سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۲

بسم الله الرحمن الرحیم | به نام خدای شـــادیـــ آفرین

بذارید اینجور بگم

من یک لوبیای پخته شده هستم، کم و بیش میدونم قراره قورمه سبزی بشم، اما هنوز ادویه هام را انتخاب نکردم ولی چراا الان که فکر میکنم من همیشه به فلفل سیاه و آویشن و نمک دریایی و زرچوبه علاقه داشتم و همیشه هم با خودم به سفرهایی که با کوله میرفتم (ماجراجویی های مارکو) میبردم البته چون ۴ تا جا نمکی داشتم خب این چهارتا را میبردم اگر بیشتر بودند احتمالا فلفل قرمز و ادویه کاری و .. نمیدونم شما ( خدا) بگو که چی ها را میبردم .. خلاصه آره به اندازه ی ظرفم میبردم دیگه دقیقا .. حالا میخوام قورمه سبزی درست کنم، اولش میخواستم بگم قورمه سبزی میخواد که من لوبیاش باشم! ولی الان میبینم با قانون نمیخوانه چون من باید بخوام اول و بعد من هم یک فرکانسی هم بفرستم دیگه کار منه که من خودم را ببرم تو مدار قورمه سبزی یک چی تو مایه هایی همون مسیری که همه چی هست توش و خیلی راحت خواسته هات را بدست میاری .. این روزها احساس میکنم دلم میخواد پرواز کنم ولی انقدر علاقه ها رو زمین دارمم که هی که میام توجه میکنم و مثلا و مخصوصا البته مینویسم و نظرها را میخوانم و کامنت مینویسم واسه بچه ها ( خدا وکیلی بیشتر برای خودم ) انقدرر اون زمینی ها قوی هستند که چند بار میخواستم تن بدم بهشون حتی همین الانم از بین نرفتن .. دارممم پاره میشمم یک جورایی داره نخم پاره میشه میدونم به چی میگن به ته‌اش میرسه ولی پاره نمیشه .. اره این روزهاا روزهایی که هست مدام توی تضادمم و باید بتونم ایمانم را نشان بدم هیچچچ راهی ندارم هیچ راهی را هم نمیبینم .. آخه مرد! باید ایمانت راا نشون بدی . یاد داستان نوح افتادم که توی کشتی میخواستند برند و رفتند و با نام خدا شروع کردند و خدا هم بهشون گفت مدام در صلی باشید فراوان تا این برهه از این شوک فرکانسی از این مرحله بتونید رد بشید ..

بله چه میکنه توجه بر زیبایی ها … چه میکند .. خدایااا شکرت

آهاا بذارید اول من برم قهوه درست کنم و بیام بعد ادامه ی قورمه سبزی را میدم حتما! اگر عمری باشه

( مرسی نگین جان که میخوای چیزی را بهم بگی که الان نمیتونم درکش کنم ولی کد میدی که بلکه بهش فکر کنم دمت گرم که وقتی داشتم دقیقاا به این فکر میکردم که امروز ۱۹۹۶ روزه که توی سایت عضوم و امروزمم را دقیقا میخوامم با اعضای گرم و صمیمی خانواده ام جشن بگیرم لحظه به لحظه اش را .. ممنونم که همون لحظه پیام دادی بهم همون لحظه یعنیی هاا و بهم گفتی من دیروز توی پروفایلت بودم و دیدم که ۱۹۹۵ روز عضویتهه و بعد گفتم که تو عِه فکر کنم اول اکتبر همین سالم به دنیا اومدی .. و بعد داستان لوبیاا را گفتی و انقدرررر ذهن من خلاقه که همون لحظه با همین لوبیاا ببین چه سناریویی ساخت! متوجه ای جانم .. خدایا شکرت .. امیدوارم که بتونم از این راه هم کسب درآمد کنم .. یک جورایی الان اشک دممِ مشکمه که نتونستم پولی از این عشقم در بیارم آخه هیچ وقت به عنوان کسب و کار نگاهش نکردم همیشه به عنوان چیزی که میتونم حال خودم را خوب و خوب تر کنم دیدم ولی این روزها داری و داره این نگاهم میره که میشه هم پول ساخت حتی اگه هیچ الگویی واسش نداشته باشم ( که ندارم فعلا ) خدامم توی این کار و یکمم راستش الان دوست دارم انزوا بگیرم و بشینم و برم یک کنج تا دلمم میخواد گریه کنم از این چیزی که الان درکش کردم ولی همیــــــن الانم نمیتونم پول بسازم | بله این است ذهنِ من که میخواهد همیچین خلقِ آنی کند و منم جلوش را نمیگیرم باید کمکش کنم تا این ویژگی ذاتی را با اصل تطبیق بدم اون موقع دیگه اووو لااا لااا O La Laaa هووهوو … ولی چه بگم .. بخدا تکامل میخواد .. همیشه خودم گفتم هر که خدا رادارد چه که ندارد؟!! .. خب خدارا دارم .. پس بیخیالش پسر .. خودش درست میشه! شما اگر میتونی وااااااااااااااااااااااا بدههه فعلا .. مرسی عشقم )

تازه نمیدونم داره چه اتفاقی میافته .. ۵ روزه نه کامنت هام تایید شده و نه کامنتی برام اومده برای منی که روزی حداقل ۱۰تا ایمیل میاد از طرف سایت ( البته الان کامپکت شده | اینم خودش فراوانیه هااا! ) .. میدونی؟!

استاد و هر انسان دیگه ای امکان نداره که کامنت های منو نخوانه و دیوونه نشه امکان نداره که به خدا نزدیک تر نشه، ولییی باید به اون خدای درسته خیلی وصل باشی که نداشو بشنوی که کامنت های پادشاه مارکو را تایید نکن! الان وقتش نیست .. بهت میگم .. ( و چقدر این اتصالِ پدر تحسین برانگیزِ ولی با نگاه محمد گذشته یک دل سیـــــر خوردنی رنج آور! )

هیچ وقت اینجوری نبوده تا الان برای من .. اوکی این اتفاق با این زاویه نگاهِ الخیر فی ما وقع حالِ منو خوب میکنه، و بهم میگه کار نیروی برتره که داره استاد و این سایت و من و … داره هدایت آشکارا میکنه .. همین احساس خوب هم مهمه .. همین موقع هاست که باید نگاهِ عوض بشه تا به قول خدایی که توی قرآن بیشتر شناختمش میگه؛ یک فرقی هست بین کسی که ایمان داره و عمل میکنه با کسی که تکذیب میکنه .. فرق داره کسی که همین موقع سرپا میمونه و خودش را برگی نمیبینه .. من میخوام الان به یاد بیارم اون ۲ آیه را که خدا میگه با هر سختی آسانیه .. قراره بزرگتر بشم حله .. قراره ایمانم را خودم ببینم دیگه خالق بودنم را ببینم دیگه حله .. اوکی اوکی .. یک جورایی دارم با شیطان لعنتی ذهنم که مامور شده از جانب خدا تا ایمان منو مَحَک بزنه میجنگم ..

اما یادم نرفته میگی کییی؟!! میگم: اقاا گاندی را

هه، یک آدمی که حتی شاید لباس به ظاهر درستی هم نمپوشید اما این آدم نجنگید برای خواسته هاش برای آزادی حتیییی نجنگید!!! میفهمی نجنگید

اون همه چی را با صلح بدست آورد همه چی را … با آرامش با سپاس گزاری .. این درس بسیار بزرگیه .. اما هر کسی یک ظرفیتی داره و تا یک جایی میتونه انجامش بده بیشترش واقعااا ایمان ابراهیمی توحیدی میخواد که فکر میکنم که کسی که سفر میره .. خیلی خوب از پسش برمیاد .. کسی که سفر میره و کارش اصلا سفره اوووم اون کنده شده از زمین اون کنده شده از زیبایی ها .. اون رهاست .. مثل یک قایق بی پارو ..

اوکی من قهوه امو میل کنم .. اووم چه بویی داره .. کجاهاا که این قهوه را درست نکردم بالای کوه .. توی جنگل .. دقیقا بالای نقطه ی جزیره چه جنوبش چه خوزستانش .. توی اب و هواهای مختلف .. اگر من تونستم همین یک کار را بکنم میتونم دنیااا را بگردم میتونم سایت خودم را داشته باشم میتونم بهترین هم پایه ی دنیا را کنار داشته باشم که از بودنش هر لحظه خدا را شکر کنم، بهترین وسایل در اختیارم باشن، کتاب هام که دنیااارا به شدتتتتتتتتتتتتتتتتتت و وحشتناکیی به جای ابررر شادتررری تبدیل میکنهه طوری که هر کسی که میخوانه جوری بزرگ بشه جوری روحش رشد کنه که تا … میتونم میتونم میتونم من همین الانمم بهترین خودم هستم همین الانم این خدا به خاطر لحظه لحظه ی وجود من داره شکر میکنه داره تحسین میکنه خودش … من بینظیرممم

من پادشاه خدامم و من با خدام دارم پادشاهی میکنم .. هیچ کسی جلوی من را نمیتونه بگیره یک غولی درونم دارمم که کافی برای من و همراهیش و این ذهن لعنتی را همراه اون کردن که کار من با هدایت های اوست .. هیچ کسی نمیتونه مگر اینکه خودم بخوام با Stop کردنممم عقب گرد بزنم! ( آخه دنیا در هر لحظه در حال رشد همین که استوپ کنی خب جهان داره حرکت میکنه و در نتیجه تویی که داری عقب گرد میزنی )

من لیاقتش را دارم به خوبی که یک زندگی داشته باشم سرتاسر از زیبایی و شادی و رقص و پایکوبی مخصوصا با آهنگ های بندری قدیمی ( خنده ) و یک زندگی سرتاسر از ثروت ثروت ثروت پول پول پول ارامش عشق سعادت خوشبختی احساس خوب .. آره لیاقتش را دارم چون که دارم چون که دارم حتی نیازی به دلیل نداره من اینجامم و این خداییی که امروز و این روزهاا با قرآن خواندن بدست اوردم درک کردمم انقدررر بزرگه و بی انتهاستتتتتتتت اصلااا براش فرقی نداره که یک را با ۱۲تاصفر بذاری جلوش و داشته باشیش مثلا دلار یا یک با ۶تا صفر اما برای من چـــرا .. میدونی بی نهایته این رب این انرژی .. و هر چیز دیگه رابطه ی عاطفی عالی براساس عشق و مودت بدون وابستگی و دل بستگی که هر لحظه اش معجزه است همراهی خداست .. دوستای بینظیر و شاد .. کسب و کارت .. استقلال .. همه چی همه چی .. امااا تکامل میخواد هر مداری تکامل میخواد حالا این هر مداری را در نظر بگیر که هر باوری هر فکری که قراره باور بشه با تکرار هم تکامل خودش را داره ..

زیبایی های این قسمت : خداروشکر

خب راستش الان چند ساعتی میگذره از خط بالایی تا الان ..

از اون موقع تا الان من مدام دارم کامنت های این قسمت را نگاه میکنم و هر باری یک چیزی بهم گفته میشه .. تا همین الانم کلی از خواسته هام را آپدیت کردم

حتی نوشته ی الهه جان بهش هدایت شدم! کاملا هدایتی .. برام نوشته تو از همین الان به خواسته هات رسیدی ..

حسی که من الان دارم اینه که خواسته هام اصلا برام مهم نیستن! نه به این شکلِ نگاه انسانی بلکه میخوام بگم بله بله میدونم که تمام خواسته هام هستن همشون تحقق یافته هستند منتها من باید تکاملم را طی کنم و چیزی که برام مهمه این دنیا نیست آخرته برای من مهمه اما این را هم میدونم که زمانی میتونم اون آخرته را بسازم که این دنیاا بتونم در صلح زندگی کنم و اون رویاهاایی که خدا به دلم انداخته و حتما در ظرف وجودی من دیده به تحقق بپویوندم .. دنیاا را با تمام نعمت هاش تجربه کنم .. همینجا بهشته را تجربه کنم .. میخوام بگم که میدونم همه ی خواسته هام تحقق یافته است اصلا این چیز طبیعی و ساده و پیش پا افتاده است که همه میتونند به خواسته هاشون برسند ولی نگاهِ من این دنیا نیست .. هر چند توی این دنیا دارم زندگی میکنم ..

حس دیگه ای که دارم و دوست دارم بنویسمش اینه که الان که کامنت علی جان را خواندم خیلی خوب درس رهایی را گفته بود اینکه وقتی برات مسئله ای پیش میاد .. مثلا مثل اینجا که میبینی که پله برعکس شده و این داستانا واقعاا یک نگاه و بصیرت و ایمانی میخواد که بیای بگی .. بابا خودش درست میشه و تو انقدر ذهنت را درست تربیت کردی که حتی یک بارم دیگه به این ناخواسته ات توجه نمیکنی و میای میری به چیزهای دیگه توجه میکنی وای خدا .. من توجه ام بر نکات مثبت خوبه .. اما حالا متوجه شدم که این روزهاا مخصوصا داره من را سرند میکنه و میخواد بهم بگم جانم توی این تضادهاای پی در پی ات باید بتونی به خواسته هات توجه کنی .. همینجااهاست که میخواد اعتماد به نفس و عزت نفس من را بارهای باررر بیشتر و بیشتر کنه. تا من را به همون خواسته هایی که خودش از خداشه! تجربه اشون کنم تا با تجربه کردنشون به خواسته ی اصلیم هدف مقدسم: اینکه خودش را بیشتر درک کنم اینکه با تجربه ای اون فرد اون خواسته اون چیز میز .. ظرفم را بزرگتر کنم تا خدااا را بتونم بیشتر درک کنم تا بتونم بیشتر و بزرگتر فکر کنم و تا بیشتر و بزرگتر هم بخواممم و بیشتر و بزرگتر خواستن از خدام باورپذیرتر بشه ..

من باور دارم که وقتی سلیمان دعا کرد واقعا بهش آنی داده شده ..

خب من از خودم میپرسم که این فردم مثل من انسانه بابا بارها سلیمان را پیش خودم در حالی که داشتم تحسینش میکردم توی دلم و زبونم تجسم کردم واقعا احساسش میکردم بهش گفتم تو سلیمان جان عزیزم تو چه فرقی با یک آدم دیگه داری: گفت باور! باورهام و میزان عمیق بودنشون!

گفت من میتونستم جوری خدایم را بهش فکر کنم که میتونه همه چیزهای عالی را یکجا بهم اعطا کنه .. من باور کرده بودم من ایمان داشتم و البته که خودم را هم لایق میدونستم و سزاوارش … خودم را لایق بهترین زندگی بهترین ملک بهترین همسر بهترین فرزند بهترین امکانات بهترین ارتش دنیا بهترین انسان ها ..

رو کردم به پادشاه سلیمان و گفتم: البته قبلش همش داشتم لبخند میزدم و سرمو بالا و پایین میکردم ( راستش داشتم تاییدش میکردم ) گفتمش اووم واقعا این ایمانی که به خدا داری را تحسین میکنم پادشاه

و منممم این ایمان را میخواممم .. میدونم الان ندارمش ولی میتونم داشته باشمش ..

ایمان تو سلیمان جان به خدای درست شگفت انگیز بود ..

گفتم خدا گفته که به هرکسی به میزانی که ظرفیت داره بهش میده، پس تو حتما این همه ظرفیت را میتونستی ببینی ( فرکانسش را میتونستی بفرستی و ثبات داشته باشی )

گفت آره .. و من بازمم تحسینش کردم بازم تحسینش کردم .. این بار رو کردم به خود خدا و گفتم خدااا تو واقعا این بشر را خلق کردی و بهش لطف کردی و هدایتش کردی و این چنین بهش روزی دادی واقعاا این آدم در جای درست و زمان درست واقعاا تحسین میکنم شما را خدا جون به خاطر خلقت بینظیر هدف دار این پادشاه ات.. دمت گرم و در ادامه به خدا گفتم: خدای من تو خودت گفتی توی قرآن هم گفتی که تو خدای پیشینیان و آیندگان هم هستی خدای همه هستی .. طبق قانون ثابتت هر کسی که به هر موفقیتی رسیده حتماااا حتماا تو هم میتونی برسی .. و این هر بار گفتن که آره پسر مگه من چی کم دارم .. اون ادم تونسته منم میتونم .. منمم میخوام منم لایقشمم باباا من چی ندارم که اونا ندارن سیستم عصبی اون فردم مثل منه .. یک کسی ۱۰۰۰سال پیش باور کرده که ثروتمند شدن ساده اس .. خدا برای ثروتمند شدن شما نیازی نداره پوستت در بیاد یا خستگی بکشی و رنج ببری کسی که این را باور کرده الانم کسی این را باور کنه باز هدایت میشه به همین باور ..

کل دنیاا داره بهت انعکاس باورهات را میده ..

حالا که ایجوره تو بیا باورهای قدرتمندی واسه خودت بساز و از این مسیر لذت بیشتری ببر ..

نه اون کاره است که تو را به ثروت میرسونه نه ادمم است که دلیل خوشبختی تو .. هیچ عامل بیرونی در کسب ثروت تو معنا نداره اصلا نه دلیلی هست نه فاکتوری .. هیچی

همه چی اینجاست باورهای تو درون تو باورهای تو ..

اقاا خلاصه ما از سلیمان جان تشکر کردیم و گفتیم حالا حالاها عزیزم باهات کار دارم و مدام میخوام این ایمانت به خدا را به یاد بیارم و برای خودم هم همچین ایمانی بخوام که میتونم داشته باشم همه چیزهای عالی را با هم یکجا: گفت که مخلصیم .. حتمااا این کارو کن چون درستش همینه … ادامه بده واست باورپذیرتر میشه ..

یک چیز دیگه که توی نظرات بهم گفته شد اینه که

باید به جایی برسم که اصلا حتی بیخیال این بشم که بخوام به خودم بگم این اتفاقه به نفع منه و یا به ضرر من!!!

بابااا خودم این اتفاق را جذب کردم! من خالقمم! من توانایی خلق کردن دارم هر شرایطی هم باشه میتونه اون محمد همیشه دیوونه و شاد باشه و بلند بشه و برزی برزی امید حاجیلی را بذارههه و هر کسی که میخوادد باشه را با انرژِی خودش همراه کنه هااااااااااا بیاااااااااااا وسطططططططط

ما بریم یک چیزی میل کنیم و بیایم از ساعت ۸ صبح پای این نظرم و الان ۱۲:۲۵

به این میگن رد کردن این تضادی که توشیممم عینهو کشتی نوح .. هااا بیااا خوشگلا بیان وسط

بفرمایید املت پز مارکویی با خیار چمبر محلی و فلفل دلمه ی مشتی با یک لیوان کوکای مشتی

خداروشکرررر

خب تو ستاره قطبیم نوشتم: پول میخوام …

دقیقا همین الان بعد از اینکه یکم بیخیال تر و رهاتر از همیشه شدم ..

همین الان بهم زنگ زدن و اون پولی که کافه بایست میداد و فکر کرده بودند پرداخت کردند!! امروز متوجه شدند که پرداخت نکردند و شماره کارت گرفتند که واریز کنند!

((( من خالقـــم ولی خوشحالم که یکبارم به این فکر نکردم که پولی هم پیششون دارم چون گفتم میتونم خودم خلق کنم .. میدونم زمان بره و تازه ها متوجه شدم این باور محدود کننده ام را که میگفت من برای خلق پول نیازی به کار فیزیکی دارم در حالی که من، من حیث لایحتسب و هذا من فضل ربی بودن خدا را باور نداشتم .. خلاصه الان خیلی خیلی بهتر شدم و واقعا خلق پول و ثروتمند شدن را توی کسب و کاری خاص یا عاملی بیرونی نمی بینم بلکه توی ایمانم به همین میبینم توی ایمانم باورم به وهابیت خدا به فراوانی نعمت های خدا توی احساس لایق بودنم توی احساس ارزشمندیم توی باورم به اینکه خدا میتونه منو از فرش ببره به عرش خودش .. توی اینکه ثروتمند شدن من از مسیر عشق و علاقه ام میگذره و البته که هر کسب و کاری هم پتانسیل ثروتمند شدن من را داره و این مثلا سفر به دور دنیای من یا نوشتن کتاب و … این چیزا نیست که منو ثروتمند میکنه اصلا و ابدااااا همه این ها وسیله ان برای اینکه خالق بودن خودم را بیشتر کنم و بیشتر به خدای خودم نزدیک بشم کسی که همه چیز و همه کسم هست و اگر چیزی را من الان درک نمیکنم به خاطر این نیست که خدا نفهمه! نه بلکه من متوجه نمیشمم من درک نتونستم کنم این بزرگی خدا را این عظمتش را این که چطور داره کار میکنه .. الانم که زنگ زد دیشب وقتی نوشتم توی ستاره قطبیم همون لحظه قدرتش را به یاد آوردم گفتمش هااا اینااا الکی نیست که دارم توی برگه مینویسمم میخوام میخوام خداا متوجه ای میخوام تو خدایی و من از تو میخوامم و من سپاس گزارتو هستم ( البته اون موقع خیلی مهربون تر باهاش صحبت کردم، الانم که اینجوری دارم میگم چیزی جز صداقت در فرکانسم نیست و البته ردپایی برای خودم که روزی این پیام را ببینم و خنده ام بگیره از این همه سرسختی که داشتم به خودم میگرفتم … اوکی اوکی خدایا شکرت ممنونم آره الان بیشتر باور کردم که من خالق زندگیم هستممم

واقعا چه جمله عالیه… ما خدایی همراهمون داریم ک از همه چیز همه کس بزرگتره..بخاطر همین باور هم هست ک خدا جوابتون رو میده.. بخاطر اینکه هیچ مسئله ای رو بزرگتر از خدا نمیدونی و از هیچ مسئله ای نمیترسی…..

خدای من خدای من چه فایلی! چقدر درس داره

یکی از روزهای بینظیر خدا، میریم شنا میکنیم و عشق میکنیم و صفا میکنیم و توجه میکنیم از زیبایی ها به زیبایی ها توجه میکنیم ..

حالا به مسئله بر میخوریم مسئله اینه که این پله ی ار وی جانمون را درست کنیم .. از اون جایی که باورهای درستی داریم و توی مسیر درست هستیم و توکلمون به خداست هدایت میشیم بازم به آمازون و اونجا هم به اون کلمه و محصولی که لازم داریم خداروشکر استقلال مالی امون اجازه میده که هر چی که میخوایم را بخریم هر چی هر چقدرم باشه از اون جایی که ما لایق بهترین هاا هستیم و خودمون را ارزشمند میدونیم البته خریدمون البته علاوه بر بهترین بودن اون براساس نیازمون هست مثلا یک پله واسه خونه قرار نیست بگیریم به جای پله ی آر وی، اوکی اوکی سفارش میزنیم تا دست های بینظیر خدا که سپاسگزارشون هستیم بیارن .. توی این تایم هم بازم بیکار نمیمونیم و توجه به این که ای بابااااا بازم مسئله و خرابی و از این داستانا که خودمون را بخوایم بندازیم توی حچل نمیکنیم و سعی میکنیم توجه کنیم به اصل: چون اصل را درک کردیم که به هر چی که توجه کنیم همون را وارد زندگیمون میکنیم .. پس میایم به زیبایی ها توجه میکنیم تا همینطور بشه البته من میدونم که استاد و مریم جان که سال هاست به شیوه توحیدی دارند زندگی میکنند خیلی خوب میدونند که فرق بین اصل و فرع چیه که من خیلی نمیدونم و تازه اول راهشم .. استاد فرقش اینه که وقتی نجوایی میاد خیلی خوب میدونه چطور ساکتش کنه و اصلا اجازه نخواد بده که این شیطان ذهن به جوری عمل کنه که انرژی اش را بگیره که استاد تکاملش را طی کرده و یکی از همین دلایل و اهرم هایی که میگم باید تمامم دوره هاا را داشته باشم همینه اصلا، خلاصه اینکه … استاد و مریم جان و مایکی هر کسی میره کاری که دوست داره را انجام میده احتمالا مایکی میره بازی میکنه استاد و مریم هم روی محصولات و فایل ها کار میکنند و لحظه هاا را زندگی میکنند واقعاا .. سفارش میاد و خداروشکر به خاطر آزادی مالی و زمانی و مکانی امون که حالا هم تونستیم این سانتافه جان را بخریم به راحتی با ماشین جان میریم تا دم در استیت پارک سفارشمون را میاریم تشکر میکنیم و احتمالا توی راه از اینکه چقدر با همین خرید ساده به آمازون و بی نهایت آدم دیگه کمک کنیم و خیر برسونیم را مرور میکنیم و میگیم که خدایا شکرت که چقدر خوبه که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاستت واقعا و اینکه چقدر عالیه که این نگاه را داریم خداروشکر .. ادامه میدیم با همین احساس خوبمون که اتفاقات عالی امون را رقم زده و بعد میریم جلوتر .. پله را میاریم خداروشکر .. بازم تیم ورک یکی فیلم میگیره یکی پله را در میاره از کارتن ماشاا.. پدر ایول بهت.. چقدر فوق العاده اید و بعد هم که خداروشکر از داستانِ ارزش ابزار به خوبی واقفیم .. ابزار مناسب را میاریم و شروع میکنیم به درست کردن و بازم تیم ورک .. اول توضیحات داده میشه به مایکی که الان اومده و خلاصه هر کسی کارش را میدونه چیه بعد که توکل میکنیم و میریم که حلش کنیم حالا یا میتونیم خودمون یا …

دیدیم که درست نمیشه ..

از اون جایی که میدونیم و عمیقا باور داریم که خدای درستمون ما را هدایت میکنه و نیازی نیست به خودمون زجر بدیم .. رهاش میکنیم و حالا انقدر استاد این کار شدیم که گیر سه پیچ ندیدم که برای اولین بارم تازه نیست که بهش برخورده باشیم بی نهایت تا مسئله داشتیم و تونستیم به همین شکل ساده و توکل و ایمان به خدایی که بهترین شکل در زمان و مکان مناسب ما را هدایت میکند .. اقا کافیه ما باور کنیم که خدا میتونه خدا میتونه .. ما بریم کنار تا اون همه کارهاا را جلو ببره اون خداست! عشقم اون خداست .. و من بنده!

اون همه جاااااا! و من همینجا!!

اون همه را میبینه!! و من فقط او را!

همون ایمان به غیبِ دیگه .. آیه های اولِ سوره بقره اونم در هر لحظه آقااا .. سخته ولی چه کنیم که با هر سختی هم اسانی هست .. آقاا من ایناا را دارم مینویسمم زمانیه که چند روزه توی یک تضادمم هر بار توی هر روز دارم خواسته هامم را به وضوح میرسم .. انتظاری ندارمم که مثل روزهایی باشم که وصل وصلِ وصل باشم و یکی هستم با خدااا نه من انسانمم الان که دارم مینویسم دقیقا همون حکم کشتی را دارم .. و با توجه به زیبایی های فقط همین فایل دارم از ناخواسته ام که اگر لحظه هایی را نخوام کنترل ذهن کنممم منوووو میخورههه دقیقااااا … الهی که خدا کمکمم کنه .. من با درک امروزم دارم صحبت میکنم . فیلم بازی نمیکنم .. اوکی اوکی خدایا شکرت

بعد استاد و مریم و مایکی میرن دوبااره شنااا میرن شنا میکنند توی آب گرم و سبز و تمییز خداروشکر مریم جانم که فیلم میگیره اتفاقااا عجیب امروز صبح هوای خوزستان پررر از ابر شده صبح که خدا عمری دوباره داد بلند شدم هوااا عالییی بود و گفتمم خدایااا دقیقا همین هواا را میخوامم خنک ترر ولی ۷-۹ درجه خنک تر اونم توی شمال و … این هوای مورد علاقه ی منه جایی که همیشه بارون باشه و هوا ابری اووف .. داشتم همون صبح تجسم میکردم .. یکم روی مبل نشستم که توی حیاط گذاشتیم بعد داشتم طلوع آفتاب را نگاه میکردم خیلی خیلی خیلی قشنگ بود خداروشکر و سپاس گزاری میکردم حس خیلی خوبیه …

همون موقعا اتفاقا داشتم به حرکت ابرهاا توجه میکردم .. و به این تایم لپسه فکر میکردم که چند ساعت بعدش خودم توی این فایل تایم لپس بینظیر از دوربین اوزموی از حرکت ابرها دیدم اتفاقا مریم جان خیلی هم خلاقانه بود چون با حرکت ابرهااا هماهنگش کرده بودی .. آفرین بهت واقعا بهت افتخار میکنم تحسین برانگیزی عزیزم

بعدشم که شوخی های بینظیر استاد جون و مایکی و بلــــه حوله ی ۱۰۰ دلاری

استاد جون واقعا تحسینت میکنم به خاطر اینکه باورهای ثروت آفرین بینظیری و قدرتمندی داری واقعا تحسین برانگیز ( خوشحالم که توی نوشته ام به تحسین هم رسیدم بدون مقاومت تا قبلش نمیتونستم، یه نظرم احساسم بهتر شده خداروشکر )

استاد جون تحسینت میکنم تحسین میکنم ایمانی که به خدا داری

تحسین میکنم یک روزی خواستی و انصافا اصل را درک کردی و از همون وقت دنبال بی چون و چرای فقط و فقط و فقط اصل بودی و از حاشیه زدی .. میدونم شما هم سختی داشتی ولی این آیه را مرور میکردی که هر با هر سختی هم اسانی هست همینجاهاست که شما هم باید خودتون را نشان بدید ایمانتون را نشان بدید به خدا

و من چقدر شما را تحسین میکنم چقدر چقدر چقدر

واقعا از خدا تشکر میکنم خداوند بر سر ما منت نهاد که شما را بهمون داد اونم پارسی زبان .. و چقدر ما خوشبختیم انصافا .. خداروشکر خداروشکر خداروشکر ..

تحسین میکنم به خاطر اعتماد به نفس و عزت نفس بالا و والایی که داری برای همه ارزش و احترام قائلی در صلحی با خودت سبک شخصی خودت را داری ایمان داری مدام دنبال بهتر کردن خودت هستی و چقدر این ساده گرفتن هات بینظیره و درس آوره خدای من خدای من رابطه ات با خدا جون چقدر عالیه من آرزو دارم که رابطه ام با خدای درونم که خدای درون شما هم هست و اینجوری داره شما و این سایت و کل زندگینون و فایل ها و خواسته ها و… همه چیتون را هدایت میکنه ایمان دارید توکل دارید بهش اعتماد بهش دارید .. اقاا منم میخوامم همچین ایمانی را منم میخوامم همچین رابطه ای را منم لایقشمم منم ارزشمندمم رابطه ی شما با خدا بینظیره مهم ترین رابطه ی شماست هر روز هم دارید خداروشکر قوی ترش میکنید عاشقانه تر و پایدارتر خداروشکر .. و چقدر تحسین برانگیز انصافا و مدامم دنبال نشانه هستید و با نشانه ها جلو میرید شما کار خودتون را سمت خودتون را میکنید و میدونید خدا هم کار خودش را میکنه به همین راحتی و سادگی و من چقدر خوشحالم به خاطر شما چقدر خدار اشکر میکنم همون خدای اسمان ها وزمین که ولمم نمیکنه بس میخواد و داره من را ازمایش میکنه .. چقدر این رابطه اتون با مریم جان را تحسین میکنم یک رابطه ی عاشقانه و مقدس و بدون وابستگی و دل بستگی و ذره ای شرک .. آفرین آفرین افرین چقدر تحسین اتون میکنم چقدر منم میخوام که همچین رابطه ای داشته باشم با عزیز دلم، چقدر منم دوست دارم این جوری شاد شاد و رهااا باشممم چقدر میخوام که خدا بهم ایمانی بده که منجر به عمل شدیدتری بشه در من .. بشم ابراهیم بشم محمد بی غم .. خدایا شکرت ..

چقدر رابطه اتون با فرزندتون را تحسین میکنم که مثل دو دوست هستید چقدر ساده گرفتن هاتون را تحسین میکنم چقدر این ایمان ایمان تون را تحسین میکنم خداروشکر

مریم جان چقدر در صلح بودن شما را عشقم تحسین میکنم این پیروی همیشگی شما از اصل را تحسین میکنم، ای همیشه خودتون بودن این که زمین بیاد آسمون بیاد استاد غر بزنه بازم کاری که دوست داری را انجام میدی و فیلمت را میگیری و ادامه میدی و عین خیالت نیست بابااا ادامه میدی دمت گرممم این ایمان و عمل صالح و نترس بودنت را چی بگم خداو کیلییی فقط میتونم تحسین بارونت کنمم اینکه میای طبق سبک شخصی خودت جلو میری برات قضاوت های کسی مهم نیست حتی عزیز دلت حتی همسرت، ادامه میدی چقدر شجاع بودنت را عزیزم تحسین میکنم چقدر ساده بودنت و دیدن زیبایی را توی همین سادگی تحسین میکنم صبوریت را تحسین میکنم شادی هات خنده هات را تحسین میکنم ایمانت را به خدا تحسین میکنم نظافتت را ساده گرفتن هات را تحسین میکنم آشپزی ات را تحسین میکنم سپاس گزارررر بودنت را تحسین میکنم تعریف از زیبایی ها و خوبی ها را تحسین میکنم تحسین کردن هات را تحسین میکنم خدای من تو چقدر خوبی اینکه چندتا کار را میتونی انجام بدی را تحسین میکنم زبان انگلیسی حرف زدنت را خط زیبایی که داری مادر خوبی که هستی را تحسین میکنم .. استقلالت را تحسین میکنم .. به خاطر نعمت هاایی که خدا بهتون داده واقعا تشکر میکنم …

اوکی حالم واقعا بهتر شد با تحسین شماها)) مرسی که هستید

اما بعد از اینکه میرید شنا و کار هم که به خدا سپردید و مطمئن هستید از این هم زمانی هاا

روز بعد خدا را میبینید که خودش واستون دستت بینظیرش را بهترین رااا میفرسته اونمم از کجاااا ؟ ایا از شهری دیگه ایا از ایالتی دیگر …. خیررررررر

خداوند از رگ گردن هم به ما نزدیک تر است

تو بخوانش فقط او هم پاسخش را میدهد به تو : پاسخ مثبت ..

چون تو خدا را بزرگتر از مسئله ات دیدی خدا را هم میبینی.

اوکی) خدا دسته عزیزش که بیش از ۷۵ سالشه را میفرسته کسی که ۴۰ ساله توی این کاره اصلااا بابااا همه چی را خودش درست میکنه .. به راحتی .. و با همین حل شدن بازم ایمانمون به خدا به هدایتش بیشتر و بیشتر میشود .. ای خداااااااااا

خدایا شکرتتت

همسایه را میفرسته!! واو

الهی که بتونم به اندازه ی شما خدا را درک کنم سازوکارش را درک کنم هر چقدر بیشتر اصل را درک کنم و خودم را به اصل بچسبونم میتونم زندگی شیرین تری قطعا داشته باشم به امید خودش

اینو نگفتم! تحسین های مریم جان از دوست بینظیرمون به خاطر غذاهاا تحسین های شگفت انگیز استاد جان به خاطر این غذاااا، خدایااا شکرت تازه این دوست بینظیرمون تشکر میکنه به خاطر اینکه فرصتی استاد و مریم جان داده تا با عشق عشقی که در کارش داشته را با دنیا به اشتراک بذاره واوو خدای من این دوستمون چقدر در خدای خودش حل شده، آفرین آفرین آفرین میایمم آمریکااا روی گل ماه شما را هم میبوسم و دوست داریم که ماا هم از غذای خوشمزه های شما میل کنیم با افتخار واوو خدایاا شکرت، چه غذاهاایی خدای من رولت اسفناج بابااا مگه شیرینی رولته من اولین باره این را میبینم× خدای من چه ذوقی چه شوقی اووف چه نونِ هیولایی انصافا خدایااا شکرتت چه سالاد اولویه ای .. هم این دوست از شما تشکر میکنه هم شما به خاطر این مهربانی و این سلیقه .. خدای من هم شما ایشون را تحسین میکنید هم ایشان همیشه شما را … عجب داستانی واوو .. خدایااا شکرت و چقدر ساده سااده این ظرفا این ساده گرفتن هااا و خدای من .. این سپردن ها .. این که شما استاد الان دارید نتیجه های باورهای خارق العاده ای که ساختید را میبینید .. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت .. میشه میشه همه چیزهای عالی را با هم یکجا داشت میشه میشه میشه ..

و اما صحنه ی آخر که مریم جان دوربین را میبرن بالا … یعنی

ادامه دارد …

خدایی که میگوید اگر زیبایی ها را تصدیق کنی ما هم البته کار را برای شما سهل و آسان میکنیم ۶|۷ لیل

خدایی که میگوید بر ماست که شما را هدایت کنیم ۱۲ لیل

و ربی که خدای آسمان ها و زمین پروردگار عالمیانی که میگوید: و پروردگار تو به زودی به تو چنان عطا کند که تو راضی شوی

و مَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلا | و کیست گفتار راستگوتر از خداست؟

الحمدلله رب العالمین

مرسی که محمد تا اینجا همراه اومدی ..

به نام خدای شادی آفرین ..

خداوند یکتا خدای آسمان ها و زمین خدای یگانه، رب العالمین

سلام میکنم به شما عزیز دلم، بنده ی خدا جون

از اینکه هستی از خدا خیلی ممنونم و سپاس گزارم از اینکه دنیامون را با نوشته هات با نگاه زیبات با ایمانت به خودش با عمل صالح با قدم برداشتن هات زیباتر و قشنگ تر و ثروتمندتر کردی سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم

اصلا خودِ خدا را تحسین میکنم به خاطر خلقت بینظیر شما.

اوکی ))

یادمه پارسال اون موقع که سفرنامه میومد بالا و من نگاه میکردم ولی نه پیوسته .. و همیشه نظرهای شما را میدیدم یک مقاومت شدیدی داشتم برای خواندنشون ..

نمیتونستم بخوانم ته دلم حسادت بود نسبت به شما .. الان که به خود شناسی بیشتری رسیدم میتونم بگم که چه حسی بوده و اینکه چه حسی هم به جای حس قبلی نشسته .. تحسین به جای حسادت … سپاس گزاری به جای ناسپاسی .. توجه به زیبایی هاا به جای توجه به نازیبایی ها ..

میگفتم خدای من چرا نمیتونم کامنت هاشو بخوانم چرا اصلا وقتی اسم این خانم را نگاه میبینم دور میخوامم ازش یک آهن ربای شدید دفع احساس میکنم …

تا الان که خب امروز ۴۲امین روز و از ۴۲امین قسمت برای دور جدیدی هست که دارم این سفرنامه را مرور میکنم و نگاه میکنم و کامنت ارزشمندم را مینویسم و بعد نظرهای بینظیر بچه ها را میخوانم و بازم برای بچه ها نظر میذارم و خلاصه زندگی میکنم .. توی همینجا میخندم اشک میریزم سپاس گزاری میکنم بمباران تحسین میکنم … همین الان قبلش یعنی داشتم نظر مهدی جان را میخواندم و نظرم را نوشتم چه نظری شد واوووو بینظیر و تحسین برانگیز و بعد کمی پایین تر Wow این بار نظر شما را نگاه کردم

ولی الان جالب بود .. وقتی عکس شما را دیدم دوست داشتم بیام بغلتون کنممم به گرمییی به آغوش بکشممم و بوس بارونتون کنم و تا میتونممم تحسین کنم شما را و بی نهایت بار از خدا به خاطر وجود ارزشمند شما سپاس گزاری کنم خلاصه تک تک ویژگی های مثبت و خارق العاده شماا را تحسین کنم و به زبان بلند بهتون بگمم در حالی که چشم تو چشم دارم نگاهتون میکنم و لبخند میزنمم

همیننن الانممم این حس را دارم ..

و دیدم و دیدمم آره آره سپاس گزاری و کانون توجه من که این چند ماهه که متعهد هستم هر بار یک قسمت را نگاه کنم از سریال زندگی در بهشت اومدم اینجا و قبلش همینطور و بعدشم خدا میدونه .. خلاصه آره آره دقیقاا دقیقااا سپاس گزارییییییییی سپاس گزاری تو را از فرش به عرش میبره ..

و من باید ادامه بدم ..

خیلی خوشحالمم که میتونم شما را ببینم و این چنین احساسی را نسبت بهتون داشته باشم که هرگزز که چه عرض کنم حتی خواببشمم نمیتونستم ببینم که میتونم این چنین شما را با خودم یکی ببینم

چون من با خدای خودم یکی شدم ..

خب برم یک قهوه بزنم و بیام کامنت ها را بخوانم و ادامه بدم ..

دوست دارم صداتونو بشنوم ..

دوست دارم ببینم شما را ..

شما بینظیری

دوست دارم)))

به نام خدا

موضوع انشاء: درسِ رهــایی

نویسنده: علی ابراهیمی

” خیلی برام جالب بود که زمانی که استاد به این مسئله برخورد اول یکم تلاش کرد که حلش کنه و اون رو تا یه مرحله‌ای پیش برد که خب پله رو نصب کرده بود اما پله برعکس کار می‌کرد یعنی در که باز می‌شد پله بسته می‌شد و این موقع همون موقع بود که استاد تصمیم گرفت به بیخیال پله بشه و به خداوند اجازه بده که خودش استاد رو هدایت کنه. استاد تو این فاصله دیگه اصلا به پله فکر نکرد و تمام تمرکزش رو گذاشت روی نکات مثبت و سعی کرد همونجا از تمام فضا لذت ببره. با این کار و رها کردن پله خداوند یکی از دستانش رو که اون مکانیک حرفه‌ای بود فرستاد و این مسئله به شکل خیلی راحتی حل شد و استاد هم در طول این مسیر فقط لذت برد.

خیلی مهمه که ما زمانی که به یک مسئله بر می‌خوریم اولا ایمان داشته باشیم که راه حل اون مسئله بسیار بسیار ساده است و همچنین ایمان داشته باشیم که خداوند خودش ما را هدایت میکنه به مسیر‌هایی که کمک می‌کنه ما اون مسئله را به راحت‌ترین شکل حل کنیم. و اگر دیدیم مسئله‌ای حل نمی‌شود بدونیم که باید برای مدتی رهاش کنیم و فقط تمرکزمون را بذاریم روی زیبایی‌ها و اون موقع هست که خداوند ما را هدایت می‌کنه به بهترین مسیر برای حل اون مسئله. ”

عاشقتممم

ممنونم هستم علی جان

به خاطر وجود ارزشمندت از خدا سپاس گزارم

و اینکه به راستی چقدر بهت افتخار میکنه انصافا

الهی که همیشه شاد و خندان و متصل باشی.