سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۳

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مهتا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

وقتی سفرنامه رو می بینم‌، به یاد کلمه ی هماهنگی میفتم و اون منو یاد آرامش در پرتوی آگاهی استاد میندازه که از متنی هست که سال ها پیش توسط استاد خوانده شده:

«همه ی ما از انرژی هستیم ما و هر چی که در اطراف ماست». برای همین اون آهنگ با گل های بنفش و صورتی کنار دریاچه و لبخند مرد ماهیگیر این قدر هماهنگه‌، حتی آسمون و تصویرش توی آب.

امروز که دیدم استاد قبل بازی و یا حتی بعدش مایک رو موعظه نکرد و گذاشت شرط بندیش رو بکنه تا درسش رو خوب یاد بگیره. منم برای اینکه درسم رو بهتر یاد بگیرم روانشناسی ثروت ۳ رو یه بار دیگه شروع کردم و تعهد دادم تا کسی ازم نخواسته براش نشینم حرف بزنم. استاد مهربون چراغ رو روشن کرد تا خانم شایسته فیلم های قشنگ تر و با کیفیت تری برای ما بگیرن. دریاچه ی استیت پارک توی شب با صدای جیرجیرک ها دقیقا به قول خانم شایسته دیوانه کننده است.

وقتی فایل های سفرنامه رو می بینم احساس میکنم باد های خنکی میوزه و دریاچه ی قلب منو پر از موج های دیوانه وار می‌کنه. این باد ها توجه من رو از هر چیز نازیبایی که هست برمیداره و جاش رو با زیبایی پر می‌کنه.

من به جای خلوتی می‌رسم که‌، فقط خداست و زیبایی هاش.

الان که دارم این متن رو مینویسم آفتاب در خال غروبه و من در انتظار چایی‌ام هستم تا خنک بشه. استاد رو می بینم که همه جا در حال صلاه و توجه به نشانه‌های خداوند هستن.

این فایل مثل بقیه ی فایل ها نمود عینی آنچه هست که استاد اون رو هم‌زمانی می‌نامه:

اینکه چطور تولد دوستمون الهام عزیز‌، با تاریخ پخش این جلسه ی ۴۳ یکی میشه؛ اینکه فایل هایی که روی سایت اپلود شده ولی ما هنوز نمیبینیمش‌، مثل برنامه هایی هست که خدا برای ما داره و ما هنوز درکش نمی کنیم. درواقع خود اون برنامه هاست.

توی یه پارک زمین گلفی قرار داره همه از بزرگ و کوچیک اومدن تا با کسایی که دوستشون دارن وقت بگذرونن. یه دریاچه برای ماهیگیری هست و همه بهمون لبخند میزنن. دیگه نمیترسم بنویسم و خونده نشم چون یه نفر هست که کار و زندگیشو ول کرده و داره گوش میده و هدایتم میکنه راه کسانی که بهشون نعمت داده.

درس هایی که از این جلسه میگیرم: قلبم رو به روی همه ی زیبایی ها باز می کنم. همیشه مثل خانم مریم شایسته به دنبال بهترین منظره ها هستم. چون این یعنی صلوه و همونطوری که دوستمون نگار عزیز هم گفتن‌، استاد و خانم شایسته بعضی مواقع از هم جدا میشن و جالبیش اینه که هر دو به دنبال توجه به زیبایی های بی نهایت خداوند می‌روند:

یه نفر با دیدن مناظر قشنگ و یه نفر با خوندن نظرات کسانی که به دنبال تمرکز بر روی نکات مثبت هستند.

یه چیز دیگه این هست که‌، استاد می‌دونست سینا چقدر کارش خوبه ولی باز هم نقاشیشو تحسین کرد و تشویقش می‌کرد. این باعث شد که سینا هم بهترین کارش رو با همون امکانات کم ارائه بده یاد اون دختر توی RV ی مثلثیش افتادم که‌، خانم شایسته با تحسین کردنش باعث شد رفتارهای جالب تری از خودش نشون بده.

در آخر می‌خوام جمله ای که امروز خوندم رو برای شما بنویسم. جمله‌ای که با ماجراهای سفر امروزمون هماهنگه:

این لحظاتی که ما رو به خنده وامیدارن رو‌، باید مثل یه راز توی قلبمون حمل کنیم.

به بهترین استاد دنیا و دو همراه بی نظیرش خانم شایسته و مایک:

I send you love and light.

پی‌نوشت: دارم کم کم یاد میگیرم که از روش هدایتی استفاده کنم.

پی‌نوشت ۲ : خوشمزه ترین چایی و بیسکوییت دنیا رو امروز و در این لحظه خوردم.


توضیح مریم شایسته درباره ماجرای جالبی که بعد از تدوین این فایل رخ داد:
اتفاقی که در این فایل درباره نظر دوست عزیزمون الهام افتاد این بود که:

من بعد از بالا اومدن از پله‌های دریاچه‌، استاد رو دیدم که در حال خوندن نظرات بود و یک لحظه دوربین رو بردم به ستم موبایل ایشون و در حد چند ثانیه نظرات دیده شد. اما اون نظر‌، نظر خانم الهام نبود یعنی اصلا اسمی دیده نشد که بدونم نظر کدوم دوست عزیزمون بوده.

در واقع اون بخش مربوط به نظر خانم الهام در آخر این فایل ضبط شده بود که به خاطر اینکه صحنه‌ای تکراری بود‌، من این بخش رو در هنگام تدوین این قسمت‌، حذف کرده بودم.

پس از اتمام تدوین‌، وقتی که استاد فایل رو بررسی می‌کرد‌، از من خواست چند جای این فایل رو دوباره تدوین کنم. به خاطر تغییراتی که ایجاد شد‌، مجبور شدم اون بخش از تصویر رو که خونده شدن نظرات توسط استاد رو بعد از بالا اومدن از پله‌های دریاچه نشون داده بودم رو‌، حذف کنم و به جای اون‌، بخش انتهای فایل‌، یعنی اونجایی که استاد زیر درخت نشسته بودند و در حال خوندن نظر خانم الهام بودند رو‌، اضافه کنم.

دوست داشتم با تعریف این ماجرا‌، به یاد بیاریم که فرکانس‌ها چگونه کار می‌کنن. جهان چگونه به درخواست‌ها جواب می‌ده و هر چیزی می‌تونه در راستای خواسته‌های ما تغییر کنه.

ما جهانی رو داریم که همیشه دستان بی‌نهایتش رو با هم، هم دست می‌کنه تا ماجراها رو به نفع ما تغییر بده‌ وقتیکه‌  ما تصمیم می‌گیریم با خودمون و منبعمون هماهنگ بشیم‌‌، به برنامه‌ی خداوند اعتماد کنیم‌، دست خدا رو باز بذاریم و از جلوی اون کنار بیاییم.

چون در بخش اول که من صفحه موبایل ایشون از لحظه خوندن نظرات رو فیلم گرفتم‌، فقط چند خط از نوشته دوستان بود و هیچ نامی از دوستان دیده نشد ه بود. اما اتفاقات به گونه ای رقم خورد که ماجرا به این شکل تغییر کنه.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۳
    185MB
    13 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

356 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «کبری صباحی» در این صفحه: 1
  1. -
    کبری صباحی گفته:
    مدت عضویت: 1116 روز

    بنام خدای هدایتگر هدایتم کن به زیبایی های بیشتر.

    سلام به استاد عزیزم وتمام همسفران خوبم. به مایک نازنین ومریم بانوی زیبا وشایسته وسلامی هم به سینای طراح

    استاد زمانی که داشتید از سینا تعریف میکردید وتحسینشون میکردید وتوی دلم گفتم از همچین مادرخوش ذوق وباسلیقه همچین فرزندی بعید نیس که یهویی شما گفتید ایشون مادرشون هم طراح ساختمون هستن وچه طرحهای زیبایی کشیدن..

    خدای من چه طرح زیبایی روی دست خودش کشیده بود این سینای 12ساله..سیناجان تحسینت میکنم شماهم مثل مادرتون یه هنرمند خوش ذوق وباسلیقه هستید..

    مایک انگار دفعه ی قبل درساشو درست نگرفته که یه بار دیگه پولشو شرط بندی کرده واستاد هم مثل همیشه شادوخرسند هستند از بُرد وموفقیت.. ده برپوست گِندی.. چه موفقیتی..

    خدای من شکرت یه لحظه فکر میکنم مامان سینا بود که اومد توی تصویر ومن همون لحظه باخودم گفتم خدایاشکرت مامان سینا از بچه های سایت هست اما الان کنار استاد تو اون آروی هست که ما از لنز دوربین مریم جون میبینیم اگه مامان سینا الان اینجاست یعنی اینکه منم میتونم یه روزی تواون آروی برم وآشپزخونه تمیز مریم جون وبادستام لمس کنم وهمه چیز وازنزدیک ببینم..

    خدای من شکرت مریم جون زیبابین نمیزاره زیبایی ها قِصِر دربرن وشکارچی ماهری هستن برای شکار لحظه های ناب.. به استاد میگن من برم یه تیکه از دریاچه رو بگیرم وبیام واستاد هم ذوقشو میکنه وباقربونت برم گفتن مریم جون و تحسین میکنه.

    مریم جون دیوانم کردی.. تصویر دریاچه مثل آینه ای که تازه تمیزش کرده باشی صورت زیبای آسمان رو نشون میداد وچه سخاوتمندانه دریا وآسمون وابرا ودرآغوش خودش گرفته بود خدای من شکرت.. زمین گلف مثل پارچه مخمل سبز چه به تن زمین نشسته بود.. آقایون مسنِ جوان دل با اون لباسهای خوش رنگ وشادابشون چقدر حس بهتری به بیننده میدادن.. خدای من شکرت چقدر باتمرکز دارن توپ وسمت چاله هدایت میکنن..

    خدای من شکرت برای استاد نازنینم که کامنتهامونو میخونه وامتیاز میده وهمین امتیاز وهمین اهمیت دادن واینکه میدونیم که یکی هست که با ذوق کامنتهای مارو میخونه ولذت میبره بهمون این انگیزه رو میده که بیشتر مشارکت داشته باشیم..

    خدای من خدای من الله اکبر برای زیبایی دریاچه توی شب.. روز دریاچه یه جور دیوانه کننده بود.. شبش دیگه دیوانه کننده تر که هرچشمی رو به حیرت مینداخت وهرزبانی رو به تحسین.. خدای من شکرت برای اینهمه زیبایی.. اینهمه فراوانی.. اینهمه حس خوب.. اینهمه حال عالی خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت..

    مشتاقانه منتظر دیدن قسمتهای بعدی هستم من که اگه صدبار هم نگاه کنم بازم واسم تازگی داره زیباست.. استاد عزیزم مریم نازنینم خواهر زیباروی من بینهایت ازتون سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم..

    درپناه الله یکتا شادوپیروز و ثروتمند وسعادتمند دردنیاواخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: