دیدگاه زیبا و تأثیرگزار علی عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
خدای من چه همزمانی زیبایی. استاد دقیقا همین امروز بود که داشتم با یکی از دوستانم که اون هم جزء خانواده صمیمی عباسمنش هست در مورد همین مسائل که شما داخل فایل راجع بهش صحبت کردید صحبت میکردم. و قشنگ احساس کردم که این فایل دقیقا از روی صحبتهای ما ساخته شده و چقدر فوقالعاده بود این فایل
استاد یه چیز خیلی باحالی رو متوجه شدم و اون این بود که این جمله IN GOD WE TRUST شعار رسمی امریکا هستش و شعار ایالت فلوریدا هم هست و از سال 1957 روی اسکناسهای امریکا نقش بسته. اما من این رو از کجا فهمیدم؟ امروز همین دوستی که داشتم باهاش در مورد امریکا صحبت میکردم برای من عکس یدونه صد دلاری فرستاد و کاملا یهویی توجه من به نوشتهی IN GOD WE TRUST که پشت اسکناس نوشته شده بود جلب شد. من تا قبل از این که این جمله رو روی اسکناس ببینم فکر میکردم این جملهایه که شما خودتون ساختین و خیلی هم جملهی قشنگیه ولی وقتی پشت اسکناس دیدمش رفتم در موردش سرچ کردم و دیدم این اصلا شعار رسمی ایالات متحده هست.
اینه واقعا تفاوت امریکاییها با ما که اونها شعارشون رو توحیدی انتخاب میکنند، و اصلا وقتی من این شعار را پشت اسکناس دیدم گفتم خدای من این افراد چقدر باورهاشون درسته که پشت پولشون این شعار رو نوشتن.
چند روز پیش مطلبی مطالعه میکردم در مورد عید و جشن شکرگزاری و خب عید شکرگزاری، یکی از بزرگترین اعیاد مردم امریکاست. سالها پیش مردمی که برای اولین بار به این کشور مهاجرت کردند، در پایان فصل درو تصمیم گرفتند به خاطر خاک حاصلخیز و نعمتهایی که خداوند از طریق طبیعت پربرکت این سرزمین به آنها داده، یک روز را به سپاسگزاری اختصاص بدن.
و رابطه مستقیمی وجود داره بین این نوع نگاه و تجربیاتی که این مردم از نعمتهای خداوند در زندگیشون دارن. از سرسبزی و جنگلهای زیبا گرفته تا بارانهای فوقالعاده و رودخانههای پر آب.
این تفاوت به علت تفاوت میزان نعمتها نیست چون جهان خداوند پر و مملو از نعمت و برکته. و بلکه تفاوت در میزان دریافت این نعمتهاست. این تفاوت در فرکانس این مردمه، در نگاه سپاسگزارانه و رضایتشون از زندگیه.
و مهمترین قانون اینه که فقط افرادی میتونن نعمتهای بیشتری را دریافت کنن که در فرکانس و مدار آن قرار بگیرند. و استاد چقدر قشنگ گفتید که اگر شما میخواید هدایت بشید به جاهای خوب باید خودتون خوب باشید. اگر ما روی خودمون کار کنیم جهان ما را هدایت میکنه به سمت مکانهایی، شرایطی، افرادی، روابطی که از شرایط قبلی ما بهتر هستند. لازمهی این کار، کار کردن روی خودمون هست. لازمهی این کار سپاسگزاری هست و این کاریه که ما را وارد مداری میکنه که بتونیم نعمتهای بیشتری رو دریافت کنیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۵28MB41 دقیقه
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۵578MB41 دقیقه
به نام خداوند مهربانی ها
سلام عرض می کنم خدمت استاد عباس منش و استاد شایسته ، سلام عرض می کنم خدمت تمامی دوستان ارزشمندم
یه توضیحی بدهم برای آیندهی خودم و شما دوستانی که این متن رو مطالعه می کنید
مدل به نام خدا نوشتن و تموم کردن کامنتم و مدل سلام علیک کردن اول دیدگاه های من … تقریبا هیچ وقت شبیه به دیدگاه قبلیم نیست … من آدم تنوع طلبی هستم ، ایده هام رو تست می کنم ، حتی مدتی بود ، دیدگاه هایی که مینوشتم با این نگرش که این یه متن علمیه مثل یه مطلبی که تو یه وب سایت قرار دادم … بدون سلام و خدا حافظی و بدون به نام خدا بود ، البته به نام خدا رو همیشه به صورت کلامی قبل از نوشتن می گفتم ، در واقع داشتم تمرین نویسندگی میکردم و ایده هام رو تست می کردم که اگر چطور بنویسم ، اون متن تأثیر گذار تر و جذاب تر میشه؟
الان «به نام خدا» رو در ادامه اش صفت «مهربانی» رو استفاده کردم چون می خواهم در مورد «در صلح بودن با خود» در مورد «مسیر خوشبختی ، از اصول گرایی می گذرد» صحبت کنم
الان قبل از فامیلی خانم شایسته از کلمهی «استاد» استفاده کردم چون می خواستم این مفهوم رو برسونم که خانم شایسته ، با تولید این سفرنامه ، توضیحات متنی و کلامی که روی فایل ها داشتند و زبان تصاویر ، درس های ارزشمندی رو به من یاد دادند.
(اگه شمایی که داری این متن رو می خوانی تجربه یا تجربیاتی از نویسندگی داشتی ، ممنون میشم راهنمایی بهم بدهی ، احساس می کنم در آینده ای نزدیک برای کسب و کارم وب سایت راه اندازی می کنم، دوست دارم تا اون موقع هر بار مهارت های گویندگی و در این مثال نویسندگی ام را بهتر و بهتر کنم)
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
دوست دارم اینجا یه سری سوال های خوب از خودم بپرسم و پاسخ بدهم
1- اوایل که با استاد عباس منش و آموزهای ایشون آشنا شده بودی به چه شکل صحبت های استاد رو در ذهنت تثبیت می کردی ، به شکلی که بشه جزوی از عادت هایت و دیگه به همون شکل عمل کنی و رفتار کنی؟
1-وقتی یه فایلی گوش می دادم و حسم می کفت این بخش از فایل خیلی مهمه ، اون چند دقیقه یا چند ثانیه رو ، چندین و چند بار بر می گردوندم عقب و دوباره و دوباره گوشش می دادم.
2-با حرکات سر تایید می کردم و زیر لب به خودم می گفتم آفرین ، دقیقاً ، دقیقااااا ، این درسته.
3-یادمه در مورد اگاهی های همون فایل به خودم آموزش میدادم ، یعنی انگار دو نفر هستیم ، یه معلم و یه دانش آموز و بعد همون صحبت های استاد رو با تأکید و با مثال آوردن باز می کردم و برای خودم شرح میدادم.
2- اگر کسی متوجه میشد شما قانون جذبی هستی یا دانشجوی استاد عباس منش هستی و شما مورد تمسخر قرار می داد ، به چه شکل ذهنت رو کنترل می کردی و سعی می کردی واکنش نشان ندهی؟
1- می رفتم بیرون … منظورم همون فضای خیابون ، کوچه یا پارک هستش ، هرجایی که بتوانم با خودم راحت حرف بزنم و عامل حواس پرتی نداشته باشم ، به خودم لبخند میزدم و یه جورایی خودم رو در آغوش می کشیدم و می گفتم:
تو مسیرت درسته ، نتایج گواهی دهندهی مسیر درستی هست که داری میری
دلیل این که تو اینجا هستی ، آرامشی که داری ، روابط خوبی که با آدم ها داری ، رابطهی معنویای که با خداوند داری و باهاش رفیق هستی و … تمرکز کردن بر روی همین آگاهی هاست ، تو تمرکزت رو بگذار روی خودت ، روی پیشرفتت ، روی هدف هایت و مطمئن باش وقتی به ثبات فرکانسی برسی ، هربار جهان یا آدم های اطرافت رو عوض می کنه آدم های بهتری کنارت قرار میده یا تو رو هدایت می کنه به جاهای بهتر و می برت پیش آدم ها بهتر ، این کاره جهانه.
2- آزاد اندیشی یعنی همون شیوه دموکراسی یعنی این که من اجازه بدهم دیگران حرفشون رو بزنند ، نخواهم باهاشون بحث کنم. و درستی چیزی رو بهشون ثابت کنم … اگه بخوهم این مسیر رو برم یعنی دارم انرژیم رو هدر می دهم و اتفاقاً به خاطر احساس بدم ، به مراتب مدارم پایین تر هم میاد.
درستش اینه که به خودم بگم حرف دیگران پشیزی در زندگی من تاثیری نداره ، یا رفتار دیگران … چون این من هستم که دارم با افکارم ، با فرکانس هایم ، با باورهایم زندگیم رو خلق می کنم ، نقطه سر خط.
3- چطور هدف گذاری می کردم و به اهدافم می رسیدم؟
1- قانون تکامل رو رعایت می کردم، از سنگ بزرگ شروع نمی کردم ، اول یه هدف مالی خیلی کوچولو که با توجه به سطح در آمدم در یک ماه می توانستم بهش برسم رو انتخاب می کردم … بهش میرسیدم ، خوشحالی می کردم به خودم تبریک می گفتم و بعد میرفتم سراغ هدف بعدیای که باز هم تو همون رنج قیمتی بود … و این سیکل رو چندین و چند بار تکرار می کردم تا باور کنم که این منم که دارم با باور هایم و عملکردم این ثروت رو خلق می کنم و این چیزها رو می خرم ، شانسی و همینجوری الکی این نتایج به وجود نیومده … بعد با توجه به این نتایج می گفتم اوکی ، حالا میرم سراغ هدفی مالی که یه کمی بزرگتر هستش.
2- حرف دیگران رو از زندگیم حذف می کردم ، نمی گفتم ، می خواهم به فلان چیز برسم تا به این و اون نشون بدهم ، می گفتم من می خواهم بهش برسم تا از رسیدن بهش لذت ببرم و قدرت بگیرم که من می توانم به هدف هام برسم ، آلردی وقتی من به هدف هام برسم ، کم کم یه سری آدم ها هم میان تایید می کنند و به به چه چه می کنند و این نیاز اجتماعی تایید طلبی هم که جزیی از وجود بشر هست ، در من هم وجود داره ، به مرور زمان خودش برطرف میشه
3- به خواستم نمی چسبم ، نمیگم پس کی به خواستهام میرسم؟؟!!
به خودم میگم
بزرگترین وظیفهی من صبر به معنای ایمان داشتن به خداست که وقتی من دارم کارم به درستی انجام میدهم خدا هم کارش رو درست انجام میده و ثروت و نعمت رو بهم میده.
بزگترین وظیفهی من تمرکز بر نکات مثبت افراد موفق هستش ، آدم های دور و برم که خوب پول میسازن ، باااااید بتوانم چشم دیدنشون رو داشته باشم و به خودم بگم ایول این ها خط شکن هستند برای من ، اگه این ها دارند تو همین شغل من ، همچین پول های خفنی میسازن ، بدون شک من هم می توانم ، این ها هیچ برتری خاصی نسبت به من ندارند ، یه روزی این ها همینجایی که من هستم یا حتی خیلی پایین تر بودن، من باید تکاملم رو طی کنم، باید قدم ها رو با آرامش و با لذت ، بردارم و من هم میرسم.
بزرگترین وظیفهی من اینه که وقتی میام خونه یا میرم مسافرت یا حالا یه تفریحی چیزی دارم … منظورم اینه که فضای کاری خارج میشم ، دیگه ذهنم هم کاملاً از فضای کاری بیارم بیرون ، بگذارم روی خودم ، کار کردن روی باورهایم و لذت بردن از زندگیم ، این چیزی که باید برایش خیلی تمرین کنم.
4-چطور انگیزه های خودم رو در طی مسیر زنده نگه می داشتم و دل سرد نمی شدم؟؟ چطور می توانستم خودم رو در مسیر درست نگه دارم و شبیه به اکثریت جامعه نشم؟؟!!
به خودم میگفتم لازمهی این که هدف مناسب داشته باشی و برایش حرکت کنی اینه که فکر نکنی زندگی اون چیزیه که اکثریت جامعه دارند تجربهاش می کنند … یک بی هدفی … یک بی انگیزگی … همینجوری گذروندن روزگار و پذیرفتن این بدبختی های و بی پولی ها و… اگه اینجوری فکر کنی … تو هم نتیجهی بقیهی جامعه رو می گیری… اما اگر نه نپذیری این موضوعات رو و به خودت بگی «من هدف دارم ، من انگیزه دارم ، من برای خودم ارزش قائلم ، من لیاقت یه زندگی عالی رو دارم» اگه این ها رو هزاران بار به خودت بگی ، کمکت می کنه حرکت کنی و نتیجه بگیری ، بعد خود اون نتایج هر بار بهت کمک می کنه و اعتماد به نفس بیشتری بهت میده.
5- چطور برای دل خودت زندگی می کردی و سبک شخصی خودت رو در جنبه هایی مختلف از زندگیت پیش می بردی؟؟
یه جوابی الان داره به ذهنم میرسه اونم اینه که ««مسیر خوشبختی از اصول گرایی می گذرد»» روزی هزار بار این رو به مثل یه ذکر به خودم بگم
اما کاری که اون وقت ها خییلییی خوب انجامش میدادم این بود که الگو هایی رو پیدا می کردم ، چه خانم و چه آقا ، بزرگتر و یا کوچکتر از خودم ، هم شغل خودم یا در مشاغل دیگه ، هم شهری خودم یا در شهر های دیگه …
افرادی که خودشون و راحتی خودشون رو اولویت اول قرار می دادند ، خیلی خودشون رو دوست داشتن و به خودشون عشق می ورزیدن بی قید و شرط ، اتفاقا بر عکس اون چیزی که ذهن منطقی ام میگه ، خیلی هم آدم ها دوستشون داشتند و خیلی هم مورد عزت و احترام قرار می گرفتند و این قانون رو به من ثابت می کرد که ببییییین ، جهان داره بدون شک به فرکانس ها و باورهای این آدمه پاسخ میده ، پس اگه اون توانسته من هم میتوانم سبک شخصی خودم رو داشته باشم و اصلا این رکن اول موفقیت در هر قسمتی از زندگیم هست و باید من یه آدم اصول گرا باشم و در هر قسمتی از زندگی ام سبک شخصی خودم رو داشته باشم ، تا … بتوانم به موفقیت برسم ، نقطه سر خط.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
شاید این سوال و پاسخ های خودشناسی و مکالمه با خودم رو در این صفحه ادامه بدهم
چون استاد در این فایل حول محور «لطفا گوسفند نباشیم» صحبت کرد ، من سرچ کردم دیدم این عنوان یه کتاب هستش! که اتفاقاً خیلی هم پر فروش بوده و فکر کنم هنوز هم هست.
وقتی مقدمه و توضیحات کتاب رو خواندم و آگاهی های این فایل هم گوش دادم ، خداوند بهم گفت بهتره که اینجا به این شکل دیدگاه بنویسم
همیشه دوست داشتم این مدل مصاحبه رو با خودم داشته باشم ، همیشه هم جاخالی میدادم و از انجام دادن این کار فراری بودم :)) نمیدونم چرا … الان که کار سختی نبود ، شاید اون موقع ها عزت نفسم خیلی بالا نبوده و برایم سخت بوده!!
به هر حال … خدایا شکرت ، خوشحالم
خداوند یار و نگهدار و هدایتگر همهی ما باشه به سمت زیبایی های بیشتر
به نام خدای خالق اراده ها
سلام به شما دوست عزیزم سارا خانم مثبت اندیش و در صلح
پس از چند بار دیدن این فایل ، طی چند روز …
با اینکه به لطف الله نسبت به خیلی از آدم ها توی این زمینه خوبم یعنی عقاید آدم ها رو می پذیرم و با آدم ها در صلحم و اغلب به راحتی می توانم با آدم ها ارتباط بگیرم
ولی همیشه به خودم میگم که من باید همواره دنبال یادگیری باشم و مدارم رو بالاتر ببر
در همین راستا با این درخواست هدایت از خداوند که دوست دارم در همین حوزه صحبت های استاد کامنتی کاربردی بخوانم با مثال هایی عملی ، اومدم در قسمت کامنت های این فایل و شروع به مرور دیدگاه ها کردم.
دیدگاه شما رو کامل خواندم و خیلی به دلم نشست چون مثال های خوبی نوشته بودید.
بهتون تبریک میگم بابت شخصیت خیلی خوبی که در خودتون ایجاد کردید
اگر باز هم از این مثال ها و نتایج خوب این مدل رفتاری خودتون برایم بنویسید ، خیلی سپاسگزار میشم یا اگه در دیدگاه دیگه ، جای دیگه ای از سایت همچین صحبت هایی داشتید ، لطفاً برایم لینکش رو بگذارید ، من میرم مطالعه میکنم
سپاسگزارم
خداوند یار و نگهدار و هدایتگر همهی ما باشه به سمت زیبایی های بیشتر