سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۲ - صفحه 32 (به ترتیب امتیاز)

436 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا براتی گفته:
    مدت عضویت: 2556 روز

    به نام خدا

    سلام عزیزای دلم

    _بازهم یه مسئله ی دیگه،

    _بازهم انجام دادن سهم خود

    _از خداوند هدایت خواستن،

    -ولذت بردن از بقیه ی لحظه ها،..

    پاسخ خداوند به این ایمان و درخواست:

    ۱.هدایت کردن اون خانم بامحبت به سمت شما،

    ۲.درست کردن غذای شیک وعالی برای شما

    ۳.هدایت شدن به سمت ،آبتنی کردن،در دریاچه ی زیبا و تمیز وسبز

    ۴.هدایت کردنه، دوباره ی،یک بنده ی خوب خدا، یک مکانیک حرفه ای برای درست کردن مسئله شما،به راحتی.

    خدایا چقدر زیبا،شما حتی از مسائلتون هم میتونید یک داستان زیبا خلق کنید،اصلا اتفاقات رو طوری خلق میکنید که ،به زیبایی ختم میشه،به معجزه،

    شما خیلی خوب از پس کنترل ذهنتون بر اومدید،

    شما برای خوشبختی کار سختی نمیکنید،فقط زندگی رو تماما زندگی میکنید و خوشبختی،پاداش شماست به این مهارت.

    خدایا تکرار این موردها برای من حاویه یک پیام بزرگ هست،که زهرا دنیا در دستان پر قدرت خداوند هست و خدایی که دوستت داره و از تو میخواد که فقط بندگی کنی و لذت ببری و ایمان داشته باشی که خداوند نزدیک است و اجابت میکند ،درخواست های تورا.

    خدایا سپاسگذارتم،خانم شایسته ی عزیز از شما و استاد عزیزهم سپاسگذارم که اینقدر این تجربه هاتون رو عاشقونه در اختیار ما میزارید.

    دوستان خوبم سفره ای پهن شده ،پر از برکت ونعمت و ثروت،پر از آگاهی و حقیقت،انشالله بتونیم استفاده کنیم و به سعادت و خوشبختی بیشتری برسیم،

    شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مهران دوستی گفته:
    مدت عضویت: 2230 روز

    سلام به همه همراهان دوست داشتنی این سفر زیبا…

    دو تا موضوع تو این فایل خیلی توجه منو به خودش جلب کرد و جریان ایمان و اعتماد واقعی به خداوند رحیم و هدایتگر رو در متن زندگی استاد به من نشون داد :

    ۱.منِ گذشته در مواجهه با مسائل و تضادهای زندگی دو نوع رفتار از خودم بروز میدادم.یک اینکه از تصور لاینحل بودن اون موضوع اصلا بهش ورود نمیکردم و سعی میکردم صورت مساله رو پاک کنم و یا اینکه خودِ بدون توکلم رو بقدری درگیر موضوع میکردم و تو ذهنم نگهش میداشتم که جدا از نتیجه، عصبی و مضطرب بودم و در واقع حسم بد میشد.در این سفر زیبا آموختم که اولاً عبور از همه تضادها در صورت توکل واقعی به هدایتگر مطلق به آسانی ممکنه و دوماً با نچسبیدن به نتیجه و صبور بودن میشه در سختترین مسائل هم ناامید نشد و حس خوب رو حفظ کرد.

    ۲.برام جالب بود که بعد از اومدن اون دوست مکانیک و حل تضاد بوجود اومده، استاد با وجود اینکه در ظاهر سپاسگزار اون فرد و در باطن شاکر فرستنده اون فرد بودن اما هیچ علامتی از تعجب و جا خوردن از این همزمانی غیر معمول تو رفتارشون دیده نمیشد!آخه تو یه استیت پارکی یه آدم اینکاره ای صاااف تو همون لحظه صحنه رو ببینه و جلو بیاد و مشکل رو حل کنه، از نظر ذهن ما خیلی عجیبه.اما در واقع موضوع اینه که دریافت هدایتهای الهی به قدری در تمام لحظات زندگی استاد رسوخ کرده و کوچک و بزرگ تصمیماتشون رو تحت کنترل گرفته که مثل نفس کشیدن، مثل طلوع خورشید، مثل خیس شدن زمین بعد از بارون براشون قابل انتظار و طبیعیه و این همون ایمان واقعی به خداونده…

    امیدوارم خودم و همه اعضای این خانواده صمیمی بتونیم در عمل و نه فقط در حرف، سررشته تمام لحظات زندگیمون رو با ایمان به حصول بهترین نتیجه ممکن به دست الله بسپاریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2850 روز

    سلام..به عزیزان…

    بقول عباسمنش من چی بگم آخه…..

    به فایل بگم توجه نکردن به ناخواسته ها رسیدن به خواسته،بجای کوچک کردن خواسته ات باورت روبزرگ کن،بگم مدارصحیح وبالا،بگم عزت نفس،بگم جهان توحیدی ازباورتوحیدی،بگم گروه تحقیقاتی یا معجزاتی، استاد توبگو من چی بگم خودت که خوب میگی

    بگم فراوانی.بگم ثروت.بگم روابط زیبا.بگم خونسردی.بگم رهایی.یابگم کوتاه نیومدن.بگم سکندری خوردن مانند گیرکردن پیراهنت به جایی که پیام خداوند اززبان اون بهت چیزی رو نشون بده که میبینم زیر ماشین گیرکرده به جدول وخراب شدن پلهAR V اما دردلش یه عالمه آگاهی، برکت، پیغام،ایمان،وگفتگودارد……وقتی ادامه میدی و رهایی خداوند برات غذا میرسونه…

    میگه بنده عزیزم اینجوری هم برو عشق وحال کن زیبایی های بیشتری رو ببین بقول استاد به مشکل نچسب بلکه به راه حل بچسب هرمسئله ای که داری فقط شروع کن تو دگه بذار من بقیه شو برات میارم…..خودم من چندها مسئله بزرگ درزندگیم دارم امایکیش خیلی ازهمه مهمتره بلکه بادیدن هدایت شدن استاد بااون مرد تعمیرکار حرفه ای بلکه باورهای مارا دراسکیل بزرگ عالی میکنه که خداوند دستانش را در زندگی میفرسته فقط کافیه ایمان داشته باشیم…..

    چقدر ایمانم تقویت شد…..

    باورهام احساس گلوله برفی روداره به خودش میگیره باجلورفتن داره بزرگتر میشه…..

    خدایا شکرت که چقدر داریم درمعجزات زندگی مهارت کسب میکنیم…..

    کی باورش میشه حتی معجزات هم مهارت پذیری داره

    براستی که این فایل ها قیمت نداره….

    یه اتفاق بظاهر کوچک اما زنگ هایی در گوش هزار آدم درجاهای مختلف به صدا درمیاره

    من امروز بیشتر درک کردم که حتی اجسام بی جان هم دارن بامن حرف میزنن مثلAR Vبهم گفت حتی بازور زدن های زیاد نمیتونی مانند قدرت رهایی،احساس خوب و ایمان رو داشته باشی پس هیچ زمان به خودت فشارنیار خداونذ بهترین استاد وبهترین دوست توئه که حتی از والدینت هم بهتربرات خدمت میکنه…

    به استنادحرف استاد هروقت میگم خدایا من زبانم قاصره ازنوشتن کامنت خداوند میگه من میگم توبنویس و همینجور باهربار نوشتن درسهای قویتری بهت میگم….

    ممنون استاد انیشتین ایرانی که دنبال موفقیت نیستی بلکه دنبال باارزش بودنی….

    دوستتون دارم……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    Im enough گفته:
    مدت عضویت: 3974 روز

    سلام استاد عزیز ممنونم ازت مریم شایسته خواهر گلم که اینقدر قوانین رو داری بصورت عملی واقعی به‌ما نشون میدی همیشه از استاد تو فایلها میشنیدم که میگفت نچسبین رها کنین بزارین جریان زندگی خودش کارا رو براتون انجام‌بده امروز یکی از بررگترین پاشنه آشیل هام فهمیدم اگر اتفاق مشابه ای مثل اتفاق پله آر وی واسه من میوفتاد به اسم تلاش پشتکار سماجت من میچسبیدم برای حل اون مساله در نتیجه اظطراب بیشتر وسواس بیشتر احساس بدتر اتفاق بدتر و آخرشم مساله حل که نمیشد هیچی بدتر میشد عزت نفسم پایین تر میومد امروز واقعا فهمیدم که وقتی استاد میگه نچسبین رها کنین لذت ببرین کارا خودش انجام میشه رو فهمیدم چون پاشنه آشیلم بود میگفتم با خودم وای استاد چرا بیخیال شدی باید کار رو تموم کنی چه بیخیاله رفته غذا بخوره تازه بعدش رفته شنا کنه???الان میفهمم چطور احساس خوب گیر ندادن باعث شد فقط چند ساعت بعد به آسونترین شیوه با کمترین تلاش فیزیکی مشکل حل شه الان مطمئنم اگه خودتون اصرار میکردین به تعمیرش خودتون دچار زحمت اظطراب میکردین قطعا درست نمیشد چون هزاران مثال تو زندگیم مشابه اینو دارم خدایا شکرت که اینقدر واضح بهم نشون میدی کاملا احساس میکنم که مدارم رفته بالاتر چیزهایی رو میبینم که قبلا انگار کور بودم نمیدیدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    حمید جاوید گفته:
    مدت عضویت: 3284 روز

    با سلام

    اغا بازم هدایت خداوند (:

    مهم تر ازون درک بهتریه که مثالشو استاد قبلا زد و من الان یادم اومد

    موقع درس خوندش تو دانشگاه و تو ی فایلی که داشت از عجول نبودن برای اینکه تند و تند پرونده دانشگاه رو ببنده این جمله رو گفت که من به مغزم این اجازه رو میدم که مثل اسفنج به مرور همه چیز رو جذب کنه

    یعنی ایکنه بخوام به زور بگم ن من باید تند و تند پروندشو تو فلان مدت ببندم موضوعیت نداره

    اصلا این قانون رهایی رو این روزا دارم بهتر درک میکنم. اینکه هدف مشخص میشه و اجازه میدی خداوند تورو هدایت کنه.

    قانون رهایی در کنار مرور باور به اینکه ما هستیم که با افکارمون و باورهامون زندگیمون رو میسازیم باعث میشه بدونیم 100 درصد وقتی احساسمون رو خوب نگه داریم و رها باشیم به سمت اهدافی ک داریم هدایت میشیم.

    حالا هربار با استفاده از این قانون تو کوچیکترین خواسته هامون باعث میشیم فوندانسیون این باور در ما محکم شکل بگیره و برای خواسته های بزرگتر ازش استفاده کنیم و بعد دیگه این فرمول تو ما نهادینه میشه و همش میخوایم از لحظه لذت ببریم و دیگه نگران نیستیم که چطور، کی و از کجا…………

    لذت بردم از دیدن قانون و کارکردش در عمل

    مرسی خانم شایسته عزیز (:

    شاد باشید (:

    خداوند برای من کافی ست (:

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3480 روز

    خانم شایسته اینو به استاد بگویید :

    سید عزیز ، بینهایت از شما ممنون وسپاسگزارم که اجازه دادید از زندگی شخصیتان برای ما فیلم تهیه شود . به خداوند قسم ؛ هر قسمت از این سفرنامه “یک دوره کامل ” است

    استاد ؛ سید حسین عباسمنش ؛ از اینکه این دانشگاه را افتتاح کردی وجون وزندگی مرا نجات دادی ؛ از نوک شصت پا تا فرق سر ؛ می بوسمت ؛

    شما هم اینچنین مریم عزیز ؛ از شصت پا ؛ تا فرق سر ؛ به خاطر این همه عشق وارادت به این خانواده ؛ می بوسمت خواهر . آفرین مریم > کاری کردی کارستان .

    واقعا جمله ای وکلامی پیدا نمیکنم که به خاطر این همه آگاهی که نصیب من میشه ؛ تقدیمتان کنم . فقط میگویم خدایا سپاسگزااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سارا ذاکرمنش گفته:
    مدت عضویت: 3099 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربون

    استاد من همیشه فکر میکردم برای رسیدن به خواسته ها باید راه سختی رو طی کنم و ذهن من پراز افکار و باورهای نادرست بود ،من فهمیدم که اگه بتونم ذهنم رو کنترل کنم که همون ایمانه و رها کنم و احساس خوبی در هر لحظه از زندگیم داشته باشم و بزارم خداوند با دستاش کارها رو انجام بده و وابسته به هیچ دستی هم نباشم و به معنای واقعی توکل کنم بهش همه چی همون جوری که من دوست دارم یا حتی بهتر از اون برام اتفاق می افته واقعا از خداوند مهربان میخوام که کمکم کنه تا ذهنم رو کنترل کنم و اجازه ندم شیطان با حرفاش منو نا امید کنه ،برای شما و همه ی دوستان آرزوی موفقیت می کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ندا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2304 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و مایک عزیز.

    باز هم برای انتخاب موزیک های زیبایی که روی فیلم ها قرار میدین جا داره تشکر ویژه از خانم شایسته دوست داشتنی کنم.. واقعا لذت میبرم.. فیلم برداری فوق العاده زیبا مخصوصا اون جایی که تصویر تند شده بود و حرکت ابر ها و افراد رو نشون میداد. خیلی زیبا بود.. ???

    و دیگه مواقعی که خدا وارد میشه.. اشک از چشمان آدم جاری میشه. چقدر خوبه که شما هستین.. ممنون برای این فیلم ها.

    میخواستم از تجربیات شخصی خودم هم بگم.. من خیلی آدم شهودی هستم.. همیشه از قلبم تبعیت کردم.. در واقع الان فهمیدم که این ها هدایت هایی از سمت خدا بوده..و خیلی وقتها در خواب و بیداری صدا ها و یا تصاویری میبینم که بعدن میفهمم دقیقا درست بودن.. و ایمان بهش پیدا کردم.. چند وقت پیش یه خواسته ای داشتم.. که وقتی برای خودم تکرار میکردم من به فلان خواسته میرسم و تجسم میکردم.. خیلی جالبه .. دقیقا افکار منفی مثل یک پرده میومد بین من و خواسته ام قرار میگرفت و وقتی دوباره محکم تر خواسته ام تکرار میکردم اون پرده کنار میرفت.. تجربه خیلی جالبی بود برام..

    ممنون از خانواده بزرگ عباس منش عزیز که مطالب همگی آموزنده و زیبا هستن..

    خدایا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    ارسلان افراسیابی گفته:
    مدت عضویت: 2207 روز

    درود بی پایان و زندگیتون سر شار از نگاه خدا

    اجازه بدید قبل از توضیح داستانم دلیل نوشتن این کامنت رو بگم از کجا استارت خورد،از قسمتی که در فیلم با:::: از جمله (رفتیم برای نصبش به صورت هدایتی) و تا اونجا که سپرده شد به خدا تا دستان خدا اومد به کمک

    خوب حالا ماجرای من::::ما چندتا دوست بودیم و هستیم که به لطف خدا اکثر دوستانم میلیاردر شدن البته کاملا از راه درست و فقط موندم من ،یعنی من همون آقایی که بودم مونده بودم ??? چون یکم اشتباه کردم و از اونا تو پول عقب موندم ولی دوستمون سر جایش هست یا بهتر بگم رفاقتمون

    خوب چه ربطی به موضوع داره الان میگم

    من مدتی هست فقط بدیها رو میبینم اخبار گوش میدم یا گوش میکردم و اصطلاحا بحث های صد من یه غاز فلسفی و همش راجب گرفتاری و چی میشه انجام میدادم که تهش هیچی نیست و دوباره فردا خورشید طلوع میکنم بدونی که این حرفها ذره ای تغییر ایجاد کنه ضمنا من عمران خوندم و الان در طراحی سنتی فعالیت دارمخلاصه بعد از مدتی حدود ۷ بار این قسمت سفر نامه رو نگاه کردم ,یهو حرفه ای در ذهنم زده شد و گفتم پسسسسسسسرررررر پس خدا کجای زندگیته؟؟؟؟فقط اینکه زبونی بگی خداپرستی که اعتقاد و اطمینان به خدا رو به همراه نداره، پس من ظاهراً به خدا اعتقاد دارم و به جای توکل به دستان خدا به دستان خودم فقط نگاه میکنم ،جونم براتون بگه اقا من حدود ۱ تومن تو کارتم داشتم ،رفتم دخترای پسر عموم رو برداشتم و همراه دخترم رفتیم گرونترین شهر بازی شهر و گفتم هر چی دوست دارید و هر تعداد بازی می‌خوابید انجام بدید امروز مهمون خداییم هممون و خودم هم می‌خوام بازی کنم که حدود ۶۰۰ تومن با شام و پاستیل و بازی هزینه شد البته یکم ترس اومد سراغم???? که سریع به خودم نهیب زدم خدا هست و ببین چقدر لذت بردیم و خنده و شادی بچه ها چققققققدر لذت بخش بود و البته خودم هم بازی کردم حسابی،چقققققققققدر خوش گذشت الاهی شکر هزاران بار شکرحس خویش تقسیم با شما عزیزان-

    اما معجزه با یه تلفن از راه رسید،الان دارم می‌نویسم یکم بغزم گرفته که چقدر الکی عمرم رو با ندیدن خدا حروم کردم

    خلاصه بچه ها میخواستن منو ببینن و بعدش علت غیبت های متعدد منو جویا شدن که از توضیح واضحات می‌پرهیزند و فقط نتیجه رو میگم الان ۵۰ میلیون تو حسابم موجوده که برای شروع به نظر خودم عالیه

    ایشالا زندگیمون پر از نگاه خدا باشه که البته هست و به ما آرامشی ورای درک همگان عنایت کنه

    تازه بازم تو راهه و خبرهای خوب بعدی رو هم میگم

    شاد و خوشحال و پاینده باشید و این قسمت رو از نصب پله و کارنکردنش تا دستان خدا رو باز ببینیییید

    دوستون داررررررررررررررررم و خواستم بگم خودم یکم شوکه هستم اینقدر زود اینقدر سریع و فقط و فقط با توکل و رها کردن میشه به خواسته‌های دلمون برسیم ،من حدود دویست کتاب موفقیت خونده بودم که به جای مثبت شدن بدتر منفی شدم و گفتم دروغه ولی فقط و فقط این نشون کافی بود که دوباره امیدوار بشم چون همه میگم که کار کنیم تا بشود و استاد از چگونه ها صحبت میکنه، البته چند روز قبل که داشتم همه کتابام رو کارتون میکردم که ببخشم گفتم همتون دروغه شیرینی بودید ولی خدایا یه نشونه به من بده که بعد از دوماه اومدم سایت رو نگاه کردم که نتیجه این کامنت شد ، ایشالا کتابها به دست هر کس میرسه بلاش خیر باشه چون خلع اونا برای من خیر بود ،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: