دیدگاه زیبا و تأثیرگزار احسان عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
این قسمت فوق العاده بود و درسهای بزرگی از تمام باورهای اساسی داشت که با زبان تصاویر، نحوهی طبیعی زندگی کردن رو به ما آموزش داد. همان زندگیای که نعمتها و برکتها به صورت بدیهی و خود به خود وارد زندگی آدم میشود و مثل باران بر زندگی میبارد .
این قسمت، نمود عینی آموزشهایی بود که در دوره روانشناسی ثروت ۳ دارم میآموزم و من بخشی از اون درسها رو لیست میکنم:
۱. مشکلات عامل اصلی پیشرفت ما هستند (هرگز نترسیم و وارد چالش حل مشکلات بشیم و خودمونو از مشکلات بزرگتر ببینیم)
۲. ایمان به ربّی داشته باشیم که مارو خلق کرده ( باید پارو نزد وا داد، باید دل رو به دریا داد). ایمان به اینکه هدایتمون میکنه به مسیر های بهتر. (ای کسی که تمام قدرت ها در دست توست، ای کسی که تمام آگاهی ها رو داری، من را کمک کن وهدایت کن به خواسته هام)
۳. -قانون احساس خوب اتفاقات خوب رو کاملا رعایت میکنم.
۴. ایمان به فراوانی :
- خداوند بر خودش رحمت به بندهی متوکل رو واجب دانسته و مکتوب کرده است.
- خداوند بی نهایت دست داره برای رساندن من به مسیر راحت تر در راستای خواسته هام.
- بینهایت مشتری وجود داره تا از تو خرید کنند و یا به تو کمک کنند
۵. احساس لیاقت :
آنقدر درونت پر هست و خودت رو لایق نعمت های خدا میدونی و خودت رو وارد نظام الهی میکنی که متوجه میشی بر بالای تمام نظامش میزان لیاقت رو قرار داده و تو فقط کافیه ظرفت رو برای هدایت و نعمت، رحمت، آمرزش و … بزرگتر کنی.
۶. قانون توجه:
دوباره صبح از خواب بیدار میشی و میری دنبال حل مشکل با ایمانی که میدونی هدایتت میکنه و جلسه دهم روانشناسی ثروت 3 رو تو ذهنت مرور میکنی که دوباره آگاهی ها رو به زبان دیگه تو ذهنت میسازه.
قرآن افراد عمل کننده به آگاهیهای دوره روانشناسی ثروت ۳ رو، به زبان هزار و چهارصد سال پیش، دارندگان علم و حکمت (راسخون فیالعلم) مینامه.
درود بر تو استاد عزیز که، چراغی رو در ذهن ما روشن میکنی و اگر ما تو فضاش باشیم این نور رو تا اخر عمر تو دستامون میگیریم، تو جاده آسفالت مستقیمی که هدایتمون میکنه آروم و زیبا و با لذت سپاس گزار تمام نعمتهاش میشیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۲215MB14 دقیقه
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
من هر روز سعی میکنم که در طول شبانه روز وقتی توخونه هستم ویا تومسیر بیرون تو تاکسی و یا پیاده روی چندتا از فایلهای صوتی 12 قدم رو گوش کنم، وگاهی شده 24 ساعت یا حتی چند روز فقط یک فایل از یک جلسه از یک قدم رو بارها وبارها گوش کردم، چون خیلی خیلی حالم رو خوب نگه میداشت، چون با تمام وجود حس میکنم مثلا همین یک جلسه داره دست میذاره الان رو نقطه ضعفهای من و در مقابلش داره بهم راهکار میده…
خدارو صدهزار مرتبه شکر که دوره 12 قدم جوری طرح ریزی شده که تو هر جلسه شما استاد عزیزم انقدر به موضوعات مختلف اشاره کردید و توش راهکار ارائه دادید که وقتی کسی 12 قدم رو درست کار کنه وبیارتش توی عمل، بدون شک می تونم قسم بخورم که به راحتی از پس حل مسائل زندگیش برمیاد و سوال بی جوابی توی هیچ حیطه ای توی ذهنش باقی نمی مونه….
از تغییر شخصیت گرفته، تا روابط، تا سلامتی، تا کسب وکار، تا معنوییت….خودشناسی ،خداشناسی، دیگر شناسی، جهان شناسی همه وهمه چیز رو این 12 قدم بی نظیر پوشش داده…
ولی مطلب مهمی که این وسط هست استمرار داشتن ومداومت به دیدن وگوش کردن فایلها وکامنت گذاشتن هست،چون این کارها باعث میشه کانون توجه ما روی خودمون باشه، یعنی روی افکار وگفتار و رفتارمون….
من بارها شده تواین 3و4 سالیکه تو برنامه هستم
فک کردم اوکی منکه قانون رو بلدم حتی اگر از سایت و کارکردن 12 قدم یه کم فاصله بگیرم اتفاق خاصی نمی افته…
اماااااا واقعا اتفاق خاصی میفته دوستان، شاید تجربه کرده باشید، وقتی از سایت واز این اگاهیها فاصله میگیرم، توی وجودمون خلاء ایجاد میشه کم کم و دقیقا هم به صورت کم کم ونه یکباره اون خلع رو همون باورها واگاهیهای ناقص ونادرست گذشته میاد پر میکنه…چطوری؟؟؟؟
مثلا یه کسی یه حرفی میزنه که ناخوشایند هست برامون، وقتی داریم رو خودمون کار می کنیم اینطوری هست که دارای درک متقابل هستیم مثلا می گیم حتما طرف مشکلی داشته ، یا حوصله نداشته، یا روز بدی رو تجربه کرده، یا شاید اصلا منظورش به من نبوده، یا حتی اگر بوده چشم پوشی می کنیم سکوت می کنیم، ودنبال این هستیم که چه چیز در درون خودمون رو تغییر بدیم که یا اصلا یا چیکار کنیم که این دست آدمها وموقعییت هارو کمتر تجربه کنیم!!
اماااا وقتی از اگاهی های این سایت و برنامه دور میشیم، برمیگردیم به تنظیمات کارخونه انگار!!!
میشیم همون آدم قبلی، کم صبر وتحمل، بی اعصاب وبی حوصله، که همه چیز رو به خودمون میگیریم،دنبال تلافی میریم تا جواب طرفو ندیم اروم نمیشیم، یا اینکه انقدر اون موضوع توی ذهنمون به گفتگوی ذهنی تبدیل میشه که دچار احساسات وافکار بدی میشیم و یه وقت می بینیم ساعتهاست داریم از درون حرص میخوریم…
دقیقا اینطوری اتفاق میفته که برمیگردیم ومیشیم مثل ادمهای عادی…
افکار ورفتار وگفتارمون کم کم میشه مثل قبل دوران نادانی وجهالتمون….
امروزداشتم قدم 8 جلسه ی 5 رو گوش میدادم که چطور وقتی مسئله ای برامون پیش میاد نخوایم که زور بزنیم تا تغییرش بدیم ویا کاری کنیم سریع اوضاع درست بشه، بلکه بذاریم بهش زمان بخوره، مثل مشکلات توی روابط…
یا سلامتی یا کار…..وحتی تو برقراری رابطه با خداوند…
استاد جانم شما همیشه میگید که وقتی تضادی پیش میاد که نمی تونید فعلا براش کاری انجام بدید، برید سراغ یه حرف دیگه یه کار دیگه یه مکان دیگه…..
وسعی کنید تمرکزتون رو بذارید روی دیدن زیبایی ها وخودتون رو با مسائل وشرایط مثبتی همسو کنید…
مثل داستان تعویض پله ی آروی تواین فایل…
چقدر چندبار بگم تو فایلاهای سفر به دور امریکا وسریال زندگی در بهشت دیدم که شما با یه چالشی روبرو شدید یه کم سعی کردید درستش کنید درست نشده رهاش کردید پاشدید رفتید سراغ گذاشتن تمرکزتون روی دیدن زیبایها و تفریح و خرید و….
شما جزء معدود کسانی هستید که حرف و عملتون یکی هست، هرچیزی رو که تو دوره هاتون آموزش دادید یا آموزش میدید، اونو با تک تک سلولهاتون توی زندگی شخصیتون بهش عمل کردید…
سریال سفر به دور امریکا وسریال زندگی در بهشت، یه مهر تاییدی هست روی اینکه شما چطور اونچه رو که آموزش میدید باهاش دارید زندگی می کنید…
پله آروی رو وصل کردید برعکس باز وبسته میشد، رهاش کردید رفتید سراغ کارای دیگه سراغ عوض حال وهواتون وتمرکز گذاشتید رو تفریح وعشق وحالتون..
از اینور دستان خداوند رسید و به وقتش پله آروی درست شد….
خیلی سخته توی روبرویی با تضاد یا مشکل یا مسئله ای ، آدم عجولی که همیشه با بی صبری میخواسته به خواسته اش برسه، همیشه گفته باید الان تمومش کنم، باید الان تکلیفم مشخص بشه، باید الان همه چیز خوب بشه و….کلا سخته برای ادمیکه رها کردن رو بلد نیست، اینجور موقعه ها رها کن و بی خیال شدن…
سخته که بخواد بگه حالا این موضوع این ادم این شرایط این مشکل رو ول کنم، بچسبم به کارای دیگه ی زندگیم، برم فکر وتوجه ام رو بذارم روی دیدن وتوجه به مثبت ها وزیبایی ها داشته، تا این مشکل هم حل بشه در زمان ومکان وشرایط درست….
اصلا بزرگترین دلیل موفقییت شما از نظر من همینه، اینکه یاد گرفتید نجنگید ورها کنید،واجازه بدید رود زندگی جریان خودش رو داشته باشه…
من بهش میگم ایمان وتقوا، یعنی اینکه وقتی مشکلی پیش بیاد بگی خیری درش هست،حتما باید درسهای زیادی بیاموزم، پس سعی نمی کنم با دندون وزور این گره رو باز کنم اجازه میدم با دل صبر، باز بشه ….
خدارو شکر خیلی تو این قضیه بهتر شدم، تو صبور ری کردن رو میگم ، صبوری به جای تحمل…
یه چیزی که با تمام وجودم تو شرایط بد وتضادی که پیش میاد میگم واروم میشم اینه که اینم تموم میشه اینم درست میشه مگه تا الان درست نشده، خصوصا وقتی سهم ونقش خودم رو تا جایی که میشده درست انجام داده بودم…
میگم خب باقیش سهم من نیست قرار ادمها واتفاقات وموقعییت هایی پیش بیاد که این اوضاع طبق برنامه ریز جهان هستی انجام بشه…
هیچ ادعایی ندارم که بگم من در اکثر موارد اینجوری هستم ولی خیلی بهتر شدم…
من یه وقتایی که با مسائل بزرگی برخورد می کنم سعی می کنم دیدم رو بهش عوض کنم وبه عنوان چشم سوم به قضیه نگاه کنم واز خودم همش سوال می کنم چرا میخوای سریع درستش کنی؟ از قضاوت چه کسی میترسی؟ دنبال تایید چه کسی هستی؟ میخوای چیو به کی ثابت کنی که انقدر بال بال میزنی، زور میزنی تقلا می کنی؟
وقتی این سوالات رو از خودم میپرسم و جواب رو اتفاقا میدونم وبه خودم ج میدم،می بینم اصلا موضوع حاد وخاصی وجود نداره، که بخوام بابتش حالا حرص بخورم ونگران باشم و ذهنم رو ساعتها درگیرش کنم…
واتفاقا وقتی به این درجه میرسم یا تضاد حل میشه یا به شکی خاص تغییر میکنه که باز در نهایت انگار اتفاق خاصی نیفتاده واین هم جز روند زندگی من یا بقیه بوده که باید باشه..
استاد جان من این جمله ی شمارو خیلی دوست دارم وهمیشه با خودم تکرار میکنم واتفاقا حالم خوب میشه…
اینکه به کسی یا چیزی در بیرون از خودتون یا در جهان کاری نداشته باشید، بیماری باید باشه ادم بد باید باشه مرگ باید باشه زشتی باید باشه،و …..این جهان به طور کلی تشکیل شده از بد وخوب، زشت وزیبا، شب و روز، گرم وسرد….
پس با چی باید بجنگم؟ چرا باید بجنگم؟ اجازه بدم جهان مسیر خودش رو بره…
من هستم که باید توی مسیر درست خودم باشم و وقتی دارم روی خودم کار می کنم وحسم خوبه دیگه هرچی پیش بیاد خیره….
خدا روصدهزار مرتبه شکر به خاطر این آگاهیها…
استاد مهربونم بی نهایت ازتون سپاسگزارم که چراغی بودید وهستید در دل تاریکی های زندگیمون