دیدگاه زیبا و تأثیرگذار آذر عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
وای که چقدر این قسمت ازسریال سفرنامه پراز حس و حال عجیبی بود. چقدرمتفاوت، رنگارنگ و شاد بود.
چقدرامروز زیبا بودین. چقدر چهرهتون نورانی بود. از محبت شما و عشق شما به فرزندتون و اون کلمه ی محشره عاشقتم، تا اون پیرهنای زیبا و فوق العاده، تا بی نظیربودن شایسته جون برای خریداش، فقط و فقط عشق بود و لذت.
اونقدر شیوهی خندههای شما ساده و از ته دل بود و شیوهی بازکردن خریداتون خودمونی و صمیمانه بود که، انگار نزدیکترین اعضای خانوادهام بودین و صمیمانه و عاشقانه میگم که واقعا تو قلب منین. جالب اینجاست، وقتی اون پیرهنای رنگی رو دیدم، اونقدر از رنگ و طرحش لذت بردم که خیلی خودمونی، چندبار با خودم گفتم: «وای ترخدا بپوشین ببینم چجوریه تو تنتون» و چیزی نگذشت که پوشیدین. نمیدونین اون لحظه چقدر باعشق خدا رو صدا کردم. واقعا خیلی سخته که بتونم احساس فوق العادهی همسفربودن با شما رو بیان کنم. فقط میتونم بگم:
چقدر لذت بخشه با شما بودن؛
چقدرخودزندگیه با شما بودن؛
چقدر شب و روزمون زیباتره با زیباییهای این سفر؛
چقدر تکیه کلامای شما اصله زندگیه واسمون؛
چقدر زندگی از نگاه دوربین این سفرنامه، متفاوتتره؛
چقدر این سفر داره چشمهامون رو زیبابین میکنه؛
چقدرداریم خیلی بدیهی و ساده، کنترل ذهن یاد میگیریم؛
چقدر ارامش داریم و خواب راحت؛
چقدر دلتنگیم اگه، لحظه ای ازاین سایت و فایل و کامنتاش غافل بمونیم؛
چقدر این سفر خوب خودشو تو دلمون جا کرده و شده جایگزین مهمونیایی که تمرکزمون رو از نکات مثبت برمیداره؛
چقدر همه چیزه اینجا بینظیره، از مهربونی وعشق گرفته تا غذاهای خوشمزه، خریدهای ساده اما صمیمی، حل مسائل به ظاهر ناممکن، هدایت شدن به زیباییهایی که هیچ ایدهای براشون نداشتیم و…
چقدر دنیای این سفرنامه، مثل پروانه هاییکه نشونمون دادین، رنگارنگه. رنگایی که نه چشم همهی آدما، بلکه فقط چشم اعضای این خونوادهی همفرکانس قادر به دیدنشه اونهم بدون تلسکوپ؛
چقدر زندگی و امید جریان داره اینجا مثل ابشاری که ماروهم باخودتون بردین وهنوز بیادش که میافتیم صورتمون پراز قطره های اب میشه؛
چقدر اینجا معطر و خوشبو هست، که دیگه عطرای دیور و شنلی که دارم با عطر این فضا واسم نااشناست؛
چقدر اسمون این سایت ابی و صافه که، میشه نفس کشید و خندید و عشق کرد با تک تک ابرایی که هرکدوم یه شکلن؛ یکی شکل عروسک، یکی به شکل سماور، یکی به شکل یه خونه و…
وقتی اینجام، انگار توی سرزمین عجایبم. یاد آلیس میاُفتم، شادکامو و کودکانه لبخند میزنم و به حرفای شما دل میبندم. بهترین سینمای خانوادگی من، RV هست و ماجراهاش. بهترین سریال سال، سریال سفربه دور امریکا هست و جایزه ی بهترین کارگردانی شده واسه ی شایسته جون و بازیگراشم که همه اسکار گرفتن از مایک عزیز گرفته تا استاد دوست داشتنیمون، تمام ادمهایی که باخندشون جلوی این دوربین ماروهم شاد کردن و سهیم همهی اعضای این خانواده با نوشتههاشون.
شما بهترین، دوست داشتنیترین و بی نظیرترین آدمهای دنیای منین. چرخ زندگی ام با شما روانتره…
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۸314MB21 دقیقه
سلام به همگی
خداروشکر میکنم برای هدایت به این مسیر زیبا
خانم شایسته عزیزم و استاد مهربانم متشکرم برای این فایل های عالی
یک حدسی به ذهنم رسیده که نمیدونم درسته یا نه ولی خب مطرحش میکنم ?
میدونیم که اصل اینه که احساس خوب داشته باشیم , هر چه بیشتر و با کیفیت تر ?
یکی از پارامترهای مهم هم احساس خوب داشتن نسبت به مکانیه که در اون هستیم . البته که احساس خوب داشتن به آمریکا و زندگی درش , کار سختی نیست , با اونهمه زیبایی طبیعی , با اون همه از همه لحاظ اجتماعی ,علمی ,تکنولوژی و….عالی بودن
اما
به نظرم ته ِِ ذهن ما , شاید حداقل نسبت به ارتش آمریکا , احساس بدی وجود داره . اینهمه سالهایی که مدرسه رفتیم و سر مراسم صبحگاهی شعار و شعر مرگ بر آمریکا گفته شده و …. اینهمه اخبار و ….به نظرم یک احساس بد ته نشین شده شاید وجود داره سالهایی زیادی که دشمن بزرگ خوانده شده آمریکا و استکبار جهان جوار???
من حدس میزنم اونهمه لباس آرمی خریدن برای حمله به اون ته موندها بوده . چون شبیه بمباران کردن ذهن بود اینهمه گیر دادن به این موضوع ! من دفعه اول هم که از اون نمایشگاهِ چیزمیزای بازگشته از جنگ گذاشته
بودین , ظاهرا احساسم خوب بود ولی یک چیزی در ته ِته احساسم حالش بد شد برای مدت کوتاهی. همون نمایشگاه که استاد اون چاقوی هیولا رو برای کشتن پشه خریدن??
الان یادم اومد که بین اونهمه شکلات , شکلات با عکس ترامپ خرید استاد ?
درسته که آدم موفق تکنیکالیه ? ولی به هر حال اصلا محبوب نیست به نظرم
اون لباس های به شدت آمریکایی رنگی رنگی خوشگل هم , خیلی بامزه بودن مبارک باشه استاد جونم