سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۷

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار احسون عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

آخه چطور میشه این همه درس و نکته ای که تو همین فایلهای به ظاهر کوتاه و ۱۰ دقیقه‌ای هست‌ رو ندید یا به سادگی از کنارشون گذشت. وقتی توی هر بخش از این سفر‌، پای خوندن نظرات همسفرا می‌شینم‌، می‌بینم که چقدر بچه ها نکات و درس های زیادی رو از دل این ۱۰ دقیقه‌ها بیرون کشیدند. نکاتی که از چشم خیلی‌هامون پنهان مونده.

اون جلسه ای که استاد و خانم شایسته گفتن برین ۳۰ جلسه قبل سفرنامه رو ببینین که کدوم بهتره ، من با خودم گفتم این دلیل خوبیه که برم تمام اون سی جلسه رو ببینم و ریز به ریز نکاتش رو بنویسم . در ظاهر سی تا جلسه نهایتا یک ربع ساعت و تازه کمتر از اون هم هست.

اما وقتی شروع به نگاه دقیق و ریزبینانه به فایلهای سفرنامه کردم‌، فهمیدم من نهایتا  قادرم هر روز ۴ قسمت از سفر به دور آمریکا رو ببینم و تجزیه تحلیل کنم. دیدم که ذهن شرطی شده ی من‌، مقاومت بسیاری در برابر خیلی از موضوعات داره که در این فایلها می‌دیدم و واقعا حس کردم چقدر سنگینه آگاهی های جدید.

تا امروز توانسته‌‌ام نصف فایلها رو بنویسم و تجزیه و تحلیل کنم و وقتی که ۳۰ جلسه آماده بشه‌، تجاربم رو با دوستان به اشتراک خواهم گذاشت تا اولا خودم نکات مثبت رو مرور کنم و هم اینکه دوستانی که در مدار این آگاهی‌ها هستند‌، از این تجارب بهره ببرند. چون در نهایت هرچقدر به رشد جهان کمک کنیم‌، خودمون رشد می‌کنیم. این قانونشه.

اینها رو گفتم که‌، بدونیم همین ۱۰ دقیقه‌ها‌، چقدر سرشار از آگاهی و باورهای قدرتمندکننده است که لازمه هر بخش‌، چندین بار بازبینی بشه.

بریم سراغ این جلسه و نکاتش :

خب نکته اول اینکه استاد راحت هرچی بخواد تقریبا سفارش میده . این یعنی آزادی واقعا. این یعنی ثروت.  پس بخواه که به ثروت برسی. وقتی بی پول باشی که نمیشه. باید سعی کنی ثروتمند بشی. پس جستجوگر این باش که چطوری از راه درست ثروتمند بشم؟ همین سوال و خواستن برای ثروتمند شدن تو رو هدایت می کنه به سمت راه هاش!

دیگه اینکه بازم آمازون! ببین که چقدر راحت حتی توی استیت پارک هم که باشی و در حال سفر محصول رو بهت می رسونن.

اول اینکه خود ایده ی آمازون و اون داستان جف بزوس و تکاملی که براش طی کرده خودش کلی آموزنده هست و بعد اینکه ببین چقدر برای مشتری ارزش قائله و به معنای واقعی در خدمت مشتری هست و خب طبیعی هست که چنین ایده ای و چنین پشتکاری و تداومش و طی کردن تکاملش و اهمیت دادن به مشتریان و اینکه توش همه چی هم پیدا میشه باید هم جف بزوس رو جزء ثروتمندترین های جهان کنه دیگه.

نکته دیگه اینکه استاد بخاطر چیزی که بهش یاد دادن بسیار تشکر و قدردانی می کنه. برای کوچکترین راهنمایی و خیری که بهمون میرسه قدردان و سپاسگزار باشیم (قطع سیم خاردار و … با چاقو ارتشی)

نکته دیگه اینکه حتی روی یک چاقو با یک تغییر کوچیک میشه کلی به ارزش اون چیز افزود. و این افزودن و آپگرید کردن یک وسیله خودش از روش های خلاقیت و نوآوریه و خودش به نسبت یک چاقوی معمولی می تونه یه اختراع جدید حساب بشه. خلاقیت و اختراع و نوآوری صرفا یک چیز عجیب و غریب و پیچیده نیست. این خودش درسه بزرگیه اگر ما تیزبین باشیم. فکر کن با یه تغییر کوچیک و کم و زیاد کردن یه سوراخ یا زائده و ضامن کلی ارزش افزوده به اون چاقو اضافه شده و کلی نیاز متفاوت و بیشتر رو برطرف می کنه و مشتری های خودش رو خواهد داشت و این خودش یه درسه واقعا که ما هم شاید بتونیم با یکسری تغییرات کوچکی پیشرفت های بزرگی رقم بزنیم و ثروت بزرگی رقم بزنیم. یعنی می خوام بگم خودش درس خلاقیت و بیزینس هست حتی.

حالا می رسیم به معرفی برند garmin که برام خیلی جالب بود . بازم با یک برند جدید آشنا شدم. شرکتی که داره روی دستگاه های موقعیت یاب و جی پی اس در زمین و هوا و دریا و ورزش و هرجایی خدمات ارائه میده. مطمئنم مطالعه همین برند هم کلی درس توش خواهد بود. اتفاقا همیشه برام جای سوال بود راندن یک تریلی خیلی کار سختیه و تازه شاید کار استاد از جنبه هایی سخت تر هم باشه چون اون ماشین هم پشتش وصله و یکسره نیست و توی پیچ ها بازی میفته . با خودم می گفتم خب اون گوگل مپ یا سایجیک نمی تونه همه چی رو بگه. مثلا همین چیرهایی که خود استاد گفتن. پیچ های خیلی شدید که مناسب راندن RV و ماشین پشتش نیست، یا پلی که وزن رو شاید تحمل نکنه، یا راهی که شاید مناسب سایز این وسیله نباشه، یا همون ارتفاع و گیر کردن به تونل و پل هوایی و اینها.

خیلی جالبه که واقعا یکسری ها هستن که دارن توی هر زمینه ای می بینن چه مسئله ای وجود داره و چطور می تونن مسئله ی اون عده رو (اینجا راننده های تریلی و وسایل نقلیه طویل و عریض و سنگین) رو حل کنن و هم خدمتی کرده باشن و هم ثروتی خلق می کنن. این واسه خودم یه درس میشه که واقعا یه فایلی باز کنم یا دفترچه ای که مسائلی که هست رو کشف کنم یا ببینم آیا کسی براش راهی ارائه داده یا نه؟ و آیا من می تونم راه جدید یا بهتری رو ارا‌ئه بدم که کار رو باز از این هم راحت‌تر و دلپذیرتر بکنه؟!

نکته ی دیگه اینکه استاد همیشه داره خودش وارد عمل میشه چه موارد کوچکتر و چه بزرگتر و نگران نیست و سعیش رو می کنه که خودش بتونه سرهم کنه یا تعمیر کنه و حالا تهش اینه که نتونه ولی لااقل تلاشش رو کرده و تازه خدا هدایتش می کنه و شخص مناسب رو برای کمک بهش می فرسته اگه گیر کنه. و وقتی بتونه هم که کلی به اعتماد به نفس و احساس لیاقت داشتنت افزوده میشه.

در آخرم که آهنگ حبیب عزیز که امیدوارم روحش در آرامش باشه. اما مضمون شعر خیلی نکته داره :

یه درخت اقاقیای خشک و بی برگ میون کویر داغی بود. ولی تو ذهنش همیشه خیالپردازی می کرد و خودش رو توی یه باغ سرسبز تصور می کرد. تو آسمون ها سیر می کرد برای خودش. چشماش رو بسته بود و داشت تصور می کرد که تموم شاخ و برگاش پر شده از گل های اقاقیای سفید رنگ. تو همین تجسمات و فکر و خیال های زیبا بود که دوتا کبوتر نشستن روی شاخه هاش. اولی گفت بارونم که بباره ها کار از کار این درخت پیر و خشکیده گذشته. فایده نداره براش. دومی هم گفت آره یادش بخیر قدیما خیلی خوب بود و اینجا کویر نبود و پر از درخت و سرسبزی و پرنده ها و رود و اینها بود. خلاصه این دوتا می پرن ولی حرفاشون یاد این درخت می مونه. حرفاشون اثر خودش رو می ذاره و باورها و رویا پردازی های اون درخت پیر رو خراب می کنه و بخاطر همین حرفها اون درخت هنوزم تو اون کویره و بخاطر فرکانس های منفی و دست برداشتن از امید و تجسم های قشنگ هیچوقت دیگه بارون رو جذب نکرد و هنوزم تو کویر مونده.

پس این آهنگ و ماجراش خیلی درس داره .

خیلی از ما ها شاید در ظاهر امیدی نداریم. شرایطمون مثل کویر باشه و هیچ نشانه ای نباشه . شاید حتی احساس کنیم از ما گذشته و سنمون بالا رفته و دیگه فایده نداره. شاید اما هنوز داریم به هرحال رویاپردازی می کنیم و آرزوهای قشنگی داریم و امیدی ته دلمون هست ولی کسایی دور و برمون باشن که میگن آخه تو که دیگه شانسی نداری. بی خیال شو. از تو گذشته. بشه هم که دیگه مثل اولش نمیشه. اون موقع ها یادته چقدر خوب بود. اون موقع ها حالش رو می داد. جوون بودی و شرایط مهیا. الان اولا نمیشه و بشه هم بدردت نمی خوره. یا سنی ازت گذشته.خلاصه اینکه باید حواسمون به منفی گویان و باورخراب کنندگان بیرونی و درونی و وسوسه هاشون باشه. باید آگاهانه کانون توجه‌مون و ذهنمون رو کنترل کنیم تا نجواهاشون‌، ناخودآگاهمون رو برنامه‌ریزی نکنه و امیدهامون رو ناامید نکنه و رویاهامون رو خراب نکنه. هرچند که ظاهر کلاغ و کرکس رو نداشته باشن و دوست و آشنا باشن و عین کبوتر بنظر بیان.

به قول دوره کشف قوانین زندگی‌، ترمزهای گاز نما نباشند که هی پامون رو روش فشار بدیم و بگیم چرا ماشین زندگیمون حرکت نمی‌کنه؟!

نزدیک به ۲ ساعت روی این فایل ۱۳ دقیقه ای وقت گذاشتم و فقط ۳ بار اون رو بازبینی کردم تا نکته‌ای رو از قلم نندازم. با ذره بین دنبال ردپای قوانین گشتم و بارها نوشته‌ام رو ویرایش کردم و با شما به اشتراک گذاشتم تا هم برای خودم اینجا بمونه و هم برای دیگران و خیرش بهم برسه انشا الله.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۷
    190MB
    12 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

351 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «میلاد آمای» در این صفحه: 1
  1. -
    میلاد آمای گفته:
    مدت عضویت: 2184 روز

    فرصت های پولساز از آنچه که می بینید به شما نزدیک ترند

    .

    .

    .

    بنام خداوند بخشنده مهربانم🫀

    سلام به استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته مهربان️🫀

    کامنت قسمت 37 سفر به دور آمریکا

    این قسمت قشنگ باور معنوی بودن ثروت رو به تصویر میکشه که چقد ثروت معنوی و الهیه و چه موهبت هایی برات میاره که تو، توی خونت نشستی توی یه آروی بزرگ و با اینترنت خیلی راحت سفارش میدی هرکجا باشی برات میارن دیگه ازین راحت تر و لذت بخش تر آخه

    و دوست دارم در مورد این باور معنوی بودن ثروت بنویسم که خیلی میتونه کمک کنه در رشد این باور

    (چون الان چند روزی هستش که خدا بهم الهام کرده که تمرکز فقط بذار روی این باور و منم فقط دارم روی این یه دونه باور صرفا کار میکنم از همه جنبه ه)

    پس با من همراه باشید کلی حرف دارم

    ،

    ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست

    چوون میتونی به هر آنچه که در ذهنت در باب مالی میگذره برسی و احساست عالی باشه و دیگه ذهنت درگیر نیس که چی بگیرم و چی بپوشم و میتونی خیییلی راحت بری و خرید کنی و لذت ببری و این مساویه با احساس خوب و در برابرش احساس خوب = اتفاقات خوب !

    با ثروت بخشنده تر میشی و کمک میکنی به دیگران و به هر قشر ضعیفی که توجامعه هست و با کمک کردن وقتی لبخندشون رو میبینی احساس رضایت میکنی و حست عالیتر از عالی میشه

    با ثروت میتونی به گشت و گذار بری و دور جهان رو و هر کجا که اراده کنی میتونی بری و اقوام و ملیت ها رو بشناسی و با طریقه زندگی آدمای مختلف آشنا بشی و با سفر کردن هستش که ظرف وجودیت بزرگتر میشه برای دریافت آگاهی ها و نعمتهای بیشتر و این یعنی خودِ خودِ زندگی در رفاه مالی که خدا برامون خواسته

    و

    باثروت میتونی اول به رشد خودت کمک کنی و بعد خانوادت و بعد جامعه ات

    تو فقط با ثروت و مال دنیا میتونی در هر زمینه ای به جامعه و مردمت خدمت کنی و دنیا رو جای بهتری برای زندگی خودت و دیگران درست کنی

    و میتونی درجهت درست پیشرفتهای جهان قدم برداری و گسترشش بدی و تا از مادیات گذر نکنی به خدا نمتونی برسی

    و میلاد یادت باشه که ثروتمندان و میلیاردر های جهان هستند که بزرگترین خدمت رو برای گسترش جهان هستی انجام میدهند

    اگر این افرادِ ثروتمند، نبودن جهان اینقدر گسترش پیدا نمیکرد و بزرگ نمیشد پس ببین که چقدر ثروت معنوی هست و خداوند تحسین می کند این افراد ثروتمند رو

    وقتی شخصی مثل ایلان ماسک میاد اینترنت ماهواره ای رو راه اندازی میکنه با سرعت بالا و در هر جایی باشی ازش بتونی استفاده کنی این یعنی چی؟ یعنی ثروت بسیار معنویه

    یعنی،

    افرادی بودن و خواسته شون این بود در هر جایی هستند اینترنت داشته باشند تا بتونند آزادی بیشتری رو تجربه کنند

    و

    خداوند میاد از طریق این افراد ثروتمند خواسته بقیه رو برآورده می کنه و جهان رو گسترش میده

    و

    اگر این ثروتمندان نبودن چگونه انتظار داشتن مردم به خواسته هاشون برسند

    و

    این همه تکنولوژی و فناوری در حال گسترش هست و انقدر کار مردم رو روانتر و راحتتر و آسون تر و لذت بخش تر کرده از اون طرف هم صاحبان اون کسب و کار ها رو بی نهایت ثروتمند کرده و خداوند از طریق دستانش که افراد ثروتمند هستند داره جهان رو رشد و گسترش میده و بدون که، تو هم دستی از طرف خدایی برای رشد و گسترش جهان و وظیفه الهی تو هستش که ثروتمند باشی و اصلا قرار بر این بوده که بیای توی این دنیا در ثروت باشی و جهان رو گسترشش بدی این وظیفته میلاد،

    وظیفته که این باور رو منطقی کنی برای خودت که کارته که ثروتمند بشی مگه کاری غیر از ثروتمند شدن هم داری؟؟؟

    و بدون که اگر پول نباشه چه کسی میتونه باعث گسترش جهان بشه؟

    پس پول بسیار تمیز و الهی و معنویه و

    پول عنصر اصلی حیات زندگی بشریته…

    پو عنصر سلامتیه…

    پول عنصر رابطه خوبه…

    پول عنصر آزادی مالی و مکانی و زمانیه…

    پس،

    بسیار معنوی و مقدسه و باید به دنبال پول باشی همیشه و هر لحظه به پول فکر کنی و مثل اکسیژن بپذیرش که باید باشه در زندگیت و بسیار بودنش برات طبیعی بشه پس ثروتمند شدن حق توعه و باید باشه در زندگیت و از مسیر مورد علاقت باید تو ثروتمند بینهایت بسازی

    و مثلا

    شخصی مثل آقای فتاحی صاحب برند امرسان از صفر شروع کرد و یخچال تولید کرد و اگر این یخچال نبود چطور می تونستیم زندگی کنیم و مواد غذایی رو که به دمای مناسب نیاز دارند رو نگهداری کنیم و اونوقت زندگی سختتر میشد هر چقدر ایشون ثروتمند تر شدن کیفیت کارشون بالاتر رفت و حتی آپشن هایی بهش اضافه شد که باعث راحتی بیشتر شد مثلا یخچال بدون برفک چقدر کار رو راحتتر کرده

    پس چی باعث این راحتی و رفاه شده ؟ چیزیه غیر از ثروت ؟ اگر این افراد پول نداشتن میتونستن آپشن های جدیدتر بهش اضافه کنند ؟

    ماشین های پیکان قدیم رو که یادتونه کولر نداشتن چقدر سخت بود تابستون سوارشون بشی

    اگر شخصی ثروتمند نبود میتونست ماشین هایی بسازه و آپشن های بیشتری بهشون اضافه کنه و هم باعث رفاه دیگران بشه و هم خودش ثروتمندتر بشه

    قانون جهان اینه باید ارزش اضافه کنی به جهان و هم خودتو ثروتمند کنی و هم خیر و منفعت برسونی به دیگران

    پس؛

    طبیعی هست ثروتمند شدن

    طبیعی هست حساب پر از پول داشتن

    طبیعی هست درآمد بالا داشتن

    طبیعتِ دنیای مادی خواسته و نعمت داشتنه این طبیعت دنیاست و باید پول باشه تو زندگیت اونم بسیار زیاد نه کم

    تمام مولتی میلیاردر های جهان دارند کارهای خیلی مهمی انجام میدهند برای گسترش جهان هستی و به میزانی خودشون بیشتر باور کردن یعنی خدا رو بیشتر باور کردن و تاثیرشون در گسترش جهان هستی بیشتر بوده

    و همین شرکت گارمین اومد با به وجود اومدن جی پی اس یه شرکت راه اندازی کرد و اولین دستگاه جی پی اس پرونَو با قیمت حدود 2500 دلار تولید کرد و فروخت و بعد همین شرکت در سال 1995 با رشد چشمگیری مواجه شد و با تولید دستگاه‌های جی.پی. اس دستی، فروشی معادل 105 میلیون دلار را کسب کرد و با گسترش بازار جی پی اس، گارمین با تولید محصولات مناسب توانست گوی سبقت را از دیگر رقبای خود مانند ماژلان (Magellan) بگیرد؛ و یکه‌ تاز بازار جهان شد گارمین با توجه به طراحی نرم‌افزاری و سخت‌افزاری بی‌نظیر خود تونست در بازارهای مختلف رشد چشمگیری بکنه و به عنوان پر فروشترین محصولات در شناخته شود

    و خب این یعنی چی؟؟

    یعنی معنوی تر از پول وجود نداره در این دنیا که تو بتونی جهان رو گسترشش بدی

    پس اول باید به پول برسی باید پول رو لمس کنی توی زندگیت و مقدس و الهی بدونیش و بعد بتونی به رشد کسب و کارت فکر کنی

    باید اول به رفاه و استقلال مالی برسی بعد بتونی خودتو و جهانتو گسترش بدی

    اول باید بتونی به ثروت برسی تا بتونی غذای درست و سالم بخوری

    من به یه نکته خیلی مهمی رسیدم اونم اینه که

    وقتی ثروتمند نباشی چشمت همیشه به دنبالشه

    و خیلی پر واضح اینو در بین بچه های سایت دیدم و خودمم همینجوری بودم که الان هدایت شدم فقط به ساخت این باور ثروت

    و اونم اینه که

    تا ذهنت رو از بحث پول و ثروت آزاد نکنی اشتباهه محضه بخوای بری دنبال سلامتی یا رابطه خوب داشتن با یه دختر و ازدواج

    چرا؟

    چون خیلی هامون دوره قانون سلامتی رو استفاده کردیم ولی وسط راه ازش فاصله گرفتیم

    یا توی رابطه ماندگار نبودیم

    میدونی چرا؟؟

    چون وقتی تمرکز اصلیت روی بحث ثروت هستش و دغدغه داری از لحاظ ذهنی روی پول و میگی پول ندارم، چطوری میتونی به سلامتیت فکر کنی واقعا؟؟؟

    وقتی به سلامتی فکر میکنی در حالی که ذهنت فقیره و میگی که من الان باید برم گوشت و مرغ بخرم و بخورم ذهنت میگه بشین سرجات تو پول نداری

    و نمیذاره تو نتیجه خوب بگیری از قانون سلامتی چون ذهنت درگیر پوله رفیق، برای همین وسط راه رهاش میکنی و بعد میزنی تو سر خودت میگی من عرضه لاغر شدن رو نداشتم و خدا نخواست و لیاقت نداشتم و خودتو سرکوب میکنی ولی دیگه نمیدونی وقتی ذهنت روی فقر کد نویسی شده نمیذاره به سلامتی فکر کنی

    و یه نگاه ساده به استاد بکنیم دیگه

    اگر استاد رو به عنوان یه الگو قبول داریم باید نگاه کنیم

    که استاد کی تونست لاغر بشه؟؟

    این سوال رو از خودمون بپرسیم انصافا؟؟

    زمانی که اولا اونقدر از لحاظ مالی به استقلال رسید و پر شد از ثروت و خوراکی و نعمت های خداوند و بعد با ذهن باز رفت 3 ماه تمرکز گذاشت روی بحث سلامتی و اندامشش الان این شده، چرا؟؟

    چون دغدغه مالی و پولی ندارههه دغدغه نداره آقاجون،

    دغدغه پول ندارررررررررههههههههههه اینووو درک کنیممممم

    اینو جا بندازیم توی ذهنمونننننن و

    نگرانی در مورد پول نداااتتتتتتره رفیق اینو باید درک کنیممممممم ماا بچه ها

    خیلی هامون رفتیم دوره قانون سلامتی و اون دوره رو خریدیم ولی تا نصفه رها کردیم چرا؟؟

    چون اولا لاغر شدن رو برای خودمون نخواستیم و خواستیم به بقیه نشون بدیم که من لاغر شدم و پز بدم و دوما وسط کار رها کردیم به این دلیل که نتونستیم از پس هزینه هاش بر بیاییم چون ذهن از لحاظ مالی رها نشده و استرس و نگرانی داره و وقتی هم در مدار نگرانی در مورد ثروت باشیم و بگیم پول نیست و خب معلومه چیت دی میکنیم،

    اصلا تا حالا فکر کردی که چرا چیت دی میکنی؟؟انصافا؟؟

    خیلیامون فکر میکنیم بخاطره اهرم رنج و لذته

    نه

    اتفاقا بخاطره اینه که از لحاظ مالی اونقدر به ثروت نرسیدیم و انواع خوراکی ها رو نخوردیم و سیر نشدیم و نتونستیم ازش بگذریم و بخاطر همین چشممون دنبالشه و و نمیتونه ازش بگذره

    و یجورایی داریم جلوی خودمون رو میگیریم که نخوریم ولی از درون پر نیستیم از خوردن

    اگر به ذهنت بوی کباب بدی که هیچ وقت از کباب سیر نمیشه که باید به بدن و ذهنت کباب بدی تا بتونه سیر بشههه این مثاله گذر کردنه از خوراکی هاست

    پس

    اگر استاد چیت نداره به این دلیل که وقتی به پول رسید و تا تونست از خوراکی ها خورد و سیر شد و پر شد و گذر کرد ازش و بعد تونست به سلامتی هدایت بشه

    دوست دارم فرق اینا رو بفهمیم

    یا مثلا همین بحث دوره احساس لیاقتِ استاد چه زمانی آماده شد

    زمانی که استاد از لحاط مالی به رفاه و استقلال مالی رسید و به مرحله خودشکوفایی رسید که تونست این دوره رو با فراغ بال و آرامش آماده بکنه

    و اگر استاد میاد توی جلسات دوره لیاقت میگه الان به این نتیجه رسیدم و به حرف انیشتین رسیدم که روح من فقط به یه ویالون و سبد میوه نیاز داره و در خلوت خودم باشم و به هیچ چیز دیگه ای نیاز ندارم، خب این حرف زمانی درسته که از ثروت گذر کرده از همه ماشین و ملک هایی که داشته گذر کرده

    پس

    کی میتونیم به این حالت برسیم؟؟

    زمانی که گذر کنیممم از ثروت و مال دنیااا و پول و غذا خوردن و لباس خوب پوشیدن

    خیلی دوست دارم فریاد بزنم که من خودم طمع کردم خیلی جاها و باید میذاشتم از مسیر لذت میبردم و بخاطره حرف مردم کاری نمیکردم

    بخدا میتونم بگمم الان به این درک رسیدم که هیچ چیزی مهم تر از بحث ساخت باور های ثروت نیست هیچ چیز مقدس تر از ثروت ساختن نیس با الویت هزاران کیلومتر

    و باید ثروت مند بودن رو معنوی کنیم برای خودمون تا به هرچقد دلمون میخاد به ثروت برسیم

    میدونی

    وقتی به ثروت و پول و مال دنیا میرسیم؛

    اونوقت خودمون میشیم

    اونوقت سبک شخصی خودمون رو داریم

    اونوقت لایف استایل خودمون رو داریم

    اونقوت لذت واقعی رو میبریم از خودمون و دنبال شعاف کردن نیستیم

    میدونی چیه؟؟

    اینه که، اون وقت وقتی لاغر میکنی و خوش اندام میشی چون ثروتمندی تاثیر گذاری روی آدما داری

    ولی وقتی فقیری و از لحاظ مالی رشد نکردی

    طرف پیش خودش میگه چون این ادم از لحاظ مالی وضعش خوب نیس اومده از این طریق خوراکشو کم کرده که کمتر خرج کنه و کمتر هزینه کنه تا لاغر بشه و بگه من خوش اندامم و ادا در بیاره و نگاه سنگین ادما رو میبینی روی خودت و

    اصلا تاثیرگذار نخواهی بود وقتی در فقر هستی

    حالا بیا خودتو لاغر کن وقتی ثروت نداری مفت نمی ارزه، مفتتتتن نمی ارزههههه…

    یا

    وقتی ثروتمند نیستی با کی میخوای رابطه داشته باشی؟؟

    چه دختری یا پسری برات تره خرد میکنه آخه رفیق؟؟

    دوست دخترت بهت میگه بیا بریم بیرون ذهنت درگیر اینه که پول ندارم بریم بیرون و یه دور بزنم و یه رستوران و فلان و بهمان و با هزاران دوز و کلک طرف رو سر میچرخونی و میگی کار دارم بذار برای بعدا

    ولی در صورتی که دلیل اصلیش پول نداشتنه

    اگر پول نداشته باشی آیا میتونی یه لحظه در کنار دوست دخترت و زنت آرامش داشته باشی و باهاش عشق بازی کنی و باهاش رابطه جنسی داشته باشی؟؟ و بهش بگی دوستت دارم

    نه نمیتونیم

    چون ذهن درگیر پوله

    و

    دوست داشتنت بوی فقر میده نه ثروت!

    به این حرفا فکر کنیم

    (میدونین بچه ها من خیلی دردم گرفته که دارم این حرفا رو میزنم و ردپا از خودم جا میذارم)

    پس هیچ چیزی مهم تر از پول داشتن و غنی بودن نیست

    فقط نگاه کنیم اطرافمون رو

    آدمی که ثروتمنده چه چاق باشه چه لاغر همیشه مورد تحریم و احترام و ارزشهههه

    و چاقی طرف به چشم نمیادد و اتفاقا میگن چون چاقه ثروتمنده

    و برای همسرش اصلا مهم نیس چاق بودن یا لاغر بودن

    رفقا شکم انسان فقیر دین و ایمان نداره و اصلا نمیتونه به خدا فکر کنههه و خدارو نمیبینه اصلا

    توی این مدت خیلی داشتم به هرم مازلو فکر میکردم و بررسیش میکردم

    که سلسله مراتب نیازهای انسان رو داره به انسان نشون میده که

    از قاعده هرم میگه

    1) نیازی های اولیه و فیزیولوژیک

    2) امنیت

    3)عشق و تعلق

    4)احترام به خود

    5)خود شکوفایی

    من فقط به شماره یک کار دارم که نیاز های اولیه هستش که شامل

    غذا، آشامیدنی‌ها، خواب، سرپناه و خانه و در کلا میشه گفت همان ( استقلال مالی) هستش

    یعنی وقتی به ثروت و رفاه مالی نرسی نمیتونی بری مرحله بعدی که امنیت هستش یا نمیتونی به خودت عشق بورزی و وارد رابطه با کسی بشی و اصلا نمیتونی به خود شکوفایی برسی در ادامش

    پس اگر ما الگومون استاد هستش بیاییم اولویت رو قرار بدیم روی ثروت چون با ثروت همه چی خود به خود انجام میشه و روی دور میفتیم و نخوایم برای بقیه زندگی کنیم و اونوقت واسه دل خودمون زندگی میکنیم و لذت میبریم

    پس دلیل معنوی بودن ثروت به این دلیل اینقدر زیاده که باید بشینیم از همه جهات براش منطق بیاریم تا بسیار معنوی بدونیم ثروت رو

    و یه سوال دارم از شما

    بیل گیتس رو به چی میشناسیش؟؟

    به ثروتش

    استویز جابز رو به چیش میشناسیش؟؟

    خب معلومه به ثروتش و اصلا مهم نیست که چاق بوده یا نبوده یا مریض بوده یا سلامت

    میگن آدم ثروتمندی بودههههه

    ایلان ماسک رو به چی میشناسیش؟؟

    به پول و ثروتش

    مجله فوربز میاد ثروت افراد رو مورد بررسی قرار میده نه سلامت جسمی و رابطه اش رو

    پس ببینید با اختلاف ثروت از همه چی مهم تر و جلوتره

    و من اصلا مخالف سلامتی نیستم ولی میگم بعد از ثروت قرار میگیره چون محبوبیت یه ادم رو به ثروتش میسنجن نه به لاغر و چاق بودنش و سلامتیش

    واقعا

    نمیدونمم یهو چیشد این همه حرف و آگاهیی از کجا اومد توی این صفحه نوشتم فقط میدونم حتما باید مینوشتم و ردپا میذاشتم از خودم و در آینده حتما به دردم میخوره و اگر کسی توی مدار درکش باشه این کامنت من روش تاثیر گذاره….

    خدایا شکرتتت🫀

    خدایا من از فقر به تو پناه میبرم، نجاتم بده!

    .

    .

    .

    عاشقتونم رفقای جان🫀

    و یه چیزی

    بیاییم با ثروتمند شدن، خودمون بشیم خودمون!

    .

    .

    .

    ادامه دارد…

    یه درختِ خشک وُ بی بر؛ میونِ کویرِ داغ…●

    توی ته مونده ی ذهنش؛ نقشِ پر رنگِ یه باغ…●

    شاخه ی سبزِ خیالش؛ سر به آسمون کشید…●

    بَر وُ دوشش همه پر شد؛ ز اقاقی سفید●

    شاخه ی سبزِ خیالش؛ سر به آسمون کشید…●

    بَر وُ دوشش همه پر شد؛ ز اقاقی سفید●

    زیرِ سایه خیالی؛ کم کمک چشماشوُ بست…●

    دید دو تا کفترِ چاهی؛ روی شاخه هاش نشست●

    زیرِ سایه خیالی؛ کم کمک چشماشوُ بست…●

    دید دو تا کفترِ چاهی؛ روی شاخه هاش نشست●

    اولی گفت؛ اگه بارون باز بباره، توو کویر…●

    دیگه امّا سر رسیده؛ عمرِ این درختِ پیر●

    دومی گفت؛ که قدیما یادمه، کویر نبود…●

    جنگل و پرنده بود و گذرِ زلالِ رود●

    گفتن وُ از جا پریدن؛ با یه دنیا خاطره…●

    اون درخت امّا هنوزم؛ توو کویرِ باوره●

    گفتن وُ از جا پریدن؛ با یه دنیا خاطره…●

    اون درخت امّا هنوزم؛ توو کویرِ باوره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: