دیدگاه زیبا و تأثیرگزار «فریدون عزیز» -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
مریم جان شایسته، ایمان آوردم به آغاز فصلی پر از برکت و سخاوت. فصلی که هر غیرممکنی را در نظرم ممکن مینمایاند. شما نمیدونی با این فایل چه کردی با قلب من؛ قلبم باز شد، پُر شد از عشقی ناب به تمام آنچه چشمام میتونه ببینه و وجودم میتونه درک کنه و نمیدونم چرا احساس میکنم نفس هام به شماره افتاد.
باورت میشه تو رویا، من رو بُردی!
احساس کردم خودم اونجام و هنوز هم قلبم ضربانش برنگشته.
چرا اونجوری رفتی توی اون گل؟!
از پشت دوربینت چی میبینی؟!
میدونم که من یک هزارمش رو هم نمیبینم. اگه عمری باقی باشه، سالها بعد میام این سفرنامه رو میبینم. شاید اونوقت بفهمم حکمت این کارت رو که، از یک مسافرت فیلمی ساختی که تو هالیوود باید میلیاردی خرج میکردن تا اینجوری تاثیر بذاره.
یه پیشنهادی بهت میدم خواهر نازنینم. بعد از پایان این سفر حتما این فایلها رو تدوین کن. یه هیولایی بشه که اگه فکر کنی چیزی نمیشه باید بگم که: سخت در اشتباهی.
بهترین، بی نظیرترین، عالی ترین قسمت تا اینجا بود… چه حس خوبی داشتی! آخه اینقدر زندگی ساده است؟!، یعنی قدرت هدایت تا این حدّه! پس من، تسلیمِ تسلیمِ تسلیمم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۹162MB11 دقیقه
خانم شایسته
تو چیکار میکنی با من
تو از کجا فهمیدی که من چه حالی داشتم
که نوشته من رو انتخاب کردی
تو از کجا فهمیدی یک ساعت طول کشید تا این چند خط رو بنویسم
تو از کجا فهمیدی تا شب اشک میریختم
دارم میفهمم
چقدر ساده اس
نمیدونم چطوری ازت تشکر کنم
شاید با یک کلمه
عاشقتم
سلام
مریم جان شایسته
ایمان آوردم به آغاز فصلی سرد
تو نمیدونی با این فایل چه کردی با قلب من
قلبم باز شد
نمیدونم چرا احساس میکنم نفس هام به شماره افتاد
باورت میشه تو رویا بردی من رو
احساس کردم خودم اونجام
هنوز قلبم ضربانش برنگشته.
چرا اونجوری رفتی توی اون گل
از پشت دوربینت چی میبینی
میدونم که یک هزارمش رو من نمیبینم
اگه عمری باقی باشه
سالها بعد
میام این سفرنامه رو میبینم
شاید اونوقت بفهمم حکمت این کارت رو که از یک مسافرت فیلمی ساختی که تو هالیوود باید میلیاردی خرج میکردن
تا اینجوری تاثیر بذاره.
یه پیشنهادی بهت میدم خواهر نازنینم
بعد از پایان این سفر حتما این فایلها رو تدوین کن.
یه هیولایی بشه که اگه فکر کنی چیزی نمیشه
سخت در اشتباهی
بهترین…بینظیرترین…عالی ترین فایل بود تا اینجا….چه حسی داشتی!!!!!!
آخه اینقدر زندگی ساده است
هدایت تا این حد
تسلیم
تسلیم
سید جان عیدت هم مبارک…با این لباسهای گل منگولی
راستی همه لباسها برای خودت بود و مایک….پس عزیز دلت چی؟!
با چه لبخندی از ته دل مریم خانوم همه اش میگفت مبارکته
عاشق عشقتونم
مراقب خوبیهاتون باشید
عشق عشق عشق
از طرف خودم و لیلای عزیز دلم
ما عاشقتونیم
چه نکته ای
اول عاشق میشی بعد تسلیم میشی؟
یا
اول تسلیم میشی بعد عاشق میشی؟
وااااااااای
زیبایی این سفرنامه همینه دیگه.
درون آدم ها رو میکشه بیرون.
عالی بودی فاطمه جان
حدیثه عزیز
چقدر سر ذوق اومدم با خوندن کامنتت.
چقدر خوبه اینجا
بزرگ و کوچیک
زن و مرد
هر قوم و نژاد و مذهبی
همه فقط حال همدیگه رو خوب میکنن.
بهترینها رو برای خودت و داداشهای گلت آرزو میکنم.
چه جالب
من هم نمیدونم چرا این فایل رو هر بار نگاه میکنم
اشک میریزم
سلام
نمیدونم چرا از اول کامنت شما فقط خندیدم…شادی و ذوق لابلای حرفهاتون موج میزنه.
بچه هایی که سالیانی هست که تو این راه هستن و با این حال
میترسم از خودم
میترسم نکنه بیراهه برم