سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۹ - صفحه 6

414 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    يوسف احد گفته:
    مدت عضویت: 2645 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته

    چقدر از این آهنگی که گذاشته بودین لذت بردم.این هماهنگی هایی که با هم تو این مسیر دارین بی نظیره.همه چی سرجای خودش .یه سفر جذاب یه خانواده درجه یک …… همه چی عالی …. واقعا لذت بردم….

    دوستتوم دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    اذر ارین کیا گفته:
    مدت عضویت: 2783 روز

    سلام به استادعزیزم وشایسته جون بی نظیر

    باعشق اومدم سراغ گوشیم که سایت وچک کنم مثل همیشه… ..ولی قبل از اومدن توی سایت یه لحظه قلبم پراز احساس و حالتی شدکه همون ثانیه به خدا گفتم دلم پرمیکشه برم امریکا استاد وببینم وبغلش کنم…… ….حتی اشک اومد توی چشمام و به قول استاد عزیزم قلبم باز شد……خدارودیدم..اجابت رو دیدم و حس کردم…… وای استاد خداشاهده این حس قلبی رو پیداکردم و به محض دانلود فیلم لحظه ی در اغوش گرفتن یکی از اعضاء سایت بود که اومد جلوی چشمم.. …..انقدر بی اختیار اشکی پراز پاکی و صداقتی خالصانه توی چشمم جمع شدوسرازیر که فقط این حس قلبی رو شما وشایسته ی مهربونم و تمام این خانواده ی بی نظیر میفهمین…چون همه تواین مسیر عاشقانه ایم…و داریم با خدایی که سرشار از اجابت و مهربانیه لذت میبریم..استاد عزیزم انقدر خنده ی شما امروز دلنشین بود که ازیادبردم عاشق خنده ی دیروزتون شده بودم ….وبی تامل شروع به نوشتن کردم این حس وحال خداییم رو… وتصاویررویایی و بی نظیری که اززحمات و عشق بی شاﺋبه ی شایسته جونم نشات گرفته همه شد مکمل این حس و حال من…..وامروز شایسته ی عزیزم چه فضای عاشقانه ای رو برامون رقم زدین.. از اون قوری زیبا گرفته ..تابلوی نقاشی پشت سر…اون نهرجاری…اون غازای زیبا..و.اون پل چوبی که من و یاد کارتن پرین و لحظه های دعا کردناش انداخت..لحظه هایی که رو میکرد به اسمون و خدارو با قلبش میپرستید .. وای که چقدر عشق و امروز برامون به تصویر کشیدین شایسته ی شایسته ام…….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    محمدرضا ذوالفقاري گفته:
    مدت عضویت: 3606 روز

    درود عزیزان دل

    یه چیزی که تو این سفرنامه واسه من خیلی تعجب اور بوده اینه که احساس میکنم خدا ادمای اون کشور رو بیشتر از ما دوست داره.هر چند که این تصور اصلا درست نیس چون همه ما به یک اندازه به تنها قدرت جهان نزدیک هستیم.

    ولی خب با دیدن این همه زیبایی و نعمت ادم ناخوداگاه این فکر میاد تو سرش که نکنه واقعا همینجوره…

    اما واقعیت اینه که اون ادما نسبت به ما فقط

    در مدار بهتری هستن

    شکرگزارترن

    با خودشون و اطرافیانشون بیشتر در صلحن

    سعی میکنن احساس بهتری داشته باشن و تحت هر شرایطی که بهشون حاکمه از زندگی لذت ببرن.

    پس طبیعتا نعمت بیشتری رو هم باید دریافت کنن…

    بهترین درسی که من تا امروز یادگرفتم اینه که بندگی و پرستش رب زبانی نیس شعاری نیس بلکه فرکانسیه…

    مثه ولتاژ برق که دیدنی نیس ولی توی مدار جریان داره و قدرتش میتونه کم و زیاد باشه…حالا این قدرت ولتاژ بینهایت زیاده بستگی داره که من یه اداپتور باشم و ۱۰ ولت دریافت کنم یا یه دکل فشار قوی و ۱۰ هزار ولت دریافت کنم…

    هر چقدر ولتاژ بیشتر نور و روشنایی بیشتر

    وقتی انقدر راحت میشه احساس خوبی داشت و به دیگرانم احساس خوب داد پس چرا اینطور نباشیم؟

    من میبینم استاد حتی یک ثانیه هم نیس که شاد نباشه…طرف رو تاحالا ندیده ولی انقدر باهاش گرم و صمیمی میشه و اون فردم همون لحظه طوری احساسای خوبش برانگیخته میشه و اون فضاهای عالی دوطرفه ایجاد میشه که انگار چندسال باهم صمیمی بودن…

    خب چی از این بهتر که با احساس خوبت نعمت بیشتری دریافت کنی و به گسترش دنیای خودت و دیگران کمک کنی…

    عبادت واقعی یعنی همین…

    چقدر قشنگه این باور…هرچه ثروتمند باشی نزد خدا عزیزتری…

    آخه وقتی من ثروتمند باشم یعنی کلی اتفاقات خوب تو بک گراند من بوده که الان ثروتمندم…

    اتفاقایی مثه احساس خوب داشتن و رها بودن

    احساس سپاسگزاری

    انفاق و بخشش و نچسبیدن و باور فراوانی

    اگه اینا تو بک گراند من بوده باشه من ثروتمندم پس نزد خدا عزیزترم…

    و وقتی ثروتمند میشی دوباره احساس خوبتر رهایی بیشتر سپاسگزارتر بخشش بیشتر برات رخ میده و دوباره ثروت بیشتر سراغت میاد و این تسلسل همینجور تا ابد میتونه ادامه پیدا کنه…

    بعداز چند سال نگاه میکنی میبینی خدای من دست چند نفرو تاحالا گرفتی و دستی شدی از دستان خدا واسه کمک به دیگران…

    به قول شاعر

    صدسال ره مسجد و میخانه بگیری

    عمرت به هدر رفته اگر دستی نگیری

    مثه استاد که دستی شد از دستان خداوند تا هممون به احساس خوب برسیم…

    من بعضی وقتا بعضی از دوستامو که فایلارو بهشون دادم و خیلی وقته ندیدمشون وقتی میبینمشون و میپرسم خب فایلا چطور بودن؟

    و اونا میگن که چه تغییراتی براشون رخ داده فقط میگم خدایا شکرت خدایا شکرت که من دستی شدم واسه کمک به این بنده ت…و چقدر احساس کمک به دیگران قشنگه و حال میده…

    بنظر من این سفرنامه یه دوره چند بعدیه … یعنی میشه واسه هر موضوعی ازش ایده گرفت…

    حالا غیر از زیباییاش تو بحث کسب و کار یا بحث ارتباطات و هر چیز دیگه میشه ازش ایده گرفت…و عمل کرد

    من خودم تاحالا کلی ایده به ذهنم رسیده واسه کسب و کار

    مثلا میشه اتاقک متحرک بسازی که بشه ببندیش به ماشین و توی مسافرتا ازش استفاده کنی واسه جای خواب…و خیلی چیزای دیگه…همچین چیزی من هنوز تو ایران ندیدم…

    سفرنامه رو ببینید و ازش لذت برید

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    یاسمین موسوی گفته:
    مدت عضویت: 2228 روز

    سلاااااام عزیزان

    وااااااای خداااااای من

    خوشابه سعادت این دوست عزیزمون که شما رو از نزدیک ملاقات کردند

    و در کنار شما از حضورتون لذت بردند

    به امید روزی که تک تک بچه های سایت به گونه ایی سورپرایز آمیز شما رو ملاقات کنند و همینطور من

    مطمعن هستم که این آرزوی تک تک این خانواده بزرگه

    به امید اللا

    دوستون دارم و ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مهدی رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 2515 روز

    سلام به خانواده استاد عباسمنش و دوستان عزیز

    صحنه اول فیلمو که دیدیم بعد فلاش بک زدید به قبلشو خیلی دوسداشتم یه تدوین سینمایی بود برای خودش عالییی??

    تو فایل قبلی استاد گفتن داریم میریم به شهر جدید و خدا میدونه چه اتفاقهایی منتظرمونه و با وردوشون چندتا اتفاق خوب( فرکانسی) براشون رخ داد برخورو با خانومی که دوستداشت استادو از نزدیک ملاقات کنه یا آن دختر ارمنی (جیگرتو بخورم ?) خیلییی خوب بود . و اون طبعیت زیبا مثل فایلهای قبل زیبایی زیبایی میاره.

    همیشه منتظر اتفاقهای خوب باشیم

    ممنون از خانواده استاد عباسمنش عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    روشنک گفته:
    مدت عضویت: 3107 روز

    سلااااااام به استاد عباس منش عزیزدلم و خانم شایسته عزیز و سلام به همه دوستان عزیز

    وای من هم آرزو کردم استاد رو ببینم وقتی تصور کردم که من یه روز استاد رو در امریکا ببینم اشک شوق از چشمام اومد و بیشتر عاشق استاد شدم چقدر عاشقانه اون دوستمونو ملاقات کردن خدایا شکرت . چقدر ذوق میکنم چقدر خوشحال میشم چقدر مثبت و امیدوار میشم به زندگی وقتی هر قسمت سفرنامه رو میبینم عاشقتم استاد عزیزم تو سراسر عشقی. من هم این آرزو و این خواسته درونم شکل گرفت که حتما استاد رو ببینم و بغلش کنم حتما این اتفاق میفته چقدر ذوق و شوق پیدا کردم استاد عاشقتم میبینمت حتما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    هستی هوشمند گفته:
    مدت عضویت: 2204 روز

    سلام بر همه عزیزان

    خیلی زیبا بود واقعا مناظر فوق العاده ای بود خصوصا اون ساختمون که خیلی جالب بود سبک معماریش تا حالا ساختمونی با این فرم ندیده بودم امید که شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2904 روز

    سلام عشقای من

    ممنون از خانم شایسته عزیز و مهربون

    با هرفیلم جدا از بحث باورسازی و نکات مثبت حال مارو دگرگون میکنن و تو هرفازی باشم من یکی ک لبخند میاد رو لبم و از درون شاد شاد شاد میشم

    ب قول اون خانم جیگرتو بخورم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3492 روز

    خدایا شکرت به به از این همه زیبایی

    به اون گلها که نگاه میکنم مرا مژده میدهد مژده ی دیدار دوست . ببین اون گلها ؛ که امضای خدا در روی زمین هستند ، چگونه آغوش خود را باز کرده ؛ دستان خودش را باز کرده ؛ به فرکانس این جمع دارد پاسخ میدهد .

    ببین چگونه خنده برلب دارد و وعده ی دیدار میدهد

    از در درآمدی و من از خود به در شدم

    گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم

    گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست

    صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

    گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد

    اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم

    آری عشق آمد . محال سر تسلیم فرود آورد

    خدایا شکرت برای این دیدار . چقدر لذت بخش است

    خداجونم ؟ عزیزم ؟ من هم میخام استاد را اینجوری در آغوش بکشم و آرام در گوشش زمزمه کنم که دوستت دارم آرام بگم ” لیوووووووووتم ، لیوه ”

    خیلی زیبا بود به خدا ؛ اون دسته گلها ، اون آب زلال ؛ اون حرکات مرغابی ها ؛ اون قایق وسط دریاچه . اون آرامی دریاچه . اون زلالی آب اون پاکی آب همه وهمه به من فریاد میزند ای رحیم ؛ پاک شو رها شو خالص شو . هرچه پیورتر شوی ؛ بیشتر خدایت را حس میکنی

    آری آری راست گفت آن سید در سال نه چندان دور ؛ هرچقدر پاکتر باشی ، هر چقدر پیورتر باشی ؛ هر قدر ؛ بی ریا ؛ هر قدر اضافات را بندازی وبا یک ” قلب سلیم ” در پیشگاه خدایت حاضر شوی وصدا بزنی ؛ خداجونم ؟ من هم هستم ؛ آنوقت هدایت این خدا را بیشتر حس میکنی

    ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست

    به هوای سر کویش پر و بالی بزنممممممممممممممممممممممممم

    الهی ای مهربان من : من هماز این جاها میخام من هم میخواهم بروم آبشار نیا گارا واون لحظه ای که مریم عزیز داشت از روی پله ها میرفت وزمان ومکان را فراموش کرده بود خداجونم ؟ من هم این حس را اونجا میخواهم

    الهی من هم به یک باره ، آهو درجنگل دیدن میخواهم

    خداجونم : من هم دیدار عباسمنش در فلوریدا را میخواهم

    خدای توانایم : من هم آر – وی میخام سانتافه میخوام من هم اون دوربین دست کوثر روی زمینت مریم زیبلا وزیبا نگارت را میخام

    الهی من هم تولدی دیگر ، عباسمنشی دیگر با دوباره تمتولد شدن خودم میخام

    الهییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی : من هم میخواهم مثل عباسمنش وبهتر وصد البته بهتر از عباسمنش باشم

    الهی : من هم میخواهم یک روز به این زودی مریم شایسته را ملاقات کنم وبا دودستم ، دوطرف صورتش را بگیرم وخوب به چشمان پراز شوق وزیباییش نگاه کنم وبر پیشانیش بوسه عشق بزنم وبگویم این بوسه خدا بود بر وجود ناز شما .

    الهی من هم میخام با خانواده عباسمنش گل کوچک بازی کنم و5 2 تیم سید را ببرم .و آندقت بگویم سپاسگزارم خدای عزیزم اینها همش تو بودی

    اما میدانم که باید تکاملم را طی کنم ارتعاشی میخام

    وقتی ذهن تصور کرد وقلب باور کرد به خواسته ام میرسم

    من هم چاقویه meade in USA میخام از اون لباسها میخام شکا دارد شروع میشود

    و……

    الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: