سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۵

به نام خدا

برای منی که دو سال تو خوابگاه زندگی کردم کاملا قابل درک که در صلح بودن باهم دیگه درکنار یه عالمه تفاوت فرهنگی، پوششی، سلیقه ای و مذهبی و… چقدرررر لذت بخشه و من چقدر تو خوابگاهم با همه در صلح بودم باهمه ارتباط میگرفتم و همه منو دوست داشتن و میخواستن به قول خودشون به دلیل خوش اخلاقی و همیشه خندان بودنم باهام صمیمی بشن😍

همیشه میومدن اتاقم و کلی بعضا تا صبح صحبت مبکردیم و چقدر هم تجربه کسب کردم و وقتی بین این اتفاقا هم برمیگشتم خونه همه میگفتن چقدر بزرگ شدی و عوض شدی و…

درحالی که میدیدم خیلیا هستن که فقط با افراد خاصی ارتباط میگرفتن و خیلی از این هم صحبتی ها و چیزای جدید و فرهنگ های جدید لذت نمیبردن یا باهاشون هم اتاقی نمیشدن و اتاق عوض میکردن!!!

بچه ها حتی با کلاس های دیگه یا رشته های دیگه هم زاویه داشتن اگر حتی از یه شهر بودن😅

اعتراف میکنم که منم خیلی تو ذهنم مقاومت دارم نسبت به فرهنگ و ایین های جدید مثل همین قوم آمیش

که میگفتم بابا جهان تکاملش طی کرده و نیازا رو اسون تر و راحت تر برطرف میکنه چرا واقعا ادم باید بخواد استفاده نکنه و اینا…

اما تفاوت من با بقیه از گذشته تا حالا اینه که فکرم همیشه فقط فکرمه… و در عمل به شدت متفاوت عمل میکنم… سعی میکنم درک کنم و میگم منم اگر بزرگ شده همینجا بودم همین بودم و ادما اگه نخوان و راضی نباشن میتونن زندگیشونو عوض کنن مثل الان من… با فرهنگ های مختلف ارتباط گرفتم و احترام گذاشتم همیشه و نتیجش فقط خاطرات خوب مختص خودمه😍😍 من ندیدم تو خوابگاه کسی مثل خودم که همه باهاش اکی بودن و دوستش داشتن و هم صحبتی میکردن…

تا الان که 45 تا فایل سفرنامه دیدم استاد خواستم چندتا چیز هم همینجا بگم…

اون اوایل که فایل میدیدم خیلی مقاومت داشتم و جذابیتش برام زیاد نبود…به نظرم یکی از دلایلش نارضایتی یا بهتر بگم همراه نبودنتون به اندازه مریم جون تو بخش سفرنامه بود و خیلی برام جالب بود دقیقا از اونجایی که خودتون فایل گرفتید و گفتید زیاد راضی نبودید و خانم شایسته تحسین کردید و همراهش شدید اصلا انگار فایل ها یه جون دیگه گرفت.. یه انرژی قشنگی دیگه فایل ها داره🥰😃

منم که کلا دختری ام که تا میبینم رو یه چیزی مقاومت دارم میگم این بی دلیل نیستاااا باید همین مسیر متفاوتی که دربارش ذهنت داره زیاد باهات صحبت میکنه تا ادامش ندیییو ادامه بدی😁

تا اینجا که خیلی از زیبایی ها لذت بردم من عاشق تمام وقت هایی هم که مریم جون یه چیزی توضیح میده و یاد میده مثلا خالی کردن فاضلاب ار وی و من واقعااا عشق کردم و راستی که چقدرم دلم مسافرت خواست اونم با ار وی…

اگر هر زمانی غیر از اشنا شدن با شما بود کلی حسادت میکردم ولی الان میدونم با تحسین کردنتون چقدر به تجربه هایی که دوست دارم نزدیک میشم نه فقط شما کلا ادم های خیلی زیاد و موفقی مدام دارم تحسین میکنم… و خوش حالم که با تضاد هایی که بهشون برمیخورم تو فایل ها… نیاز هامو شناسایی میکنم و میفهمم اصلا من چی دوست دارم و چی میخوام…

بعضی وقتا خانم شایسته انقدر که ایشون همه چی میبینه و تحسین میکنه یه وقتایی واقعا عصبی میشم😂😅😅 چون من خودم زیاد اینجوری چیزی و تحسین نمیکنم … مثلا یبار فکرمیکنم اکی دیگه … ولی خانم شایسته یاد دادن هر لحظه واقعا، هر لحظه باید تحسین کنی و عادی نشن برات زیبایی ها… البته منکه خیلی کار دارم اینجوری بشم 😅

خلاصه که میریم ادامه بدیم…مرسی که هستید🧡