سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۶

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار طیبه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

این سفر نامه رو باید یه کانال مجزایی براش درست کرد که‌ به جای کانال‌هایی مثل کانال آی فیلم ایران که همش سریال های عهد دقیانوس و بدرد نخور رو هی تکرار می‌کنه‌، این قسمت ها رو تکرار کنه و بگیم آخ جون سفر دور امریکا شروع شد.

من برام سوال شده تو ایران این قدر میان سریال هایی که سالهاست تولید شده رو براشون هزاران بار تکرار میکنه خسته نمیشن‌، اما تمرکز روی خوبی و زیبایی و فایل های پر از انرژی مثبت رو بخوان ببینید وتکرار کنند‌، سختشونه!؟

غیر اینه که ذهن آدمها پر از ترس و نگرانی‌های و منفی بافی هاست و زود این ها رو می‌پذیره‌، ولی بخواد به بالاترین اتفاقات خوب توجه کنه ذهنش اونو مسخره می‌کنه.

هر اتفاقی که داره به زندگی‌مون جذب میشه‌، حاصل باورهای غالب ماست. باورهایی که از جامعه به ما رسیده و در ناخودآگاه‌مون نهادینه شده. یعنی از چیزهایی باور ساختیم و قبولشون کردیم که حتی از نظر منطق هم ایراد دارن اگر بشینیم درست بهشون فکر کنیم و حالا فکرش رو کنید اگر  این ذهنه آگاهانه کنترل بشه‌، اگر پای تصاویر باورسازی مثل این سفرنامه بشینه و اگر توجه‌اشُ روی اینهمه زیبایی بذاره که سفر به دور آمریکا داره برامون خلق می‌کنه‌:

چه درهایی برامون باز میشه؛ چه خوشبختی ها، چه ثروت‌های مادی و معنوی و چه روابط زیبا و باشکوه؛

سفر به دور آمریکا‌، مثل یک کارخانه‌ی باور قدرتمندکننده ساز‌، با به تصویر کشیدن زیبایی‌ها‌ و نکات مثبت حتی از دل ساده‌ترین و در دسترس‌ترین چیزها‌ داره طبیعی زندگی کردن رو برامون به تصویر می‌کشه‌، کنترل ذهن رو یاد می‌ده و ذهنمون رو شخم می‌زنه تا برای یک کاشت و برداشت عالی آماده‌اش کنه.

چقدر خوبه همیشه شما به زیبایی ها دقت دارید و اونها رو هم عیناً به جهان میگید و ارسال میکنید؛ چقدر زود با آدمها دوست میشید و ارتباط قلبی میگیرید؛ چقدر خوب بود صدای صوت زدن اون اقا چقدر خوب بود سادگی و زیبایی تصاویر خدا؛ چقدر خوبه خانم ها با یه راحتی تمام فوتبال بازی کنند زندگی به سبک خودت بی ارزش کردن نگاه دیگران تو مغزم. چقدر خوب شناخت که ایرانی هستید.

چند بار ی به من گفته شده بود که لهجه دارم و البته عاشق لهجه م شدم. با این تفاوت که اگه منِ قبلی بود، خودم رو از اینکه شهرستانی هستم کم ارزش میدونستم ولی من امروز نه تنها ناراحت نیستم، بلکه خوشحالم و از اینکه دارم روی خودم کار میکنم، اتفاقا لهجه داشتن جزو نکات مثبت من شده و افتخار میکنم به وجود خودم و جاایکه توش بزرگ شدم. یادم باشه لباس محلی کرمانشاهی بدوزم اومدم آمریکا بپوشم یه دل سیر بگردم باهاش خیلی دوست داشتم حرکت اون آقا و که کلا ه مردم عزیز افغان رو‌پوشیده بود اکه ما بودیم که عزیز دل برات نگم بهتره.

خدای من بین قانون جذب و خالق بودن خودت ناخودآگاه این خانم زیبا و مهربان رنگ چشم دخترشو انتخاب کرد. وای چه فرشته ماهی هست موهاش چه بافتنی زیبایی داره. خانم چه خوش هیکل بود منم می‌خوام بچه دار شدم، بعدش هم اندامم به همین زیبایی باشه. خیلی بهتر البته.

این خانم و آقا هر دو تو کار شادی و هنر بودن. آفرین جذب شما چه می‌کنه هر  چی آدم درجه یک هست‌، میاد به سمتتون. این خانواده‌، با ماشین معمولی و یه چادر اومدن استیت پارک و گردش‌ اما خیلی از ماها همش منتظریم شرایط عالی بشه‌، بعداً بریم تفریح و لذت. این برام خیلی درس داشت.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۶
    152MB
    10 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

405 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ستایش قوام» در این صفحه: 2
  1. -
    ستایش قوام گفته:
    مدت عضویت: 2550 روز

    به نام خداوند رنگین کلام

    سلام سلام و صد سلام به تمام دوستان و همسفران و مشابه تجربه کنندگان این سفرنامه

    خدای من به جرئت میتونم بگم امروز فوق العاده ترین روز زندگیم بود بهترین و بالا ترین تجربیات و درک و عمقم از زندگی و در لحظه حال بودن رقم خورد

    امروز بارون زیبا و ناز و نم نمی میبارید

    رفتم تو حیاطمونو لذت و عشق و سپاسگزاری کردم

    ساعت ها گذشت و بارون چند باری شروع و تمام شد و رعد برق قشنگی میزد

    ساعت حول و هوش 5 و 5/30 مامانم گفت میخوام برم بیرون

    اون موقع مثل وحی منزل یه چیزی بهم گفت باید بری و شرایطشو جور کرد

    با عشق حاضر شدمو با وجود اماده تمرکز به نکات مثبت و زیبایی ها رفتم بیرون

    از لحظه ای که در خونه رو باز کردم شادی و زیبایی و خدا و ارامش پشت سرهم برام اماده شد

    نم نم لطیف بارون و خیابون ساکت و خیس و هوای مطبوع و نسیم لطیف و خنک

    کتونی نو مو افتتاح کردم

    با عشق با هر قدم لذت و تمرکز به زیبایی ها صدای شلپ و شلوپ راه رفتن و ماشینایی که از دور به گوش میرسید و بادی که چترمو تو هوا هدایت میکرد دیوانم کرده بود

    من رو زمین نبودم

    من تو دنیای زیبایی محصور شده بودم

    نم نم بارون گونه هامو خیس میکرد و صداش منو عاشق خودش کرده بود و به قول مریم جان نقطه خطی میبارید

    باد حس عجیب و متفاوتی داشت بهم عشق و بنیه حرکت میداد

    راه رفتن با اون کفشا تو زمین نم دار و چاله های اب و نم نم بارون حس وصف ناپذیری داشت

    رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به پارک

    پارکی وسیع پر از طبیعت بکر

    خدای من پیاده رو های پیچ دار خیس و مامان و خواهرم که با چتر کلی جلو تر من راه میرفتن و فرکانس هوا که از من ثبتشونو میخواست

    راه رفتن روی چمنای خیس و نم بارون منو در شادی و عشق غرق کرده بود

    صدای راه رفتن و جنس فرو پذیر چمنا درست مثل سفرنامه بود

    تمام لحظات لذتبخش منو دعوت میکرد به در باره این زیبایی ها کامنت نوشتن

    تجربه راه رفتن روی خاک نرم و لطیف نم دار

    تجربه راه رفتن روی علف و نی زار

    تجربه ازادانه هر طرف که میخواستم رفتن و لذت از ابرا

    تجربه پرش و چرخش تو چاله های سطحی اب و تجربه ره رفتن تو سنگ ریزه های خیس و صدای بی نظیر و زیبایی و رنگ منحصر به فرد هر کدومشون

    لذت ارامش و سکوت و خلوت بارب

    زمزمه خدای من شکرت چقدر فوق العادس

    حس قسمت 10 سفرنامه و حال و هوای بارونش مینداخت

    راه رفتن و خندیدن و شادی و ازادانه لذت بردن و لبخند و زمزمه فارغ از فکر مردم و رهایی و دویدن و لذتی که من توش غرق بودم و پارک نبودم تو بهشت بودم

    لذتی که با تمام سلولام به نکات مثبتش توجه میکردم و وصفش ما ورای واژگانه

    از کنار رود و جوب و گوش سپردن به صدای رویایی اب و چهچه پرنده ها خدای من فرکانسی ماورای وصف واژگان داشت

    اون موقع من داشتم پرواز میکردم و روحم متجلی شده بود گویی

    و طبق قانون همون طور که محو لذت قدم زدن اسان و حس فوق العادش رو خاک نمدار و سنگ ریزه دار زمانی که بارون بند اومده بود و فقط تازگی هوا بود نا خود اگاه سرمو بالا اوردم و با قسمت 26 سفر نامه روبرو شدم

    با تمام هنجرم فریاد زدم رنگین کمون رنگین کمون * داشتم اشک شوق میریختم شاید نمی دونم ولی دیوانه شدم صحنه های سفرنامه از جلوی چشمام عبور میکردمن برای دومسن بار بود تو کل زندگیم که رنگین کمونو از نزدیک میدیدم اولین بارمم گوشه ای ازشو تو حیاط اپارتمان خالم دیدم که خیلی کمرنگ بود

    همیشه ارزو داشته مقابل کمانش باایستم

    خدای من داشتم فریاد میزدم و مثل استاد میگفتم خدایا شکرت و تحسین و لذت

    به گونه ای که هر کی اطرافم رد میشد منو با حیرت و تعجب نگاه میکرد ولی من مهم نبودن نظر و فکر بقیه رو در مورد خودم به حد اعلا رسوندم

    خیره شده بودن و با خودم تجربه وصف نا پذیر قدم تو جاده نمدار و خاک نرم و چمنای منظم و کوتاه و صداشونو هوای محشر و نم بارون و ابرا و زیبایی ها و پیاده رو و پاکی و تمیزی ها رو مرور میکردم

    رنگین کمون هر لحظه پر رنگ تر و واضح تر میشد و منو یاد قسمت 16 انداخت که مریم جان میخواستید فریاد بزنید و به همه بگید ببینن

    من همون حس و حال دیدن اهو رو داشتم

    زیبا ترین تجربه و حس و حال زندگیمو اون ساعات تجربه کردم

    به معنای واقعی در لحظه حال و احساس عشق و سپاسگزاری و خلوت با رب بودم

    خدای من پاهام نمی تونست حرکت کنه روح من تشنه این زیبایی ها بود انگار تمام قسمتای فورتاف جولای و بارونش و …. تمبم زیبایی ها جمع شدن تو این روز معرکه

    خدایا شکرت من نمود عینی زیبایی و هدایت و روشن شدن قدم بعدی رو دریافتم حین لذت و تحسین بارون و تمام تجارب معرکم و حس و حالم و وجودم کی توانایی تجربه این همه احساس با هم بود و واژگان از توضیحش عاجزند به رنگین کمون هدایت شدم بعدش

    مامانم گفت بریم یه جا بشینیم و ببینیمش

    و راستی خدای من خدای من خدای من 2 تا رنگین کمون بود به خدا داشتم بال در میاوردم بالای این رنگین کمون پر رنگ حلالی نازک و رنگین بسته بود و حس فوق العاده ای داشت و حالا مفهوم حرف استادو که میگه وقتی این زیبایی هارو میبینم یاد شما میفتم و میخوام باهاتون به اشتراک بزارم رو درک میکنم انگار فرکانس سایت منو تو تمام لحظات به سمت خودش و نوشتن کامنت میکشید

    و تازه من کمان رنگین کمونو کااااااااااااااااامل دیدم خدای من وسعتش چشمگیر بود

    این تجارب چنان عمقی به زندگیم بخشید چنان فرکانس و تجلی ای در من به وجود اورد که نمیتونم واژه ای برای قدرتش به کار ببرم

    خب داشتم میگفتم رفتیم نشستیم کجا؟ لب رودی که صدای بی نظیر اب موسیقی لحظاتمون بود البته بهش میگفتن جوب ولی زیبا تر و پاک تر و بزرگتر از یه جوب بود و فوق العاده خاص

    نشستیم و از رنگین کمون لذت بریدم تا اینکه منو خدا هدایت کرد به قدم بعدی

    خواهرم ازم خواست بریم ته رود که عمقش کمتره پاهاشو که گلی شده بشوره

    رفتم و همون طور که داشتم اونجا هم رنگین کمونو میدیدم و سپاسگزاری میکردم دقیقا اون صحنه ای رو که خواهرم نوک انگشتای پاشو برد تو اب رو دیدم گفتم کیف داد گفت خیلی

    فرکانس اب منو بدجوری به خودش کشید و یه کفش و جورابمو در اوردم که بزارم تو اب اما

    لبه خیلی سرپایینی و بدجور بود تعادلم بهم خورد و انگار صحنه اهسته شد و تلپ افتاد تو اب البته نه کامل دستم نجاتم داد و در واقع یه پا و دستم تو اب و اون دوتای دیگه هوا بود

    زانو هام داشت میلرزید و از طرفی خیلی با حال بود و کیف داد

    رفتیم اونور تر که کنار مامانم بشینیم و رنگین کمونو ببینیم دیدم عه اینجا عمق اب بهتره

    خدای من اونقدر طلایاب اب منو به سمت خودش میکشید که هیچ محدودیتی نه حرف مردم نه کثبیف شدن لباس بنفش یاسیم نه چطور بلند شم و هیچ چیزی حتی شرایطی که مامانم گفت نتونست متقاعد و جلودارم شه کفش و جورابامو در اوردم و نشستم لب دیوارش

    خدای من نوک انگشتامو تو اب خنک گذاشتم و قسمت 9 رو برام تداعی کرد خنکی اب معرکه بود لذت و شلپ شلوپ و ابرای فوق العاده و به هر طرف که نگاه میکردم لذت و ابرای زیبا و متفاوت و غروب خورشیدو میدیم زبانم تماما شده بود شکر و سپاس

    رنگین کمون اروم اروم محو و باهام خدا حافظی کرد

    خنکی اب و نسیم خنک و پیوستن خواهرم بهم و لذت و صحبت از تمام زیبایی ها و تجارب و پریدن تو چاله های اب و دیودن تو بارون و خورشیدی که چشمامو نوازش میداد و ابرای پشمکی صورتی و سفید و عبور پرتوی های خارق العاده خورشید از بین ابرا و ادمایی که از کنارمون عبور و دستی به اب میزدن و نورطلایی و نارنجی و صورتی و دور کشی ابرا و لذت و موسیقی اب و شر شرش و شعر خوندن یه جور قشنگه هر کدوم یه جور نگاه ک دنیا پر از قشنگیه چشماتو واکن خوندن و تمرکز به نکات مثبت و لذت و ساعت ها شلپ شلوپ و بازی و قلقلک خزه ها و لذت بی انتها و احساسی که گوییرشد روحی و تجلی و صعود کردم به مدار ها و بعد های بالا گویی روح من تجلی یافته و جسم من فرارفته

    خدای من شکرت

    تجارب این روز هنوز تموم نشده

    هر وقت از پشت بوممون غروبو و زیبایی رو میدیدم و لذت و تحسین میکردم با خودم میگفتم خدایا من جایی رو میخوام هیچ ساختمون و مانعی نباشه و من نیم دایره خورشید هنگام غروبو ببینم و هر بار لب دریا رو تجسم میکردم و این بار تمام غروبو با وضوح و چیرگی تمام دیدم تک تک ظات زیبا و طلایی و صورتی و نارنجی وزیبایی وصف نا پذیرشو نگاه کردم هنگامی که خنکای اب پاهامو و خنکای نسیم صورتمو و شر شر اب گوش هامو نوازش میداد

    خدای من شکرت ازون دور یه قلعه مانندی میدیدم که همیشه ارزوی بالا رفتنشو مثل بقیه که میدیدم اون بالا اند داشتم اما هیچ وقت نمیتونستم برم چون مغزشون پر شدن بود از افکاری که میگفت اونجا ادمکای بد و خطر ناک و ……… هست و به منم انتقالشون میدادن

    اما چون خانواده هارو اون بالا دیدم نظرم عوض شد

    گفتم برم اون بالا و ذهنم شروع کرد به بهونه و محدودیت اوردن و سد ساختن ولی جلوشو گرفتمو بیان کردم و مامانم نمی دونم اون موقع چی گفت ولی اخری که از اب درومدم گفت باشه

    خدای من این همون مامانی بود که در مورد اون ادما حرف میزدا!

    خلاصه با چتر رفتم و خواهر و مامانمم اومدن

    خب اون قلعه طور 2 بخش داشت

    یه 10 تا پله میخورد میرسیدی به یه ارتفاع بعد یه کلبه گلی طور بود که بالا پشت بومش پله میخورد

    هنگام نزدیک شدن به پله های بخش اول خدای من

    ابشار دیدم نه به بزرگی نیاگارا یا خانه تاجر

    یه ابشار که نه دو سه تا ابشار ریز و تمیز و فوق العاده زیبا صدای اب منو دیوانه کرده بود

    مسیر ابو میدیدم که به 4 یا 5 تا رود ( که جوبه من به خاطر زیبایی و بزرگیش میگم رود) تقسیم و منتقل میشد

    دقیقا مثل مدار ها که تو بعضاشون اب کمتر و کم عمق تر و تو بعضیا اب بیشتر و زیاد تری میرفت که تو بعضی مدارا ثروت هست تو بعضی مداره نیست ویا کمه و میزان بندی شده

    چند ثانیه ای ایستادم و لذت بردم و تحسین و سپاسگزاری و بعد پله های بخش اولو رفتم بالا

    خدای من چقدر رویایی و زیبا بود

    ماهو نگاه کن خدای من

    ادما اندازه شیر یا پلنگ شده بودن خدای من اب و ابشار و درختا و انگار نقشه کامل پارک رو میدیدم

    ادمایی که نگاهم میکردن بهم احساس افتخار میدادن که به ترس ارتفاعم غلبه کردم چون پله هاش نرده نداشت

    هوا فوق العاده و زیبایی و وسعت و اسمون بی انتها بود

    تازه من موتور سوارایی رو دیدم که موتورای مورد علاه منو که صدا گاز ندارن و چرخ تپل دارن و دیدم و خواستم و لذت بردم و خواسته تازه در من ایجاد شد

    دوچرخه سوارا رو دیدم و خواستم

    بادبادک بازی رو دیدم و خواستم

    و گفتم خدای من چقدر تنوع تفریح و لذت

    میدونید چیزی که برام جالب بود این بود که من 100 ها بار این پارک اومدم و قدم زدم و زیر بارونم بودم حتی بار ها تول گرفتیم و وسیله برقی خفن سوار شدم و دوچرخه بازی کردمو اسکوتر و با دوستام بیرون رفتمو بستنی و کلی خوراکی و لازانیا و ساندویج هم خوردم ورزشم کردم و پیک نیکم رفتیم و دور خانواده گیم گرفتیم

    اما چرا این بار که ساده بودن هیچ برنامه ریزی قبلی و بدون خوراکی و تفریحات بقیه موقع ها انقدر بهم خوش گذشته و بهترین و زیبا ترین تجربه زندگیم شده ؟

    بعد فهمیدم هدایت رب

    توانایی دیدن و تحسین و لذت از زیبایی ها و سپاسگزاری و نا محدودی و توحید وئ سپاسگزاری برای جسم و روح و ذهنی که فارغ از هر دغدغه ای میتونه لذت ببره و تمرین عزت نفس و نگای متفاوتم با عینک تمرکز به نکات مثبت و لذت از لحظه به جهانم و تحسین زیبایی ها انقدر معرکه و شاهکارش کرده

    خب داشتم میگفتم بعد گفتم من میخوام برم اون رو پشت بوم بالا ی بالاو رفتم پله ها رسما ترسناک بودن ولی من با قدرت و شهامت پیش رفتم

    بالا که رسیدم دلم هوری ریخت ولی اروم شد کسی نبود و من بودم و خدا ارتفاع ترسناک بود ولی زیبایی جازه ترس نمیداد شیب داشت اون بالا کمتر از شیروونی خدای من ادما اندازه گربه بودن چترمو دستامو باز میکردم و به نسیم میسپردم و لذت بردم این تجربه از اون ارتفاع ، نور دور دست شهر و صدای اب و ماشینای دور و ماه و اسمون و غلبه به ترسم عمق و وسعت خارق العاده ای به زندگیم بخشد و هی وجود و روح منو رشد بخشید

    موقع پایین اومدن از پله های شیب دار بدون نرده با قدرت خودش غلبه به ترسام بود

    و چقدر زیبا افراد با احترام تا پایین اومدنم صبر کردنو بعد اومدن بالاو چقدر محشر بود این تجربه

    کنار ابشار قدم زدم و لذت بردم و یکمی نشستم و از صدای اب و بی انتهایی و هرگز نا ایستادنش و پاکی و زلالیش و فرود یا سقوطش که تازه اغازه زندگی و حرکت بود درس گرفتم و فرکانس اون بالا منو باز به سمت خودش کشید

    رفتم بالا و دستامو باز کردم و لبه تر رفتم و لذت بردم و مامانمو صدا کردم با فریاد دور دست و بای بای کردمو به خلوت و صحبت با خودم و خدام پرداختم

    گفتم ستایش همون طور که تو اینجا رو از دور دست دیدی و لذت بردی و خواستی و حرکت کردی و قدم قدم هدایت شدی و همین قدر ساده و زیبا و لذتبخش بودن رسیدن بهش

    پس باور کن ثروتمند شدن و دستیابی به تمام اهدافت همیبن قدر ساده و نردیک و در دسترسه

    تو همین حال و هوا ها یه کارخونه بود کلبه بود چی بود نمیدونم که انگار تا 2 دقیقه پیش اونجا نبود رو دیدم که عین خونه پارادایستون بود تمام دریاچه و درختا و افتادن تصویر داخلش جلوم متصور شدم و گفتم ببین ستایش امریکا و پارادایس به اندازه همین که شاید 1 یا 2 کیلو متر یا خیلی کمتر باهات فاصله داره فقط ادامه بده و در احساس عالی باش قطعا بهش میرسی

    خدایا شکرت چقدر لذتبخش بود

    اومدم پایین و لذت و شادی و سپاسگزاری و مرور تجربیاتی فوق العاده و متفاوت از بارونی تا رنگین کمونی و افتابی تا غروب و شب و مهتاب رو تجربه کردم

    خدایا شکرت

    گمونم فرکانس پاهام بود که منو به سمت رود کشون اخه کفش نو اولش پا رو میزنه و پاهام به استراحت حسابی نیاز داشتن خدایا شکرت

    خدایا شکرت چه جسم پیشرفته و اورجینالی دارم که تجربه اینهمه حس و هوا و رطوبت و عشق و انرژی و دیدن اینهمه زیبایی هر گوشه اسمون و زمین و ………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………… رو باهم بهم میده

    الهی صد هزار مرتبه شکر

    خدایا شکرت تو راه برگشت لذتبخش بر عکس همیشه دلم نگرفته بود اصلا دیگه نمی دونم حس دل گرفتن چجوریه اخه مدتهاست تو شادی و احساس عالی و سپاسگزاری و توجه و تمرکز به نکات مثبت و نعمتهام البته خیلی بهتر از قبل اما هنوز خیلی باید بیشتر و عالی تر باشه خدایا شکرت

    امروز باید تو تاریخ زندگیم به عنوان روزی سرشار از رشد مادی و معنوی و روحی و تجلی یافتن ثبت شه حس میکنم وارد مدار و دنیا و بعدجدید و متفاوتی از جهان خدا شدم

    خدایا شکرت

    معرکه ترین تجارب زندگیم بود و هر روز معرکه و شاهکار تر

    خدایا شکرت چقدر درک عمیق و محشری داد به قانون تمام لحظاتم

    به معنای واقعی از دم و باز دم و مراقبه لب رود و هر قدمم لذت بردم

    الهی صد هزار مرتبه شکر ت برای اخبار و برکات و نعمات و اتفاقات عالی و تجارب خاص و ثروتها و فراوانی ها و نشانه های امروزم

    خدایا شکرت

    امریکا ببینیمتون

    شاد و خوشبخت و ثروتمند باشید و حالتون ماورای وصف واژگان باشه

    ستایش 13 ساله فوق العاده ثروتمند

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    ستایش قوام گفته:
    مدت عضویت: 2550 روز

    به نام خداوند قادر قدرتمند

    سلام بهخ تمام دوستان و همسفران عزیز و مریم و استاد خوبم

    توکل به هدایت رب رزاق بریم کامنت شاهکار امروزو شروع کنیم

    1 خدایا شکرت برای این چمنای کوتاه و زیبا و منظم

    2 خدایا شکرت که موقع راه رفتنم توپو هدایت و مدیریت میکنین و این خیلی فوتبالتونو قوی میکنه درحالی که میتونین توپو دست بگیرین

    3 خدایا شکرت برای این فضای بزرگ و زیبا و تمیز و این هوای عالی و درختای زیبایی بخش

    4 خدایا شکرت خدای من چقدر زیباست که تو هر چیزی تحسین و توجه به نکات مثبت و زیبایی ها دارید و حتی شوتشونم تحسین میکنید و فرکانس عالی و پیشرفت و دریافت توانای و نعمت و ثروت و زیبایی بیشتر رو ارسال میکنید

    5خدایا شکرت چقدر زیبا راحت و بدون بهانه باهم سلام و احوال پرسی و اشنا میشید با افرادی که تا 5 دقیقه پیش حتی ندیده بودینش ولی جهان جهان فرکانساست و شما تو فرکانس لذت و تفریح و از لحظه حال بودن لذت بردن بودید و این افرادو جذب کردین و به همین سادگی خداوند هماهنگی ایجاد و هدایتمون میکنه تا از لذت و کمک و باورای دستانش برخوردار شیم

    6 خدایا شکرت چقدر قشنگه که چیزی رو که توجهتونو جلب کرد میرین سراغ و طرفش و تو دلش

    7 خدای من شکرت چقدر عالی و دقیق و مستقیم به طرف هم شوت میکنن و کج نمیره و دقیقا حول همون جایی که اون فرد هست میره ایول

    خدایا شکرت این مهارت از تمرین و علاقه میاد پس تو هر کاری که علاقه داشته باشی تمرین و تکرار میکنی و هر چیز و کاری رو که تمرین وتکرار کنی مهارت و خبرگی بدست میاری پس بیایم رو تمرکز بر نکات مثبت و خلق هر انچه که میخوایم و درک قوانین تمرکز کنیم که ثروت و سلامتی و شادی و عشق و توحید و روابط و اتفاقات و هدایت ها و اخبار عالی و پیش رفتن کارا به بهترین شکل و با بهترین دستا و سعادت و خوشبختی دنیا و اخرت و لذت و الخیر و فی ما وقع و …….. رو به همراه داره

    8 خدایا شکرت چقدر زیبا هم بازی و هم اشنا میشین و صحبت میکنین

    9 خدایا شکرت چقدر زیبا مارو هم وارد بازی کردن

    10 خدایا شکرت

    فوتبال فوتبال میاره

    شادی شادی میاره

    ثروت ثروت میاره

    موفقیت موفقیت میاره

    توحید توحید میاره و خوشبخی خوشبختی میاره

    اتفاقای عالی التفاقای عالی تر و اخبار معرکه اخبار و نشونه های شاهکارو میارن

    لذت از لحظه لذت و تفریح و شرایط لذت بخش تری رو میاره

    پس بخندیم و شاد باشیم و لذت ببریم و تمرکز کنیم به نکات مثبت تا شادی و خنده و لذت و نکات مثبت و اتفاقات و هدایت ها و نشونه ها و ایده های ثروت ساز و خوشبختی بیشتری رو جهان خداوند بهمون بده

    11 خدایا شکرت چقدر زیبا و لذتبخشه پابرهنه راه رفتن رو چمن

    12 خدایا شکرت من خیلی از جملات انگلیسی تونو میفهمم

    هوراااااااا

    یووووووووهووووووو

    13 خدایا شکرت برای بند لباسی که به درختا بستن و صندلی و وسایل زیباشون

    14 خدایا شکرت چقدر باحال که فوتبال اونا با اون توپای بیضی قهوه ایه گمونم

    15 خدایا شکرت خدای من چقدر زیباست توی این کشور از هر ملیت و قومی در کنار هم در کمال صلح زندگی میکنن

    16 خدایا شکرت چقدر باحاله که ما تو مرز بین امریکا و کانادا اما در امریکا با یه کانادایی برخورد کردیم

    17 خدایا شکرت چقدر این تنوع زیباست که یه ورزش تو هر کشوری یه جوره بعضی جاها پر طرفدار بعضی جاها کم طرفدار بعضی جاها برای خانهمها پر طرفدار و…..

    18 خدایا شکرت خدای من اون خانم چقدر سریع میدوئه

    19 خدایا شکرت چه باحال که با چند کلمه صحبت کردنتون از لهجتون متوجه شد و چقدر گوش تیزی داره و اشنایی داره با لهجه ما

    20 خدایا شکرت برای این لحظه های زیبا و خنده و خوش گذشتن

    21 خدایاشکرت ایول تو اولین حدسش درست گفت ملیت مارو

    22 خدایا شکرت من موقعی که ازش انگلیسی پرسیدین چطور متوجه شده فهمیدم از جملتون که گفتین هوودو …….

    23 خدایا شکرت چقدر زیباست این نگاه ارغ از هر ملیتی با هم زندگی میکنن و حتی دوست هستن و دوستای زیادی داشته و مارو شناخته

    24 خدایا شکرت استاد چقدر لذت میبرم که به خاطر تمرکز شما به نکات مثبت و وجه های زیبا ی افراد همچین افراد خوب و دوست داشتنی ای رو جذب میکنید و میگید چقدر افراد خوب و …….. بودن

    25 خدایا شکرت دقیقا همون کاری که شما تو قسمت 32 گفتین

    هدف لذت بردنه و این لذت بردن در دسترس هممونه و خودتونم از موتور و ماشین و توش خوابیدن اما لذت بردن و تمرکز به زیبایی ها و فراوانی و نکات مثبت عوض تمرکز به کمبود ها به اینجا و این حد از امکانات و راحتی و ازادی رسیدید خدایا شکرت پس میشود از هر جایی که هستیم و از هر شرایطی لذت بردن و شادی و رهایی و بیخیالی و لذت از هرچی که هست و سپاسگزاری و تفریح ساختن رو شروع کنیم و اجازه بدیم جهان مارو ببره به امکانات و فراهمی ها و لذت و تفریح و زیبایی ها و اسایبش و ……………. بیبشتر و بیشتر

    26 خدایا شکرت چقدر زیبا و تحسین برانگیزه که نگفتن هر وقت همه چی فراهم بود میریم سفر و با هر چی بود لذت بردن و سد نساختن از محدودیت ها و نشد گونه فکر نکردن

    27 خدایا شکرت این عجب نکته ایه که

    هزاران هزار دلیل و بهونه هست که افراد برای خودشون میسازن و جلوی پیشرفت و رشد ظرف و مدارشونو میگیرن اما اونایی مدارشون به سمت تفریح و لذت و ثروت و هم خدا و هم خرما و خوشبختی و سعادت و سلامتی و عشق و سفر و…….. پیش و ظرفشون رشد میکنه که به هزار دلیل برای حرکت و لذت عوض محروم کردن از نعمتهای خدا فکر کردن و عمل کردن

    28 خدایا شکرت چقدر زیباست که رفته دنبال علاقش که هنره و این فرد از هنر تجسمی خوبی برخورداره و میتونه با ساختن باورای ثروت ساز و تکامل از همین شغلش بیشتر و بیشتر و بیشتر و بیشتر درامد داشته باشه

    29 خدایا شکرت که با این شغل میتونه بره سفر و لذت و خودشو در بند کار با باورای مخرب نبسته

    30 خدایا شکرت برای پروژه های بزرگش که نتیجه عشقشه که پیشرفت کرده تا اونجا و این عالیه

    31 خدایا شکرت چقدر این اغوش گرفتن مامانش توسط بچه و عشق و علاقش زیباست

    32 خدایا شکرت چقدر قشنگه مامانه عشق بچشو سرکوب نمیکنه نمیگه نچسب به من دارم بازی میکنم اخه الان وقتشه و……… و با عشق و لبخد نوازشش میکنه و نگهش میداره که نیفته و در عین حال با مریم جانم صحبت میکنه

    33 خدایا شکرت برای این شغل خفن و زیبا که شادی و جشن و لذته و فراوانی و ثروت و باورای عالی میشه ساخت

    34 خدایا شکرت برای موهای خوشرنگ و مدل زیبا و ساده موی دخترشون

    35 خدایا شکرت که خیلی خوشحال لذت میبره

    36 خدایا شکرت اینکه میگه این اولین اخر هفته ی ازادشه میدونی یعنی چی ؟

    یعنی فراووانی ثروت و نعمت و جشن و لذت و خوشبختی و …………..

    37 خدایا شکرت خدای من خدای من

    ما تا کجا قدرت داریم تو زندگیمون

    حتی رنگ چشم بچهمونو تاا این جزئیات خدای من شکرت

    38 خدایا شکرت نکته مهم و جالبش اینه که خودشونم میگن با اینکه نمیتونست به خاطر رنگ چشم مامان باباش رنگ چشمش قهوه ای باشه ولی با این حال به خاطر علاقشون این اسمو گذاشتن و جهان به فرکانس ها و توجهات پاسخ میده نه به ژن

    39 خدایا شکرت ما رنگ اب و سبز چشمای اونارو دوست داریم و اونا فندقی و قهوه ای چشمای مارو پس اونا که با همچین رنگ زیبایی عاشق رنگ چشم ما اند بیام دوسش داشته باشیم چون خیلی ها دلشون میخواست چشاشون این رنگی باشه و خیلی زیباست

    40 خدایا شکرت هی اینجارو همون دوربینی که استاد هدیه داده به مریم جان و من اسمشو تو گوگل سرچ کردم و گفتن عمودی شکله

    خدای من چقدر کم جا و خوش دست و عالیه تازه نمیخواد دوتا دستتو درگیر کنی خدایا شکرت

    41 خدایا شکرت پس هر انچه رو که میخوایم میتونیم جذب کنیم و حتی ژنتیکم محدودیت نیست اگر ما برای ذهنمون محدودیتش نکنیم

    42 خدایا شکرت برای اون تاب سرسره که اینجاست و بچشون میتونه حین فوتبال اینا بازی کنه و هی غر نزنه بیاین با منم بازی کنید و هر کس میتونه به بازی و تفریح دلخواهش بپردازه

    43 خدایا شکرت عاشقتم استاد که میگی براشون ارزوی خیر و برکت داشتیم

    یعنی هرچی بیشتر برای بقیه از ته قلبت نه نقش بازی کردن خیر و خوبی و ثروت و شادی و خوشبختی بخوای به خودت داده میشه

    44 خدایا شکرت چقدر زیباست به نظرم استفاده از این کلاه هدیه با افتخار نوعی سپاسگزاریه که دوسش داره و قدرشو میدونه و راضیه و ازش استفاده میکنه

    45 خدایا شکرت برای گردنبند زیبا و رنگارنگش و بی اهمیت بودن نظر بقیه براش

    46خدایا شکرت برای مارک افغانی کلاه و نگاه زیبا یی که افراد دارن =فارغ از هر ملیتی و ما باید این نگاهو تو خودمون ایجاد کنیم چون نگاه محدودیه که نه فلانی ها بدن بی کلاسن نمی دونم فلانن و…………

    47 خدایا شکرت چه باحال که ابرو این اقا هم طلاییه

    48 خدایا شکرت که باهم شوخی میکنید و میگین و میخندین و للت میبرین

    49 خدایا شکرت برای ابراز خوشحالی و خنده و لذت افراد

    50 خدایا شکرت که با هرکی که اشنا میشیم عکس یادگاری میگیریم و این خاطرات عالی و دستان خدا رو ثبت میکنیم

    51 خدایا شکرت برای این قسمت عالی و تمرکز بر نکات مثبت و لذت و درس

    تا فردا به امید رب خدا نگه دار

    ستایش 13 ساله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: