https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-16.jpg8001200گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-21 07:45:222024-08-07 11:57:26سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۹
414نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خیلی دوستون دارم و بسیار خوشحالم که شماها سفر به این زیبایی را دارین پر از رنگ و نقش و لذت و خوشگذرونی که وجود خدا را میشه در هر لحظه از سفرتون با عشق احساس کرد
مرسی که هستین مرسی که جاهای به این خوشگلی را دارین میرید و مرسی که به ما هم زیباییهای این کره خاکی را نشون میدین و تعریف میکنید،چقد از وجود اون دختر ارمنی لذت بردم و احساس کردم قطعاًردپای ایرانی های خوبی مثل شما تو اون مکان بوده که این خانم اون مهربونی را با آوردن شیرینی برای شما جبران کرد و این حس فوق العاده ای بهم داد و از ته دل خوشحال شدم
مرسی برای اون پیراهن هاوایی گل گلی خوشگلتون که خیلی دوسش داشتم
نظرت را خوندم و یاد خودم افتادم روزی که به راهم شک کردم و فکر کردم اشتباه می کنم. فکر می کردم صحبت های استاد تاثیر چندانی نداره. خلاصه جو گیر شده بودم. او یک هفته-ده روز خیلی به من سخت گذشت. دیگه مشکلی نبود که برام پیش نیاد. دعوایی نبود که نکنم. از در و دیوار بدبختی می بارید. توی همون روز ها پدر بزرگم فوت کرد و این اتفاق باعث شد که من از لحاظ روحی خیلی خالی بشم. امیر جان! خداوند اینگونه هدایت می کنه. یادم افتاد به داستان حضرت یونس که به دهان ماهی افتاد.
ولی عزیز دل هیچ وقت دیر نیست. چون خداوند به زمان نیاز نداره و هیچ وقت دیر نمی کنه. حالا که از راهت دور شدی بهتر نیاز به کار کردن بر روی خودت را حس می کنی. مطمئنا این تضاد به نفع شماست.
لازم می دونم راجع به صحبتت که گفتی اتفاقی باعث شد از مسیر خارج بشم عرض کنم: هیچ چیز نمی تونه ما را از مسیر خارج کنه مگر خودمون بخواهیم. هیچ موجود و اتفاقی قدرتش را نداره. بگرد دنبال ریشه. ببین چرا این اتفاق باعث شد تو را منحرف کنه؟ ریشه را اصلاح کن.
بخدا زندگی خیلی ساده است. خیلی لذت بخشه. قرار نیست ما زجر بکشیم. کافیه خودمون را رها کنیم.
سلام به گروه عباس منش انشاءالله که همیشه شاد و پر طراوت باشید
در مورد قسمت 39 بگم خانمی که از بچهها ی سایت بود دو سال پیش آرزو کرده بود و حالا به آرزویش رسید این یعنی اینکه پس میشه مهدی خدا را شکر
استاد و خانم شایسته داشتن با اون خانوم ارمنی می گفتن و می خندیدن و یکی از باورهای غلط خودم را پیدا کردم که مهدی تو ازدواج کردی و نباید با خانوم ها شوخی کنی این یعنی خیانت به همسر یا اگر با همسر باشم با خانوم ها مودبانه تر رفتار می کنم در صورتی که همسر من با من کاری نداره ولی این ها در ذهن من هستش
و صحنه زیبای دیگر که دیدم خانه ام کنار رود خانه باشه چقدر زیباست می تونم جز رویا هایم بیاورم
سلام استادعزیز و مریم گل ،واقعا لذت میبرم از این همه صمیمیت و احترامیکه نسبت به هم دارین از اینکه اینقد ساده و بیریا نسبت به هم عشق میورزین و همدیگرو حمایت میکنید قدرت عشق و علاقه چه قد ساده بین این کلامات پنهان شده .ماها اگه یادبگیریم بهم مثل استاد ابراز علاقه کنیم به راحتی این کلمات زیبارو به زبان بیاریم و از هم دریغ نکنیم چقد زندگی دلچسپ و جذاب میشه .
عالیتر از این نمیشد همزمانی و هدایت خدا رو به تصویر کشید
بقول یکی از دوستان؛ تمام فایلها یه طرف تا به اینجا ، اینم یه طرف?????
خانم شایسته عزیز ممنون که ما بشکل عینی میتونیم علاوه بر همسفری و لذت از این مواهب الهی ، روند تکاملی شما رو هم ببینیم و عزممون برای بکارگیری این قوانین ثابت و تخلف ناپذیر جهان هستی جزم تر بشه
من مجیدقنبری هستم و میخوام بگم دیدن این قسمت از سفرنامه چ درسها و چ نکاتی رو ب من آموزش داد با زبان تصویر
اول از همه ک این قسمت(و قسمت ۳۱)ب اندازه یک قدم از ۱۲ قدم برام آگاهی داشت و این قسمت(وقسمت۳۱) رو توی گوشیم در قسمت محصولات ذخیره کردم ن در قسمت فایلهای دانلودی.
دوم اینکه اگه مسابقه ای که گذاشتین رو الان بخوام پاسخ بدم، میگم این بهترین قسمت از این سفرنامه بود برای من
از شما یادگرفتم با تمام وجود راجب همه چیزهایی ک ب من حس خوب میده صحبت کنم و شکرگزاری کنم، اینو وقتی کامل درک کردم ک توی یک کامنتی نوشته بود، استاد ب شرینیهایی ک خانم… براش گرفته بود توجه کرد و راجبش صحبت کرد و شکرگزاری کرد و جهان از همون جنس زیبایی دوباره براش فراهم کرد و اون خانم ارمنی دستی شد از دستان خداوند ک اون باقلَواهارو تقدیمش کنه. همیشه راجب چیزهای زیبایی ک میدیدم، صحبتی نمیکردم ن با خودم ن باکسی ولی الان فهمیدم ک باید برای تک تک لحظات زیبای زندگیم صحبت کنم و ذوق کنم و شکرگزاری کنم و نیازی نیست ک هَمپا داشته باشم یا همسفر یا…. برای خودم بگم با خودم صحبت کنم و تمام گفتگوهای ذهنیم همین زیبایی ها باشه.
نکته بعدی اینکه راجب پیراهنی ک خریده بود استاد، چقدر داشت ذوق میکرد و راجبش صحبت میکرد و چهره اش سرشار از ذوق بود و جهان مطمئنا دوباره از این جنس زیبایی براش محیا میکنه ک دوباره ب همین ذوق و لذت برسه
وقتی اون خانم شمارو در آغوش گرفت و اشک ذوق میریخت من دقیقا خودم رو احساس کردم ک همونجام و شما رو در آغوش گرفتم و اینکه شما هم قدتون از من بلندتره و هم اینکه جُسه تون دُرُشتره و اینو حس کردم ک باید نوک پنجه هام وایسَم تا بتونم کامل در آغوش بگیرم شما رو.
از اول فایل تا آخرش لبخند بر لبم بود و بینهایت ذوق زده بودم و سرشار از لبخند و چنان احساسی درونم شعله ور بود ک خودم رو جای اون خانوم میدیدم ک با شما دارم از نزدیک هم صحبت شدم و دارم با شما وقت میگذرونم و سَر ی میز نشستیم و من همچنان دارم از موفقیت هام و نتایجم برای شما صحبت میکنم و از شما تشکر می کنم که زندگی من و هزاران نفر مثل من رو تغییر دادین و خدارو شاکرم ک من رو سرراه شما قرار داد. برای اون خانم ۲ سال زمان برد از وقتی درخواستش رو داد ب جهان هستی و من نمیدونم از الان ک درخواست دادم ب جهان هستی تا شما رو در آمریکا ملاقات کنم چقدر زمان میبره ولی اینو مطمئنم که در بهترین زمان و بهترین مکان شما رو در آغوش میگیرم. و اون روز مریم عزیز این در آغوش گرفتن ها رو ظبط میکنه و ب دیگر اعضای خانواده عباس منش نشون میده و دیدن این تصاویر درخواست هایی برای بقیه ایجاد میکنه و باورهایی براشون میسازه ک باعث پیشرفت شون میشه، همین حس و باور و درخواستی ک در من شکل گرفت.
نکته دیگه اینکه با چ لبخندی با اون خانم ارمنی صحبت میکردین و چقدر شما دونفر اون خانم رو تحسین کردین و نکات مثبتش رو میگفتین، کاری ک من اصلا بَلَد نیستم و نتونستم یاد بگیرم از آموزش های شما توی ۱۲ قدم، ولی اونجا متوجه شدم که وقتی میگین من توجه میکنم ب نکات مثبت افراد و اونهارو بهش یادآوری میکنم یعنی چی.
توی یکی از جلسات ۱۲ قدم راجب این ملاقات صحبت کردین ولی اصلا دَرک نکردم و خیلی راحت از کنارش گذشتم و اصلا برام مهم نبود، فقط در همین حد ک یک هم زمانی رخ داده، ولی الان که این هم زمانی و شور و اشتیاق شما استاد و شاگرد رو دیدم، گفتم واقعا این موضوع گفتن داشت و چقدر این مطلب رو استاد بجا و درست عنوان کردن توی اون جلسه، و درک کردم ک چرا اون ملاقات را توی جلسه عنوان کردین و دیدن این ملاقات برام درس داشت و آگاهی.
ادامه فایل هم ک عالی بود با اون مناظر زیبا و اون آهنگ دلنشین.
مطالبی ک توی ۱۲ قدم میگین رو با دیدن این سفرنامه کامل درک میکنم، مثل کلاسهای فنی حرفه ای ک اول توی کلاس استاد توضیح میده و بعد توی کارگاه عملی انجامش میده و بعد ب کارآموزهاش میگه حالا شما انجام بدین.
خیلی نکات و مطالب دیگه ای هست ک میشه راجبش صحبت کرد ولی نمیشه ب صورت کلمه و جمله عنوانش کرد و فقط درونم درکشون کردم و تحسین کردم و ایرادهای خودم رو فهمیدم و ب وضوح دیدم من کجاها گاری ب خودم میبندم و کجاها از امکاناتی ک دارم استفاده نمیکنم و چ نکاتی رو باید توی زندگی روزمره انجامش بدم.
استاد عزیزم الان میتونم درک کنم ک وقتی مریم عزیز میگه من از نگاه کردن ب رفتار و گفتار استاد کلی درس گرفتم و دارم همونارو انجام میدم و نتایجش رو هم گرفتم، یعنی چی. واقعا راه رفتن شما، صحبت کردن، بازی کردن، کار متفرقه کردن، شوخی کردن های شما و ووووو خوابیدن شما روی تَختتون هم کلی درس و آموزش و آگاهی داره برای من، الان میفهمم مریم عزیز چ لذتی میبره از کنار شما بودن وووووو
دوستتون دارم و عاشق این سایت و آگاهی های نابش هستم???????
تو دستِ خدایی واسه من واسه الان واسه نشونه عاشقتمممم من
الهی که همیشه هاا لبت خندون دلت شاد رهای رهاا باشی ممنونم که یک روزی از خدا خواستی که هدایت بشی و هدایتت کرد بهترین جاا توسط بهترین دستش عاشقتم مردد
الهی که همیشه شاد باشی از درون و خدا را توی همه چیز و همه کس ببینی.
من تشکر میکنم از تو به خاطر اینکه نوشتی یک روزی این کامنت را تا الان بعد از مدت ها برای من بشه نشونه دمت گرم دمت گرم پسر
به خاطر وجود ارزشمندت از خدا جون سپاس گزارم به خاطر وجود ارزشمندت از خدا جون سپاس گزارم و تحسینت میکنم و بهترین را برات میخوام و بهترین یعنی خودش .. بیشتر از همیشه.
سلام به همه ی خانواده ی عباسمنش ،استاد شما بمبی از جاذبه هستید واقعا کارتون عالیه ،باقلوا ها نوش جونتون ،اما چرا اون خانمی که عضو گروه بود و تونست با استاد ملاقات کنه نشون ندادین ؟
سلام استاد عزیزم
خیلی دوستون دارم و بسیار خوشحالم که شماها سفر به این زیبایی را دارین پر از رنگ و نقش و لذت و خوشگذرونی که وجود خدا را میشه در هر لحظه از سفرتون با عشق احساس کرد
مرسی که هستین مرسی که جاهای به این خوشگلی را دارین میرید و مرسی که به ما هم زیباییهای این کره خاکی را نشون میدین و تعریف میکنید،چقد از وجود اون دختر ارمنی لذت بردم و احساس کردم قطعاًردپای ایرانی های خوبی مثل شما تو اون مکان بوده که این خانم اون مهربونی را با آوردن شیرینی برای شما جبران کرد و این حس فوق العاده ای بهم داد و از ته دل خوشحال شدم
مرسی برای اون پیراهن هاوایی گل گلی خوشگلتون که خیلی دوسش داشتم
دوستون دارم خانواده الگو
زندگی بسیار ساده است ما انرا پیچیده می کنیم.
و هدایت بی نهایت قدرت دارد بی نهایت به اندازه باور ها ایمان هر کس.
و تسلیم بودن کار ساده ای نیست اینکه در شرایط سخت تسلیم باشی اینکه تنها به رب اعتماد داشته باشی
و فقط روی اون حساب کنی کاری است که نیاز به تکامل دارد .
می دانیم که باید تسلیم باشیم و فقط روی رب حساب کنیم اما وقتی دلمان ارام نمی گیرد در شرایط سخت یعنی که
هنوز جای کار بسیار زیاد است.
بله توی این جهان چیزی به نام غیرممکن وجود ندارد.
اگر وابسته نشوی اگر ایمان داشته باشی اگر با خداوند و قوانین هماهنگ شوی.
اری باید فقط این مسیر را ادامه دهیم.
من قبلا داشتم خوب پیش می رفتم اما طی رخ دادن اتفاقی از مسیر اصلی درست خارج شدم
و می دیدم که وقتی هماهنگ می شدم چقدر پیشرفت می کردم چقدر هدایت می شدم چه احساس خوب و انرژی داشتم.
اما یک هفته ای است که از ان مسیر خارج شدم دارم سعی میکنم تا دوباره به مسیر اصلی باز گردم.
خداکند دیر نشده باشد.
واای چه ماجرایی . مایک چقدر باحاله.
چقدر باحال voice command .
چه درختان زیباییی با برگ های سوزنی.
اره این لباسه خیلی خوبه خیلی باحاله گل و بلبل.
چه دریاچه ای چه اردک هایی .
می تونم خیلی قشنگ جواب سوالم رو بگیرم با حرکتای استاد.
چه گلدونی به به اینا خدا هستند که به این اشکال دراومده.
این ماجرا ها رو خیلی دوست دارم مثل همون فارسی صحبت کردن خانم.
و ایمان دارم دستی از دستان خدا هستند وقتی که وابسته نیستیم به هیچ چیز.
چه اهنگ زیبایی بهبه. اصلا انگار زیبایی ها جلوی این دوربین رخ میدهند.
و این چیزی نیست جز هدایت الله یکتا.
سلام امیر جان
نظرت را خوندم و یاد خودم افتادم روزی که به راهم شک کردم و فکر کردم اشتباه می کنم. فکر می کردم صحبت های استاد تاثیر چندانی نداره. خلاصه جو گیر شده بودم. او یک هفته-ده روز خیلی به من سخت گذشت. دیگه مشکلی نبود که برام پیش نیاد. دعوایی نبود که نکنم. از در و دیوار بدبختی می بارید. توی همون روز ها پدر بزرگم فوت کرد و این اتفاق باعث شد که من از لحاظ روحی خیلی خالی بشم. امیر جان! خداوند اینگونه هدایت می کنه. یادم افتاد به داستان حضرت یونس که به دهان ماهی افتاد.
ولی عزیز دل هیچ وقت دیر نیست. چون خداوند به زمان نیاز نداره و هیچ وقت دیر نمی کنه. حالا که از راهت دور شدی بهتر نیاز به کار کردن بر روی خودت را حس می کنی. مطمئنا این تضاد به نفع شماست.
لازم می دونم راجع به صحبتت که گفتی اتفاقی باعث شد از مسیر خارج بشم عرض کنم: هیچ چیز نمی تونه ما را از مسیر خارج کنه مگر خودمون بخواهیم. هیچ موجود و اتفاقی قدرتش را نداره. بگرد دنبال ریشه. ببین چرا این اتفاق باعث شد تو را منحرف کنه؟ ریشه را اصلاح کن.
بخدا زندگی خیلی ساده است. خیلی لذت بخشه. قرار نیست ما زجر بکشیم. کافیه خودمون را رها کنیم.
موفق باشی
سلام به گروه عباس منش انشاءالله که همیشه شاد و پر طراوت باشید
در مورد قسمت 39 بگم خانمی که از بچهها ی سایت بود دو سال پیش آرزو کرده بود و حالا به آرزویش رسید این یعنی اینکه پس میشه مهدی خدا را شکر
استاد و خانم شایسته داشتن با اون خانوم ارمنی می گفتن و می خندیدن و یکی از باورهای غلط خودم را پیدا کردم که مهدی تو ازدواج کردی و نباید با خانوم ها شوخی کنی این یعنی خیانت به همسر یا اگر با همسر باشم با خانوم ها مودبانه تر رفتار می کنم در صورتی که همسر من با من کاری نداره ولی این ها در ذهن من هستش
و صحنه زیبای دیگر که دیدم خانه ام کنار رود خانه باشه چقدر زیباست می تونم جز رویا هایم بیاورم
سلام استادعزیز و مریم گل ،واقعا لذت میبرم از این همه صمیمیت و احترامیکه نسبت به هم دارین از اینکه اینقد ساده و بیریا نسبت به هم عشق میورزین و همدیگرو حمایت میکنید قدرت عشق و علاقه چه قد ساده بین این کلامات پنهان شده .ماها اگه یادبگیریم بهم مثل استاد ابراز علاقه کنیم به راحتی این کلمات زیبارو به زبان بیاریم و از هم دریغ نکنیم چقد زندگی دلچسپ و جذاب میشه .
سلام استاد عزیزم و مریم جان عزیز خیلی خوشحالم که مسافرت بارزت عشق دارین
احساس میکنم که خودم هم در سفر هستم
با شما
و عشق هر دوی شما نسبت با هم و همچنان محبت پدری و فرزندی ملی و استاد عاشقش هستم
راستی که هیچ چیز در دنیا ناممکن نیست
سلام
عالیتر از این نمیشد همزمانی و هدایت خدا رو به تصویر کشید
بقول یکی از دوستان؛ تمام فایلها یه طرف تا به اینجا ، اینم یه طرف?????
خانم شایسته عزیز ممنون که ما بشکل عینی میتونیم علاوه بر همسفری و لذت از این مواهب الهی ، روند تکاملی شما رو هم ببینیم و عزممون برای بکارگیری این قوانین ثابت و تخلف ناپذیر جهان هستی جزم تر بشه
شاد سلامت و برقرار باشید در پناه خدا
سلام استاد عزیزم و مریم عزیز
من مجیدقنبری هستم و میخوام بگم دیدن این قسمت از سفرنامه چ درسها و چ نکاتی رو ب من آموزش داد با زبان تصویر
اول از همه ک این قسمت(و قسمت ۳۱)ب اندازه یک قدم از ۱۲ قدم برام آگاهی داشت و این قسمت(وقسمت۳۱) رو توی گوشیم در قسمت محصولات ذخیره کردم ن در قسمت فایلهای دانلودی.
دوم اینکه اگه مسابقه ای که گذاشتین رو الان بخوام پاسخ بدم، میگم این بهترین قسمت از این سفرنامه بود برای من
از شما یادگرفتم با تمام وجود راجب همه چیزهایی ک ب من حس خوب میده صحبت کنم و شکرگزاری کنم، اینو وقتی کامل درک کردم ک توی یک کامنتی نوشته بود، استاد ب شرینیهایی ک خانم… براش گرفته بود توجه کرد و راجبش صحبت کرد و شکرگزاری کرد و جهان از همون جنس زیبایی دوباره براش فراهم کرد و اون خانم ارمنی دستی شد از دستان خداوند ک اون باقلَواهارو تقدیمش کنه. همیشه راجب چیزهای زیبایی ک میدیدم، صحبتی نمیکردم ن با خودم ن باکسی ولی الان فهمیدم ک باید برای تک تک لحظات زیبای زندگیم صحبت کنم و ذوق کنم و شکرگزاری کنم و نیازی نیست ک هَمپا داشته باشم یا همسفر یا…. برای خودم بگم با خودم صحبت کنم و تمام گفتگوهای ذهنیم همین زیبایی ها باشه.
نکته بعدی اینکه راجب پیراهنی ک خریده بود استاد، چقدر داشت ذوق میکرد و راجبش صحبت میکرد و چهره اش سرشار از ذوق بود و جهان مطمئنا دوباره از این جنس زیبایی براش محیا میکنه ک دوباره ب همین ذوق و لذت برسه
وقتی اون خانم شمارو در آغوش گرفت و اشک ذوق میریخت من دقیقا خودم رو احساس کردم ک همونجام و شما رو در آغوش گرفتم و اینکه شما هم قدتون از من بلندتره و هم اینکه جُسه تون دُرُشتره و اینو حس کردم ک باید نوک پنجه هام وایسَم تا بتونم کامل در آغوش بگیرم شما رو.
از اول فایل تا آخرش لبخند بر لبم بود و بینهایت ذوق زده بودم و سرشار از لبخند و چنان احساسی درونم شعله ور بود ک خودم رو جای اون خانوم میدیدم ک با شما دارم از نزدیک هم صحبت شدم و دارم با شما وقت میگذرونم و سَر ی میز نشستیم و من همچنان دارم از موفقیت هام و نتایجم برای شما صحبت میکنم و از شما تشکر می کنم که زندگی من و هزاران نفر مثل من رو تغییر دادین و خدارو شاکرم ک من رو سرراه شما قرار داد. برای اون خانم ۲ سال زمان برد از وقتی درخواستش رو داد ب جهان هستی و من نمیدونم از الان ک درخواست دادم ب جهان هستی تا شما رو در آمریکا ملاقات کنم چقدر زمان میبره ولی اینو مطمئنم که در بهترین زمان و بهترین مکان شما رو در آغوش میگیرم. و اون روز مریم عزیز این در آغوش گرفتن ها رو ظبط میکنه و ب دیگر اعضای خانواده عباس منش نشون میده و دیدن این تصاویر درخواست هایی برای بقیه ایجاد میکنه و باورهایی براشون میسازه ک باعث پیشرفت شون میشه، همین حس و باور و درخواستی ک در من شکل گرفت.
نکته دیگه اینکه با چ لبخندی با اون خانم ارمنی صحبت میکردین و چقدر شما دونفر اون خانم رو تحسین کردین و نکات مثبتش رو میگفتین، کاری ک من اصلا بَلَد نیستم و نتونستم یاد بگیرم از آموزش های شما توی ۱۲ قدم، ولی اونجا متوجه شدم که وقتی میگین من توجه میکنم ب نکات مثبت افراد و اونهارو بهش یادآوری میکنم یعنی چی.
توی یکی از جلسات ۱۲ قدم راجب این ملاقات صحبت کردین ولی اصلا دَرک نکردم و خیلی راحت از کنارش گذشتم و اصلا برام مهم نبود، فقط در همین حد ک یک هم زمانی رخ داده، ولی الان که این هم زمانی و شور و اشتیاق شما استاد و شاگرد رو دیدم، گفتم واقعا این موضوع گفتن داشت و چقدر این مطلب رو استاد بجا و درست عنوان کردن توی اون جلسه، و درک کردم ک چرا اون ملاقات را توی جلسه عنوان کردین و دیدن این ملاقات برام درس داشت و آگاهی.
ادامه فایل هم ک عالی بود با اون مناظر زیبا و اون آهنگ دلنشین.
مطالبی ک توی ۱۲ قدم میگین رو با دیدن این سفرنامه کامل درک میکنم، مثل کلاسهای فنی حرفه ای ک اول توی کلاس استاد توضیح میده و بعد توی کارگاه عملی انجامش میده و بعد ب کارآموزهاش میگه حالا شما انجام بدین.
خیلی نکات و مطالب دیگه ای هست ک میشه راجبش صحبت کرد ولی نمیشه ب صورت کلمه و جمله عنوانش کرد و فقط درونم درکشون کردم و تحسین کردم و ایرادهای خودم رو فهمیدم و ب وضوح دیدم من کجاها گاری ب خودم میبندم و کجاها از امکاناتی ک دارم استفاده نمیکنم و چ نکاتی رو باید توی زندگی روزمره انجامش بدم.
استاد عزیزم الان میتونم درک کنم ک وقتی مریم عزیز میگه من از نگاه کردن ب رفتار و گفتار استاد کلی درس گرفتم و دارم همونارو انجام میدم و نتایجش رو هم گرفتم، یعنی چی. واقعا راه رفتن شما، صحبت کردن، بازی کردن، کار متفرقه کردن، شوخی کردن های شما و ووووو خوابیدن شما روی تَختتون هم کلی درس و آموزش و آگاهی داره برای من، الان میفهمم مریم عزیز چ لذتی میبره از کنار شما بودن وووووو
دوستتون دارم و عاشق این سایت و آگاهی های نابش هستم???????
مجید مجید مجید تو نوبری .. تو محشری
تو دستِ خدایی واسه من واسه الان واسه نشونه عاشقتمممم من
الهی که همیشه هاا لبت خندون دلت شاد رهای رهاا باشی ممنونم که یک روزی از خدا خواستی که هدایت بشی و هدایتت کرد بهترین جاا توسط بهترین دستش عاشقتم مردد
الهی که همیشه شاد باشی از درون و خدا را توی همه چیز و همه کس ببینی.
من تشکر میکنم از تو به خاطر اینکه نوشتی یک روزی این کامنت را تا الان بعد از مدت ها برای من بشه نشونه دمت گرم دمت گرم پسر
به خاطر وجود ارزشمندت از خدا جون سپاس گزارم به خاطر وجود ارزشمندت از خدا جون سپاس گزارم و تحسینت میکنم و بهترین را برات میخوام و بهترین یعنی خودش .. بیشتر از همیشه.
دوست دارم )))
سلسله کامنت های یک دیوانه را بخوانید:
امروز من حال خوبی نداشتم یک بحثی پیش امده بود که من فهمیدم باید بیشتر و بیشتر زیپ دهنم رو بکشم و بیشتر درباره قوانین با خودم صحبت کنم تا اطرافیانم
چون همان طور که استاد می گه اگه درباره این راه و روش با کسی حرفی بزنی باید با دو نفر بجنگی هم ذهنت و هم اطرافیانت درگیر این موضوع شده بودم و
خیلی ناراحت بودم رفتم دوش گرفتم، بعد گفتم: چکار کنم حالم خوب شه؟
اومدم این فایل رو دیدم و چی شد؟
دیوااااانه شدمممممممممممم
وای خدای من مگر چقدر توجه به زیبایی ها در شما قابل لمسه چقدر تحسین رو خوب بلد هستید
یهو گفتم خدایا، من چقدر زیبایی های اطرافیانم رو نمی بینم؟
نشستم اهنگ و زیبایی ها رو هزار بار نگاه کرم هدفون رو گوشم بود و پای لپ تاپ می رقصیم و دست می زدم و های و هوی می کردم و خدا رو شکر می کردم
من عاشق این حالم
حال مستی از زیبایی ها از شکر خداوند
حالا می فهمم مولانا رقص سما داشته تو چه حالی بوده
مست شکرگزاری بوده
مست عشق یعنی همین
…………….
خانم شایسته من شخصا دستت رو می بوسم برای این کاری که شروع کردی ثبت این لحظه های زیبا میکسش با اهنگ ها و حرف های خوب
استاد عباس منش عزیزم
هر کی هر چی می خواد بگه
من خودم می دونم کجا بودم و الان کجا هستم
من می دونم چقدر شرک می ورزیدم
من خودم می دونم از کجا زندگیم تغییر کرد و به ارامش رسیدم
من شاگرد همیشگیت هستم
هر کی هر چی می خواد بگه نظر خودشه.
به قول خودت
عاشقتمممممممم
دوستتون دارم
سی و یکم مرداد نود و هشت
سلام به همه ی خانواده ی عباسمنش ،استاد شما بمبی از جاذبه هستید واقعا کارتون عالیه ،باقلوا ها نوش جونتون ،اما چرا اون خانمی که عضو گروه بود و تونست با استاد ملاقات کنه نشون ندادین ؟
با سلام
اقا من هنوز فایل رو ندیدم اما این نظر فریدون عزیز قشنگ قلبم رو به هیجان اورد
نمیدونم هیجان دیدن فایل فک نکنم باشه
هیجان و ذوق زدگی برای تجربه فرکانس این جمله بصورت عینی تو زندگیمه
“آخه اینقدر زندگی ساده است؟!!، یعنی قدرت هدایت تا این حدّه؟!!.
پس من، تسلیمِ تسلیمِ تسلیمم.”
اره به نظرم زیباتر از مفهوم عشق، مفهوم تسلیم بودنه
حالا باز نمیدونم وقتی عاشق میشی تسلیم میشی یا وقتی تسلیم میشی تازه عاشق میشی
ولی به نظرم مورد دوم تو من صحیح تر
شاد باشید (:
خداوند برای من کافی ست (:
چه نکته ای
اول عاشق میشی بعد تسلیم میشی؟
یا
اول تسلیم میشی بعد عاشق میشی؟
وااااااااای