سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۴ - صفحه 18

382 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Amin Iloon گفته:
    مدت عضویت: 922 روز

    به نام خدا

    چقدر عالیه این قسمت

    من چقدر دوست دارم آزادی رو

    اتفاقا الان تو ذهنم گذشت که چقدر خوبه که با هم دیگه متفاوت باشیم – از نظر لهجه – زبان – سطح -درس – کشور – منطقه – منظره و…

    فرض میکنیم تو جهان همه نون رنگمون سفید و سفید بود

    فرض کنیم که تو جهان هممون رنگ سبز رو استفاده میکردیم برا لباس هامون

    فرض کنیم که تو جهان هممون تا دیپلم درس میخوندیم فقط در یک رشته

    فرض کنین قد همه مون 2 متر بود

    فرض کنیم همه مون 100 کیلو بودیم

    فرض کنیم همه مون مو هامون فر بود

    همه مورد تنیس بازی میکردیم

    همه مون هیوندا تالیسمان سوار میشدیم

    همه مون ی شغل داشتیم

    ببین دنیا چه جای کسل کننده ای می شد

    واقعا که اعمال زشت باعث میشه که اعمال درست ارزش پیدا کنه.

    باید به عقاید همه احترام بگزاریم.

    اعقاید و باور های همه برا خودشون درست هست چون طبق باور هاش داره نتیجه میگیره

    خدا را شکر بابت دیدن این ویدیو

    چقدر برام جالب بود

    این که تو امریکا ی محله ای این قدر عجیب باشه

    اینکه به همه احترام بگزارن

    اینکه برا اونها کلی وسایل درست کنن و..

    شکر الله بابت این همه زیبایی – تنوع و ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    رامین خطی گفته:
    مدت عضویت: 1460 روز

    به نام رب رزاقم‌

    با سلام ب استاد عزیز و مریم بانوی گل

    واقعا بنظرم هر کسی هر جور حالش خوبه و احساسش خوبع میشه زندگی کرد مثال امیش

    وآمریکا کشور فوق العاده ای ک همه جوره فکر همه مردمانش رو کرده ب هر سبک زندگی احترام گذاشته و قانون گذاشته

    دوچرخه خیلی باحال بود اولین بار تو عمرم ب این شکل دیده بودم و جالب بود

    در پناه رب رزاق شاد و سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مریم کشاورزی گفته:
    مدت عضویت: 1130 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان که این همه زحمت میکشند برای کلیپ های فوق العاده از سفر به دور آمریکا

    واقعا خیلی برام جالب بود من هیچ وقت درباره این گروه و عقاید نشنیده بودم آمیش ها رو فقط داخل فیلم های قدیمی آمریکا دیدم و برای اون زمان که سرخ پوست ها حقوق خوبی داخل آمریکا نداشتن و جایگاه خیلی پایینی داخل آمریکا داشتن

    خیلی جالب بود که اون خانم با یه وسیله که شیبه دوچرخه بود اما بنظرم اسکوتر بود بیشتر استفاده میکرد و حتی بچه خودش هم می‌برد چقدر زیبا که به عقاید هم احترام میزارن و پوشش ها رو قبول میکنن و آزادی عقیده و پوشش دارن

    استاد این سریال سفر به دور آمریکا شبیه هیچ مستند و سریالی نیست واقعا عالی هست من هر روز نگاه میکنم در پناه الله شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1421 روز

    سلام

    اصلا من عاشق این آمریکا هستم بدلیل آزادی‌هایی که داره و هر کسی میتونه خود واقعی اش باشه،آزادی نه تنها مشکلی رو ایجاد نمیکنه بلکه همه مشکلات رو حل میکنه،چقدر سیستم برای اونها احترام قائله و من عاشق این سیستم هستم.تنها کافیه که قانون رو بدونی و هر جوری که دوست داری که نتیجه بگیری اقدام وعمل کنی.باسیستم خدا هم منطبقه لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی،داشتم فکر میکردم تو این فضا هستش که انسان‌ها رشد میکنن و میتونن به همدیگه برای رشد کردن کمک کنن.خیلی سرسبز و زیبا بود مکانتون و اصلا انگار این مکان‌ها ی سر سبز وزیبا همراه شما هستن.پول ساختن مسئله اصلی است و می‌توانیم با فروش غذاهای محلی و کتاب نوشتن پول ساخت،پولسازی راحتترین راهه اگه ما اصل رو متوجه بشیم وبه قوانین عمل کنیم

    سپاسگزار استاد وخانم شایسته هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    فروغ شمس گفته:
    مدت عضویت: 1802 روز

    درود بر خداوند بخشنده مهربان

    درود بر استاد عزیز و مریم جون

    استاد عزیز: برمیگردیم به پنسیلوانیا، داستان ازونجا شروع میشه ک ما توی همون استیت پارکی ک روز فورت آف جولای بودیم یه مراسمی بود و دوستان مارو دعوت کردن، اونجا فهمیدن ک ما میخوایم بریم به سمت پنسیلوانیا، اون موقع ما فک کنم نورس کرولینا بودیم بعد بهمون گفتن اگه میخواید برید آمیشارو ببینید اینا ، آمیش کشور دارن فلان و اینا و خیلی توضیح میدادن، البته ما قبلا از دوستان شنیده بودیم، یک دو سال پیش، از همسایه هامون شنیده بودیم قضیه رو، ک یه گروهی هستن توی امریکا، که اونا اصلا به تکنولوژی علاقه ای ندارن، در واقع تو خونه شون برق ندارن، تی وی ندارن،تلفن ندارن، از ماشین استفاده نمیکنن، از اسب استفاده میکنن، از ُدُرشکه استفاده میکنن و کلا با تکنولوژی هیچ رابطه خوبی ندارن، اونم تو کدوم کشور، در کشوری که دیگه منشا تکنولوژیه، خیلی برام جالب بود، دوس داشتم بدونم اینا چه جوری زندگی میکنن، چه جوری مگه میشه آدم بدون مثلا برق و نمیدونم ماشین و موتور و اینا زندگی کنه، خلاصه این تو فکرم بودو اونجام اون دوستان گفتن اگر رفتین پنسلوانیا حتما برید آمیشارو ببینید.

    ما اومدیم تو پنسیلوانیا اونجا ک بودیم سرچ کردیم دیدیم خیلی فاصله داره تا محل اقامت ما، country amish سمت فیلادلفیا بود و ما گفتیم ک ان شاء ا… هدایت میشیم اگر قرار باشه ببینیمشون هدایت میشیم فعلا سفرو ادامه میدیم تا اینکه گذشت و گذشت و گذشت و ما اومدیم در اوهایو، در اوهایو ک بودیم در این استیت پارکی ک هستیم نزدیک کلیولند، عزیزدلم رفت وال مارت، برای خونه خرید بکنه بعد رفت اونجا دید ک ِا ای دل غافل ک لونه آمیشا اینجاست، و تو وال مارت هم به عنوان مشتری هستن دارن خرید میکنن و هم به عنوان service custom هستن و خلاصه خیلی ذوق زده شدیم ک اصلا ما اومدیم جایی ک آمیشا هستن و یادمونم نره ک توی همون برنامه فورت آف جولای اون خانم مهربون ک با ما آخر فایل عکس گرفت یک کتابی داد به عزیز دلم به عنوان هدیه در واقع یه جوری لاو استوریه در مورد آمیش بعد خلاصه این کتاب و البته هنوز نخوندیمش و دیگه اینم باعث شد ک ما بخوایم بیشتر و بیشتر آشنا بشیم، رفتیم اینجا عزیزدلمم فیلم گرفته ازشون، از زندگی شون، همونجور ک میدونید اینا با درشکه این ور اونور میرن، ماشین و موتور ندارن، خونه هاشون برق ندارن با هیزم خونه رو گرم میکنن و لباساشونو بیرون پهن میکنن، با دست میشورن، و خیلی جالبه یه سبک زندگیه دیگه، حالا یه اعتقادات مذهبی خیلی سنگینی ام دارن، مسیحی های خیلی معتقد و مذهبی از یک سمت آلمان اومدن، خیلی سال پیش تو امریکا و درشکه شون رو خودشون درست میکنن، با نقشه درست نمیکنن، ذهنی درست میکنن و ۲۲روز طول میکشه تا یک صنعتگر بتونه یک درشکه درست کنه، درشکه هاشون چراغ راهنما داره و دوچرخه هاشون همونجور ک می بینید رکاب نداره، برای من ک خیلی باحال بود، خانوماشون یه حجاب خاصی دارن، آقایون شون یه لباس خاصی دارن، یه کلاه خاصی دارن و یک پوشش به شیوه خودشونه و این زیبایی امریکارو نشون میده ک همه در کنار هم با صلح زندگی میکنن، مثلا وقتی این درشکه هه میره خب سرعتش ک زیاد نیست دیگه مجبورن ماشینا با سرعت خیلی کم پشت این درشکه برن و هیچ کس صداش در نمیاد، هیچ کس اعتراضی نمیکنه، اَی بابا برو اون ور، یابو گوسفنداتو فروختی اومدی تو شهر جلوی مارو گرفتی، اصلا این حرفا نیست، خب مردم خیلی احترام میزارن بهم دیگه،

    من زیبایی این قضیه رو در این می بینم ک چقدر دنیا میتونه متنوع باشه و میشه با احترام در کنار همدیگه زندگی کرد،

    رفتیم بعد از این داستان رستوران آمیشا، اونجا دیدیم پرسیدیم ازشون ک چه جوریه داستان عزیزدلم خیلی کنجکاو بود ک چرا لباساشون دکمه نداره ، پرسید ک چه جوری لباساتون دکمه نداره؟ اون خانومه گفتش ک ما دکمه استفاده نمیکنیم، اینا احتمالا یه جورایی تو مذهب شون نادرسته چه جوریه قضیه، ولی از سنجاق قفلی استفاده میکنن پشت لباسشون، دکمه نداره، لباسای خانوما حداقل، بعد دیگه پرسیدیم آدرس گرفتیم از همون رستوران ک کجا هستن و کجا میشه دیدشون، رفتیم مغازه شون خرید کردیم، مغازه آمیشا، کلی صنایع دستی دارن، کلی کیک خریدیم، باید از قبل سفارش میدادی بعد فردا برات درست میکردن می آوردن براتون، اینجوری نبود ک بری بخری، صف باید وامیستادی،

    خلاصه دیدگاه جالبی بود، آدمایی هستن تو این دوره زمونه در امریکا هآ ک از تکنولوژی استفاده نمیکنن و زنده ن. حالا ما ۲ روز موبایل مون نیس فک میکنیم دنیا خراب شده ، ۲ روز اینترنت نداریم فک میکنیم دنیا خراب شده، با ماشین نمیتونیم، اینا توی امریکا ک برق هس همه چی هس سیستم هس….

    مریم جون: اینا چند تا چیز جالب دیگه بود، یکی اینکه چقدر آمریکا به دیدگاِه آدما احترام میزاره ، مثلا توی پارکینگ لاتا یه بخشایی رو در نظر گرفتن برای مخصوص پارک درشکه ها، بخاطر اینکه اسب سوار میشه یعنی بخاطر اینکه اسب اون درشکه رو میرونه سایه بون دارن ک اسب اذیت نشه،

    نکته بعدیش اینه ک تابلوهای رانندگی شون، یه تابلوهایی تو امریکا هس تابلوهای توقف ک روش نوشته stop ک ماشین باید وایسته اونجا خب اسب باید وایسته بعد بجای اینکه بنویسن استاپ روش نوشتن ُو، ُو رو میخوای توضیح بده:

    استاد عزیز: ُو رو چون ما اسب داشتیم میدونیم، یعنی اسب مون برونی، اون اول ک خواستیم اسب بخریم بهمون درس هایی دادن برای اسب سواری و اینا، یه استانداردهایی گویا دارن برای آموزش به اسب ، ُو وقتی که در واقع افسارو میکشی به سمت خودت میگی ُو اسب جا در جا متوقف میشه، اسب هایی ک تعلیم دیدن، بعد توی syna stop تو امریکا جوریه ک خیلی زیادم هس دیدید تو تصاویر جایی ک شما باید توقف کامل بکنین بعد نگاه کنی این ور اون ور اگه ک نوبتت بود دیگه میتونی بری دیگه، چون اگر ۴طرف استاپ ساین داشته باشه نوبت با کسی هس ک اول رسیده به استاپ ساین، اون میره بعد نفر دوم، نفر سوم و نفر چهارم و به همین ترتیب و جاهایی هس ک کلا چهارراهه چراغ قرمز نداره، کامل استاپ ساینیه، بعد اینا به جای استاپ ُو WHOA گذاشتن وقتی میگی اسب وایمیسته، چقدر به قول شما دیدگاهشون خوبه ک این شرایطو این فضارو در واقع احترام به عقاید دیگران رو ترکیب کردن یعنی یه جوری بالاخره مدیریتش کردن، هم ایمن باشه هم امن باشه هم برای اونا و هم برای دیگران، میدونی در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنن.

    مریم جون: نکته جالب برای خودم ک ما نمیتونیم بصورت کامل همراه پیشرفت جهان نباشیم، مثلا همین آمیشا با این اعتقاداتشون خونه شون برق و استفاده نمیکنن ولی توی مغازه هاشون از این کارت خوان ها گذاشته بودن، یعنی کارت خوان خودش تکنولوژیه،

    استاد عزیز: خودشون رو adopt کردن بالاخره پولو باید بسازی، پول دیگه این داستانارو نداره، پولو باید بسازی، اتفاقاً تازه اینا اگه زندگی شون ثروتمندتر بود از همین جذب توریست خیلی میتونن پول بسازن، ولی اینا به قدر نیازشون دارن کار میکنن و کارتخوان میزارن ک پول بسازن، کار میکنن تو وال مارت، این ور اون ور ولی خیلی تجربه خوبی بود و بدونید ک چقد جهان متنوعه، بدونید چه چیزای جدیدی آدم تو سفر می بینه، چه جوری هدایت میشه و خدارو سپاسگزارم، از عزیزدلم ممنونم با اینکه کار سختی بود فیلم گرفتن تو این قسمت یه ذره مقاومت دارن علاقه ای ندارن توی تصویر باشن ولی عزیزدلم تلاششو کرد ک یه صحنه هایی رو حداقل بتونه بگیره. تا یه مقدار خیلی کوچیکی، امیدارم ازش لذت ببرید.

    استاد عزیز: ببین از هر شرایطی حتی اگر شرایط به ظاهر جالب نباشه هم میشه به موفقیت های خیلی بزرگ رسید.

    هیج محدودیتی در کار نیست.

    هیچ بهانه ای پذیرفته نیست.

    هر چی رو که بخواید میتونید بسازید توی زندگی تون،

    فقط باید باوراتونو عوض کنید،

    فقط باید نپذیرید اون چیزی ک از قبل بهتون گفتن.

    باید بتونید متفاوت فکر کنید.

    خدایا شکرت که این حرفارو از استاد، دست سبزت شنیدم و نوشتم.😘😘

    خیلی دوس داشتم که حرفهای ارزشمند استاد و مریم جون رو به ترتیب آنچه گفتن مکتوب کنم چون خیلی ارزنده بودن و اونهارو تقدیم میکنم به دوستان عزیزم که کامنت مرا مطالعه میکنن. شاد باشید و رها:)

    واقعا زندگی قرون وسطایی برای خودشون حفظ کردن و اینکه امریکا اینقدر به کنار از پیشرفتی که در تمام جنبه ها داره اینقدر احترام میزاره به فرهنگ ملیت هایی که در کشورشون اقامت دارن و هیچ کسی نمیتونه دخالتی در این قضیه داشته باشه و این حرکت فوق العاده تحسین برانگیزه و به همین خاطر خیلی زیاد میشنوم که شکرگزاری در امریکا به صورت یک فرهنگ دراومده که این قدر کشور گسترده ایه در جهان که برای وجود کشورشون دعا میکنن و حس خوبی نسبت به کشورشون دارن به دور از اختلاف فرهنگی و البته شاید بعضی جاها یه سری تضادها هنوز وجود داشته باشه ولی هر کسی بر اساس مداری که داخلش هست میتونه تجارب مختلفی رو توی زندگیش داشته باشه. خدایا شکرت

    خدایا شکرت به خاطر اشتیاق و لبخندی که در وجود استاد در چهره شون دیدم.

    خدایا شکرت به خاطر فراوانی این سرزمین و تنوع خونه ها در ملک هایی که دارن که به قسمت های مختلف و بزرگی تقسیم شده و هر چیزی سر جای خودشه.

    خدایا شکرت به خاطر این طبیعت زیبا و پر از نعمتت، پر از بودنت، پر از آرامشت.

    خدایا شکرت به خاطر اون اسب قهوه ای زیبای کالسکه که حس خوبی بهش داشتم وقتی دیدمش.

    خدایا شکرت که میتونم دو تا صدای بهشتی رو از فاصله های دور بشنوم و حال خوب داشته باشم.

    خدایا شکرت به خاطر وجود این دو گهر زیبا در زندگیم.

    مهرتان پاینده باد

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    اسماعیل اسفندریاری گفته:
    مدت عضویت: 1234 روز

    با درود فروان استاد عزیز ،بسیار جالب و جذاب بود که هنوز انسانهایی هستند که با این شرایط و این سنت زندگی میکنند و از همه مهمتر اینکه در کشور امریکا هستند،یکی جاذبه های امریکا همین ازادی ها هست که هر کسی میتوانند ان طور که دوست دارد زندگی کند و به قوانین امریکا باید احترام بگذارد،

    خدا را سپاس استاد که این سفر را با ما به اشتراک گذاشتید،من خیلی از تصاویر لذت میبرم،خودم در اروپا زندگی میکنم و خدا را شکر بخاطر همه نعمت هایی که خداواند به ما داده و خدا را سپاس بخاطر وجود شما که برای من الهام بخش هست۔

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سیده مریم موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1366 روز

    بنام خالق زیبایی ها

    سلام به استادعزیزم خانم شایسته عزیزوهمه دوستان

    الله اکبربه این هدایت چه قشنگ خداهدایتتون کردبه اونجا

    تحسین میکنم آدمای این کشورروکه اینقدربافرهنگوبااخلاقومحترم هستن وچقدرهمه به هم احترام میذارن به عقاید هم به حق همدیگه وکسی نمیخوادکسیوتغییربده تحسین میکنم این کشورروکه چقدرپیشرفته ومجهزوفوق العاده و زیبا وتمیزوثروتمندومهاجرپذیره وتکنولوژیشوامنیتوآزادی داره

    چققدرهمه جاسرسبزوزیباوتمیزونوهس چه اسمان زیبایی چه اسب زیبایی چه جالب بود زندگی آمیش ها

    احسنت به اون خانم که ازاون طایفه وقبیله رفت باورای محدودکننده رو شکست و موفق شد

    سپاسگذارم بخاطراین فایل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    معصومه کهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1347 روز

    سلام سلام سلام

    به همه دنیا…

    مخصوصا استاد جانم و مریم جانم

    چقدر ممنونم ازتون

    چقدر سپاسگزارم که منو به جاهای زیبا و سرسبز آمریکا میبرین

    با مردم متفاوت،دیدگاه های متفاوت،افکار متفاوت…چقدر خوشحال و شکرگزارم که شما اینقدر خوبین که اینکارو میکنین…

    دست مارو میگیرین و با خودتون به سفر میبرین…

    میتونم بوی جنگل و دودی که تو هوا هست رو احساس کنم..

    میتونم وزش نسیم رو روی پوستم لمس کنم…میتونم از دیدن اینهمه سرسبزی لذت ببرم…از بوی هوای تازه و زمین های کشاورزی…

    میتونم با آدم های جدید آشنا بشم…

    میتونم طعم شیرینی های جدید رو در دهانم احساس کنم

    و میتونم باورهای جدید برای زندگیم بسازم…با نگاه کردن به افق های جدید…

    شما به ما نشون میدین که زندگی اون چیزی که تا به حال بهتون گفته شده نیست.کلی راه جدید و کار جدید و دیدگاه تازه هست…مثل همین که گفتین استادم:که هیچ محدودیتی، هیچ محدودیتی(به توان بی نهایت)وجود نداره هیییچ بهانه ای پذیرفته نیست اگر بتونیم باورهامونو عوض کنیم…

    من جهان رو به همون شکلی که هست می پذیرم

    من هر انسانی رو با هرعقیده ای که داره می‌پذیرم…

    چون جهانی که به دست خالق بی نهایتم خلق شده بر اساس آزادی شکل گرفته…

    همه آزادن هر جوری دوست دادن فکر کنن و زندگی کنن…و بالطبع نتیجه هر نوع نگرش و هر فرکانسی هم مشخص مشخصه…تو هر کدوم رو که دوست داری انتخاب کن…تو آزادی…آزاد…

    آزادی که به راحتی زندگی کنی یا به سختی…

    اگر راحتی و فراوانی رو میخوای باید باورهایی هم سو با اون داشته باشی…

    خدایا شکرت که اییینقدر جهانت زیباست…

    خدایا شکرت که این رو فهمیدم…هدایت شدم به این آگاهی ها…و هر روز چشمم به این جهان باز تر و دیدگاهم گسترده تر میشه…

    ممنونم از استاد و مریم جانم که در این مسیر به ما کمک می‌کنند…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    Arezoo گفته:
    مدت عضویت: 1236 روز

    عرض ادب خدمت دوستان عزیز

    واقعا سفر چقدررررررر میتونه آدم رو پخته کنه و جهان بینی فرد رو گسترش بده

    وقتی ما مسافرت میکنیم وقتی آدمای مختلف وقتی رفتارها و رسوم مختلف رو میبینیم که هرکس هم اعتقاد داره روش خودش درسته و صحیحه واقعا نوع جهان بینی مون رشد میکنه

    نه فقط کشورای دیگه

    ما همین ایران خودمون وقتی استان های مختلف میریم حتی هر استانی شهرستان های مختلفش هم اعتقادات مختلفی دارن

    قومیت های مختلف از قبیل لر و ترک و کرد و بلوچ و گیلک و ترکمن و…. وقتی رسومشون اعتقاداتشون مراسماتشون رو میبینیم به دور از قضاوت و به دور از اینکه بگیم درسته یا نه نمیدونین چقدر فکر ما رو باز میکنه

    اینکه چشم باز کردیم یه راه گذاشتن جلومون بایه سری آداب رسوم که این راه درسته ، تا سفر نکنی تا مطالعه نکنی تا نبینی نمیفهمی که میلیون ها راه وجود داره که همه فکر میکنن همون درسته ، ما با عقل و خردمون سعی میکنیم دیدگاه های بقیه رو نقد کنیم و بعضیا وقتی به دیدگاه خودشون میرسن با تعصب کورکورانه ی اجدادشون میخوان بگن راهشون درسته، نکته ی مهم اینجاست که دنیا با همین تفاوت ها زیباست و ما وقتی پخته میشیم که یاد بگیریم کنار هر مذهبی هر اعتقادی هر رسم و آدابی فقط احترام بگذاریم و به قولی بتونیم با هر انسانی بُر بخوریم و یادمون باشه دیدگاهمون هرچی که باشه میتونه بهتر شه میتونه تغییر کنه میتونیم به دیدگاهمون شک کنیم و اصلا باید شک کنیم تا بتونیم به یقین برسیم و یادمون باشه دیدگاه ما برای ماست لازم نیس به خورد دیگران بدیم یا بگیم من میتونم اینجور فکر کنم چرا تو نمیکنی یا چرا اینا اینجورن یا چرا اینجور نیستن.

    چه خوبه که با همه بُر بخوریم ولی برگی در باد نباشیم و راه و دیدگاه درست خودمون رو پیدا کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1262 روز

    سلام

    نمیدونم بخاطر بار مثبت نبودنش باید بنویسم یا نه . ولی شاید نوشتنش از سنگینی این فایل برام کم کرد

    با دیدن و شنیدن بیشتر از اینکه شگفت زده بشم ازین سبک زندگی ترسیدم .

    ترسیدم از این همه نااگاهی و مقاومت بی دلیل

    من فاطمه اهل اصفهان خونواده ای مذهبی و پسر سالار . خوانوده ای که از همه چیز میترسید و هیچوقت چیزای جدید تجربه نکرد . من تا ۱۶سالگی از هفت سالگیم چادر سرم میکردم به اجبار .خوب بودنمون به این معنی بود که اهل مسجد باشیم . خوب بودنمون به نمازای تو مدرسه بود که اگه نمیخوندی هر حرفی رو میزدن بهت و حس گناه و گناه

    ترسیدم و یه چیزایی یادم امد

    نمیدونم اون بود منو از همه تعصب کشید بیرون یا درخواست من بود؟اگه اینکار نمیشد تو قلب امریکا و تکنولوژی هم همون بودم حتی؟

    به خودم قول دادم حال خوبم بستگی به بیرون نباشه حتی اهنگی میزاشتم که دوسش نداشته باشم ولی لذتو ببرم درونی و خودم

    ولی الان میگم فاطمه تو الان درگیر چطور تعصباتی هستی و هنوز نمیدونی ؟؟؟

    از همین ترسیدم

    چی دیگه بهم حس بدی میده که بدونم از بیخ غلطه .

    تو این جامعه کی باورش میشد وقتی روسری سر کردنمون داره اذیت میکنه و حس خوبی نمیده یعنی بابا خب غلطه تعصب بیخوده . بارها بود میگفتم موی زن با موی مرد چه تفاوتیه چرا این همه گرمی و سختی ؟ولی خدا وایساده بود که تو جهنم از این تار موی باریکم منو اویزون کنه و دستایی که نامحرم میدید رو اتیش بزنه

    فاطمه نگاه مثبت بین: تو میتونستی هنوزم همون باشی که بودی ولی نیستی ولی خدا هدایتت کرد

    راستش هیچوقت زندگی اونی نبود که بهم گفته بودن

    من دلم میخواد پرواز کنم بدون هیچ مقاومت و تعصب

    مرسی استاد که برامون از یه سبک زندگی جدید گفتی من که تا حالا نشنیده بودم و تازه رفتم تو نت سرچ کردم راجبشون

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: