموم شده.

    اینه ک ب آدم نشون میده دنیا دنبال امیده دنبال حرکته و این فایل داره میگه دنیا نیاز ب تکرار نداره ناامیدی رو همیشه دیده الانه ک امید بیشتر میخواد تا چرخ دنده هاشو ب حرکت در بیاره.

    استاد کارشو میکنه و همچنان امیدوار از هدایت الهی و دو روز بعد هدایت خداشو دریافت میکنه.چ شیکه این زندگی چ راحته این دنیاتون گوارای وجود.

    ایشالا استاد شمام ی آروی جدید بگیرید یکی دیدم تو اینترنت ساخت ولکنر بود خیلی جذاب بود یعنی میتونستی ماشین رو هم پایینش جاساز کنی.البته نمیدونم مال شما ب چ صورتی هست و. این قابلیتو داره یا ن .البته شما شاسی بلند بازید?

    لذت بردم واقعا تشکر فراوان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سکینه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2397 روز

    سلام به همه ی دوستان هم فرکانسم،و استاد بزرگوار و دوست داشتنی و خانم شایسته عزیز،ضمن تشکر و قدردانی بابت فایل های قشنگ و پر محتوایی که برامون می فرستین تا تکمیل کننده ی آموزشهاو نماد عملی آموزشهای دوازده قدم باشه،باید از دوستان عزیزمون هم تشکر ویژه کنم،دیدگاهی که مهدی جان نوشتن،دست کمی از فیلم ها و آموزه های استاد نداره،مهدی جان شما مثل معلمی عمل کردین که از روی کتاب متنی مشکل و دیر هضم میخونه و برای دانش آموزان به صورت ملموس و روان توضیح میده و توضیحش کاملتر و بهتر از متن کتابه،به حق شما بهترین دانش آموخته ی این استاد بزرگوارید و به خوبی درس زندگی رو آموختین و امتحان خوبی پس دادین،به شما تبریک میگم در وهله اول به خاطر ریزبینی و دقت نظرتون که اینقدر زیبا این قسمت از سفرنامه

    رو توضیح دادین و بعد تبریک میگم به خاطر موفقیتهایی که به آن اشاره کردین،امیدوارم روزبه روز به موفقیتهای متعدد شما افزوده شود و دوست دارم بازم متنهای قشنگی از شما بخونم،موفق و سربلند و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فائزه رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 3087 روز

    سلامی گرم مختص مریم عزیز و همه ی همسفرهامون

    من مجیدقنبری هستم و میخوام تجربه ی دیدن ۳۱ قسمت از سفرنامه رو خدمتتون عرض کنم.

    من هم بعد از دیدن فایلها و مناطق زیبا و آدم‌های فوق‌العاده ای ک در این مسیر بودن و تحسین کردن اونها و احساس خوبی ک ب اونا داشتم، هدایت شدم ب همچین مکان‌هایی و ارتباط برقرار کردن با انسانهای فوق العاده.

    خیلی از بچه‌های دیگه هم مثل من بعد از دیدن این زیبایی ها هدایت شدن ب مناطق زیبا و دیدنی.

    جالبه توی این سفر چند روزه ک داشتم، دقیقا همون مواردی رو دیدم ک توی سفرنامه دیدم و احساس کردم ک همونجام، از جنگل های بکر و زیبا، آبشارهای فوق‌العاده و رودخانه های خروشان ووووو

    از همه جالب‌تر اینه ک هم زمانی رخ داد وسفر ما دقیقا مصادف شد با مسابقه و چند روزی استاد فایل آپلود نکردن و اگه میزاشتن ک من نمیدیدم چون اینترنت نداشتم ووو.

    وقتی از مناظر دیدن می‌کردم و سپاسگزاری میکردم از خداوند، متوجه شدم که دیدن این مناظر و سفری ک پیش اومد، نتیجه ی همون احساس خوبه من بود از دیدن اون تصاویر، و اینکه من فقط با دیدن و تحسین کردن، اون زیبایی ها رو برای خودم خلق کردم.

    وقتی برگشتم یک سوالی برام پیش اومد ک گفتم پرسیدنش از استاد خالی از لطف نیست.

    من با دیدن رابطه ی عاشقانه استاد با مریم عزیز و پسر گلشون، همون رابطه رو جذب کردم با همسرم و پسرم ک در سفر بودیم، همون زیبایی و جنگل و آبشار و هوای عالی و هوای مه آلود و سخره های عظیم و ووو رو هم جذب کردم، فقط با دیدن

    استاد عزیزم ب ذهنم اومد ک من زیبایی ها رو دیدم ک استاد داره ازشون لذت میبره و من هم برام اتفاق افتاد، اگه استاد ی همچین ایده ای برای کسب ثروت و نعمت برای ما ب نمایش بزارن، بی شک من و همه کسانی که در این مدار هستن، اون ثروت و کسب درآمد رو برای خودمون خیلی خیلی راحت خلق میکنیم.

    متوجه شدم من بادیدن خیلی خیلی راحت تر و زودتر باورهام شکل میگیره

    اگه ایده ای دارین ک کسب درآمد و ثروت رو هم همینطوری برای ما بصورت فیلم بزارین، فوق العاده ست و خیلی خیلی زودتر و بهتر باورهای ما شکل میگیره برای کسب درآمد و ثروت.

    متشکرم و خدایا شکرت بابت دیدنه این همه زیبایی.

    مطلب دیگه اینکه، ب خواهرزادم، فائزه عزیز هم تبریک میگم ک بالاخره تصمیم گرفت بیاد و کامنت بزاره و اولین کانتی هم ک گذاشت از استاد لایک گرفت. آفرین عزیزم، آفرین دختر، من ب تو افتخار میکنم??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    ندا مظاهرى گفته:
    مدت عضویت: 3384 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزو خانم شایسته فعال و دوست داشتنی و مهربان و….و همه همسفرای عزیز

    من امروز سفرنامه ۳۳ و ۳۴ رو دیدم

    خیلی لذت بردم

    واقعا این فایلها حیفه که ی بار دیده بشن

    اینا بقول استاد جواب درخواست های ما بودن

    از وقتی خانم شایسته شروع کردن به صحبت کردن توی فایلها همش دلم میخواست یجوری به ما نشون بدن روش استفاده استاد رو از قوانین در زندگی واقعی و الان واقعا دارم لذت میبرم و درس میگیرم

    مجموعه این فایلها پر از درسهای زندگی هست

    نگاه زیبا داشتن به جهان

    نگاه زیبا داشتن بو خودمون به تواناییهامون ب حواس پنج گانمون

    آموزش چگونگی رفتار عالی همسران با هم

    آموزش چگونگی رفتار پدر با فرزند ،که هم عشق میده بهش و هر جا پسر به تجربه پدر نیاز داره ،پدر وارد میشه و کمک میکنه

    شاید به نوعی بشه گفت رفتار زیبای مادر با فرزند،که عشق میده به فرزندش و فقط و فقط زیباییهاش رو میبینه ،و نگرانی از آینده فرزندش باعث نمیشه که امروزش رو خراب کنه و با انتقاد و ایراد گرفتنی که البته میتونه از روی عشق باشه کام فرزند رو تلخ کنه

    چون والدین خیلی وقتا از روی عشق و محبتشون هست که بچه هاشون رو مورد انتقاد قرار میدن

    خیلی برام جالبه با همه رفتارهای مایک خیلی عالی کنار میاید،مایک ی نوجوونه ،ما هم این دوران رو گذروندیم، مثلا میبینم یوقتا اخمالو هست و شما خیلی عالی باهاش برخورد میکنید،یوقتا دلش میخواد خودی نشون بده ،باز هم بهش میدون میدید و حمایتش میکنید

    من خیلی وقتا تو سایت میخوندم که مادران نگران میگفتن استاد به ما یاد بده با فرزندمون چجوری رفتار کنیم ،الان این سفرنامه مثل یه کتاب آموزش روابط درست خانوادگی هست برای همه ،انشالله که بتونیم این نکاتی رو که یاد میگیریم در زندگیمون بکار ببندیم ،چون واقعا وقتی پای عمل میرسه خیلی سخته اونجوری که یاد گرفتیم عمل کنیم ،خیلی وقتا به خودمون میگیم اره منکه میدونم این درسته ولی الان صلاح در اینه که بشکل دیگه ای رفتار کنم

    خیلی ممنون خانم شایسته از وقتی که میزارید و هر قسمت از قسمت قبل بهتر میشه ???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    زمرد آبی گفته:
    مدت عضویت: 2420 روز

    سلام

    در انتظار فردایم باز آگاهی بنوشم وچشمانم بازتر و گوشهایم شنواتر شود

    ??????

    وباز فردایش تکرار???

    آنقدر که کل وجودم چشم وگوش شود وجز او را نبینم وجز اورا نشنوم????

    آیا این همان می نابی است که مست نمی کند و هوشیارترت می کند؟؟؟???

    حال خوبی دارم !دیگر به فکر بندها نیستم!

    چه بدبخت بودم که عاشق بندها بودم!

    خدای من چگونه میشود که عاشق بندها شد؟؟؟!!یادم می آید قبلا می پرسیدم چگونه میشود از بندها رها شد؟؟!!

    بزرگتر شده ام !نه؟!

    تو بزرگم کردی!

    می گویی من خواستم بزرگ شوم؟؟!!

    من خواستم وتو اجابت کردی??????

    اجابتت را شکر??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 2458 روز

    استاد عزیز و خانم شایسته(اسمتون چقدر بهتون میاد، پسوند لازم نداره.)

    سلام

    این ویدیو چقدر به موقع بود برای من!

    یکی از ترمزهای من که به تازگی بیشتر برام واضح شده اینه: «من با همه فرق دارم. برای بقیه میشه، برای من نمیشه، برای بقیه راه حل هست، برای من نیست. همه میتونن، من نمیتونم و….چون من با همه تفاوت دارم، به خصوص افراد موفق» چقدر هم این باور با مفهوم توحید در تضاده! یاد یه آیه از قرآن افتادم که میگه «انا لله….» یعنی همه از خداییم. وقتی همه از خداییم، یعنی ذاتمون یکسانه و فرقی با هم نداریم.

    دو روز پیش انگار یک پرده از جلوی چشمام کنار رفت و فهمیدم که چه اتفاقاتی در این سالها باعث شده من چنین چیز غیرمنطقی و عجیبی رو باور کنم!!! بعد به این نتیجه رسیدم که همونطور که باور کردنش صرفا با «تکرار یک جمله» نبوده، ساختن باور مخالفش هم فقط با تکرار کردن یک جمله امکان پذیر نیست. من باید تو دل کارهای روزمره، تو دل خود زندگی واقعی این باور رو بسازم که «من فرقی با بقیه ندارم» و این قسمت از سفرنامه دقیقا همون چیزی بود که الان بهش نیاز داشتم.

    من تو ویدیوهای سفرنامه دنبال شباهت های خودم و شما میگردم تا برام یادآوری بشه که «همه ی ما موجودات فرکانسی هستیم و تفاوتی با هم نداریم. همه ی ما مسائلی داریم و برای همه راه حل هست.» از این جهت خیلی خیلی ازتون ممنونم که از زندگی واقعی تون ویدیو تهیه میکنید تا ما واقعیت زندگی شما رو ببینیم.

    راستش من از آبان ۹۷ با استاد آشنا شدم و شروع بسیار عالی داشتم. همه چیز معجزه وار اتفاق می افتاد و دستان خدا رو به وضوح در زندگیم میدیدم و فکر میکردم به زودی به هدفم میرسم تا اینکه یهو دیدم وسط ناکجا آبادم! دیدم همه ی اقداماتی که کرده بودم بی نتیجه بود و بعضی هاش حتی کاملا اشتباه بود! در کمال ناباوری دیدم که اونهایی که فکر میکردم «دستان خدا» هستن، فقط یک سری اطلاعات غلط به من دادن و من رو گیج کردن! نمیفهمیدم که چرا اون حال و احساس فوق العاده عالی باعث چنین اتفاقاتی شد. نمیگم بی فایده بودن. حتما فایده هایی هم برام داشتن و حداقل دانسته های من کمی در مورد اون هدف بیشتر شده اما مسئله حل نشده و من یهو دیدم که مثل بازی مار و پله انگار به نیش مار برخورد کردم و برگشتم به خونه ی اول! راستش چند وقته که یک مقدار به هم ریخته ام و دلیل اصلیش این سوال بود که «چرا برای من احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب نشد؟» (الان که دارم مینویسم فکر میکنم جواب این سوال همون ترمزیه که اول کامنتم گفتم. اگر دقت کنید، جهان باور من رو بهم اینطور ثابت کرد: برای تو، فقط برای تو، احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب نمیشه!!!!!!!!!) در این مدت با کنترل ورودی ها و کار کردن روی باورها با چنگ و دندون خودم رو نگه داشتم تا افسرده نشم. الان هنوز حالم مثل پارسال عالی نشده ولی بهتر شدم. این روزها دارم مثل استاد «هر کاری که الان از دستم برمیاد انجام میدم» و دارم سعی میکنم به یک مسیر نچسبم و رهاتر باشم. امشب که این ویدیو رو دیدم، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که «ببین! مسائل استاد هم با همون اقدام اول و دوم الزاما کامل حل نمیشه(درست مثل وضعیت من) استاد هم مسائلی برای خودش داره(مثل من)، استاد هم گاهی نمیدونه واقعا باید چیکار بکنه(مثل من) استاد هم گاهی از شدت «ندونستن» دست از ادامه ی کار میکشه(مثل من) پس من و استاد از این جهات فرقی با هم نداریم. تنها تفاوت اینه که استاد توکلشون بیشتر و ترمزاشون کمتره. تنها تفاوتش اینه که تو مرحله ی آخر، وقتی واقعا نمیدونه چه کار کنه، فکر نمیکنه با همه ی آدمهای دنیا فرق داره و میدونه حتما راه حلی هست و «با امید رها میکنه» و من هنوز این مرحله ی آخر رو به خوبی انجام ندادم. تنها تفاوت من و استاد اینه و این تفاوت یک چیز ذاتی نیست. این فقط تفاوت واکنش ماست. تو DNA استاد نیست که! پس ما هیچ فرقی نداریم. استاد وقتی رها میکنه، مطمئنه که خدا بهترین و خبره ترین دستانش رو براش میفرسته. چه جالب! منم الان به بهترین و خبره ترین آدم در مورد هدفم نیاز دارم تا بهم کمک کنه و من هم مثل استاد نمیدونم اون آدم کجاست و چه کسیه. پس من هم مثل استاد «با امید رها میکنم» نه اینکه «از شدت ناامیدی بیخیال بشم» البته عمل کردن بهش سخت تر از نوشتنشه! ولی به هر حال من میخوام این مرحله ی آخر رو یاد بگیرم و انجامش بدم.

    این قسمت از سفرنامه به من کمک میکنه که اون ترمز برام کمرنگتر بشه. شاید برای بعضی ها عجیب باشه ولی دیدن اینکه استاد هم مثل من گاهی نمیدونه کار رو چطور باید انجام بده و دست از انجامش میکشه، واقعا مفیده. میدونید چرا؟ چون ما همیشه افراد موفق رو بعد از موفقیتشون میشناسیم. هر چقدر هم برامون توصیف کنن که در گذشته چقدر وضعیتشون بد بوده، هر چقدر هم بگن فلان کار رو بلد نیستن، باز هم بعضی از ما تو ذهنمون یه سوپرمن میسازیم و فکر میکنیم که اون آدم الان دیگه مسئله ای نداره یا اگر داره، «یک ضرب» حلش میکنه! باور کنید من لازم داشتم که ببینم استاد چند مرحله کار انجام میده و نتیجه ی دلخواه رو نمیگیره و امیدش رو از دست نمیده. شاید مسئله ی استاد تو این قسمت از ویدیو در مقابل خیلی از مسائل ما کوچک به نظر بیاد اما واقعا اگر بعضی از ما بودیم، سریع بابت خرید بوستر خودمون رو سرزنش میکردیم و میگفتیم« حیف! اینهمه پول دادم آخرش هم هیچی به هیچی! » پس کوچک و بزرگ بودنش مهم نیست. مهم روند حل مسئله ست.

    من باید این قسمت رو فردا باز هم ببینم. خیلی ازتون ممنونم بابت سفرنامه. امیدوارم بیشتر خوش بگذرونید و بیشتر از «حل مسائلتون» برای ما فیلم بگیرید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    اقای پاشا گفته:
    مدت عضویت: 3026 روز

    سلام.

    ممنون از فایل عالی خیلی مسایل اموزند بود که همه دوستان بهش اشاره کردن .

    میخواست موضوع رو از دیدگاه خودم از زاویه دیگه نگاه کنم.

    چرا همیشه بهترین ادمها سراغ استاد میان چرا کاراشون خیلی صادقانه به بهترین نحوه انجام میدن؟

    به نظر من ایمان استاد به این جور ادمها اول باید در خودش ایجاد بشه یعنی استاد چون اعتقاد به صداقت و کیفت در کار داره خودش اول از همه هیمنطور رفتار میکنه و افراد همجنس با خودش جذبش خواهند شد و کسی که کارش همیشه همراه با دروغ و کم کاری باشه نمیتواند ادمهای نمیتواند ادمهای همانند استاد جذب کند چون باور ندارد اگر داشت اول خودش همانطور بود. من باید خیلی دقت کنم اگر کارهام به بهترین شکل و خداپسند انجام بدم تا خدا هم افراد خوب و موقعیت های خوب رو به سمت من هدایت کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    زمرد آبی گفته:
    مدت عضویت: 2420 روز

    سلام

    در اول صحبت (درفروشگاه)استاد احساس کردم یه لحظه ناراضی شدن انگار که گفتن ای وای بازم شروع شد ?

    ولی سریع نگاهشون رو به مساله تغییر دادن

    و گفتند بزارکامل توضیح بدم این تغییر کانون توجهشون باعث شد لحظه به لحظه شادتر و بانگیزه تر صحبت کنند??

    این احساس من بود نمی دونم درست بود یه نه؟?اگر اشتباه هم بود ببخشید منو?

    ولی چیزی که یاد میگیرم اینه که بعضی وقتا درخواستهای دیگران باب میل ما نیست و در اون لحظه برای ما کمی سخته وشاید ما کار مهم تری داریم (می خوام وقتمون مال خودمون باشه) در عین حال به خاطر در خواست عزیزانمون مجبور به انجامش میشیم

    به جای ناراحت بودن و توجه به ناخواسته ها به جنبه های مثبت اون کار واحساسی که با این کار در طرف مقابلمون ایجاد می کنیم فکر کنیم این باعث میشه حسمون خوب بشه وانجام اون کار نه تنها برامون رنج آور نباشه بلکه باحس خوب انجامش بدیم

    (واین گامی برای روابط بهتر با اطرافیانمون هست)

    استاد عزیزم ممنونتم که با همه سختی اینکه دوربین مرتب ازتون فیلم بگیره به خانم شایسته عزیزم اجازه دادید تا این تصاویر پر از آگاهی برای ما به تصویر بکشه???

    وخانم شایسته عزیزم سپاسگذار تمام زحمات ارزشمندتون هستم????

    خدا رو شکر می کنم در جمعی هستم که هر چند زمینیند ولی شاخ و برگهای سبز افکارشان تا آسمانها کشیده شده است???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 2345 روز

    سلامی به گرمی نگاه آقای جیمز دوستداشتنی و عششششششششق همه ی ما مریم جوووووووون عزیزم. اول از خدا سپاسگزارم و بعد از شما مریم جونم.

    نمیدونم چجوری از حال و هوای این روزهام صحبت کنم که نه کلمات و نه تصاویر و نه هیچ چیز دیگری نمیتونه این امواج و احساسهای شادی بر انگیز من (و بقیه ی اعضای سایت) رو بیان و منتقل کنه…

    از اول سفرنامه تا اینجا خیلی قشنگ پیشرفتهای فرکانسیمو حس میکنم و خیلی جالبه که هم روند بالا رفتن مدارها سریعتر از قبل میشه و هم هدایتها واضح تر…

    مثال هایی از پیشرفتهام میخوام بزنم که واقعا از خوشحالی شبها به زور میخوابم و صبح زود هم از خواب پا میشم :(چونکه به قول اون کلیپ استاد جونم که به اسم سگ سیاه افسردگی بود، من اون سگ سیاه افسردگی رو همیشه از دیگران قایم میکردم و خیلی خیلیییییییییییی باعث زجر و تیره شدن دنیام و زندگیم بود اما در کنار کار کردن روی باورهام، امیدوار بودم که بالاخره یه روزی میرسه که همه چی رویایی میشه و به قول استاد جونم رویاهایی که رویا نیستن رو جامه ی عمل میپوشونم)

    *خیلی رابطه همسرم با من جادویی شده؛(رابطه ی ما بشدت اوضاع وخیمی داشت و من به شدت وابستش بودم تا جایی که دست به خودکشی زده بودم و ایشون روزبروز از من منزجر و متنفرتر میشد و مدام منو ترور شخصیتی میکرد) بدون اینکه من بخوام زحمت زیادی بکشم تا به قول معروف دل ایشون رو بدست بیارم، ایشون خیلی توجهشون به من بیشتر شده و ابراز عشق و محبت میکنه

    *مسائلی که در طول روز برام پیش میاد و من بدون هیچ دعوا و واکنشی از کنارش طوری رد میشم که برام تبدیل به موقعیتهای مثبت میشه مثلا یه مسیری رو که ما داشتیم با ماشین خودمون میرفتیم مهمونی، به اندازه نیم ساعتشو باید پیاده میرفتیم چونکه ماشینمون خراب شد و باورتون میشه! من اصلا یه درصد هم حالم خراب نشد و تازه حس میکردم روی ابرا دارم راه میرم و کلی از اجناس توی مغازه ها رو با دخترم دیدیم و میگفت که برام از اینا میخری؟ و من میگفتم بلهههههه همشو میخرم و اون هم با خوشحالی میپذیرفت و اصلا نق نمیزد که چرا الان نمیخری (در صورتی که قبلا گریه میکرد یا نق میزد؛) از بس که توجهم به نکات مثبت بود در صورتی که اطرافیانم مثل مادرم و برادرم غُر میزدن و با پدرم جر و بحث میکردن که این چه مهمونیه که تو ما رو پیاده کردی و ما رو خسته کردی؟؟؟ و نکته جالبش اینجاست وقتی که از لحاظ فرکانسی پیشرفت میکنی، انگار از یه کره ی دیگه اومدی و طرز تفکر اطرافیانت رو که مداااام در حال غُر زدن هستن، رو اصلا متوجه نمیشی و مغزت بهت میگه: چی میگن اینااااااا؟؟؟؟

    اینجاست که جای تبریک داره که از لحاظ فرکانسی پیشرفت کردی دختر/پسر

    *سلامتیمو بدست آوردم (یه مریضی شخصی گرفته بودم که دلیلش هم افسردگی و هم وسواسی بیش از حد بود که منو تا دوسال تو این مریضی گذاشت و نمیتونستم اصلا نه مسافرت برم نه مهمونی) و الان اصلا قابل مقایسه نیستم با قبلا و خیلی خیلی بهتر شدم و بدون هیچ دغدغه ای مسافرتم رو میرم

    *یه چیز زیبا بچه ها بگم که تو این چند روز اخیر که حالم خیلی خوب بود و در حال کنترل ذهنم بودم، رفتم تو قسمت عقل کل و خواستم که سوالای بچه ها رو جواب بدم که به این تیتر برخورد کردم:”معجزات و یا اتفاقات مثبت روزانه ات رو اینجا بنویس” و بینهااااااایت خوشحال شدم و این رو نشونه ای برای این مسیر زیبام در نظر گرفتم که بیشتر و بیشتر از گذشته حواسم به تمرکز بر زیبایی ها باشه تا خداوند هم من رو به بهترین شکل ممکن هدایت کنه و بسیااااار خوشحال شدم که ای خداوند زیبا تو چه زیبا ما رو به مسیرهای زیبا راهنمایی میکنی

    *و … مهمتر از همه احساس شادی زیاد، سبک بود، رها بودن از تعلقاتی که مثل غُل و زنجیر تو رو می بنده به چیزهای فانی، رو دارم که از همه مهمتره

    این روزها اگه دیگه حتی جایی برم، دفترچه و قلمم رو هم با خودم میبرم تا از کوچکترین موهبت های زندگیم هم آگاه باشم و هم ثبتش کنم و هم فرکانس خواسته ام و به ارتعاش در بیارم

    عاشششششقتونم از مریم عزیزم هم تشکر میکنم که این همه زحمت داره میکشه. من که این یه نظر و گذاشتم، سه ساعت فقط طول کشید ولی شما ماشالا هم فیلم میگیری هم تدوین میکنی هم نظراتو میخونی و امتیاز میدی هم به کارهای آشپزی و روزمره ات میرسی و هم از سفر لذت میبری

    اینجا جا داره که بگم: واقعا از هر انگشتت یه هنر میباره عشقم

    حسین جان عباسمنش توپولوی دوست داشتنی من، عاششششششقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: